مطلع
شهربانواززبان
امیرمؤمنان (علیهالسلام) این بشارت را شنید که حضرت به پسرش امام حسین (علیهالسلام)
فرمود: یا اباعبدالله! احتفظ بها فانها ستلد لک خیر اهل الارض و هیام الاوصیاء
الذریة الطیبة
ای اباعبدالله! از او محافظت کن، زیرا به زودی بهترین
اهل زمین را برایت متولد خواهد ساخت. و او، مادر امامان از ذریه طیبه است.
(مقرم، عبدالرزاق، زندگانی امام زینالعابدین (علیهالسلام)، ص28و در متن عربى کتاب، ص 14 و 15)
نامهای دیگر شهربانو: جهانشاه، شهربانویه، شاه زنان.
به اعتقاد برخی از شیعیان، شاهزاده ایرانی و دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی بود که در حمله اعراب به ایران که به شکست سپاه شاهنشاهی ایران و سقوط سلسله ساسانی انجامید، بهعنوان غنیمت جنگی به اسارت مسلمانان درآمد. برخی از شیعیان مدعی هستند که حسین بن علی (امام سوم شیعیان) با شهربانو ازدواج کردهاست و حاصل این ازدواج، فرزندی به نام علی بن الحسین ملقب به سجاد (امام چهارم شیعیان) است.
و به این ترتیب فرزندان و نوادگان حسین را وارث خورنه یا فره ایزدی شاهنشاهان ایران باستان محسوب دانستند.
دانشورانى چون:
یعقوبى (متوفاى 281 ق). ، محمد بن حسن صفار قمى (متوفاى 290 ق). ، کلینى (متوفاى 329ق). ، شیخ صدوق (متوفاى 381ق). و شیخ مفید (متوفاى 413ق). – با وجود اختلاف در نام وى – او را دختر یزدگرد سوم (آخرین پادشاه ساسانى) دانستهاند.
برخی منابع شیعه، شهربانو را نخستین همسر حسین بن علی میدانند.
از آنجا که بخشى از زندگى و تربیت معصومان علیهم السلام به مسئله «مادر و نیاکان مادرى» آنان، اختصاص دارد; زیبنده است که در نگارش زندگینامه هر معصومى، به این موضوع نیز پرداخته شود.
نام مادر امام سجاد علیه السلام
در منابع اهل سنت، بر نامهاى سلافه، سلامه و غزاله تاکید شده; در حالى که در کتابهاى شیعى، نام «شهربانو» بیشتر آمده است . این نام را مىتوان در قدیمىترین منابع امامیه یافت ; از جمله: بصائرالدرجات و اصول کافى .
(زندگانى على بن الحسین (ع)، سید جعفر شهیدى، ص 10 و 11، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، پنجم، 1373 ش; پرسشها و پاسخها، دفتر سیزدهم، ص 74، دفتر نشر معارف، قم، اول، 1382 ش)
نیاکان شهربانو
درباره خاندان این بانوى ایرانى، چند نظریه وجود دارد:
الف. ساسانى بودن; ب. کابلى بودن; ج. سیستانى بودن; د. سندى بودن،ه. سجستانی بودن..
دانشورانى چون: یعقوبى (متوفاى 281 ق). ، محمد بن حسن صفار قمى (متوفاى 290 ق). ، کلینى (متوفاى 329ق). ، شیخ صدوق (متوفاى 381ق). و شیخ مفید (متوفاى 413ق). – با وجود اختلاف در نام وى – او را دختر یزدگرد سوم (آخرین پادشاه ساسانى) دانستهاند.
عدهاى نیز «نام پدر شهربانو» را این گونه معرفى کردهاند
سبحان; 2 . سنجان; 3 . نوشجان; 4 . شیرویه ،5. یزدگرد)
وجه مشترک و مورد قبول این اقوال را مىتوان در یک عبارت گنجانید; یعنى شهربانو، دختر یکى از بزرگان و سرشناسان ایرانزمین مىباشد.
(زندگانى علىبنالحسین (ع)، ص11 و 12; زندگانى امام زینالعابدین (ع)، عبدالرزاق مقرم، ترجمه حبیبروحانى، ص 30، آستان قدسرضوى، اول، 1374 ش; پرسشها و پاسخها، ص 76 و 77)
قابل توجه است که عالمان و پژوهشگران برجستهاى چون «شهید مطهرى» بر شاهزاده بودن وى، اشکالاتى وارد ساختهاند; به طورى که آن استاد شهید فرموده است: «… اگر از زوایه تاریخ بنگریم، اصل داستان شهربانو و ازدواج او با امام حسین علیه السلام و ولادت امام سجاد علیه السلام از شاهزادهاى ایرانى، مشکوک است …»
(ر . ک: خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 120 – 134، صدرا، قم، نهم، 1357 ش)
اسارت و آزادگى
در خصوص زمان و چگونگى ورود شهربانو به کشور اسلامى نیز روایات مختلفى وجود دارد که عبارتند از:
الف) به اسارت افتادن وى در دوره خلافت عمر بن خطاب .
ب) فرستادن وى و خواهرش به نزد عثمان از سوى والى خراسان.
ج) فرستادن دختران یزدگرد به حضور امام على علیه السلام توسط کارگزار حضرت.
با توجه به این تعارض، به نقد و بررسى هر یک از گزارشهاى تاریخى مىپردازیم.
شاهزادگان و خلیفه دوم
موقعى که اسراى ایران در مدینه بر عمر بن خطاب وارد شدند، شاهزنان که دید مسجد پر از جمعیت است و خلیفه مسلمین تند به او نگاه مىکند، صورت خود را پوشانید و به سبب شدت ناراحتى، فریاد زد: «سیاه باد روزگار هرمز که فرزندانش اسیر شدند!» × خلیفه که به زبان فارسى آشنایى نداشت، گمان کرد که شاهزنان وى را دشنام مىدهد، خشمگین شد . در این هنگام، امام على علیه السلام با ترجمه سخن او به عربى، خشم عمر را فرو نشانید . خلیفه تصمیم گرفت دختران شاه ساسانى را همچون دیگر اسیران جنگى، به مزایده بگذارد; اما امام على علیه السلام به او چنین گوشزد کرد که: بر اساس فرمایش و سیره پیامبر صلى الله علیه و آله باید به «بزرگ زادگان» اکرام و احترام نمود .
(به نقل دیگر: عمر خواستبه صورت و چشم شهربانو نگاه کند; لذا وى مانع شد و گفت: «سیاه باد روز هرمز (پرویز) که تو به فرزند او دست دراز مىکنى.
(ناسخ التواریخ حضرت على بن الحسین السجاد (ع)، ج1، ص13 – 16، مؤسسهمطبوعاتدینى، قم)
(زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ص 25; ریاحین الشریعه، شیخ ذبیحالله محلاتى، ج 3، ص 13)
در ادامه این ماجرا و چگونگى آزادى آنان، چند قول وجود دارد:
الف) عمر تصمیم گرفت آنان را بفروشد، امام على علیه السلام فرمود: طریقه فروش آنها چنین است که قیمت هر یک را باید مشخص ساخت تا هر مسلمانى هر کدام را که خواست، خریدارى کند .
پس از تعیین بهاى دختران، امام آنان را خریدارى کرد .
ب) امام فرمود: بر طبق سیره رسولخدا صلى الله علیه و آله آنها را نمىتوان فروختبلکه مختارند یکى از مسلمانان را به عنوان همسر خود برگزینند و از سهمیه غنیمت و بیتالمال آن مسلمان به شمار آیند .
(زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ص 25; زندگانى على بن الحسین (ع)، ص 12 و 13)
ج) امام در حضور جمعیت فرمود: «من نصیب خودم را از اسیران، در راه خدا آزاد کردم .» بنىهاشم نیز سهام خودشان را به امیرمؤمنان علیه السلام بخشیدند، آنگاه حضرت عرض کرد: «خدایا! شاهد باش که آنچه بنىهاشم از نصیب خود به من بخشیدهاند، من همه آنان را فى سبیلالله بخشیدم .»
