تفسیرسوره القدر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ (۱) وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ الْقَدْرِ (۲) لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (۳) تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (۴)سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (۵)
شرح آیات:
در آن هنگام که فیض وحى بر قلب پیامبر- صلى اللَّه علیه و آله- در شب قدر از ماه رمضان فرو مى‏ریخت، و فرشتگان و روح قرآن را با خود فرود مى‏آوردند که رساله صلح و صفا و مژده دهنده رحمت است، در چنین هنگامى خداى متعال این مناسبت مبارک را که در آسمانها و زمین بزرگ است، جاودانى کرد و آن را شب مبارک نیکوتر از هزار ماه قرار داد.
به حق عید رحمت است، و هر کس آن را دریابد به مزدى عظیم دست یافته است!! پس خداوند سبحانه و تعالى گفت:
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ- ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم.»
نیز خداوند متعال چنین گفته است: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ. « الدخان/ ۳ و ۴٫  »
بدین گونه تمام قرآن در آن شب بر قلب رسول نازل شد، و سپس به صورت تدریجى در طول مدت بیست و سه سال نزول پیدا کرد، تا جاى خود را در جانها پیدا کند، و کتاب دگرگون ساختنى باشد که پیامبر با آن امت و تمدنى بسازد، و آینده تابنده‏اى براى انسانیت به وجود آورد.
بدین سبب پروردگار ما سبحانه و تعالى گفت: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ. « البقره/ ۱۸۵٫»
معروف است که قرآن به صورت معهود خود در همه روزهاى سال نازل مى‏شود، پس فرود آمدن دیگرى به صورت جمله و یک جا نیز دارد.
و اینک سؤال: چرا این شب به نام شب قدر نامیده شد؟
چنان مى‏نماید که مهمترین کارى که در این شب صورت مى‏گیرد، مقدر کردن امور آفریدگان است، و لفظ از آن مشتق شده، پس شب قدرهاى مقدر شده است، چنان که پروردگارمان گفت: فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ.
بعضى گفته‏اند علت نامگذارى جلیل القدر بودن این شب است، که در آن کتاب پر ارج و قدرى نازل شده، و هر کس که آن شب را به شب زنده‏دارى بپردازد، در نزد خدا ارزش و قدرى بزرگ خواهد داشت.
کیست که بتواند ابعاد این شب را که خدا آن را به سبب وحى بر آفریدگان خود مبارک گردانیده و آن را زمان تقدیر جریان امور جهانیان قرار داده است، ادراک کند، و کیست که بتواند بزرگى وحى و شکوه فرشتگان و معانى صلح و سلام الاهى را نیک بفهمد؟ به صورت مطلق برتر از ادراک نیست، ولى برتر از آن است که آدمى بتواند همه ابعاد آن را فراگیرد، بلکه مى‏کوشد و مى‏کوشد تا هر چه بیشتر بر معانى آن وقوف یابد، و هر چه در این شناخت و معرفت پیشتر رود، به غنیمتهاى بیشترى از آن دسترس پیدا مى‏کند.
«وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ الْقَدْرِ- و تو چه دانى که شب قدر چیست؟»
و پیش از این از گفته بعضى نقل کردیم که: این جمله در قرآن براى بیان اهمیت گفته‏اى مى‏آید که پس از آن خواهد آمد.
اگر مقدم بر جمله «و ما یدریک» باشد، جمله به صورت مجمل باقى مى‏ماند … که بعضى چنین گفته‏اند، و اعتقاد من آن است که هر دو جمله براى بزرگداشت حقیقتى است که ذکر آن پس از این دو تعبیر آمده است.
چگونه از اهمیت زمان آگاه مى‏شویم؟ آیا در آن صورت نیست که فاصله میان ما و هدفهایمان کوتاهتر مى‏شود، پس چون در یک روز به یک میلیون ریال دسترس پیدا کنى که آن در ظرف مدت یک سال به دست مى‏آوردى، آیا این یک روز براى تو بهتر از یک سال تمام نیست؟ به همین گونه است لیله القدر که به انسانى که قدر آن را بشناسد، چیزى مى‏بخشد که مساوى با یک عمر دراز است:
هشتاد و سه سال و چهار ماه، و به تعبیرى رساتر: هزار ماه.
«لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ- شب قدر بهتر از هزار ماه است.»
