راههای تقرب به خدا (زمان نوشتار اول1391-05-21-20-49-23)باز نویسی شده
« أَسْئَلُكَ حُبَّكَ وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُني اِلى قُرْبِكَ وَأَنْ تَجْعَلَكَ أحَبَّ اِلَىَّ مِمّا سِواكَ وَأَنْ تَجْعَلَ حُبّي اِيّاكَ قائِداً إلى رِضْوانِكَ وَشَوْقي إلَيْكَ ذائِداً عَنْ عِصْيانِكَ وَامْنُنْ بِالنَّظَرِ إلَيْكَ عَلَىَّ وَأنْظُرْ بِعَيْنِ الْوُدِّ وَالْعَطْفِ إلَىَّ وَلا تَصْرِفْ عَنّي وَجْهَكَ وَاجْعَلْني مِنْ أهْلِ الاِْسْعادِ وَالْحِظْوَةِ عِنْدَكَ يامُجيبُ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ »[1] .پرودگارا ! از تو درخواست مىكنم دوستى تو را و دوستى دوستدارانت را و دوست داشتن هركارى كه مرا به مقام قرب تو رساند و درخواست دارم كه خود را از هرچه غير توست بر من محبوبتر گردانى و محبّتم را منجر به مقام خوشنودى خود ، سازى و شوقم را به خودت بيش از عصيانت قرار دهى و بر من به يك نظر كردن برجمالت منّت گذار و بر من به چشم لطف و محبّت بنگر و هيچ وقت روى از من مگردان و مرا از اهل سعادت و سالكان طريق محبّت نزد خود گردان ، اى اجابت كننده اى مهربانترين مهربانان .
دوستى انسانها نسبت به همديگر
در اين فراز از نيايش امام زين العابدين عليهالسلام ، دوستى و محبّت خدا و دوستىِ دوستان خدا و دوستى هر عملى كه انسان را به خدا نزديكتر سازد را از ذات اقدس پرودگار درخواست و مسألت مىنمايند .
محبّت و دوست داشتن ، امرى غريزى است . گاهى بدون اينكه بدانيم چرا و به چه علّت ، محبّت فردى در دلمان مىنشيند . گاهى به خاطر وجود برخى از صفات نيكو ، فردى را دوست مىداريم ، به خاطر فضائل اخلاقى ، كمالات روحى و يا زيبايى و جمالى كه فرد از آن بهرهمند مىباشد ، او را دوست مىداريم . نقطه برابر ميل و رغبت ، تنفّر و دورى جستن از رذائل اخلاقى و مناظر زشت و كريه است .
طبيعت انسانها به گونهاى است كه به كسانى كه داراى اوصاف موافق و سازگار
با طبعشان باشند ، گرايش و كشش دارند و از كسانى كه داراى چنين طبايعى نباشند دورى مىجويند و بين آنان هيچگاه صميميّت و مودّت ايجاد نمىشود.
امام باقر عليهالسلام مىفرمايند :
« ألا وإنّ الأرواح جنود مجنّدة فما تعارف منها ائتلفت وما تناكر منها اختلفت »[2] .
آگاه باشيد كه ارواح آدميان در عالم ذر همانند يك لشكر بودند ، ارواحى كه در آن عالم با هم آشناشدند . در اين عالم نيز ميانشان الفت و انس خواهد بود و ارواحى كه در آن عالم همديگر را نشناختند در اين عالم نيز ميانشان اختلاف و دورى است .
اين نوع دوستى كه باطبع فرد سازگارى دارد را نمىتوان دوستى خدا و يا دوستى براى خدا ناميد .
ديدن مناظر و چهرههاى زيبا براى آدميان ، بسيار لذّت بخش است ، اگر آلوده به اغراض و اميال شهوانى نباشد حرام نمىباشد ، امّا دوستى و ميل به افراد و اشياى زيبا و جميل را نمىتوان دوستى براى خدا دانست .
گاهى شخصى ناتوان چه در زمينه مادى و يا معنوى ، فرد توانايى را دوست مىدارد ، در اين صورت نيز دوست داشتن براى خدا نيست . در حقيقت متعلق محبّت در اين مورد قدرت و توانايى شخص است . به عنوان نمونه ، دانشآموز و يا طلبهاى ، استاد خود را دوست مىدارد ، زيرا با كمك استاد خود مىتواند علم بياموزد و به كمالى دست يابد ، در اين مورد متعلّق محبّت علم و دانش استاد است و خود استاد به عنوان اينكه يك انسان است موضوعيّتى ندارد . و يا فردى مستمند ، ثروتمندى را دوست مىدارد ، در اين صورت نيز مستمند در حقيقت ، ثروت محبوب را دوست مىدارد نه خود ثروتمند را .