مهاجرین و انصار پس از مشاهده این صحنه زیباى معنوى، با مسرت و علاقهاى خاص عرض کردند: یا على! ما نیز حقمان را در اختیار تو مىگذاریم . از این رو، امام یکبار دیگر خداوند را گواه مىگیرد که پس از قبول کردن سهام مسلمانان، دختران اسیر را در راه خدا آزاد نموده است . اما خلیفه دوم با ناراحتى خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام گفت: چرا تصمیم مرا درباره اسیران عجم برهم زدى؟ چه قصدى از این کار داشتى؟! آن حضرت مجددا یادآور شد که: این اسیران به «اسلام» علاقهمند و مایل هستند و روش پیامبر صلى الله علیه و آله چنین بود که بزرگان هر قوم و خاندانى را محترم مىداشت .
عمر بن خطاب بعد از شنیدن کلام مستدل امام على علیه السلام، گفت: اکنون من هم سهم خود را و بقیه آنچه را که به غنیمت مسلمانان درآمده، همه را به تو بخشیدم . در اینجاست که امیرمؤمنان علیه السلام آخرین مرحله «آزادى» شاهزادگان ایرانى را با این گفتار به اجرا مىگذارد:
«خدایا! گواه باش که آنچه او به من بخشید، پذیرفتم و آنها را در راه تو آزاد ساختم .»
(زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ص 28 و 29)
حال اگر بخواهیم این موضوع را مورد نقد و بررسى قرار دهیم، به چند مسئله مىتوان بسنده کرد:
1.گوناگونى و تعارض موجود در متن روایات و گزارشهاى تاریخى.
2.ضعف سند، به جهت وجود راویانى چون: عمرو بن شمر و ابراهیم بن اسحاق احمر; چرا که آنان از دیدگاه دانشوران علم رجال و حدیث، ثقه و مورد تایید نیستند.
3.بنا بر قول مشهور، امام سجاد علیه السلام در سال 37 هجرى به دنیا آمده و عمر بن خطاب در سال 23 هجرى کشته شده است; یعنى اگر شهربانو در آخرین سال خلافت عمر به اسارت درآمده و با امام حسین علیه السلام ازدواج نموده باشد; معنا و مفهوم آن، چنین خواهد شد که وى حداقل بعد از 14 سال «نازایى» به ولادت فرزندش امام سجاد علیه السلام نایل آمده است . و به راستى که پذیرش این مطلب، بسیار دشوار و شگفتبوده و نیاز به توجیه دارد!
4.و آخرین کلام اینکه، گزارش فوق با روایات بعدى در تعارض کامل است .
(. ک: همان، ص 29 و 30; زندگانى على بن الحسین (ع)، ص 13 – 19; پرسشها و پاسخها، ص 75 – 79; خدماتمتقابلاسلاموایران، ص131و132)
از خراسان تا مدینه
در کتاب عیون اخبار الرضا آمده است که سهل بن قاسم نوشجانى مىگوید:
امام رضا علیه السلام به من فرمود: بین ما و شما نسب و رابطه خویشاوندى وجود دارد . پرسیدم: چگونه؟! فرمود
هنگامى که عبدالله بن عامر [بن کریز] خراسان را فتح کرد، دو نفر از دختران یزدجرد بن شهریار را به دست آورد; آنها را به مدینه و نزد عثمان فرستاد . خلیفه، یکى را به حسن علیه السلام و دیگرى را به حسین علیه السلام بخشید و هر دو، در حال نفاس از دنیا رفتهاند . و آن دخترى که به حسین علیه السلام بخشید، مادر على بن الحسین علیه السلام بود . (زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ص 24)
آقاى عبدالرزاق مقرم، در ارزیابى این روایت، مىگوید
روایت فوق تقریبا صحیح به نظر مىآید; زیرا فتح خراسان در سال 30 هجرى – ششمین سال خلافت عثمان – واقع شد و در همین سال نیز یزدگرد در مرو کشته شد . بر این اساس، بعید نیست که شهربانو به مدت شش سال باردار نشده باشد .
(زندگانى امام زینالعابدین (ع ، ص 29)
اما آقاى دکتر شهیدى این روایت را نیز مردود شمرده است . (ر . ک: زندگانى على بن الحسین (ع)، ص19و20)
در بارگاه خورشید
شیخ مفید، فتال نیشابورى و فضل بن حسن طبرسى این گونه روایت کردهاند:
وقتى امیرمؤمنان علیه السلام به خلافت و حکومت رسید، حریثبن جابر حنفى را به عنوان کارگزار خود به مشرق زمین اعزام کرد . وى پس از مدتى، دو نفر از دختران یزدگرد را به دست آورد; لذا آنان را نزد امیرمؤمنان علیه السلام فرستاد . آن حضرت، شهربانو (شاهزنان) را به حسین علیه السلام بخشید – که زینالعابدین علیه السلام از او متولد شد – و دیگرى را به محمد بن ابىبکر بخشید – که از وى قاسم به دنیا آمد – لذا این دو مولود، پسرخاله یکدیگر هستند . (زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ص 24)
آقاى مقرم مىگوید:
بر هیچ اندیشمندى پوشیده نیست که روایت شیخ مفید، فتال و طبرسى … به حقیقت نزدیکتر است; زیرا امام سجاد علیه السلام بدون اختلاف، در زمان خلافت جدش امیرمؤمنان علیه السلام متولد شد و سه سال با آن حضرت بود .
زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ، ص 29))
به عقیده آقاى مقرم: هیچکدام از این دو روایت (فرستادن شاهزادگان به حضور عثمان و امام على علیه السلام)، دلالتبر این ندارد که این دو بانو به اسیرى گرفته شده باشند و شاید علاقه آنها به مسلمانان [و دین اسلام] موجب شده بود که والیان بتوانند به آنها دستیابند .
(زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ، ص 24 و 25)
دکتر شهیدى در این خصوص مىگوید:
«با این دو روایت، مشکل زمان – که در روایت کافى دیده مىشد – برطرف شده و استبعاد فاصله ازدواج و تولد امام علیه السلام نیز از میان رفته است . اما این روایت نیز درستبه نظر نمىرسد; چه نام حریثبن جابر در شمار کارگزاران على علیه السلام دیده نمىشود .»
وى سپس اسامى کارگزاران حکومت علوى در خراسان و عدم اسارت دختران یزدگرد را، به تفصیل بیان کرده است . (ر . ک: زندگانى على بن الحسین (ع)، ص 22-20
ولیکن نویسنده سیماى کارگزاران على بن ابىطالب امیرالمؤمنین علیه السلام
(سیماىکارگزاران علىبن ابىطالب امیرالمؤمنین (ع)، علىاکبر ذاکرى، ج 1، ص 428، دفتر تبلیغات اسلامى، دوم، 1373ش)
مىگوید:
این احتمال به ذهن مىرسد که حریثبن جابر همراه با خلید بن قره یربوعى به خراسان رفته است و به این خاطر، عدهاى از راویان تاریخ، وى را و عدهاى دیگر، خلید را به عنوان والى خراسان ذکر کردهاند.
عروس عترت
در ادامه روایت و گزارش «اسارت دختران یزدگرد در عصر خلیفه دوم آمده است:
بسیارى از مسلمانان به دختران شاه پیشنهاد ازدواج دادند; اما امیرمؤمنان علیه السلام مردم را آگاه ساخت که آنان در «انتخاب شوهر» آزاد هستند . یکى از دختران (شهربانو) از میان جمعیت، دستبر شانه امام حسین علیه السلام نهاد و سپس امیرمؤمنان على علیه السلام را وکیل خود قرار داد تا وى را به عقد پسرش درآورد .
(زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ص 25 – 27)
امام على علیه السلام نخست از وى پرسید:
نام تو چیست؟
جهانشاه
شاه زنان
شهربانو
در این گفت و گو، که به زبان فارسى درى صورت گرفت، امام علیه السلام نام عروس خود را تغییر مىدهد; چرا که فقط حضرت فاطمه علیها السلام شایسته لقب و عنوان «خیرالنساء» و «ملکةالنساء» (سرور و ملکه بانوان) بوده و براى همسر فرزندش حسین علیه السلام نام یا لقب شهربانو (ملکة المدینه و بانوى شهر) زیبنده خواهد بود
(ر . ک: زندگانى امام زینالعابدین
(ع)، ، ص 27 و 28 و منتهى الآمال
به روایتشیخ
مفید، نام خواهرش «کیهان بانویه» بود . ریاحین الشریعه، ج 3، ص 14)
شایان توجه است که طبق نقل دلائل الامامة، وقتى شهربانو، امام حسین علیه السلام را به همسرى خود برگزید، خواهرش مروارید×× هم امام حسن علیه السلام را انتخاب کرد . (زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ص 28)
همچنان که بر اساس عیون اخبار الرضا، عثمان یکى از دختران را به امام حسن علیه السلام و دیگرى را به امام حسین علیه السلام بخشید.
و بنا به روایت ارشاد، امیرمؤمنان على علیه السلام شاهزنان را به حسین علیه السلام و دیگرى را به محمد بن ابىبکر داد.
ولى در نقل ربیعالابرار آمده است که در خلافت عمر، سه دختر یزدگرد اسیر شده بودند … على علیه السلام شخصا قیمت آنان را به خلیفه پرداخت و سپس میان حسین علیه السلام، محمد بن ابىبکر و عبدالله بن عمر قسمت کرد و به ازدواج آنها درآورد .
(زندگانى على بن الحسین (ع)، ص 20)
نور محبت
همانطور که بیان شد، شهربانو از میان تمام مسلمانان، امام حسین علیه السلام را به عنوان شوهر برگزید . برخى علت این «انتخاب» را چنین نقل کردهاند:
پیش از آنکه این بانو به دست مسلمانان بیفتد; یک شب، پیامبر صلى الله علیه و آله و امام حسین علیه السلام را در عالم خواب مىبیند که آن حضرت وى را براى نوهاش خواستگارى مىکند; لذا محبتحسین علیه السلام در دلش ایجاد مىشود . و در شب دوم، حضرت فاطمه علیها السلام را مشاهده مىکند که به وى بشارت مىدهد: به زودى مسلمانان پیروز مىشوند و او به وصال فرزندش حسین علیه السلام، که پیامبر صلى الله علیه و آله او را به ازدواج وى درآورده، خواهد رسید و غیر او هیچیک از مسلمانان به وى دست نخواهند یافت.
حضرت فاطمه علیها السلام دین اسلام را به شهربانو عرضه مىکند و او نیز در عالم رؤیا مسلمان مىشود .
(زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ص 30 و 31)
شهربانو نیز در این باره مىگوید:
خداوند مرا حفظ کرد تا اینکه مرا به مدینه آوردند . وقتى امام حسین علیه السلام را دیدم، دانستم که همان است که در خواب دیدم و پیامبر مرا به او تزویج کرد; لذا وى را به همسرى برگزیدم .
(ریاحین الشریعه، ج 3، ص 14)
افتخار مادرى
شهربانو به سبب پیوند ازدواج با امام حسین علیه السلام، مرحله جدیدى از زندگى را آغاز کرد که قبل از آن فقط در عالم رؤیا و آرزو قابل تحقق بود . آرى! وى از میان بسیارى از دوشیزگان به این سعادت و عزت رسیده است که براى پیامبر و خاندانش علیهم السلام «عروسى ممتاز» باشد; چرا که در همان روز نخستین آشنایى با خاندان نبوت و امامت و به هنگام عقد ازدواج، از زبان امیرمؤمنان علیه السلام این بشارت را شنید که حضرت به پسرش امام حسین علیه السلام فرمود:
یا اباعبدالله! احتفظ بها فانها ستلد لک خیر اهل الارض و هى ام الاوصیاء الذریة الطیبة; اى اباعبدالله! از او محافظت کن; زیرا به زودى بهترین اهل زمین را برایت متولد خواهد ساخت . و او، مادر امامان از ذریه طیبه است .
(زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ص 28 . و در متن عربى کتاب، ص 14 و 15)
سرانجام پس از مدت زمانى (یک یا چند سال) انتظار به سر رسید و بشارت آسمانى تحقق یافته و بهترین اهل زمین، على بن الحسین علیه السلام، متولد شد و دیدگان پدر، مادر و خاندان علوى روشنایى دیگر یافت.
عروج به ملکوت
از آنجا که شهربانو در همان روزهاى آغازین میلاد امام سجاد علیه السلام چشم از دنیا فروبسته است و تاریخ رحلت وى، با فاصلهاى کوتاه، با تاریخ ولادت آن حضرت مقارن مىباشد; سزاوار است اقوال مورخان را درباره روز تولد امام علیه السلام یادآور شویم:
پنجم شعبان
هشتم شعبان
نهم شعبان
یازدهم رجب
هشتم ربیعالاول
نیمه جمادىالاول
نیمه جمادىالثانى
(البته در روایت دیگر چنین آمده: احتفظ
بها و احسن الیها فستلد لک خیر اهل الارض (ر . ک: اصول کافى، ج 2، ص 369)
زندگانى امام
زینالعابدین (ع)، ص 39 و 40
البته در تعیین سال تولد نیز اختلاف وجود دارد (35، 36، 37، 38، 48 و 49) .
(ر . ک: زندگانى على بن الحسین (ع) ص 29 – 37)
به هر حال، شهربانو بعد از چند روز از تولد یگانه فرزندش و در همان دوره نفاس به علتبیمارى، رحلت کرد و پیکر مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد و شهر مدینه به سوگ «بانویى مقدس» سیهپوش گردید .
(ر . ک: زندگانى حضرت امام حسین سید الشهداء (ثارالله)، عمادزاده، ثارالله، ص 126 و 127)
جایگزین مادر
چند روز از ولادت امام سجاد علیه السلام نگذشته بود که مادرش شهربانو رحلت کرد; از این رو، امام حسین علیه السلام دایهاى انتخاب کرد تا براى نوزادش مادرى کند و در تربیت وى بکوشد . به همین جهت است که امام سجاد علیه السلام تا سنین بزرگسالى از زحمات دایه مهربانش قدردانى نموده و نام مقدس «مادر» را برایش برگزیده بود .
امام سجاد علیه السلام با مادر ناتنى خود، همغذا نمىشد; زیرا مىفرمود: «از آن مىترسم که مادرم بخواهد لقمهاى را بردارد و من بر او سبقتبگیرم و عاق او گردم .»
(امام سجاد; جمال نیایشگران،
احمدترابى، ص17، آستان قدس رضوى، اول، 1373
ش .
امام سجاد; جمال
نیایشگران،ثارالله، ص 126 و 127)
عدهاى از دانشمندان معتقدند: دایه حضرت، کنیز امام حسین علیه السلام بود .
(زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ص 35)
و آقاى عمادزاده احتمال مىدهد که مربى و دایه حضرت، یا خواهر شهربانو باشد و یا کلفت وى .
امام سجاد; جمال نیایشگران ،ثارالله، ص 127))
به هر حال، آن امام همام بعد از حادثه «عاشورا» مادر ناتنىاش را به عقد غلامى (زید یا زبید) درآورده و در پاسخ به برخى گلایهها و شایعات، مىفرمود که این بانو، دایه و مربى وى مىباشد نه مادر اصلىاش .
(ر . ک: زندگانى امام زینالعابدین (ع)، ص 33 و 34; امام سجاد; جمال نیایشگران، ص 22)
تحریفاتى دیگر!
در برخى از کتابها، متاسفانه تحریفاتى دیده مىشود که فاقد ارزش علمى است; از جمله
الف) حضور شهربانو در کربلا
ب) غرق شدن و خودکشى شهربانو در رودخانه فرات
ج) سوار شدن وى بر ذوالجناح یا اسبى دیگر و آمدنش به ایران و سرانجام غائب و پنهان گشتن او در کوه (کوه بىبى شهربانو شهر رى)
قصهپردازان به انگیزههاى مختلف، این حکایات بىاساس را در میان برخى کتابها و در بین عوام، چنان با آب و تاب وارد ساختهاند که جایگزین وقایع تاریخى شده است . از این رو پژوهشگران، هر یک به نوبه خود، به تجزیه و تحلیل و نقد این قبیل تحریفات پرداختهاند; همچون: شهید مطهرى، شیخ ذبیحالله محلاتى و دکتر سید جعفر شهیدى .
