ولايت وموانع ان:

براي  تحقق ولايت درانسان هم چنان که بايد   اسباب وشرايط ان را فراهم کرد بايد موانع ان را نيز شناخت ودرجهت زدودن ان تلاش وکوشش کرد تا با رفع موانع به حقيق ولايت دست يافت ان موانع عبارت است از گرايش به دنيا    وانجام گناه
گرايش به دنيا
يكي از موانع بزرگ تحقق ولايت در انسان، گرايش به عالم طبيعت و دنيا است. قرآن درباره كساني كه با وجود بر خورداري از آيات الهي، نتوانستند از فيض الهي بهره ببرند كنند و در نتيجه گمراه شدند مي‌فرمايد: عابد اسرائيلي كه ما آيات خود را به او عطا كرديم، اما او بر اثر گرايش به طبيعت و احساس جاودانگي در زمين، از پوشش آيات ما خارج و گرفتار ظلمت شد، و شيطان از پي او در آمد و از گمراهان شد. اگر ما مي‌خواستيم، مي‌توانستيم او را بالا ببريم. اما هر كس بايد با اختيار خود با فكر و انديشه خود به كمال برسد، نه با ترفيع درجة اجباري. اما او به پستي گراييد و از هواي نفس پيروي كرد. مثل او مثل سگ است كه اگر به او حمله كني يا به حال خود واگذاري، دهانش را باز مي‌گذارد
گويا چنان تشنة دنياپرستي است كه هرگز سيراب نمي‌شود. و يا فكر مي‌كند كه اموال جمع شده، او را زمين جاودانه نگه مي‌دارد. پندار باطل، مانع صعود و قرب انسان به خداي سبحان مي‌شود.

گناه مانع  تحقق  ولايت
دومين مانع تحقق ولايت د ر انسان گناه ونافرماني دربرابر  خداوند است  چراکه  گناه موجب دوري انسان از خدا مي شود  
قران در سوره مطففين گناه رامانع شهود حقايق مي داند و مي فرمايد (اذا  تتلي عليه  اياتنا اساطير  الاولين کلا بل ران علي قلوبهم ماکانوا يکسبون )   وقتي  که ايات  الهي برکسي که  قيامت راتکذيب مي کند  تلاوت شود مي گويد  اينها افسانه هاي  گذشتگات است اما قران درجواب مي فرمايد: هرگز اينها افسانه  نبوده بلکه ازحکمت هاي الهي  است لکن  نقص   دراوست   نه نمي فهمد علت  کج انديشي چنين شخصي   زنگارهايي است که دراثر گناه صفحه   قلبش را تيره کرده است قلب او اينه وتباه نمي کرد   اسرار عالم دراو مي تابيد
ناگفته نماند که  گناه انواع متفاوتي دارد ممکن  است عملي في نفسه معصيت باشد مانند غيبت ، دروغ ، تعدي به حقوق  ديگران  و امثال ان ممکن است عملي في نفسه  معصيت نباشد  اما عامل ان را براي غير خدا انجام دهد مانند نماز  ريائي
گناه هر چه که باشد مانع صمديت انسان مي شود وانساني که صمد    نباشد و قلبش از هوا پرباشد  به مقام ولايت الهي نمي رسد وانساني  که به ولايت الهي  نرسيد  شيطان   ولايت او را به عهده مي گيرد
خداوند در سوره  محمد(ص)مي فرمايد:( افلا  يتدبرون  القران ام  علي قلوب اقفالها ) ايا در قران  تدبر نمي کنند يا بردل هاي انان  قفل هايي است ؟
از اين ايه استفاده مي شود که دل انسان ها به وسيله معصيت  قفل  مي شود وبا قفل شدن دل معارف دران راه پيدا  نمي کند وقتي معارف به دل راه پيدا نکرد چنين دل جولان گاه و هم خيال مغالطات وپندارهاي باطل مي شود انساني که گرفتار و هم و خيال وپندارهاي  باطل شد از ولايت الهي محروم است
ياد معاد سدي  دربرابر گناه
انسان براي اين که  خود  را از گناه بازدارد  وبه مقام   اخلاص برساند لازن است به ياد معاد باشد چنان که قران کريم مي فرمايد : ابراهيم و ال ابراهيم درپرتو  ياد معاد جايزه نيل  به مقام اخلاص رادريافت کردند : (واذکر عبادنا ابراهيم واسحق ويعقوب اولي الايدي والابصار.انا اخلصنا هم بخالصه ذکري الدار )    به ياد بياور بندگان  ما ابراهيم و اسحق ويعقوب  را که نيرومند و ديده ور بودند ما انان  را با موهبت ويژه اي که ياد سراي  قيامت بود خالص گردانيديم بنابراين چون ان ها به ياد خانه يعني خانه اصلي وهميشگي  قيامت بودند ما انان رابه مقام مخصلين  رسانديم 
