چرا باید”اسرائیل از صفحه روزگار حذف شود15″

یهودیان را‌ آزمندترین مردم به زندگی و حتی حریص‌تر از کسانی که شرک می‌ورزند خواهی یافت. هر یک از ایشان آرزو دارد که کاش هزار سال عمر کند، با آنکه اگر چنین عمری هم به او داده شود، وی را از عذاب دور نتواند داشت. یهودیان برای جلوگیری از گسترش قدرت و حاکمیت پیامبر(ص) در سمت شمال مدینه که به قدس می‌رسد، سر راه پیامبر(ص) مانع گذاری کردند. نبی اکرم(ص) برای رد شدن از این موانع فرصت محدودی داشتند و این استحکامات توانست حرکت ایشان را محدود کند. در سیزده سالی که پیامبر(ص) در مکه بودند، هم فاقد قدرت بودن  و هم به دلیل شرایط حاکم بر مکه، حتی دفاع و پاسخ به آزارها و شکنجه‌ها را نداشتند؛ چرا که در مکه همه با هم قوم و خویش بودند. مشرکان هنگامی که حضرت را آزار می‌دادند و پاسخ نمی‌دیدند، احساات کینه توزانه‌شان فروکش می‌کرد و حتی خود به مداوای حضرت می‌پرداختند. حضرت محبوب آنان بود. چون پیش از بعثت به همگی‌شان خدمت کرده بود. اگر چنینی لطافتی از سوی پیامبر(ص) نبود، در همان آغازین روزهای رسالت، درگیری بین آنان آغاز و حضرت شکست خورده از میدان خارج می‌شد. آنان در آخر نیز که تصمیم به قتل او گرفتند، درصدد قتل پنهانی حضرت بودند؛ زیرا اگر‌آشکارا دست به چنین کاری می‌زدند، همان مردم مشرک به حمایت از پیامبر(ص) بر می‌خاستند، چون هنوز حضرت را از خودشان می‌دانستند و خوبی‌های بسیاری از ایشان دیده بودند. اینان همان مردم اهل مکه بودند که اموال خویش را نزد او به امانت می‌گذاردند. این ارتباط فردی و شهری و عاطفی هنوز به هم نخورده است و همین، سران باطل را از هر گونه اقدام آشکار، باز می‌داشت. اما هنگامی که پیامبر(ص) به مدینه آمدند، دیگر برای مکیان، مدینه اردوگاه دشمن شد و مکه اردوی خودی و تهاجم به ایشان آغاز شد. یهود از این زمینه پیش آمده نهایت استفاده را کرد. از این روی با ورود حضرت به مدینه، خداوند متعال فرمود: أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ؛  به کسانی که به جنگ بر سرشان تاخت آورده‌اند و مورد ستم قرار گرفته‌اند، رخصت داده شد و خدا بر پیروز گردانیدنشان تواناست. از این به بعد پیامبر باید شمشیر بردارد؛ چون اگر اینجا هم دفاع نکند، آنها مدینه را به آتش می‌کشند.
قدرت و حکومت نبی‌اکرم(ص) از مدینه آغاز می‌شود و گسترش می یابد؛ بنابراین موتور عملیات آشکار یهود از همین جا آغاز به کار می‌کند.
پیمان فریبکارانة یهود با پیامبر
اسلام در سال هشتم بعثت، وارد مدینه شد و پیامبر(ص) سال سیزدهم، هجرت کردند. یهودیان مدینه پنج سال فرصت تحقیق بیشتر و نزدیک تر دربارة پیامبر(ص) و اسلام دارند. آنان افراد فراوانی درم که داشتند که پیامبر را هنگام ولادت بیابند؛ اما با این حال هنگامی که نبی اکرم وارد مدینه می‌شوند، هیئتی از سه قبیلة یهودی بنی‌قریظه، بنی‌نضیر و بنی‌قینقاع خدمت حضرت رسیدند و به پیامبر گفتند: مردم را به چه می‌خوانی؟ فرمود: به گواهی دادن به توحید و رسالت خودم. من کسی هستم که نامم را در تورات می‌یابید و علمایتان گفته‌اند که از مکه ظهور می‌کنم و این حرّه (مدینه) کوچ می‌کنم… یهودیان گفتند: آنچه گفتی شنیدیم. اکنون آمده‌ایم با تو صلح کنیم که به سود یا زیان تو نباشیم و کسی را علیه تو یاری نکنیم و متعرض یارانت نشویم. تو هم متعرض ما و دوستانمان نشوی تا ببینیم کار تو و قومت به کجا می‌انجامد. پیامبر پذیرفت و قراردادی نوشته شد که یهود نباید علیه پیامبر یا یکی از یارانش به زبان، دست، اسلحه، مرکب، نه پنهانی و نه آشکارا، نه در شب و نه روز اقدامی انجام دهد… اگر یهود این تعهدات را نادیده بگیرد، رسول خدا می‌تواند خون ایشان را بریزد. زن و فرزندانشان را اسیر و اموالشان را غنیمت بگیرد و پیامبر(ص) برای هرکدام از این قبایل قراردادی جداگانه نوشت.
خداوند در قرآن دربارة یهود می‌فرماید:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ ؛
دشمن‌ترین مردم نسبت به کسانی که ایمان آورده‌اند، یهود و مشرکان را می‌یابی.
شگرد یهود این بود که پیش از آنکه عملیاتی را ضد پیامبر راه اندازد، مشرکان را به میدان بیاورد. اینکه در این آیه، الَّذینَ أَشْرَکُوا را با واو به یهود عطف می‌کند، نشان از نوعی تبعیت دارد. یهود محور اصلی است و دشمنی مشرکان نسبت به یهود تبعی است. یعنی اگر موتور اصلی خاموش شود، عملیات تبعی هم خاموش خواهد شد.
در عملیات مشرکان بر ضد پیغمبر(ص) باید سرنخ‌های توطئه یهود در مکه را بیابیم. این امر، در جنگ احد و خندق روشن است؛ اما در جنگ بدر باید بسیار دقت کرد تا سرنخ را یافت.

برای خواندن تمام پست های این مقاله کلیک کنید

جستجو