راههای تقرب به خدا

راههای تقرب به خدا (زمان نوشتار اول1391-05-21-20-49-23)باز نویسی شده

« أَسْئَلُكَ حُبَّكَ وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُني اِلى قُرْبِكَ وَأَنْ تَجْعَلَكَ أحَبَّ اِلَىَّ مِمّا سِواكَ وَأَنْ تَجْعَلَ حُبّي اِيّاكَ قائِداً إلى رِضْوانِكَ وَشَوْقي إلَيْكَ ذائِداً عَنْ عِصْيانِكَ وَامْنُنْ بِالنَّظَرِ إلَيْكَ عَلَىَّ وَأنْظُرْ بِعَيْنِ الْوُدِّ وَالْعَطْفِ إلَىَّ وَلا تَصْرِفْ عَنّي وَجْهَكَ وَاجْعَلْني مِنْ أهْلِ الاِْسْعادِ وَالْحِظْوَةِ عِنْدَكَ يامُجيبُ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ »[1] .

پرودگارا ! از تو درخواست مى‏كنم دوستى تو را و دوستى دوستدارانت را و دوست داشتن هركارى كه مرا به مقام قرب تو رساند و درخواست دارم كه خود را از هرچه غير توست بر من محبوب‏تر گردانى و محبّتم را منجر به مقام خوشنودى خود ، سازى و شوقم را به خودت بيش از عصيانت قرار دهى و بر من به يك نظر كردن برجمالت منّت گذار و بر من به چشم لطف و محبّت بنگر و هيچ وقت روى از من مگردان و مرا از اهل سعادت و سالكان طريق محبّت نزد خود گردان ، اى اجابت كننده اى مهربان‏ترين مهربانان .

دوستى انسان‏ها نسبت به همديگر

در اين فراز از نيايش امام زين العابدين  عليه‏السلام ، دوستى و محبّت خدا و دوستىِ دوستان خدا و دوستى هر عملى كه انسان را به خدا نزديكتر سازد را از ذات اقدس پرودگار درخواست و مسألت مى‏نمايند .

محبّت و دوست داشتن ، امرى غريزى است . گاهى بدون اينكه بدانيم چرا و به چه علّت ، محبّت فردى در دلمان مى‏نشيند . گاهى به خاطر وجود برخى از صفات نيكو ، فردى را دوست مى‏داريم ، به خاطر فضائل اخلاقى ، كمالات روحى و يا زيبايى و جمالى كه فرد از آن بهره‏مند مى‏باشد ، او را دوست مى‏داريم . نقطه برابر ميل و رغبت ، تنفّر و دورى جستن از رذائل اخلاقى و مناظر زشت و كريه است .

طبيعت انسانها به گونه‏اى است كه به كسانى كه داراى اوصاف موافق و سازگار
با طبعشان باشند ، گرايش و كشش دارند و از كسانى كه داراى چنين طبايعى نباشند دورى مى‏جويند و بين آنان هيچ‏گاه صميميّت و مودّت ايجاد نمى‏شود.

امام باقر  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« ألا وإنّ الأرواح جنود مجنّدة فما تعارف منها ائتلفت وما تناكر منها اختلفت »[2] .

آگاه باشيد كه ارواح آدميان در عالم ذر همانند يك لشكر بودند ، ارواحى كه در آن عالم با هم آشناشدند . در اين عالم نيز ميانشان الفت و انس خواهد بود و ارواحى كه در آن عالم همديگر را نشناختند در اين عالم نيز ميانشان اختلاف و دورى است .

اين نوع دوستى كه باطبع فرد سازگارى دارد را نمى‏توان دوستى خدا و يا دوستى براى خدا ناميد .

ديدن مناظر و چهره‏هاى زيبا براى آدميان ، بسيار لذّت بخش است ، اگر آلوده به اغراض و اميال شهوانى نباشد حرام نمى‏باشد ، امّا دوستى و ميل به افراد و اشياى زيبا و جميل را نمى‏توان دوستى براى خدا دانست .

گاهى شخصى ناتوان چه در زمينه مادى و يا معنوى ، فرد توانايى را دوست مى‏دارد ، در اين صورت نيز دوست داشتن براى خدا نيست . در حقيقت متعلق محبّت در اين مورد قدرت و توانايى شخص است . به عنوان نمونه ، دانش‏آموز و يا طلبه‏اى ، استاد خود را دوست مى‏دارد ، زيرا با كمك استاد خود مى‏تواند علم بياموزد و به كمالى دست يابد ، در اين مورد متعلّق محبّت علم و دانش استاد است و خود استاد به عنوان اينكه يك انسان است موضوعيّتى ندارد . و يا فردى مستمند ، ثروتمندى را دوست مى‏دارد ، در اين صورت نيز مستمند در حقيقت ، ثروت محبوب را دوست مى‏دارد نه خود ثروتمند را .