(ر . ک: حماسه حسینى، ج 2، ص 182، بیست و نهم، 1379 ش; ثار الله، ص 125 – 128; ریاحین الشریعه، ج 3، ص 12; زندگانى على بن الحسین (ع)، ص 11; پرسشها و پاسخها، ص 73، 79 و 80)
مرتضی مطهری و سید جعفر شهیدی و علی شریعتی در صحت داستان ازدواج حسین پسر علی با شهربانو تردید کرده و این روایات را رد کردهاند.
(کریستین سن. ایران در زمان ساسانیان، ص ۵۳۱)
جریان ضهر بانو در منابع اسلامی:
کلینی به نقل از محمد باقر (پنجمین امام شیعیان) مینویسد: دختر یزدگرد بر عمر وارد شد. نگاه همه دوشیزگان (مردان مجرد) مدینه بر او خیره ماند و مسجد از روشنایی و پرتویِ روی او درخشان شد و چون عُمَر بدو نگریست او روی خود را پوشاند و گفت: «آه! پیروز باد هرمز!» عمر گفت: «آیا این زنک مرا دشنام میدهد؟» عمر قصد او کرد. امیرالمؤمنین به او گفت:”تو را نرسد که چنین کنی، او را آزاد گذار تا به دلخواهِ خود مردی از مسلمانان برگزیند و تو این دختر را به حساب «فیئی» و غنیمت جنگی آن مرد بگذار.» عمر آن بانو را صاحب اختیار کرد و آن دختر آمد و دست بر سر حسین نهاد. امام علی از او پرسید: «نامت چیست؟» گفت: «جهانشاه.» اما امام علی گفت: «نه؛ نامت شهربانویه است.» و به حسین گفت همانا این بانو برترین مرد روی زمین را برایت به دنیا میآورد و علی ابن الحسین را زاید.
)Muh’sin al-Ameen al-A’mili, A’yan as-Sheea’h, Damascus, 1935, IV, 189.(
در قابوس نامه، روایت با سلمان فارسی آمیخته شده و بهگونهای دیگر بیان شده که: چون شهربانو، دختر یزدگردِ شهریار را اسیر بردند از عجم به عرب، امیرالمؤمنین عُمَر (فرمود) که وی را بفروشید. چون وی را بیع خواستندکردن امیرالمؤمنین علی فراز رسید؛ گفت: «قال رسولالله لیس البیع علی ابنا الملوک.» (یعنی نباید فرزندان شاهان فروخته شوند) چون وی این خبر بداد، بیع از شهربانو برخاست. (او را نفروختند) او را به خانه سلمان فارسی بنشاندند تا به شوی (شوهر) دهند. چون شوی بر او عرضه کردند، شهربانو گفت تا مرد را نبینم زن او نباشم. مرا بر منظرهای بنشینید و سادات عرب را بر من بگذرانید تا آنکه مرا اختیار افتد، شوی من باشد. در خانه سلمان وی را بر منظرهای بنشاندند و سلمان به برِ او بنشت و آن قوم را تعریف همی کرد که این فلانست و آن فلانست. وی (شهربانو) هر کسی را نقصی همی کرد تا امیرالمؤمنین عمر برگذشت. شهربانو پرسید: «این کیست؟» سلمان گفت: «امیرالمؤمنین عمر خطاب است.» شهربانو گفت: «مردی محتشم است و بزرگوار اما پیر است.» امیرالمؤمنین علی برگذشت شهربانو پرسید: «این کیست؟» سلمان گفت: «پسرعم (پسرعموی) پیغامبر ماست، علی ابن ابیطالب.» (شهربانو) گفت: «مردی سخت بزرگوار است، سزای منست اما بدان جهان از فاطمه زهرا شرم آید، ازین جهت نخواهم.» پسر امیرالمؤمنین حسن ابن علی برگذشت. شهربانو پرسید و گفت: «این درخور من است ولکن بسیار نکاح است، نخواهم.» تا حسین برگذشت. ازو پرسید، گفت: «شوی من این باید که باشد، که دختر دوشیزه را شوی دوشیزه باید و من هرگز شوی نکردهام و او زن نکردهاست.»
)Donaldson, Dwight M. (1933). The Shi’ite Religion: A History of Islam in Persia and Irak. BURLEIGH PRESS. pp. 101–111(
روایتهایی از این دست، در منابع متاخرتر مانند ربیع الابرار زَمَخشری،
فرهنگ شیعه، محمد خطیبی، صفحهٔ ۱۰۴
مناقب ابن شهر آشوب،
)Madelung, Wilferd. “ʿALĪ B. ḤOSAYN B. ʿALĪ B. ABĪ ṬĀLEB”. ENCYCLOPÆDIA IRANICA. Retrieved August 1, 2011(
وفیات الاعیانِ ابن خلکان،
(احسان قنبری (۱۳۸۹)، مجموعهزندگانی چهارده معصوم، امام سجاد (ع) (ویراست دوم)، تهران: انتشارات همکلاسی)
مُجمل التواریخ و القصص، تاریخ روضه الصفا و حبیب السیر آمدهاست.
(خدمات متقابل اسلام و ایران، صص ۱۳۱ تا۱۳۳(۱۱۶تا ۱۱۹)
دیدگاه تاریخی
قدیمیترین مآخذی که به این امر اشاره کردهاند و مادر علی بن الحسین را دختر یزدگرد سوم خواندهاند، تاریخ یعقوبی و فرق الشیعه نوبختی از آثار قرن سوم هجری هستند. تاریخ قم نیز این مسئله را بازگو میکند. از میان محدثین شیعه، محمد ابن یعقوب کلینی در اصول کافی و ابنبابویه در عیون الاخبار الرضا بدین روایت پرداختهاند.
(کتاب زندگی حسین بن علی اثر دکتر سید جعفر شهیدی چاپ مرکز نشر فرهنگ اسلامی صفحه ۱۲ تا ۲۷
عنصرالمعالی کیکاووس ابن اسکندر ابن قابوس ابن وشمگیر، قابوس نامه، به اهتمام و تصحیح غلامحسین یوسفی (تهران:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ۱۳۷۱) صفحه ۱۳۷–۱۳۸)
به نوشته امیر معزی، هیچیک از تاریخنگاران باستان که به موضوع حمله اعراب به ایران و سرنوشت خانواده ساسانیان پرداختهاند، به ارتباط میان یکی از دختران یزدگرد سوم و حسین بن علی اشاره نکردهاند. ضمن اینکه محمد بن سعد بن منیع و ابن قتیبه مورخ ایرانی قرن سوم هجری مادر علی بن حسین را بردهای از اهالی ناحیه سند معرفی کردهاند.
(به نقل از سید جعفر شهیدی، چراغ روشن در دنیای تاریک، صفحهٔ ۴۰–۴۱)
ویلفرد مادلونگ هم، هویت تاریخی شاهدخت شهربانو را رد کرده و آن را افسانه میداند.
(به نقل از احمد مهدوی دامغانی در “شاهدخت والاتبار، شهربانو” در محمود خیامی جوانمرد صاحبدل به کوشش احمد قریشی)
ایتان کولبرگ هم ادعای برخی از شیعیان در مورد شخصیت تاریخی شهربانو را رد میکند. او مینویسد که نام مادر علی بن حسین، بَرَه، جَیدا یا غَزاله یا امولدی از ناحیه سند یا سجستان بودهاست. بنابر سنت شیعه، نام مادر علی بن حسین شهربانویه، جهانشاه یا شاه زنان بود. برخی میگویند که او خودش را به رود فرات انداخت، در حالی که بقیه میگویند او جز بازماندگان جنگ کربلا بود. علی بن حسین، به خاطر تبار قریشی و ساسانیاش، در نزد شیعیان، ابن خیرتین نامیده میشد.
