مامون اصرار داشت كه حضرت رضا علیه السلام ولایتعهدى را بپذیرد. حضرت نمىپذیرفت. در نهایت، مساله اجبار را مطرح كرد كه حضرت پذیرفت ولى طورى پذیرفت كه خودش عین نپذیرفتن بود و بیشتر سبب رسوایى مامون شد.
خلفا سال ها بود كه نماز عید فطر و عید قربان مىخواندند. پیغمبر نماز عید فطر و عید قربان مىخواند، اینها هم نماز عید فطر و عید قربان مىخواندند. اما روش نماز خواندن به تدریج فرق كرده بود، سیره فرق كرده بود. كم كم دربارهاى خلفا مانند دربارهاى ساسانى ایران و قیاصره روم شده بود، دربارهاى خیلى مجلل، لباس خلیفه و سران سپاه داراى انواع نشانههاى طلا و نقره بود. خلیفه وقتى مىخواست به نماز عید بیاید، با جلال و شكوه خاص و با هیمنه سلطنتى مىآمد. خودش بر اسبى كه گردنبند طلا یا نقره داشت؛ سوار مىشد و شمشیرى زرین به دست مىگرفت، سپاه نیز از پشت سرش مىآمد، درست مثل این كه مىخواهند رژه نظامى بروند. بعد مىرفتند به مصلى، دو ركعت نماز مىخواندند و برمىگشتند.
در روز عید فطر، امام رضا علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: لباسهاى عادى بپوشید، پاها را برهنه كنید، دامن عباها و آستین هایتان را بالا بزنید و ذكرهایى را كه من مىگویم شما هم بگویید. حالتتان حالت خشوع و خضوع باشد. ما داریم به پیشگاه خدا مىرویم، توجهتان به خدا باشد. ذكرها را كه مىگویید، خدا را در نظر بگیرید. امام(1) عمامهاش را به شكلى كه پیغمبر مىبست بسته است، لباسش را به شكلى كه پیغمبر مىپوشید پوشیده است، عصا به شكل پیغمبر به دست گرفته، پاهایش را برهنه كرده، با یك حالت خضوع و خشوعى! از همان داخل منزل كه بیرون مىآمد، با صداى بلند شروع كرد به گفتن «الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر على ما هدانا و له الشكر على ما اولانا.»
مامون به حضرت رضا اصرار داشت كه مىخواهم نماز عید فطر را شما بخوانید. امام فرمود: من از اول با تو شرط كردم كه فقط اسمى از من باشد و من كارى نكنم. (مامون گفت:) نه آقا! من خواهش مىكنم. شما از نماز هم ابا مىكنید؟! این كه یك كار مربوط به مردم نیست كه بگویید پاى ظلمى در كار مىآید. لااقل همین یك نماز را شما بخوانید. در اینجا حضرت جملهاى مىگوید نظیر جمله امام حسین و نظیر جمله حضرت على علیه السلام در جریان بیعت بعد از عمر. فرمود: من به یك شرط حاضرم، من نماز مىخوانم اما با سیره جدم و پدرم، نه با سیره شما. مامون با آن همه زرنگى كه داشت (از نظر خودش) احمق شد. گفت: بسیار خوب، به هر سیره و روشى كه مىخواهید بخوانید. فكر مىكرد غرض این است كه كارى را به عهده حضرت رضا علیه السلام گذاشته باشد تا مردم بگویند پس امام رضا عملا هم قبول كرد.
در روز عید فطر، امام رضا علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: لباسهاى عادى بپوشید، پاها را برهنه كنید، دامن عباها و آستین هایتان را بالا بزنید و ذكرهایى را كه من مىگویم شما هم بگویید. حالتتان حالت خشوع و خضوع باشد. ما داریم به پیشگاه خدا مىرویم، توجهتان به خدا باشد. ذكرها را كه مىگویید، خدا را در نظر بگیرید. امام عمامهاش را به شكلى كه پیغمبر مىبست بسته است، لباسش را به شكلى كه پیغمبر مىپوشید پوشیده است، عصا به شكل پیغمبر به دست گرفته، پاهایش را برهنه كرده، با یك حالت خضوع و خشوعى! از همان داخل منزل كه بیرون مىآمد، با صداى بلند شروع كرد به گفتن «الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر على ما هدانا و له الشكر على ما اولانا.»
عید فطر
سالهاست كه مردم این ذكرها را درست نشنیدهاند. كسانى كه همراه حضرت بودند، وقتى آن حال الهى حضرت را دیدند كه منقلب شده، خودش را در حضور پروردگارش مىبرد و اشكهاى مباركش جارى است، با حالت خضوع و خشوع، با معنویت تمام و در حالى كه اشك هایشان جارى بود فریاد كردند: «الله اكبر، الله اكبر على ما هدانا و له الشكر على ما اولانا.» حضرت مىگوید و اینها تكرار مىكنند، تا آمدند نزدیك در منزل. صدا بلندتر مىشد. مامون، فرماندهان سپاه و سران قبایل را فرستاده كه بروید پشتسر على بن موسى الرضا نماز عید فطر بخوانید. اینها به سیره سالهاى پیش خلفا، خودشان را آرایش و مجهز كرده و لباسهاى فاخر پوشیدهاند، اسبهاى بسیار عالى سوار شده و شمشیرهاى زرین به كمر بسته و دم در ایستادهاند كه حضرت رضا با همان جلال و هیبت دنیایى و سلطنتى بیرون بیاید. یكمرتبه حضرت با آن حال بیرون آمد. در میان آنها ولوله پیچید و بى اختیار خودشان را از روى اسبها پایین انداختند و اسبها را رها كردند. تاریخ مىنویسد: چون مىبایست پاها برهنه باشد و آنها چكمه به پا داشتند و چكمه نظامى را به زودى نمىتوان بیرون آورد، هر كس دنبال چاقو مىگشت كه زود چكمه را پاره و پاهایش را لخت كند. اینها نیز دنبال حضرت به راه افتادند. كم كم صداى هیمنه «الله اكبر» شهر مرو را پر كرد. مردم ریختند روى پشتبامها و به تدریج ملحق شدند. در مردم نیز روح معنویت موج مىزد. حضرت مىفرمود: «الله اكبر»، این شهر یكپارچه فریاد مىزد: «الله اكبر». هنوز از دروازه شهر بیرون نرفته بودند كه جاسوسها به مامون خبر دادند كه اگر این قضیه ادامه پیدا كند، تو مالك سلطنت نیستى. سربازها ریختند كه نه آقا! زحمتتان نمىدهیم، خیلى اسباب زحمت شد، خواهش مىكنیم برگردید.
این، معنى روش است. مامون هم در این مورد به كتاب الله و سنت رسول الله عمل مىكرد(نماز عید فطر جزء كتاب الله است) اما همان نماز، روشى پیدا كرده بود كه بى محتوا و بى حقیقت شده بود. حضرت رضا علیه السلام فرمود: من حاضرم نماز را بخوانم اما با روش جدم و پدرم، نه با روش جد و پدر تو.
منبع:
مجموعه آثار شهید مطهری، ج 17، ص 174 .