اَللَّـهُمَّ لَاتُوَءخِذْنِي فِيهِ بِالْعَثَرَاتِ خدايا در اين روز مرا به لغزشهايم، مؤاخذه مفرماوَاَقِلْنِي فِيهِ مِنَ الْخَطَايَا وَالْهَفَوَاتِو عذر خطاها و سستي هايم را، بپذيروَلَاتَجْعَلْنِي فِيهِ غَرَضَاً لِلْبَلَايَا وَالْافَاتِو مرا هدف بلاها و آفتها قرار مدهبِعِزَّتِكَ يَا عِـزَّ الْمُسْلِمِينَ.به حق عزت و جلالت، اي عزت بخش اهل اسلام.
در اولين عبارت از دعاي امروز ميخوانيم »اَللَّهُمَّ لَاتُوَءَخِذْنِي فِيهِ بِالْعَثَرَاتِ« خدايا مرا براي لغزشهايم در اين روز مؤخذه نكن، خداوند متعال براساس پيماني كه از انسانها گرفته و رسولاني كه براي هدايت آنها فرستاده و علاوه بر آن، انسان را به قوه عقل مزين نموده و خير و شر را به او تعليم داده است، او را امر نموده كه بسوي لغزش و خطا و گناه و معصيت روي نياورد.اما انسانها به دليل كفران نعمت و پيروي از هواي نفس و همراهي با شياطين، پيمان الهي را ناديده ميگيرند و چون خلاف فرمان ولينعمت و خالق خويش رفتار كردند، از آنها بازخواهي خواهد شد، كه اين بازخواهي تعبير به مؤاخذه ميشود كه گاهي مؤاخذه بر خطا و گناه عمدي است و گاهي مؤاخذه بواسطه اعمال غيرعمدي كه نتيجه افعال حرام بوده است، صورت ميگيرد، لذا بايد با انتخاب صحيح و حركت در مسير طاعت خداوند متعال، با هواهاي نفساني و شياطين به مبارزه و مخالفت برخيزيم، زيرا مؤاخذه خداوند عز و جل بسيار دقيق و سخت خواهد بود، تا جائي كه بعضي از بزرگان دين فرمودهاند: خداوند حساب حركت دستها را از انسان ميكشد.از آنجا كه در خصوص خطا و گناه در شرح دعاي روزهاي گذشته مطالبي ارائه شده از توضيح آن در اين روز صرف نظر كرده و به فقره ديگري از دعاي امروز ميپردازيم.
نقش بلاها و مصيبتها
در سومين عبارت از دعاي امروز ميخوانيم »وَلَاتَجْعَلْنِي فِيهِ غَرَضاً لِلْبَلَايَا وَ الْاَفَاتِ« خدايا مرا هدف تير بلاها و آفتها قرار مده.در باب افعال الهي يكي از مسائلي كه مورد بحث قرار ميگيرد، موضوع بلاها و مصيبتها و آلام و سختيهاست، بلاها و مصائبي كه بر ما وارد ميشود، چند جهت دارند و هر كدام از جهتي داراي حُسن بوده و از جهتي نيز بايد از خداوند بخواهيم كه اثرات منفي آن را از ما دور سازد، گاهي خود انسان استحقاق آزار و شكنجه را داشته و اين مصائب و بلاها نتيجه اعمال و در واقع عكس العمل كار خود اوست و به گفته شاعر:
»اين جهان كوه است و فعل ماندا سوي ما آيد نداها را صدا«
بلايايي از قبيل حدود و تعزيرات الهي نسبت به ارتكاب منكرات، از قبيل مواردي كه منجر به اجراي حدود و تعزير ميشود، از جمله اين موارد است و گاهي بلاها و مصيبتهايي كه به دنبال آنها منافع عظيمي نصيب انسان ميشود، مانند: جهاد در راه خدا كه آن همه مشقت و رنج دارد، ولي به دنبال آن عزّت و عظمت و سربلندي دنيا و آخرت و دستاوردهاي مادي نظير غنائم جنگي نصيب بشر ميشود، همه ميدانيم كه در جهاد، شهادت، مجروح شدن و جانباز شدن نهفته است و گاهي اسارت را به دنبال دارد، ولي اثرات جهاد آنچنان عظيم است كه اين مصائب در برابر آن بسيار كوچك و ناچيز بشمار ميرود.