هر محبّت و مودّتى را نمى‏توان براى آدميان كمال آفرين دانست . محبّتى كمال آفرين و تعالى بخش است كه براى خدا باشد . محبّت و دوستى براى خدا آلوده به اغراض نفسانى و دنيوى نمى‏باشد و هيچ غرض و چشم داشتى در اين دوستى نهفته نيست .

تولّى يا دوستى براى خدا

گاهى انسان ، فردى را فقط به خاطر خدا دوست مى‏دارد و هيچ شائبه ديگرى در دوستى او وجود ندارد ، به عنوان نمونه دوست داشتن انسانى كه در محبّت الهى ذوب شده باشد ، و تمام افعال و اعمال او الهى و براى خدا باشد ، دوستى و محبّت للّه‏ مى‏باشد . همچنان كه خداوند سبحان را دوست مى‏داريم ، افرادى كه متعلّق به خداوند باشند و مظهر اسماى حسناى الهى باشند را نيز دوست مى‏داريم . عاشق همچنان كه معشوق خود را دوست مى‏دارد ، به لوازم و وسايل معشوق خود نيز عشق مى‏ورزد ، گاهى خانه و محلّ عبور معشوق خود را مى‏بوسد ، چرا كه علامت و نشانه‏اى از معشوق را در خود دارد . دوست داشتن دوستان خداوند سبحان نيز به همين معنا مى‏باشد . محبّتى بدون غرض و منفعتى مادى و تنها به اين دليل كه آنان در معشوق حقيقى كه ذات اقدس پروردگار باشد ، ذوب شده‏اند و از خود هيچ اراده و استقلالى ندارند.

دوست داشتن و عشق ورزيدن به دوستان خداوند (تولّى) ، همچنين دشمن داشتن و دورى جستن از دشمنان خداوند (تبرّى) ، در ادبيات دينى و معارف اسلامى اهميّت به سزايى دارد .

امام هادى  عليه‏السلام در مورد اهميّت تولّى و تبرّى مى‏فرمايند :

« أوحى اللّه‏ إلى بعض الأنبياء : أمّا زهدك في الدّنيا فتعجلك للراحة وأمّا انقطاعك اليّ فيعززك بي ولكن هل عاديت لي عدواً وواليت لي ولياً»[3].

خداوند به برخى از انبياء وحى كرد : امّا زهد شما از دنيا به خاطر شتاب براى رسيدن به راحتى و آسايش است و امّا بريدن از مردم به سوى من براى شما عزّت آور است از طرف من ، امّا مهم اين است كه آيا به خاطر من با دشمن من دشمنى و با دوست من دوستى نموديد ؟

امام هادى  عليه‏السلام در روايت فوق بيان مى‏كنند كه ، زهد و اجتناب از دنيا و عزلت و گوشه‏گيرى از همه و تنها با خداوند متعال انس گرفتن ارزش چندانى ندارد . آن چه مهم است ، دشمنى كردن با دشمنان خدا و دوستى با دوستان خداوند است .

عدّه‏اى از حوارييون از حضرت عيسى بن مريم  عليه‏السلام پرسيدند : چگونه خداوند را دوست بداريم ؟ حضرت عيسى  عليه‏السلام در پاسخ فرمود :

« ببغض أهل المعاصي والتمسوا رضي اللّه‏ بسخطهم »[4] .

با بغض و كينه نسبت به گنهكاران خداوند را دوست بداريد و با كينه و خشم نسبت به آنان رضايت خداوند را جلب كنيد .

در شب معراج خداوند سبحان به رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود :

« يا محمّد  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم وجبت محبّتي للمتحابين فيّ ووجبت محبّتي للمتعاطفين فيّ ووجبت محبّتي للمتواصلين فيّ ووجبت محبّتي للمتوكّلين عليّ »[5] .

اى محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم واجب است محبّت من براى كسانى كه به خاطر من همديگر را دوست مى‏دارند و واجب است محبّت من براى كسانى كه به خاطر من با يكديگر ارتباط برقرار مى‏كنند و واجب است محبّت من بر كسانى كه به من توكّل مى‏كنند .

نكته مهم روايت فوق اين است كه وجوبى كه ذات اقدس پرودگار بر خود لازم كرده است ، وجوب و لزوم تشريعى نيست ، بلكه وجوب تكوينى مى‏باشد ؛ به اين معنا كه منش و سنّت الهى بر اين مدار است كه چهار گروه فوق را دوست داشته باشد .

