اَللَّـهُمَّ طَهِّرْنِي فِيهِ مِنَ الدَّنْسِ وَ الْاَقْذَارِاي خدا، مرا در اين روز از پليدي و كثافات (هوي و هوس) و گناهان، پاك بداروَ صَبِّرنِي فِيهِ عَلَي كَائِنَاتِ الْاَقدَارِو بر حوادث خير و شر، قضا و قدرت صبر و تحمل، عطا كُنوَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِلتُّقَي وَ صُحَبَةَ الْاَبْــرَارِو بر تقوي و پرهيزكاري و مصاحبت نيكوكاران عالم، موفق داربِعَونِكَ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الْمَسَاكِينَ.به ياري خود، اي مايه شادي و اطمينان خاطر مسكينان.
در اين روز از خدا ميخواهيم كه ما را از پليدي و كثافات و گناهان پاك دارد، »طهِّر« از ماده »طَهُرَ طهوراً« به معني پاك كردن و ضدعفوني كردن و لاروبي كردن، بكار رفته است.پليديهاي نفساني و كثافات گناه، در دل و جان انسان نفوذ ميكند، مانند آب آلوده و لجنزدهاي كه به مرور زمان، لجن آن تهنشين شده و مسير عبور آب مبدل به لجنزار ميگردد، اگر به صورت مداوم انسان خود را در معرض گناهان و زشتيها قرار دهد، در وجود آدمي رسوب كرده و به صورت يك عادت زشت و صفت مذموم براي انسان در ميآيد، لذا بايد انسان با استعانت از خداوند، اراده كند كه هر چند گاهي از خود حسابرسي نموده و به زدودن آلودگيهاي روحي خود، اقدام نمايد و براي خشكاندن ريشه اين عادات ناپسند، با آب توبه و استغفار خود را پاك و سالم سازي كند.
طهارت جسم و جان
در آيات قرآن كريم، به طهارت جسم و جان اشاره شده است، انساني كه جنب ميشود، براي تطهير از جنابت بايد، به غسل يا تيمم مبادرت ورزد و خود را از ناپاكي جنابت پاك كند1، يا زني كه در حيض و نفاس به سر ميبرد، همبستري شوهر با او جايز نبوده »حَتَّي يَطْهُرْنَ«2 مگر بعد از طهارت، اينگونه موارد دلالت بر تطهير جسماني دارد و آنجا كه قرآن كريم ميفرمايد: »… وَ يُحِبُّ المُتَطَهِّرِينَ«3 دلالت بر ترك گناه و عمل به نيكي و صلاح دارد و يا »وَاللهُ يُحِبُّ المُتَطَهّرِينَ«4 كه دلالت بر پاكي نفس و پاكيزه خويي داشته و اگر طهارت نفس و جسم براي انسان حاصل شود به حقايق عالم هستي و معرفت به قرآن كريم دست خواهد يافت، چرا كه »لايَمَسُّهُ اِلَّا الْمُطَهَّرُونَ«5 به حقايق و معارف قرآن نميرسد و به بطون قرآن دست نمييابد، مگر كسي كه نفس خود را پاكيزه گرداند و از آلوده شدن به فساد نگه دارد.»دنس« از »دَنَس و دنساً« به معني چرك و چركي شدن است، گاهي اين چرك و آلودگيها ظاهري است و گاهي باطني، ما در اين روز از خداوند ميخواهيم كه ما را از هر گونه آلودگي و كثافتي، چه در باطن و چه در ظاهر، پاك گرداند، آلودگيهاي ظاهري مانند: اينكه كسي لباس و جامهاي كثيف برتن دارد، در ميان افراد اجتماع مورد سؤال واقع ميشود و جامعه اين الودگي را تحمل نميكند، گاهي ممكن است اين زشتي و عيب فراتر از جامه و لباس باشد، مانند: انساني كه دمل و غده چركيني در صورت داشته باشد.گاهي اين آلودگيها مربوط به فكر و ذهن و انديشه انسان است، كسي كه انديشه ناصوابي دارد و يا تفكر التقاطي را پذيرفته و از جهت اعتقادي دچار گمراهي و كج فهمي شده او هم بايد تلاش كند و از خدا بخواهد خرد و انديشه او را به صواب رهنمون ساخته و اعتقادش را بر مبناي اصول صحيح دين و شريعت مقدس، در مسير مستقيم الهي هدايت نمايد، زماني كه آدمي متوجه ميشود، اخلاق رذيله و ناپسندي در وجود او رسوب نموده و خانه دلش را آلوده ساخته، براي زدودن آن خُلق رذيله و ناپسند بايد به فضائل اخلاقي روي آورد و با نور ايمان و معرفت، زشت خويي و بدخلقي را از خود بزدايد.»قذر« در لغت به معناي پليد شمردن، كراهت داشتن و ناپاك شمردن بكار رفته است و در برگيرنده رذايل اخلاقي مانند بدخلقي و بدخويي با مردم و انجام اعمال قبيح و زشت مانند: گناهان نفساني و شهواني و گناهان اعضاء و جوارح مانند: فحاشي و غيبت و ظلم و تعدي و تجاوز و ستم و حرامخواري و شكمپرستي و زناي چشم و شنيدن آنچه حرام است، مثل غناء و افكار شيطاني و خرافي و باطل و التقاطي كه هر كدام از اين موارد ميتواند براي انسان پرتگاه هلاكت و نابودي و سقوط در سخط و غضب الهي و عذاب اخروي باشد, بكار رفته است.