(هویت ایرانی از احمد اشرف، نشرنی، صفحهٔ۱۴۸)
آرامگاه
آرامگاه بیبی شهربانو:
کوه بیبی شهربانو در جنوب تهران منتسب به شهربانو است و میگویند مقبره وی در آن مکان مخفی است. آرامگاه بیبی شهربانو در دامنه جنوبی کوه ری، با این عقیده که شهربانو، همسر حسین و مادر سجاد است توسط شیعیان زیارت میشود.
مری بویس نیز به دلیل قرار گرفتن زیارتگاه بر فراز کوه، مجاورت آن با چشمه، ویژگیهای معماری سنگی، اختصاص زیارت آن به زنان در برخی دورهها، کاربرد واژه بانو و شهربانو برای الهه آناهید و تشابه افسانه بیبی شهربانو با داستان زیارتگاه زرتشتی (بانوی پارس) در یزد بر این عقیده است این بنا در اصل از نیایشگاههای آناهید، الهه آبها و باروری و از پرستشگاههای زرتشتیان پیش از اسلام بودهاست.
)Kohlberg, Etan, “Zayn al-ʿĀbidīn” in Encyclopaedia of Islam, Second Edition, vol 11, pp 481-482, 2002(
مری بویس، بیبی شهربانو و بانو پارس، ترجمه حسن جوادی، مجله بررسیهای تاریخی، سال دوم، شماره ۳ و ۴، آبان ۱۳۴۶، صفحه ۱۲۹–۱۳۰، ۱۳۵، ۱۴۳)
محدث شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال به تفصیل واقعه ازدواج او با حسین بن علی را نوشته و در آنجا متذکر شدهاست که وی پس از به دنیا آمدن سجاد درگذشت و در بقیع دفن شد. از آن پس نگهداری سجاد به یک کنیز سپرده شد که تا آخر عمر سجاد وی را مادر خطاب میکرد.
(حسین کریمان، تهران در گذشته و حال، تهران ۱۳۵۵، صفحه ۳۲–۴۱)
یکی دیگر از زیارتهای وی در روستای درحنایی هرمزگان است.
افسانهها
در تعزیه مجلس شهربانو چنین آمدهاست: چون حسین کشته میشود، ذوالجناح به خیمه آمده و شهربانو را به شهرری میبرد. شهربانو به اشتباه بهجای «یا هو»، «یا کوه» گفته و کوه از هم شکافته میشود.
(عباس قمی، منتهی الامال، باب ششم: در بیان ولادت حضرت امام زین العابدین)
بر اساس روایات عامه در آثار مصیبتخوانان همچون وقایع الایام میتوان یافت که در نبرد کربلا شهربانو به نزد حسین میرود و میگوید که:”من در اینجا زنی غریبم؛ تکلیفم چیست؟” حسین میگوید:”سوار ذوالجناح شو، هرجا مقدر است خواهی رسید.”
(نمونهای از خرافات اجتماع. محمدرضا اسلامی. به نقل از «از خشت تا خشت» محمود کتیرایی
سید جعفر شهیدی، چراغ روشن در دنیای تاریک، صفحهٔ ۴۲)
ذوالجناح پرواز میکند و شهربانو را کوهی کنار شهر ری فرود میآورد. او از خدا یاری میخواهد اما از ترس مهاجمان، به جای اینکه بگوید «یاهو» میگوید «یاکوه». در دمی، کوه، دهان باز میکند و او را پناه میدهد اما گوشه چادرش بیرون میماند و این مجال را به دوستداران حسین میدهد تا به این راز پی ببرند و آنجا، مقبرهای برای شهربانو بسازند.
(هویت ایرانی از احمد اشرف، صفحهٔ ۱۵۲
این درحالی است که نظیر همین ماجرا را برای خواهر شهربانو و زیارتگاهی که منسوب به اوست پرداختهاند. این زیارتگاه به نام بونوپرس یا بانوپارس شناخته میشود. بنابر آنچه زرتشتیان میگویند، هنگامی که او از دست دشمن به یزد میگریخته از خدا میخواهد تا در کوه او را پناه بدهد؛ پس داخل کوه میرود ولی مقنعهاش بیرون میماند. شبهنگام به خواب مسافرین میآید و از ایشان میخواهد تا برایش مقبرهای بسازند.
(سید جعفر شهیدی، چراغ روشن در دنیای تاریک، صفحهٔ ۴۸)
در باورهای بعضی از مردم تهران آمدهاست که زنان حاملهای که خود یا همسرشان سید نیستند، به آرامگاه شهربانو نمیروند، چون ممکن است جنین پسر باشد و به
شهربانو نامحرم بوده و کور شود.
(هویت ایرانی از احمد اشرف، صفحهٔ ۱۵۲–۱۵۳)
شهربانو دختر يزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی ایران، یکی از همسران امام حسین (علیهالسلام) و مادر امام سجاد (علیهالسلام) است. برای این بانو نامهای متعددی ذکر کردهاند و طبق نقل تاریخنگاران در فتوحات اسلامی به اسارت گرفته شده و سپس به ازدواج امام حسین (علیهالسلام) درآمد است.درباره حضور این بانو در کربلا نقلهایی وجود دارد که گاهی با افسانهها درآمیخته است اما صحیحترین قول در این زمینه این است که آن بانو پس از وضع حمل حضرت سجاد (علیهالسلام) به فاصله اندکی وفات نمودند.
معرفی اجمالی ام الاوصیاء شهربانو:
شهربانو، بر اساس قول مشهور شاهزادهای از دربار ایران و دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی بود که در جنگ میان عجم و عرب به اسارت و سپس به ازدواج امام حسین (علیهالسلام) درآمد. این بانوی بزرگوار در رویایی صادقه، اسلام آورده و همچون نرجس خاتون مادر امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) توسط حضرت صدیقه کبری (سلاماللهعلیها) برای فرزند عزیزش امام حسین (علیهالسلام) خواستگاری شده بود، پس از سختیهای بسیاری که متحمل شد، به مدینه آمد و بنابر روایات، نامهای متعددی برای ایشان بیان کردهاند، اما آنچه میان آنها و بزرگان شیعه معروف میباشد شهربانوست.
(بلاذری، احمد بن یحیی، جمل من انساب الاشراف، ج۳، ص۱۰۲
مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، ص۸۳۱
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۸۶
مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵)
نامهای شهربانو:
برای شهربانو نامهای مختلفی در کتب تاریخی ذکر شده است که بعضی از آنها عبارتند از:
شهربانویه
(مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۷
ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۱۱
طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۸۰)
شاه زنان
(مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۷
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۸۶
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۰۲
قمی، شیخ عباس، انوار البهیه، ص۱۰۷)
جهان شاه
(کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۶۷
قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ص۱۹۷)
شهرناز،
(نویسنده مجهول، مجمل التواریخ و القصص، تحقیق ملک الشعراء بهار، ص۴۵۶)
جهان بانویه
(ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۱۱)
خوله؛
(ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۱۱
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۱۷)
برّه
(ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۱۱
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۱۷)
سلافه
ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۱۱
ابنقتیبه دینوری، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج۴، ص۸)
غزاله
(کاتب واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، مترجم: محمود مهدوی دامغانی، ج۵، ص۳۲۶
سلامه
(کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۶۶
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۱۳
قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ص۱۹۷)
حدار
(یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۳)
مریم
(ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۱۱)
فاطمه
(ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۱۱)
در تاریخ یعقوبی چنين آمده كه: يكى از فرزندان امام حسین (علیهالسلام) علی اصغر است و مادرش حرار دختر يزدجرد مىباشد كه حسين (علیهالسلام) او را غزاله مىناميد.
(یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴۷. ترجمه محمدابراهیم آیتی)
در منابع اهل سنت، بر نامهای سلافه، سلامه و غزاله تاکید شده، در حالی که در کتابهای شیعی، نام «شهربانو» بیشتر آمده است. این نام را میتوان در قدیمیترین منابع امامیه یافت، از جمله: بصائر الدرجات و اصول کافی.
