مهمترین تألیفات شیخ احمد احسایی
1- جوامع الکلام
2- شرح زیارت جامعه کبیره (مهمترین آرا و عقاید شیخ در این اثر است)
3- کتاب حیاه النفس
4- کتاب شرح عرشیه
از مهمترین آثار او جوامع الکلام است که در دو جلد چاپ شده است و حاوی پاسخهای او به سوالها و قصائدی در رثای امام حسین (ع) است. شرح زيارت جامعه كبیره بزرگترین و معروفترین اثر احسایی است که در چهار جلد منتشر شده است کتاب دیگر او حیاه النفس فی حضیره القدس که کتابی مختصر در اصول و عقاید می باشد . از دیگر آثار منتشر شده احسایی می توان از شرح الارشیه – شرح المشاعر – العصمه و الرجفه – الفوائد – المجموعه الرسائل و مختصر الرساله الحیدریه فی فقه الصلاه الیومیه ، نام برد.
شاگردان شیخ
پس از فوت شیخ احمد احسایی یکی از شاگردانش به نام سید کاظم رشتی (1212-1259 ق) جانشین او گردید. سید در جوانی به یزد رفت و به شیخ احمد پیوست و سپس به کربلا رهسپار شد و تا پایان عمر در آن شهر به تدریس و ترویج مکتب شیخیه مشغول بود. وی بالغ بر یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله نوشت که غالباً با زبان و رمزی نامعلوم است. برخی معتقدند منشأ برخی آرا نادرست شیخیه سید کاظم رشتی است و احسایی بدانها اعتقاد نداشته است.(بااندك تفحصي در كتب رجال شناسي شيعه روشن مي گردد كه درنسب شناسي چنين ساداتي وجود نداشته وبه احتمال قوي اوفردي روسي بوده كه استمارگران براي تخريب مذهب اورا به عنوان سيدرشتي معرفي كرده اند.)
یکی از شاگردان سید کاظم ، میرزا علی محمد ملقب به باب بود که پس از فوت او ، مدعی جانشینی او شد و پس از آن ادعای بابیت امام غائب و سپس ادعای نبوت خویش را مطرح ساخت. شرح عقاید او در بحث از فرقه بابیه ذکر خواهد شد.
دیگر شاگرد سید کاظم حاج محمد کریم خان قاجار (1225-1288 ق) فرزند حاج ابراهیم خان ظهیر الدوله پسر عمو و داماد فتحعلی شاه بود که مدعی جانشین سید گردید و فرقه شیخیه کرمانیه را تأسیس کرد.
این فرقه به نام کریمخانیه نیز نامیده می شود. پس از حاج محمد کریمخان اکثر شیخیه کرمان ، فرزندش محمد خان (1236-1324 ق) را به عنوان رئیس شیخیه پذیرفتند. هر چند رحیم خان یکی دیگر از فرزندان حاج محمد کریم خان نیز مدعی نیابت پدر بود و طرفدارانی هم پیدا کرد. از دیگر مدعیان رهبری شیخیه محمد باقر خندق آبادی نماینده حاج محمد کریمخان در همدان بود که پیروانش فرقه شیخیه باقریه را در همدان ایجاد کردند. اکثریت شیخیه کرمانیه پس از محمد خان برادرش زین العابدین خان (1260-1276 ق) را به رهبری خویش برگزیدند. پس از او ابوالقاسم خان ابراهیم و سپس عبدالرضا خان به ریاست شیخیه کرمانیه برگزیده شدند. عبدالرضا خان ابراهیم در سال 1358ش ترور شد.
سید کاظم رشتی
بعد از مهاجرت و اخفای شیخ احمد احسایی شاگرد او سید کاظم رشتی مرام و مسلک شیخ را رواج داد و کسی به درستی نمی داند این مرد اهل کجا بوده و از کجا آمده و مسلماً او ایرانی نبوده .
به هر حال سید رشتی کسی بود که رکن رابع سازی و بابی سازی را به وجود آورد . و سید علی محمد باب یکی از شاگردان او بود که ادعای مهدویت کرد و شاگردان سید فوراً او را پذیرفتند.
سید کاظم رشتی توانست مکتب شیخ احسایی را زنده نگه دارد و آنرا رونقی دهد و به گفته او شیخ احسایی با امام زمان (عج) رابطه مستقیم داشته و هرچه می خواسته از امام زمان(عج) در بیداری و از ائمه در خواب می گرفته و حاج محمد کریم خان از شیخ چنین نقل می کند : از او سوال شد اگر کسی دسترسی به شیخ نداشت از چه کسی اخذ علم کند گفت از سید کاظم . چرا که او از من علم آموخته و من از ائمه خود و ایشان بی واسطه کسی از خدا آموخته اند.