صبر بر مقدرات الهي
يكي از صفات برجسته، كه قرآن كريم و احاديث اهل بيت عليهمالسّلام برآن تاكيد نموده »صبر« به معناي پايداري و استقامت ميباشد، نه به معني تحمل بدبختيها و تن دادن به حوادث ناگوار، صبر در لغت به معناي خويشتنداري در سختي و تنگي بكار رفته است، گاهي صبر در مورد شكيبايي نفس و تحمل مصائب بكار ميرود و گاهي در مورد جنگ و محاربه، كه مفهوم آن شجاعت و پايداري و پايمردي است، صبر بر مقدرات الهي اعم از خير و شر و سختيها و آسودگيها و مصائب و صبر بر طاعت خداوند از جمله صفات حميده به شمار ميرود.از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلّم نقل شده كه فرمود: »اَلصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ، صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَي الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيةِ«6 صبر بر سه قسم است، صبر در برابر مصائب و سختيها، صبر بر انجام دستورات و فرائض خداي متعال و صبر در برابر معاصي و گناهان، در ميان اقسام صبر، زيباترين صبرها، صبر و شكيبايي در برابر مشيت و خواست خداوند است، آن هم نه صبري كه به اجبار آن را تحمل كند، بلكه بر تقديرات الهي راضي و خشنود باشد، تا خداوند صلوات و رحمت خودش را برآنان نازل نمايد، گاهي سختيها و مصائب براي آزمايش انسانها بكار ميرود، تا مؤمن از غيرمؤمن تشخيص داده شود.قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد: »وَ لَنَبلُوَنَّكُم بِشَئٍ مِنَ الْخَوْفِ والْجُوعِ و نَقْصٍ مِنَ الْاَمْوَالِ وَالْاَنفُسِ والثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرالصَّابِرينَ الَّذِينَ اِذَا اَصَابَتْهُم مُصِيبَةٌ قَالُوا اِنَّا لِلَّهِ و اِنَّا اِلَيهِ رَاجِعُونَ اُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ اُولَئِكَ هُمُ الْمُهتَدُونَ«7 و شما را به اموري چون ترس، گرسنگي، زيان مالي و جاني و كمبود ميوهها آزمايش ميكنيم و بشارت بده استقامت كنندگان، آنان كه اگر مصيبتي ناگوار به آنها برسد، ميگويند: ما از آن خدا هستيم و به سوي او باز ميگرديم، اينها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شاملشان شده و آنها هدايت يافتگانند.
