تقابل( غدير) و(سقيفه) درتاريخ اسلام

غدير،حادثه اي بسيارمهم ودر خور توجه
مساله غدير ابعاد مختلفي دارد كه هركدام از آنها دربحث هاي گستردهوفراوان است.  زحمت هاي زيادي دراين زمينه كشيده شده ،بحث هاي فراواني انجام گرفته وكتابهاي متعددي به رشته تحرير در آمده است .در اين جا حتي نمي توان  به فهرست كارهايي كه دراين زمينه انجام گرفته اشاره كرد.به همه عزيزان توصيه مي كنم كه بخشي اوقات خودرا ،دست كم درايام تعطيلي  به مطالعه اين مسايل اختصاص دهند .بزرگان  مادر طول چهارده قرن،در اين زمينه زحمات فراواني كشيده ند كه ما حتي از اجمال آن زحمات هم اطلاع درستي نداريم .انان با خون دل كتاب هايي را درباره اين مسا له فراهم كرده اند. گاهي سال ها براي پيداكردن يك مدرك ومنبع زحمت ميكشيدند ورنج  سفرهاي  طولاني را بر خود هموار مي كردند تا به كتابخانه يا منبع ومدركي معتبر دست رسي پيدا كنند كتاب الغدير نيز نسبتا مفصل است .يكي ازفضلاي بزرگوار اين كتاب را  تلخيص كرده وچكيده اي از آن رابه نام (في رهاق الغدير)دريك جلد نوشته است . اين كار خدمتي است براي كساني كه حوصله وفرصت  خواندن تمام كتاب الغدير را ندارند ،تا دست كم اين خلاصه را مطالعه كنند

وبه طور اجمالي ببينند بزرگان ماچه زحماتي براي اثبات حقايق دين كشيده اند، تااين دين ومذهب به اين صورت دست ما رسيده است
شايد بسياري ازما تصور كنيم كه تحقيق در اين مسا يل ضرورتي ندارد واين مسايل آنقدرروشن است كه احتياج به مطالعه دراطراف آن  نيست. چنين تصوري نادرست وغفلت ازفعاليت هاي دشمن است. درهمين كشور جمهوري اسلامي ،كه مذهب رسمي آن تشيع است ،دربعضي از شهرهاي مرزي ،اقدامات عجيبي ازطرف مزدوران بعضي ازبيگانگان انجام ميگيرد وافراد بسياري دراثر كم اطلاعي گمراه مي شوند.كساني از روحانيون كه براي تبليغ به اين گونه استان ها وشهرها مي روند بايد دراين زمينه آمادگي كامل ودلايلي روشن وقابل توجه داشته باشند.مساله كاملا جدي است وبايد باآن آگاهانه برخورد كرده واز سطحي نگري وساده انگاري بپرهيزيم . درغير اين صورت ممكن است روزيچشم باز كنيم وببينيم جمعيت فراواني ازشيعيان،بر اثرناآگاهي مذهب خود را از دست داده اند.
غدير درمسلخ سقيفه!
درمورد خلافت وولايت اميرالمؤمنين پس ازپيامبر (ص)،خداي متعال  آيات متعددي در قرآن نازل فرموده است .پيامبر اكرم (ص) نيز درطول  دوران زندگي خود با تمهيدات وبيان هاي مختلفي اين مساله را به مردم  گوشزد نمود وسعي كرد در رفتاروگفتار خود ان را در اذهان تثبيت كند . درآخرين اقدام  نيز هفتاد روز قبل ازرحلتش ،درروز غديرآن رادربين انبوه مسلمانان اعلام كرد تا مساله براي امت اسلامي روشن باشد وبعداز پيامبر اكرم (ص)دچار اختلاف وپراكندگي نشوند.اما تاريخ مي گويد كه پس از رحلت آن حضرت ،مسلمانان غيرازاين عمل كردند.دربين آن مسلمانان كساني بودند كه درركاب پيغمبر(ص) درجنگ هاي متعدد شركت كرده وحتي مجروح نيز شده بودند .برخي از آنان ،سرمايه زيادي را درراه ترويج اسلام صرف كرده بودند ، وبرخي ديگر از خانواده شهدا بودند. عجيب تراز همه آن كه، بسياري از آنان خود درآن روز درغديرخم حاضر بودندوجريان معرفي اميرالمؤمنين(ع) رابا چشم وگوش خود ديده وشنيده بودند ، اما پس از هفتاد روزگوياهمه رافراموش كردند!آنان زماني كه پيغمبراكرم (ص) ازدنيا رفت،چنان رفتار كردند كه گويااصلا چنين چيزي نبوده است!هنوز جنازه پيغمبر(ص) روي زمين بود كه كساني جمع شدند تا جانشيني براي پيغمبر (ص) تعيين كنند! اصل اين تفكر كه امت اسلامي بايد  رهبري داشته باشد وحتي يك روزهم مردم نبايد بدون رهبر بمانند صحيح بود اما دراين مساله كه چگونه بايد اين رهبر راشناخت وتعيين كرد، دچار اشتباه شدند. آنان درسقيفه جمع شدند وبايكديگر بحث كردندكه چه كسي را  بايد به جاي پيامبر(ص)برگزيد.