سوم بلاهائي كه سبب دفع ضررهاي بزرگتري ميگردد، نظير قطع عضو فاسدي از اعضاء بدن، كه اگر بماند فساد او، به ديگر اعضاء بدن سرايت نموده و ساير اعضاء را به فساد و نابودي ميكشاند، برخي از بلاها از اين قبيل است، مانند: فقر و نياز افراد نيازمند براي جلوگيري از طغيان آنان و حفظ دين آنها، زيرا اگر بعضي از آنها ثروتمند بودند بر عليه دين طغيان ميكردند، مانند قارون كه زير بار فرمان موسي عليهالسّلام نرفت و همچنين مانند سختيها و مصائبي كه وقتي به انسان روي ميآورد، آدمي به ذكر و ياد خدا مشغول ميشود.چهارم: بلاهائي كه بر طبق سنتهاي الهي بوجود ميآيد، سنتهايي كه قوانين لايتغير الهي محسوب ميشوند و به تعبير قرآن كريم: »فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَتِ اللهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَتِ اللهِ تَحْوِيلاً«1 حوادثي مانند سيل، زلزله، آتشفشانها، كه فوائد بيشماري بر آن مترتب است، هرچند موجبات نابودي و مرگ بعضي از انسانها و خسارت به اموال آنان را فراهم ميآورد.نتيجه اينكه، بلاها و مصيبتهايي كه بر ما وارد ميشود، گاهي به منظور ابتلاء و آزمايش انسان است و گاهي بلاها مجازاتي است كه به آن »مكافات عمل« گفته ميشود و گاهي بواسطه زشتي عمل، به فرد يا افرادي از ناحيه خداوند متعال وارد ميشود و اين در واقع بخشي از كيفر اعمال زشت و گناهان انسان ميباشد، قرآن كريم ميفرمايد: »وَمَا اَصَابَكُمْ مِنْ مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ«2افراد و اقوام مختلفي كه در قرون و اعصار گذشته، گرفتار طوفانها و صاعقهها و عذابهاي آسماني گرديدهاند، مانند: قوم نوح، لوط، عاد، ثمود، شعيب و فرعون، قارون و هامان، از جمله كساني هستند كه در معرض بلاها و آفات، قرار گرفته، كه نتيجه اعمال سوء و زشت آنها بوده است. در قرآن كريم در سوره عنكبوت آيات 27 تا 40 و سوره هود آيات 101 و 102 و سوره توبه آيه 70 و سوره يونس آيه 13 و سوره قصص آيات 57 و 58 و سوره كهف آيه 59 و سوره روم آيه 9، همه دلالت بر سوء عمل اقوام پيشين داشته و بلاها و مصائب را نتيجه اعمال آنان ميداند، در هر حال اين نيست كه بلاها و مصائب در همه جا مضر و براي انسان زيانآور باشد، زيرا گاهي عامل تكامل و گاهي براي آزمايش و گاهي عاملي براي زدودن آلودگي از دلها و گاهي زنگ بيدارباش و هشداري براي انسان بشمار ميرود.از ديدگاه اسلام، جهان مانند مدرسهاي است كه همه انسانها دانشآموزان اين مدرسه بشمار ميروند و بايد مدارج كمال و ترقي را بپيمايند و پيمودن اين مدارج بدون تحمل مشقتها و سختيها ميسر نميباشد، به عنوان مثال: كودكي كه در ناز و نعمت بسر برده و كمتر تلاش و حركت جسماني داشته، با كودكي كه دائماً در حال تلاش و كوشش بوده و گرسنگي و سختي را تحمل كرده و با آنها پنجه نرم كرده را مقايسه كنيد، در اجتماع اين كودك به تكامل رسيده و جايگاه والائي را به دست خواهد آورد، بنابراين ديدگاه، بلاها و مصائب عامل تكامل بخش، براي انسان بشمار ميروند.