فلسفه خير و شر در زندگي بشر چيست؟
همه ما افرادي را ديدهايم كه وقتي غرق در نعمتي شوند، گرفتار »غرور و خودبيني« ميگردند و در اين حالت، بسياري از مسائل مهم انساني و وظايف خود را به دست فراموشي ميسپارند و نيز ديدهايم، در يك زندگي آرام و توأم با آسايش، يك حالت خوابزدگي و غفلت به انسان ميدهد كه در صورت ادامه يافتن منجر به شقاوت و بدبختي ميگردد.بدون شك بخشي از حوادث ناخوشايند زندگي، براي پايان دادن به آن حالت غرور و از بين بردن اين غفلت و خوابزدگي است، اگر زندگي فراز و نشيب و سختيها و مصائب را نداشته باشد و اگر گاهي حوادث نامطلوبي پيش نيايد، آن حالت غفلت و بيخبري از خدا و سرنوشت و وظايفي كه انسان بر عهده دارد، حتمي است، همانگونه كه قرآن كريم ميفرمايد: »فَاَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ«8 ما آنها را به حوادث سخت و دردناك و رنجها گرفتار ساختيم، تا به درگاه خداوند روي آورند، در اين ميان كساني كه نور ايمان قلبشان را روشن كرده، در برابر حوادث روزگار، دل به خدا بسته و در درگاه الهي سر تعظيم فرود ميآورند.موحدان آغاز و پايان كارشان را در دست قدرت الهي ديده و تمام امور خود را متعلق به اراده او ميدانند، از اين رو غم و اندوه و سرور و خوشحالي را از ناحيه حق تعالي به حساب آورده و صبر بر قضاي الهي را پيشه خود ميسازند، زيرا مؤمنان راستين، در مشكلترين لحظات زندگي، فقط به خدا توجه دارند و رضاي او را ميطلبند و از همه چيز ميگذرند، تا خشنودي معبودشان را به دست آورند، از جمله موحدان راستيني كه به عنوان يك الگوي كامل ميتواند مورد اشاره قرار گيرد، حضرت ابا عبدالله الحسين عليهالسّلام ميباشد، آن حضرت در واقعه عاشورا، قبل از شهادتش با تمام خلوص به درگاه خداوند عرض ميكند »صَبْراً عَلَي قَضَائِكَ يَا رَبِّ لَا اِلَهَ سِوَاكَ يَا غِيَاثَ الْمُثتَغِيثِينَ«9»آنچه در اصطلاح فلسفه، به نام نظام جهان و قانون اسباب مشهور است، در زبان دين، سنت الهي ناميده ميشود، اين سنتها به تعبير قرآن كريم تغييرناپذير ميباشند »فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَحْوِيلاً«10 هرگز در سنت خدا تبديلي نمييابي و هرگز در سنت او تغييري نخواهي يافت، يعني سنت الهي، تبديل به سنت ديگر نميشود، مانند اينكه قانوني فسخ شود و قانون ديگري جاي آن را بگيرد و نظير اينكه در يك قانون قراردادي تبصرهاي اضافه و يا قسمتي لغو و تغييراتي در آن داده، بدون آنكه اصل قانون لغو شود. «11
تقوي و پرهيزكاري
تقوي و پرهيزكاري از پراهميتترين صفاتي است كه در قرآن و روايات بسيار، به آن اشاره شده است، تقوي آن حالت مقدس نفساني كه اعمال انسان را تحت كنترل خود درميآورد و بين نيروهاي دروني و اعمال خارجي انسان هماهنگي ايجاد نموده و انسان را با خدا مربوط ميسازد و حجابهاي بين جهان مادي و ماوراي طبيعت را برميدارد.در تعريف تقوي چنين آمده است »وقايه محافظت كردن شيء است از هر چيزي كه ميخواهد به او زيان برساند و تقوي يعني نفس را در امان قرار دادن از آنچه بيم خطر ميرود و تقوي در عرف شرع، يعني نگهداري نفس از آنچه انسان را به گناه ميكشاند. «12 و اين صيانت به دو گونه امكانپذير ميباشد، اول: انسان خود را از آلودگيها و معاصي حفظ كند و از آنها فرار نمايد و خود را هميشه از محيط گناه دور نگهدارد، دوم: انسان در روح خود حالت و قوّتي بوجود آورد كه به او مصونيت روحي و اخلاقي بدهد، اگر فرضا در محيطي قرار بگيرد كه وسائل گناه و معصيت فراهم باشد، آن حالت نيرومند، نفس را حفظ كند.