علم وعلم اموزی در اسلام

 

علم

علم یکی از اهداف تربیت عقلانی  است که در یک تقسیم بندی کلی بر 2 موضوع اصلی: هست ها و نیست ها از یک طرف و باید ها و نبایدها از طرف دیگر تعلق می گیرد. بر این اعتبار دو قسم «نظری» و «عملی» یا «حکمت نظری» و «حکمت عملی» خواهیم داشت و چون طبق اصطلاح راجع در این پژوهش شناخت معلومات نظری و عملی، هر دو در قلمرو عقل نظری است ، رسیدن به این دو قسم شناخت، عقل نظری را به کمال شایسته خود خواهد رساند از سوی دیگر مبحث «مفهوم عقل» به دلیل تبعیت و تاخر وجه عملی و عقل از وجه نظری آن، حکمت عملی یا ایدئولوژی (نظام ارزشی حاکم بر رفتارهای اختیاری انسان) متفرع و مترتب خواهد بود.

 

به دیگر سخن، حکمت نظری، مشتمل بر توصیف و تبیین حقایق عالم هستی ، زیر بنای حکمت عملی است که معرفی وتبیین فضیلت ها و رذیلت ها و اعمال صالح و فاسد و توصیه به تخلق به اخلاق نیکو و انجام افعال پسندیده و پرهیز از اخلاق و اعمال پست را دربرمی گیرد.

 

مفهوم دین و علم

به دلیل کثرت و تنوع دین و تاثیر گرایش های شخصی دانشمندان ، بیشترین تعریف برای دین بیان شده و لذا ارائه تعریف واحد و جامع که انواع دین را تحت پوشش قرار بدهد و با تمام گرایش های دینی سازگار باشد دشوار به نظر می رسد. از سوی دیگر بدون تعیین موضوع نمی شود بحث کرد و چیزی را نفی و یا اثبات کرد. بنابراین برای روشن شدن سیر بحث، ایجاب می کند که یک تعریف هماهنگ با هدف این نوشتار داشته باشیم. چون منظور دفاع از دین وحیانی و توحیدی است ، می توان چنین تعریف کرد:

(دین عبارت است از مجموعه عقاید، احکام و دستورات اخلاقی که برای هدایت بشر از سوی خداوند نازل گردیده و در متوان مقدس موجود می باشد. علم نیز دارای اصطلاحات مختلف است مانند: آگاهی و دانستن در مقابل جهل و نادانی ، اعتقاد یقین مطابق با واقع در برابر جهل بسیط و مرکب ، مجموعه قضایایی که مناسبتی بین آنها در نظر گرفته شده، مجموعه قضایای کلی اعم از حقیقی و اعتباری ، مجموعه قضایای کلی حقیقی و حسی و تجربی.

مراد از علم در این جا علوم تجربی است ، اعم از طبیعی و انسانی. طبیعی مانند: زیست شناسی، فیزیک، شیمی، زمین شناسی، پزشکی و …. علوم انسانی از قبیل: روانشناسی، جامعه شناسی، مدیریت، اقتصاد و ….) پس از مفهوم یابی علم و دین و تعیین محل نزاع، این پرسش مطرح می شود که دین با علوم تجربی چه نوع رابطه دارد؟ آیا تضاد و تعارض دارند و نمی شود هر دو را جمع کرد و نمی شود هم دیندار بود ، هم دیدگاه های علوم تجربی را پذیرفت؟ یا با هم تمایز دارند؟ یا سازش و تعامل داشته و مکمل یکدیگرند؟

انواع رابطه علم و دین

چهار دیدگاه عمده در این زمینه وجود دارد که به ترتیب ذکر می شوند:

1- استقلال و تمایز: این دیدگاه معتقد است که علم و دین از یکدیگر تمایز داشته و هر کدام قلمرو مستقل دارد. زمینه برخورد و تعارض ندارند، زیرا موضوع دین خداوند است و موضوع علم، طبیعت. روش دین شهود است و روش علم تجربه. این دیدگاه از سوی گروهی از دانشمندان غربی مانند: نو ارتودوکسی، اگزیتا نسیالیسم، پوزیتویسم و فلسفه مبتنی بر زبان با بیان های متفاوت مطرح گردیده و تمایز الهیات و علم و استقلال قلمرو و آنها مورد تاکید قرار گرفته و احتمال تعامل یا تعارض را اساساً منتفی دانسته اند .

این دیدگاه چون دین را مساوی با تجربه دینی گرفته و تجربه دینی هیچگاه با علم سرو کار ندارد، ولی تجربه دینی غیر از حقیقت دین است .

2- تعارض علم و دین: این دیدگاه قایل به تعارض علم و دین است. وقتی که متدینان اظهار نظرهای علمی خود را بر قرائت رسمی کتاب مقدس مبتنی نمودند دانشمندان جدید از فرضیات تجربی استفاده کردند که با پژوهش های بیشتر از تایید بیشتر برخوردار می شدند، تعارض آشکار میان دیدگاه های علم و دین تبارز نمود. براساس این دیدگاه قلمرو و علم و دین مستقل نیست، ولی داده های علمی و دینی با هم دیگر ناسازگارند، بدین لحاظ جمع بین علم و دین امکان ندارد.

