اهداف قيام عاشورا/باز نشر

حركت هاى اجتماعى كه براى اصلاح جامعه و دگرگون كردن اوضاع نابسامان آن صورت مى گيرد بايد براساس نقشه اى حساب شده و اهداف خاصى ـ كه در آن نيازهاى مردم و جامعه منظور شده باشد ـ طراحى و اعلام شود.

اين اهداف كه بازگو كننده انديشه ها و دغدغه هاى رهبران نهضت مى باشد لازم است به صورت شفاف و با زبان عموم مردم و به صورت گسترده در جامعه اعلام و به مردم تفهيم شود. چرا كه در غير اين صورت حركتى كور و ناموفق خواهد بود.

حضرت اباعبدالله(علیه السلام) اهداف متعالى قيام خود را در قالب پيام هاى مختلف ـ كه برگرفته از كلام وحى و سيره و سنت پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله وسلم) بود ـ در فرصت هاى مناسب به صورت روشن و شفاف بارها اعلام كرده و بر آن پافشارى مى نمود.

در اين جا برخى از اين اهداف والا و حياتى را مى خوانيم:

1. برقرارى قسط و عدالت

از ديدگاه بلند حضرت حسين(علیه السلام) كسى لياقت و شايستگى زمامدارى بر مسلمانان را داراست كه رفتار و گفتار و حركاتش در جهت اجراى قانون حق و گسترش عدالت باشد. آن حضرت مى فرمايد: ((فلعمرى ما الامام الا العامل بالكتاب و القائم بالقسط, الدائن بدين الحق, الحابس نفسه على ذات الله;( ارشاد مفيد, ج2, ص39.) به جان خودم سوگند! فردى شايستگى زمامدارى بر مسلمانان را ندارد مگر اين كه قانون خدا را محترم شمرده و به آن عمل كند, براى گسترش عدالت قيام كرده و متدين به دين حق باشد و جان خود را در راه خدا گرو بگذارد)).

حضرت سيدالشهدا(علیه السلام) اين مرام خود را به همه اعلان كرده و توسط دوستان و يارانش همه جا به آن اشاره مى كرد. حضرت مسلم بن عقيل سفير باكفايت آن گرامى در دارالاماره كوفه ضمن اشاره به فلسفه نهضت حضرت امام حسين(علیه السلام), خطاب به عبيدالله بن زياد در مورد احترام به قانون الهى و ايجاد عدل و داد در جامعه سخن گفته و فرمود: ((فإتينا لنإمر بالعدل و ندعوا الى حكم الكتاب;( تاريخ طبرى, ج4, ص282.) آمده ايم[ تا مردم و حاكمان را] به سوى عدالت و قانون خدا دعوت كنيم)).

برقرارى عدالت اجتماعى و عملى كردن احكام خداوند همان چيزى است كه پيامبران الهى براى آن مبعوث شده اند و در قرآن كريم خداوند متعال بارها به آن تإكيد مى نمايد و مى فرمايد: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّـهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿٢٥/حدید﴾- ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکست‌ناپذیر است!-

از منظر بينش قرآنى در اصلاحات اجتماعى و سياسى يكى از مهم ترين انگيزه ها بايد همان گسترش عدالت باشد چرا كه اگر به اين موضوع حياتى بى توجهى شود و زورمداران, ثروتمندان و حكمرانان براى تكيه بر اريكه قدرت, نفع خود را در سلطه طلبى انحصارگرايى و از ميان بردن قسط و عدل ببينند, يقينا به گواهى تاريخ و تجربه و براساس سنت الهى جامعه را در آستانه بحران و فروپاشى قرار خواهند داد و اراده خداوند بر اين تعلق گرفته كه در صورت رواج ظلم و ستم و بى عدالتى اركان چنين جامعه را متزلزل و نابود گرداند.