قرآن كريم بهترين زاد و توشه را براي انسان تقوي الهي دانسته و ميفرمايد: »وَ تَزوَّدُوا فَاِنَّ خَيْرَ الزَّادِ اَلتَّقْوَي وَ التَّقُونِ يَا اُوْلِي الْاَلْبَابِ«13 زاد و توشه تهيه كنيد، كه بهترين زاد و توشه راه آخرت، پرهيزكاري است، اي صاحبان عقل، خداترس شويد و هركس كه پرهيزكاري را پيشه خود سازد، خداوند او را دوست خواهد داشت »اِنَّ اللهَ يُحِبُّ المُتَّقيِنَ«14 لذا در اين روز از خداوند ميخواهيم »وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِلتُّقَي« توفيق تقوي و پرهيزكاري را به ما عنايت نموده و مارا در رديف پرهيزكاران قرار دهد، گرچه هدايت و اندرزها وسيله راهنمايي براي همه انسانهاست، ولي فقط افراد پرهيزكار از آن استفاده ميكنند »ذَلِكَ الْكِتَابُ لَارَيْبَ فِيهِ هُدًي لِلْمُتَّقِينَ«15 و »هَذَا بَيَانٌ لِنَّاسِ وَ هُدًي وَ مَوعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ«16
تقوي ملاك فضيلت
از خصوصيات بارز اسلام ، اين است كه تمام امتيازات موهوم نظير: مال، ثروت، حسب، نسب، رنگ و نژاد را ملغي اعلام كرده و ميفرمايد: »يَا ايُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثَي وَ جَعَلنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدِاللهِ اَتْقَيكُمْ«17 اي مردم ما همه شما را نخست از مرد و زني آفريديم و آنگاه شما را به اقوام و گروههاي گوناگون تقسيم نموده، تا يكديگر را بشناسيد، بدرستي كه بزرگوارترين شما نزد خدا، باتقواترين شماست. از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم نقل شده كه فرمود: »ايُّهَا النَّاسُ اَلَا اِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ، اَلَا اِنَّ اَبَاكُمْ وَاحِدٌ اَلَا لَافَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَي عَجَميٍّ وَ لَالِعَجَمِيٍّ عَلَي عَرَبِيٍّ وَ لَا لِأَسْوَدٍ عَلَي الْاَحْمَرِ وَ لَا لِأحْمَرَ عَلَي أسْوَدِ اِلَّا بَالتَّقْوَي، اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقَيكُم اَلا هَلْ بَلَّغْتُ؟ قَالُوا بَلَي يَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ فَلْيَبلُغَ الشَّاهِدَ لِلْغَائِبِ«18 اي مردم آگاه باشيد، به حقيقت پروردگار شما يكي است، آگاه باشيد، پدر شما يكي است، متوجه باشيد كه هيچ عربي بر عجمي و يا عجمي بر عربي و سياهپوست بر سرخپوستي و يا سرخپوستي بر سياهپوستي فضيلت و برتري ندارد، مگر به تقوي، در حقيقت گراميترين شما در نزد خداوند، پرهيزكارترين شماست، آيا پيامم را به شما رساندم؟ مردم گفتند: آري يا رسول الله، سپس فرمود: پس بايد حاضران اين پيام را به غائبان ابلاغ نمايند.
نشانههاي تقوي
از اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام، روايت شده كه فرمود: براي اهل تقوي علاماتي است كه بواسطه آنها شناخته ميشوند، صدق در گفتار، اداي امانت، وفاي به عهد و پيمان، كم فخر نمودن، بخل نداشتن، صله ارحام نمودن، ترحم بر ضعفاء، كم معاشرت نمودن با زنها، ترويج اعمال و كارهاي نيك، داشتن حسن خلق، دانستن مسائلي كه انسان را به خدا نزديك ميكند و در نهايت فرمود: خوشا به حال اين جماعت و چه جايگاه خوبي دارند.19
