بحث فقط از لباس خود عروس است نه داماد و نه خویشاوندان عروس یا داماد زیرا در اسلام با دو مطلب جالب از عروسی حضرت علی عليه السلام وحضرت زهراسلام الله عليها درباره لباس عروسی روبرو می شویم و توجهمان را تا حدودی به لباس عروس جلب مینماید:
یکی بخشیدن پیراهن عروسی است که حضزت زهرا سلام الله عليها بهنگام روبه حجله رفتن به سائلی داد و این معلوم میدارد که لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون را کسی بهتر از زهرای مرضیه تحقق نبخشیده و اوامر الهی را کسی بهتر از آن بانوی محترم مکرم مطاع ندانسته است زیرا حب و دوستی به لباس عروسی نزد دختران باندازه ای است که گویا وصل وحجله و زفاف را در آن دیده اند و با وجود این چون پروردگار میفرماید :
از آنچه خودتان دوست دارید انفاق کنید حضرتش در یک سطح بسیار بالا آنچه دوست میداشت برای اطاعت از پروردگار انفاق فرمود ودر عین حال نشان داد که هر چند داماد بزرگواری که برای مهریه چیزی جز اسلحه مختصر جنگی و ظرفی و … چیزی نداشت ولی لباسی برای عروس فراهم گردید و بهمین مناسبت من در اینجا به تمام عروس خانمهائی که سعی در تهیه لباس زیبای عروسی مینمایند و در این قسمت هم به سیده زنان عالم حضرت زهرا تاسی و توجه دارند و برای تفال و برطرف ساختن تشام، سائلان وفقیران را نیز کمکی و اطعامی خواهند فرمود تبریکات صمیمانه تقدیم داشته و آرزوی تشکیل یک خانواده سعادتمندی برایشان میکنم.
دوم آنکه : روایات متعددی است که سفارش درباره لباس همسری که بخانه آورده میشود شده است :
نباید دختری که بخانه جدید وارد میگردد غذا و لباس و مسکنش از خانه پدرش کمتر باشد تا خود را در مضیقه و مسکنت تصور کند هر کس از هر پارچه ای خود میپوشد باید همسرش را بپوشاند زیور و زینت و پیرایش و آرایش مخصوص زنان است و حریر واطلس پوشیدن برآنها حلال یعنی زنان را باید از پارچه هائی که متناسب زنانگی آنهاست برخوردار ساخت و ملاحظه فرمائید علاوه براینکه اسلام هیچ مطلبی را فراموش نکرده است چنانچه به همین یکی دو دستور بسیار بظاهر کوچک عمل شده بود امروز وضع پارچه و دوخت کشورهای اسلامی تا چه پایه بود زیرا هر دختری که عروس شود و لباسی اگر اندک هم بهتر از قبلی لازم داشته باشد با یک تصاعد قابل توجهی باید تلاش در بهتر کردن محصولات نمود . محصولات ساختمانی، غذائی، پارچه ای
انتخاب لباس مستحباتی دارد و از جمله سفید برگزیدن است و در عروسی ها ملاحظه نمودند پیراهنی سفید برگزیده می شود و اینک عروس خانم بیش از انها که در شور و شعف نیستند و لباس سفید لازم دارند نیازمند در پارچه سفید رفتن است.
قرانی که کلمه سلام وسلامتی را در سر انتخاب بزرگ زندگی ذکر می نماید ( ولادت ـ مرگ ـ حشر ) و در هر سه مورد نیز پوششی سفید را مستحب میداند هنگام ولادت را سفارش به سفید پوشیدن مینماید به حدیکه نبی خاتم کهنه حسین عزیزش را بر مبنای اینکه آیه شریفه میفرماید :
صفراء فاقع لونها تسر الناظرین لیموئی پررنگ کرده بودند انرا با خشم بدور افکند و فرمود باید پارچه بچه سفید باشد و این سلامت برای ولادت ـ کفن باید سفید باشد و این سلامت برای مرگ روز حشر نیز با پارچه سفید محشور میشویم و این سلامت برای حشر و این سه انفجار بزرگ در مسیر ماست که هم جا سلام لازم دارد و پارچه سفید همراه سلام است و عروس نیز انفجاری بس بزرگ است که بلافاصله پس از آن سه در اهمیت قرار دارد و آوردم که اولین سخن داماد با عروس باید در حجله سلام کردن باشد و لذا در اینجا نیز سلام است و باید سفید پوشید و گرچه همیشه مستحب است سفید پوش بود.