غريزه حبّ نفس در تمام موجودات زنده وجود دارد ، حتّى برخى از نباتات به طور بسيار ضعيف از اين غريزه برخودار هستند . همانند گُل قهر[6] كه با اندك تحرّكى كه در اطراف او ايجاد شود ، واكنش نشان مى‏دهد و خود را جمع مى‏كنند . امّا تفاوت جوهرى انسان با ديگر موجودات زنده در دگر دوستى مى‏باشد . دگر دوستى و هم نوع دوستى ، از تعاليم اديان آسمانى مى‏باشد و بر آن تأكيد فراوانى شده است .

رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در اين زمينه مى‏فرمايند :

« لاتزال اُمّتي بخير ما تحابّوا »[7] .

امّت من تا به هنگامى كه همديگر را دوست داشته باشند در خير و سعادت به سر مى‏برند .

حال اگر اين دوستى‏ها در پرتو دوستى خداوند باشد ، شكل و جلوه دينى و الهى به خود مى‏گيرد و منشأ خيرات و بركات خواهد بود . همچنان كه اشاره نموديم ، در تعاليم اسلامى‏به اين نوع از دوستى‏ها تولّى مى‏گويند . تولّى و دوست داشتن اولياى الهى موجب مى‏گردد كه الطاف خاص و ويژه الهى مشمول حال محبّين گردد ، و علاوه بر رحمت رحمانيّه از رحمت رحيميّه نيز برخوردار گردند .

خداوند سبحان در رابطه با دوستى‏ها و محبّت‏هاى مادى و غير الهى ، هشدار مى‏دهد ومى‏فرمايد :

«قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»[8] .

بگو اگر پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و خاندانتان و اموالى كه به دست آورده‏ايد و تجارتى كه از كسادش مى‏ترسيد و خانه‏هايى كه خوش داريد ، در نزد شما از خداوند و پيامرش و جهاد در راهش عزيزتر است ، منتظر باشيد تا خداوند فرمانش را به ميان آورد ؛ و خداوند نافرمانان را هدايت نمى‏كند .

تبرّى ، يا دشمنى براى خدا

دورى جستن و دشمنى با دشمنان خداوند كه در ادبيات دينى از آن به تبرّى نام برده مى‏شود ، مورد تأكيد فراوان قرار گرفته است .

اميرالمؤمنين  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« أمرنا رسول اللّه‏[ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم] أن نلقي أهل المعاصي بوجوه مكفهرّة »[9] .

رسول اللّه‏[ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم] به ما دستور دادند كه با چهره‏اى عبوس با گناهكاران روبرو شويم .

اولين و ساده‏ترين برخورد انسان با كسى كه به او بى احترامى نمايد ، قطع رابطه مى‏باشد ، به محض اينكه فردى در برابر ديگران به ما جسارت نمايد با او قطع رابطه مى‏كنيم . حال پرسش اين است كه آيا نبايد با كسانى كه حدود خداوند را تجاوز مى‏كنند و با ارتكاب محرّمات در برابر ذات اقدس الهى جسارت مى‏كنند ، قطع رابطه نمود ؟ امّا نبايد اين نكته را از ياد برد كه قطع رابطه بايد براى خداوند باشد ، چرا كه دستورات فراوان دينى داريم ، كه به ما سفارش مى‏كند ، كه با ديگران قطع رابطه نكنيم ، يعنى نبايد به خاطر امور مادى و بى ارزش با يك ديگر قهر كنيم .

رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايند :

« صل من قطعك وأعف عمّن ظلمك واعط من حرمك وأحسن إلى من أساء إليك » .

باكسى كه با تو قطع رابطه كرده است ، ارتباط برقرار كن و كسى را كه به تو ستم كرده است ، ببخش ، و عطا كن به كسى كه تو را محروم كرده است و نيكى كن به كسى كه به تو بدى كرده است .

لازم به يادآورى است كه تولّى و تبرّى مانند نماز ، روزه و ديگر احكام ، جعل شرعى نشده است ، بلكه يك حقيقت تكوينى مى‏باشد . اگر محبّت الهى را همانند درختى تنومند فرض نماييم ، محبّت اولياى الهى ، شاخ و برگ اين درخت تنومند مى‏باشند . زنده ماندن و رشد اين درخت ، وابسته به شاخ و برگ اين درخت است . هرچه شاخ و برگ بيشتر باشد ، رشد و بقاى درخت ، اجتناب ناپذيرتر خواهد بود . امّا شاخ و برگ اضافى ، حكم دشمنان خداوند را دارند ، كه در صورت هرس نكردن و از بين نبردن آنها به درخت آسيب و آفت مى‏رسد .