بحث هاي زيادي شد وحتي گاهي گفتگوهابه كشمكش و مشاجره نيز منجرشد ، ولي آنچه  كه صحبتي از آن نشد-يادست كم درتاريخ اشاره اي به آن نگرديده ،واگردر مورد آن صحبت شده بود قطعا تاثيري در جلسه مي گذاشت ودرتاريخ نقل مي شد-اين بود كه ،خود پيغمبر(ص) چه كسي را تعيين كرده است ! هيچ كس نگفت ماجراي هفتادروز پيش در غدير چه بود وچرا پيامبر (ص) حضرت علي (ع) را بلند كردوفرمود:مت كنت مولاه  فهذا علي  مولاه . هيچ سخني دراين باب گفته نشد .يكي گفت جانشين پيامبر(ص) بايد از مهاجران باشد ، ديگري گفت بايد از انصار باشد ،سومي گفت بايد از قريش باشد ، ودر نهايت راي گيري شد. اما درمورد اين كه خود پيغمبر(ص) چه كسي را تعيين كرده  ويالااقل تمايل داشت چه كسي جانشين او بشود، هيچ صحبتي نشد.پس ازآن نيز درطول چهارده قرن ، برسر غدير ان آمد كه امروزه بسياري ازمسلمانان ازداستان غدير هيچ اطلاعي ندارندوبسياري ازعلماي اهل سنت ادعا ميكنند كه اصلا اين ماجرا واقعيت ندارد! اين درحالي است كه بزرگاني مثل صاحب عبقات وصاحب الغدير بازحماتي كه كشيده اند نشان دادند كه اين ماجرا ازمعتبر ترين روايات شيعه وسني است .اگر رواياتي را كه اين بزرگان دراين باره نقل كرده اند باوجود كثرت  واعتبار راويان آنها نپذيريم ، معلوم نيست در مجموع احاديث شيعه وسني چندحديث باقي مي ماند كه قابل قبول  باشد !بااين حال برخي از علماي اهل سنت مدعي اند كه (چنين ماجرايي رخ نداده است ) ويا (ساختگي است وشيع آن رادرست كرده است) !اين درحالي است كه عمده روايات مربوط به غدير، ازمدارك اهل سنت نقل شده است .
در هر صورت ،مساله مهم دراين زمينه فحل اين معما است كه چگونه آن همه تمهيدات ونزول آيات درمورد مساله ولايت بي ثمر ماندوبه فراموشي سپرده شد ؟! مساله اي كه خداوند درباره آن ، خطاب به پيامبر (ص) مي فرمايد: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿مائده/67﴾ ازنظر خداي متعال اين مساله  به اندازه  اي مهم بود كه ابلاغ  نكردن آن حكم ترك رسالت را داشت ! (ان لم تفعل )،يعني اگراين مساله را تبليغ نكني  ،(فما بلغت  رسالته )،اصلارسالت خود راتبليغ نكرده اي ! روشن است كه منظواز ابلاغ رسلالت  ، فقط رساندن همين يك پيام خاص (ابلاغ ولايت  وخلافت اميرالمؤمنين ‌نيست)؛ چرا كه در اين صورت معناي آيه اين ميشود كه ، اگر اين پيام را نرساني  ،همين پيام را نرساندي ! بديهي  است كه گفتن چنين مطلبي لغو وغير حكيمانه است .از اين رو معني آيه اين است كه اگر اين پيام خاص (جانشيني علي عليه اسلام ) را ابلاغ نكني ، ماموريت نبوت ورسالت الهي را به انجام نرسانده اي ! بديهي است كه گفتن چنين مطلبي لغو وغير حكيمانه است . ازاين رو معناي آيه اين است  كه  ،اگراين پيام خاص (جانشيني حضرت علي عليه السلام )را ابلاغ نكني  ، ماموريت نبوت ورسالت الهي را به انجام نرسانده اي  وتمام زحمات 23 سال گذشته تو نيزناديده انگاشته  خواهد شد؛ يعني اعتبار كل رسالت پيغمبر (ص) به اين مساله بستگي دارد  واگر اين مطلب نباشد ، اصل رسالت ازبين ميرود . سر آن نيز اين است كه حضرت علي عليه السلام  بعدازپيغمبراكرم  (ص) نبود ، تحقيقا اسمي از اسلام باقي نمي ماند . گرچه اكثريت مسلمانان  تا25 سال  زير بار ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام  نرفتند  ، بااين حال وجود آن حضرت عليه السلام وتعليمات ايشان بود كه موجب گرديد اسلام درهمين حد باقي بماند.