اجل هر یک از ما در نزد خدا معین است، و گاه چندان کوتاه است که هر یک از ما نمى‏تواند به یک دهم از هدفهاى خود دسترس پیدا کند، ولى آیا مى‏توان با این واقعیت به چالش و مبارزه برخاست؟ آرى. ولى نه بدان صورتى که بیشتر مردم چنان تصور مى‏کنند و خواستار درازى عمر خویش مى‏شوند، و عدّه کسانى که به این آرزوى خود مى‏رسند اندک است، بدان سبب که عوامل وفات فراوان و بیشتر آنها از اراده آدمى بیرون است، پس راه براى درازتر کردن عمر چیست؟ ژرفتر کردن آن و از لحظه لحظه آن برخوردار شدن است، در پیش خود تصور کن که اگر پاره کوچکى از زمین داشته باشى و نتوانى آن را بزرگتر کنى، چه خواهى کرد؟ ممکن است به بناى ساختمانى بپردازى که بخشى از آن در زمین است و بخشى دیگر در فضا است و سر به ابرها مى‏ساید، بعضى از مردمان سالهاى معدودى از عمر داشته و در طول این عمر به انجام دادن کارهایى پرداخته‏اند که معادل کار قرنهاى دراز است، مثلا عمر رسول اکرم ما- صلى اللَّه علیه و آله- از شصت و سه سال تجاوز نکرد، و بیست و سه سال از آن به ایام دعوت او اختصاص داشت، ولى اثر آن از اثر عمر دراز نوح بیشتر است، بلکه از سالهاى عمر همه پیامبران چنین است، و به همین گونه خداوند رحمان موهبت شب قدر را مخصوص امت او و آن را بهتر از هزار ماه قرار داد تا بتوانند عمر خود را در بعد سوم (یعنى بعد عمق) درازتر کنند، و شاید خبر مأثور از رسول اللَّه (ص) اشاره به همین معنى بوده باشد، چه روایت شده است که عمرهاى امتهاى پیش از او را به او نشان دادند و چنان مى‏نماید که عمرهاى امت خود را کوتاه دید و دریافت که در درازى عمر به پیشینیان نمى‏رسند، و به همین جهت خدا شب قدر را به او عطا کرد و آن را بهتر از هزار ماه قرار داد. « القرطبى، ج ۲۰، ص ۱۳۳٫»
در حدیثى دیگر چنین آمده است: به پیامبر گفتند که مردى از بنى اسراییل هزار ماه سلاح را در راه خدا از گردن خود برنداشت، و او سخت دچار شگفتى شد و آرزو کرد که چنین کسى نیز در امت او بوده باشد، و گفت: «پروردگارا! به امت کوتاهترین عمرها را داده‏اى که با آن اعمالشان کمتر مى‏شود، پس خدا لیله القدر را به او بخشید و گفت: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» که در آن ماهها آن اسراییلى سلاح را در راه خدا حمل مى‏کرد، و این شب براى امت تو تا روز قیامت در هر ماه رمضان خواهد بود». « نور الثقلین/ ج ۵، ص ۱۱۵٫
»
در شب قدرى که به طاعت شب زنده‏دارى مى‏کنى، خدا نام تو را در گروه نیکبختان ثبت مى‏کند و تن تو را بر آتش جهنم حرام مى‏سازد، و این در نتیجه توفیقى است که براى اصلاح فراگیر خودت در نتیجه عبادت بهره تو مى‏شود، و به همین سبب در دعاهاى مأثور شبهاى رمضان مجموعه‏اى از بصیرتها آمده است که با تکرار تلاوت آنها به صورت هدفهایى براى شخص مؤمن درمى‏آید و با تلاش و کوشش به طرف آنها مى‏رود و به طلب آنها مى‏پردازد.
«خدایا وسعت روزى و امنیت در وطن و نور چشمى در همسر و مال و فرزند، و جایگزینى در نعمتهاى خودت که در نزد من است و تندرستى در جسم و
۴- نیرومندى بدن و سلامت دین به من ارزانى دار، و تا مرا زنده نگاه مى‏دارى، به فرمانبردارى از خودت و فرستاده‏ات محمد- صلى اللَّه علیه و آله- برانگیز، و از پر بهره‏ترین بندگانت در برابر نیکى که در ماه رمضان فرو فرستاده‏اى یا در شب قدر ماه رمضان نازل خواهى کرد قرار بده». « کلماتى از دعاى ابو حمزه ثمالى مخصوص سحرهاى ماه رمضان، نگاه کنید به مفاتیح الجنان، ص ۱۹۶٫»
بنا بر این شایسته آن است که هدف تو در شب قدر تحقق یافتن تغییرى اساسى و ریشه‏دار در نفس خودت باشد، و لازم است که خود را در برابر داور خرد به محاکمه بخوانى، و نابسامانیهاى پیشین و انحرافات جارى آن را تسجیل کنى، و عزم بر آن مجزوم سازى که از همه اینها با پشیمانى از ارتکاب خطا درگذرى، و به ترک آنها نیت خالص کنى و به خدا پناه برى که از گناهان گذشته‏ات درگذرد و در آینده تو را موفق به آن سازد که بر گرد گناه نگردى.