بنابراين براى اينكه محبّت الهى را در دلهايمان تقويت نماييم و ريشه آن را در قلبهايمان استوارتر سازيم بايد دوستى دوستان خداوند و دشمنى با دشمنان خداوند را در صدر برنامه‏هاى خود قرار دهيم .

به گفته شاعر :

هر كه خواهد همنشينى با خدا

گونشين اندر حضور اوليا

از حضور اولياگر بگسلى

تو هلاكى زانكه جزوى نه كلى

چون شوى دور از حضور اوليا

در حقيقت گشته‏اى دور از خدا

اى دل آنجا رو كه با تو روشنند

و زبلاها مر تو را چون جوشنند

هر كه با نار است او همسنگ شد 

در روايتى امام سجاد  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« إذا جمع اللّه‏ عزّوجلّ الأولين والآخرين قام مناد فنادى يسمع النّاس فيقول : أين المتجابّون في اللّه‏ ، قال : فيقوم عنق من الناس فيقال لهم : إذهبوا إلى الجنّة بغير حساب ، قال : فتلقّاهم الملائكة فيقولون : إلى أين ؟ فيقولون : إلى الجنّة بغير حساب ، قال : فيقولون : فأيّ ضرب أنتم من النّاس ؟ فيقولون : نحن المتحابّون في اللّه‏ ، قال : فيقولون : وأيّ شيء كانت أعمالكم قالوا : كنّا نحبّ في اللّه‏ ونبغض في اللّه‏ قال : فيقولون : نعم أجر العاملين »[10] .

هنگامى‏كه خداوند در روز قيامت اولين و آخرين را گرد مى‏آورد ، منادى ، ندا مى‏دهد به صورتى كه همه مى‏شوند ، و مى‏گويد : كجا هستند دوستداران براى خدا ؟ گروهى از مردم بر مى‏خيزند و به آنان گفته مى‏شود : بدون حساب به بهشت برويد . فرشتگان با آنان روبرو مى‏شوند و مى‏گويند : به كجا مى‏رويد ؟ آنان مى‏گويند : بدون حساب به سوى بهشت مى‏رويم ، فرشتگان به آنان مى‏گويند : از كدام گروهى از مردم هستيد ؟ مى‏گويند : ما دوستداران براى خدا هستيم ، فرشتگان مى‏گويند: اعمال شما در دنيا چه بود ؟ مى‏گويند : ما براى خدا دوست مى‏داشتيم و براى خدا دشمن مى‏داشتيم . فرشتگان مى‏گويند : چه خوب است ، اجر و پاداش شما .

حضرت امام صادق  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« إنّ الرّجل ليحبّكم وما يعرف ما أنتم عليه فيدخله اللّه‏ الجنّة بحبّكم وإنّ الرجل ليبغضكم وما يعرف ما أنتم عليه فيدخله اللّه‏ ببغضكم النّار»[11].

شخصى شما را دوست مى‏دارد و نمى‏داند شما بر چه عقيده‏اى هستيد و خداوند به خاطر اينكه او شما را دوست دارد وى را به بهشت مى‏برد و فردى ديگر شما را دشمن مى‏دارد و نمى‏داند شما بر چه عقيده‏اى هستيد و خداوند به خاطر دشمنى او با شما وى را به جهنّم مى‏برد .

در روايتى ديگر حضرت امام باقر  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« إذا أردت أن تعلم أنّ فيك خيراً فانظر إلى قلبك ، فإن كان يحبّ أهل طاعة اللّه‏ ويبغض أهل معصيته ففيك خير واللّه‏ يحبّك وإن كان يبغض أهل طاعة اللّه‏ ويحبّ أهل معصية فليس فيك خير واللّه‏ يبغضك والمرء مع من أحبّ »[12] .

اگر مى‏خواهى بدانى كه در تو خيرى وجود دارد به قلب خود نظر كن ، اگر نيكوكاران را دوست مى‏دارد و گناهكاران را دشمن مى‏دارد ، در تو خيراست و خداوند تو را دوست مى‏دارد و اگر نيكوكاران را دشمن مى‏دارد و گناهكاران را دوست مى‏دارد ، در تو خيرى نيست و خداوند تو را دشمن مى‏دارد . به درستى كه هركس با دوست دار خود همراه است .

حضرت امام رضا عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« فلو أنّ رجلاً تولّى حجراً لحشره اللّه‏ معه يوم القيامة »[13] .