3- این تعارض ممکن است بین گزاره های دینی و گزاره های علمی باشد یا بین پیش فرض های علم با پیش فرض های دین باشد. اشکال این دیدگاه در برداشت غلط عالمان دینی از طبیعت و تفسیر تجربی آموزه های دینی توسط دانشمندان تجربی است که باید برداشت عالمان و تفسیر دانشمندان تجربی اصلاح گردد، در آن صورت تعارض از بین خواهد رفت.

4- تداخل علم و دین: دیدگاه دیگر به تداخل علم و دین قایل است. طرفداران این دیدگاه معتقدند که علم و دین قلمرو یکسان دارند به گونه ای که دین را از طرف خدا دانسته و همه علوم را داخل در قلمرو و دین شمرده اند. این دیدگاه از سوی مسیحیان قرون وسطی و برخی متفکران ابراز شده است. پاره ای از دانشمندان اسلامی بر این باورند که همه علوم بشری از ظواهر آیات به دست می آید . از جمله می توان به امام محمد غزالی از اهل سنت و استاد جوادی آملی از فرهنگ شیعه اشاره کرد که با بیان های مختلف این باور را مطرح نموده اند .

5- مکمل بودن علم و دین : برخی دانشمندان معتقد به سازگاری و تعامل مستقیم علم و دین بوده و آن دو را مکمل یکدیگر می دانند . بر اساس این دیدگاه هر چند علم و دین دارای قلمرو مستقل اند ، ولی دارای عرصه های مشترک نیز می باشند .

کار اصلی علم طبیعت شناسی و کار اصلی دین، خداشناسی و انسان سازی است ، ولی علم راجع به مقولات دینی که مرتبط با علم است ابراز نظر می کند و دین نیز در باب مقولات علمی که مرتبط با اهداف دین می باشد اظهار نظر می کند ، به گونه ای که هیچگونه برخورد و تعارض رخ نمی دهد ، اینست که علم و دین مکمل یکدیگرند .

دانشمندان زیادی از این دیدگاه دفاع می کنند .

جورج شلز نیگر (1946) م. مدعی است که مدلولات مدعیات کلامی در خصوص جهان را استخراج کنیم و سپس آن ها را به کمک مشاهده مورد ارزیابی قرار دهیم . فلسفه پویشی وایتهد نیز قایل به پیوند وثیق بین علم و دین است . این دیدگاه دین را صرفا فرضیه علمی نمی داند ، بلکه بر وحدت ارگانیک علم و دین تاکید می ورزد و مدعی است که میان این دو رابطه تنگاتنگ و هماهنگ وجود دارد . دو نالند مک کی ( 1987 و 1922 ) فیلسوف و دانشمند انگلیسی نیز رابط تنگاتنگ علم و دین را مورد تاکید قرار می دهد و رابطه علم و الهیات را رابطه ی میان دو امر مکمل می داند .

از چهار دیدگاه درباره علم و دین، دیدگاه چهارم مکمل بودن علم و دین را مطرح می کند درست به نظر می رسد. زیرا خداوند که خالق تشریع می باشد از حمکت ، آگاهی و علم مطلق او بعید است چیزی بگوید که شناخت طبیعت خلاف آن را ثابت کند . چون او آفریننده طبیعت است و آفریننده بهترین شناس است . بنابراین علم صحیح برخاسته از شناخت طبیعت هیچگاه با دین برخاسته از علم الهی ناسازگار و متعارض نخواهد بود. با توجه به آنچه گفته آمدیم ، اگر احیانا ناسازگاری میان دانشمندان و متدینان و یا میان نظرات علمی و آموزه های دینی رخ بدهد، به طور قطع این ناسازگاری بین علم و دین نیست، بلکه از خطای دانشمندان ناشی شده یا از تفسیر نا صواب متون دینی از سوی برخی عالمان دینی نشات گرفته که در این صورت راه حل اصلی، کنار گذاشتن هیچکدام از علم و دین نیست ، بلکه یافتن خطای علمی یا اصلاح تفسیر ناصواب متون دینی است .

نسبت میان علم و ایمان

امام علی (ع) در خصوص نسبت این دو مفهوم ، بیاناتی دارد که حاکی از جدایی ناپذیر بودن آن هاست مانند «ایمان و علم، دو برادر همراه و دوست جدانشدنی اند» . «علم، نیکو فرینی برای ایمان است.» گاه نیز به جای علم از «یقین» سخن گفته که اگر در محدوه ی علم حصولی در نظر گرفته شود، همان علم برهانی مسلم و قطعی است و ایشان می فرمایند :

«ایمان ، درختی است که ریشه اش یقین است .

برترین ایمان ، حسن یقین است .

ایمان ، محتاج یقین است .

ایمانتان را به وسیله ی یقین تقویت کنید .»