اگر اين هدف متعالى از منظر اصلاح طلبان ناديده انگاشته شود و منافع شخصى و گروهى بر ايجاد عدالت در ميان مردم ترجيح داده شود تدريجا روحيه نااميدى, نگرانى در ميان مردم اوج گرفته و با توسعه يافتن فسادهاى اقتصادى, سياسى و اجتماعى, منافع مردم از ميان رفته و قانون الهى فراموش خواهد شد. بدين جهت اصلاح طلبان راستين اين پيام آسمانى را ـ كه قيام اباعبدالله(علیه السلام) نيز در پرتو آن صورت گرفت ـ هميشه نصب العين خود قرار مى دهند كه: (وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿٩﴾ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿١٠/حجرات﴾- و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست می‌دارد.  مؤمنان برادر یکدیگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید!-

2. بازگرداندن عزت مسلمانان

توجه به عزت و خودباورى در سيره حماسى امام حسين(علیه السلام) يكى ديگر از مقاصد متعالى آن حضرت است. از زمانى كه پيامبر گرامى اسلام رحلت كرده بود عزت مسلمانان ـ كه در پرتو اطاعت از رسول اكرم(صلی الله علیه واله وسلم) به وجود آمده بود ـ هر روز تضعيف شده و تدريجا از ميان آنان رخت بربسته بود تا آنجايى كه در زمان معاويه مردم به عنوان بردگانى حلقه به گوش, در زير فرمان حاكمان خودسر اموى به سر مى بردند. آنان بدون اين كه از خود حركتى نشان دهند و در مورد احقاق حقوقى كه اسلام برايشان به ارمغان آورده بود قدمى بردارند حق حيات خود را در اطاعت از زمامداران مستبد مى دانستند. امام حسين(علیه السلام) در خطبه آتشين و روشنگرانه خود در سرزمين منى به اين حقيقت تاريخى اشاره كرده و مى فرمايد: ((فالارض لهم شاغره و ايديهم فيها مبسوطه و الناس لهم خول لايدفعون يد لامس, فمن بين جبار عنيد و ذى سطوه على الضعفه شديد مطاع لايعرف المبدىء المعيد;( تحف العقول, ص168.) زمين در تسلط آنان (حاكمان بنى اميه) است و دستشان (براى هر تجاوز و جنايتى) از هر جهت باز است. مردم بردگان آنان به شمار مىآيند آن گونه كه هر دستى كه بر سرشان كوبيده شود قدرت دفاع ندارند. گروهى از اين جباران كينه توز بر بينوايان چيره گشته و گروهى ديگر نيز فرمانروايانى هستند كه نه خدا را مى شناسند و نه روز معاد را باور دارند.

آن حضرت براى جبران حقارت مسلمانان و بر گرداندن عزت واقعى به آنان قيام نمود و به عنوان الگو و اسوه عزتمندان حقيقى, نداى هيهات منا الذله را سر داده و به ملت هاى تحقير شده جهان, راه به دست آوردن عزت و افتخار را آموخت كه عزت حقيقى فقط در سايه توجه به خدا و در پرتو عمل به قانون الهى است و اين همان پيام آسمانى قرآن است كه (الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۚ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّـهِ جَمِيعًا ﴿١٣٩/نساء﴾ همانها که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود انتخاب می‌کنند. آیا عزّت و آبرو نزد آنان می‌جویند؟ با اینکه همه عزّتها از آن خداست؟!

انسان هاى وارسته كه هيچ گاه حقارت ها و حركت هاى ذلت آور افراد پست و فرومايه را نمى توانند تحمل كنند و ارزش هاى انسانى و كرامت خود را به هيچ قيمتى حاضر نمى شوند فدا كنند به پيام عزت بخش حسينى لبيك گفته و در قيام عاشورا شركت جستند. آنان اصلاح طلبان آزاده اى بودند كه از رواج گناه, نابود شدن ارزش هاى الهى, شايع شدن برخى عقايد و خيال هاى باطل و ناهنجارىهاى فراوان جامعه به ستوه آمده بودند و از تحقير و خدشه دار شدن كرامت مسلمانان رنج مى كشيدند و در دل هاى خود آرزوى رهبرى شايسته و لايق را انتظار مى كشيدند. حضرت سيدالشهدإ (علیه السلام) با يارى آن عده به ظاهر اندك, پيام عاشورايى خود را در بلنداى تاريخ منتشر كرده و بازگرداندن عزت و افتخار به مسلمانان را سرلوحه قيام خود قرار داد.

