فرقه شیخیه

 

احمد احسایی موسس فرقه شیخیه فرزند زین الدین بن ابراهیم بن صفر بن ابراهیم بن داغر است که پدران او از بادیه نشینان عربستان و از سنیهای متعصب بوده اند و کوچکترین اطلاعی از مذهب شیعه نداشته اند

تا آنکه جنگ و نزاعی بین داغر و پدرش رمضان درمی گیرد  و او مجبور می شود از صحرا و بیابانی که پدرش زندگی می کرده فرار کند و عیال و اثقال خود را به مطیرفی یکی از قراءلحا انتقال می دهد ، و با گذشت زمان به اقتضای محیط مذهب شیعه را بر می گزیند و اسماً شیعه می شود0

 

احسایی در سال 11۵۷هجری در ماه رجب در همان ده به دنیا می آید و زندگی او به زبان فرزندش عبدا000چنین نقل شده است :در سن پنج سالگی قرآن را  فرا گرفت0

احسایی در سال 1186ق مقارن با آشوبهای ناشی از حملات عبدالعزیز حاکم وهابی ال سعود به احساء  به کربلا عزیمت کرد و از حوزه درس بزرگاني همچون آقا محمد باقر  سید علی طباطبایی صاحب ریاض ، میرزا احمد شهرستانی و سید مهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الفطاء بهره مند شد و اجازه های متعدد روایی از مشاهیر عالمان دریافت کرد . احسایی علاوه بر فقه و اصول و حدیث در طب و نجوم و ریاضی قدیم و علم جفر و اعداد و کلمات و فلسفه مطالعاتی کردولي درك درستي از اين علوم پيدا نكرد وهمين موضوعموجبات انحرافات فكري او را فراهم اورد او در سال 1209 ق به سبب بروز طاعون از عتبات به احساء برگشت و در سال 1212 ق به عتبات مراجعه نمود. سپس بصره را مسکن دائمی خود قرار داد . در این هنگام بود که برای نخستین بار شروع به بیان بعضی از احکام معما گونه و مرموز نمود که خشم علمای متشرع بصره را برانگیخت .

در سال 1221 قمری به قصد زیارت عتبات به کربلا و نجف سفر کردومورد اعتراض فقهاي بزرگ نجف اشرف واقع شد وي سپس به قصد زیارت حضرت رضا (ع) عازم خراسان گشت. در بین راه در یزد توقف کرد اهل یزد از او استقبال گرمی به عمل آوردند و از وی خواستند که نزد آنها بماند و او اجابت کرد و پس از بازگشت از مشهد ، یزد را مسکن خویش قراراما افكار انحرافي او مورد اعتراض فقهاي شيعه خصوصاایت الله مدرس يزدي شد. چندی بعد فتحعلی شاه وی را به تهران دعوت نمود و در حق او نهایت احترام را به جا آورد . و از شیخ درخواست کرد تا در تهران مقیم شود اما او این درخواست را رد کرد و به یزدباز گشت ولي به دليل شدت يافتن مخالفتها يزدرا ترك وبه قصد عتبات راهي شد. در سال 1229ق در راه زیارت عتبات به کرمانشاه وارد شد و به استقبال مردم و شاهزاده محمد علی میرزای دولت شاه ، حاکم کرمانشاه رو برو گشت و به اصرار حاکم در کرمانشاه اقامت کرد. در مدت اقامتش در آنجا سفرهایی به قصد حج و زیارت عتبات انجام داد پس از مرگ دولت شاه در سال 1237ق عازم مشهد شد و در میانه راه چندی در قزوین توقف کرد. در همین زمان بود که با مخالفت برخی عالمان روبرو شد که پاره ای از دیدگاه هایش را غلو انگیز و اغراقی تلقی می کردند.