در مواردی نیز از نسبت میان اندیشیدن و ایمان سخن به میان آمده است :

«مومن تا هنگامی که نیندیشد ایمان نمی آورد .»

در مواردی نیز به جای ایمان ، مفهیمی چون « خوف » و « خشیت » و « عبادت » را به کار برده است .غایت علم ، خوف از خدای سبحان است .

دانا ترین مردم نسبت به خدا کسی است که خشیت او برای خداوند بیشتر باشد .

ثمره علم ، عبادت است .

عبادت کننده ی بی علم ، به خردوارآسیاب می ماند که دور می زند را ه به جایی نمی برد .

برای علم و ایمان ، از حیث تحقق هر دو با یکی یا هیچ کدام از آن ها در یک شخص ، چهار حالت قابل تصور است ، عالم مومن ، عالم کافر ، جاهل متنسک و جاهل کافر .

با عنایت به این گفته ها به این نتیجه می رسیم که هدف از تربیت عقلانی، مطابق با سخنان امام علی (ع) به یک معنا ، تربیت «عالم مومن» است و درست در همین مرتبه است که عقل نظری و عقل علمی با یکدیگر متحد می شوند .

جایگاه علم در اسلام

بیشترین تاکید دین مقدس اسلام بر فراگیری علم و دانش و تفکر و تعقل و تدبر است. در متون دینی همواره اهمیت علم و مزلت عالم مورد تاکید قرار گرفته و علم از جایگاه رفیع برخوردار می باشد . آیات و روایات در این باب بیش از حد شمارش و بررسی است . برای روشن شدن جایگاه علم در متون اسلامی و اینکه علوم تجربی نیز مورد نظر اسلام است به چند نمونه اشاره می گردد: «قل هَل یستوی الذینَ یَعلمون و الذینَ لا یَعلَمونَ .» بگو آیا دانایان برابراند ؟

« یَرفَع الله الذین َ آمنو منکم و الذینَ اوتوا العلمَ دَرجَات : خداوند به آنانی که ایمان آورده اند و کسانیکه علم و دانش دارند درجات عظیمی می بخشد . »

« اِنما یَخشی الله مِن عِبادهِ العُلماء : مقام خشیت الهی مخصوص بندگان دانشمند خداست . »

« شَهدَ الله انَهُ لا الهَ هُو َ وَ المَلائِکهُ وَ اولوا العِلم ِ قائِما بالقِسطِ : خداوند گواهی می دهد که خدایی جز او نیست ، ملائکه و دانشمندان نیز گواهی می دهند در حالیکه او قیام به قسط و عدالت در جهان دارد . »

در قران کریم به قلم سوگند یاد شده که نشانه ی اهمیت علم و آموزش است . در اولین آیاتی که به پیامبر اسلامی نازل گردیده ، از خواندن و تعلیم سخن به میان آمده و یکی از اهداف بعثت انبیاء تعلیم کتاب و حکمت دانسته شده است .

اما روایات : رسول گرامی اسلامی مسلمانان را به آموختن علم سفارش نموده و می فرماید : «طلب العلم فرضیه علیَ کل مسلم و مسلمه: آموختن دانش بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.»

در بیان دیگر می فرمایند: «أطلبوُا العلم و لو کان َ با الصین : در جستجوی آموختن دانش بر آیید گر چه در چین باشد.»

در حدیث دیگر فرموده است : «اطلبوا العلم من المهد الی الحد : از گهواره تا گور دانش بجویید.»

امام صادق (ع) فرموده : «طلب العلم َ فریضه علیَ کل حالَ : فراگرفتن دانش در هر حال واجب است.»

از آیات و روایات منزلت و جایگاه برجسته علم و عالم به خوبی روشن می گردد که هیچ مکتبی به اندازه ی اسلام روی علم تاکید نکرده است. آموختن علم در اسلام بر هر مرد و زن لازم است و هیچگونه محدودیت زمانی، مکانی، سنی ، جنسی و طبقاتی وجود ندارد. گرچه علم به مبدا و معاد و احکام الهی در راس علوم قرار دارد و بر تمام علوم مقدم می باشد. زیرا سعادت و کمال حقیقی انسان در گرو خداشناسی و خداپرستی است.

اما علوم تجربی نیز از آیات و روایات و سیره ی پیشوایان استفاده می شود . در سوره ی زمر فرموده : «قـُل هل یـَستوی الذین یعلمونَ و الذینَ لا یـَعلمونَ : آیا دانایان با نادانان برابرند؟»

علم در این آیه مطلق مطرح گردیده ، هیچگونه قید و محدودیت ندارد و می توان گفت شامل هر نوع علم از جمله علوم تجربی هم می شود. رسول اکرم (ص) فرموده : «خیر العلم ما نفعَ : بهترین علم آن است که فایده داشته باشد.»

علوم تجربی نیز نافع است و بسیاری از مشکلات مردم را برطرف می سازد حضرت علی (ع) در صفات متقین فرموده است : «وَ وُقـِفوا اسماعـَهـُم علی َ العلم النافع لهـُم : یکی از اوصاف متقین این است که به علم نافع سودمند گوش فرا می دهند.»