همنشيني با نيكان
در عبارت ديگري از دعاي امروز، مصاحبت و همنشيني با ابرار را درخواست كرده و ميگوييم خدايا، ما را بر تقوي و پرهيزكاري و مصاحبت با نيكوكاران عالم، موفق بدار. اين امري بديهي است كه انسان در زندگي اجتماعي خويش ناگزير به داشتن ياور و همدمي ميباشد كه بوسيله مصاحبت با او در مواقع مختلف او را به سوي سعادت در امور دين و دنيا رهنمون شود.همنشيني با افراد در اسلام از جايگاه ويژهاي برخوردار است و براي طرفين حقوقي را قائل شده كه رعايت آن لازم شمرده شده است، وقتي انسان به فردي تعلق خاطر پيدا كند و بخواهد او را به عنوان دوست خود انتخاب نمايد، اين دوستي يا اختياري است و يا اتفاقي شما در مسافرت گاهي بدون برنامه قبلي و ناخواسته با كسي روبرو ميشويد، مثلاً در اتوبوس با كسي كه كنار شما نشسته، براي كوتاهي سفر سعي ميكنيد با او رابطه برقرار كنيد و با گفتمان سفر را كوتاه نماييد و يا در محل كار براي اينكه بتوانيد با آسودگي خاطر فعاليت كنيد، با همكاران رابطه دوستي و محبتآميز برقرار ميكنبد و يا در محيط زندگي با همسايگان ارتباط صميمي برقرار ميسازيد، اين نوع دوستي و مصاحبت عموماً اتفاقي ميباشد، ولي گاهي با تصميم قبلي و طراحي شده در سدد دوستي و همدم شدن با فردي و يا گروهي برميآييد، اين نوع دوستي را اختياري ميناميم، در دوستي اختياري انسان هدفي را دنبال ميكند، اين هدف گاهي صرف معاشرت است و گاهي هدف عاليتري را دنبال ميكند، ممكن است اهدافي مادي و دنيوي يا معنوي و اخروي باشد و گاهي بالاتر از اين، هدف از معاشرت و دوستي سعادت و قرب الهي است، يعني انسان براي رسيدن به سعادت و تقرب خداوند، فردي را كه ميتواند الگوي او در اين مسير باشد به عنوان هم صحبت و دوست انتخاب ميكند، محبت خداي متعال و رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم و محبت ائمه اطهار عليهمالسّلام و محبت مؤمنين و صالحين از عاليترين اهداف دوستي به شمار ميرود، در روايات اين نوع دوستي »حبِّ في الله« تعبير شده است و اگر دوستي اينگونه ايجاد شود، مصداق اين آيه شريفه ميگرديم كه ميفرمايد: »اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعوُنِي يُحْبِبْكُمُ اللهُ«20 و كساني كه به ايمان حقيقي دست يابند، به عشق و شوق وصال محبوب ميرسند »وَالَّذِينَ اَمَنُوا اَشَدُّ حُبَّاً لِلّهِ«21 و از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت شده كه فرمود: »أُحِبُوا اللهَ لِمَا يَغذُوكُمْ بِهِ مِنْ نِعَمِهِ و اُحِبُّونِي لِحُبِّ اللهِ اِيَّايَ« خدا را دوست بداريد، بخاطر نعمتهايي كه از او به شما ميرسد و مرا دوست بداريد، چون خدا مرا دوست دارد.چه زيبا و شيرين است آن گاه كه انسان با خداي خويش به راز و نياز ميپردازد و ولي نعمت و رب خويش را به عنوان همصحبت خود انتخاب ميكند، آنگاه كه انسان در مقام عبد، عشق خود را به ساحت مقدس ربوبي ابراز ميدارد و مصداق »وَالَّذِينَ امَنُوا اَشَدُّ حُبَّاً لِلّهِ« ميشود خداي متعال هم دوستي و محبت او را با دوستي و محبت خود پاسخ ميدهد، زيرا دوستي طرفيني است اگر شما خدا را دوست بداريد، خدا هم شما را دوست خواهد داشت.