سختيها و بلاها ابزاري براي آزمايش
قرآن كريم ميفرمايد: خيرات و شرور را براي آزمايش شما قرار دادهايم »وَنَبْلُوَكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتنَةً«3 و در جاي ديگر ميخوانيم »وَلَنَبْلُوَنّكُمْ حَتَّي نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنكُمْ والصَّابِرِينَ«4 و البته ما شما را در مقام امتحان ميآوريم تا آن را كه در راه خدا مجاهده و كوشش دارد و صبر ميكند، مقامش را معلوم سازيم، و همچنين ميفرمايد: »وَ لَنَبلُوَنّكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الْخَوفِ وَ الْجُوعِ و نَقْصٍ مِنَ الْاَمْوَالِ وَ الْاَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ و بَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ اِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَهٌ قَالُوا اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَيْهِ رَاجِعُونَ«5 البته شما را به سختيهايي چون ترس، گرسنگي، نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بيازمائيم و بشارت و مژده آسايش براي صابران است.با توجه به اين آيات، ميتوان گفت كه هدف از آزمايشهاي الهي پرده برداري از واقعيات و معرفي نيكان و بدان به مردم و ايجاد زمينه رشد و پرورش انسانها ميباشد.
بلاها دل را از آلودگيها پاك ميسازد
انسان در اثر غفلت، زشتيهاي فراواني را مرتكب ميشود، اين موضوع سبب عدم قابليت افاضات و عنايات الهي را به دنبال دارد، اينجاست كه خداي مهربان او را به بلاهايي مبتلا ميسازد، تا در جهان ابدي بتواند از نعمتها استفاده كند و زنگار گناه از قلب او محو شود.علاوه بر اين، بلاها و مصائب، به منزله زنگ بيدارباش ميباشد، گاهي انسان آنچنان در لذائذ مادي غرق ميشود كه با هيچ شيوه اخلاقي و انساني نميتوان او را متنبّه ساخت و تنها به هوي و هوس ميانديشد در اينصورت مصائب به فرياد او رسيده و او را به جهان غيب متوجه مينمايد و اين موضوع در جاي خود نعمت و لطف الهي بشمار ميرود، آيات كريمه قرآن نيز بيانگر اين موضوع مهم ميباشد. »اِنّ الْاِنْسَانَ لَيَطْغَي اَنْ رَأهُ اسْتَغْنَي اِنَّ إلَي رَبِّكَ الرُّجْعَي«6 انسان از كفر و طغيان نميايستد و سركش ميشود، چونكه به دارائي ميرسد، بترسد، كه محققاً بسوي پروردگار بازخواهد گشت.همچنين ميفرمايد: »وَ مَا اَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبيٍّ اِلَّا اَخَذْنَا أَهْلِهَا بِالْبَأسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ«7 هيچ پيامبري را به شهر و دياري نفرستاديم، مگر آنكه اهلش را به شدائد و محن مبتلا كرديم تا شايد به درگاه خدا تضرع و زاري كنند. »وَ لَقَدْ اَخَذْنَا أَلَ فِرْعَونَ بِالسِّنِينَ و نَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكّرُونَ«8 و فرعونيان را سخت به قحط و تنگي و آفت بر كشت و زرع مبتلاء كرديم تا شايد متذكر شوند.