تكرارسقيفه
معماي بزرگ اين فراموشي را چگونه بايد حل كرد ؟ ازاين ماجرا چه درسي بايد بگيريم ؟ آيا اين امر حادثه اي منحصر به فرد درتاريخ است وهيچ مشابهي نخواهدداشت ؟ اصولا آيا حوادث اجتماعي منحصر به فرد است وقابل تكرار نيست ؟
دست كم ازنظر قرآن اينگونه نيست وحوادث تاريخي قابل تكرار است ومشابه آنها درزمانهاي بعدنيز ممكن است اتفاق بيفتد .اصولا فلسفه مهم ذكر جريان هاي تاريخي اين است كه ازآنها براي زندگي امروزمان پند بگيريم ،وگرنه قضيه تاريخي كه در گذشته اتفاق افتاده وخاتمه يافته است .
اين روايت را،هم شيعه وهم سني نقل كرده اندومضمون آن در قرآن نيز آمده است كه پيامبر اكرم (ص) فرمود :هرجايي كه بني اسرائيل قدم گذاشتند شما نيز قدم خواهيد گذاشت ، همان راهي كه آنها رفته اند شما نيز خواهيد رفت ؛
حتي لو دخلوا جحر ضب لدخلتموه؛(بحار الانوارج51باب2روایت24)اگربني اسرائيل داخل لانه سوسماري شده باشند شما نيز داخل آن ميشويد!
اين هم كه قرآن در موارد متعددي داستان بني اسرائيل رانقل ميكند به اين دليل است كه  مشابه آن براي مانيز اتفاق خواهد افتاد.از اين رو ما بايد مراقب باشيم  اشتباه انا را مرتكب نشويم . اگر در بني اسرائيل سامري پيدا شد وآنها را فريب داد، بدانيم در امت اسلامي هم سامري ديگر ي خواهد بود وبلكه هر عصري سامري خاص خود را خواهدداشت .ساير داستان هاي بني اسرائيل نيز به همين ترتيب است .داستان غدير را نيزاگر امروزه نقل ميكنيم براي اين است كه مراقب باشيم مشابه داستان غدير ممكن است براي مانيز اتفاق بيفتد بايد مراقب باشيم كه اشتباه مسلمانان صدر اول را دراطاعت نكردن از پيغمبر(ص) تكرارنكنيم .حوادث تاريخي قابل تكرار است ومشابه هريك ممكن است اتفاق بيفتد.