اگر فردى از شما سنگى را دوست بدارد خداوند در روز قيامت وى را با آن سنگ محشور مى‏كند .

اكنون كه روشن شد ، دوست داشتن تأثير بسزايى در سعادت و شقاوت فرد دارد ، بايد بسيار مراقب باشيم و كسانى را دوست داشته باشيم كه دوستى و محبّت ما به آنها موجب رستگارى ما گردد . بنابر فرمايش حضرت امام رضا عليه‏السلام در روز قيامت هر كس با محبوب خود محشور مى‏شود ، پس شايسته است كه حضرات معصومين  عليهم‏السلام و اولياى الهى را دوست داشته باشيم ، تا لااقل دوستى آنان عليهم‏السلام در روز قيامت موجب دستگيرى و شفاعت ما گردد .

كوتاه‏ترين راه محبّت دوستان خدا

سرّ تأكيد فراوان بر دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا در ادبيات دينى اين است كه اين راه ، كوتاه‏ترين و مهم‏ترين راه براى تهذيب و كمال نفس است .

گاهى نوادرى از آدميان از طريق برهان و استدلال به نتيجه‏اى مى‏رسند ، و به حقّانيّت عقايد اسلام پى مى‏برند . امّا اين راه و روش ، روشى سخت و صعب مى‏باشد و همگان نمى‏توانند اين مسير را طى كنند و در صورت پيمودن اين مسير ، شايد به نتيجه‏اى صحيح و مطلوب دست نيابند ، لذا به محبّت اولياى الهى تأكيد فراوان شده است . به گفته شاعر :

گر در سرت هوای وصالست حافظا             باید که خاک درگه اهل نظر شوی[14]

رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نيز پاداشى براى رسالت جز محبّت خاندان خود عليهم‏السلام نمى‏خواهد ، در قرآن كريم آمده است :

«قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»[15] .

بگو براى آن كار از شما مزدى نمى‏طلبم مگر دوستدارى در حقّ نزديكان .

تمام پيام انبياء عليهم‏السلام در رسالت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم خلاصه شده است و تمام رسالت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلمدر محبّت به اهل بيت عليهم‏السلام خلاصه شده است . روايات فراوانى در محبّت اهل بيت  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم وجود دارد . آنان عليهم‏السلام اوليا و دوست‏داران راستين ذات اقدس پروردگار هستند و دوستى آنان سعادت اخروى را براى ما به ارمغان مى‏آورد .

رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايند :

« فاطمة بضعة منّي من آذاها فقد آذاني ومن أحبّها فقد أحبّني»[16].

فاطمه  عليهاالسلام پاره تن من است هركس ايشان را آزار دهد مرا آزار داده و هركس ايشان را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است .

در روايتى ديگر از رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نقل شده است كه :

« حبّ عليّ إيمان وبغضه كفر »[17] .

حبّ على عليه‏السلاماز ايمان است و دشمنى با ايشان كفر است .

در روايتى ديگر آمده است كه عايشه مى‏گويد : ديدم پدرم ، ابوبكر به چهره اميرالمؤمنين  عليه‏السلامخيره شده است ، علّت را از او جويا شدم، ابوبكر گفت : شنيدم رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمودند :

« النظر إلى وجه عليّ عبادة »[18] .

نگريستن به صورت على [ عليه‏السلام] عبادت است .

با توجّه به نكاتى كه تاكنون بيان نموديم روشن شد كه دوستى خداوند سبحان در گرو محبّت و دوست داشتن اولياى راستين الهى است و آنان به جز حضرات معصومين عليهم‏السلام نيستند ، نكته ديگر آن كه دوستى ائمّه اطهار عليهم‏السلام بهترين و نزديك‏ترين راه براى رستگارى و سعادت اخروى است .

ايمان و عمل دو بال تكامل

تقاضاى ديگرى كه امام سجاد  عليه‏السلام از خداوند متعال درخواست مى‏نمايند ، دوستى هر عملى است كه ما را به خداوند سبحان نزديكتر نمايد . نكته حائز اهميّت در اين درخواست اين است كه ايمان بدون عمل هيچ ثمره‏اى ندارد ، نبايد به اين كه ايمان داريم دل خوش باشيم ، ايمان هنگامى براى صاحب آن نتيجه دارد كه مقرون به عمل نيز باشد . در مورد همراهى ايمان با عمل روايات فراوانى ذكر شده است كه به چند نمونه اشاره مى‏نماييم .

امام صادق  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« لا إيمان إلاّ بعمل »[19] .