روایت دیگری از حضرت علی (ع) که می فرماید : العلوم اربعه : الفِقه للادیانِ ، و الطِب للابدانِ و النحوِ للِسان و النـُجوم للازمانِ : دانش ها بر چهار گونه اند : فقه برای دین شناسی ، پزشکی برای طبابت ، نحو برای دستور زبان ، ستاره شناسی برای شناخت زمان .»

رسول اکرم (ص) می فرمایند : «العلم اکثر مِن إن یـَحصی فخد مِن کلِّ شَی أحسَـنهُ : دانش بیش از آن است که به شماره در آید بنابراین از هر چیزی نیکوترین آن را فرا گیرید.»

طبق این روایات آموختن علم به رشته خاص منحصر نگردیده آنچه مفید به حال مردم می باشد باید آموخته شود. علم نافع در اسلام مطلوب است اعم از تجربی و غیر تجربی.

از آیه 60 سوره انفال نیز مطلوب بودن علوم تجربی قابل استفاده است : «و أعدّوا لـَهـُم ما استطـَعتم من قوهِ و مـِن رباطِ الخیل تـُرهبونَ به ِ عدوّ الله ِ وَعدوّکم : در برابر دشمنان تا آنجا که در توان دارید نیرو و اســب های ورزیده آماده کنید تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید.»

واژه نیرو در این آیه مفهوم وسیع دارد. نیروی فکری انسانی و تخصص در رشته های مختلف علمی و صنعتی و نیروی رزمی و نیز انواع وسایل رزمی و دفاعی از قبیل تانک، توپ، هواپیما، و تکنولوژی هسته ای و … را در بر می گیرد و خود دانش نظامی از علوم تجربی است که مورد تاکید قرار گرفته و به آن امر شده است و باید آن ها را فرا گرفت.

از سوی دیگر در تفسیر حدیث رسول اکرم (ص) که آموختن علم را فریضه مسلم دانسته است بحث فرض کفایی و فرض غیر کفایی مطرح گردیده و هر علمی که در قوام امور دنیا از آن گریزی نیست آموختنش فرض کفایی و چنانکه صناعات نبودن شان موجب نقصان و خلل در زندگی است فرض کفایی به حساب می آید. برخلاف عقاید و احکام که فرض غیر کفایی می باشند (عینی) البته فرض کفایی هم در صورتی که دیگران به آن قیام نکنند و منحصر به فرد یا گروه مشخص باشد تبدیل به فرض عینی می شود.

در سیره ی رسول خدا (ص) آمده که بعد از جنگ بدر اسیرانی که توان فدیه دادن نداشتند هر کس به ده نفر از اطفال مدینه خواندن و نوشتن یاد می داد ، بدون دادن فدیه آزاد می گردید. این داستان گواه آشکار بر توجه اسلام و پیامبر اکرم(ص) به همه ی علوم سودمند است.

البته ناگفته نماند که اسلام برای تمام رشته های علمی ارج نهاده و مسلمانان را به آموختن آن ها دستور داده و هیچ گونه محدودیت وضع نکرده و برای تمام یافته های علمی احترام و ارزش قایل است. از نظر تاریخی نیز این حقیقت به اثبات رسیده که در عصر تمدن اسلامی علوم مختلف در حوزه جهان اسلام بارور گردیده و مسلمین علاوه بر علوم دینی، بنیان گذار بسیاری از رشته های علوم تجربی نیز گردیدند.

از نگاه مسلمانان علم و دین از یکدیگر جدا نبوده بلکه علم همزاد دین به حساب آمده و رشته های علوم تجربی مانند : فیزیک ، نجوم ، زمین شناسی ، پزشکی، ریاضیات و… در مراکز علمی تدریس می شد و کتابخانه های عظیم در مراکز علمی و دینی تاسیس گشت و علم و دین مکمل یکدیگر و هماهنگ پیش می رفتند.

شهید مطهری در مسئله علم و ایمان ابتدا بر خورد منفی مسیحیت را که در اثر تحریف های مسیحیت و عهد عتیق اندیشه تضاد علم و ایمان را به وجود آورد، مورد ارزیابی و نقد قرار می دهد بعد می افزاید که براساس همین برداشت غلط مسیحیت ، تاریخ تمدن اروپا در هزار و پانصد سال اخیر به عصر ایمان و عصر علم تقسیم می گردد و علم را در مقابل ایمان قرار می دهد. اما در اسلام تاریخ تمدن اسلامی تقسیم می شود به عصر شکوفایی که عصر علم و ایمان است و عصر انحطاط که علم و ایمان با هم انحطاط یافته است .

بعد تاکید می کند که ما مسلمانان خود را از این برداشت غلط مسیحیت بر کنار داریم و کور کورانه تضاد علم و ایمان را مسلم تلقی نکنیم. شهید مطهری علم و ایمان را متمم و مکمل یکدیگر دانسته ، علم و ایمان را در تکامل انسان توضیح می دهد.