3. مبارزه با ستم و ستمگران

خداوند متعال در آيات متعددى از ارتباط با ستمگران و حكمرانان مستكبر نهى كرده و در مورد عواقب ذلت بار آن هشدار داده است. از جمله در سوره هود مى فرمايد: وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ ﴿١١٣/هود﴾ بر ستمگران اعتماد نكنيد[ و به آنان تمايل نداشته باشيد] كه اين عمل موجب مى شود آتش شما را فراگيرد و در آن حال, هيچ ولى و سرپرستى جز خدا نخواهيد داشت و يارى نخواهيد شد)).

اما گروهى بدون توجه به عواقب وخيم آن و على رغم هشدارهاى مكرر قرآن به اين عمل ننگين و ذلت آور مبادرت مى ورزند اين افراد فرومايه براى چند روز زندگى زودگذر دنيوى و به خاطر رفاه و آسايش چند روزه خود به طاغوت ها و ستمگران روى آورده و در مقابل ظلم و ستم آنان نه تنها از خود عكس العمل نشان نمى دهند بلكه با سكوت و گاهى لبخند رضايتآميز خود عملا در مقام تإييد زورگويان ستم پيشه برمىآيند. معمولا اين افراد كم مايه و پست همت براى كسب قدرت, سرمايه, رياست هاى ظاهرى, حفظ موقعيت و جايگاه خود به اين خوارى دنيا و آخرت تن مى دهند.

امام حسين(علیه السلام) براى مقابله با اين عده رفاه طلب به پا خاسته و يكى از علل قيام خود را مقابله با مستكبران و طاغوتيان شمرده و عالمان و خردمندان و عقلاى جامعه را از نزديك شدن و ارتباط با آنان برحذر مى دارد و از قول رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) مى فرمايد: ((من رإى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناكثا لعهدالله مخالفا لسنه رسول الله يعمل فى عبادالله بالاثم والعدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا على الله إن يدخله مدخله;( تاريخ طبرى, ج4, ص266.) هر كس ببيند زمامدار ستم پيشه اى به حقوق الهى و احكام دين بى اعتنايى كرده و حرام خدا را حلال مى شمارد, پيمان خدا را مى شكند و با روش رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) مخالفت مى ورزد و با بندگان خدا براساس گناه رفتار كرده و دشمنى مى نمايد و با اين حال براى تغيير و اصلاح روش چنين حاكم ستمگرى در گفتار و كردار اقدام نكند خداوند متعال حق دارد كه او را به همان جايى برد كه آن فرمانرواى ستم پيشه را خواهد برد.

آن حضرت در ادامه سخنانش كه در مقابل لشكر حر بن يزيد رياحى ايراد مى كرد به ضرورت تغيير وضع موجود و اصلاحات اشاره كرده و فرمود: اى مردم! آگاه باشيد كه اين حاكمان ستمگر, به اطاعت شيطان تن داده و از بندگى خدا سر باز زده و فساد را ظاهر ساخته و رواج داده اند, حدود الهى و مجازات دينى را تعطيل كرده و بيت المال را به خود اختصاص داده اند, آنان حرام خدا را حلال و حلال او را حرام كرده اند و من از هر كسى در اقدام به تغيير وضع موجود شايسته ترم.( تاريخ طبرى, ج4, ص266.)