در تأویل این آیه چنین آمده است: در دولت رسولى فرود آمد که نیکوتر از دولتهاى ستمگر بنى امیه بود، که بنا بر نقل ترمذى از حسن بن على- علیهما السلام-: «رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله- بنى امیه را بر منبر خویش دید و این امر او را خوش نیامد، پس سوره «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» که کوثر آن نهرى در فردوس است، و نیز این سوره: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ الْقَدْرِ لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» یعنى هزار ماهى که بنى امیه پس از تو حکومت مى‏کنند»، « القرطبى، ج ۲۰، ص ۱۳۳٫» و حکومت بنى امیه، بى کم و زیاد، هزار ماه بود.
بنا بر این فضیلت حکمروایى عدل و داد و اثر بزرگ آن در آینده بشریت بیش از هزار ماه حکومت جور و ستم خواهد بود.
به چه سبب شب قدر بهتر از هزار ماه شده است؟ بدان سبب که محل تلاقى اهل آسمان با اهل زمین است که یاد وحى را زنده مى‏کنند، و آنچه را که خدا براى مردمان در هر کار مقدر کرده است عرضه مى‏دارند.
«تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ- فرشتگان فرود مى‏آیند.»
اصل کلمه تتنزل و صیغه مضارع آن دلیل بر استمرار است، پس از آن چنین نتیجه مى‏گیریم که: لیله القدر تنها یک شب در جهان نیست، بلکه در هر سال یک شب لیله القدر است و به همین جهت پیامبر اسلام- صلى اللَّه علیه و آله- ما را به شب زنده‏دارى و زنده نگاه داشتن این شب فرمان داده است.
در خبرى از رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله- آمده است که چون ماه رمضان نزدیک شد- در زمانى که سه روز از ماه شعبان باقى بود- به بلال گفت:
«مردمان را به مسجد بخوان» و چون حاضر آمدند، بر منبر بالا رفت و حمد و ثناى خدا به جاى آورد و آن گاه گفت: «اى مردم! خدا این ماه را به شما اختصاص داده است، و آن سید ماهها است، و در آن شبى است که از هزار ماه نیکوتر است». « نور الثقلین/ ج ۵، ص ۶۱۸٫»
از امام امیر المؤمنین- علیه السلام- روایت شده است که به ابن عباس گفت: «شب قدر در هر سال هست، و امر سال در آن شب نازل مى‏شود، و براى این امر والیانى پس از رسول اللَّه وجود دارد» پس ابن عباس گفت که آنان کیانند؟
و او- علیه السلام- گفت: «من و یازده کس از صلب من». « همان منبع، ص ۶۱۹٫
»
«وَ الرُّوحُ- و روح.»
روح چیست؟ آیا جبرییل- علیه السلام- است یا فرشتگان درجه بالاتر؟ یا گروهى برتر از فرشتگان و از آفریدگان خدایند، یا فرشته بزرگى که پیامبران خود را به او تأیید مى‏کند؟
بعضى از آیه بعدى چنین نتیجه گرفته‏اند که روح جبرییل- علیه السلام- است، بدان سبب که خدا در جاى دیگرى از قرآن گفته است: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ». « الشعراء/ ۱۹۳٫»
بعضى از آیه بعدى چنین استنتاج کرده‏اند که: روح همان وحى است، چه فرشتگان وحى را در شب قدر با خود به زمین مى‏آورند، و خدا گفته است: وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا. « الشورى/ ۵۲٫»
در حدیث شریف مطلبى آمده است که بنا بر آن روح بزرگتر از فرشتگان است، چنان که از امام صادق- علیه السلام- روایت شده است که چون از او پرسیدند که: آیا روح جبرییل (ع) است؟ گفت: «جبرییل از فرشتگان است، و روح از فرشتگان بزرگتر است، مگر خدا نگفته است که «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ»؟. « تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۱۸۴ نقل از تفسیر البرهان، ج ۴ ص ۴۱۸٫ »
خداوند تبارک و تعالى گفته است: «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ- او را با روحى از خود تأیید کرد»، و این دلیل بر آن است که روح چیزى است که خدا به وسیله آن پیامبران خود را تأیید مى‏کند».
