علی «علیه السلام» تجلی ظهور رحمت حق جل جلاله در قیامت

قیامت جلوه گاه دیگر رحمت امیر مومنان است علیه السلام که در آن محشر عظیم به صورتش شفاعت ازقاصران و برخی مقصران ظهور می کند.
همان طور که رحمت الهی در دنیا عام است و در  قیامت مخصوص مومنان است، شفاعت امیر مومنان نیز که مظهر رحمت الهی است، شامل کسانی خواهد شد که مومن از دنیا رفته باشند، هر چند که در دنیا رحمت و عطوفت او همگان را شامل می شود.
پیامبر اکرم می فرماید: روز قیامت من شفاعت می کنم و پذیرفته می  شود و نیز علی شفاعت می کند و قبول می شود و هم چنین اهل بیت من شفاعت می نمایند و پذیرفته می شود؛ «انی لا شفع یوم القیامه فاشفع و یشفع علی فیشفع و یشفع اهل بیتی فیشفعون» (1)
مظهر کرامت الهی
«مکرم» از اسمای فعلی خداوند است که مظهر طلب می  کند و مظهر اتم این اسم الهی امیر المومنان است، چنان که در زیارت جامعه می خوانیم: «وعباده المکرمین الذین لا یسبقونه بالقول…».  (2)

معنای کرامت
کرامت هر چیز  نفیس و عزیز شدن آن است. لغویان در معنای کرم آورده اند:
کرامت در مقابل «هوان» و حقارت است. در قران کریم نیز این دو لفظ مقابل یکدیگر استعمال شده است، مانند «من یهن الله فما له من مکرم» (3) و «فاما الانسان اذا ما ابتلیه … فیقول ربی اکرمن… فیقول ربی اهانن» (4) پس هر چیزی به هر اندازه که از هوان و حقارت مبرا باشد،به همان قدر کرامت دارد و مورد تقدیر و ستایش است.
استاد علامه طباطبایی (رضوان لله تعالی علیه) بارها فرمود: «کرامت» معادل دقیق فارسی ندارد و برای بیان آن باید از چند لفظ استفاده کرد. آن گاه  می فرمودند: اگر انسان به مقامی برسد که عبودیت محض پیدا کند و حاضر نشود در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید، می توان گفت که به مقام کرامت رسیده است.
کلام ایشان را این گونه می توان تبیین کرد که انسان هر چه به عبودیت محض نزدیک تر شود، به همان مقدارازهوان و حقارت رها میشود و به کرامت  می رسد، اگر به حد نهایی عبودیت خدا رسید، کاملا ازهوان و حقارت می رهد  و به کرامت مطلق می رسد، ولی اگر بهره ای ازعبودیت خدا نداشته باشد، حقیر مطلق است، حظی ازکرامت نمی برد.
منظور ازکرامت مطلق، همان اطلاق به لحاظ درجه وجودی انسان است، و گرنه کرامت مطلق حقیقی مخصوص خدای سبحان است.
کرامت در قران
قران کریم کرامت را صفت امور متعددی قرار داده است، مانند «رسول کریم» 5، «قران مجید» 6، «زروع و مقام کریم»7،  «زوج کریم» 8، «رزق کریم» 9، «اجر کریم» 10، «کتاب کریم» 11، «ملک کریم» 12، «قولاکریما» 13، «مدخلا کریما»14  و … .
هیچ موجودی به اندازه خدای سبحان از هوان و حقارت مبرا نیست. از این جهت، نه تنها متصف به اسم «کریم» می شود: «… فان ربی غنی کریم» 15 و «ما غرک بربک الکریم» 16، بلکه به «اکرم» نیز متصف می گردد: «اقرا و ربک الاکرم» 17.
بنابر آنچه گفته شد، کرامت صفت هر چیز نیکویی است که مورد پسند و ستایش باشد. لذابه همه خصلت ها و صفات پسندیدده و نیکو «مکارم اخلاق» گفته می شود و اختصاص به بخشش، عطا و سخاوت ندارد: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» 18 و چون رسول اکرم دارای اخلاق بزرگ است: «و انک لعلی خلق عظیم» 19 و ذات نورانی امیر المومنین و نبی مکرم نور واحدند. پس آن حضرت نیز صاحب خلق عظیم است.
شایان ذکر است، همان گونه که براءت ازحقارت و پستی مراتبی دارد، کرامت نیزدارای مراتبی است و هر موجودی به اندازه براءت خود از هوان و حقارت، کریم خواهد بود.
کرامت بخشی اهل بیت
در زیارت جامعه ائمه اصول و ریشه های کرامت معرفی شده اند: «و اصول الکرم» زیرا تمام خیرات و برکات موجود در نظام هستی، اعم از برکات مادی و معنوی به وساطت آن ذوات مقدس اضافه میشود؛ «ان ذکر الخیر  کنتم اوله واصله و فرعهو معدنه و ماواه و منتهاه». 20
سر این که فرشتگان به کرامت رسیدند و بندگان مکرم خدا شدند:«بل عباد مکرمون لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون» 21 آن است که افتخار شاگردی ائمه اطهار را دارند، چنان که همگان حتی انبیا شاگرد آنها هستند، چنان که علی علیه السلام در خطبه ای فرمود:
عن علی فی بعض خطبه:انا آل محمد کنا انوارا حول العرش فامرنا الله بالتسبیح فسبحنا فسبحت الملائکه بتسبیحا ثم اهبطنا الی الارض فامرنا الله بالتسبیح فسبحنا فسبحت اهل الارض» 22.
یعنی همانا ما خاندان محمد «ص» نورهایی اطراف عرش الهی بودیم، پس خداونند ما را به تسبیح فرمان داد، ما تسبیح کردیم. پس فرشگان به تسبیح ما خدا را تسبیح کردند. سپس خداوند ما را به سوی زمین هبوط داد و مامور به تسبیح کرد. پس ما تسبیح خدا کردیم، سپس اهل زمین به تسبیح ما خدا را تسبیح گفتند…
بدین ترتیب، مجموعه عالم امکان بر سر سفره کرامت امیر المومنان وسایر ائمه علیه السلام نشسته است.
مظهر سلام الهی
«سلام» از«سلم» ضد خصومت و به معنای شدت موافقتی است که هیچ گونه خلاف و نزاعی  در بین نباشد. انقیاد، صلح، رضا و امثال آن نیزازلوازم همین معنا است.
سلام ازاسمای حسنای خداس: «… هو الملک القدوس السلام…» 23 و او مبدا هر گونه سلام و سلامتی است: «اللهم انت السلام و منک السلام و لک السلام و الیک یعود السلام»  24خدایا  تو سلام هستی و سلامتی از تو نشات می گیرد و از آن توست و به سوی تو نیز باز می گردد چون خدای متعال سلام است؛ اهدای سلام و جواب آن که میان دو نفر رد و بدل می  شود (سلام علیک، علیک السلام)، عبارت دیگری از «هو الاول و الاخر» 25 است.
اسم سلام خارج از ذات اقدس ربوبی است و ازمقام فعل او انتزاع می شود. از این رو، مظهر  طلب می کند و ازاسمای فعلی خدای شمرده می شود بدین ترتیب،  منافاتی ندارد که این اسم مبارک، هم بر خدا اطلاق وهم بر مظاهر تام و تمام او همانند امیرالمونان و سایر اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام.
چنان که نبی اکرم در سفر معراج، پس از توجه و التفات به صفوفی از فرشتگان و انبیا و مرسلین علیه السلام به آن ها سلام کرد و خداوند متعال به او فرمود: همانا تو و ذریه تو سلام و تحیت و رحمت و برکات هستید؛ «ان السلام و التحیه و الرحمه و البرکات انت و ذریتک»26.
مظهر بر (نیکوکاری) خدا
«بر» اوصاف فعلی خداوند است و «بر» از اسمای حسنای او: «… انه هو البر الرحیم»27 ؛ او بسیار نیکوکار و مهربان است.
امیر مومنان علیه السلام مظهر اتم این اسم الهی است. نیکوکاری آن حضرت و سایر معصومین در حدی بود که اساس و ریشه ابرار نام گرفتند، چنان که در زیارت آنان می خوانیم: «و عناصر الابرار» 28 و ریشه و اساس نیکان.
قرآن کریم ابرار را در مقابل فجار به کار برده است: (ان الابرار لفی نعیم و ان الفجار لفی حجیم) 29 به تحقیق نیکوکاران در بهشت پر نعمت متنعمند و بدکاران در آتش دوزخ معذبند.
فاجر به کسی می گویند که با گسیختن پرده تقوا و و عدالت، حالت فسق و عدوان را ظهر می کند. در مقابل، بر به کسی گفته می شود که با انجام اعمال صالح و به جا آوردن وظایف خود، حالت تقوا و عدالت را حفظ می کند.
برخی از  مصادیق بر که انسان به کمک او جزو ابرار می شود، عبارت است از: ایمان به خدا، ایمان به قیامت، ایمان به کتب آسمانی و انبیای گذشته، انفاق مالی، برپاداشتن نماز، پرداختن زکات، وفای به عهد، صبر در شداید و تنگناها و … . «لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من امن بالله و الیوم الاخر و الملائکه و الکتاب و النبیین واتی المال علی حبه ذوی القربی والیتامی و المساکین و البن السبیل و السائلین و فی الرقاب و اقام الصلوه و اتی الزکوه و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا  و الصابرین فی الباساء و الضراء  و حین البأس اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون». 30