هر محبّت و مودّتى را نمىتوان براى آدميان كمال آفرين دانست . محبّتى كمال آفرين و تعالى بخش است كه براى خدا باشد . محبّت و دوستى براى خدا آلوده به اغراض نفسانى و دنيوى نمىباشد و هيچ غرض و چشم داشتى در اين دوستى نهفته نيست .
تولّى يا دوستى براى خدا
گاهى انسان ، فردى را فقط به خاطر خدا دوست مىدارد و هيچ شائبه ديگرى در دوستى او وجود ندارد ، به عنوان نمونه دوست داشتن انسانى كه در محبّت الهى ذوب شده باشد ، و تمام افعال و اعمال او الهى و براى خدا باشد ، دوستى و محبّت للّه مىباشد . همچنان كه خداوند سبحان را دوست مىداريم ، افرادى كه متعلّق به خداوند باشند و مظهر اسماى حسناى الهى باشند را نيز دوست مىداريم . عاشق همچنان كه معشوق خود را دوست مىدارد ، به لوازم و وسايل معشوق خود نيز عشق مىورزد ، گاهى خانه و محلّ عبور معشوق خود را مىبوسد ، چرا كه علامت و نشانهاى از معشوق را در خود دارد . دوست داشتن دوستان خداوند سبحان نيز به همين معنا مىباشد . محبّتى بدون غرض و منفعتى مادى و تنها به اين دليل كه آنان در معشوق حقيقى كه ذات اقدس پروردگار باشد ، ذوب شدهاند و از خود هيچ اراده و استقلالى ندارند.
دوست داشتن و عشق ورزيدن به دوستان خداوند (تولّى) ، همچنين دشمن داشتن و دورى جستن از دشمنان خداوند (تبرّى) ، در ادبيات دينى و معارف اسلامى اهميّت به سزايى دارد .
امام هادى عليهالسلام در مورد اهميّت تولّى و تبرّى مىفرمايند :
« أوحى اللّه إلى بعض الأنبياء : أمّا زهدك في الدّنيا فتعجلك للراحة وأمّا انقطاعك اليّ فيعززك بي ولكن هل عاديت لي عدواً وواليت لي ولياً»[3].
خداوند به برخى از انبياء وحى كرد : امّا زهد شما از دنيا به خاطر شتاب براى رسيدن به راحتى و آسايش است و امّا بريدن از مردم به سوى من براى شما عزّت آور است از طرف من ، امّا مهم اين است كه آيا به خاطر من با دشمن من دشمنى و با دوست من دوستى نموديد ؟
امام هادى عليهالسلام در روايت فوق بيان مىكنند كه ، زهد و اجتناب از دنيا و عزلت و گوشهگيرى از همه و تنها با خداوند متعال انس گرفتن ارزش چندانى ندارد . آن چه مهم است ، دشمنى كردن با دشمنان خدا و دوستى با دوستان خداوند است .
عدّهاى از حوارييون از حضرت عيسى بن مريم عليهالسلام پرسيدند : چگونه خداوند را دوست بداريم ؟ حضرت عيسى عليهالسلام در پاسخ فرمود :
« ببغض أهل المعاصي والتمسوا رضي اللّه بسخطهم »[4] .
با بغض و كينه نسبت به گنهكاران خداوند را دوست بداريد و با كينه و خشم نسبت به آنان رضايت خداوند را جلب كنيد .
در شب معراج خداوند سبحان به رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود :
« يا محمّد صلىاللهعليهوآلهوسلم وجبت محبّتي للمتحابين فيّ ووجبت محبّتي للمتعاطفين فيّ ووجبت محبّتي للمتواصلين فيّ ووجبت محبّتي للمتوكّلين عليّ »[5] .
اى محمّد صلىاللهعليهوآلهوسلم واجب است محبّت من براى كسانى كه به خاطر من همديگر را دوست مىدارند و واجب است محبّت من براى كسانى كه به خاطر من با يكديگر ارتباط برقرار مىكنند و واجب است محبّت من بر كسانى كه به من توكّل مىكنند .
