جایز بودن درمان به شرط شناخت بیماری، با وجود احتمال مرگ


الکافی:
– به نقل از اسماعیل بن حسن که پیشه طبابت داشت -: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: من مردی از عرب هستم و به طبابت، آگاهی ای دارم. طب من طبی عربی است و بر این کار خویش، مزدی نمی گیرم.
فرمود: اشکالی ندارد.
گفتم: ما دمل ها و غده ها را نیشتر می زنیم و با آتش، داغ می نهیم.
فرمود: اشکالی ندارد.
گفتم: و این زهرهای اسمحیقون(نوعی دارو است که برای درمان به کار می رود (مجمع البحرین: ج 2 ص 877).
مجلسی در این باره گفته است: این نام را در کتاب های طب و لغت نیافته ایم. آنچه در کتب طب یافته ام، اسطمحیقون است که دانه ای است مسهل و برای سودا و بلغم مفید است. شاید هم آنچه در نسخه های متون آمده، تصحیف همین کلمه باشد (مرآة العقول: ج 26 ص 93).) و غاریقون(غاریقون یا اغاریقون: ریشه یک گیاه یا چیزی است که در درخت های درون تهی شده ساخته می شود و درمان زهرهاست. گشاینده، به جریان اندازنده اخلاط کدر. این دارو شادی آور و برای سیاتیک و مفاصل کارآمد است و هر که آن را بر خود آویخته باشد، کژدم، نیشش نمی زند (القاموس المحیط: ج 3 ص 271).) را به مردم می خورانیم.
فرمود: اشکالی ندارد.
گفتم: شاید شخص بمیرد.
فرمود: هر چند که بمیرد.( الکافی: ج 8 ص 193 ح 229.)
 الکافی:
– به نقل از یونس بن یعقوب -: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: کسی دارویی می نوشد یا رگ می زند. شاید که بدین کار، سود برد و شاید هم این کار، او را بکشد. (حکم چیست؟)
فرمود: بزند و بنوشد.( الکافی: ج 8 ص 194 ح 230.)
 طب الائمة (علیهم السلام):
– به نقل از یونس بن یعقوب -: از امام صادق (علیه السلام) در این باره پرسیدم که کسی دارویی می نوشد. شاید این دارو او را بکشد و شاید هم از آن به سلامت ماند، ولی بیشتر سالم می ماند. (حکم چیست)؟
امام (علیه السلام) فرمود: خداوند، درد را فرو فرستاده و شفا را هم فرو فرستاده است. خداوند، هیچ دردی را نیافریده، مگر این که برایش درمانی نیز قرار داده

(طب الأئمة (علیهم السلام): ص 63.). آن را بنوش و نام خدای تعالی را بر زبان اور
 الکافی:
– به نقل از حمدان بن اسحاق -: پسری داشتم که به سنگ مثانه (حصاة)( حصاة را در لغت به عارضه ای در مثانه تفسیر کرده اند. در این عارضه، ادرار، آن انده غلیظ، خون آلوده یا چرک آلود می شود که به شکل سنگ ریزه ای در می آید (لسان العرب: ج 14، ص 183).) مبتلا می شد. به من گفته شد: او را درمانی نیست، مگر این که وی را نیشتر زنی. او را نیشتر زدم و مرد. شیعیان گفتند: در خون پسرت شریک شده ای!
من (در این باره) به ابوالحسن عسکری (علیه السلام) نامه نوشتم و ایشان، در پاسخ، چنین توقیع فرمود: ای احمد! در آنچه کرده ای، بر تو چیزی نیست. تو درصدد درمانش بوده ای و اجل وی نیز در آنچه تو کرده ای، بوده است.( الکافی: ج 6 ص 53 ح 6.)

جستجو