اما در این زمان که شور و شعف عروس خانم بیش از همیشه است و نیازمند به بهتر تهویه شدن و بهتر از انوار طبیعت استفاده بردن و بهتر خود را تمیز و به جلوه انداختن لازم است لباسش سفید باشد و مردم سراسر جهان تقریبا هم اشان لباس عروسی را سفید انتخاب مینمایند.
گویا این انتخاب یک امر محسوس و تجربه شده است ولی برای مسلمانان هر چند مسلمان جغرافیایی با هم باشند از حضرت زهرا را نیز که در پیراهن سفید به عقد ازدواج ولی خدا درآمد از یاد نبرده و نخواهند برد آنچه در تهیه لباس باید مراعات کرد از شکل و دوخت و رنگ اسلام انرا فراموش نکرده و
رنگ لباس که بهتر است سفید باشد و شرح داد که چرا باید سفید انتخاب شود که از جمله :
میکربها از رنگ سفید گریزانند ـ سفید زود چرک میشود و مجبور به شستن آنند ـ تهویه در این رنگ بهتر انجام میگیرد ـ نور به بدن بهتر می رساند ـ بدن به بعضی رنگها حساسیت دارد و در سفید این مسئله نیز منتفی است که در جلد 18 شرح آنها دیده می شود و حس دیگر سفید آنکه اثر تحریک کننده ای را که رنگها دارند وهر کدام بر نوعی از قسمتی زندگی موثرند در رنگ سفید به نحو خاصی است
در حدیث نبوی که فرمودند احسنوا لباسکم و زینوار حالم کانکم شامه فی الناس :
حضرت میفرمایند لباس خودتان را نیکو انتخاب کنید و آنچه مربوط به لباس و متعلق به انست و بر لباس رحل اقامت می افکند آنگونه زینت دهنده لباس باشید که شما را بشکلی و وضعی در آورد که گویا شامه فی الناس و کل میان مردم هستید.
باز یادآور میشوم که اگر این دو حدیث را در کنار دستور اسلامی بگذاریم که هر دامادی باید عروسی را که به خانه می آورد مسکن و غذا و لباسی برای عروسی تهیه به بیند که اندکی از خانه قبلی وسکنای پدریش بهتر باشد متوجه میشویم که اگر همین یک قیمت رعایت شده بود بهترین غذا و خانه ولباسی و پارچه را با پیشرفت و تکامل آنها در سایه دستور استحبابی اسلامی مسلمانها داشتند.
اینکه هنوز لباس عروس نزد اغلب ملل و نحل رنگ سفید انتخاب می شود و زیور و حلی به آن آویز وزده میشود انتخابی غیراسلامی نبوده و مورد تائید دین میباشد ( بشرط آنکه از اسراف کاریهای بیهوده صرف نظر شود )
به خانه آوردن عروس
بعضی از حقوق است که حکم نیست و می توان آنرا واگذار کرد و از جمله حق انتخاب مسکن ـ از ابتدای ازدواج شرط میگذارند که مثلا حق انتخاب مسکن با زن باشد و شوهر میپذیرد و در این صورت ممکن است مرد به خانه همسر برود اما از اول باید عروس به خانه شوهر برده شود هر چند خانه از عروس است و اگر از ابتدا شرط نشده باشد که حق اختیار مسکن با زن است علی القاعده باید عروس را به خانه شوهر برد و جالب اینجاست که برای احترام به زن و بزرگداشت دختر اسلام دستوراتی داده است و از جمله :
قبلا یادآور شوم دختری را که اسلام احترام میگذارد همان فردی است که قبل از اسلام زنده به گور شد و با شتر و حیوانات معاوضه گردید و با آمدن اسلام رسول خاتم هر روز دست دخترش می بوسید و هر زنی میدید بر سلام کردن سبقت می جست و سوره ای به نام نساء آمد و آیه تساوی حقوقشان تحت ولهن مثل ما علیهن بالمعروف با مردان نازل شد و مطالبی دیگر که شرح داده شده است.