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:”Table Normal”; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:””; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:”Calibri”,”sans-serif”; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi; mso-bidi-language:AR-SA;}

1- بحار الانوار، ج 8، ص43

2 – مفاتیح الجنان

3 -سوره حج، آیه18

4- سوره فجر، آیات 15-16 ر. ک: التحقیق فی کلمات قرآن، ماده «کرم»

5– سوره تکویر، آیه 19، سوره حاقه، آیه 40

6 -سوره واقعه، آیه 77

7 -سوره دخان، آیه 26

8 -سوره لقمان، آیه 10

9 -سوره سبا، آیه 4

[10] -سوره یس، آیه 11

[11] -سوره نمل، آیه 29

[12] -سوره یوسف، آیه 31

[13] -سوره اسرا، آیه 23

[14] -سوره نسا، آیه 31

[15] -سوره نمل، آیه 40

[16] -سوره انفطار، آیه 6

[17] – سوره علق، آیه 3

[18] – بحار الانوار، ج 67، ص 372

[19] – سوره قلم، آیه 4

[20] – مفاتیح الجنان، زیارت جامعه

21] – سوره انبیا، آیات 26- 27

[22] -بحار النوار،ج 24ص88

[23] -سوره حشر، آیه 23

[24] -مفاتیح الجنان، تعقیبات مشترک نماز

25] -سوره حدید، آیه 3

26] -اصول کافی، ج3، ص 486

27] -سوره طور، آیه 28

[28] -مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره

[29] -سوره انفطار، آیات 13-14

30] -سوره بقره، آیه 177


جستجو