بدون عمل ، ايمانى وجود ندارد .

اميرالمؤمنين  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« يمتحن الرجل بفعله لابقوله »[20] .

مرد با عمل او آزموده مى‏شود نه با گفتار .

امام صادق  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« ملعون ملعون من قال : الإيمان قول بلاعمل »[21] .

ملعون است ، ملعون است كسى كه بگويد : ايمان تنها به قول و سخن است نه با عمل .

اميرالمؤمنين  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« لاتجارة كالعمل الصالح »[22] .

هيچ تجارتى مانند عمل صالح وجود ندارد .

جزا و پاداش الهى مترتّب بر عمل است نه برقول و سخن . معامله و تجارت با خداوند سبحان با ايمان همراه با عمل است . به عبارت ديگر قوام ايمان به عمل است ، از طرف ديگر نيز عمل صالح بايد با ايمان و نيّتى خالص همراه باشد . در قرآن كريم نيز آيات فراوانى وجود دارد ، كه رستگارى را در گرو ايمان همراه با عمل صالح دانسته است ، به عنوان نمونه به چند آيه در اين زمينه اشاره مى‏نماييم .

«وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»[23] .

امّا آنهايى كه ايمان آوردند ، و اعمال صالح انجام دادند ، خداوند پاداش آنان را به طور كامل خواهد داد ؛ و خداوند ستمكاران را دوست نمى‏دارد .

«وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ»[24] .

خداوند به آنها كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند ، وعده آمرزش و پاداش عظيمى داده است .

«الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ»[25] .

آنها كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند ، پاكيزه‏ترين زندگى نصيب‏شان است و بهترين سرانجام‏ها .

«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً»[26] .

مسلّماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند ، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دل‏ها قرار مى‏دهد .

«فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ»[27] .

آنها كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند ، آمرزش و روزى پر ارزشى براى آنها است .

«فَأمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ في رَحْمَتِهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ المُبِينُ»[28] .

امّا كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند ، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى‏كند ، اين همان پيروزى بزرگ است .

اعمال محبوب خداوند

اكنون كه دانستيم نزد خداوند متعال ايمان به تنهايى ارزش ندارد و ما را به سعادت اخروى رهنمون نمى‏سازد و تنها ايمان مقرون به عمل صالح نتيجه بخش است ، بايد به شناسايى اعمال محبوب خداوند سبحان بپردازيم .

امام سجاد  عليه‏السلام در فراز فوق از خداوند متعال درخواست دوستى اعمالى داشتند كه ايشان را به مقام قرب الهى نزديك‏تر سازد ، لذا بايد اين اعمال را بشناسيم و در انجام آنها كوشا و جدّى باشيم .

روشن است عملى ما را بيشتر به خداوند متعال نزديك مى‏سازد كه نزد خداوند محبوب باشد .

اوامر الزاميّه الهيّه يعنى واجبات از اعمالى است كه نزد خداوند متعال بسيار محبوب است ، چرا كه اگر عملى بيش از نماز ، روزه و ديگر واجبات نزد خداوند سبحان محبوب بود ، آن را بر بندگانش واجب مى‏فرمود . بنابراين مصداق روشن عمل صالح ، واجبات شرعيّه مى‏باشد .

حضرت اميرالمؤمنين  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« أقرب الناس من الأنبياء أعملهم بما أمروا به »[29] .

نزديكترين مردم به پيامبران[ عليهم‏السلام] كسانى هستند كه به آنچه امر شده‏اند در عمل پايبندتر باشند .

حضرت امام باقر  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« إنّ أقرب ما يكون العبد من الربّ عزّوجلّ وهو ساجد باك »[30] .

نزديكترين حالت بنده به خداوند ، حالتى است كه بنده در سجده و گريان باشد .

در روايتى ديگر حضرت امام رضا عليه‏السلام مى‏فرمايند :

«أقرب ما يكون العبد من اللّه‏ عزّوجلّ وهو ساجد »[31] .

هنگام سجده نزديكترين حالت بنده به خداوند است . 

رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايند :

« ما يتقرّب العبد إلى اللّه‏ بشيء أفضل من السجود الخفيّ »[32] .

بنده به سوى خدا با عملى بهتر از سجود پنهان (دور از چشم مردم) ، نزديك نمى‏شود .

مرحوم محقّق آقا شيخ محمد حسين اصفهانى  قدس‏سره اهل تهجّد و عبادت بود ، ايشان براى يكى از شاگردان خويش نقل مى‏كند كه من دائماً در حرم مطهر اميرالمؤمنين  عليه‏السلام بالاى سر ، سجده طولانى مى‏كردم ، يكى از روزها در حالت سجده ، آقايى از كنار من گذشت و گفت: در برابر ديدگان مردم ، سجده طولانى زيبا نيست .