نكته مهم روايت فوق اين است كه وجوبى كه ذات اقدس پرودگار بر خود لازم كرده است ، وجوب و لزوم تشريعى نيست ، بلكه وجوب تكوينى مىباشد ؛ به اين معنا كه منش و سنّت الهى بر اين مدار است كه چهار گروه فوق را دوست داشته باشد .
غريزه حبّ نفس در تمام موجودات زنده وجود دارد ، حتّى برخى از نباتات به طور بسيار ضعيف از اين غريزه برخودار هستند . همانند گُل قهر[6] كه با اندك تحرّكى كه در اطراف او ايجاد شود ، واكنش نشان مىدهد و خود را جمع مىكنند . امّا تفاوت جوهرى انسان با ديگر موجودات زنده در دگر دوستى مىباشد . دگر دوستى و هم نوع دوستى ، از تعاليم اديان آسمانى مىباشد و بر آن تأكيد فراوانى شده است .
رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم در اين زمينه مىفرمايند :
« لاتزال اُمّتي بخير ما تحابّوا »[7] .
امّت من تا به هنگامى كه همديگر را دوست داشته باشند در خير و سعادت به سر مىبرند .
حال اگر اين دوستىها در پرتو دوستى خداوند باشد ، شكل و جلوه دينى و الهى به خود مىگيرد و منشأ خيرات و بركات خواهد بود . همچنان كه اشاره نموديم ، در تعاليم اسلامىبه اين نوع از دوستىها تولّى مىگويند . تولّى و دوست داشتن اولياى الهى موجب مىگردد كه الطاف خاص و ويژه الهى مشمول حال محبّين گردد ، و علاوه بر رحمت رحمانيّه از رحمت رحيميّه نيز برخوردار گردند .
خداوند سبحان در رابطه با دوستىها و محبّتهاى مادى و غير الهى ، هشدار مىدهد ومىفرمايد :
«قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»[8] .
بگو اگر پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و خاندانتان و اموالى كه به دست آوردهايد و تجارتى كه از كسادش مىترسيد و خانههايى كه خوش داريد ، در نزد شما از خداوند و پيامرش و جهاد در راهش عزيزتر است ، منتظر باشيد تا خداوند فرمانش را به ميان آورد ؛ و خداوند نافرمانان را هدايت نمىكند .
تبرّى ، يا دشمنى براى خدا
دورى جستن و دشمنى با دشمنان خداوند كه در ادبيات دينى از آن به تبرّى نام برده مىشود ، مورد تأكيد فراوان قرار گرفته است .
اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايند :
« أمرنا رسول اللّه[ صلىاللهعليهوآلهوسلم] أن نلقي أهل المعاصي بوجوه مكفهرّة »[9] .
رسول اللّه[ صلىاللهعليهوآلهوسلم] به ما دستور دادند كه با چهرهاى عبوس با گناهكاران روبرو شويم .
اولين و سادهترين برخورد انسان با كسى كه به او بى احترامى نمايد ، قطع رابطه مىباشد ، به محض اينكه فردى در برابر ديگران به ما جسارت نمايد با او قطع رابطه مىكنيم . حال پرسش اين است كه آيا نبايد با كسانى كه حدود خداوند را تجاوز مىكنند و با ارتكاب محرّمات در برابر ذات اقدس الهى جسارت مىكنند ، قطع رابطه نمود ؟ امّا نبايد اين نكته را از ياد برد كه قطع رابطه بايد براى خداوند باشد ، چرا كه دستورات فراوان دينى داريم ، كه به ما سفارش مىكند ، كه با ديگران قطع رابطه نكنيم ، يعنى نبايد به خاطر امور مادى و بى ارزش با يك ديگر قهر كنيم .
رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم مىفرمايند :
« صل من قطعك وأعف عمّن ظلمك واعط من حرمك وأحسن إلى من أساء إليك » .
باكسى كه با تو قطع رابطه كرده است ، ارتباط برقرار كن و كسى را كه به تو ستم كرده است ، ببخش ، و عطا كن به كسى كه تو را محروم كرده است و نيكى كن به كسى كه به تو بدى كرده است .
لازم به يادآورى است كه تولّى و تبرّى مانند نماز ، روزه و ديگر احكام ، جعل شرعى نشده است ، بلكه يك حقيقت تكوينى مىباشد . اگر محبّت الهى را همانند درختى تنومند فرض نماييم ، محبّت اولياى الهى ، شاخ و برگ اين درخت تنومند مىباشند . زنده ماندن و رشد اين درخت ، وابسته به شاخ و برگ اين درخت است . هرچه شاخ و برگ بيشتر باشد ، رشد و بقاى درخت ، اجتناب ناپذيرتر خواهد بود . امّا شاخ و برگ اضافى ، حكم دشمنان خداوند را دارند ، كه در صورت هرس نكردن و از بين نبردن آنها به درخت آسيب و آفت مىرسد .