به راستي چگونه كساني كه حاضر بودند جان خويش را بر كف گرفته با پيغمبر (ص) به جنگ بروند،چنين از فرمان پيامبر(ص)،مبني برخلافت اميرالمؤمنين عليه السلام پس ازخود سرپيچي كردند؟ بسياري ازافرادي كه در سقيفه جمع شدند وبراي پيغمبر (ص) جانشين تعيين كردند همان كساني بودند كه در بدر وحنين وجنگ هاي ديگر شركت داشتند. هنوز آثار جراحات جنگ در بدن بسياري از آنها مشاهده مي شد اينان چگونه فراموش كردند كه پيامبر(ص) چه كسي را به عنوان جانشين خودمعرفي كرد ؟! وچرا كسانيكه اين گفته پيامبر(ص) رابه خاطر داشتند باماجراي سقيفه مخالفت نكردند؟
آيااين جريان براي ما قابل تكرار نيست آيادرزمان ما اگركساني چند سال به جبهه جنگ رفتند اشتباه نمي كنند وخطري آنها راتهديد نميكند؟ آياديگر درتشخيص راه دچار هواوهوس نميشوند وفريب دجال ها وسامري ها رانمي خورند ؟ قران مي فرمايد اينگونه نيست ، بلكه ممكن است فريب بخورند: أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم ۖ مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّـهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّـهِ قَرِيبٌ ﴿٢١٤/البقره﴾؛گمان مي كنيدبه بهشت مي رويدوداستان گذشتگان براي شما پيش نمي آيد   
همان مشكلاتي كه براي گذشتگان بود مشابه آن نيز بايد براي شما پيش بيايد بايد امتحان شويد خدا دست از امتحان برنداشته است امتحاني كه براي امت پيغمبر بعد از وفات حضرت رسول پيش آمد مشابه آن براي ملت انقلابي مسلمان ايران بعد از رحلت امام خواهد بود همان خطري كه مسلمانان را بعد از رحلت پيامبر تهديد مي كرد ما مسلمانان انقلابي رابعد از وفات امام تهديد مي كند اگر آن روز مردمي فراموش كردند كه چه كسي لياقت دارد بعد از پيامبر به جاي اوبنشيند وبه جاي عمل بر طبق حكم خدا طبق نظر وسليقه و راي خود عمل كردند اين خطر ما را نيز تهديد مي كند آن روز كساني گفتند علي هنوز جوان است فعلا پيرمردها هستند بعدا نوبت علي هم مي رسد در آن زمان اين منطق عده اي بود امروز هم ممكن است كساني چنين منطقي داشته باشند مراقب باشيم واز تاريخ پند بگيريم ببينيم آنچه موجب سقوط مسلمانان شد چه بود؟ چه مطلبي موجب شد مساله ولايت فراموش شود؟
آن روز كساني بودند كه با اميرالمومنين مساله وكينه شخصي داشتند يا نسبت به آن حضرت حسادت مي ورزيدند ويا مي گفتند چگونه مي شود ما تابع او باشيم ؟ مي گفتند اگر او قريشي است ما هم قريشي هستيم اگر به قريشي بودن است نسبت ما به هاشم نزديك تر از اوست پس چرا تابع او شويم؟ كساني نيز علت مخالفتشان اين بود كه  مي دانستند اگر حضرت علي در راس حكومت قرار بگيرد منافع آنها تامين نمي شود از اين رو گفتند خوب است با كسي بيعت كنيم كه مطمئن باشيم با وجود او منافع ما بهتر تامين مي شود وسهم بيشتري از بيت المال مسلمين به ما اختصاص داده خواهد شد وپول ومنفعت بيشتري به ما خواهد رسيد آيا اين خطرها براي ما نيست وما از آنها مصون هستيم؟ آيا حب وبغض ها وهوا وهوس ها در تصميمات وقضاوت هاي ما دخالتي ندارد؟ تاريخ ثابت كرده است كه اكثريت قريب به اتفاق ما مصون از اشتباه نيستيم در بين ما بسيار كم هستند كساني كه پيرو واقعي معصوم و در درجات بسيار عالي ايمان وتقوا باشند كدام يك از ما معصوم هستيم؟ كدام يك مي توانيم ادعا كنيم كه تحت تاثير هواي نفس واقع نمي شويم ؟ كدام يك مي توانيم بگوييم آنگاه كه راي مي دهيم فقط مصلحت اسلام  را در نظر داريم؟ آيا به راستي ما هنگامي كه شخصي را براي مقامي تعيين مي كنيم وبه كسي راي مي دهيم فقط مصلحت اسلام را در نظر مي گيريم؟ آيا اين گونه است كه به مصلحت شخص حزب صنف ويا به مسايلي نظير سن مرد يا زن بودن جوان يا پير بودن روحاني يا غير روحاني بودن افراد نگاه نمي كنيم وتنها ملاكمان اين است كه مصالح اسلام چه اقتضايي دارد؟
غدير وسقيفه ،عبرت هايي بزرگ براي ما
توجه به مساله غدير وخلافت اميرالمومنين براي اين است كه هشيار شويم وببينيم گذشتگان چرا وچگونه فريب خوردند تا از آن پند بگيريم و سعي كنيم ما ديگر آن فريب را نخوريم آن روز اين مساله كه علي خليفه باشد يا كسي ديگر چندان مساله مهمي به نظر نمي آمد مگر پهنه حكومت اسلام چه اندازه وسعت داشت وجمعيت مسلمانان چقدر بود ؟ مگر چه مقدار ثروت در اختيار مسلمانان بود وپايتخت اسلام شهر مدينه چقدر جمعيت داشت؟ به جزء چند خانه خشت وگلي وچند درخت خرما چه چيز ديگري داشت؟ آيا غير از اين بود؟ هر كس جانشين پيغمبر مي شد  مگر چه عايدش مي گرديد؟ اندك درآمدي حاصل از زكات در اختيار او قرار مي گرفت كه بين فقرا تقسيم كند.