محبت اميرالمؤمنين و ائمه اطهار
وجود مقدس رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم فرمودند: آگاه باشيد كسي كه علي را دوست بدارد، مرا دوست داشته و كسي كه مرا دوست بدارد، به تحقيق خدا از او راضي است و كسي كه خدا از او راضي باشد، بهشت او را كفايت ميكند و فرمود: كسي كه با محبت آل محمد صلياللهعليهوآلهوسلّم بميرد، مؤمن مرده است، آن هم مؤمني كه ايمانش به اكمال و حد اعلاي ايمان رسيده و با مقام شهيد از دنيا رفته است. لذا بايد از خداي متعال طلب كنيم و عاجزانه و با اخلاص درخواست كنيم و بگوييم: »اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ اَلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتِ مُحَمَّدٍ وَ اَلِ مُحَمَّدٍ«22
بهترين افراد براي دوستي و معاشرت
خداي متعال كه خالق انسان و ولي نعمت است، براي اين مخلوق بهترين الگوها را معرفي نموده و با بيان اظهار محبت خويش به آنان ما را به شناخت و هم نشيني با آنها ترغيب فرموده است، در آيات متعددي از قرآن، دوستان خداي متعال معرفي شدهاند كه به بيان مواردي از آن ميپردازيم:
»اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ«23»واللهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ«24»اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ«25»اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ«26»اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ«27»اِنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ«28»اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ«29دوستان خدا انسانهاي صالح و پرهيزكار و صبوري هستند كه در امور، جز به خدا تكيه نميكنند و رزمندگاني هستندكه در راه او به جهادو قتال با دشمنان برخواسته و وجود خويش را از معاصي و گناهان با آب توبه پاك و مطهر ميگردانند كه در واقع اين آيات كريمه مشخصات بهترين دوست را براي انسان معرفي ميكنند.
دوستان بهشتي
يكي از افتخارات كساني كه مطيع فرمان خدا و پيامبر باشند، همنشيني با كساني است كه خداوند نعمت خود را بر آنها تمام كرده و ميفرمايد: »وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ اَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبيِّيِنَ والصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ و حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللهِ وَ كَفَي بِاللهِ عَلِيماً«30 و كسي كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، همنشين كساني خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آنها تمام كرده، از پيامبران و صديقين و شهداء و صالحان و آنها رفقاي خوبي هستند، اين موهبتي است از ناحيه خدا و كافي است، كه او آگاه است.در اين آيه، همنشينان چهارگانهاي را به انسان معرفي ميكند كه با شناخت صحيح، آنان ميتوانند، براي بندگان خدا به عنوان بهترين و ارزشمندترين دوستان و همنشينان مطرح باشند. اول: پيامبران الهي، كه نخستين گام را براي هدايت و رهبري مردم و دعوت به صراط مستقيم بر ميدارند.دوم: صديقان، كساني كه راست ميگويند و با عمل و كردار، صدق گفتار خود را اثبات نمايند. و نشان ميدهند كه فقط مدعي ايمان نيستند، بلكه به راستي به فرمانهاي الهي ايمان دارند.سوم: شهداء، كشته شدگان در راه هدف و عقيده پاك و الهي خود و يا افراد برجستهاي كه روز قيامت شاهد و گواه اعمال آنها هستند.چهارم: صالحان، افرادي كه با انجام كارهاي مثبت و سازنده و با پيروي از اوامر انبياء به مقامات بلندمرتبهاي نائل شدهاند.
براي خدا دوستي كنيم
از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت شده كه فرمودند: »يُنْصَبُ لِطَائِفَةٍ مِنَ النَّاسِ كَرَاسِيَّ حَوْلَ الْعَرْشِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وُجُوهُهُمْ كَالْقَمَرِ لَيلَةَ الْبَدْرِ، يَفْزَعُ النَّاسُ وَ لَايُفْزَعُونَ وَ يُخَافُ النَّاسُ وَ لَايُخَافُونَ، هُمْ اَوْلِياءُ اللهِ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَاهُمْ يَحْزَنُونَ« پس كسي گفت چه كساني هستند يا رسول الله؟ حضرت فرمود: »هُمْ الْمُتَحَابُّونَ فِي اللهِ« براي گروهي از مردم تختهايي در اطراف عرش قرار داده شده است، چهرههاي افرادي كه بر تختها نشستهاند، مانند شب چهاردهم ميدرخشد، در حالي كه مردم مفتزع و رسوا شدهاند و اينان رسوا نميشوند و مردم ميترسند و اينها نميترسند، ايشان دوستان خدا هستند كه ترسي براي ايشان نيست و خوفي ندارند و در پاسخ سؤال كننده فرمودند: آنها كساني هستند كه همديگر را براي خدا دوست ميدارند، يعني دوستي آنها يك دوستي انتخابي و براي به دست آوردن رضاي خدا و نزديكي و تقرب به خداوند متعال بوده است، پس بهترين و عاليترين هدف براي دوستي رسيدن به خداست و بهترين هم صحبت، كه در اين دعاي شريف ميخوانيم »وَ وَفِّقْنِي لِلتُّقَي وَ صُحْبَةِ الْاَبْرَارِ« كسي است كه ما را به خدا برساند و هنگامي كه چنين فردي را پيدا كرديم، بايد مصاحبت با او را وظيفه خود دانسته و لحظهاي او را از چشم خود دور نداريم، همانگونه كه قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد: »وَأصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاوةِ وَالْعِشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لَاتَعُدْ عَينَاكَ عَنْهُمْ«31 در همراهي كساني كه صبح و شام خدايشان را ميخوانند و اراده وجه او دارند، طاقت بياور و آنان را از نظر نينداز و چشمانت را از آنها برندار.
