طی این هجوم در خانه زهرا(س)را آتش زدند و به شخص فاطمه زهرا و علی (علیهما السلام)اهانت کردند و فرزند آن دو را به شهادت رساندند.
حال جای پرداختن به این سوال باقی است که چه شد و چه پیش آمد که در شهر مدینه،خانه علی و زهرا (علیهما السلام)توسط مسلمانان و حتی کسانی که بارها پشت سر پیغمبر اکرم (ص)نماز خوانده بودند و کرارا توصیه ها و سفارش های آن حضرت را درباره امیر مؤمنان (ع) و یگانه دختر معصومه او شنیده بودند،آن گونه مورد تهاجم وارد شد و آنچنان به این دو شخصیت آزار و اذیت رساندند که حضرت زهرا(س) بعد از 75 و یا 95 روز،بر اثر صدمات وارده از این دنیا رحلت کرد.
از نظر روحی و روانی چگونه قابل تحلیل است که هنوز آب کفن پیامبر (ص)خشک نشده وهنوز پارچه سیاه عزاداری بر پیشانی زهرا (س)باشد و عده ای از امت پیامبر و مسلمانان مدینه بیایند و آن جنایات را ایجاد کنند که همواره تاریخ نگاران از نوشتن آن احساس خجلت می کنند و قلم بر خود می لرزند؟این عده چه مراحلی را طی کرده بودند که سرانجام به اینجا رسیدند؟
آنگاه که کودتاگران تصمیم گرفتند به خانه ولایت و امامت تهاجم بردند و فریب خردگان نیز دور خانه علی(ع) گرد آمده و تسلیم توطئه ها بودند،دختر رسول خدا(ص) از خانه بیرون آمد و در کنار در ورودی منزل ایستاد و بر سر آنان این گونه فریاد کشید:( من ملتی را[مثل شما]نمی شناسم که اینگونه[عهد شکن و]بد برخورد باشد.
جنازه رسول خدا را بر روی دست ما گذاشتید و رها کردید و امر خود را در بین خود گذراندید و از ما طلب فرمان نکردید و حق ما را به ما ندادید.
گویا از آنچه رسول خدا(ص) در روز غدیر فرمود آگاهی ندارید!
سوگند به خدا!که رسول گرامی در آن روز،ولایت و رهبری را به او(علی(ع))پیوند زد [و از مردم بیعت گرفت]تا امید شما[فرصت طلبان تشنه قدرت]را از امامت قطع نماید،ولی شما رشته های پیوند [معنوی]میان پیامبر(ص)و خودتان را پاره کردید.[این را بدانید که]خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داوری خاهد کرد.
این ناله ها و فریاد های زهرا (س) که دل سنگ را آب می کرد،بر دل مهاجمان اثر نکرد و آنها را به تامل و اندیشه و یا عقب نشینی نداشت.عبدالفتاح عبد المقصود درباره آن لحظه که مهاجمین با زهرا(س) رو در رو شدند،جملات سوزناکی دارد که انسان وقتی بعد از قرنها آن صحنه را تصور می کند،نمی تواند متأثر نشود و اشکش جاری نگردد .
پس ناگاه [مقابل خود]چهره ای بسان چهره رسول خدا(ص)را دیدند که از پشت در ظاهر شد،در حالی که هاله ای از اندوه آن را فرا گرفته و آثار رنج و الم از خطوط صورتش نمایان بود و در چشمش روشنایی اشک وجود داشت و فراز جبینش را گرفتگی خشمی عمیق و احساساتی پر گذار فرا گرفته بود…و عمر از ترس درجا ایستاد…..
بعد ادامه می دهد: (( فشاری که به در خانه وارد شده بود ،تدریجا گسترش میافت.یارانش که با او آمده و پشت سرش در مقابل در ایستاده بودند،ناگاه مقابل خود چهره رسول خدا(ص) را نگریستند که از میان سیمای حبیبه اش زهرا (س)به آنها نگاه می کند…… .
ناگاه آهنگ لطیف و اندوهبارش را سراد.به تدریج آهنگ او اوج گرفت.ومحمد را از میان گور فرا می خواند و با صدای ناله ای آمیخته با سرکشی تلخبار فریاد می کشید:بابا یا رسول الله!…..