ایشان جایگزینی علم و ایمان را مطرح نموده پاسخ می دهد که نه علم می تواند جانشین ایمان گردد و نه ایمان می تواند جانشین علم گردد. از لحاظ تاریخی نیز جدای علم و ایمان خسارات جبران ناپذیری را به بار آورده است .

پس از بررسی رابطه ی علم و دین و جایگاه علم در اسلام لازم است به یک شبهه و پاسخ آن پرداخته شود. شبهه این است که برخی افراد ناآگاه از تاریخ و حقیقت اسلام و یا افراد آگاه از سر غرض ورزی این پرسش را مطرح می کنند که آیا پیشرفت غرب در علم و صنعت ثمره ی کنار گذاشتن و رهایی از دین نیست ؟ آیا علت عقب ماندگی جوامع اسلامی همین وابستگی به دین نیست؟

برای دست یابی به پاسخ شبهه فوق باید سیر تاریخی رابطه ی علم و دین در مسیحیت و اسلام و نقش اسلام در پیشرفت علم ، به طور اجمال مورد بررسی قرار گیرد، زیرا بررسی تفصیلی به فرصت و ظرفیت بیشتر نیاز دارد که از توان این نوشتار بیرون است .

با یک نگاه گذرا به تحولات غرب این حقیقت به دست می آید که در عصر حاکمیت مطلق کلیسا در قرون وسطی علاوه بر تفسیر گذاره های دینی ، نظرات علمی و فلسفی نیز حق انحصاری کلیسا بود و هیچ دانشمندی حق اظهار نظر علمی بر خلاف دیدگاه رسمی کلیسا را نداشت به گونه ای که نظر علمی مخالف نظر کلیسا مساوی با کفر و الحاد تلقی می شد.

بر پایه استبداد فکری و علمی کلیسا بود که گروهی از دانشمندان به دلیل اظهار نظر علمی مخالف کلیسا به زندان یا به اعدام محکوم گردیدند و در آتش سوزانده شدند. از سوی دیگر به علت تحریف هایی که در مسیحیت صورت گرفته ، گزاره هایی در آن وجود دارد که قابل تفسیرعلمی و توجیه عقلانی نمی باشد مانند : تجسید ، فدیه ، تثلیث.

با توجه به نکات گفته شده راز و رمز تقابل مسیحیت با علم روشن می گردد که ریشه در اصل دین ندارد. بلکه متولیان کلیسا برای حفظ موقعیت و حاکمیت مطلق خود ، با هر نوع نظر علمی جدید به شدت مخالفت نموده و برای جلوگیری و سرکوبی آن تلاش می کردند ولی در نهایت شکست را پذیرفته از جامعه و سیاست کنار گذاشته شد. این است که تاریخ تمدن اروپا به عصر ایمان و عصر علم تقسیم می گردد.

اما اسلام چه از لحاظ متون دینی و چه از لحاط تاریخی هیچ گونه تعارضی با علم نداشته، بلکه از آغاز ظهور به آموختن علم دستور داده بخش عظیمی از آیات و روایات دینی به ارزش و اهمیت علم و عالم اختصاص یافته و هر علمی که مقدمه سازندگی مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و یا اجتماعی است و بدون آن اساس حیات مادی و معنوی انسان در مخاطره قرار می گیرد، تحصیل آن به صورت عینی و یا کفایی بر مردم واجب است. که به نمونه های آیات و روایات اشاره شد .

از نظر تاریخی نیز نقش برجسته و درخشان اسلام در شکوفایی و پیشرفت علوم مختلف روشن است و تمدن غرب وام دار خدمات علمی مسلمانان می باشد. برای اثبات مدعا به گوشه ای از پیشرفت علمی مسلمانان اشاره می شود.

یکی از علوم تجربی علم پزشکی است که توسط مسلمانان پیشرفت عظیم نمود کتاب های ارزشمند تالیف و بیمارستان های مجهز تاسیس گردید. محمد بن زکریای رازی نویسنده علم پزشکی است که بیمارستان بغداد با مشورت او ساخته شد و او رئیس آن بیمارستان بود. تالیفات علمی و فلسفی زیادی دارد. از جمله کتاب الحاوی او بزرگترین دانشنامه علوم پزشکی به حساب می آید و اکثر کتاب هایش به لاتین، فرانسه ، و یونانی ترجمه گردیده و مورد استفاده مراکز علمی غرب قرار گرفته است .

دانشمند نامدار و بلند آوازه ای دیگر این سینا است که کتاب قانون او در طب شاهکار علمی است که به زبان لاتین ترجمه شده و در دانشگاه های اروپا تدریس می شد. این کتاب تا قرن شانزدهم بیست بار چاپ شد و در قرن هفدهم به چندین برابر چاپ های سابق رسیده بود.

در این دوره رشته های تخصصی مانند پزشک عمومی، چشم پزشک ، دندانسازی ، جراح ، ماما، پزشک زنان ، پزشک ویژه دیوانگان وجود داشت و زنان پزشک مانند اخت المفید و دخترش در بیماری زنان و زینب در بیماری چشم تخصص داشتند.