نخستین مخالفت آشکار با احسایی از جانب ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث از عالمان با نفوذ قزوین صورت گرفت . نقل شده است که برغانی در آغاز مانند دیگر بزرگان قزوین حرمت شیخ را نگاه می داشت اما در مجلسی که احسایی به بازدید او رفته بود از روی آگاهی عقیده خاص وی را درباب معاد جسمانی جویا شد پس از شنیدن پاسخ به وی اعتراض کرد و آن مجلس با جدال اطرافیان به پایان آمد. این رویارویی به میان مردم نیز کشید و جمعی از علما از احسایی کناره گيري نمودند رکن الدوله علی نقی  میرزا حاکم قزوین محفلی برای آشتی علما با حضور آن دو ترتیب داد اما این بار گفتگو به تکفیر احسایی از جانب برغانی انجامید. و انتشار این تکفیر توقف بیشتر احسایی را در شهر دشوار ساخت و احسایی از قزوین به مشهد و سپس به یزد و از آنجا به اصفهان و سپس به کرمانشاه رفت. و در تمام شهرها با سردی از او استقبال شد. تلاش برغانی در تأکید بر تکفیر او و نامه هایی که در این باره می نوشت از عواملی بود که عرصه را برای احسایی در واپسین سفرش به کربلا تنگ کرد.

و او را از نسبت ماندگار شدن در آنجا منصرف ساخت آنچه از فتوای برخی علما بر ضد احسایی نوشته اند مربوط به همین دوران و پس از آن است كه افكار انحرافي وي براي مردم روشن شده است به هر حال احسایی از کربلا به مکه رفت و سپس از راه مکه عازم موطن خود گردید . اما در نزدیکی مدینه در سال ۱۲۴۲ق درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

( و به گفته کریم خان کرمانی شیخ احسایی در طی چند خواب  به تمام علوم و فنون و کمالات دست یافته و هر گز متحمل تحصیل علوم نشد. و چند مرتبه هم بیان کرد که خواب امام حسن (ع) و پیامبر را دیده و خود را قائل سخنان پیامبر(ص)مي دانسته است البته بر همگان روشن است كه كين گونه ادعاها كاريست سهل وازهيچ جايگاه علمي وارزشي برخوئردار نمي باشد.

عقاید و آرای احسایی

نشر عقاید احسایی با اعتراض و انتقاد جدی و پیگیر عالمان بزرگ قرن سیزدهم هجری روبرو شد.

پیش از آن ، وصف کلی اندیشه ی احسایی را یاد آور می شویم.

نوشته اند : شیخ احمد احسایی علوم و حقایق را به تمامی نزد پیامبر (ص) و امامان (ع) می داند و از دیدگاه او حکمت که علم به حقایق اشیا است با باطن و نیز با ظاهر آن از هر جهت سازگاری دارد . او معتقد است که عقل تا آنگاه می تواند به ادراک امور نایل شود که از نور اهل بیت روشنی گیرد . و این شرط در شناخت های نظری و علمی یک سان وجود دارد. درست است که تعقل در اصول و معارف دین واجب است اما از آن جا که حقیقت با اهل بیت همراهی دارد صدق احکام عقل در گرو نوری است که از ایشان می گیرد.

شیخ احمد در شرح زیارت جامعه کبیره می گوید از امام صادق شنیدم البته اين شنیدن در عالم بیداری نیست بلکه می گوید در عالم خواب 12 امام را دیدم و از آنها کمک خواستم و هر وقت که اراده می کردم و مشکلی داشتم در خواب از آنها کمک  می گرفتم (نيك روشن است كه اين توهمي بيش نيست واين تفكر خام بيانگر اين است كه شيخ خودرا ازحضرات ايمه معصومين بالاتر دانسته وانهارا در خدمت خوتوهم كرده است.)

الف) معاد جسمانی

معروفترین عقیده شیخ درباره معاد جسمانی که باعث تکفیر وی از جانب علمای شیعه بخصوص ملا محمد تقی برغانی بود که در کتاب قصص العلما (ص42و 43) آورده شده است.

