چراباید “اسرائیل از صفحه روزگار محو شود10”

خداوند وی (سلیمان) را گفت: … اما اگر شما و پسرانتان از متابعت من روگردانیده، اوامر و فرایضی را که به پدران شما دادم، نگاه ندارید… آنگاه اسرائیل را از روی زمینی که به ایشان دادم، منقطع خواهم ساخت و این خانه را که به جهت اسم خود تقدیس نمودم از حضور خویش دور خواهم انداخت، و اسرائیل در میان جمیع قوم¬ها ضرب¬المثل و مضحکه خواهد شد.  رویارویی انبیاء و بنی اسرائیل، به طول انجامید. در این میان طواغیت بر آنها یورش آورده و بسیاری از بنی¬اسرائیل اسیر طاغوتیان شدند و بسیاری در نبرد میان آنان و طاغوت، کشته و زخمی شدند تا اینکه نوبت به پیامبری داوود(ع) رسید. داوود(ع) از سربازان طالوت بود. در نبرد طالوت و جالوت، جمعیتی حاضر به همکاری با طالوت و داوود (ع) شدند. هنگامی که طالوت آنان را برای مبارزه می برد، با نوشیدن آب امتحانشان کرد. نمونه¬ای که قرآن ذکر کرده است، عمق مادی گرایی و معکوس شدن ذهن¬ها در بنی¬اسرائیل را نشان می¬دهد: فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ؛  چون طالوت سپاهیانش را به راه انداخت، گفت: خدا شما را به جوی آبی می آزماید: هرکه از آن بخورد، از من نیست، و هرکه از آن نخورد یا تنها کفی بیاشامد، از من است. همه جز اندکی، از آن نوشیدند. چون او و مؤمنانی که همراهش بودند، از نهر گذشتند، گفتند: امروز ما را توان جالوت و سپاهش نیست. آنانی که می¬دانستند که با خدا دیدار خواهند کرد، گفتند: به خواست خدا، چه بسا گروه اندکی که بر گروه بسیاری غلبه کند، که خدا با کسانی است که پای می¬فشرند. مسیرحق با افرادی که نمی توانند برخواسته¬های مادی و امیال خود مسلط شوند، طی نخواهد شد. در نهایت، جالوت کشته شد و چون عنصر پیروزی آنها داوود(ع) بود، بعد از طالوت بر گرد او جمع شدند و او به حاکمیت رسید و قدس را دوباره بنا نهاد.  قدسی را که ایشان در وهلة نخست گرفته بود، همة ارش آنها بود. فرقة منحرفی که همچنان می¬خواهد بر قدرت مسلط شود، در کنار داوود(ع) حضور دارد، اما فعلاً عرصة ابراز نیست. پس از فوت داوود(ع) پسرش حضرت سلیمان(ع) به جای ایشان نشست. خداوند برای اثبات قدرت خویش، قدرت های فراوانی را در اختیار سلیمان(ع) قرار داد. باد، مسخر امر او شد. حیوانات و جنیان نیز زیر فرمان او بودند.
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ. فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاء حَيْثُ أَصَابَ. وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ. وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ. هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ؛
گفت: ای پروردگار من، مرا بیامرز و مرا ملکی عطا کن که پس از من کسی سزاوار آن نباشد، که تو بخشاینده¬ای. پس باد را رام او کردیم که به نرمی هرجا که آهنگ می¬کرد، به فرمان او می¬رفت. و دیوان را که هم بنا بودند و هم غواض، و گروهی دیگر را، که همه بسته در زنجیر او بودند. این عطای بی¬حساب ماست، خواهی آن را ببخش و خواهی نگهدار.
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ. وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ؛
و تندباد را مسخر سلیمان کردیم که به امر او و در آن سرزمین که برکتش داده بودیم، حرکت می کرد و ما بر هر چیزی آگاهیم. و گروهی از دیوان برایش در دریا غواضی می¬کردند و جز آن به کارهای دیگر مشغول بودند و ما حافظ آنها بودیم.
وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ؛
سپاهیان سلیمان از جن و آدمی و پرنده گرد هم آمدند و آنها به صف می¬رفتند.
حضرت سلیمان به حاکمیت بی¬نظیری دست یافت و در همین دوران، هیکل  را بنا نهاد.  هستة انحرافی بنی¬اسرائیل در این حکومت نیز زیست و خواستة جهانی شدن او دو چندان شد؛ چرا که شکوه و اقتدار آن حکومت عجیب را می¬دید.
سلیمان(ع) در این حکومت با آن همه اقتدار، از دست بنی¬اسرائیل آزار می¬دیدد. تا بدانجا که ایشان را به سحر و کفر متهم ساختند.  که قرآن در مقام دفاع از او، این اتهام را رد نموده و فرمود:
وََاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ؛
و از افسونی که دیوها به روزگار پادشاهی سلیمان می خواندند پیروی کردند، و سلیمان کافر نبود، ولی دیوها که مردم را به جادوگری می¬آموختند کافر بودند.
خواص اهل باطل یهود، مردم را در مسسیر سحر و قدرت¬سازی در برابر قدرت سلیمان(ع) قرار می¬دادند. همة حرفشان این بود که چرا در حکومت سلیمان(ع)، ما که از بنی اسرائیل هستیم، اجازة بهره¬وری نداریم؟ از حکومت سلیمان راضی نبودند، در حالی که حکومت بنی¬اسرائیل بود؛ از این رو وقتی که حضرت سلیمان(ع) از دنیا رفت، به مرور حکومت حق نیز فرو پاشید.
مدتی پس از پایان دوران پرشکوه حکومت داوود و سلیمان(ع)، دوباره یهود واپس می گراید و این بار تمام حکومتش و قدس را از دست می¬دهد.  اما سازمان یهود به برنامه¬ریزی جدیدی برای رسیدن به امیال خویش یعنی حاکمیت جهانی به مرکزیت قدس پرداختند. وزیرکان و خردمندان قوم خود را با عناوین خواب¬گذار و طبیب و ساحر به درون مراکز قدرت و دبار دولت-های منطقه می¬راندند تا به زمان لازم کارساز شوند. آنان طرح عملیاتی¬شان را تغییر دادند و در پس قدرت¬های بزرگ پنهان شدند تا در زمان مناسب همة قدرت¬ها را برای خواسته¬های خویش، به خط کنند.

برای خواندن تمام پست های این مقاله کلیک کنید

جستجو