(شهیدی، سیدجعفر، زندگانی علی بن الحسین (علیهالسلام)، ص۱۰ – ۱۱، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، پنجم، ۱۳۷۳ ش
پرسشها و پاسخها، دفتر سیزدهم، ص۷۴، دفتر نشر معارف، قم، اول، ۱۳۸۲ ش)
ابنقتیبه در معارف گوید: میگویند مادر علی بن الحسین الاصغر از اهل سند بود که به او سلافه یا غزاله میگفتند.
هر یک از این نامها در سندی از اسناد تاریخی موجود است ولی اختلاف شدیدی در وحدت صاحب این نامها از یک سو و ثبوت بعضی از آنها به عنوان مادر حضرت امام زینالعابدین (علیهالسلام) از سوی دیگر بین مورخین و محققین در علم تاریخ به چشم میخورد. از میان نامهای ذکر شده «شهربانو» و سپس «شاه زنان» از بقیه مشهورتر است و اتفاقا در اصل مادر بودن ایشان برای امام چهارم (علیهالسلام) تشکیکاتی انجام شده است.
نسب شهربانو
درباره نسب شهربانو، در منابع متقدم تاریخی گزارشهای متفاوتی آمده است که منشا این اختلاف سخن مسعودی است. وی مینویسد: یزدگرد در ۳۵ سالگی به قتل رسید و دو پسر به نامهای بهرام و فیروز و سه دختر به نامهای آدرگ، شاهین و مردآوند از او به جای ماندند.
(مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۳۱۴)
مشخص نبودن تعداد فرزندان یزدگرد و نبودن نام شهربانو در میان آنها عامل اختلاف شده است.
یعقوبی، مورخ قرن سوم هجری، اولین کسی است که درباره شهربانو مطلب نوشته و میتوان به آن استناد کرد. او درباره مادر امام سجاد (علیهالسلام) مینویسد: وَامه جَرار بنت یزدجرد.
(یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۳)
بیشتر منابع نام پدر شهربانو را یزدگرد، آخرین شاه ساسانی نوشتهاند، اما به هر حال در مورد نام پدر شهربانو نیز اختلافاتی است و پنج نام برای او در مصادر مختلف ذکر شده است.
سبحان
سنجان
نوشجان
(ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۱۱)
شیرویه.
(نویسنده مجهول، مجمل التواریخ و القصص
شهیدی، سیدجعفر، زندگانی علی بن الحسین (علیهالسلام)، ص۱۱- ۱۲
مقرم، عبدالرزاق، زندگانی امام زینالعابدین (علیهالسلام)، ترجمه حبیب روحانی، ص۳۰، آستان قدس رضوی، اول، ۱۳۷۴ ش)
دانشورانی چون: یعقوبی، محمد بن حسن صفار قمی، کلینی، شیخ صدوق و شیخ مفید با وجود اختلاف در نام، او را دختر یزدگرد سوم (آخرین پادشاه ساسانی) دانستهاند. گرچه بعضی از محققین تلاش وافری انجام دادهاند تا مادر بودن جناب «شهربانو» یا «شاه زنان» برای حضرت سجاد (علیهالسلام) را مشکوک جلوه دهند.
(ر. ک. شهیدی، سیدجعفر، زندگانی علی بن الحسین (علیهالسلام)، ص۹ – ۲۷)
اما این تشکیکات قابل پاسخ میباشند و با توجه به شهرت قطعی این مساله و وجود سندهایی که در حد قابل توجهی از اعتبار و اتقان بوده و از بسیاری از تشکیکات مصون است، و همچنین قرائن و شواهد زیادی که در خلال اسناد و روایات معتبر وجود دارد، برای محقق منصف جای هیچ شکی باقی نمیگذارد که مادر مکرمه حضرت سجاد (علیهالسلام) از خاندان پادشاهان ایران باستان بوده است که با تقدیر الهی پس از تشرف به اسلام در خواب، به دست سپاهیان اسلام اسیر و به مدینه آورده شده و به عقد نکاح حضرت امام حسین (علیهالسلام) در آمده است.
: اسناد در شاهزادگی شهربانو
در ارتباط با شهرت ازدواج حضرت امام حسین (علیهالسلام) با شاهزاده ایرانی که ثمره آن تولد حضرت امام زینالعابدین (علیهالسلام) بود به بعضی از اسناد تاریخی و روایی توجه نمائید.
• زمخشری، از حضرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده که میفرمود: برای خداوند از بندگانش دو برگزیده و سر گل وجود دارد. پس برگزیده او از عرب قریش و از عجم فارس است. علی بن حسین (علیهالسلام) میفرمود من فرزند دو برگزیده هستم (انا ابن الخیرتین) چون جدش رسول الله بود و مادرش دختر یزدگرد پادشاه.
(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۴)
در کشف الغمه چنین میخوانیم: «اُمّهُ خولة بنت یزدجرد ملک فارس و هی التی سمّاها امیرالمؤمنین شاه زنان و یقال: بل کان اسمها برّة بنت نوشجان و یقال: بل کان اسمها شهربانو بنت یزدجرد.
مادر وی (امام سجاد (علیهالسلام) خَولَة دختر یزدگرد پادشاه ایران است و او کسی است که امیرالمؤمنین او را شاه زنان نامید و گفته شده است که نام او برّه دختر نوشجان باشد و نیز گفته شده که نام او شهربانو دختر یزدجرد باشد.
(اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۱۷
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۷)
موالید اهل البیت: مادرشان «خوله» دختر «یزدگرد» پادشاه فارس بود. همان که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) او را «شاه زنان» نامیدند.
(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۸)
بصائر الدرجات: مضمون روایت سابق را نقل میکند.
(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۹، ح ۲۰)
شیخ مفید در کتاب الارشاد درباره مادر امام سجاد (علیهالسلام) مینویسد: اُمّه شاه زنان بنت یزدجرد بن شهریار کسری و یقال: انّ اسمها شهربانو.
مادر علی بن حسین (علیهالسلام) شاه زنان دختر یزدگرد پسر شهریار، شاه ایران، است و گفته شده که نام او شهربانو است.
(مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۷
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۲، ح ۲۳)
در مناقب ابنشهر آشوب به نقل از ابوجعفر ابنبابویه آمده است:
و اُمّه شهربانویه بنت یزدجرد بن شهریار الکسری و یسمّونها ایضا: شاه زنان و جهان بانویه و سلافه .
مادرشان «شهربانو» دختر «یزدگرد ابن شهریار کسری» است و او را «شاه زنان» نیز مینامند و «جهان بانویه» و «سلافه» و «خوله» و گفتهاند او «شاه زنان» دختر «شیرویه ابنکسری ابرویز» است و گفته شده او «بره» دختر «نوشجان» است و صحیح همان قول اول است. او را امیرالمؤمنین (علیهالسلام) «مریم» نامید و گفته شد که او را «فاطمه» نامید و خوانده میشده به «سیده النساء».
(ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۳)
اصول کافی: مادرشان «سلافه» دختر «یزدگرد» است.
(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ج۴۶، ص۱۳، ح ۲۵)
الدروس شهید: مادرشان «شاه زنان» دختر «شیرویه بن کسری ابرویز» و گفته شده دختر «یزدگرد».
(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۴، ح۳۲)
التذکره: مادرشان «شاه زنان» دختر پادشاه کاشان و گفته شده دختر «کسری یزدگرد بن شهریار» و گفت شده اسمش «شهربانویه» میباشند.
(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵، ح۳۳)
دلائل الامامه: داستان گذشته را بهصورت تفصیل نقل میکند و کیفیت برگزاری مراسم عقد را نیز میآورد.
(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵، ح۳۳)
در کتاب الکامل مبرّد به این مساله اشاره شده است: «کان اسمُ اُمّ علّی بن الحسین (علیهالسلام) سُلافَه من وُلد یزدجرد معروفة النَسَب من خیّرات النساء و قیل خولة
نام مادر علی بن الحسین (علیهالسلام) سلافه است و او از فرزندان یزدگرد بود. و نَسب و خاندان معروفی دارد از بهترین زنان و زنان برگزیده بوده و او را خوله هم نامیدهاند.