نقش دوست در سرنوشت انسان
بايد مواظب باشيم در يوم الحسره به خاطر دوستانمان در دنيا از روي حسرت و پشيماني دست به دندان نگزيم و مصداق اين آيه شريفه قرار نگيريم كه ميفرمايد: »وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَي يَدَيْهِ يَقُولُ يَالَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرّسُولِ سَبِيلاً يَاوَيْلَتَي لَيْتَنِي لَمْ اتَّخِذْ فُلَاناً خَلِيلاً لَقَدْ اَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ اِذْ جَاءَنِي وَ كَانَ الشَّيْطَانُ لِلْاِنْسَانِ خَذُولاً«32 و به خاطر آور روزي را كه ظالم، دست خويش را از شدت حسرت به دندان ميگزد و ميگويد: اي كاش با رسول خدا راهي برگزيده بودم، واي برمن!! اي كاش فلاني را دوست خود انتخاب نكرده بودم، او مرا از ياد حق گمراه ساخت، بعد از آنكه آگاهي به سراغ من آمده بود و شيطان هميشه مخذول كننده انسان، بوده است.بدون شك عوامل سازندهاي در شخصيت سازي انسان دخيل هستند مانند وراثت، محيط طبيعي، خانواده، مدرسه و اراده خود فرد، ولي در اين ميان يكي از عوامل بسيار مهم دوست و همنشين و معاشر است، زيرا انسان تأثيرپذير بوده و بخش مهمي از افكار و صفات اخلاقي خود را از طريق دوستانش فرا ميگيرد.سلمان فارسي از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت كرده كه آن حضرت فرمود: »لَاتَحْكُمُوا عَلَي رَجُلٍ بِشَيءٍ حَتَّي تَنْظُروا اِلَي مَنْ يُصَاحِبُ فَاِنَّمَا يَعْرِفُ الرَّجُلَ بأشْكَالِهِ وَ اَقْرَانِهِ و يَنْسَبُ اِلَي اِصْحَابِهِ وَ اَخْدَانِهِ«33 درباره كسي قضاوت نكنيد، تا به دوستانش نظر افكنيد، چرا كه انسان بوسيله دوستان و ياران و رفقايش شناخته ميشود، همچنين از علي عليهالسّلام نقل شده كه فرمود: »مَن أَشْتَبِهَ عَلَيْكُمْ اَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا اِلَي خُلَطَائِهِ فَاِنْ كَانُوا اَهْلِ دِينِ اللهِ فَهُوَ عَلَي دِينِ اللهِ و اِنْ كانوا عَلَي غَيْرِ دِينِ اللهِ فَلَا حَظِّ لَهُ مِن دِينِ اللهِ« هرگاه وضع كسي بر شما مشتبه شد و دين او را نشناختيد به دوستانش نظر كنيد، اگر اهل دين و آيين خدا باشند او نيز پيرو آيين خداست و اگر بر آيين خدا نباشد او نيز بهرهاي از آيين حق ندارد.از امام جواد عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »اِيَّاكَ وَ مُصَاحِبَةِ الشَّرِيرِ فَاِنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ يُحْسِنُ مَنْظَرَهُ وَ يَقْبَحُ اَثَرَهُ« از همنشيني بدان بپرهيز كه همچون شمشير برهنهاند، ظاهرش زيبا و اثرش بسيار زشت است.همچنين امام علي عليهالسّلام فرمود: »اِيَّاكَ وَ مُصَادِقَةِ الْكَذَّابِ فَأِنَّهُ كَالسَّرَابِ يَقْرَبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبْعَدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ« از دوستي با دروغگو بپرهيز، كه او همچون سراب است، دور را در نظر تونزديك و نزديك را از نظر تو دور ميسازد، قرآن كريم تأكيد ميكند كه دوستي براي غير خدا در قيامت تبديل به دشمني ميشود »اَلْأَخِلاَّءِ يَومَئذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ اِلَّا الْمُتَّقِينَ«34 دوستان در آن روز، دشمن يكديگرند، مگر پرهيزكاران، اين كتاب آسماني در بيان