اولین بیمارستان در سال 88 هـ.ق. به دستور ولید بن عبد الملک تاسیس گردید و در دوره عباسی ها توسط هارون در بغداد بیمارستان تاسیس شد و سپس در سایر شهرها بیمارستان هایی ساخته شد که در کمال نظم و ترتیب اداره می شد و بدون توجه به ملیت ، مذهب و شغل، همه ی بیماران با نهایت دقت معالجه می شدند.

بزرگترین بیمارستان در شهر قاهره مصر (1284) میلادی ساخته شد که حدود 8000 بیمار را پذیرش می کرد و دارای رشته های مختلف و پزشکان متخصص بود. این بیمارستان دارای کارکنان اداری ، داروخانه ، انبار ، نمازخانه ، کتابخانه و سالن سخنرانی بود. علم شیمی در میان مسلمین معروف بود و جابر ابن حیان و آثار علمی او در این زمینه قابل توجه است او در شیمی به کشفیات چشم گیری دست یافت و پدر شیمی به حساب می آید.

در صنعت داروسازی نیز پیشرفت مهم حاصل شد و کتاب های ارزشمندی تالیف گردید. امروزه ثابت شده که مسلمانان پایه گذار این علم بودند و برای اولین بار طریقه ی دارو سازی را ترتیب دادند و دارو های جدیدی کشف کردند.

مسلمانان در صنعت کارهای مهم انجام دادند که بعد ها توسط غربی ها کامل تر شد. انواع ساعت ها از عهد هارون الرشید نزد مسلمانان رواج داشت. آسیای بادی از قبل از آن که در اروپا به وجود بیاید در ممالک شرقی معمول بود. علم هیئت ریاضی، نجوم ، جبر و هندسه پیشرفت نمود از تالیفات مهم این دوره کتاب «جبر و مقابله خوارزمی» است. فرنگیان جبر را از مسلمانان استفاده کردند.

تمدن اسلامی که توسط مسلمانان آغاز شد نه تنها میراث یونان را از انهدام و فروپاشی نجات داد و آن را اسلوب و نظم بخشید و به اروپا داد ، بلکه آنان از پایه گذاران شیمی آزمایشی، فیزیک ، جبر، علم حساب، مثلثات فضایی، زمین شناسی ، جامعه شناسی هستند. تمدن اسلامی کشفیات گران بها و اختراعات در همه بخش های علوم تجربی به مغرب زمین هدیه کرده است. شاید گران بها ترین آن ها اسلوب تحقیقات علم طبیعی باشد و این پیش قدمی مسلمانان بود که جای پا را برای اروپا باز کرد.

جهان اسلام نه تنها در تولیدات مادی و اختراعات تکنولوژی و در زمینه های علم و فلسفه با اروپا شریک است، بلکه اروپا را وادار کرد تا تصویر جدیدی از خود به وجود آورد که موجب بیداری آنان گردید. وظیفه ما اروپاییان غربی است که اشتباهات گذشته را اصلاح کنیم و به وام دار بودن عمیق خود به عرب و جهان اسلام اعتراف کنیم. فرهنگ اسلامی اواسط قرن دهم میلادی به اوج خود رسید و تا قرن هفدهم در همان سطح عالی بود. این فرهنگ محدود به جهان اسلامی نبود بلکه در هر جایی که اسلام قوی بود کشانده شده بود.

توانمندی و ظرفیت تمدن سازی اسلامی و رشد همه جانبه ایعاد انسانی توسط فرهنگ اسلامی به اندازه ای قوی است که از جامعه عقب مانده و جاهلیت عرب، ملت نمونه ساخت که الگوی همه گردیده و تمدن غرب را وام دار خود ساخت. با توجه به آن چه گفته آمدیم اگر رکورد و توقفی در پیشرفت جوامع اسلامی به وجود آمده ناشی از عدم پای بندی به تعالیم حیات بخش اسلام است نه تقصیر دین و وابستگی به دین .

در این که دین چگونه این نقش سازنده را دارد ، ماکس پلانک می گوید : علم و دین مکمل یکدیگرند و به عقیده ی من هر شخص جدی و متفکر به این امر متوجه می شود که اگر بنا باشد تمام نیروهای نفوس بشری در حال تعادل و هماهنگی با یکدیگر کار کنند، لازم است که به عنصر دین در طبیعت خود معترف باشند و در پرورش آن بکوشند.

نتیجه : از چهار دیدگاه درباره رابطه ی علم و دین دیدگاه مکمل بودن علم و دین درست به نظر می رسد ، متون دینی و حقایق تاریخی اسلام آن را تایید می کند. جایگاه علم در اسلام بسیار برجسته بوده و در حد فرایض دینی قرار دارد. در رشته های علمی محدودیت به چشم نمی خورد، تمام علوم نافع از نظر اسلام مطلوب است .