معلوم مى‏شود که روح آفریده‏اى نورانى و بلند مرتبه در نزد خدا است، و این که خدا تنها به وسیله او پیامبرانش را تأیید نمى‏کند، و فرشتگان و از جمله ایشان جبرییل نیز به تأیید پیامبران- علیهم السلام- اشتغال دارند، و بدین گونه احتمالات و دلایل گوناگون با هم جمع مى‏شود، و خدا داناتر است.
«فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ- به اذن پروردگارشان.»
این شب که فرشتگان در آن فرود مى‏آیند شبى بزرگ است، و از آن روى بزرگ است که بزرگترین آنان که روح است نیز به زمین نازل مى‏شود، ولى شایسته نیست که دور از عظمت خداى آفریدگار به عظمت روح توجه کنیم، چه آنان بندگان بزرگوار خدا و در عین حال آفریدگان و تربیت شدگان اویند، و به هیچ وجه نیمه خدایان به شمار نمى‏روند، و هیچ کارى به دست ایشان نیست، و فرود آمدنشان به اختیار خودشان نیست بلکه همه چیز به اذن و فرمان خدا صورت مى‏گیرد.
«مِنْ کُلِّ أَمْرٍ- از هر امر و هر چیز.»
گفتند: معناى این جمله براى هر کار، یا به هر کار است، پس ملائکه- بنا بر این تفسیر- براى تقدیر و اندازه معین کردن براى هر امر و هر چیز نازل مى‏شوند، ولى آیا مگر خدا براى هر کار از آن زمان که لوح را آفرید و قلم را بر آن روان کرد، اندازه و قدرى را مقدر نکرده بوده است؟ چرا. پس ملائکه براى چه در شب قدر فرود مى‏آیند؟ معلوم مى‏شود که تقدیرهاى حکیمانه در امور آفریدگان صورت اتمام پذیرفته بوده است، ولى هنوز چیزهایى باقى مانده که صورت واقعى پیدا نکرده و براى هر سال در شب قدر آن سال اندازه و کیفیت آن معین و مقدّر مى‏شود، پس تقدیر به بعضى از جوانب کارها اختصاص دارد و نه همه جوانب آنها.
آرى، تقدیرها همه امور را شامل مى‏شود، ولى از هر امرى یک ناحیه آن، و بدین گونه حرف «من» در آیه براى تبعیض آمده که معنى اصلى آن است، و این مطلب همچون از نصوص وارد شده در این موضوع دستگیرى ما مى‏شود:
سلیمان مروزى به امام رضا- علیه السلام- گفت: «به من خبر بده که إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ درباره چه امرى نازل شده است، و امام گفت:
«اى سلیمان! لیله القدر شبى است که در آن خداى عز و جل آنچه را که در فاصله آن سال تا سال دیگر است، از زندگى و مرگ، و نیکى و بدى در روزى، مقدر مى‏فرماید، پس آنچه خدا در آن شب مقدر کرده باشد حتمى است». « نور الثقلین/ ج ۵، ص ۶۳۰٫»
بدین گونه بینشهاى وحى با تصورات بشرى متفاوت مى‏شود، پس در آن حال که آدمى چنان گمان مى‏کند که مجبور است و خواست او هیچ تأثیرى در زندگى او ندارد، وحى براى او یک ارزش والا قایل مى‏شود، و او را تواناى بر تغییر دادن اجمالى زندگى خویش قرار مى‏دهد: از خوشبختى و بدبختى، و خیر و شر، و سود و زیان، این همه به فرمان خدا و بر اثر خواستن از خدا در لیله القدر.
بشریت درباره حقیقت مشیت الاهى سخت گمراه است: گروهى خود راصاحب همه چیز مى‏دانند و چنان تصور مى‏کنند که خدا به صورت مطلق کارها را به خود ایشان تفویض کرده است، پس نه ثواب و عقاب است و نه مسئولیت و اخلاق، و گروهى او را بیچاره و مضطرى تصور مى‏کنند که هیچ آزادى و اختیارى ندارد و همه چیز به قضا و قدر مى‏گذرد.
