اشاره
تداوم بحران و گسترش آن در برخي مناطق اسلامي همچون لبنان، عراق، افغانستان و برخي ديگر از کشورهاي اسلامي، گوياي مداخله آشکار غرب در جهان اسلام است. براي مقابله با سياستهاي مداخلهجويانه قدرتهاي غربي در مسايل داخلي کشورهاي اسلامي، بايد ابعاد طرحهاي استراتژيک غرب براي ايجاد گسست و فتنه در جهان اسلام را شناخت. اين نوشتار با بررسي ابعاد و گستره برخي از مهمترين حرکتهاي مداخلهجويانه غرب در جهان اسلام سعي خواهد کرد زمينه مقابل با آنها را هموار سازد
رويکرد کلي غرب عليه جهان اسلام
درباره سياست غرب در مقابل جهان اسلام و مسلمانان امروزه سه راهكار مورد استفاده قرار گرفته است:
1 تهاجم عليه مقدسات اسلامي
در عصر کنوني، يکي از مهمترين شيوههاي مبارزاتي، به کارگيري شيوه تبليغي است. غرب با به کارگيري اين شيوه در قالب کاريکاتور، کتاب، مقاله و فيلمهاي اهانتآميز، تهاجم گستردهاي را عليه مسلمانان آغاز کرده است. گرچه ارائه اين تصاوير اهانتآميز به دين اسلام و مسلمانان به دليل نگراني از گسترش بيسابقه دين اسلام در جهان است و واکنشهايي را در ميان مردمان مسلمان و غير مسلمان برانگيخته است، اما اين واکنشها در حدي نبوده که غرب را از استمرار اين سياستهاي توهينآميز باز دارد.
2 تهاجم نظامي
تهاجم نظامي عليه کشورها گرچه سياستي قديمي است، ولي همچنان به عنوان حربهاي در دست قدرتهاي استعماري باقي مانده است. در حال حاضر بسياري از مناطق اسلامي زير تهاجم نظامي کشورهاي غربي قرار گرفتهاند و جان و مال و حيثيت آنان در معرض تجاوز قدرتهاي غربي واقع شده است. با اين حال و به لحاظ منسوخ شدن اين سياست عليه جوامع انساني، اين حربه از ابعاد استراتژيک چنداني در مقابله با جوامع اسلامي برخوردار نيست و به همين دليل قدرتهاي غربي براي مقابله با مسلمانان به سياستهاي غير نظامي بيشتر ميانديشند. و البته اين بدان معني نيست که قدرتهاي غربي تهاجم مستقيم نظامي را از دستور کاري خويش حذف نموده باشند، چنانکه هم اکنون شاهد تجاوزات فراواني از سوي قدرتهاي غربي به رهبري آمريکا در مناطق مختلف جهان از جمله جهان اسلام هستيم. در حال حاضر اين سياست به دو شيوه مختلف در مناطق اسلامي پيگيري ميشود؛ نخست از طريق تهاجم مستقيم سردمداران غرب به سرزمين اسلامي و اشغال مستقيم آن و شيوه دوم که بيشتر مورد توجه آنان قرار دارد، کشتار مسلمانان از طريق ايجاد اختلاف و درگيري در مناطق اسلامي است. مسلمانکشي در عراق، فلسطين، پاکستان، افغانستان و لبنان با سياستهاي مداخلهجويانه و فتنهانگيزانه سران استراتژيست غرب، تصوير ناخوشايندي از آشوب و ناامني و بيثباتي را در جهان اسلام به وجود آورده و چهره نامناسبي از وضعيت مسلمانان در جهان به نمايش گذارده است.