پیشرفت علمی مسلمانان در تاریخ افتخار آمیز است و تمدن غرب وام دار اسلام می باشد. علت عقب ماندگی مسلمانان وابستگی به دین نیست بلکه عدم پای بندی به تعالیم اسلام است .


علم و علم آموزی، موجب پرورش عقل است

عقل، هم از حیث شأن نظری خود، یعنی تشخیص و شناسایی حقایق عالم هستی (بود و نبود) و تشخیص و شناسایی نیک و بد اعمال (باید و نباید) و هم از حیث شأن عملی اش (باز داشتن از اعمال زشت فاسد و واداشتن به اعمال نیک و صالح) نیازمند علم است ؛ پس عقل از علم جدا نشدنی است . این گزاره اخباری، پرده از حقیقی تکوینی برمی دارد و بیانگر آن است که شریعت عقل با علم، عجین گردیده است .

حضرت علی(ع) با تعابیر گوناگونی ، بر این مطلب مهر تایید زده که در این قسمت، با برخی از آن هاآشنا شده، تفصیل مطلب را به مبحث «روش علم آموزی» وامی گذاریم:

علم، چراغ عقل است.

علم، روشن کننده عقل است .

عقل و علم، در یک رسن ، همراه یکدیگرند. از یکدیگر جدا نمی شوند و با هم تباین ندارند. علم، امام عقل و عقل ، تابع آن است .

افزون بر این رشد و شکوفایی عقل نیز در گرو علم است و تحصیل علوم یکی از مهم ترین راه های تربیت و تکمیل عقل نظری است ؛ حتی عقل عملی نیز برای انجام شایسته ی وظایف خود (جلوگیری از اعمال ناشایسته و انجام اعمال شایسته) به علم نیاز دارد.

حضرت امیر(ع) نیز بر این حقیقت تکوینی و وجود شناختی ، صحه گزارده، می فرماید:

به راستی که تو به واسطه عقلت سنجیده می شوی؛ پس آن را با علم زیاد گردان.

به این ترتیب دو گزاره توصیفی خواهیم داشت که بر روی هم، مبنای تربیتی روش علم آموزی را تشکیل می دهند.

ا. عقل از علم، جدا نشدنی است

ب. علم آموزی ، موجب پرورش عقل است

ج. پس باید از طریق علم و علم آموزی قوه عقلانی متربی را پرورش داد و با آن را به فعلیت درآورد.

روش علم آموزی

آموختن علوم و معارف یکی دیگر از روش های تربیت و تکمیل عقل نظری است. عقل، در آغاز زندگی، موهبتی بالقوه است که آرام آرام از راه فراگیری دانش، شکوفا می شود و به فعالیت می رسد. یکی از تقسیمات عقل براساس سخنان حضرت علی (ع) تقسیم آن به «عقل مطبوع و عقل مسموع» یا «عقل طبع و عقل تجربه» یا «عقل غریزی و عقل اکتسابی» است . مراد از عقل مطبوع (یا عقل غریزی، یا عقل ولادی، یا عقل موهبتی)، استعداد فراگیری و درک معلومات نظری و عملی است، استعدادی که چون گوهری بالقوه در صدف جان نوزاد بر ودیعه نهاده شده و باید با شیوه ها و ابزارهای گوناگونی از جمله « شیوه علم آموزی» تحقق یابد و به کمالات نظری و علمی شایسته خود نایل گردد.

نگاهی به اهمیت علم و علم آموزی در سخنان امام علی(ع)

در بیانات حضرت علی(ع) اهمیت علم و علم آموزی از زوایای مختلف مورد توجه و امعان نظر قرار گرفته است. محور برخی روایات، این است که «ارزش و اصالت و شرافت انسان» بر عدم اوست: مانند «حسبَ المرء عقله» ، «العلم الشرف الاحساب»، «أقل الناس قیمه قلهم علماً » و مانند آن .

برخی از روایات، «حیات بودن علم را مورد تاکید قرار داده اند، مانند «العالم می وان کان مینا و الجاهل قید و ان کان حیاً» ، «العلم احدی الحیاتین» ، «.. لان العلم حیاه القلوب»، «العلم الحیاه»، «العلم محیی النفس» ، «بالعلم تکون الحیوه» . در برخی روایات علم منشا قدرت دانسته شده است. مانند :«الملوک حکام علی الناس و العلماء حکام علی الملوک» ، «العلم سلطان من وجده صال به ومن یجده صل علیه» .

برخی روایات ناظر بر «جنبه عبادی» علم هستند مانند «قلیل من العلم خیر من کثیر العباده» ، «نوع مع علم خیره من صلاه مع جهل»، «العباده من غیر علم و لا زهاده تعب الجسد» برخی دیگر از روایات «مزیت علم» را بر مال نشان می دهند برای مثال حضرت علی (ع) می فرمایند :

«علم از 7 جهت بر مال برتری دارد :

1. علم، میراث انبیاء ولی مال، میراث فراعنه است .

2. علم ، با انفاق کاستی نمی گیرد در حالی که مال ، با انفاق کم می شود.