4. دفاع از حقوق محرومان

توجه به حقوق و زندگى طبقات پائين جامعه و رسيدگى به نيازمندان و فقرا از جمله مصاديق اصلاحات اجتماعى در ديدگاه وحيانى كلام الهى به شمار مىآيد. از منظر آيات قرآن يكى از مهم ترين وظايف حاكميت در جامعه اسلامى, تلاش براى رفع فقر و محروميت است. زيرا گسترش فقر و همسان نبودن مخارج زندگى با درآمدهاى آن, زمينه رستگارى و سعادت را از ميان برده و محرومان را در آستانه سقوط و فسادهاى مختلف قرار مى دهد. به همين جهت رسول گرامى اسلام فرمود: ((كاد الفقر إن يكون كفرا;( الكافى, ج2, ص307.) فقر و ندارى به كفر نزديكتر است.))

از ديدگاه فرهنگ قرآنى يكى از مهم ترين وظايف حاكمان در حكومت اسلامى تلاش براى رفع فقر و محروميت و از بين بردن زمينه ها و عوامل فقر است. از ميان رفتن خلاقيت ها و استعدادهاى درونى, اضطراب روح و ناآرامى وجدان انسانى, از دست رفتن موقعيت ها و فرصت هاى اجتماعى, رشد ارتباطات ناسالم ميان افراد, افسردگى, پرخاشگرى, افزايش جرم و جنايت و انواع ناهنجارىهاى شخصيتى, از جمله ره آورد محروميت و فقر در جامعه مى باشد. به اين جهت خداوند متعال رسيدگى به طبقات پايين جامعه را در ضمن آيات متعددى در رإس اصلاحات اجتماعى قلمداد نموده و در مورد يتيمان كه بخشى از محرومان جامعه را تشكيل مى دهند, مى فرمايد: فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۗ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَىٰ ۖ قُلْ إِصْلَاحٌ لَّهُمْ خَيْرٌ ۖ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ ۚ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَأَعْنَتَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿٢٢٠/بقره﴾ از تو درباره يتيمان سوال مى كنند بگو اصلاح كار آنان بهتر است و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد آنها برادران شما هستند,[ شما با آنان همانند برادران و خواهران دينى رفتار كنيد] خداوند متعال البته كه مفسدان را از مصلحان باز مى شناسد)).

اساسا در بينش قرآنى محرومان و طبقات پايين جامعه بيشترين مشكلات را در حركت هاى مختلف سياسى و اجتماعى تحمل كرده و بار سنگين زحمات را به دوش مى كشند و آنانند كه بايد مورد تقدير و تكريم مسوولان جامعه قرار بگيرند و در مقابل, مرفهين و متمولان بى درد و كوردلان حوادث سخت و بحران هاى جامعه در حاشيه امن قرار داشته و در هنگام چيدن ميوه نهضت هاى اصلاحى خود را از همه پيش قدم تر مى پندارند.

خداوند متعال مى فرمايد: (وَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّـهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُن مَّعَ الْقَاعِدِينَ ﴿٨٦/توبه﴾ هرگاه سوره اى نازل شود كه به ايمان به خدا و جهاد در راه دين دستور دهد ثروتمندان توانا از حضور تو تقاضا مى كنند كه ما را از جهاد معاف بدار)).

در سيره امام حسين(علیه السلام) نيز فقرزدايى و يارى به محرومان جايگاه ويژه اى دارد, آن گرامى اين شيوه قرآنى را در رفتار و گفتار خويش عملى ساخته و درسآموز ديگران در عرصه زندگى شد. احاديث و روايات فراوانى درباره آن حضرت وجود دارد كه حكايت از دستگيرى از ضعفاى جامعه و توجه خاص به طبقات محروم دارد. امام حسين(علیه السلام) حتى در روزهاى بحرانى زندگى خويش در سفر كربلا از اين خصلت انسانى خويش صرف نظر نكرد. يارى به يك خانواده نيازمند مسيحى, كمك به على بن طعان محاربى, و مصادره كاروان تجارتى حكومت و تقسيم آن بين نيازمندان از جمله اقدامات آن حضرت در راستاى فقرزدايى در جامعه مى باشد.