هنگامیکه سید علی محمد باب ادعای مهدوی گری کرد تنها شاگردان سید به او ایمان آوردند و حروف حی در اصطلاح بهاییگری که هجده نفر بودند همه از شاگردان سید کاظم رشتی بودند و سید کاظم رشتی بعد از به توپ بسته شدن کربلا به دعوت نجیب پاشا دوست گرامی خود و عامل کشتار کربلا به بغداد می رود (اين نيز از پيچيدگي هاي هويت سيد كاظم رشتي است .در حالي كه مردم شيعه كربلا قتل عام مي شوند او با حفاظت سنيهاي عثماني با اجلال به بغداد واز انجا به مركز دولت عثماني گسيل مي شود)
در خصوص علت مرگ سيد كاظم رشتي سرکار آقا در کتاب هدایه الطالبین می گوید: که سید مریض شده و امکان دارد مسموم شده باشد.
حاج کریم خان کرمانی (بنیانگذار فرقه شیخیه در کرمان)
پس از درگذشت مرموز سید کاظم رشتی شاگردانش هر کدام در گوشه ای از کشور پهناور اسلامی سكونت گزيدند که سه تن از آنها توانستند مکتب استاد را زنده کنند.
سید علی محمد باب در شیراز موسس فرقه بابیه ، حاج محمد کریم خان ابراهیم در کرمان موسس سلسله شیخیهای فعلی کرمان و حاج میرزا شفیع در تبریز که امروزه به رهبری احقاقیها اداره می شود. و جالب اینجاست که شیخیهای اسکو و تبریز شیخیهای کرمان را کافر و نجس می دانند و کریمخانیها آنها را منحرف می دانند.
و اینک شرح حال کریم خان از کتاب ارشاد العلوم و کتاب شرح احوالات او:
وي پسر ابراهیم خان ظهیر الدوله والی کرمان ومادرش دختر میرزا رحیم مستوفی است.
از یک خان زاده و شاهزاده قاجار با مادر غیر ایرانی فردی ظاهراروحانی به وجود آمده آنهم با آن خصوصیات که حضرات می نویسند .
در شب پنجشنبه 18 محرم سال225 متولد شده چون پدرش ملاحظه می کند که او علاقه به تحصیل دارد مقدمات تحصیلش را فراهم می کند و مدرسه عالی در کرمان مخصوص او بنا نهاد. در سن هفت و هشت سالگی از کتب فارسی بهره بردوبرای تعلیم علوم عربیه و فنون در محضر آقای سید زین العابدین مجتهد کرمانی درس می خواند. در سال 1241 پدرش به تهران رفت و همانجا فوت کرد. و حاج محمد کریم خان برای رسیدن خدمت سید کاظم رشتی عازم کربلا می شود. و در محضر سید به تحصیل علم و دانش ميپردازد وبه آشپزی در خانه سید مشغول میشود. بعد ار آن به اجازه سید به کرمان می رود ولي بدون اجازه تدریس می پردازد که از جمله کسانی که به درسش حاضر می شود ملاآخوند پیش نماز کرمانی بود. او در همدان از دختر محمد قلی میرزا پسر فتحعلی شاه خواستگاری کرد و در تهران ازدواج نمود و به کرمان مراجعت کرد . وي و میرزا علی محمد باب دو شاگرد سید بودند که یکدیگر را مانع پیشرفت کاری خود می دانسته و در مقام تکفیر یکدیگر بودند و از نظر علمای شیعه هم پیروان سید علی محمد باب و هم پیروان حاج محمد کریم خان کرمانی منحرف هستند . خلاصه در سال 1281 برای زیارت امام رضا (ع) راهی می شود که در شهر یزد توقف می کند رمضان آن سال در آنجا سپری می کند بعد به مشهد و از آنجا به کرمان مراجعت می کند.
و در تاریخ 1288 به قصد عراق حرکت می کند. که در منزل سوم کسالت پیدا می کند و در منزل چهارم در قریه ته رود جنوب شرقی کرمان روز دوشنبه دوم شعبان در می گذرد. و جسدش به لنگر آورده می شود و پس از یکسال و دو ماه به کربلافرستاده می شود و در جنب قبر سید کاظم رشتی مدفون می گردد.