حقيقت عزّت و پايههاي آن
در آخرين عبارت از دعاي امروز ميخوانيم »بِعِزَّتِكَ يَا عِزَّ المُسْلِمِينَ« به حق عزّت و جلالت اي عزّتبخش اهل اسلام، »عزيز« به معناي قدرتمندي است، كه شكستناپذير ميباشد، هم توانايي بر ارائه آيات و نشانههاي بزرگ دارد و هم درهم كوبنده تكذيبكنندگان، ولي با اين حال رحيم است و رحمت واسعهاش همه جا را فرا گرفته و در نهايت قدرت، بسيار مهربان ميباشد، حقيقت عزّت در درجه نخست، قدرتي است كه در دل و جان انسان ظاهر ميشود و او را از خضوع و تسليم و سازش در برابر طاغيان و ياغيان باز ميدارد، قدرتي كه او را به مرحله نفوذناپذيري، در برابر زور و زر ارتقاء ميدهد و با داشتن آن هرگز اسير شهوات نميشود و در برابر هوي و هوس سر فرود نميآورد و اينجنين قدرتي، جز از ايمان به خدا يعني ارتباط با منبع اصلي قدرت و عزّت سرچشمه نميگيرد و در عمل عزّت از اعمالي سرچشمه ميگيرد، كه داراي ريشه صحيح و برنامه و روش حساب شده باشد، كه به آن عمل صالح گفته ميشودهنگامي كه حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهماالسّلام، پايههاي خانه كعبه را بالا بردند با تأسي به عزّت پروردگار خواهشهايي را ا خداوند نمودند كه در واقع پايههاي عزّت و سربلندي هر قوم و ملتي را تشكيل ميدهد و آنها عبارتند از:1- تسليم فرمان خدا بودن.2- پرستش حقيقي خداي متعال.3- توبه و بازگشت بسوي خداوند.4- بعثت پيامبران به عنوان هاديان و رهبران الهي.5- توجه به آيات الهي و عمل به وحي.6- تعليم و تربيت به عنوان دو ركن اصلي هدايت انسانها.9»عزّت« آن حالتي است كه انسان را مقاوم و شكستناپذير ميسازد و چون خداوند شكستناپذير است، عزت از آن او ميباشد.10قرآن كريم ميفرمايد: »و مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ«11 هركس طالب عزت است، بداند كه همانا در ملك وجود، عزت خاص خداوندپرستان است و ديگران همه خوار و ذليلند.در حديثي از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم نقل شده كه فرمود: »اِنَّ رَبَّكُمْ يَقُولُ كُلِّ يَوْمٍ اَنَا الْعَزِيزُ فَمَنْ اَرَادَ عِزَّ الدَّارَيْنِ فَلْيُطِعِ الْعَزِيزَ« پروردگار شما همه روزه ميگويد: منم عزيز، هركس عزت دو جهان را ميخواهد، بايد اطاعت عزيز كند، در حالات امام حسن مجتبي عليهالسّلام ميخوانيم: در ساعات آخر عمرش هنگامي كه يكي از يارانش به نام »جُباده بن ابي سفيان« از او درخواست موعظه نمود، فرمود: »وَ اِذَا اَرَدّتَ عِزّاً بِلَاعَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَاسُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ظِلِّ مَعْصِيةِ اللهِ اِلَي عِزِّ طَاعَةِ اللهِ« هرگاه بخواهي بدون داشتن قبيله عزيز باشي و بدون داشتن قدرتِ حكومت، هيبت داشته باشي از سايه ذلّت معصيت خدا به درآي و در پناه عزّت طاعت او قرار گير.12
راه رسيدن به عزّت
قرآن كريم، راه وصول به عزّت را چنين تشريح ميكند: »اِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ«13، »طيّب« به معني سخنان پاكيزه و پاكيزگي سخن، به محتواي آن بستگي دارد، مفاهيمي كه بر واقعيتهاي عيني پاك و درخشان تطبيق ميكند و چه واقعيتي، بالاتر از ذات پاك خداوند و آئين حق و عدالت او، از اعتقاد پاكي كه بسوي خدا اوج گيرد، اعمالي سر ميزند كه ميوه خوشطعم آن عمل صالح است، و عمل صالح هر كار شايسته و مفيد و سازندهاي را در برميگيرد، چه دعوت بسوي حق باشد، چه حمايت از مظلوم و مبارزه با ظالم، چه خودسازي و عبادت و هركاري كه براي رضاي خدا انجام شود، مايه عروج و تكامل صاحب آن شده و او را از عزّت الهي برخوردار ميسازد.