3 تخريب عقايد و ماهيتزدايي مسلمانان
مهمترين طرح استراتژيک غرب براي ايجاد گسست و فتنه در جهان اسلام، تلاش قدرتهاي غربي در جهت تخريب عقايد و ماهيتزدايي مسلمانان است. از ساليان دور تا به امروز استراتژيستهاي آمريکا طرحي براي تخريب ماهيتي و هويتي مسلمانان تدوين نمودهاند تا از طريق آن به تخريب هنجارها و ارزشهاي اعتقادي آنان بپردازند. مهمترين هدف اين طرح، جلوگيري از هرگونه تضاد و تعارض دروني جهانيان به ويژه مسلمانان با ارزشهاي آمريکايي بود. به همين دليل با رواج ايده مقابله با تروريسم و هدايت افکار عمومي به آنچه آن را «تروريستهاي اسلامي» ناميدهاند، سعي در تخريب هنجارهاي ايدئولوژيک اسلام نمودهاند تا از اين طريق، بستر مناسبي براي جهاني کردن امنيت ارزشهاي آمريکايي و نظام ليبرال دموکراسي فراهم آورند. هم اينک نظام ليبرال دموکراسي و در رأس آن سردمداران کاخ سفيد به اين نتيجه رسيدهاند که براي آمريکايي شدن و توسعه ارزشهاي آمريکايي و غربي در جهان بشري – اعم از مسلمان و غير مسلمان – نميتوان مسير نظامي و انواع جنگ افزارهاي تسليحاتي را پيمود، بلکه براي رسيدن به اين هدف بايد از طريق تبليغات گسترده به ماهيتزدايي از هر آنچه ارزشهاي غير آمريکايي است دست يازيد. بايد محيط اجتماعي مبتني بر ارزشهاي يکسان – آن هم فقط از نوع غربي – به وجود آورد تا رفتارهاي همسويي که منافع قدرتهاي استعماري را تأمين ميکند، نتيجه گردد و اين مسيري است که با به حداقل رساندن قدرت سخت، قدرت نرم و غير محسوس را به خدمت ميگيرد. هم اينک آمريکا به نمايندگي از کل جهان غرب در صدد است در قالب جنگ نرم، کشورهاي اسلامي و مسلمانان را با تغييرات ماهيتي و هويتي از درون و بيرون روبهرو کند که در ادامه به برخي از ابزارهاي آنان براي دستيابي به اين هدف اشاره ميشود:
توسعه جنگ رسانهاي
رسانه، مهمترين ابزار ناتوي فرهنگي براي بيثباتسازي نظام امنيت اجتماعي در جوامع مختلف به ويژه جوامع اسلامي است. امروزه با گسترش علوم و فنون ارتباطات، مهمترين و بيشترين سهم اين جنگ رسانهاي به ماهواره تعلق ميگيرد. به گفته کارشناسان، در حال حاضر بيش از 4/5 ميليون گيرنده ماهواره غير مجاز در کشور ايران فعال است و از 17 هزار و 666 شبکه ماهوارهاي جهاني، حدود سه هزار شبکه در داخل کشور قابل دريافت ميباشد.1 مجلس نمايندگان آمريکا با تخصيص بودجه سالانه به توسعه شبکههاي ماهوارهاي فارسي زبان ضد انقلاب، به صورت مستقيم در امور داخلي جمهوري اسلامي ايران مداخله ميکند و آنان نيز با بهرهمندي از اين کمکها تلاش ميکنند زمينههاي ناامنيهاي مدني در سطوح مختلف صنفي، دانشجويي، قومي و ديگر اقشار اجتماعي را فراهم سازند.
راهاندازي شبکههاي جاسوسي و جنگهاي اطلاعاتي
شبکههاي جاسوسي آمريکا و رژيم صهيونيستي براي نفوذ در نهادهاي استراتژيک جوامع اسلامي تلاشهاي گستردهاي به راه انداختند؛ به عنوان مثال اين شبکههاي جاسوسي در نظام جمهوري اسلامي با هدف بيثباتسازي امنيت اجتماعي و گسترش نافرماني مدني به ويژه در استانهاي شمال غربي کشور همچون کردستان، آذربايجان و … تلاشهاي بيوقفهاي را انجام ميدهند.