عقاید کریم خان
کتاب ارشاد العلوم کتاب فرقه خانی که بیشتر عقاید آنها در آن ذکر شده که در دو جلد به چاپ رسیده جلد اول مطالب فراوانی بوده است که در طبع بعدی آنها برداشته شده است . این کتاب در چهار سمت 1- شناخت خدا 2- معرفت پیامبر 3- شناخت امام زمان (عج) 4- شناخت پیروان ایشان و نیکان و بزرگان ( رکن رابع )
در این کتاب در ص 45 جلد اول می خوانیم 1- صفات غیر خدا هستند و جدا می باشند خودشان شخصیت مستقل دارند منتهی مانند فرشتگان از امر خدا سرپیچی نمی کنند و از دستور خدا خارج نمی شوند.
2- صفات خدا نور خداست و اصولاً صفات خدا پیدا نیست بلکه هر چه پیداست نور خدا می باشد . در واقع صفت اصلی خدا همان نور است پس تمام صفات بنور است و کاری به خدا ندارد . عالم نور است رازق نور است.
ایشان می گویند تمام این صفات متعلق به نور و نور هم متعلق به خداست و حال آنکه آیات قران بصراحت تمام نسبت این صفات را به خدا می دهد و او را رازق خالق عالم می داند (سوره انعام آیه 1) ، (سوره اعراف آیه 185) ، (سوره رعد آیه 16). و در نظر قران صریح بیان شده است که خدا خودش نور است نه آنکه نور مخلوق او باشد.
سید علی محمد باب ( بنیانگذار فرقه ضاله بابیه )
بابیان منکر شاگردی سید علی محمد باب شیرازی از سید کاظم رشتی و شیخ احمد احسایی هستند آنها با این انکار می خواهند سید علی محمد باب را «امی» قلمداد کنند او برخلاف استاد خود شیخ احمد احسایی که جانشینی را برای خود معرفی نکرده بود ، ادعای رکن چهارم یا (قریه ظاهریه) کرد و سپس خود را باب امام زمان (عج) خواند و بعد از آنکه جمعی از پیروان او دین اسلام را منسوخ اعلام و نغمه ایجاد دین تازه سر دادند ادعای مهدویت کرد و سپس به دین سازی روی آورد او شش مرتبه ادعای خود (رکن رابع) را تغییر داد ابتدا خود را سید ذکر و سپس از آن بابیت و خود را نائب خاص امام غایب خواند. او مدتی خود را «باب» و واسطه میان مردم و امام زمان می خواند پس از آن ادعای «مهدویت» و در مرحله بعد ادعای «نبوت» و در مرتبه پنجم ادعای «ربوبیت» نهایتاً ادعای «الوهیت» نمود .
او با تدوین کتاب (بیان) علاوه بر انکار اصول دین مبین اسلام مردم را به فروعاتی دعوت کرد که به بعضی از آنها اشاره می کنیم : 1- محو تمامی کتب دینی علمی ، ادبی و اخلاقی به غیر از کتاب بیان 2- انهدام ابنیه و بقاء روی زمین اعم از کعبه ، قبور انبیا و ائمه ، مساجد ، کنیسه ها و کلیسا ها و هر بنایی که به اسم دیانت بنا شده است . 3- برای بجا آوردن حج حجاج بابی به شیراز رفته و در خانه او طواف کنند و خانه او را به گونه ای بنا کنند که از بیرون نود و پنج درب داشته باشد (این بیت الحرام ساختگی تا قبل از انقلاب اسلامی برپا بوده و با پیروزی انقلاب اسلامی تخریب گردید و در مکان آن مسجدی به نام بیت المهدی بنا شد . البته هنوز هم این مکان مورد توجه بابیان می باشد.)
ادعاهای مکرر سید علی محمد باب سبب شورشهایی در کشور گردید که در پی آن به دست مامورین حکومتی دستگیر و به فتوای علما و به فرمان شاه در تبریز به دار مجازات آویخته شد.
با مرگ او و روی کار آمدن میرزا یحیی صبح ازل دین سازی دیگری در ایران شکل گرفت.
فرقه شیخیه در آذربایجان
در آذربایجان نیز علمای بزرگی به تبلیغ و ترویج آرای شیخ احمد احسایی پرداختند. از علمای شیخیه آذربایجان سه طایفه مهم قابل ذکر است :
طایفه اول
نخستین طایفه شیخیه آذربایجان خانواده حجت الاسلام است بزرگ این خاندان میرزا احمد مماقانی معروف به حجت الاسلام (م. 1269 ق) است که نخستین عالم مجتهد شیخی در آذربایجان است. او مدتی شاگرد شیخ احمد احسایی بوده و از او اجازه روایت و اجتهاد دریافت کرد و نماینده وی در تبریز بود . او همان شخصی است که حکم تکفیر و اعدام علی محمد باب را در تبریز صادر کرد.
