بازگشت ازاین نظر كه آیا رابطه ما با فطرت پاك انسانى به طورصحیح برقراراست یا نه؟ آیا آن اعماق روح و فطرت پاكى كه خداوند به ما داده و براثرحجابهاى جهل، انحراف و گناه، زنگار بر رویش نشسته، دركلاس ماه رمضان زنگارها زدوده شدهاند یا نه؟ كه اگر چنین است باید ابتداى نجات وآغاز پیروزى برطاغوت نفس را در نماز عید فطراعلام بدارند و جشن بگیرند. به عنوان این كه: آن چه را در ماه رمضان آموختهاند و در راه خودسازى و بهسازى به كار بردهاند ابراز بدارند، با كلمات و حركات، بلكه درقلب و درون، با تمام وجود و احساس، و با شعارآمیخته با شعوروفریاد برون و درون كه: «الله اكبر، الله اكبر، لا اله الا الله و الله اكبر ولله الحمد والحمدلله على ما هدانا وله الشكرعلى ما اولانا؛ خدا بزرگتراز آن است كه توصیف گردد. آرى چنین است، معبودى جزخداى یكتا و بىهمتا نیست، وخدا بزرگترازآن است كه وصف شود، حمد و سپاس اختصاص به ذات پاك خدا دارد به خاطرآن كه ما را درراستاى پاكسازى و بهسازى هدایت كرده، و شكراو را كه جمعیت ما وامت ما را برترین جمعیت وامت قرار داده است.رمضان پایان مىپذیرد و به انتهاى خود مىرسد، مسلمانان درمكتب رمضان، در پرتو آیات قرآن و نیایشها و تقویت صبر و اراده، پس از فراگیرى به خودسازى پرداختهاند؛ اینك جشن مىگیرند كه در جهاد اكبر، با گامهاى استوار عبور كردهاند و به مقصود رسیدهاند.
فلسفه اعیاد اسلامی
چها رعید دراسلام به طوررسمى وجود دارد كه عبارتاند از: عید قربان، عید غدیر، عید جمعه و عید فطر. عید قربان جشن ایثار و فداكارى است، و مسلمان دراین رابطه به خویشتن بازمىگردد كه آیا به باطن و ماهیت چنین عیدى رسیده است یا نه. آن گونه كه ابراهیم خلیل(ع) قهرمان توحید رسید، و حسین بنعلىعلیهماالسلام آن را دركربلا تكمیل كرد. عید غدیر جشن ولایت و امامت است و انسان مسلمان با ژرفاندیشى به خویشتن مىنگرد كه آیا انتخاب او در مسئله بسیارمهم رهبرى، صحیح بوده است یا نه؟ كه دربینش اسلام ناب، مسئله بسیارعمیقى است، و از اركان زیربنایى نظام اسلام است، كه اگراو نباشد هیچ یك ازمفاهیم اسلام، ارزش واصالت خود را نمىتوانند نشان دهند. عید جمعه بازگشت به خویشتن است كه نقش اساسى درپیشبرد اهداف، و وصول به مقصود دارد، و به راستى كه برقرارى اتحاد و یك رنگى وهمدلى مسلمانان، وسیعترین و ژرف ترین بركات را براى آنها به ارمغان خواهد آورد.
ولى آیا مىدانید كه اگرعید فطرت و خودسازى نباشد، عیدهاى دیگرتكمیل نخواهد شد. اگرچنین عیدى درزندگى انسان تحقق یابد همه روز، روزعید است؛ چنان كه امیرمومنان على(ع) فرمود: «انما هوعید لمن قبل الله صیامه و شكر قیامه، وكل یوم لا یعصى الله فیه فهو عید؛(1)امروزتنها عید كسانى است كه روزه آنها درپیشگاه خدا پذیرفته شود، و عبادتهاى شبانه آنها مورد پذیرش خداوند شده باشد، و هر روزى كه گناه نكنى روزعید تو است.» حضرت على(ع) این سخن را ازسرچشمه وحى گرفته بود، چرا كه وقتى خطبه رسول خدا(ص) را درمسجد پیرامون فضایل ماه رمضان شنید، ازآن حضرت پرسید: «بهترین كاردرماه رمضان چیست؟» پیامبر(ص) پاسخ داد: «الورع عن محارم الله عزوجل؛ (2)ورع و پرهیزكارى ازآن چه خداوند حرام نموده است مىباشد؛ یعنى همان خودسازى و بازگشت به فطرت پاك توحیدى.»
مسئله عید و فطرت در قرآن
در قرآن مجید كلمه
عید یك بار آمده، كه در رابطه با حضرت عیسى علیه السلام و شاگردان مخصوص اوست، شاگردان براى تكمیل ایمان خود گفتند: «آیا پروردگار تو مىتواند غذایى ازآسمان (مائده) براى ما بفرستد؟» حضرت از این تقاضا كه بوى شك و تردید مىداد، نگران شد و به آنها فرمود:
«از خدا بترسید اگرایمان دارید.» ولى به زودى دریافت كه مقصود آنها مشاهده معجزه بزرگ از عیسى است، تا در پرتو دیدار آن، قلبشان پاك و سرشار از یقین گردد، از این رو به خدا عرض كرد:
«اللهم ربنا انزلعلینا مائده من السماء تكون لنا عیدا لاولنا وآخرنا وآیه منك؛ خداوندا مائدهاى ازآسمان برما بفرست تا عیدى براى اول و آخرما باشد و نشانهاى ازتو.» (3)
از آن جا كه روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزى و پاكى و ایمان به خدا بوده است، حضرت مسیح (ع) آن را«عید» نامیده است، نتیجه این كه درقرآن كلمه «عید» به عنوان تكمیل مطرح شده است.
