خداوند متعال برای سهولت پیمودن راه هدایت و رسیدن به قله های سعادت، علاوه بر دستورات و کتابهای آسمانی، الگوهای عملی را نیز معرفی فرموده است تا مردم با اقتدا به رفتار آنها راه حقیقت و راستی را به درستی و آسانی بپیمایند. تمام انبیا از این افراد می باشند و در رأس همه، پیامبر اکرم (ص) فرمود:
{ولکُم فی رَسولّ الله اُسوهٌ حَسَنَهٌ}[۱] «برای شما در ]رفتار[ رسول خدا الگوی نیکویی است.»
بعد از پیامبر اکرم (ص) اسوه های امت، امامان معصوم (علیهم السلام) و اهل بیت آن حضرت می باشند، و یکی از این اسوه ها سرور شهیدان، حسین بن علی (علیه السلام) است.
خود آن بزرگوار در نامه ای به سلیمان بن صرد خزاعی و مسیب و … نوشت: «فَلَکُم فی اُسوَهٌ[۲] برای شما در رفتار من الگو است.»
از این جهت لازم است شیعیان با اوصاف و ویژگیهای آن بزرگوار آشنا شوند و خود را با او همرنگ نمایند.
آنچه در پیش رو دارید، اشاره ای به برخی ویژگیها و اوصاف سیدالشهداء حسین بن علی (علیه السلام) است. مبلغان محترم می توانند در ماه محرم هر یک از این ویژگیها را در یک سخنرانی مطرح کرده و آن را با توجه به شرایط منطقه تبلیغی خود و اضافه کردن چاشنیهای سخنرانی ارائه کنند.
۱٫اخلاص و خدامحوری
در پیشگاه الهی تنها اعمالی ارزش دارد که با اخلاص و رضایت خداوند همراه باشد به همین جهت تمام اعمال در قرآن کریم به نوعی مقید به اخلاص و قصد قربت شده اند. دربارۀ جهاد می فرماید: {وَالَّذینَ جاهَدواُ فی سَبیلِ الله}[۳] «کسانی که در راه خداوند جهاد کردند» و دربارۀ شهادت می خوانیم: {الَّذینَ قِتِلواُ فی سَبیل ّاللهّ}[۴]
«کسانی که در راه خدا کشته شدند.» دربارۀ انفاق می خوانیم: {وَالَّذینَ یُنفقُونَ اموالَهُم فی سَبیل ِالله}[۵] «کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند.»
و کسانی را قرآن به عنوان اسوه مطرح نموده که کارشان بر محور رضای خداوند بوده است، از جمله:
۱- از زبان حضرت ابراهیم می خوانیم: {قُل إِنَّ صلاتی وَ نُسکی وَ مَحیایَ وَ مماتی للهِ ربِّ العالَمینَ لا شریکَ لَهُ وَ بذالِکَ اُمِرتُ وَ اَناََ اوَّلُ المُسلِمینِ}[۶] ؛ بگو: نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند، پروردگار جهانیان است. همتایی برای او نیست و به همین مأمور شده ام و من نخستین مسلمانم.»
۲- دربارۀ امیرمؤمنان در قرآن می خوانیم: {وَمِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مرضاهالله وَاللهُ رَؤوفٌ بالعِبادَ}؛ «و از مردم کسی است که جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشد، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»[۷]
۳-قرآن دربارۀ اهل بیت (علیه السلام) می فرماید: {وَیُطعمونِ الطَّعامَ عَلی حُبّه مسکیناً و َ یتیماً وَ اَسیراً اِنّما نُطعِمُکُم لِوَجه الله لا نُریدُ منکُم جزاءً وَلا شَکوراً}[۸]؛ «عذا ] ی خود[ را با اینکه به آن علاقه دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» می دهند. ]و می گویند:[ ما شما را بخاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم.»
از آنچه بیان شد و غیر آن از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که اعمالی در پیشگاه الهی ارزش دارد که همراه با اخلاص و رضایت الهی باشد، و افرادی در نزد او منزلت دارند که در مسیر رضایت حق قدم بردارند.
اخلاص در روایات
۱-همه چیز برای خدا: علی (علیه السلام) فرمودند: {طوبی لِمَن اِخلَصَ للهِ عَمَلَهُ وَ عِلمَهُ وَ حُبّهُ وَ بُغضَهُ واَخذَهُ وَ تَرکَهُ وَ کَلامَهُ وَ صُمتَهُ}[۹] ؛ خوشا به حال کسی که عمل و علم و دوستی و دشمنی و گرفتن و ترک کردن و سخن گفتن و سکوتش را برای خداوند خالص کرده است.
از رجب علی خیاط نقل شده است که: «در تشییع جنازه آیت الله بروجردی (رحمه الله) جمعیت بسیاری آمدند و تشییع باشکوهی شد، در عالم معنا از ایشان پرسیدم که چطور شد از شما این اندازه تجلیل کردند؟ فرمود: تمام طلبه ها را برای خدا درس می دادم.»[۱۰]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) به اباذر فرمود: {یا اَباذَر لِیَکُن لَکَ فی کُلَّ شیءٍ نِیَّهً صالحهً حتّی فی النَّومِ وَ الاَکلِ}[۱۱]؛ ای ابوذر! باید در هر کاری نیتی پاک داشته باشی، حتی در خوردن و خوابیدن»
۲– فقط اعمال خالص: پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) فرمود: {اذا عَمِلتَ عَمَلاً فاعمَل اللهِ خالصاً لانّه لا یَقبَلُ مِن عِبادهِ الاَعمالِ اِلا ما کانَ خالصاً} [۱۲]
هرگاه عملی انجام دادی، پس برای خدا خالصانه انجام بده، زیرا خداوند فقط اعمالی را از بندگان می پذیرد که خالصانه انجام شده باشد.»