آن حضرت در سخنان كوبنده خويش به نخبگان و عقلاى جامعه و افراد صاحب نفوذ نهيب زده و به آنان در مورد كوتاهى در حق محرومان جامعه شديدا هشدار داده و فرمود: ((فاما حق الضعفإ فضيعتم و اما حقكم بزعمكم فطلبتم;( تحف العقول, ص238.) حق ضعيفان و بينوايان را پايمال نموده و آن چه را كه حق خودتان مى پنداشتيد مطالبه كرديد)).

در انديشه امام حسين(علیه السلام) بدترين صفات زمامداران و مسئولين جامعه بى مهرى به قشر محروم جامعه است هم چنان كه فرمود: بدترين صفات حاكمان, ترس از دشمنان, بى رحمى و قساوت در حق ضعيفان و محرومان و خوددارى از بخشش در هنگام عطا مى باشد.( العوالم, الامام الحسين(ع), ص62.)

حضرت مهدى(ع) در مورد خصلت يتيم پرورى و فقيرنوازى حضرت اباعبدالله(علیه السلام) مى فرمايد: ((اى جد بزرگوار! تو بهار يتيمان, پناهگاه مردم, مايه سربلندى اسلام, كانون احكام الهى و هم پيمان بخشش و احسان بودى)).( زيارت ناحيه مقدسه, ص40.)

آفات اصلاحات

در نهضت هاى اصلاحى گاهى افراد فرصت طلب و سودجو به بهانه اصلاح امور وارد جامعه شده و در دستگاه هاى مختلف رخنه كرده و شعارها و ادعاهاى عموم پسند مطرح مى كنند.

اگر چهره واقعى آنان افشا شود مردم به مفاسد فسادانگيز و نقشه هاى نفاقآميز آنان پى خواهند برد. خداوند متعال ضمن گوشزد كردن خطر اين گروه هاى فرصت طلب و موج سوار, مى فرمايد:( وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿١١/بقره﴾ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـٰكِن لَّا يَشْعُرُونَ ﴿١٢/بقره﴾هرگاه به اين عده گفته شود: در جامعه فساد نكنيد, مى گويند: همانا اصلاح طلب هستيم, آگاه باش آنان اهل فسادند ولى نمى فهمند.)) براى همين در كنار حركت هاى انقلابى اصلاح طلبانه, عده اى با آگاهى يا ناآگاهى به دنبال توطئه و فساد عليه اهل ايمان برمىآيند و كار باطل و افسادگرايانه خود را اصلاح طلبى مى نامند. اينان تلاش مى كنند قيام هاى الهى و كوشش هاى اهل حق را باطل جلوه داده و مقابله آن را حق خود بدانند.

اين دنياپرستان اهريمن صفت, مردم عادى را اغفال نموده و حقايق را واژگون جلوه مى دهند و در حقيقت آنان مهمترين موانع در راه اصلاحات راستين و خطرناكترين سد در مقابل اجراى فرامين الهى هستند. در نهضت عاشورا نيز اين قبيل افراد از اهل باطل سركوبى قيام حضرت اباعبدالله(علیه السلام) را به عنوان مبارزه با فساد و تباهى و هرج و مرج قلمداد كرده و حركت عاشورايى خود را در جهت فساد جامعه دانسته و با تبليغات وسيع خود مردم را بر عليه خاندان پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) شورانيده بودند. آرى يزيد خود را حق جلوه داده و از كتاب خدا براى حقانيت حكومت فاسد خويش دليل اقامه مى كرد او با توسل به آيه( قُلِ اللَّـهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (آل عمران, 26.)

-بگو: «بارالها! مالک حکومتها تویی؛ به هر کس بخواهی، حکومت می‌بخشی؛ و از هر کس بخواهی، حکومت را می‌گیری؛ هر کس را بخواهی، عزت می‌دهی؛ و هر که را بخواهی خوار می‌کنی. تمام خوبیها به دست توست؛ تو بر هر چیزی قادری. – نتيجه مى گرفت كه خداوند طبق اين آيه مرا عزيز كرده و حسين بن على(علیهما السلام) را خوار نمود. پس من بهتر از او هستم.