گویی زمین در زیر پای این گروه ستمگر از بیم و هراس او می لرزید…..هنوز سخنش به آخر نرسیده بود که دلها از اندوه او گرفت و دیدگان بر او سرشک همی بارید.مردانی ار آن میان با خود حدیث می کردند که ای کاش می توانستند زمین را شکافته و در خفایای آن پنهان گردند.
حال باید دید ریشه اصلی ماجرا چه بوده و عوامل پشت پرده این اهانت چه چیز بوده است؟در این زمینه ،احتمالاتی وجود دارد که به برخی از
الف:چهره نفاق
یک تحلیل این است که تصمیم مهاجمان خانه وحی و غاصبان خلافت از روز اول مسلمان شدنشان بر این بوده که در آینده خلافت را تصاحب نمایند ؛یعنی ایمان آنان واقعی نبوده و حالت نفاق داشته اند؛به ظاهر اسلام آوردند،ولی در باطن به حالت کفر پیشگی خود باقی مانده بودند.در نتیجه،آن حالت درونی نفاق اقتضا می کرد که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص)و تصاحب خلافت ،اولین انتقامها را از علی و زهرا(علیهما السلام)بگیرند که هم محبوب پیامبر اکرم (ص)بودند و هم سد بزرگ و مانع بزرگی برای غصب خلافت.
از اصحاب و یاران پیامبر اکرم (ص) می باشد. پیامبر اکرم (ص) دربخشی از خطبه غدیر می فرماید : (( معاشر الناس آمنوا باالله و رسوله و النورالذی انزل معه من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها او نلعنهم کما لعنا اصحاب السبت))
( النساء/47)
ای مردم!به خدا و رسولش و به نوری که همراه او نازل شده است ،ایمان آورید،قبل از آنکه صورتهایی را محو کنیم و آن صورتها را به پشت برگردانیم یا آنان را مانند اصحاب سبت هلاک کنیم.
آن گاه فرمود: ” با الله ما عنی بهذه الایة الا قوما من اصحابی اعرفهم با سمائهم و انسابهم و قد امرت بالصفح عنهم فلیعمل کل امری علی ما یجد لعلی فی قبله من الحب و البغض”
بحار الانوار ج37ص240و الغدير ج1ص340و معاني الاخبار – شيخ صدوق صص 65-68)
به خدا قسم!خداوند از این آیه قصد نکرد،مگر گروهی از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان می شناسم،ولی مامورم که از آنان پرده پوشی کنم.پس هر کس باید مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می باشد،عمل کند.
آیه فوق به همراه سخن پیامبر اکرم (ص) به خوبی نشان می دهد که گروهی از اصحاب از همان اول حالت نفاق و دورویی را داشتند و بدین وسیله اهداف پشت پرده خود را دنبال می کردند.
2.روایات:
حادثه اعتراض حارث فهری در روز غدیر خم به نصب امیر مومنان (ع)، آغاز انحرافها و توطئه هایی بود که خبر از آینده ای تاریک و فتنه انگیز می داد و نشانی بود از نفاقهای پشت پرده که بعد از رحلت خاتم پیامبران (ص)دامن امت اسلامی را گرفت و خلافت از خط اصلی خویش خارج شد و به ذست غاصبان افتاد و آن همه اهانت به شخص علی و فاطمه زهرا (علیهما السلام)روا داشته شد.
فاطمه زهرا(ص) در خطبه آتشین خود فرمودند: ” فلما اختار الله لنبیه دار انبیائه و ماوی اصفیائه ظهر فیکم حسیکة النفاق و سمل جلباب الدین….”
( خطبه اتشين فاطمه زهرا سلام الله عليها ص34)
چون پروردگار متعال برای پیامبرش خانه انبیاء (آخرت)و آرامگاه برگزیدگانش را اختیار نمود [و او را به سوی سفر آخرت برد]در سینه های شما خوار نفاق ظاهر،و جامه دین کهنه [و بی اهمیت]گردید.