3. مال ، نیازمند محافظ است در حالی که علم صاحبش را حفظ می کند.

4. علم پس از مرگ نیز با انسان است در حالی که همراهی با مال با انسان تا لحظه ی مرگ است .

5. مال هم برای مومن و هم برای کافر حاصل می شود در صورتی که علم فقط برای مومن حاصل می گردد.

6. همه ی مردم در امر دین خود ، نیازمند صاحب علمند ، ولی در این زمینه به صاحب مال نیازی ندارند

7. علم مرد را در عبور از پل صراط یاری می کند در حالی که جهل مانع عبور وی می شود.»

برخی دیگر از روایات اهمیت علم را از زاویه ی «هدایتی و ارشادی» آن مورد توجه قرار داده اند مانند : «العلم یهدی الی الحق»، «العلم یرشدک الی ما امرک الله به » ، « العلم دلیل» ، « العلم یرشدک»

گروهی از روایات ، شأن و منزلت علم را از دیدگاه «ارتباط آن با عقل» تبیین کرده اند برای مثال «العلم امام العقل و العقل تابعه » ، «العلم مصباح العقل» ، «العلم عنوان العقل» ، « موید العقل العلم» ، «غنی العاقل بعلمه» و مانند آن .

در مجموع باید گفت که علم در بیانات امام علی (ع) جایگاه رفیع و متعالی دارد به گونه ای که هویت انسانی انسان، وابسته به آن و سعادت و نیک بختی اش در گرو آن است. اگر حضرت در باب شأن و منزلت عقل فرمود : «الانسان تعقله» در جای دیگر »عقل را تابع علم ، و علم را امام عقل» معرفی کرده. علم در نگاه امام «اصل و سرچشمه همه خوبی ها» ، «بزرگترین گنج» ، «برترین راهنمایی» ، «راس همه فضیلت ها» و «گمشده ی مومن » است.

در این جا برای حسن ختام بحث اهمیت علم به ذکر روایتی از حضرت علی (ع) می پردازیم که مجلسی به اسنادش در بحارالانوار آورده است :

حضرت در این روایت ، با بیانی لطیف و زیبا ، علم را به انسانی با اعضا و قوای مادی و معنوی تشبیه کرده است به درستی که علم را فضایل بسیار است : سر علم تواضع ، چشمانش برائت از حسد ، گوش هایش فهم ، زبانش راستگویی ، نگهدارش کاوش، قلبش حسن نیت، عقلش سبب شناسی ، دستش رحمت ، همتش سلامت ، پایش زیارت دانشمندان ، حکمتش ورع ، قرارگاهش نجات ، فایده اش عافیت ، مرکبش وفا ، سلاحش نرم گویی، شمشیرش رضا ، کمانش مدارا ،

لشکرش گفتگو با دانشمندان ؛ مالش ادب ، ذخیره اش پرهیز از گناهان ، توشه اش احسان، مأوایش مصالحه ، راهنمایش ارشد ، رفیقش همنشینی با نیکان است .»


منابع

1. قرآن کریم

2. نهج البلاغه

3. محمدی ری شهری ، میزان الحکمه ، دارالحدیث، چاپ چهارم، 1383، جلد 8

4. محمدی ری شهری، علم و حکمت درقرآن و حدیث، دارالحدیث، چاپ اول، 1379، ج 2

5. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه ، سازمان تبلیغات اسلامی، 1366، ج 1

6. عبدالحسین خسرو پناه ، کلام جدید، مرکز مطالعات حوزه ، چاپ دوم، 1381

7. مایکل پتروسون و دیگران ، احمد نرافی، عقل و اعتقاد دینی، طرح نو ، چاپ چهارم ، تهران ، 1379

8. ایان بار بور ، علم و دین ، بهاءالدین خرم شاهی ، معراج ، چاپ سوم ، تهران ، 1379

9. عبدالله جوادی آملی، شریعت در آئینه معرفت ، اسرا، چاپ سوم ، قم، 1381

10. محمد غزالی، جواهر القران ، فصل پنجم ، به نقل از انتظار بشر ارذین ، عبدالحسین خسرو پناه، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، قم ، 1381

11. محمد علی داعی نژاد ، جزوه عقاید 2 مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی ، 8586

12. جرجی زیدان ، تاریخ تمدن اسلامی ، علی جواهر کلام ف امیر کبیر، چاپ دهم، تهران ،

1382

13. عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام ، انتشارات امیرکبیر ، چاپ نهم ، تهران ، 1382

14. مرتضی مطهری ، مجموعه آثار 2 ، صدرا ، چاپ دهم ، قم ، 1381

15. مونتگمری وات ، تاثیر اسلام در اروپا، ترجمه آرژاندر، مولی ، چاپ اول ، 1361

16. ماکس پلانک علم به کجا می رود ، احمد آرام ، فجر ، چاپ سوم ، تهران ، 1354

17. روزنامه کیهان ، تاریخ شمسی نشر

18.

19.

 


جستجو