بنابراين براى اينكه محبّت الهى را در دلهايمان تقويت نماييم و ريشه آن را در قلبهايمان استوارتر سازيم بايد دوستى دوستان خداوند و دشمنى با دشمنان خداوند را در صدر برنامههاى خود قرار دهيم .
به گفته شاعر :
هر كه خواهد همنشينى با خدا
گونشين اندر حضور اوليا
از حضور اولياگر بگسلى
تو هلاكى زانكه جزوى نه كلى
چون شوى دور از حضور اوليا
در حقيقت گشتهاى دور از خدا
اى دل آنجا رو كه با تو روشنند
و زبلاها مر تو را چون جوشنند
هر كه با نار است او همسنگ شد
در روايتى امام سجاد عليهالسلام مىفرمايند :
« إذا جمع اللّه عزّوجلّ الأولين والآخرين قام مناد فنادى يسمع النّاس فيقول : أين المتجابّون في اللّه ، قال : فيقوم عنق من الناس فيقال لهم : إذهبوا إلى الجنّة بغير حساب ، قال : فتلقّاهم الملائكة فيقولون : إلى أين ؟ فيقولون : إلى الجنّة بغير حساب ، قال : فيقولون : فأيّ ضرب أنتم من النّاس ؟ فيقولون : نحن المتحابّون في اللّه ، قال : فيقولون : وأيّ شيء كانت أعمالكم قالوا : كنّا نحبّ في اللّه ونبغض في اللّه قال : فيقولون : نعم أجر العاملين »[10] .
هنگامىكه خداوند در روز قيامت اولين و آخرين را گرد مىآورد ، منادى ، ندا مىدهد به صورتى كه همه مىشوند ، و مىگويد : كجا هستند دوستداران براى خدا ؟ گروهى از مردم بر مىخيزند و به آنان گفته مىشود : بدون حساب به بهشت برويد . فرشتگان با آنان روبرو مىشوند و مىگويند : به كجا مىرويد ؟ آنان مىگويند : بدون حساب به سوى بهشت مىرويم ، فرشتگان به آنان مىگويند : از كدام گروهى از مردم هستيد ؟ مىگويند : ما دوستداران براى خدا هستيم ، فرشتگان مىگويند: اعمال شما در دنيا چه بود ؟ مىگويند : ما براى خدا دوست مىداشتيم و براى خدا دشمن مىداشتيم . فرشتگان مىگويند : چه خوب است ، اجر و پاداش شما .
حضرت امام صادق عليهالسلام مىفرمايند :
« إنّ الرّجل ليحبّكم وما يعرف ما أنتم عليه فيدخله اللّه الجنّة بحبّكم وإنّ الرجل ليبغضكم وما يعرف ما أنتم عليه فيدخله اللّه ببغضكم النّار»[11].
شخصى شما را دوست مىدارد و نمىداند شما بر چه عقيدهاى هستيد و خداوند به خاطر اينكه او شما را دوست دارد وى را به بهشت مىبرد و فردى ديگر شما را دشمن مىدارد و نمىداند شما بر چه عقيدهاى هستيد و خداوند به خاطر دشمنى او با شما وى را به جهنّم مىبرد .
در روايتى ديگر حضرت امام باقر عليهالسلام مىفرمايند :
« إذا أردت أن تعلم أنّ فيك خيراً فانظر إلى قلبك ، فإن كان يحبّ أهل طاعة اللّه ويبغض أهل معصيته ففيك خير واللّه يحبّك وإن كان يبغض أهل طاعة اللّه ويحبّ أهل معصية فليس فيك خير واللّه يبغضك والمرء مع من أحبّ »[12] .
اگر مىخواهى بدانى كه در تو خيرى وجود دارد به قلب خود نظر كن ، اگر نيكوكاران را دوست مىدارد و گناهكاران را دشمن مىدارد ، در تو خيراست و خداوند تو را دوست مىدارد و اگر نيكوكاران را دشمن مىدارد و گناهكاران را دوست مىدارد ، در تو خيرى نيست و خداوند تو را دشمن مىدارد . به درستى كه هركس با دوست دار خود همراه است .