ولى حقیقت امرى در میان این دو امر است: نه جبر است، بدان سبب که ما به یقین مى‏دانیم که قرار ما در زندگیمان مؤثر است، مگر بنا بر خواست و قرار خودمان نمى‏خوریم و نمى‏آشامیم و نمى‏رویم و نمى‏آییم؟ و نیز تفویض هم نیست، بدان سبب که بسیار کارها است که هیچ به دست ما نیست: این که چگونه به دنیا مى‏آییم، و در کجا از دنیا مى‏رویم، و فردا چه خواهیم کرد، و چگونه قضاى الاهى میان آنچه مى‏خواهیم و آنچه به آن مى‏رسیم حایل مى‏شود، و چه بسیار شده است که تقدیر نگذاشته است که به آنچه نقشه‏ریزى دقیق براى رسیدن به آن کرده بوده است برسى؟! آرى، خدا به اندازه‏اى به انسان مشیت بخشیده است تا با آن سرنوشت و راه رفتن خویش را به دست خود گیرد، و به جانب دوزخ روانه شود یا به سوى فردوس، ولى این بدان معنى نیست که با نیرومندى ذاتى خود و با اقدام خویش به بهشت یا جهنم خواهد رفت، بلکه این خدا است که او را با کارهاى نیک و شایسته‏اش به دوزخ مى‏افکند، یا با کارهاى خوب و پسندیده‏اش از ساکنان بهشت قرار مى‏دهد.
بنا بر این انسان حق انتخاب و اختیار دارد، ولى خداى متعال است که سعادت یا شقاوتى را که آدمى اختیار کرده است تحقق مى‏بخشد و «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ- و خدا وضع زندگى قومى را تغییر نمى‏دهد مگر این که آنچه را که در نفوس و جانهاى خود دارند تغییر دهند»، و از این جا است که اهمیت دعا و مخصوصا در شب قدر که بهار دعا است آشکار مى‏شود، و گاه تمام زندگى آدمى در این شب دگرگون مى‏شود، پس چه اندازه باید آدمى ناکام و بدبخت باشد که این شب بر او بگذرد بى آن که بتواند از آن چیزى براى خود به دست آورد
بعضى ممکن است بپرسند که: آیا این خود جبر نیست؟ اگر بنا باشد که یک شب سرنوشت زندگى آدمى را معین کند، پس دیگر قصد و تلاش و کوشش در دیگر روزهاى سال براى چه ضرورت دارد؟
هرگز چنین نیست … این امر هیچ ارتباطى با جبر و مجبور بودن آدمى ندارد. و این امر وقتى براى ما به خوبى واضح مى‏شود که بینشهاى آینده را خوب فهم کنیم:
بینش اول: چنان به نظر مى‏رسد که تقدیر در این شب همه جوانب و نواحى زندگى را شامل نمى‏شود، چه سه نوع قضایا وجود دارد: یک دسته آنها است که در یک شب از تاریخ هستى مقدر مى‏شود، چنان که از امام امیر المؤمنین- علیه السلام- روایت شده است که گفت: «رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- به من گفت: آیا مى‏دانى معنى شب قدر چیست؟ پس گفتم: نه اى رسول خدا! و او گفت: خداوند تبارک و تعالى در آن همه چیز را که تا روز قیامت خواهد بود مقدر کرده است، و از جمله آنچه خداى عز و جل مقدر کرده، ولایت تو و امامان از نسل تو تا روز قیامت است». « همان منبع، ص ۶۲۹٫»
نوع دوم: تقدیرهایى است که در ظرف مدت یک سال از عمر آدمى صورت پذیر مى‏شود، در صورتى که نوع سوم باقى مى‏ماند که وابسته به خواست آدمى و فتنه و آزمایش همین است، مثلا: خدا براى انسان در شب قدر ثروتى را مقدر مى‏کند، اما این که آدمى چگونه با آن ثروت رفتار کند، و این که آن را در راه خدا انفاق خواهد کرد یا در این کار بخل خواهد ورزید، این همه به خواست خود آدمى است و به آن آزمایش او صورت اتمام پیدا مى‏کند، و مثلا، خدا یک بیمارى را در آن سال براى آدمى مقدر مى‏سازد، اما شکیبایى او در برابر آن بیمارى یا جزع کردن به جاى آن بستگى به اراده خود او دارد.
با وجود این براى خدا بداء و تغییر تقدیر وجود دارد، بدان سبب که هیچ چیز نمى‏تواند براى پروردگار ما جنبه حتمیت داشته باشد، که خود گفته است:
یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ. « الرعد/ ۳۹٫» و در حدیث به جا مانده از امام صادق- علیه السلام- آمده است که گفت: «چون شب قدر فرارسد، فرشتگان و روح و کاتبان به آسمان دنیا نزول مى‏کنند، و آنچه را که قضاى الاهى براى آن سال خواسته است مى‏نویسند، پس اگر خدا بخواهد چیزى را پس و پیش کند یا از آن بکاهد، به فرشته فرمان محو کردن آن را مى‏دهد، و به جاى آن چیزى را که خدا آن را اراده کرده است قرار مى‏دهد»، گفتم: آیا همه چیز در نزد او و ثبت شده در کتابى است؟ گفت: «آرى». گفتم: پس چه چیز پس از آن خواهد بود؟ گفت:
«سبحان اللَّه! و سپس خداى تبارک و تعالى هر چه را که بخواهد ایجاد مى‏کند». « تفسیر نور الثقلین/ ج ۵، ص ۶۳۱٫»
بدین گونه کلمه خدا بالاترین کلمه باقى مى‏ماند، و مشیت او اجرا مى‏شود، ولى تکیه کردن به بداء و از دست دادن فرصت شب قدر گونه‏اى از ساده دلى و بلکه از سفیهى و زیانکارى است.