نتيجه ان که گناه حجابي است دربرابر  ديده بصيرت انسان  که نمي گذارد راه  و اسرار  حق براي انسان روشن شود واگر انساني بخواهد در محدوده هستي خود ولي   شود و خود را از ولايت شيطان نجات    دهد بايد قلبش را از هوا خالي  کرده و درمقام عمل نيز از گناه واجتناب  کند
طرق  کشف ولايت
پس از بيان اين مساله که انسان  توان ان را دارد که به ولايت  نائل  شود  و (ولي الله)گردد     وهمچنين پس از بي ان عوامل وموجبات تحقق  ولايت و موانع ان اين پرسش  مطرح   مي شود    که (ولي الله )  چگونه به ولايت خو د  پي  مي برد
قران و  روايات به اين پرسش پرسش پاسخ داده اند وبا بيان نشانه ها و اموري به انسان اموختند که انسان در صورت توجه   به خود و انديشه  ها وافکار  خود مي تواند دراين  خصوصيترادر خود کشف کند و ان نشانه ها  عبارت است از :
نبود ترس  واندوه
قران کريم مي فرمايد:   الا ان اوليا    الله لاخوف عليهم ولاهم يحزنون  :اگاه باشيد که اولياي  خداوند ترسي برانان است ونه خزن واندوهي دارند
اولياي خدا کساني هستند که ميان  انان و خدا حائل  وفاصله اي نيست حجاب ها از قلبشان  زدوده شده ودرپرتو معرفت ، ايمان ، اخلاص  و عمل پاک ، خدا را با چشم   دل چنان مي بينند که هيچ گونه شک وترديدي به دل هايشان راه نمي يابد  و به دليل همين معرفت به خدا و وجود بي انتاها و قادر بي کران وکمال مطلق است که ماسواي خدا  درنظر  شان کوچک   وبي مقدار است
کسي که با اقيانوس انشان است قطره درنه ارزشي ندارد و کسي که خورشيد را مي بيند  نسبت به يک  شمع   بي فروغ بي اعتنا است
با بيان  اين   مطلب روشن مي شود  که چرا اولياي خدا  ترس واندوهي ندارندزيرا خوف و ترس از احتمال   فقدان  نعمت هايي  که انسان دراختيار دارد ويا خطراتي که ممکن است دراينده او را تهديد کند ناشي مي شود  و غم و ا ندوه هم از فقدان امکاناتي که در گذشته دراختيار داشته است سرچشمه مي گيرد
اوليا و دوستان راستين خدا از هر گونه وابستگي به دماديات و دنيا ازادند و زهد به معناي  حقيقي بروجود انها  حکومت  مي کند از اين روانها نه با  از دست دادن چيزي  دچار   اندوه  مي شوند ونه از اين که ممکن است چيزي از دستشان  برود  ترسانند  به عبارت ديگر غم و اندوه وترس معمولا ناشي از  روح  دنيا پرستي است  انها مه اين روح دنيا پرستي را ندارد بدون اندوه وترس  خواهند بود
به بيان اهل معرفت ا ولياي خدا ان چنان غرق   صفات  جمال  و جلال حق هستند که غير او را به دست فراموشي مي سپرند روشن است که غم و ا ندوه وترس  وحشت به تصور فقدان و  ازدست   رفتن  چيزي يا مواجهه با دشمن و خطر بستگي  دارد کسي که   غير خدادر دل او راه ندارد وبه عبارت ديگر  کسي که  غير  خدا در دل او راه ندارد وبه عبارت ديگر  کسي که درمعرفت  کامل است ودرعمل مخلص غير خدا در دل او نمي گنجد   ويا غير او را به دل نمي دهد تا با از دست  دادن او دچار ترس و اندوه شو د زيرا چيزي  نداشته است ان ر ا از دست بدهد
امير المونين علي ايه فوق را تلاوت فرمود سپس از  ياران خود پرسيد مي دانيد  (او ليا الله ) چه کساني هستند ؟  عرض کر دند خودتان بفرماييد  انها کساني هستند امام فرمود:
هم نحن  و اتباعنا  ممن  نبعنا من بعدنا طوبي لنا وطوبي  لهم افضل من طوبي لنا
قالوا  : يا امير المومنين  ما شان طوبي لهم افضل من طوبي   لنا ؟ السنا نحن و هم علي امر : قال :   لا  انهم حموا  ما لم تحموا عليه  و اطاقوا ما  لاتطيقوا  : دوستان خدا ما  هستيم و پيروان ما که   بعد از  ما   مي ايند  خوشا به حال  ما و بيشتر از ان  خوشا به حال  انها بعضي پرسيدند  چرا  بيشترازما؟
فرمود: نه  انها مسئوليت هايي بر دوش دارند که شما نداريد و تن به مشکلاتي مي دهند که شما نمي  دهيد