(مبرد، محمد بن یزید، الکامل فی اللغه والادب، ج۲، ص۹۰
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۶)
• در تاریخ یعقوبی آمده است: مادر علی بن حسین (علیهالسلام) حرار دختر یزدگرد بود و حسین (علیهالسلام) نام او را غزاله نهاد.
(یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۳)
در کتاب اثبات الوصیة چنین آمده است: «و رُوِی اَنّ ابامحمد ولد سنة ثمان و ثلاثین من الهجرة و کانت اُمّه جهان شاه بنت یزدجرد ملک آخر ملوک الفرس و هو یزدجرد بن شهریار.
روایت شده است که ابا محمد (امام سجاد (علیهالسلام) در سال ۳۸ هجری به دنیا آمد و مادرش جهانشاه دختر یزدگرد آخرین شاه ایرانی بوده که همان یزدجرد پسر شهریار است.
(مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ج۱، ص۱۷۰)
• عیون اخبار الرضا (علیهالسلام) به این مطلب تصریح کرده که والده مکرمه علی بن حسین (علیهالسلام) سلافه دختر یزدگرد معروف به خیرات النساء میباشد. ابنبابویه به سند معتبر از امام رضا (علیهالسلام)، روایت کرده است که عبدالله عامر چون خراسان را فتح کرد، دو دختر از یزدجرد پادشاه عجم را گرفت و برای عثمان فرستاد.
«عن الحسین بن محمد البهقی عن محمدبن یحیی الصوتی عن عون بن محمد، عن سهل بن القاسم النوشجانی قال: قال لی الرضا (علیهالسلام) بخراسان: انّ بیننا و بینکم نسب، قلت و ما هو؟ قال انّ عبدالله بن عامربن کریز مما افتتح خراسان اصاب ابنتین لیزدجرد ابن شهریار ملک الاعاجم فبعث بهما الی عثمان بن عفان فوهب احئهما للحسن (علیهالسلام) و الاخری للحسین (علیهالسلام) فصاتنا عندهما نفساوین.»
(صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج۲، ص۱۲۸)
به هر حال با توجه به طرح این قضیه در قدیمیترین متون تاریخی نظیر وقعة الصفین و تاریخ یعقوبی و بصائر الدرجات، دیگر هیچ جای شکی در صحت آن وجود ندارد.
(ر. ک: جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج۱، ص۱۶۱)
: خدشه در شاهزادگی
بنابر نظر بیشتر مورخان، مادر امام سجاد (علیهالسّلام) دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی است. اما در اسم و نحوه ازدواج این بانو با امام حسین (علیهالسّلام) اختلاف بسیار است. چنانکه برای وی تا چهارده
(شهیدی، سیدجعفر، زندگانی علی بن الحسین، ص۱۰ – ۱۱، تهران، دفتر نشر فرهنگ، ۱۳۶۵)
و حتی هفده اسم شمرده شده است. با تمام تلاشهایی که بعضی از محققان و نویسندگان در این زمینه انجام دادهاند، نظر دقیق و قانعکنندهای در اینباره ارائه نشده است
باید توجه داشت که هر چند اصل ماجرا شهرت دارد و در کهنترین متون تاریخی شیعه چون وقعةالصفین، نقل شده است.
(منقری، نصر بن مزاحم، وقعة الصفین، ص۲۶، ترجمه پرویز اتابکی
یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۳
شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، موسسه آل البیت، ۱۴۱۳ ه.ق، ج۲، ص۱۳۷
صفار قمی، محمدبن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۳۵)
اما اختلاف میان این روایات و عدم سازگاری پارهای از آنها با روایات فتوحات، آنقدر چشمگیر است که محققان معاصر، اصل داستان را مشکوک دانستهاند.
(مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، صدرا، ۱۳۷۰، ص۱۳۱)
دلیل دیگری که اصل داستان را خدشهپذیر میکند سندی است که نشان میدهد تا آغاز سده دوم هجری، این شاهزاده ایرانی در خاندان هاشمی ناشناخته بوده است. این سند، نامه منصور دوانیقی در پاسخ به محمد بن عبدالله (نفس زکیه) که خود را «مهدی امت» خوانده بود، میباشد که در ضمن آن میگوید: پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برتر از علی بن حسین (علیهالسّلام) در خاندان شما متولد نشده، مادر او هم امولد (کنیز) بود.
(طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۱۹۸
منصور، واژه «ام ولد» را برای تحقیر محمد بن عبدالله به کار برده است. این نامه نیم قرن پس از رحلت امام سجاد (علیهالسّلام) نوشته شده است که در آن زمان، بسیاری از هاشمیان زنده بودهاند. اگر داستان شهربانو واقعیت داشت منصور چنان تعبیری به کار نمیبرد و اگر دروغ نوشته بود محمد با قاطعیت جواب میداد که مادر امام سجاد (علیهالسّلام) شاهزاده بوده است نه کنیز.
(شهیدی، سیدجعفر، زندگانی علی بن الحسین، ص۲۴، تهران، دفتر نشر فرهنگ، ۱۳۶۵)
ورود به سرزمین اسلام
در خصوص زمان و چگونگی ورود شهربانو به سرزمین اسلام گزارشهای مختلفی بیان شده است که عبارتند از:
زمان خلافت عمر
اسارت و ورود وی به سرزمین اسلام در دوره خلافت عمر بن خطاب و این واقعه را کلینی
(کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۶۷)
و شیخ عباس قمی
(قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج۲، ص۱۴)
نقل کردهاند.
ابنخلکان از ربیع الابرار زمخشری نقل میکند که سه دختر یزدگرد را در زمان عمر به مدینه آوردند و حضرت علی (علیهالسّلام) آنها را پس از پرداخت قیمت آنان، یکی را به عبداللّه بن عمر و دیگری را به محمد بن ابیبکر و سومی را به پسر خود حسین بن علی (علیهالسّلام) داد.
عبداللّه بن عمر از دختر یزدگرد، سالم را و محمد بن ابیبکر از دختر دیگر، قاسم را و حسین بن علی از دختر سوم، علی بن حسین (علیهالسّلام) را دارای فرزند شد..
زمان خلافت عثمان
برخی منابع تاریخی در رابطه با چگونگی اسارت شهربانو و ورود ایشان به سرزمین اسلام گفتهاند: «عبدالله عامر چون خراسان را فتح کرد، دو دختر از یزدجرد پادشاه عجم را گرفت و برای عثمان فرستاد، پس یکی را به جناب امام حسن (علیهالسلام) و دیگری را به امام حسین (علیهالسلام) داد و آنرا که امام حسین (علیهالسلام) گرفت، امام زینالعابدین (علیهالسلام) از او به هم رسید، چون آن حضرت از او متولد شد، او به رحمت الهی واصل شد و آن دختر دیگر در وقت ولادت فرزند اول وفات یافت. پس یکی از کنیزان امام حسین (علیهالسلام) آن حضرت را تربیت کرد و حضرت او را مادر میگفت، چون امام حسین (علیهالسلام) شهید شد، امام زینالعابدین او را به یکی از شیعیان خود تزویج کرد و این سبب شهرت کرد که حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) مادر خود را به یکی از شیعیان خود تزویج نمود.
(صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج۲، ص۱۲۸)
عبدالرزاق مقرم، در ارزیابی این روایت، میگوید: روایت فوق تقریبا صحیح به نظر میآید، زیرا فتح خراسان در سال ۳۰ هجری ششمین سال خلافت عثمان واقع شد و در همین سال نیز یزدگرد در مرو کشته شد. بر این اساس، بعید نیست که شهربانو به مدت شش سال باردار نشده باشد.