بینش دوم: خداوند به حکمت بالغه و داورى عادلانه خود هر چه را که شایسته است براى بندگان خود مقدر مى‏کند، و به همین سبب قضا و تقدیر او براى مؤمن نیکوکار متوسل به خدا همان چیزى نیست که براى یک کافر بدکاره مقدر مى‏کند، و باید بدانى که پروردگار تو نسبت به بندگان خود ستم روا نمى‏دارد. و بنا بر این آدمى، با آنچه در سال گذشته کرده است، و با آنچه در شب قدر و در فرصت تقدیر انجام مى‏دهد، و با آنچه خدا از بدى اختیار او در سال گذشته مى‏داند، در سرنوشت شخص خویش تأثیر مى‏کند، مثلا: خدا براى طاغوتى که مى‏داند توبه نخواهد کرد، عذاب را در این سال مقدر مى‏کند، زیرا که مى‏داند در این سال به ستمگرى خود ادامه خواهد داد، و لو این که فرضا در این سال توفیق توبه و ستم نکردن به مردم پیدا مى‏کند، بدان سبب که خدا مختار است که در کار و تقدیر
خویش تجدیدنظر (بداء) کند، و سقوط را از او دور سازد و به یارى او برخیزد، که خود گفته است: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ. « الرعد/ ۱۱٫»
بینش سوم: مردمان چنان تصور مى‏کنند که حوادثى بر زیان ایشان در جریان است که هیچ کارى درباره آنها از ایشان ساخته نیست، همچون مرگ عزیزى یا گرفتار شدن به دردى بى‏درمان یا مبتلا شدن به سلطه و قدرت حاکمى ستمگر یا به عقب ماندگى یا به خشکسالى، ولى چنین نیست چه حتى این ظواهرى که بیرون از خواست انسان قرار مى‏گیرد، به فرمان و تقدیر و قضاى خدا صورت مى‏گیرد، و خدا به چیزى حکم نمى‏کند مگر آن که حکمت و عدالت او مقتضى آن بوده باشد، و یکى از مقتضیات عدل او آن است که قضا و تقدیر او بر حسب چیزى باشد که بندگانش کسب کرده‏اند، مگر خود او نگفته است: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ- تباهى در خشکى و دریا بر اثر آنچه دستهاى آدمیان کسب کرده است آشکار شد». « لروم/ ۴۱٫»
در این منتهاى بزرگداشت مشیت آدمى است که خدا تقدیر خویش را بر وفق آن قرار داده است، آیا چنین نیست؟
سلام کلمه‏اى نورانى است که قلب را از نورانیت و شادى لبریز مى‏کند، چه جا براى هر چیز دارد که نفس به آن متمایل است و روان براى رسیدن به آن تلاش مى‏کند و عقل خواستار آن است، پس آدمى، در آن هنگامى که از وجود نقص در اندامهاى بدن خود شاکى است، یا از اوضاع زندگى خویش راضى نیست، یا به خواستهاى روح خود نمى‏تواند رسید، دیگر سلامتى و صلح و صفا ندارد، آیا بیمار سلام و سلامت دارد، و آیا مسکین از عافیت برخوردار است، یا حسود در آرامش و امان به سر مى‏برد؟ هرگز … سلام با افزونى بسیارى از نعمتهاى خدا فراهم مى‏آید که چون به یکى از آنها نیازمند باشیم سلام را از دست داده‏ایم.
آیا از آن خبر دارى که چند میلیون نعمت باید براى فراگرفتن بدن تو مزاحم یکدیگر باشند تا تو در عافیت زندگى کنى؟ و چند میلیون نعمت باید زندگى تو را فرا گیرد و از مجموع آنها سلامت آن فراهم آید؟ و شب قدر شب سلام است، که خداوند سبحانه و تعالى درباره آن مى‏گوید:
«سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ- این شب سراسر تا دمیدن سپیده صبح سلام است.»