امام صادق  عليه‏السلام مى‏فرمايند :

« إنّ العبد إذا أطال السجود حيث لايراه أحدٌ قال الشيطان : واويلا أطاعوا وعصيتُ وسجدوا وأبيت »[33] .

هنگامى‏كه بنده دور از چشم ديگران ، سجده‏اش به درازا بينجامد ، شيطان مى‏گويد : واويلا آنان اطاعت كردند و من نافرمانى و آنان سجده كردند و من سرپيچى .

ابن فهد حلّى  قدس‏سره در كتاب شريف عُدّة الداعى روايتى بدين مضمون از رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نقل مى‏كند :

« إنّه يفتح للعبد يوم القيامة على كلّ يوم من أيّام عمره أربع وعشرون خزانة عدد ساعات الليل والنهار ؛

براى هر فردى در روز قيامت در مقابل هر روز از روزهاى عمرش بيست و چهار صندوقچه به تعداد ساعات شبانه روز باز مى‏شود .

فخزانة يجدها مملوّة نوراً وسروراً فيناله عند مشاهدتها من الفرح والسرور مالو وزّع على أهل النار لأدهشهم عن الإحساس بألم النار وهي الساعة الّتي أطاع فيها ربّه ؛

صندوقچه‏اى لبريز از نور و شادمانى در برابر او قرار مى‏گيرد و آن چنان از ديدن آن خوشحال و مسرور مى‏شود كه اگر آن شادمانى را بر اهل آتش تقسيم كنند ، درد و عذاب آتش را ديگر احساس نمى‏كنند و آن صندوقچه از آنِ ساعتى است كه در آن خداوند را اطاعت كرده است .

ثمّ يفتح له خزانة اُخرى فيراها مظلمة منتنة مفزعة فيناله منها عند مشاهدتها من الفزع والجزع مالو قسّم على أهل الجنّة لنقص عليهم نعيمها ، وهي الساعة الّتي عصى فيها ربّه ؛

سپس صندوقچه ديگرى براى شخص باز مى‏شود كه سراسر تاريكى و بدبويى است ، فرد هنگام مشاهده آن ، چنان اندوهگين و منزجر مى‏شود كه اگر اين حزن و زجر را بر بهشتيان تقسيم نمايند ، همه آنان آزرده مى‏شوند و آن مربوط به ساعتى است كه در آن خداوند را نافرمانى كرده است .

ثمّ يفتح له خزانة اُخرى فيراها خالية ليس فيها مايسرّه ولايسوئه وهي الساعة الّتي نام فيها أو اشتغل فيها بشيء من مباحات الدّنيا فيناله من الغبن والأسف على فواتها حيث كان متمكّناً من أن يملأها حسنات مالايوصف ، ومن هذا قوله تعالى : «ذَلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ»[34] »[35] .

سپس صندوقچه ديگرى براى فرد باز مى‏شود و آن را تهى مى‏بيند ، نه در آن چيزى است كه موجب شادمانى او شود نه چيزى كه موجب اندوه او گردد و آن ساعتى است كه در آن خوابيده يا به امر مباحى پرداخته بوده است در اين هنگام آن شخص احساس زيان كارى و اندوه مى‏كند چرا كه مى‏توانسته است با نيكى و خوبى‏ها آن صندوقچه را لبريز كند . و اين است معناى سخن خداوند متعال در قرآن كريم « آن روز تغابن است » .

قيامت ، نامهاى گوناگونى دارد ، يكى از نامهاى آن روز تغابن است . مغبون كسى است كه سرمايه ارزشمند عمر را از دست مى‏دهد و در برابر آن چيزى دريافت نمى‏كند . در رابطه با روايت فوق مى‏توان بيان كرد كه هر كس با نيّت تقرّب مى‏تواند، خوابيدن وعمل به‏مباحات را به گونه‏اى تبديل به عمل صالح‏نمايد.

هدايت ، عمل محبوب خداوند

طلاّب محترم علوم دينى نيز از اين نكته غافل نباشند ، حال كه به قم آمده‏اند و مشغول تحصيل شده‏اند ، تحصيل علوم اهل بيت عليهم‏السلامبراى آنان واجب عينى مى‏باشد و پس از انجام واجبات مقرِّب‏ترين عمل و محبوب‏ترين عمل نزد خداوند سبحان نشر معارف اسلامى‏و هدايت مردم مى‏باشد .