(مقرم، عبدالرزاق، زندگانی امام زینالعابدین، ص۲۹)
زمان خلافت امام علی
اسارت شهربانو در دوره امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام): هنگامی که حضرت علی (علیهالسلام)، حریث بن جابر حنفی را به حکومت قسمتی از شرق فرستاد، حریث از آن سرزمین دو دختر یزدگرد را به اسارت گرفت و نزد حضرت علی (علیهالسلام) روانه ساخت. آن حضرت شهربانو را به امام حسین (علیهالسلام) بخشیدند و زینالعابدین (علیهالسلام) از او متولد شد و دیگری را به محمد بن ابیبکر داد و قاسم از او متولد گردید.
(مفید، محمد بن محمد، الارشاد،، ج۲، ص۱۳۷
محلاتی، ذبیحالله، ریاحین الشریعه، ص۱۲ – ۱۳
مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، ص۸۳۳)
۵.۴ قول صحیح
ماجرای اسارت این بانو در زمان خلافت عمر بن خطاب و یا در دوره حکومت حضرت علی (علیهالسلام) دارای اشکالاتی است و قول صحیحتر دیدگاه دوم است. شهربانو به سبب پیوند ازدواج با امام حسین (علیهالسلام)، مرحله جدیدی از زندگی را آغاز کرد که قبل از آن فقط در عالم رؤیا و آرزو قابل تحقق بود. آری! وی از میان بسیاری از دوشیزگان به این سعادت و عزت رسیده است که برای پیامبر و خاندانش (علیهمالسّلام) «عروسی ممتاز» باشد، چرا که در همان روز نخستین آشنایی با خاندان نبوت و امامت و به هنگام عقد ازدواج، از زبان امیرمؤمنان (علیهالسلام) این بشارت را شنید که حضرت به پسرش امام حسین (علیهالسلام) فرمود: یا اباعبدالله! احتفظ بها فانها ستلد لک خیر اهل الارض و هیام الاوصیاء الذریة الطیبة.
ای اباعبدالله! از او محافظت کن، زیرا به زودی بهترین اهل زمین را برایت متولد خواهد ساخت. و او، مادر امامان از ذریه طیبه است.
(مقرم، عبدالرزاق، زندگانی امام زینالعابدین (علیهالسلام)، ص۲۸)
(البته در روایت دیگر چنین آمده: احتفظ بها و احسن الیها فستلد لک خیر اهل الارض.
(ر. ک:کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۶۷)
سرانجام پس از مدت زمانی (یک یا چند سال) انتظار به سر رسید و بشارت آسمانی تحقق یافته و بهترین اهل زمین، علی بن حسین (علیهالسلام)، متولد شد و دیدگان پدر، مادر و خاندان علوی روشنایی دیگر یافت.
وفات شهربانو
بنابر نقل منابع شهربانو در همان روزهای آغازین میلاد امام سجاد (علیهالسلام) چشم از دنیا فروبسته است و تاریخ رحلت وی، با فاصلهای کوتاه، با تاریخ ولادت آن حضرت مقارن میباشد، در مورد زمان دقیق وفات شهربانو اختلاف نظرهایی وجود دارد. به اتفاق مورخین حضرت شهربانو هنگام ولادت امام زینالعابدین (علیهالسلام) و در ایام نفاس دنیا را وداع گفت.
(صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۲۸)
ابنشهرآشوب، محمد بن على، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۰۴)
اقوال متفاوتی درباره تاریخ وفات مادر امام سجاد (ع) وجود دارد؛ پنجم شعبان؛ هشتم شعبان؛ نهم شعبان؛ یازدهم رجب؛ هشتم ربیع الاول؛ نیمه جمادی الاول؛ نیمه جمادی الثانی. [مقرم، عبدالرزاق، زندگانی امام زینالعابدین (علیهالسلام)، ص۳۹ – ۴۰]
به هر حال، شهربانو بعد از چند روز از تولد یگانه فرزندش و در همان دوره نفاس به علت بیماری، رحلت کرد و پیکر مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
(عمادزاده، حسین، زندگانی حضرت امام حسین سیدالشهداء (ثارالله)، ص۱۲۷
ترابی، احمد، امام سجاد جمال نیایشگران، ص۱۷، آستان قدس رضوی، اول، ۱۳۷۳ ش)
در ارتباط با وفات مادر مکرمه حضرت امام سجاد (علیهالسلام) در برخی از کتابها، متاسفانه تحریفاتی دیده میشود که فاقد ارزش علمی است، از جمله: حضور شهربانو در کربلا، غرق شدن و خودکشی شهربانو در رودخانه فرات، سوار شدن وی بر ذوالجناح یا اسبی دیگر و آمدنش به ایران و سرانجام غائب و پنهان گشتن او در کوه (کوه بی بی شهربانو شهر ری).
[شهیدی، سیدجعفر، زندگانی علی بن الحسین، ص۷-۲۹، تهران، دفتر نشر فرهنگ، ۱۳۶۵]
قصهپردازان به انگیزههای مختلف، این حکایات بیاساس را در میان برخی کتابها و در بین عوام، چنان با آب و تاب وارد ساختهاند که جایگزین وقایع تاریخی شده است.
صحیحترین قول در این زمینه این است که آن بانو پس از وضع حمل حضرت سجاد (علیهالسلام) به فاصله اندکی وفات نمودند. بنا به نقل بحار الانوار این قول را قطبالدین راوندی در الخرائج و مرحوم صدوق در عیون اخبار الرضا نقل نمودهاند.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۸، ح۱۹
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۱
راوندی، قطبالدین، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۵۱
اما اینکه حضرت شهربانو خود را بعد از واقعه عاشورا در آب غرق کرده باشد و یا با ذوالجناح به سمت ایران شتافته و سپس در دل کوه وارد شده و همانجا مدفون شده باشد که جزء افسانههای تاریخی است.
فرزندان
برخى شمار فرزندانش را چهار تن ذكر مىكنند. ۱- علی اصغر ۲- عبدالله ۳- زینب كه در كودكى فوت شد. ۴- ام کلثوم كه آنهم در كودكى فوت شد.
(بیهقی، علی بن زید، لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۹)
حضور در کربلا
اما اينكه شهربانو در كربلا حضور داشته يا نه؟ برخى از منابع بر اين باورند كه: وى پس از تولّد امام زين العابدين (علیهالسلام) در حالت نفاس از دنیا رفت.
بیهقی، علی بن زید، لباب الانساب، ج۱، ص۳۵۱)
برخى ديگر معتقدند كه او در كربلا حضور داشته، ولى هنگامى كه اهل بیت (علیهمالسلام) را اسیر كردند شهربانو براى آن كه اسیر نشود، خود را به داخل فرات انداخت.
(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶۲)
(دربندی، فاضل، اسرار الشهاده، ج۳، ص۱۳۳)
صاحب روضةالشهداء مىگويد: شهربانو در كربلا حضور داشته، به امام حسين (علیهالسلام) عرض كرد كه من در اينجا غريب هستم، خواهران و دختران تو چون از تبار پيامبرند، حرمت اينها را نگه مىدارند. ولى من دختر يزدجرد شهريار ايران هستم، مىترسم دشمنان حرمت حرم تو را نگه ندارند، امام فرمود: ناراحت نباش تو هم محترم هستى و كسى دست به سوى تو دراز نخواهد كرد. روايتى ديگر اين است كه امام فرمود: در آن هنگام كه من از پشت اسب به زمين افتادم مركب من نزد تو مىآيد، شما سوار بر مركب شو و عنان را به او بسپار كه تو را از ميان اين لشكر بيرون برده و بجايى كه خداوند خواهد مىرساند. امّا اصلح اقوال اين است كه شهربانو همراه اهل بيت (علیهمالسلام) به شام رفت.
(واعظ کاشفی، ملاحسین، روضة الشهداء، ص۴۳۴)
محل دفن
مرحوم قزوینی گويد: اينكه برخى بر اين باورند كه قبر شهربانو در اطراف تهران است، افسانهاى بيش نيست چون او طبق نقل كتب اخبار و تواريخ خود را پس از امام حسين(علیهالسلام) در آب غرق نمود.
(قزوینی، محمد، يادداشتهاى قزوينى، ج۱، ص۸۵)