به راه انداختن اختلافات قومي و فرقهاي
برخي ديگر از تهديدات نرم دشمنان که به طور خاص در مورد جمهوري اسلامي ايران پيگيري ميشود، عبارتند از:
– تحريک وهابيت براي مقابله با تشيع در ايام فريضه حج؛
– افزايش تبليغات گروههاي ضاله در برخي نواحي استانهاي مرزي؛
– به راه انداختن مانورهاي تبليغاتي در قالب مداخلات بشردوستانه؛
– حمايت غيرمستقيم از مافياي مواد مخدر براي افزايش توزيع و مصرف آن در ايران؛
– دامن زدن به شايعات با هدف به چالش کشاندن ثبات امنيت اقتصادي، اجتماعي، سياسي و …
اهميت استراتژيک خاورميانه اسلامي براي غرب
اکثريت قريب به اتفاق مسلمانان، در منطقه خاورميانه ساکناند و به همين دليل اين منطقه از موقعيت استراتژيک بسيار بالايي براي جهان غرب برخوردار است. اهميت اين منطقه وقتي دو چندان ميگردد که مشاهده ميکنيم گزارشهاي موجود از گسترش روز افزون اسلام حکايت دارد و اين احتمال که قرن آينده، قرن اسلام باشد را تقويت نموده است. به همين دليل آمريکا که هم اکنون پرچم رهبري نظام ليبرال دموکراسي را در دست گرفته، با اين سؤال اساسي مواجه است که با اين دين آسماني (اسلام) که ماهيت ناسازگاري با توسعهطلبي آمريکا دارد، چگونه بايد برخورد کند.
پروژه استراتژي امنيت ملي آمريکا در قرن 21 که در سال 1998 توسط وزارت دفاع آمريکا و به مدت سه سال تهيه شد، يک برنامه 25 ساله براي اين مسأله تدوين نموده است. در اين استراتژي به تفصيل درباره اهداف و موانع و راهبردهاي آمريکا در خاورميانه سخن به ميان آمده است و اهميت و ويژگيهاي منطقه مسلماننشين خاورميانه براي آمريکا اينگونه تشريح گرديده است:
1خاورميانه که منبع فسيلي جهان است، براي ايالات متحده و همپيمانانش منافع کليدي و مهم دارد. اين منطقه تنها منطقهاي است که آرايش نظامي آمريکا به طور پيوسته در آن ادامه داشته است.
2اين سرزمين محل اسلام مسلّح و سياسي نيز هست که دست کم بايد به عنوان يک محرک مهم و بيثباتي به شمار آيد.
3اين منطقه محل رقابت فرقهاي ميان شيعه و سني، مسلمان و هندو، يهودي و مسيحي و قبطي، بهائيان و بودائيان نيز است.
4خشونت قومي درون هر کشور حتي ميان کشورهايي که شامل کردها، ترکها، فارس و ارامنه و آذريها و … نيز وجود دارد.
در همين حال بخش مطالعات خاورميانه پژوهشکده «رند» در يک طرح تفصيلي، مسلمان مورد اشاره در استراتژي آمريکا را به چهار قسم تقسيم ميکند که عبارتند از: بنيادگرايان، تجددگرايان، سنتگرايان و عرفيگرايان. اين پژوهشکده اولويت کمک آمريکا را در کمک به تجددگرايان يا ميانهروها و اصلاحطلبان ميداند و اذعان ميدارد که آمريکا در کمک به تجددگرايان بايد به موارد زير بپردازد:
1 دادن يارانه براي کاهش هزينههاي انتشار و توزيع آثار و نوشتههاي آنها؛
2تشويق آنها به نوشتن براي جوانان و مردم عامي؛
3استفاده از ديدگاههاي آنان در برنامههاي درسي؛
4فراهم کردن امکان دسترسي مخاطبان عام به ديدگاهها و قضاوتهاي ديني آنها.