احترامی که اسلام به زن گذاشته اینست که بر شوهر میباشد عروس را به خانه ای ببرد که از خانه پدر مادری عروس اگر اندکی هم هست بهتر باشد تا موجبات عدم رفاه و آسایش وی نباشد و نگوید چاله در آمد به چاه افتادم و همینطور وضع غذای آن خانه که باید اگر اندکی هم هست بهتر از غذائی باشد که عروس در خانه پدرمادری صرف میکرده و همچنین لباس باید آنگونه که تصور کند وضعش بهتر شده است وقبلا سوره تبت یدا ابی لهب را آوردم که خدا دستش را شکسته میخواهد از این جهت که وسائل رفاهی همسرش را فراهم نمی کرد و خدای ارحم الراحمین را ببین که ابی لهب را نفرین مینماید که چرا حبل من مسد ( طناب از لیف خرما که زخم کننده است ) برای همسرش که دشمن خدا اما انسان است و اینکه دستور هیزم کشی داشت انتخاب میکرد با آنکه ما اغنی عنه ماله و ماکسب بود و آنقدر تمکن داشت که میتوانست غیر از آن باشد که بود و در سوره نامی از خدا و بهشت و … نیست و خیلی عجیب است اما ابی لهب نه از ان منال غنای طبع پیدا میکرد و نه از بهره کسب آن مال شکسته باد دست این نامرد که وسیله آسایش همسرش را مبدل به زحمت کرده بود و خدا را از اینجهت ارحم الراحمین گفتم که همسر ابی لهب زن بدکاره رباخوار خواهر ابوسفیان دشمن محمد رسول الله را همسر رسمی و قانونی ابی لهب شناخته بنام همسر ابی لهب یاد میفرماید ( وامراته … ) و از اینکه سلب آسایش می شود شوهرش را که امکاناتی در اختیار داشت و اقدامی برای آسایش وی نمیکرد مورد نفرین قرار داد و با آنکه کمتر آیه ای است نامی از خدا یا مقربانش را نداشته باشد تمامی این سوره ندارد یعنی ابولهب صرفنظر از آنکه به خدا و سعادت ارتباطش را نیاوردیم به انسانیت و اینکه بتواند حتی یک زن را که به او سپرده ایم نگهداری کند مرتبطش نشناخته ایم.
عروس و داماد نباید همانند دو حیوان بی خبر از سایر حیوانات فحل شوند و اقتران حاصل کنند و هیچ اجتماعی را هر چند بطور گله ای و جمعیتی زندگی دارند همسان خود بشناسند بلکه می بایست از آغاز ازدواج تا روز تولد نسل یعنی روز یگانگی دو خاندان ـ هر دو طرف در نشان دادن خود به یکدیگر و نزدیک شدنشان در استمرار و تلاش باشند عقدی باشد و سفره ای که خویشاوندان عروس و داماد و نزدیکان آن دو در آن شرکت دارند تا فامیل عروس خاندان داماد را از خود بدانند و فامیل داماد خاندان عروس را
از جمله آداب به خانه جدید بردن عروس است که نباید به سادگی و بدون خبر فامیلهای دو طرف صورت گیرد ودر این مورد حتی نبی گرامی خاتم وسایرین را می بینم که در برگزاری عروسیها این قسمت را به شایستگی قبول و انجام داده اند و از جمله به خانه بردن حضرت زهرا سلام الله علیهاست با آن تشریفات خص که معظم لها را بر استری سوار کردند و اوضاع بسیار مجلل بود و شعرهائی که خوانده میشد و جوابهائی که دسته جمعی میدادند و نبی گرامی خاتم وشاه داماد در جلو اصحاب کنار در عقب چسان حرکت می کردند که بسیار مفصل و آوردنش به علت اینکه می توان در بسیاری از کتب دید لازم بنظر نمی رسد.
بهر صورت عروس را نباید برای بردن به خانه همانگونه برد که گویا پدر و مادری دخترشان را از خود رانده اند و پسری نیز از خود رانده اند و پسری نیز از خانه ای قهر کرده و هر دو با یکدیگر قرار است به کنج خانه ای بخزند و در آن شریک زندگی یکدیگر باشند یا آنگونه به خانه برد که قبلا با برادرش به خانه عمه یا خاله یا عمو و دائیش میرفته است بلکه باید همه جا و همیشه وسائل آشنایی و نزدیک شدن دو خاندان فراهم گردد بویژه هنگام خانه بردن که نماینده ای از این خاندان و نماینده ای از ان فامیل میخواهند زندگی مورد تائید هر دو خاندان را به نام نیک بختی و خوشبختی آغاز نمایند که هر ازدواجی بسهولت وسادگی عقد و بسته شود به سهولت و سادگی میتواند طلق و آزاد گردد.