عید فطر وقتى براى ما عید واقعى است كه درمسیرخودسازى، پیروزشده باشیم، و تحول عمیقى درما پدیدارشده باشد.
قرآن با صراحت، خداشناسى و دین را مسئلهاى فطرى مىشمرد.ازجمله درآیه 30 روم مىخوانیم:
«فاقم وجهك للدین حنیفا فطرة الله التى فطرالناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلك الدین القیم؛ اى پیامبر! روى خود را متوجه آیین خالص پروردگاركن، این فطرتى است كه خداوند انسانها را برآن آفریده، دگرگونى درآفرینش خدا نیست.» این آیه بیان كننده آن است كه دین اسلام بر اساس فطرت و سرشت انسان مىباشد و دستورهاى آن هماهنگ با درون ذات وجود انسان است و اگر فطرت از دستبرد جهل، خرافات، تبلیغات غلط و تربیتهاى ناسالم، محفوظ باشد، همان را مىخواهد كه آیین ناب اسلام آن را مىخواهد و خداوند آئینش را براساس نیازهاى فطرى بشر تدوین نموده است و اگرانسان داراى فطرت نخستین، به دور از حجابها و زنگارها باشد، بدون هیچگونه تردید، راه توحید و دستورهاى صحیح الهى را مىپسندد و برمىگزیند،
انواع فطرت
فطرت بر دوگونه است: فطرت عقل و فطرت دل.
فطرت عقل یعنى استدلال روشن عقلى، كه انسان بعد ازرسیدن به كمال عقل با مشاهده نظام جهان و دقت در اسرار هستى، به این حقیقت منتقل مىشود كه محال است این نظام معلول مبدئى فاقد عقل و شعور باشد و این«عقل فطرى» بدون نیاز به معلم به مقصود مىرسد، ولى فطرت مفهوم دیگرى نیز دارد كه ازآن تعبیر به «فطرت دل» مىشود، كه تفسیر فطرى بودن دین با این تعبیر، صحیحتر و مناسبتر به نظر مىرسد و منظور از آن این است كه انسان وقتى به اعماق جانش مىنگرد، نور حق را مىبیند و ندایى را با گوش دل مىشنود، ندایى كهاو را به سوى مبدا علم و قدرت بىنظیر هستى دعوت مىكند، كه گاهى ازآن تعبیر به «درك وجدانى» مىشود، مانند آن كه وقتى انسان یك گل زیبا را مىبیند، بدون استدلال به زیبایى آن پى مىبرد و از آن لذت مىبرد. «عید فطر» به معناى بازگشت به فطرت است، یعنى مساله خودسازى درماه رمضان، انسان را به مقامى مىرساند كه پردههاى جهل، هواپرستى و هرگونه موانع ضد فطرت، از سر راه فطرت برداشته مىشود و انسان مسلمان در این هنگام به فطرت ناب خود كه ازدرون ذات وجودش مىجوشد بازمىگردد، همان فطرتى كه آیینه صاف خدانما و حق نماست؛ همان پیامبر باطن كه اگر ازاسارت زنجیرهاى جهل و هواپرستى آزاد گردد، راهنماى كامل و دقیق انسان به سوى كمالات است.
هرگاه انسان در پرتو بركات ماه رمضان به این درجه رسید، به حقیقت مفهوم عید فطر رسیده است و آغاز ماه رمضان در واقع براى او عید است.
شواهد متعددى وجود دارد كه نشان دهنده فطرى بودن ایمان به حق است؛ مانند واقعیتهاى تاریخى كه نشان مىدهد در میان هر ملتى در هر دورهاى اعتقاد به خداشناسى و مذهب وجود داشته است، چنانكه شواهد باستان شناسى و آثار به جا مانده از دورههاى قبل از تاریخ بیان كننده این واقعیت است.
مطالعات روانى و اكتشافات روانكاوى درابعاد روح انسان نیز شاهد دیگرى بر فطرى بودن اعتقادات دینى است، روانشناسان چهار تمایل عالى و اصیل را به عنوان ابعاد چهارگانه روح معرفى مىكنند كه عبارتند ازحس دانایى، حس زیبایى، حسنیكى، و حس مذهبى. كه این خود نیز دریچه دیگرى برفطرى بودن دین است. (4)
پىنوشتها:
1- سید رضى، نهج البلاغه، حكمت428.
2- شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج1، ص295.
3- مائده / آیه 114.
4- برای اطلاع بیشتربه کتاب «حس مذهبى یا بعد چهارم روح انسانى» ترجمه مهندس بیانى رجوع نمایید.