احسایی اصل معاد جسمانی را که در آیات قرآن و احادیث تأکید شده است می پذیرد اما تفسیر ویژه ای از جسم ارائه می دهد که مقبول دانشمندان و مسلمانان نیست ودرواقع انكار ايات قران در باب معاد جسماني را به دنبال دارد. معنای متداول معاد جسمانی این است که آدمی در حیات اخروی مانند حیات دنیوی دارای کالبد ظاهری مرکب از عناصر طبیعی است بدن در سرای آخرت محشور گردیده و نفس بار دیگر به آن تعلق می گیرد و پاداش ها و کیفرهای خود را می بیند.

اما احسایی این را قبول ندارد و می گوید آدمی دو جسد و دو جسم دارد. جسد اول ، کالبد ظاهری ما زمانی است که از عناصر زمانی تشکیل یافته و از عوارض حیات دنیوی است. پیداست که این جسد دربردارنده حقیقت انسانی نیست . جسد اول به منزله جامه ای است که بر تن داریم . این جسد در قبر تجزیه و زوال می پذیرد و سرانجام به عناصر تشکیل دهنده خود در طبیعت باز می گردد.(اين پندار احسايي انكار قدرت خداي متعال را نيز در بر دارد)

جسد دوم جسد هور قلیایی که ویژگی های فنا پذیر جسد اول را ندارد و در قیامت برانگیخته می شود.

در حدیث آمده است که طینت آدمی در قبر باقی می ماند این طینت همان جسد دوم است معنای مستدیر ماندن آن این است که هیئت پیکری و اندامها را در داخل خاک از دست نمی دهد . این جسد مرکب از عناصر مثالی و لطیف زمین هور قلیا است که عناصر برتر از عناصر دنیا هستند.

جسد دوم پیش از مرگ در باطن جسد اول نهفته است و پس از زوال آن در خاک خلوص یافته در قبر بر جا می ماند اما به سبب لطافتش قابل رویت نیست.

(لازم به ذكر است كه اولين بار شيخ سهروردي از عنوان هور فليايي استفاده كرده ودر تعريف ان امده هور قليايي ماده اي است در قالب بخار وگاز واين از عجايب توهمات احسايي است كه جسد اول را فاني ميداند وجسد خيالي دوم كه از گاز وبخار است را باقي)

ب) کالبد پیامبر (ص) و امامان (ع) در قبر

به گفته احسایی تباهی کالبد در قبر درباره پیامبران و امامان نیز صادق است. پس اگر در احادیث از بقای اجساد امامان (ع) در قبر سخن رفته است مقصود جسدی است بدون صورت عنصری یعنی همان جسد هور قلیایی که این جسد تنها برای امامان دیگر قابل مشاهده است.

د) زندگی و غیبت امام زمان (عج)

از دیگر آرا و عقاید آنان این است که امام زمان درعالم هور قلیا به سر می برند .(ازبزرگترين انحرافات اعتقادي شيخ احمد قايل شدن بن هورقليايي يعني بدني كه عناصر ان را گاز وبخارات تشكيل ميدهند ميداند وبا اين اعتقاد عملا به انكار امام زمان (ع)ميپردازدووجود ايشان را با اين تفكر انحرافي بلا اثر وبلا ثمر مي شمارد. یکی از آثار مکتوب شیخ احسایی رساله ایست به نام حیاه النفس به ترجمه شاگردش سید کاظم رشتی که در مورد امام زمان(عج)  نوشته شده است که نسبت به عقاید شیعه در این زمینه اختلافات شديدي وجود دارد . شیعه اعتقاد دارد امام زمان زنده است و با قالب جسمانی خود ایام را مي گذراندونه تنها امور شيعيان ومسلمانان را اداره مي كند بلكه به اذن الله به اداره امور كل عالم مي پردازد. تا روزی که خداوند  اراده کند و ظاهر شود. اما شیخ احمد عقیده دارد امام دوازدهم با قالب هور فليايي زنده است و آزادی او به دست خودش نیست. در تعقیب این نظریه شیخیه می گویند روح امام دوازدهم قابل انتقال است . اکنون در بدن یک نفر قرار می گیرد و بعد از آن فرد این روح محو نمی شود و مکان دیگری یعنی کالبد دیگری انتخاب می کند و به این طریق زندگی اش را می گذراند و زنده است.(اين تفكر را شيخ احمد از بوداييان وبرهماييها به عاريت گرفته زيرا انان قايل به تناسخ ارواح هستند وهمچنين جسم لطيف دانستن امام زمان را از افكار مسيحيان كه حيات عيسي (ع)را در جسم لطيف ميدانندودر واقع در رابطه با امام زمان (ع) به التقاط روي اورده است)