هم اکنون برخی از آنچه در این باره آورده شده است ذکر مینمایم :
یک ماه تمام از عقد ازدواج فاطمه و علی سپری شد علی که تمام اختیارات را برای تمامیت به رسول خاتم واگذار میکرد در این مدت چیزی نگفت تا از انجا که مهبط وحی است دستوری برخیزد.
همسران نبی خاتم نزد علی رفتند گفتند چرا زفاف فاطمه را تاخیر اندازی اجازه بفرما تا آنرا با رسول خدا در میان نهیم فرمود روا باشد.
آنها نزد پیامبر آمدند ام سلمه ( ام سلم ) معروض داشت : یا رسول الله اگر خدیجه زنده بود وبه زفاف فاطمه دخترش مسرور میشد علی هم خواستار همسر خویش است رخصت فرمائی تا همگان شاد شویم.
نبی خاتم همینکه نام خدیجه شنیدند از مناقب و فضائل وی بسیار گفتند و به مکان اعلی علیین وی اشاره فرمودند آنگاه گفتند متوقع بودم که علی از من خواهنده شده باشد اما تاکنون چیزی از او نشده است علی عرض کرد الحیاء یمنعنی یا رسول الله
نبی خاتم بلافاصله فرمودند :
هیئوا لا بنتی و ابن عمی فی حجری بیتا ( برای دخترم و پسر عمم درسرای من اطاقی آماده سازید )
ام سلمه به فاطمه گفت بوی خوش داری عطری بسیار خوشبو داشت آورد همین موقع بود که سفره عروسی انداخته شد یعنی سفره عروسی را حضرت نبوی بهنگام خانه بردن عروس ترتیب دادند که شرح آنرا دادم جز آنکه گفتم قدحی را پیامبر خدا طلبیدند و از غذا مقداری در آن کرده گفتند این بهر فاطمه و شوهر اوست تازه شب شده بود که رسول خدا فرمودند ای ام سلمه فاطمه را بیاور.
فاطمه را در حالیکه عرق آزرم بر رخسار مبارکش بود وبسیار لغزش در افتادن میکرد آوردند رسولخدا فرمودند :
اقا لک الله العتره فی الدنیا و الاخره ( خداوند در دنیا و آخرت لغزش را از تو بگرداند )
رسول خدا برقع از چهره فاطمه برکشید و دست او را بگرفت و در دست علی نهاده فرمودند :
بارک الله لک فی ابنه رسول الله یا علی نعم الزوجه فاطمه و یا فاطمه نعم البعل علی ( ای علی مبارکت باشد از طرف خدا دختر رسول خدا که برای تو بهترین زنان است و این فاطمه علی بهترین شوهران است ) هر دو بطرف منزل خود روان شوید و تا من نیامده ام با یکدیگر سخن نگوئید.
سپس دستور فرمودند دختران عبدالمطلب و زنهای مهاجر و انصار در صحبت فاطمه رهسپار شوند و مسرت و شادی نمایند و تکبیر گویندو از کلمات لهو و حرکات لعب بپرهیزند.
پس فاطمه را بر نافه ای سوار کردند ( برخی ناقه شهبا و بعضی دلدل گویند ) رسول خدا از پیش روی آنها بود وزمام شهبا بدست سلمان بود و حمزه و عقیل و جعفر و اهل بیت از قفای فاطمه بنی هاشم شمشیرها کشیده حرکت میکردند و همسران نبی خاتم از پیش روی همه جلوجلو میرفتند و رجز میخواندند :
ام سلمه اشعاری می خواند :
سرن یعون الله جاراتی و اشکر نه فی کل حالات …
عایشه سخن را پس از آنکه ام سلمه اشعار خود را تمام کرد شروع کرد :
یا نسوه استرن بالمعاجر واذکرن ما یحسن فی المحاضر …
بعد حصفه چنین خواند :
فاطمه خیر نساء البشر و من لها و جه کوجه القمر …
سپس مادر سعد بن معاذ بنام معاذه گفت :
اقول قولافیه ما فیه واذکر الخیر و وابدیه …
اشعار هر کدام در کتابها ثبت شده است وهر بیتی خوانده میشد زنان با هم بیت اول آنرا تکرار میکردند بیتی که آنها را نوشتم و در فواصل آنها تکبیر زیاد میگفتند تا به در خانه علی رسیدند.