شيعيان حقيقي مسلمانان با عزت
در قرآن كريم ميخوانيم »يَا اَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأتِي اللهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ اَذِلَّةٍ عَلَي الْمُؤمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الْكَافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَلايَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ«14 اي گروهي كه ايمان آوردهايد، هركس از شما از دين خود مرتد شود بزودي خدا قومي را كه بسيار دوست دارد و آنها خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان سرافكنده و فروتن و به كافران سرافراز و مقتدرند، به نصرت اسلام برميانگيزد كه در راه خدا جهاد كنند و در راه دين از نكوهش و ملامت، باك ندارند، اين است فضل خدا به هركس خواهد، عطا كند، و به احوال همه دانا است.براساس آيه شريفه، خداوند جمعيتي را براي حمايت از دين خود برميانگيزد، كه داراي صفاتي بدين شرح ميباشند:اول: آنها به خدا عشق ميورزند و جز به خشنودي او نميانديشند.دوم: در برابر مؤمنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمكاران سرسخت و خشن و پرقدرتند.سوم: جهاد مستمر در راه خدا، از برنامههاي آنهاست.چهارم: در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق، از ملامت هيچ ملامت كنندهاي نميهراسند، لازم به ذكر است كه، بدست آوردن اين امتيازات، مرهون فضل الهي است و به هركس بخواهد و شايسته ببينيد، عنايت ميكند، بنابر آنچه در روايت آمده، هنگامي كه اين آيه نازل شد، پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم دست خود را بر شانه سلمان زد و فرمود: مراد از اين »قوم« اين شخص و ياران او و هموطنان او هستند.
ياري خدا عزّت را به دنبال دارد
در آيات متعددي از قرآن كريم، ياري نمودن خداوند توسط مسلمانان را، عزت دهنده به آنان دانسته، آياتي مانند 126 سوره آل عمران، 10 سوره انفال، 126 سوره آل عمران.در جنگ بدر، منافقان با وسوسههاي شيطاني خود به تضعيف مسلمانان ميپرداختند و عده و عُدّه كم آنان را مورد تمسخر قرار داده و حضور آنان در ميدان نبرد را از روي غرور قلمداد ميكردند، ولي خداوند به دليل توكلي كه مؤمنان داشتند، آنان را بر كفار و منافقان و مشركان پيروز نمود و عزيز گردانيد و فرمود: »وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ«15 و كسي كه بر خدا توكل كند، همانا خداوند با عزت و حكيم است.همچنين ميفرمايد: »و لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ اَلَّذِينَ اِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الْأَرْضِ اَقَامُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتُوا الزَّكَوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْ عَنِ المُنكَرِ و لِلّهِ عاقِبَةُ الامُورِ«16 خداوند كساني كه او را ياري كنند و از آئينش دفاع نمايند، ياري ميكند، خداوند شكستناپذير و قوي است، ياران خدا كساني هستند كه هرگاه در زمين، به آنها قدرت بخشيديم، نماز را بر پا ميدارند و زكات را ادا ميكنند و امر به معروف و نهي از منكر مينمايند و پايان همه كارها از آن خداست.مسلمانان عزيز، هرگز پس از پيروزي و به دست آوردن حاكميت، همچون خودكامگان و جباران به عيش و نوش و لهو و لعب نميپردازند، در غرور و مستي فرو نميروند، بلكه، پيروزيها و موفقيتها را نردباني، براي ساختن خويش و جامعه قرار ميدهند، آنها پس از قدرت يافتن، تبديل به يك طاغوت جديد نميشوند، ارتباطشان با خدا محكم و با خلق خدا نيز مستحكم است، چرا كه نماز سمبل پيوند با خالق است و زكات رمزي براي پيوند با خلق و امر به معروف و نهي از منكر پايههاي اساسي ساختن يك جامعه سالم، محسوب ميشود.همچنين خداوند متعال رسول خود را مخاطب ساخته و ميفرمايد: »وَ لَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ اِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ«17 اي رسول ما غم مخور و سخنان منكران خاطرت را آزرده نسازد. هر عزت و اقتداري مخصوص خداست و او شنوا و داناست، آرامش روح و سربلندي در سايه ايمان به خداست، ايماني توأم با تقوي و پرهيزگاري، ايماني كه مؤمن در سايه آن از وعده هاي نصرت و محبت خداي متعال شادمان ميشود.قرآن كريم ميفرمايد: »وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ و لِرَسُولِهِ و لِلْمؤمِنِينَ وَلكنَّ الْمُنافِقِينَ لَايَعْلَمُونَ«18 عزت مخصوص خدا و رسول و اهل ايمان است و ذلّت خاص كافران وليكن منافقان از اين معني آگاه نيستند، اگر در آيه فوق عزت را علاوه بر خداوند براي پيامبر و مؤمنان قرار داده، بخاطر آن است كه آنها نيز از پرتو عزّت پروردگار، كسب عزّت كردهاند و در مسير طاعت او گام برميدارند.