هنگامى‏كه حضرت اميرالمؤمنين  عليه‏السلام براى تبليغ اسلام به يمن مى‏رفتند ، پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ايشان را بدرقه كرده و فرمودند :

« ياعليّ ! لاتقاتلنّ أحداً حتّى تدعوه وأيم اللّه‏ لأن يهدي اللّه‏ على يديك رجلاً خير لك ممّا طلعت عليه الشمس وغربت »[36] .

يا على [ عليه‏السلام] ! با هيچ كسى نبرد مكن ، مگر قبل از آن او را دعوت به اسلام كنى ، به خدا سوگند اگر خداوند به دست تو كسى را هدايت نمايد براى تو بهتر است از آن چه خورشيد بر آن طلوع و غروب كند .

خداوند متعال به حضرت موسى  عليه‏السلام نيز فرمود :

« فلئن تردّ آبقا عن بابي أو ضالاًّ عن فنايي أفضل لك من عبادة مائة سنة صيام نهارها وقيام ليلها »[37] .

اگر بنده‏اى فرارى را به سوى من بازگردانى يا گم گشته‏اى را هدايت كنى، براى تو بهتر است از يك سال عبادتى كه در روزهاى آن روزه بدارى و در شبها به عبادت مشغول باشى .

خلاصه سخن آن كه تحصيل علوم حضرات اهل بيت  عليهم‏ السلام و هدايت مردمان ، براى روحانيون محبوب‏تر است نزد خداوند از نماز و روزه مستحبىّ .

[1] ـ مناجات خمسة عشر ، مناجات المحبّين .

[2] ـ امالى شيخ صدوق  قدس‏سره ، صفحه 209 .

[3] ـ بحار الأنوار ، جلد 66 صفحه 238 و تحف العقول ، صفحه 455 .

[4] ـ بحار الأنوار ، جلد 74 صفحه 147 و تحف العقول ، صفحه 44 .

[5] ـ بحارالأنوار ، جلد 74 صفحه 21 .

[6] ـ گل قهر با نام علمى (pudicamimosa) در صورت تماس دست انسان يا هر عامل محرك ديگر به سرعت برگچه‏هاى خود را جمع مى‏كند و تا نيم ساعت بعد هم از اين حالت دفاعى خارج نمى‏شود .

[7] ـ عيون أخبار الرضا  عليه‏السلام ، جلد 1 صفحه 32 .

[8] ـ سوره توبه ، آيه 24 .

[9] ـ كافى جلد ، 5 صفحه 59 .

[10] ـ كافى جلد ، 2 صفحه 126 .

[11] ـ كافى ، جلد 2 صفحه 126 .

[12] ـ كافى ، جلد 2 صفحه 127 .

[13] ـ امالى شيخ صدوق  قدس‏سره ، صفحه 193 .

[14] دیوان حافظ .

[15] ـ سوره شورى ، آيه 23 .

[16] ـ شرح الاخبار جلد ، 3 صفحه 30 و از منابع اهل سنّت : صحيح بخارى ، جلد 4 صفحه 219 .

[17] ـ عيون اخبار عليه‏السلام، جلد 1 صفحه 92 و از منابع اهل سنّت : ينابيع المودة ، جلد 1 صفحه 173.

[18] ـ مناقب ، جلد 3 صفحه 6 و از منابع اهل سنّت ، تاريخ مدينة دمشق ، جلد 42 صفحه 350 .

[19] ـ تحف العقول صفحه 304 .

[20] ـ عيون الحكم والمواعظ صفحه 549 .

[21] ـ بحار الانوار جلد 69 صفحه 19 .

[22] ـ نهج البلاغه ، كلمات قصار شماره 113 .

[23] ـ سوره آل عمران آيه 57 .

[24] ـ سوره مائده آيه 9 .

[25] ـ سوره رعد آيه 29 .

[26] ـ سوره مريم آيه 96 .

[27] ـ سوره حج آيه 50 .

[28] ـ سوره جاثيه آيه 30 .

[29] ـ عيون الحكم و المواعظ صفحه 120 .

[30] ـ كافى جلد 2 صفحه 483 .

[31] ـ كافى جلد 3 صفحه 265 .

[32] ـ وسايل الشيعه جلد 5 صفحه 296 .

[33] ـ ثواب الأعمال صفحه 56 .

[34] ـ سوره تغابن ، آيه 9 .

[35] ـ عدّة الداعي ، صفحه 103 .

[36] ـ كافى جلد 5 صفحه 28 .

[37] ـ منية المريد صفحه 216 .

 


جستجو