پس از آن تا لحظه ای که به حجله رفتند اتفاقاتی افتاد و دستورهائی از نبی خاتم و کارهائی که انجام
برخی از انها مخصوص آن حضرت است یا خانوادگی می باشد و پاره ای نیز بهتر است به کتاب های مربوطه مراجعه و مطالعه شود.
ازدواج در عرش
در قران مطالبی از اینقرار دیده می شود :
یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی … ای همه مردم ما که خدائیم همه شما را از مرد و زن آفریدیم.
من نطفه امشاج … از نطفه ای مخلوط … ( سوره دهر )
عیسی بدون پدر بود و شرح این بکرزائی یعنی برعکس مشهور که هر کس از نطفه پدر و مادر موجودیت پیدا مینماید ممکن است از مادر ( بدون پدر ) بوجود آید مربوط به حضرت عیسی هم میتوان گفت هست ( البته با تفاوتهائی که مربوط به عالم ملکوت است ).
مطالب زیر توضیح واضحات است :
1. پیامبر میدانستند که نسلشان قطع نمیشود بلکه زیاد هم می شود و سوره کوثر پشتوانه این دانستن است.
2. پیامبر میدانستند که هر نسلی نیمی از پدر و نیمی را از مادر سازمان بخشی دارد و این مطلب در قران نیز دیده می شود. ( … انا خلقناکم من ذکر وانثی ـ من نطفه امشاج … )
3. پیامبر میدانستند که نسلشان از طریق یگانه فرزندشان دختر عزیزشان حضرت زهرا سلام الله علیها خواهد بود.
4. پیامبر فرمودند که نسل پیامبران دیگر از فرزند ذکورشان بود ونسل من ازدخترم است.
5. پیامبر با توجه به اینکه میدانستند حامل نیمی از نسل نبوت دخترشان است و باید وی را که به شوهری که حامل نیمی دیگر از نسل نبوت است بدهند و خواستگاری ابابکر و عمر و هر کس جز علی که از دخترشان نمود رد کردند.
6. و امروز ما هم دانستیم که نبوت مبعوث از عرش است و ازدواج دو نفر نیز که هر کدام حامل نیمی از نسل نبوتند در عرش انجام گرفته است یعنی چه
یکبار دیگر آوردم که نبی خاتم میفرمایند ماه رجب ماه خداست ماه شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه مسلمانان
در رجب می بینم که علی متولد شده پس از آنکه اسلام هم در این ماه تولد یافته ( مبعوث شدن نبی خاتم ) است و پیدایش این دو رکن اساسی دین ( نبوت ـ ولایت ) در این ماه قرار دارند.
در شعبان یازده نفر از فرزندان حضرتش متولد شده اند آنها که در دین شاخص بوده اند معصوم بوده اند چون امام حسین و امام زمان و در مرحله عصمت چون حضرت ابوالفضل و زینب و علی اکبر و پیامبر از تولد نور چشمانشان شادمانی کرده میفرمایند شعبان ماه من است و چرا ماه ایشان نباشد که حسینشان دینشان را نگهداشت و محمد مهدیشان دینشان را که آنقدر زیر و رو کرده اند بحال اصلی باز خواهد گرداند و باصطلاح اقدام اسلامی دیگر خواهد کرد.
ماه رمضان هم ماه مردم است زیرا صومواتصوحوا در این ماه است روزه میگیرند و اگر درست بگیرند هم سلامتی جسم دارند که در جلد سوم آوردم پروفسوری در روسیه با روزه داری موهای سفید خود را چگونه برگرداند وسیاه کرد و هم سلامتی روح برقرار می شود و هر سال روزنامه های عصر تهران را می بینید که بعد از ماه رمضان دادستان تهران اعلام میدارد پرونده های دادگستری به صفر نزدیک شده است ومطالبی دیگر که در جلد سوم است و هر کس با خواندنش باور میکند که ماه رمضان که میهمان خداست ماه اوست پس ماه رجب ماه خداست یعنی زمانی است مربوط به خدا و چرا مکانی نیز که در آن پدر امامان با مادر امامان ازدواج میکنند و مورد قبول پیامبر بزرگوار خدا قرار گرفته به خدا نسبت داده شود و نگوئیم عقد ازدواج علی و فاطمه در مکان خدا پسند عرش بسته شد همانگونه که بعثت پیامبر اسلام و تولد وصی و جانشین او در زمان خدا پسند رجب اتفاق افتاد.