در آن زمان شايد بسياري از آن مردم فكر نمي كردند كه چه انحراف بزرگي را در اسلام وتاريخ پايه گذاري مي كنند گمان مي كردند با مساله ساده روبرو هستند وبا خود مي گفتند چون ابوبكر وعمر پدر همسران پيامبر هستند احترامشان بيشتر است فعلا اينها حكومت كنند بعد از چندي نوبت به علي هم خواهد رسيد.
اما كساني كه اين چنين ساده انگارانه به مساله نگاه مي كردند جاي اين بود كه فكر كنند مگر خود پيامبر متوجه نبود كه پدر همسرش عايشه مسن تر از دامادش است؟ چرا او را تعيين نكرد؟ چه سري در اين بود كه روز غدير آن انبوه جمعيت را در آفتاب نگه دارد وآن همه اهتمام و مقدمه چيني درباره اين مساله داشته باشد واز مردم اقرار بگيرد؟ پيامبر آن روز فرمود:
الست اولي بالمومنين من انفسهم (بحار الانوارج28باب3روایت3)  آيا من نسبت به مومنا سزاوارتر از خود آنها نيستم؟
آيا من وظيفه پيامبري را خوب ودرست انجام  دادم يا خير ؟ آيا مرا قبول داريد واطاعت مرا لازم مي دانيد؟ اين همه مقدمه چيني براي چه بود؟ چرا مسلمانان صدر اسلام اصلا به اين مطالب فكر نكردند؟
در ماجراي سقيفه چند نفر كه به خيال خود خيلي زرنگ فرصت طلب وموقع شناس بودند وراه فريب دادن مردم وتبليغات را خوب مي دانستند جلو افتادند وبرخي از مردم از روي سادگي وكم تجربگي وضعف شناخت وعده اي نيز براي هوا وهوس به دنبال آنها به راه افتادند وبا اين كار آنها مسير اسلام عوض شد.
بايد بدانيم شبيه اين جريانات در آينده زندگي ما نيز محتمل است ما تافته جدا بافته نيستيم واز عرش نازل نشده ايم جبهه رفته هايمان از كساني كه در جنگ احد وبدر شركت كردند بالاتر نيستند اكثريت جامعه ما مثل اكثريت آنها است انقلابيون ما نيز از كساني كه صدر اسلام به پيغمبر ايمان آوردند چندان محكم تر نيستند مگر پدر عايشه همسر پيامبر از جمله كساني نبود كه همان اوايل به آن حضرت ايمان آورد؟ بعضي از اصحاب سقيفه از «سابقين مهاجرين» وبرخي از آنها«اصحاب رضوان»و«عشره مبشره» وجزو بيست نفر اولي بودند كه به پيامبر ايمان آوردن اما همين افراد مسير انقلاب پيامبر را به انحراف كشاندند واز پيش خود براي آن حضرت جانشين تعيين كردند واسمي از علي نبردند.
اين وقايع براي ما آموزنده است فكر نكنيم هر كسي محاسنش سفيد بود يا در اسلام سابقه بيشتري داشت حتما بهتر از ديگران مي فهمد نبايد تصور كنيم كه هر چه منافع شخصي ما ويا گروه وحزب وصنف ما را تامين مي كند حتما به نفع اسلام است بايد با ديد وسيع نگاه كنيم مبادا همان گونه كه در صدر اسلام اين چنين شد ما نيز با سرنوشت ميليون ها انسان كه بعد از ما خواهند آمد بازي كنيم كارهاي ما علاوه بر اين كه بر سرنوشت نسل حاضر اثر مي گذارد در زندگي وسرنوشت نسل آينده نيز تاثير گذار خواهد بود كساني كه اين انقلاب را به وجود آوردند وجان خود را فدا كردند در هزاران سال آينده تاريخ اثر گذاشته وتاريخ ايران را عوض كردند خداوند برعلو درجاتشان بيفزايد ما نيز مي توانيم با رفتار خود مسير تاريخ را در جهت مثبت يا منفي تغيير دهيم بايد به رفتارها ومسووليت هاي خود كاملا توجه داشته باشيم وسعي كنيم در كارهايمان تنها رضاي خدا را در نظر بگيريم وبا تشخيص درست وظيفه به آن عمل كنيم.