حجت الاسلام سه فرزند دانشمند داشت که هر سه از مجتهدان شیخی در تبریز به شمار می رفتند و به لقب حجت الاسلام معروف بودند . فرزند ارشد او میرزا محمد حسین حجت الاسلام (م.1313 ق) نام داشت و از شاگردان میرزا احمد باقر اسکویی بود. فرزند میرزا محمد حسین حجت الاسلام میرزا ابوالقاسم حجت الاسلام (م.1362 ق) آخرین فرد روحانی خانواده حجت الاسلام بود.
طایفه دوم
دومین طایفه شیخیه آذربایجان ، خانواده ثقه الاسلام است میرزا شفیع تبریزی معروف به ثقه الاسلام بزرگ این خاندان است. وی از شاگردان شیخ احمد احسایی بوده است. فرزند او میرزا موسی ثقه الاسلام از علمای شیخیه تبریز بود. میرزا علی معروف به ثقه الاسلام دوم یا شهید نیز از همین خانواده است. او در سال (1330 ج) به جرم مشروطه خواهی و مبارزه با روسها به دست روسهای اشغالگر تزاری در تبریز به دار آویخته شد. برادر او میرزا محمد نیز از علمای شیخیه تبریز به شمار می رود.
طایفه سوم
سومین طایفه آذربایجان خاندان احقاقی است بزرگ این خاندان میرزا محمد باقر اسکویی است که از مراجع فقیه و دارای رساله علمیه بود. او شاگرد میرزا حسن مشهور به گوهر از شاگردان شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی بوده است. فرزند میرزا احمد باقرمیرزا موسی احقاقی نیز از علما و مراجع بزرگ شیخیه است. او کتابی تحت عنوان احقاق الحق نگاشت. و در آن عقاید شیخیه را به تفسیر بیان نمود پس از این تاریخ او و خاندانش به احقاقی مشهور شدند . در این کتاب برخی آرای شیخیه کرمان و محمد کریمخان مورد انتقاد و ابطال قرار گرفت. از جمله فرزندان میرزا موسی احقاقی میرزا علی ، میرزا حسن ، میرزا محمد باقر هستند که از علمای بزرگ شیخیه بودند همین اینکه مرکز این گروه کشور کویت است و ریاست آن را میرزا حسن احقاقی بر عهده داشت که مرجع فقهی شیخیه آذربایجان و اسکو می باشد. شیخیه کرمان و آذربایجان در اعتقادات خود را پیرو آرا شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی می دانند. اما در فروع دین و اعمال با یکدیگر اختلاف نظر دارند . کرمانیها از شیوه اخباریگری پیروی می کنند و به تقلید از مراجع اعتقاد ندارند . اما شیخیه آذربایجان به اجتهاد و تقلید معتقدند و از مرجع تقلید خودشان پیروی می کنند. البته در عقاید نیز شیخیه آذزبایجان برخلاف شیخیه کرمان خود نیز به اجتهاد می پردازند. و آرای شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی را بر اساس تلقی خویش از احادیث تفسیر می کنند. از دیگر اختلافات کرمانیها و آذزبایجانها مسئله رکن اربع است شیخیه کرمان اصول دین را چهار اصل توحید ، نبوت ، امامت ، و رکن رابع می دانند.
اما شیخیه آذربایجان بشدت منکر اعتقاد به حکم رابع هستند و اصول دین را پنج اصل توحید ، نبوت ، معاد ، عدل و امامت می دانند. آنان چنین استدلال می کنند شیخ احمد احسایی در ابتدای رساله حیاه النفس و سید کاظم رشتی در رساله اصول عقاید ، اصول دین را 5 اصل مذکور می دانند و در هیچ یک از کتب و رسائل این دو نفر نامی از رکن رابع برده نشده است.
.
منابع و مآخذ
– آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی / رضا برنجکار
– خواستگاه و پیدایش فرقه های شیعی در عصر امامان / علی آقانوری
– این است شیخی گری / ا.خ . لیقوانی
– تحلیلی بر تاریخ و عقاید فرقه شیخیه / احمد خدایی
– شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهاییت / عزالدین رضانژاد
– تاریخ ادیان و مذاهب جهان / مبلغی آبادانی
والسلام
محمد علی محسن زاده