بعلاوه اگر به تفاسیر مراجعه نموده وشرحی که درباره کرسی و عرش داده اند بخوانید خواهید دید امور تشریعی هر کدام چگونه مربوط به عرش می شود وچه امر تشریعی بالاتر از این که رسول خدا بفرمایند نسل من ـ ائمه مسلمین ـ از طریق دخترم است و دخترشان را به علی عقد کنند ؟
و علاوه تر آنکه پیامبر معراج رفته که نسل را با خود داشته باید انرا به علی تحویل دهد که نیم دیگرش نیز از علی باشد همانگونه که مسیح بن مریم که از ملکوت آبستن شده در خاک دفن نشود و به آسمانها برده شود.
شما در قران هر جا بنگرید در کنار نام خدا یا نام محمد را می بینید یا نام فرشتگان با نام والدین را
مفهوم لااله الاالله محمد رسول الله ـ ان الله و ملائکته ـ ان لاتعبدو الاایاه و بالوالدین احسانا و نظایرشان اما جائی نام فرزندان را در کنار نام خدا نمی بینید و خارج از برنامه برای آنها که میگویند چون در قران است خدا نفح روح در مریم کرده عیسی از خداست و … از اینقرار میگوئیم پس مرغی را هم که در قران است عیسی در او نفح روح کرد العیاذ بالله از عیسی است و به این قسمت کار ندارم میخواهم بگویم آدمیان تا پسر و دختر و نسلند نامشان در کنار پدرشان است و مادرشان اما همینکه خالق مجازی شدند و نسلی آفریدند و نسلپرور گردیدند نامشان در کنار نام خدا دیده می شود و برای هر کار بنا بر آنچه بارها آوردم شروعش اصالت دارد پای در راه نهادشان مهم است راه خودش خواهد بود.
یهدی الیه من اناب در قران است و هر کس را که انابه و درخواست کند و اعلام آمادگی نماید هدایت میفرماید و ازدواج هم عقدش مهم است اگر در مجالس عقد تشریف داشته اید می بینید از اول سرور و شادمانی است وعروس در جائی آراسته و پیراسته چون گل کنار قران وسفره اش نشسته است و داماد نیز شاخ شمشادی وارسته و آراسته در گوشه ای وقار بخود گرفته است خطبه عقد آغاز می شود بمحض آنکه تمام شد و برسنت الهی این دو بیگانه یگانه شدند احساس میشود که مجلس پر از روح القدس شد و داماد در پایان خطبه این احساس را دارد آری چنین هم باید باشد چون این کلمات خدا مقرر داشته است که آغاز سوق دادن نام یک پسر و یک دختر است که در کنار نام تعالی و تقدس حضرت باری قرار گیرد حال اگر این عقد بین علی وفاطمه در حضور محمد بسته شود چه زمانی و چه مکانی در مقیاس ارزشمندی بر آن جز عرش نسبت میتوان داد ؟
آیا هیچ عبادتی بدون نیت وجود دارد ؟ آیا هیچ نیت مربوط به عبادت بدون قربت انجام میگیرد یا باید در تمام عبادات قربه الی الله را یادآور شد ؟
پس عبادت برای تقرب بخداست و عبادت هر کس مقبول تر تقربش بیشتر و چه کسی بهتر و بیشتر از علی وفاطمه میتواند تمام کارهایش را آنگونه بجا آورد که موجب رضای خدا ودر نتیجه عبادت محسوب و تقرب حاصل گردد و چون عبادات علی وفاطمه بسیار نزدیکتر مکانش در عرش یعنی نزدیکتر به ملکوت اعلی خواهد بود.
همانگونه که مذهب زمان ندارد و کدام وقت از تاریخ وقبل از تاریخ را سراغ دارید که انسان بوده است و مذهب نبوده است ؟
مذهب با پیدایش انسان پیدا بوده است یعنی مذهب و انسان همزمانی دارند و بخواهید نسبت به مکان هم بسنجید همین است مذهب و انسان هم مکانی دارند.