پژوهشکده «رند» که بازوي تحقيقاتي سازمان سيا (سازمان اطلاعاتي مرکز آمريکا) است، در ادامه راهبرد برخورد با بنيادگرايان را سرزنش و ايجاد تفرقه ميان آنها و برخورد با سنتگرايان را ترويج صوفيگرايي و عرفانهاي کاذب ميداند و مينويسد بايد عرفيگرايان (سکولارها) را با بنيادگرايان درگير ساخت و آمريکا را دوست آنان معرفي کرد و2 همانگونه که از متن تهيه شده توسط استراتژيستهاي امنيت ملي آمريکا مشهود است، آنان طرح استراتژيک نرم را براي ايجاد فتنه در جهان اسلام ترجيح ميدهند. و البته اين طرحي است که ساليان دراز مورد توجه استعمار قرار داشته و به طرق گوناگون سعي در اجراي آن در جوامع اسلامي داشتهاند.3
گستره طرحهاي استراتژيک غرب براي ايجاد فتنه در جهان اسلام را ميتوان در قالب دو طرح کلي قدرت نرم و قدرت سخت مورد مطالعه قرار داد. در حال حاضر آمريکا به نمايندگي از غرب در صدد است به دو شيوه سخت و نرم افزاري کشورهاي اسلامي و مسلمانان را با تغييرات ماهيتي و هويتي از درون و برون روبهرو کند، امّا مهمترين بخش اين طرح بر روي قدرت نرمافزاري متمرکز است. قدرت آمريکا به لحاظ عدم کاربرد، فرسودگي و خطاهاي فاحش؛ به طور محسوسي در حال حرکت از قدرت سخت به نيمه سخت و نرم ميباشد که ضمن کم هزينهتر بودن، از ريسکپذيري پايينتري نيز برخوردار است. پس از شکستهاي فاحش آمريکا در عراق و افغانستان، انديشه تئوريسينهاي غربي همچون «جوزف ناي» بيشتر مورد توجه قرار گرفت که توصيه کرده بود «آمريکا بايد با تبليغ آرام، آرمانها، ارزشها، قدرت شکلدهي افکار عمومي، ارائه خدمات بشردوستانه، اعطاي کمکهاي خارجي و توان استفاده از عمليات رواني و … در راستاي اهداف خود بهره جويد». اين در حقيقت همان طرحي است که انديشمندان مکتب فرانکفورت با انتقاد از آن، آن را به تکثير انسانهاي اسير و منفعل تعبير نموده بودند. در هر حال آمريکا قدرت نرم خود را از ساليان گذشته تا به امروز مورد توجه قرار داده است. يکي از ابعاد اين طرح، مبارزه با مسلمانان از طريق نيروي خود مسلمانان بوده است؛ همان شيوهاي که در دوران جنگ سرد در مقابله با کمونيسم پيش گرفت. در اين دوران دولت آمريکا شبکهاي گسترده از روزنامهنگاران و هنرمندان مزدور را اداره ميکرد. سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا صدها نفر کارشناس اطلاعاتي در خارج از مرزهاي ايالات متحده در اختيار داشت، فيلمهاي متعددي از ارزشهاي ليبرال دموکراسي و نواقص کمونيسم ساخته شد و …
پس از واقعه 11 سپتامبر همين شيوه براي مقابله با جهان اسلام مورد توجه بيشتر قرار گرفت. دولت نئومحافظهکاران اقدام به راهاندازي رسانههاي مختلف همچون راديو آمريکا، راديو فردا و … نمودهاند. اين رسانهها با توليد برنامههاي 24 ساعته، اهداف استراتژيک خود را دنبال ميکنند. فعاليت گسترده اين توطئه براي ايجاد فتنه و آشوب در جامعه اسلامي ايران بوده است که هوشياري بيش از پيش ملت ايران، آنان را از تحقق اهداف استکباري آنان ناکام گذارده است.