جواب دوم این است که بگوئیم هواهای نفسانی ،ریاست طلبی ها و اعمال ناشایست پیشین سران سقیفه آنها را به اینجا رساند که حتی حاضر شدند برای حفظ و تداوم خلافت غصب شده ،فدک را نیز غصب کنندو خانه زهرا (س)را آتش بزنندو به شخص امیر مومنان و فاطمه زهرا(علیهما السلام)نیز اهانت کنند.این تحلیل مبتنی بر این پیش فرض است که این گروه از اول موسلمان بودندو اسلامشان نیز واقعی بوده است و در راه اسلام نیز فداکاری کرده و در جنگها شرکت داشته اند؛اما چون نتوانسته اند خود را واقعا بسازند،اطاعت از هواهای نفسانی و روحیه مقام خواهی از یک طرف و سر پیچی از فرامین پیامبر اکرم (ص)و گناهان متعدد از طرف دیگر آنها را به این مرحله رساند که چنان جنایتی را مرتکب شوند.این تحلیل هم شاهد روایی دارد،هم شاهد عینی و خارجی.اما به عنوان شاهد روایی،دو روایت ذکر می شود:
1.در لحظه ای که خواستن از علی(ع)اجبارابرای ابوبکر بیعت بگیرند،حضرت علی (ع)آنان را از هواپرستی بر حذر داشتند و فرمودند: ” ونحن احق بهذ الامرمنکم ماکان فینا القاری لکتاب الله الفقیة فی دین اللهالعالم بسنن رسول الله الضطلع بامر الرعیة و الله انه لفینا فلا تتبعوا الهوی فتضلوا عن سبیل الحق فتزدادوا من الحق بعدا”
(بحار الانوار ج28ص ا85و احتجاج طبرسي ج1ص74)
و ما سزاوار این امر (خلافت)هستیم نسبت به شما تا وقتی خواننده [آگاه به]قرآن،آگاه در دین خدا و دانای به سنت های رسول خدا(ص)و چیره و توانا به امر رعیت(و مردم)در بین ما باشد.به خدا سوگند!به حقیقت چنین فردی در بین ما وجود دارد ،پس از هوا [برای درخواست بیعت از من]پیروی نکنید که از راه حق گمراه می شوید و از حق بیشتر فاطمه می گیرید.))
این روایت به خوبی دلالت دارد که آنچه سران سقیفه را به بیعت گرفتن اجباری و غصب خلافت و اهانت به امیر مومنان و زهرا(علیهما السلام)وادار کرد،پیروی از هواهای نفسانی و ریاست طلبی هاست.
2.فاطمه زهرا (س)بعد از آنکه آن همه جسارت نسبت به او و علی (ع)روا داشته شد و خلافت غصب گردید،به محمود بن لبید فرمود: (( آگاه باش!قسم به خدا!اگر حق را به اهلش واگذارو از عترت رسول خدا (ص)اطاعت می کردند،دو نفر هم [در باره حکم خدا]با یکدیگر اختلاف نمی کردند و امامت را گذشته ای از گذشته ای به ارث می برد.))
آنگاه درباره راز انحرافات فرمود: ” و اختاروا بشهوتهم و عملوا بارائهم تبا لهم او لم یسمعوا الله یقول (و ربک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیرة )….هیهات بسطوا فی الدنیا آمالهم و نسوا آجالهم فتعسا لهم و اضل اعمالهم”
(بحار الانوار ج36ص354 واحقاق الحق ج21ص26)
آنها هوا پرستی و شهوت را بر گزیدندو بر اساس رای و نظر شخصی عمل کردند.هلاکت و نابودی بر آنان باد !آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود : (( پروردگار تو آنچه را که می خواهد،خلق می کد و هر چه که بخواهد اختیار می کند و برای آنان اختیاری نیست.))
افسوس [که سران سقیفه] آرزوها و هوس های خود را در دنیا تحقق بخشیدند و اجل های خود را فراموش کرده اند !خدا آنان را نابود کند و اعمالشان را تباه سازد!
جملات فوق به خوبی نشان میدهد که سران سقیفه برای رسیدن به خلافت و برخورد اهانت آمیز با خاندان وحی از سر هوا پرستی و مقام خواهی بوده وتمام مسائل پیش گفته ریشه در هواهای نفسانی و ریاست خواهی آنها داشته است.