حضرت امام رضا عليهالسلام مىفرمايند :
« فلو أنّ رجلاً تولّى حجراً لحشره اللّه معه يوم القيامة »[13] .
اگر فردى از شما سنگى را دوست بدارد خداوند در روز قيامت وى را با آن سنگ محشور مىكند .
اكنون كه روشن شد ، دوست داشتن تأثير بسزايى در سعادت و شقاوت فرد دارد ، بايد بسيار مراقب باشيم و كسانى را دوست داشته باشيم كه دوستى و محبّت ما به آنها موجب رستگارى ما گردد . بنابر فرمايش حضرت امام رضا عليهالسلام در روز قيامت هر كس با محبوب خود محشور مىشود ، پس شايسته است كه حضرات معصومين عليهمالسلام و اولياى الهى را دوست داشته باشيم ، تا لااقل دوستى آنان عليهمالسلام در روز قيامت موجب دستگيرى و شفاعت ما گردد .
كوتاهترين راه محبّت دوستان خدا
سرّ تأكيد فراوان بر دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا در ادبيات دينى اين است كه اين راه ، كوتاهترين و مهمترين راه براى تهذيب و كمال نفس است .
گاهى نوادرى از آدميان از طريق برهان و استدلال به نتيجهاى مىرسند ، و به حقّانيّت عقايد اسلام پى مىبرند . امّا اين راه و روش ، روشى سخت و صعب مىباشد و همگان نمىتوانند اين مسير را طى كنند و در صورت پيمودن اين مسير ، شايد به نتيجهاى صحيح و مطلوب دست نيابند ، لذا به محبّت اولياى الهى تأكيد فراوان شده است . به گفته شاعر :
گر در سرت هوای وصالست حافظا باید که خاک درگه اهل نظر شوی[14]
رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم نيز پاداشى براى رسالت جز محبّت خاندان خود عليهمالسلام نمىخواهد ، در قرآن كريم آمده است :
«قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»[15] .
بگو براى آن كار از شما مزدى نمىطلبم مگر دوستدارى در حقّ نزديكان .
تمام پيام انبياء عليهمالسلام در رسالت رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم خلاصه شده است و تمام رسالت رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلمدر محبّت به اهل بيت عليهمالسلام خلاصه شده است . روايات فراوانى در محبّت اهل بيت صلىاللهعليهوآلهوسلم وجود دارد . آنان عليهمالسلام اوليا و دوستداران راستين ذات اقدس پروردگار هستند و دوستى آنان سعادت اخروى را براى ما به ارمغان مىآورد .
رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم مىفرمايند :
« فاطمة بضعة منّي من آذاها فقد آذاني ومن أحبّها فقد أحبّني»[16].
فاطمه عليهاالسلام پاره تن من است هركس ايشان را آزار دهد مرا آزار داده و هركس ايشان را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است .
در روايتى ديگر از رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم نقل شده است كه :
« حبّ عليّ إيمان وبغضه كفر »[17] .
حبّ على عليهالسلاماز ايمان است و دشمنى با ايشان كفر است .
در روايتى ديگر آمده است كه عايشه مىگويد : ديدم پدرم ، ابوبكر به چهره اميرالمؤمنين عليهالسلامخيره شده است ، علّت را از او جويا شدم، ابوبكر گفت : شنيدم رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمودند :
« النظر إلى وجه عليّ عبادة »[18] .
نگريستن به صورت على [ عليهالسلام] عبادت است .
با توجّه به نكاتى كه تاكنون بيان نموديم روشن شد كه دوستى خداوند سبحان در گرو محبّت و دوست داشتن اولياى راستين الهى است و آنان به جز حضرات معصومين عليهمالسلام نيستند ، نكته ديگر آن كه دوستى ائمّه اطهار عليهمالسلام بهترين و نزديكترين راه براى رستگارى و سعادت اخروى است .
ايمان و عمل دو بال تكامل
تقاضاى ديگرى كه امام سجاد عليهالسلام از خداوند متعال درخواست مىنمايند ، دوستى هر عملى است كه ما را به خداوند سبحان نزديكتر نمايد . نكته حائز اهميّت در اين درخواست اين است كه ايمان بدون عمل هيچ ثمرهاى ندارد ، نبايد به اين كه ايمان داريم دل خوش باشيم ، ايمان هنگامى براى صاحب آن نتيجه دارد كه مقرون به عمل نيز باشد . در مورد همراهى ايمان با عمل روايات فراوانى ذكر شده است كه به چند نمونه اشاره مىنماييم .