پينوشتها
1. از اين تعداد 380 شبکه به پخش موسيقي، 74 شبکه به تبليغات مد لباس و لوازم آرايشي، 273 شبکه به تبليغ اديان ساختگي و 235 شبکه به برنامههاي مبتذل اختصاص يافتهاند. (جواد آرينمنش، نايب رئيس کميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي آخرين آمار ديشهاي ماهوارهاي در ايران، 4 آذر 87، نشريه پگاه حوزه، ش 251).
2. ماهنامه مسجد، ش 131، آبان 1387، ص 87.
3. در اين زمينه ميتواند به دو طرح استعماري فتنه وهابيت و فتنه مبارزه با الفباي اسلامي اشاره کرد:
فتنه وهابيت:
دوران سلطنت سلطان سليم دوم (1204 – 1222 هـ.ق) دوراني بسيار آشفته و بحراني براي ايران و ساير جوامع اسلامي بود. از جمله تحرکات فتنهجويانهاي که در اين عصر شکل گرفت، توطئه وهابيت بود که با پشتيباني استعمار پير انگليس در حجاز اتفاق افتاد. در پي اين رويداد، توطئهگران اداره حرمين شريفين را به دست گرفتند و زائران مصري و سوري را از انجام مراسم عبادي حج باز داشتند. بنيادگذار فرقه وهابيت که به مرور طبيعت شرير و جنايتکارانه خود را آشکارتر ساخت، محمدبن عبد الوهاب بود. وي با حمايت انگلستان فرقه وهابيت را بنيان نهاد و با کشتار بيرحمانه در عربستان و عراق، اين عقيده انحرافي را در سرزمين اسلامي مستقر ساخت.
فتنه مبارزه با الفباي اسلامي
ميرزا ملکم خان فرزند يعقوب ارمني از ارامنه منطقه جلفاي اصفهان با سفر به استانبول براي مبارزه در راه تغيير الفباي اسلامي، کوششهاي زيادي به خرج داد. وي در نامهاي به فتحعلي آخوندزاده که هر دو از وابستگان و دست نشاندگان بيگانگان در ايران بودند، مينويسد:
«الفباي کنوني بيشک در ميان مسلمانان بسيار رواج يافته است، اما بايد آن را به شيوهاي زيرکانه و به تدريج تغيير دهيم.»
(م. ف آخوندزاده، الفباي جديد مکتوبات با گردآوري و تصحيح دکتر حميد محمدزاده، 1357، تبريز، ص 367) ميرزا ملکم خان با سران بسياري از دول خارجي ارتباط مستقيم داشت و براي تحقق اهدافش دائماً در حال سفر به کشورهاي اروپايي بود. او در سال 1826 م با نوشتن مقالاتي در روزنامه حريت چاپ لندن، به ترويج عقايد و افکار مسموم خود پرداخت. فتنه تغيير الفباي اسلامي همزمان در کشورهاي ديگر اسلامي نيز رواج يافت. مصر، افغانستان، ترکيه و ايران تقريباً همزمان تحت سلطه و سيطره انگليسيها قرار داشتند. از سوي انگلستان، رضاخان در ايران و در ترکيه کمال پاشا (آتاتورک) به قدرت ميرسند و سياستهاي واحدي که از سوي انگلستان براي آنان ديکته شده بود، به اجرا درميآيد. البته فتنه جمهوريخواهي و تغيير الفبا در ايران با هوشياري علما و مردم تحقق نميپذيرد، ولي در ترکيه به اجرا درميآيد. برخي از سياستهاي ديگر همچون طرح متحدالشكل کردن لباسها که در نهايت به کشف حجاب انجاميد، در هر دو کشور ايران و ترکيه به اجرا درميآيد.
منابع براي مطالعه بيشتر:
فضيل ابوالنصر، رويارويي غربگرايي و اسلامگرايي، ترجمه حجت الاسلام جودکي، تهران، وزارت امور خارجه، 1378.
رضا داوري و جمعي ديگر از نويسندگان، رويارويي فرهنگي ايران و غرب در دوره معاصر، تهران، سروش، 1375.
جهانبخش ثعاقب، نگرش تاريخي بر رويارويي غرب با اسلام، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1379.