هم چنين عوامل وى زمانى كه از دستگيرى امام حسين(علیه السلام) در مكه مإيوس شدند تهمت فساد و تبهكارى و اقدام بر عليه امنيت اجتماعى به حضرت سيدالشهدا(ع علیه السلام) زده و گفتند: آيا از خدا نمى ترسى كه از جماعت مسلمانان خارج شده و در ميان امت اسلام تفرقه ايجاد مى كنى؟( تاريخ طبرى, ج4, ص289.) و ابن زياد همين سخن را در مواجهه با حضرت مسلم بن عقيل بر زبان آورد.( ارشاد مفيد, ص196.)

آنان قيام معنوى امام حسين(علیه السلام) را به عنوان تفرقه و شكستن وحدت مسلمين ناميده و خود را انسان هاى مصلحت انديش مى پنداشتند كه در جهت صلاح جامعه قدم برمى دارند.

هنگامى كه امام حسین(علیه السلام) حاضر به بیعت با یزید نشد، و عزم خروج از مدینه كرد، وصیّتنامه اى كوتاه، امّا بسیار پرمحتوا، تنظیم فرمود و آن را به برادرش محمّد حنفیّه سپرد، و او را به عنوان نماینده خود در مدینه گمارد، تا اوضاع آن شهر را زیر نظر داشته باشد، و اخبار لازم را به امام(علیه السلام) منتقل سازد. امام(علیه السلام) در بخشى از این نامه مى نویسد:

«إِنّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً، وَ لا بَطِراً، وَ لا مُفْسِداً، وَ لا ظالِماً، إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی… ( مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج‏4، ص: 89 – بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏44، ص: 329) ومقتل الحسين مقرم , ص 156 به نقل از مقتل خوارزمي , ج 1 ص 188 و مقتل العوالم , ص 54)

من از سر هوا و هوس قیام نكردم، و قصد افساد و ظلم به دیگران هم ندارم، (و در پى پست و مقام و مال دنیا هم نیستم) بلكه به منظور اصلاح امّت جدّم قیام كرده ام».

در جاى دیگر، كه در اهمّیّت امر به معروف و نهى از منكر سخن گفته، مى خوانیم:

«اَللّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ اِنَّهُ لَمْ یَكُنْ ما كانَ مِنّا تَنافُساً فی سُلْطان، وَ لاَ الِْتماساً مِنْ فُضوُلِ الْحُطامِ، وَ لكِنْ لِنُرِىَ الْمَعالِمَ مِنْ دینِكَ، وَ نُظْهِرَ الاِْصْلاحَ فِی بِلادِكَ;(تحف العقول ص243)

بارخدایا! تو (خوب) مى دانى كه انقلاب و نهضت ما براى طلب حكومت و به دست آوردن زرق و برق دنیا نبود، بلكه هدف این است كه معالم دینت را به مردم ارائه دهیم، و اصلاحات را در شهرها آغاز كنیم».

بنابراین، اوّلین هدف امام حسین(علیه السلام) از نهضت عاشورا اصلاحات راستین است.

واژه «اصلاح» و هم خانواده هایش 12 مرتبه در قرآن مجید تكرار شده است.

1.اصلاح امورخانواده

خداوند پس از طرح اصلاحات فردى، انگشت بر روى اصلاحات خانوادگىنهاده، و در آیه شریفه 35 سوره نساء مى فرماید:

«(وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَماً مِّنْ أَهْلِهَا إِنْ یُرِیدَا إِصْلاَحاً یُوَفِّقِ اللهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللهَ كَانَ عَلِیماً خَبِیراً); و اگر از جدایى میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یك داور از خانواده شوهر، و یك داور از خانواده زن انتخاب كنید (تا به كار آنان رسیدگى كنند). اگر این دو (داور)، تصمیم به اصلاح داشته باشند خداوند دل هاى آن دو را به هم نزدیك مى كند; زیرا خداوند دانا و آگاه است (و از نیّات همه با خبر است)».