امام صادق عليهالسلام مىفرمايند :
« لا إيمان إلاّ بعمل »[19] .
بدون عمل ، ايمانى وجود ندارد .
اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايند :
« يمتحن الرجل بفعله لابقوله »[20] .
مرد با عمل او آزموده مىشود نه با گفتار .
امام صادق عليهالسلام مىفرمايند :
« ملعون ملعون من قال : الإيمان قول بلاعمل »[21] .
ملعون است ، ملعون است كسى كه بگويد : ايمان تنها به قول و سخن است نه با عمل .
اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايند :
« لاتجارة كالعمل الصالح »[22] .
هيچ تجارتى مانند عمل صالح وجود ندارد .
جزا و پاداش الهى مترتّب بر عمل است نه برقول و سخن . معامله و تجارت با خداوند سبحان با ايمان همراه با عمل است . به عبارت ديگر قوام ايمان به عمل است ، از طرف ديگر نيز عمل صالح بايد با ايمان و نيّتى خالص همراه باشد . در قرآن كريم نيز آيات فراوانى وجود دارد ، كه رستگارى را در گرو ايمان همراه با عمل صالح دانسته است ، به عنوان نمونه به چند آيه در اين زمينه اشاره مىنماييم .
«وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»[23] .
امّا آنهايى كه ايمان آوردند ، و اعمال صالح انجام دادند ، خداوند پاداش آنان را به طور كامل خواهد داد ؛ و خداوند ستمكاران را دوست نمىدارد .
«وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ»[24] .
خداوند به آنها كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند ، وعده آمرزش و پاداش عظيمى داده است .
«الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ»[25] .
آنها كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند ، پاكيزهترين زندگى نصيبشان است و بهترين سرانجامها .
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً»[26] .
مسلّماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند ، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مىدهد .
«فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ»[27] .
آنها كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند ، آمرزش و روزى پر ارزشى براى آنها است .
«فَأمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ في رَحْمَتِهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ المُبِينُ»[28] .
امّا كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند ، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مىكند ، اين همان پيروزى بزرگ است .
اعمال محبوب خداوند
اكنون كه دانستيم نزد خداوند متعال ايمان به تنهايى ارزش ندارد و ما را به سعادت اخروى رهنمون نمىسازد و تنها ايمان مقرون به عمل صالح نتيجه بخش است ، بايد به شناسايى اعمال محبوب خداوند سبحان بپردازيم .
امام سجاد عليهالسلام در فراز فوق از خداوند متعال درخواست دوستى اعمالى داشتند كه ايشان را به مقام قرب الهى نزديكتر سازد ، لذا بايد اين اعمال را بشناسيم و در انجام آنها كوشا و جدّى باشيم .
روشن است عملى ما را بيشتر به خداوند متعال نزديك مىسازد كه نزد خداوند محبوب باشد .
اوامر الزاميّه الهيّه يعنى واجبات از اعمالى است كه نزد خداوند متعال بسيار محبوب است ، چرا كه اگر عملى بيش از نماز ، روزه و ديگر واجبات نزد خداوند سبحان محبوب بود ، آن را بر بندگانش واجب مىفرمود . بنابراين مصداق روشن عمل صالح ، واجبات شرعيّه مىباشد .
حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايند :
« أقرب الناس من الأنبياء أعملهم بما أمروا به »[29] .
نزديكترين مردم به پيامبران[ عليهمالسلام] كسانى هستند كه به آنچه امر شدهاند در عمل پايبندتر باشند .
حضرت امام باقر عليهالسلام مىفرمايند :
« إنّ أقرب ما يكون العبد من الربّ عزّوجلّ وهو ساجد باك »[30] .
نزديكترين حالت بنده به خداوند ، حالتى است كه بنده در سجده و گريان باشد .
در روايتى ديگر حضرت امام رضا عليهالسلام مىفرمايند :
«أقرب ما يكون العبد من اللّه عزّوجلّ وهو ساجد »[31] .
هنگام سجده نزديكترين حالت بنده به خداوند است .
رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم مىفرمايند :
« ما يتقرّب العبد إلى اللّه بشيء أفضل من السجود الخفيّ »[32] .
بنده به سوى خدا با عملى بهتر از سجود پنهان (دور از چشم مردم) ، نزديك نمىشود .