تذکر اين نکته  دراين جا لازم است که مقصود از ترس و حزن  نداشتن  اولياي خدا غم هاي مادي و ترس هاي دنيوي است وگر نه دوستان خدا وجودشان از خوف خدا مالامال است ترس از عدم انجام   وظايف و مسئوليت ها و اندوه بران چه از توفيقاتي که ازدستشان رفته است  زيرا اين ترس واندوه موجب تکامل وترقي است
اشتياق  لقاي الهي
ولي خدا و دوست پروردگار   مشتاق لقاي خدا است زيرا دوست هميشه  اشتياق  لقاي دوست را در سر دارد از اين رو خداوند به عده اي که خود را اولياي  خدا مي دانند مي فرمايد : (ان زعمتم  انکم اوليا لله من دون الناس فتمنوا الموت  ان کنتم  صادقين ولايتمنونه ابدا  بما قدمت ايديهم والله عليم بالظالمين  )   اگر اين چنين  مي پنداريد که اولياي الهي هستيد بايد مشتاق لقاي حق بوده از مرگ نترسيد و تمناي مرگ داشته باشيد و اگر تمناي مرگ نداريد واز ان مي ترسيد پس (ولي الله )  نيستند ودر  ادعاي  خود صداقت نداريد
قران به دنبال اين ايه   مي فرمايد: ان ها هرگزتمناي  مرگ نمي کنند به خاطر اعمالي که از پيش فرستاده اند و  خدا به  ظالمان عالم است افرادي که مرگ را پايان زندگي نمي دانند وان را مقدمه اي براي زندگي در سرايي  وسيع تر مي دانند  علاقمند  به مرگ ودرنتيجه  زندگي درجهان ابديت هستند اما انسان هايي که مرگ   را فنا و نيستي   مي دانند ويا اعمالي انجام  داده اند که از عاقبت ان ترسي داشته باشند از اين رو ازمرگ نمي ترسند 
رضا و تسليم
محاسبن بر قي روايتي نقل مي کند که مردي  از امام صادق پرسيد پيامبر ان از  کجا  مي فهمند که پيامبر (کيف علمت الرسل انها رسل ) چگونه  متوجه  مي شوند که ان چه   مشاهده مي کنند نبوت است وخاطرات نفساني وتمثلات  شيطاني  نيست  امام صادق  فرمود(کشف  عنها الغظا)پرده از مقابل ديدگان  انها بر داشته مي شود انان با کشف  و شهودي که هيچ گونه ابهام و اجمالي  دران راه  ندارد به نبوت و حقا نيت يافته هاي خود پي مي برند
راوي زيرک  وهشيار  ازمولاي خود پرسيد  ک مومن با کدامين محک  ايمان خود را مي سنجد  و مي فهمند که مومن است (باي  شي  علم المومن انه  مومن ) امام  فرمود (بالتسليم  لله  والرضا  بما ورد     عليه من سرور و سخط  )    مومن    ان گاه به ايمان خود  پي  ممي برد که خود را در برابر خدا تسليم  بيابد ودرحوادث مسرت انگيز يا   اندوه باري که برايش پيش مي ايد خالت  رضا داشته باشد
اين کلام والاي امام صادق0جام زلالي است از چشمه سار حيات بخش قران کريم که قاطعانه اعلام مي دارد(فلا وربک لايومنون حتي يحکموک فيما شجر  بينهم    ثم  لايجدوا في انفسهم حرجا مما تقضيت ويسبموا تسليما )    مومن وقاعي کسي است که درونش  جانش نسبت به دستورات الهي سلم محض  باشد ودربرابر قضاوت و حکم پيامبر درخسود احساس ضيق   وتنگي نکند درغير اين صورت او اهل ايمان  نيست
اداره قواي ادراکي  وتحريکي به وسيله خدا
حضرت امير (ع) درباره بخشي از امتيازات  ونشانه ها که مربوط به اداره قواي ادارکي  وتحريکي  اولياي الهي توسط خداي سبحان   است فرمود:
وانما  سميت الشبهه  شبهه  لانها تشبه الحق   فا ما اوليا الله   فضيائهم في ها اليقين  ودليلهم  سمت الهدي واما اعداء الله فدعاوهم فيها الضلال و دليلهم   العمي   : شبه  را از  اين رو شبهه ناميده اند که با طلبي  شبيه حق است اما اولياي الهي دربرخورد  با شبهات د ر  پرتو    نور يقين هدايت شده از راهنمايي اندر  مسير  هدايت   بهره مند مي شود حق  نما را از حق نما را از حق تشخيص مي داده   وبه سلامت  از اين پرتگاه مي گذرند ولي دشمنان  خدا گمراهيشان انها را به شبهات دعوت  مي کند و راهنماي انها کوري با طن است
به عبارت ديگر دشمنان خدا چون از نور يقين بي بهره اند کوري و صلالت انها را از هر سو فرا مي خواند و انان  را در  بيغوله هاي وحشت زاي   گمراهي به کان  هلاک مي سپرد .


جستجو