2.اصلاح اموریتیمان

در آیه شریفه 220 سوره بقره، در مورد یتیمان و چگونگى معاشرت با آنان چنین آمده است:

«(وَیَسْأَلُونَكَ عَنِ الْیَتَامَى قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ); و از تو درباره یتیمان سؤال مى كنند، بگو: «اصلاح كار آنان بهتر است و اگر زندگى خود را با زندگى آنها بیامیزید، (مانعى ندارد;) آنها برادر (دینى) شما هستند. (و همچون یك برادر با آنها رفتار كنید) خداوند، مفسدان را از مصلحان، باز مى شناسد».

3.اصلاح امورملت ها

در گام سوم به منظور اهمّیّت اصلاحات جامعه، اشاره اى به مشكلات عصر حضرت شعیب(علیه السلام) نموده، و به نقل از آن پیامبر بزرگوار مى فرماید:

«(قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ كُنتُ عَلَى بَیِّنَة مِّن رَّبِّى وَرَزَقَنِى مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَمَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الاِْصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِى إِلاَّ بِاللهِ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ); گفت: اى قوم من! به من خبر دهید، اگر دلیل آشكارى از پروردگارم داشته باشم، و روزى و موهبت نیكویى به من داده باشد، (آیا مى توانم بر خلاف فرمان او رفتار كنم؟!) من هرگز نمى خواهم چیزى كه شما را از آن باز مى دارم، خودم مرتكب شوم. من جز اصلاح ـ تا آنجا كه توانایى دارم ـ نمى خواهم و توفیق من (در این كار)، جز به (یارى) خدا نیست. تنها بر او توكّل كردم; و به سوى او باز مى گردم».(هود/88)

قابل توجّه اینكه هر یك از پیامبران الهى در عصر و زمان خود، با مشكلات خاصّى در جامعه خویش مواجه بوده اند كه به اصلاح آن مشكلات مى پرداختند. در عصر حضرت شعیب(علیه السلام) جامعه دچار ناهنجارى هاى مالى و اقتصادى گشته، و بازار و اقتصاد آنها را بیمار كرده بود. معاملات حرام، كم فروشى، خیانت، ظلم در اموال و مانند آن فراوان بود، حضرت شعیب(علیه السلام) از سوى خداوند مأموریّت یافت كه به مبارزه با آن مفاسد بپردازد و امّت خویش را اصلاح كند.(وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا ۗ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّـهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ ۖ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ ۖ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿الاعراف/٨٥﴾

و به سوی مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودی ندارید! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است؛ بنابر این، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید! این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید!

4.اصلاح تمام جهان

بالاتر از اصلاح فردى، خانوادگى و جامعه هاى مختلف، اصلاح امور تمام مردم كره زمین است.

وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّـهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٥٦/اعراف﴾ و در زمین پس از اصلاح آن فساد نكنید، و او را با بیم و امید بخوانید (بیم از مسؤولیت ها و امید به رحمتش، و نیكى كنید،) زیرا رحمت خدا به نیكوكاران نزدیك است».

اصلاح طلبی دروغین:

نکته مقابل اصلاح طلبی راستین ،اصلاح طلبی دروغین است که از ویژگیهای فرعونیان ومنافقین به شمار می رود قران کریم می فرماید:

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿١١/بقره﴾ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـٰكِن لَّا يَشْعُرُونَ (12/بقره)

و هنگامی که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» می‌گویند: «ما فقط اصلاح‌کننده‌ایم»!

http://mohsenzade.com/index.php/component/content/article/8-1388-09-22-18-11-14/1011-1390-09-15-18-47-36

جستجو