مرحوم محقّق آقا شيخ محمد حسين اصفهانى قدسسره اهل تهجّد و عبادت بود ، ايشان براى يكى از شاگردان خويش نقل مىكند كه من دائماً در حرم مطهر اميرالمؤمنين عليهالسلام بالاى سر ، سجده طولانى مىكردم ، يكى از روزها در حالت سجده ، آقايى از كنار من گذشت و گفت: در برابر ديدگان مردم ، سجده طولانى زيبا نيست .
امام صادق عليهالسلام مىفرمايند :
« إنّ العبد إذا أطال السجود حيث لايراه أحدٌ قال الشيطان : واويلا أطاعوا وعصيتُ وسجدوا وأبيت »[33] .
هنگامىكه بنده دور از چشم ديگران ، سجدهاش به درازا بينجامد ، شيطان مىگويد : واويلا آنان اطاعت كردند و من نافرمانى و آنان سجده كردند و من سرپيچى .
ابن فهد حلّى قدسسره در كتاب شريف عُدّة الداعى روايتى بدين مضمون از رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم نقل مىكند :
« إنّه يفتح للعبد يوم القيامة على كلّ يوم من أيّام عمره أربع وعشرون خزانة عدد ساعات الليل والنهار ؛
براى هر فردى در روز قيامت در مقابل هر روز از روزهاى عمرش بيست و چهار صندوقچه به تعداد ساعات شبانه روز باز مىشود .
فخزانة يجدها مملوّة نوراً وسروراً فيناله عند مشاهدتها من الفرح والسرور مالو وزّع على أهل النار لأدهشهم عن الإحساس بألم النار وهي الساعة الّتي أطاع فيها ربّه ؛
صندوقچهاى لبريز از نور و شادمانى در برابر او قرار مىگيرد و آن چنان از ديدن آن خوشحال و مسرور مىشود كه اگر آن شادمانى را بر اهل آتش تقسيم كنند ، درد و عذاب آتش را ديگر احساس نمىكنند و آن صندوقچه از آنِ ساعتى است كه در آن خداوند را اطاعت كرده است .
ثمّ يفتح له خزانة اُخرى فيراها مظلمة منتنة مفزعة فيناله منها عند مشاهدتها من الفزع والجزع مالو قسّم على أهل الجنّة لنقص عليهم نعيمها ، وهي الساعة الّتي عصى فيها ربّه ؛
سپس صندوقچه ديگرى براى شخص باز مىشود كه سراسر تاريكى و بدبويى است ، فرد هنگام مشاهده آن ، چنان اندوهگين و منزجر مىشود كه اگر اين حزن و زجر را بر بهشتيان تقسيم نمايند ، همه آنان آزرده مىشوند و آن مربوط به ساعتى است كه در آن خداوند را نافرمانى كرده است .
ثمّ يفتح له خزانة اُخرى فيراها خالية ليس فيها مايسرّه ولايسوئه وهي الساعة الّتي نام فيها أو اشتغل فيها بشيء من مباحات الدّنيا فيناله من الغبن والأسف على فواتها حيث كان متمكّناً من أن يملأها حسنات مالايوصف ، ومن هذا قوله تعالى : «ذَلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ»[34] »[35] .
سپس صندوقچه ديگرى براى فرد باز مىشود و آن را تهى مىبيند ، نه در آن چيزى است كه موجب شادمانى او شود نه چيزى كه موجب اندوه او گردد و آن ساعتى است كه در آن خوابيده يا به امر مباحى پرداخته بوده است در اين هنگام آن شخص احساس زيان كارى و اندوه مىكند چرا كه مىتوانسته است با نيكى و خوبىها آن صندوقچه را لبريز كند . و اين است معناى سخن خداوند متعال در قرآن كريم « آن روز تغابن است » .
قيامت ، نامهاى گوناگونى دارد ، يكى از نامهاى آن روز تغابن است . مغبون كسى است كه سرمايه ارزشمند عمر را از دست مىدهد و در برابر آن چيزى دريافت نمىكند . در رابطه با روايت فوق مىتوان بيان كرد كه هر كس با نيّت تقرّب مىتواند، خوابيدن وعمل بهمباحات را به گونهاى تبديل به عمل صالحنمايد.
هدايت ، عمل محبوب خداوند
طلاّب محترم علوم دينى نيز از اين نكته غافل نباشند ، حال كه به قم آمدهاند و مشغول تحصيل شدهاند ، تحصيل علوم اهل بيت عليهمالسلامبراى آنان واجب عينى مىباشد و پس از انجام واجبات مقرِّبترين عمل و محبوبترين عمل نزد خداوند سبحان نشر معارف اسلامىو هدايت مردم مىباشد .