اينها بخشي از مسايلي است كه بايد از داستان غدير وساير داستان ها استفاده كنيم گرچه همه حوادث تاريخي داراي پندهاي آموزنده است لكن ماجراي غدير يكي از بزرگترين اين وقايع ودر خور توجه ويژه است.
رعايت مصالح اسلام وجامعه اسلامي تنها عامل در موضع گيري هاي علي
مساله ديگر در همين زمينه اين است كه پس از انحراف خلافت از مسير اصلي خود اميرالمومنين چگونه رفتار كرد؟ گاهي تعبير بعضي از ما شيعيان اين است كه علي قهر كرد ودر خانه نشست يا اين كه علي 25 سال خانه نشين شد اين گونه تعابير درست نيست اگر مي گوييم خانه نشين شد مقصود اين است كه حق خلافت آن حضرت را غصب كردند اما چنين نبود كه اميرالمومنين در كارهاي مسلمانان دخالت نكند وقهر كرده در خانه بنشيند وبگويد يا همه آنچه كه اسلام گفته بايد باشد يا هيچ چيز اسلام نباشد به عكس علي در متن مسايل اجتماعي حضور داشت وخلفا در هر مساله اي كه به مشكل برخورد مي كردند به سراغ آن حضرت مي آمدند اهل تسنن در كتب معتبر روايي در قضاياي متعددي از خليفه اول ودوم اين مضمون را نقل كرده اند كه اگر اميرالمومنين نبود آنان در اداره امور حكومت در مي ماندند خود اهل سنت از خليفه دوم نقل كرده اند كه گفت:
لا ابقاني الله لمعضله ليس ابوالحسن(بحار الانوارج40باب93روایت54)
خدا مرا نگه ندارد در مشكلي كه علي نباشد
هم چنين نقل شده كه خليفه دوم بارها گفت:
لولا علي لهلك عمر ((بحار الانوارج40باب93)
اگر علي نبود عمر هلاك مي شد.
بسياري از اوقات خلفا در مسايل جنگي با حضرت مشورت وطبق نظر ايشان عمل مي كردند اگر علي از حكومت وجامعه قهر كرده بود پس اين روايات چيست؟
بنابراين بايد به اين نكته توجه كرد كه حضرت علي نفرمود حال كه خلافت مرا نپذيرفتند من هم با شما كاري ندارم آن حضرت مصلحت اسلام را رعايت مي كرد نه آن كه قهر كند وبگويد حال كه خلافت من نشد پس هيچ شعار «يا همه يا هيچ» در مكتب اهل بيت در چنين مواردي پذيرفتني نيست اگر زماني ممكن نشد تما احكام اسلام اجرا شود آيا بايد قهر كنيم وبرويم در خانه بنشينيم يا بايد سعي كنيم به همان اندازه كه امكان دارد احكام اسلام را اجرا كنيم؟ رويه درست اين است كه اگر نود درصد ممكن است احكام اسلام پياده شود به اندازه همان نود درصد اگر نشد هشتاددرصد وخلاصه هر مقدار كه ممكن است بايد همان را عمل كنيم نه آن كه كناره بگيريم وهيچ اهتمامي به اجراي احكام اسلام نداشته باشيم اگر چنين سيره اي از سوي ائمه در پيش گرفته مي شد اسمي از اسلام باقي نمي ماند ظلمي كه به اميرالمومنين شد در تاريخ بي سابقه بود اما عكس العمل آن حضرت اين نبود كه قهر كند وكنار برود در هر موردي بايد مصلحت اسلام سنجيده شود طبق برخي روايات در داستان فدك وقتي حضرت زهرا به خانه برگشتند به اميرالمومنين عرض كردند كه چرا كمك نمي كني تا حق خود را بگيرم حضرت فرمود اگر مي خواهي صداي اذان بلند باشد بايد تحمل كني(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج11ص113) يعني اگر مي خواهي اسلام باقي بماند و در همين حدي كه الان هست به اسلام عمل شود بايد صبرپيشه كني اين مساله (رعايت وتقدم مصالح اسلام وجامعه اسلامي در همه امور ) يكي از درس هاي بزرگي است كه بايد از مكتب غدير واميرالمومنين بياموزيم.

 


جستجو