حقیقت محمدیه:

شیخ احمد احسایی پیامبر اسلام و ائمه را علل رابطه جهان  می داند و می گوید تمام موجودات از ذاتيات ضقها ، جوهرها ، عرضها و غیر از آنها همه مخلوق خدا هستند و آفریده نشده اند مگر بواسطه حقیقت محمدیه که آنهم مربوط به صاحب حقيقت می باشد که حضرت محمد(ص) است.

و شاگرد شیخ احمد در کتاب شرح القصیده خود می گوید پیامبر دو اسم داشته یک اسم در زمین که محمد است و یک اسم در آسمان که احمد است. اسم زمینی در سرزمین قوس نزول سیر کرده و اسم دیگر(احمد) بنام شیخ احمد بروز نموده و باطن پیامبر(ص) می باشد.

نتیجه : شیخ احمد احسایی به گفته شاگردش حقیقت محمدیه است و باطن آن حضرت و به گفته شیخ حقیقت محمدیه واسطه ایجاد تمام عوالم  است پس شیخ علت ایجاد تمام عوالم می باشد.

هور قلیایی :

انسان دارای دو جسد است یک قسم آن محصول عناصر زمانی است و از این عناصر ترکیب یافته است که کوچکترین تماس با انسان ندارد مانند لباس مه به تن پوشیده می شود و لذت و عذاب مربوط به این بدن نیست در واقع این بدن مانند کثافات سنگ و شیشه است وقتی که آن کثافات از بین رفت شیشه ظاهر می شود و جزء شیشه نبوده.

جسد دوم : این جسد باقی و همیشگی است و این همان طینت است که انسان از آن آفریده شده وقتی که زمین جسد عنصری را خاک کرد و بین اعضای آن جدایی افکند هر جزء آن به جایگاه خود بر می گردد هوا ملحق به هوا می شود و آب ملحق به کره آب و خاک ملحق می گردد به خاک و آن بدن اصلی باقی می ماند و روز قیامت همین جسد خارج خواهد شد و به بهشت و جهنم خواهد رفت این جسد از عالم هور قلیا   می باشد و در عالم قبر قابل رویت و دیدن نیست .(قايل بودن به عناصر اربعه اب باد خاك واتش نيز كه شيخ احمد سعي كرده به عنوان توجيح منطقي سخن خود در باب هورقليايي دانستن امامزمان بهره ببرد موضوعي است كه باكشف دهها عنصر ديگر اعتبار خودرا از دست داده وبطلان تفكر اورا بيش از پيش اشكار مي سازد)

قرآن در چند جا تصریح کرده که معاد با همین جسم است (در سوره القیامه) .  مرحوم آیت ا… شیخ محمد تقی کاشانی چنین می گوید : مراد از معاد در شرع آنست که خداوند زنده می گرداند همه بندگان بعد از آنکه می میراند در روز قیامت کبری در بدن اصلی و همه اهل اسلام اتفاق دارند بر حقیقت معاد جسمانی که از اصول دین می باشد پس هر مکلفی که آنرا انکار کند کافر و واجب القتل است. و علامه مجلسی(ره) نیز می فرماید : معاد عبارت است از زنده کردن حق تعالی خلایق را در روز قیامت بر مکافات و یکی از اصول دین مبین اسلام است و خلاصه اعضای پوسیده و از هم پاشیده همه خلایق را جمع خواهد کرد و ارواح خلایق را با آن بدنها بر می گرداند.

والسلام

محمد علی محسن زاده


جستجو