هنگامىكه حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام براى تبليغ اسلام به يمن مىرفتند ، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم ايشان را بدرقه كرده و فرمودند :
« ياعليّ ! لاتقاتلنّ أحداً حتّى تدعوه وأيم اللّه لأن يهدي اللّه على يديك رجلاً خير لك ممّا طلعت عليه الشمس وغربت »[36] .
يا على [ عليهالسلام] ! با هيچ كسى نبرد مكن ، مگر قبل از آن او را دعوت به اسلام كنى ، به خدا سوگند اگر خداوند به دست تو كسى را هدايت نمايد براى تو بهتر است از آن چه خورشيد بر آن طلوع و غروب كند .
خداوند متعال به حضرت موسى عليهالسلام نيز فرمود :
« فلئن تردّ آبقا عن بابي أو ضالاًّ عن فنايي أفضل لك من عبادة مائة سنة صيام نهارها وقيام ليلها »[37] .
اگر بندهاى فرارى را به سوى من بازگردانى يا گم گشتهاى را هدايت كنى، براى تو بهتر است از يك سال عبادتى كه در روزهاى آن روزه بدارى و در شبها به عبادت مشغول باشى .
خلاصه سخن آن كه تحصيل علوم حضرات اهل بيت عليهم السلام و هدايت مردمان ، براى روحانيون محبوبتر است نزد خداوند از نماز و روزه مستحبىّ .
[1] ـ مناجات خمسة عشر ، مناجات المحبّين .
[2] ـ امالى شيخ صدوق قدسسره ، صفحه 209 .
[3] ـ بحار الأنوار ، جلد 66 صفحه 238 و تحف العقول ، صفحه 455 .
[4] ـ بحار الأنوار ، جلد 74 صفحه 147 و تحف العقول ، صفحه 44 .
[5] ـ بحارالأنوار ، جلد 74 صفحه 21 .
[6] ـ گل قهر با نام علمى (pudicamimosa) در صورت تماس دست انسان يا هر عامل محرك ديگر به سرعت برگچههاى خود را جمع مىكند و تا نيم ساعت بعد هم از اين حالت دفاعى خارج نمىشود .
[7] ـ عيون أخبار الرضا عليهالسلام ، جلد 1 صفحه 32 .
[8] ـ سوره توبه ، آيه 24 .
[9] ـ كافى جلد ، 5 صفحه 59 .
[10] ـ كافى جلد ، 2 صفحه 126 .
[11] ـ كافى ، جلد 2 صفحه 126 .
[12] ـ كافى ، جلد 2 صفحه 127 .
[13] ـ امالى شيخ صدوق قدسسره ، صفحه 193 .
[14] دیوان حافظ .
[15] ـ سوره شورى ، آيه 23 .
[16] ـ شرح الاخبار جلد ، 3 صفحه 30 و از منابع اهل سنّت : صحيح بخارى ، جلد 4 صفحه 219 .
[17] ـ عيون اخبار عليهالسلام، جلد 1 صفحه 92 و از منابع اهل سنّت : ينابيع المودة ، جلد 1 صفحه 173.
[18] ـ مناقب ، جلد 3 صفحه 6 و از منابع اهل سنّت ، تاريخ مدينة دمشق ، جلد 42 صفحه 350 .
[19] ـ تحف العقول صفحه 304 .
[20] ـ عيون الحكم والمواعظ صفحه 549 .
[21] ـ بحار الانوار جلد 69 صفحه 19 .
[22] ـ نهج البلاغه ، كلمات قصار شماره 113 .
[23] ـ سوره آل عمران آيه 57 .
[24] ـ سوره مائده آيه 9 .
[25] ـ سوره رعد آيه 29 .
[26] ـ سوره مريم آيه 96 .
[27] ـ سوره حج آيه 50 .
[28] ـ سوره جاثيه آيه 30 .
[29] ـ عيون الحكم و المواعظ صفحه 120 .
[30] ـ كافى جلد 2 صفحه 483 .
[31] ـ كافى جلد 3 صفحه 265 .
[32] ـ وسايل الشيعه جلد 5 صفحه 296 .
[33] ـ ثواب الأعمال صفحه 56 .
[34] ـ سوره تغابن ، آيه 9 .
[35] ـ عدّة الداعي ، صفحه 103 .
[36] ـ كافى جلد 5 صفحه 28 .
[37] ـ منية المريد صفحه 216 .