در آن صورت که این موهبت الاهى به زمان نسبت داده شده، مى‏دانیم که آن را فرا مى‏گیرد و حتى نزدیک است که از آن لبریز شود، پس شب سلام همه لحظاتش براى همه انام و بندگان خدا سلام است، به همان گونه که روز سعید همه‏اش گوارایى و رستگارى است، در صورتى که روز شوم از هر گوشه‏اش شومى تراوش مى‏کند.
پس چه چیز در شب قدر مى‏گذرد که تا طلوع فجر سلام است؟
در آن شک نیست که خداوند در آن شب گروه‏هایى از آمرزشخواهان را مى‏آمرزد، و بدین گونه آنان را از آتش جهنم رهایى مى‏بخشد، و کدام سلام از سالم بودن انسان از پیامدهاى گناهانش در دنیا و آخرت بزرگتر است؟! به همین سبب است که مؤمنان در آن مى‏کوشند که به آرزوى خلاصى از آتش جهنم دست یابند و پس از باز کردن قرآن در برابر خود چنین مى‏گویند:
«خدایا به حق کتاب فرو فرستاده‏ات و آنچه در آن است- و در آن نام بزرگ تو و نامهاى نیکوى تو و آنچه مایه بیم و امید است- از تو مى‏خواهم که مرا از آزاد شدگان از آتش قرار دهى». « مفاتیح الجنان، ص ۲۲۵٫»
بدین گونه خدا عافیت انسان و تمام کردن نعمت خود را به او در آن مقدر کرده است، و یکى از پیامبر- صلى اللَّه علیه و آله- پرسید که: او چه چیز را در این شب از خدا مى‏خواهد و در جوابش- بنا بر روایت- گفت «عافیت». « همان منبع، ص ۲۲۶٫»
ممکن است این شب بر فردى داخل شود که از اشقیاء است و آن شخص از آن سعید و خوشبخت بیرون آید، مگر این شب شب سلام نیست؟ بنا بر این بر انسان لازم است که در این شب با این کلمات شریف دعا کند:
«اللهم امدد لى فى عمرى، و اوسع لى فى رزقى، و اصح لى جسمى، و بلغنى أملى، و إن کنت من الأشقیاء فامحنى من الاشقیاء، و اکتبنى من السعداء، فانک قلت فى کتابک المنزل على نبیک المرسل- صلواتک علیه و آله-: یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ- خدایا! عمرم را دراز کن، و روزیم را وسعت ده، و تنم را سالم ساز، و مرا به آرزویم برسان، و اگر از اشقیا هستم نام مرا از میان آنان محو کن و در میان سعادتمندان بنویس، چه خود در کتاب فرو فرستاده خویش بر پیامبر خود- که درودهاى تو بر او و آلش باد- گفته‏اى «خدا آنچه را که بخواهد محو مى‏کند یا برجاى مى‏گذارد، و کتاب اصلى در نزد او است». « همان منبع، ص ۲۳۵٫»
در این شب خدا رزق بندگان خود را مقدر مى‏کند، و آن جزئى از سلام و امن است، و بر آدمى لازم است که گشایش در روزى خود را از خداى خویش بخواهد.
به همان گونه که امن و عافیت و سلامتى و ذریّه مقدر مى‏شود که همه از شرطهاى سلام است.
حقا محروم آن کس است که از خیرات شب قدر بى‏بهره بماند، چنان که در حدیث به جا مانده از فاطمه زهراء- علیها السلام- آمده است که کسان خویش را به آماده بودن براى استقبال از شب بیست و سوم ماه رمضان سفارش مى‏کرد و مى‏گفت که روز را بخوابند تا در هنگام شب زنده‏دارى خواب بر ایشان غلبه نکند و مى‏گفت: «ناکام کسى است که از خیر این شب بى‏بهره بماند». « همان منبع، ص ۲۳۶٫»
بعضى گفته‏اند که معنى سلام در این آیه چنین است: فرشتگان در آن برمؤمنان و شب زنده‏داران در مساجد سلام مى‏کنند، و بعضى از ایشان به بعضى دیگر سلام مى‏کنند، و به قولى دیگر: فرشتگان بر امام عصر- علیه السلام- فرود مى‏آیند و به او سلام مى‏کنند.