حالات دوستاني كه در مسير گناه و فساد و يا زرق و برق دنيا، دست مودت و دوستي به هم ميدهند، ميفرمايد: اين دوستيها، فرداي قيامت مبدل به دشمني ميشود، زيرا هر كدام از آنها ديگري را عامل بدبختي و بيچارگي خود ميشمرند، طبيعي است كه دوستان در امور زندگي يار و مددكار يكديگرند، اگر دوستي براساس شر و فساد باشد، شريك در جرم يكديگر ميشوند، زيرا در گناه و معصيت يكديگر را ياري كردهاند و اگر براساس خير و صلاح باشد، شريك در پاداش آن خواهند بود.امام صادق عليهالسّلام ميفرمايند: »اَلَا كُلُّ خُلَّةٍ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا فِي غَيْرِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فإنَّهَا تَصِيرُ عَدَاوَةَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ« بدانيد كه هر دوستي كه در دنيا براي خاطر خدا نباشد، در قيامت تبديل به عداوت و دشمني ميشود.
از همنشيني با دشمنان خدا بپرهيزيد
دشمنان خدا كساني هستند كه يا در عقيده دچار فساد و گمراهي گشتهاند، مانند: كفار و منافقين و بدعتگزاران در دين و يا در عمل به انحراف و تباهي روي آورده و معصيت پروردگار را انجام ميدهند، قرآن كريم ما را از دوستي با اين افراد و گروهها برحذر داشته و ميفرمايد: »يَا ايُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لَاتَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصَارَي اَوُلِياءَ«35 اي كساني كه ايمان آوردهايد، يهود و نصاري را به عنوان دوست، ياور و سرپرست خود قرار ندهيد و در جاي ديگر ميفرمايد: كافران و منافقان به دليل دشمني با خدا براي هميشه در عذاب جهنم خواهند بود و خصوصاً ما را از دوستي با منافقان برحذر داشته و ميفرمايد: »هُمُ الْعَدُو فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللهُ أَنَّي يُؤفَكُونَ«36 آنان دشمن شما هستند، از ايشان دوري گزينيد، خدا ايشان را بكشد!! در دوستي بايد حد و مرز را شناخت و دوستان حقيقي را از دشمنان دوستنما تشخيص داد و به مصاحبت با دسته اول روي آورد و از همنشيني و رفاقت با دسته دوم پرهيز نمود.
شرايط دوست و حدود دوستي
امام صادق عليهالسّلام فرمودند: دوستي جز با حدود و شرايطش امكانپذير نيست، كسي كه اين حدود و شرايط يا بخشي از آن در او باشد، او را دوست بدان و كسي كه هيچيك از اين شرايط در او نيست، چيزي از دوستي در او نميباشد.اول: باطن و ظاهرش براي تو يكي باشد.دوم: زينت و آبروي تو را، زينت و آبروي خود بداند و عيب و زشتي تو را، عيب و زشتي خود ببيند.سوم: مقام و مال وضع او را نسبت به تو تغيير ندهد.چهارم: آنچه را در قدرت دارد، از تو مضايقه نكند.پنجم: جامع همه اين خصال آن است كه، تو را به هنگام پشت كردن روزگار رها نكند.بايد بدانيم كه اين خواستهاي مهم و خواهشهاي پرارزش، حاصل نميشود، مگر اينكه پس از تلاش و شناخت صحيح لطف و عنايت خداوند نيز شامل حال انسان شده و دست قدرت الهي، انسان را در مسير طهارت نفس و صبر بر مشيت الهي و پرهيزكاري و يافتن ياران و دوستان صديق، براي مصاحبت و معاشرت ياري فرمايد. لذا در پايان دعاي امروز در پيشگاه حضرت حق، عرض ميكنيم »بِعَوْنِكَ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الْمَسَاكِينَ« به ياري خود اي، مايه شادي و اطمينان خاطر مسكينان.