در کنار هوا پرستی ،برخی اعمال زشت نیز انسان را وادار به اعمال زشت تر می کند؛یعنی اگر بر انجام گناه اصرار بورزد ،مرتکب گناه بزرگ تر و بیشتری خواهد شد.این معنی،در آیات 77/توبه و10 /روم به خوبی نمایان است.
این عامل نیز به خوبی در رفتار سران سقیفه دیده میشود؛چرا که آنها در طول همراهی با پیامبر اکرم (ص) بارها از دستورات آن حضرت سر پیچی کردند و همین تخلفات بود که از غصب خلافت و احانت به خانه وحی و شخص علی و زهرا(علیهما السلام) سر در آورده اند.
اینک به برخی از نمونه های سر پیچی و پیروی از هوای نفس در رفتار سران سقیفه به صورت فهرست وار و اشاره می شود؛با این تذ کر که این گناهان قطع نظر از رفتار های فردی و اخلاقی این افرا است که در طول زندگی داشته اند و آنچه مد نظر است،برخی تخلفات اجتماعی و گناهان عمو می انان است.
1.فرار در صحنه جنگ احد و نافرمانی از پیامبر اکرم(ص) آنگاه که فرمان بازگشت صادر فرمود.
( سيره ابن هشام ج2ص83)
2.سرپیچی از شر کت در لشکر اسامة بن زید با اینکه صریحا حضرت دستور داده بود که در مدینه نمانند و به لشکر اسامة بپیوندند .
( طبقات الكبري ج2ص190و المراجعات ص30و31 و النص والاجتهاد ص15-19)
3.تخلف از آوردن قلم و دوات در آخرین لحظات عمر پیامبر اکرم(ص) برای نوشتن وصیت و همینطور متهم کردن حضرت به هذیان گویی….
( صحيح بخاري ج1ص22وج2ص14وصحيح مسلم ج2 ص14 ومسند احمد ج1ص325)
اینها و سایر گناهان ،سران سقیفه را تا آن جا پیش برد که حاضر شدند برای تحکیم خلافت غصب شده ،به خانه زهرا (س) هجوم برند و به حضرت آسیب رسانند.
نتیجه و عبرتی که از دو تحلیل گذشته می توان گرفت،این است که در این زمان نیز از خطر سه گروه در امان نیستیم و همیشه باید مواظب خطرات آنها باشیم:
1.منافقان کور دل : در هر قیام و انقلاب و نهضتی منافقان بیش از همه به پیکر آن قیام و مکتبش ضربه وارد کردند.اگر در صدر اسلام عدهای به جمع مسامانان پیوستن تا از پشت به اسلام و مسلمین خنجر بزنند واز درون، جبهه حق را متلاشی کنند امروز هم کم نبوده و
نیستند کسانی که در جبهه انقلاب و نظام نفوذ کرده اند تا از پشت بر پیکر اسلام و دین ضربه زنند و از درون ایجاد اختلاف و انحراف کنند.
2.هوا پرستان:دنیا طلبان،ریاست خواهان و قدرت جویان همیشه انبیا و امامان و هدایت گران را مانع تحقق هوا های نا مشروع خویش دانسته و با آنها سخت مبارزه بر خواسته اند.
امروز هم همین ها با اشاعه فرهنگ فساد و فحشا ،تجمل گرایی و اسراف و تبذیر ،به دنبال فساد جامعه و در نتیجه،رسیدن به قدرت و ریاست می باشند.ازاینها نیز نباید غافل ماند.
3.اهل گناه:در طول تاریخ افرادی بوده اند که از اول از نظر اندیشه و رفتار خوب ظاهر شده اند ،ولی عادت به برخی گناهان و داشتن برخی صفات رذلیه ،سر انجام آنها را به جبهه باطل کشانده است؛افرادی مانند:طلحه و زبیر .امروز ؛نیز از چنین کسانی نباید غافل باشیم.فقط سابقه درخشان کافی نیست بلکه تا آخر خط ماندن ،شرط اساسی است.بعد از وفات پیامبر اکرم(ص) این سه جریان دست به دست هم دادند و آن حوادث تلخ را آفریدند.و سرانجام آن بانوی با عظمت با کوله باری از رنج و غم دنیا را ودا کرد .