شب قدر چه وقت است؟
چون بر حسب دو آیه از قرآن، این کتاب آسمانى در ماه رمضان و در شب قدر نازل شده، پس لیله القدر در همین ماه مبارک قرار دارد، ولى در کدام شب از آن؟ در بعضى از روایات آمده است که: «در ده شب آخر به جستجوى آن برآیید». « بنا بر روایتى از رسول اللَّه (ص) در تفسیر نور الثقلین/ ج ۵، ص ۶۲۹٫»
از امام باقر- علیه السلام- روایت شده است که در تفسیر إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ گفت: آرى لیله القدر است و آن در ماه رمضان در دهه آخر این ماه است که قرآن جز در آن نازل نشده است. « نور الثقلین/ ج ۵، ص ۶۲۵٫»
در حدیث دیگر به یکى از دو شب محدود شده است: شب بیست و یکم یا شب بیست و سوم، و ابو حمزه ثمالى روایت کرده است که: نزد ابو عبد اللَّه امام صادق- علیه السلام- بودم، که ابو بصیر به او گفت: فدایت شوم! شبى که هر چه بخواهند در آن شب مى‏خواهند کدام است؟ گفت: «در بیست و یکم یا بیست و سوم». گفت: اگر نتوانم به هر دو برسم؟ پس گفت: «کدام دو شب آسانتر را خواستارى؟»، گفت: بسا هست که ما هلال را در شبى مى‏بینیم، و کسى از سرزمینى دیگر مى‏آید و خلاف آن را به ما مى‏گوید؟ گفت: «کدام شب را در آن میسرتر مى‏خواهى؟» گفتم: فدایت شوم: شب بیست و سوم که لیله الجهنى است؟ « به زودى از آن یاد خواهیم کرد، ان شاء اللَّه.» پس گفت: «این را هم مى‏گویند» و سپس گفت: «پس آن را در شب بیست و یکم و بیست و سوم جستجو کن، و در هر یک از آنها صد رکعت نماز بخوان و- اگر مى‏توانى- تمام شب را بیدار بمان، و در آن دو شب غسل کن»، گفت که گفتم: اگر نتوانم ایستاده نماز بگزارم؟ گفت: «نشسته نماز بخوان»، گفت که گفتم: اگر نتوانم؟ گفت «دراز کشیده بر بستر چنین کن، و اگر نتوانى مقدارى از آغاز شب را بیدار بمان، چه درهاى آسمان در رمضان باز مى‏شود، و شیاطین را در بند مى‏کنند، و اعمال مؤمنان را مى‏پذیرند، و در زمان رسول اللَّه این ماه نام خوبى داشت: المرزوق». « همان منبع، ص ۶۲۵٫»
احادیث نبوى و امامان در شب زنده‏دارى در این دو شب فراوان است، ولى در یک حدیث نبوى تنها از شب بیست و سوم سخن رفته و آرزو شده است که همان شب قدر بوده باشد: عبد اللَّه بن أنیس انصارى معروف به جهنى به رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله- گفت: خانه من از مدینه دور است، مرا به شبى راهنمایى فرما تا در آن به این شهر بیایم، و پیامبر شب بیست و سوم را براى او معین کرد. « تفسیر نور الثقلین/ ج ۵، ص ۶۲۶٫»
از بعضى از احادیث چنین معلوم مى‏شود که: شب قدر حقیقى شب بیست و سوم است، در صورتى که شبهاى نوزدهم و بیست و یکم وسیله‏اى براى دست یافتن به آن است، و هر کس به عبادت آن دو شب توفیق پیدا کند، در شب سوم نشاط بیشتر خواهد داشت، و به رحمت خدا در آن شب نزدیکتر خواهد شد.
از امام صادق- علیه السلام- روایت شده است که به کسى که از او درباره شب قدر سؤالى کرده بود گفت: «آن را در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم جستجو کن». « همان منبع، ص ۶۲۸٫»
در حدیثى دیگر چنین آمده است: هر شب از این سه شب فضیلت و ارجى دارد، و از امام صادق- علیه السلام- روایت شده است که گفت: «تقدیر در شب قدر نوزدهم است، و ابرام در شب بیست و یکم، و امضا در شب بیست وسوم». « همان جا، ص ۶۲۷٫»
در نشانیهاى شب قدر آمده است که: «باد آن خوشبو است، و اگر در سرما باشد گرم خواهد بود، و اگر در گرما باشد بهتر مى‏شود». « همان جا، ص ۶۲۳٫»
از پیامبر- صلى اللَّه علیه و آله- روایت شده است که: «آن شب ملایمى است، نه گرم و نه سرد، خورشید در بامداد آن بدون شعاع طلوع مى‏کند». « همان جا.»
از خدا مسئلت داریم که ما را براى درک این شب شریف موفق بدارد و سعادت ما را در آن مقدر فرماید.

جستجو