آدم که اولین فرد مذهبی معرفی می شود زمانش و مکانش را از بهشت به زمین می آورد و اگر زمان و مکان مذهب زمین شد و بدست ناکسان به سیه روزی پیروانشان انجامید از اول مذهب برای مردم جنبش بود تحرک بود بهشت بود عرش بود و نتوانستند انرا ادامه دهند و خرابش کردند و قران را به بین که همه چیز مقدسش را از لازمانی ولامکانی پائین آورده و تنزلش داده تحویل زمینی ها میدهد و چندین آیه در این باره است و سوره اناانزلنا فی لیله القدر نمونه ای از آنها واینکه روح و فرشته وقران و تمام مقدسات از کل امر و هر امری باشند.
همانگونه که در هر انفجاری متافیزیکی یا فیزیکی باید کلمه سلامت در آن میان نگهدارنده و سازگار کننده باشد ( مثلا روز ولادت ـ روز مرگ ـ روز رستاخیز ـ و سلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا ) در این مطلع الفجر ( نه مطلع الشمس ـ نه مطلع الشرق ) هم باید سلام هی حتی … باشد وسلام در میان باشد.
شب قدر باید ناشناخته باشد یعنی زمانی ناشناخته و مکانش را نیز ندانند کجا در معرض اشعه های تابناک مطلع الفجر قرار میگیرد یعنی مکانی ناشناخته و باز بگویم ساکنان قدس و ملکوت خودشان و هر کارشان و هر چه به آنها متعلق است به لازمانی و لامکانی منسوبند به آنجا که منتها به عرش میشود و اقدس از این امر چه امری است که پیوند زناشویی بین یگانه فرزند رسول حامل نیمی از نسل وی با پسر عمش، فرزندش، برادرش، وصی اش برای آنکه دامادش شود و حامل نیمی دیگر از نسل وی باشد بسته شود اگر آغازش از عرش نباشد از کجا میتواند باشد ؟اگر پدرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم در مرحله اصطفاست و خود فرماید نسلم در علی است باید علی ودخترش نیز برای ایجاد حسین منی وانا حسین در مرحله اصطفا باشند و عقد آنها در عرش بسته شود یک لامکانی و یک لازمانی برای زمینی ها که میدانند زمان پیدایش نور انها نیز به ازل حوالت شده است.
قبل از حجله رفتن
دیگر عروس را بخانه آورده اند باید باتفاق داماد به حجله بروند این عروس و داماد که پایه واساس کارشان بر موازین اسلامی بود و همه را آنگونه بجا آوردند که خداپسندانه است در ضمن به امور مربوطه قبل از حجله رفتن نیز آگاهی کلی حاصل نموده اند و عالمانه کار کرده اند و دوست دارند بقیه را نیز از روی مقررات دینی انجام داده و به آنها آگاهی داشته باشند.
اینک آغاز زندگی است وشرکت دو نفره ( داماد وعروس ) شروع میشود و حجله رفتن ابتدای آن است و ابتدای جلد سی و ششم نیز با حجله رفتن آنها همزمان خواهد بود.
مساوات بین عروس و داماد را قران با ذکر این مطلب که هر دو از نقش واحده خلق شده اید آنچنان رساند که جای شبهه ای برای آنها نماند و این برای تولدشان.
هنگام عروسی نیز قران مرد را لباس زن و زن را لباس مرد معرفی نمود و نگفت یکی از لباسها بلندتر، گرانتر و در نتیجه با دیگری فرق دارد و این رسم مساوات زمان عروسی که نصف کردن بسیاری از امور بین آنها این تساوی را استحکام می بخشد از قبیل اجازه عقد، شیر دادن و غیره
به حجله رفتن نیز با آنچنان تشریفاتی است که رعایت تساوی زن و مرد از هر دستوری که داده شده هویدا است حتی در مورد آمیزش و اقتران که باید با اجازه طرفین حتی نسلی بوجود آید.
مهمتر از گوشه حجله که وصلت است کنار زایشگاه می باشد زیرا در اینجا یگانگی است و چه یگانگی که از طرف خدا بزرگداشتی جانانه از آن بعمل آمده است بدینطریق که نام مادر و پدر را در یک کلمه « والدین » در کنار نام خود قرار داده است و این تمامیت و کمال وبلکه نهایت رعایت حق و حقوق زن و مرد است که هر دو در کنار نام خدا در یک نام و آن هم نامی که تولید مثلشان را میرساند بوده باشند و چه تساوی و تشابه بیش از حقشان که نام هر دو در یک کلمه کنار نام پروردگار