۳- {رأسُ طاعهِ اللهِ الرِّضا بِما صَنَع اللهُ فیما اَحَبَّ العبدُ وَ فیما کَرِهَ}[۱۳]؛ سَر ]و اساس[ بندگی خداوند، راضی بودن به آن چیزی است که خداوند پیش می آورد، در آنچه بنده دوست دارد و یا ناخوشایند اوست.»
۴– رضایت خدا یا مردم؟: امام حسین (علیه السلام) فرمود: {مَن طَلَبَ رِضَااللهِ بَسَخَطِ النّاس کَفاهُ للهُ اُمورَ النّاس وَمَن طَلَبَ رَضَاالنّاسِ بِسَخَطِ الهِ وِ کَّلَهُ الله اِلی النّاسِ}[۱۴]
«هر کس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود، خداوند او را از امور مردم کفایت می کند، و هر کس که دنبال رضایت مردم باشد با به خشم آوردن خداوند، خداوند او را به مردم وا می گذارد.»
امام حسین (علیه السلام) و رضایت الهی
از بارزترین ویژگیها و اوصاف امام حسین (علیه السلام) این است که در تمام زندگی، گفتار و رفتار و کردارش طبق رضایت حق و در مسیر الهی بود. جز از رضای خدا دم نزد و جز خدا ندید و جز سخن خدا نشنید و راستی که او به تمام معنی یک بنده سراپا تسلیم الهی بود. به نمونه هایی در این رابطه اشاره می شود:
۱٫قیام برای خدا: آن حضرت فرمودند: {اللّّهُمَّ اَنّکَ تَعلَمُ اِنَّهُ لَم یَکُن ما کانَ مِنّا تَنافُساً فی سُلطانِ وِلا اَلتِماساً مِن فُضُولِ الحُطامِ وَلکِن لِنَرَی المَعالِمَ مِن دینِکَ و نُظهِرَ الاصلاحَ فی بَلادِکَ وِ یأمَنَ المَظلوُمونَ مِن عِبادِکَ وَ یُعمَلَ بِفرائِضِکَ و سُنَّتِکَ وَ احکامِکَ} [۱۵]؛
۲٫ درخواست خشنودی خدا: امام حسین (علیه السلام) در کنار قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به درگاه خداوند عرض می کند: {اَللّهُمَّ اِنّی اُحِبُّ المعروُفَ وَاُنکِرُ المُنکَرَ وَ اَنَا اَسئَلُکَ یا ذَالجلالِ[۱۶] وَالاِکرامِ بِحقِّ القَبرِ ومَن فیهِ اِلا اَختَرتَ مِن اَمری هذا ما هُوَ لَکَ رِضا وَلِرسوُلِکَ فیهِ رضی}[۱۷] ؛ خدایا! براستی من معروف را دوست دارم و منکر را زشت می دارم. ای خدای بزرگ و بزرگوار! من از تو می خواهم به حق این قبر ]پیامبر اکرم[ و کسی که درون آن است، که برای من در این قیام آنچه رضایت تو وپیامبرت در آن است پیش آوری.»
-هرچه خدا بخواهد: پس از آنکه امام حسین (علیه السلام) از مدینه به سوی مکه
حرکت کرد، در مکه سخنان زیادی ایراد فرمود. در یکی از آنها فرمود: {الحمدُ للهِ وَ ما شائَاللهَ وَلا قوهَ الّا بالله … رَضیَ اللهِ رِضانا اَهلُ البَیتِ نَصبِرُ عَلی بَلائِهِ }[۱۸]
سپاس برای خداست، آنچه خدا بخواهد ]همان خواهد بود[ و قوتی جز برای خدا نیست…، خشنودی خدا، خشنودی ما اهل بیت است و در مقابل بلای او صبر می کنیم.
-فقط برای خدا: هنگامی که تیر به سینۀ حضرت اصابت کرد و به زمین افتاد، فرمود: {بِسم اللهِ و باللهِ وَ فی سبیلِ اللهِ و َ علی مِلَّهِ رَسول اللهِ}؛ [۱۹] به نام خدا و به یاد خدا و در راه خدا و بر دین رسول خدا ]شهید می شوم[.
الهی در رهت از سرگذشتم هم از عون و هم از جعفر گذشتم
رضا دادم تنم بی سر بگردد ستوران بر همه پیکر بگردد
رضا دادم که اکبر کشته گردد تن پاکش به خون آغشته گردد
زکینه پیکرم پامال گردد زعشقت سر زنِی بردار گردد
امام حسین (علیه السلام) نه تنها در لحظۀ شهادت زمزمه «فی سبیل الله» به زبان داشت بلکه همیشه در صبحگاهان و شامگاهان این دعا را به زبان داشت:
{بسم الله وبِاللهِ و مِنَ اللهِ و اِلی الله وَفی سَبیل اللهِ وَ علی مِلَّه رَسول الله وَ تَوکّلتُ عَلیَ الله وَلا حَولَ وَلا قُوَّهَ اِلا بالله العلّیِ العظیم. اَللّهُمَّ اِنّی اَسلَمتُ نَفسی الیکَ ، اِیّاک اَسأَلَ العافیهََ َ مِن کُلِّ سوئٍ فلی الدُّنیا والآخِرهِ}؛[۲۰] به نام خدا و به یاد خدا، از خداوند و به سوی او و در راه او بر آیین پیامبر او، و بر خداوند توکل کردم و نیرو و قدرتی جز به اراده خداوند بزرگ نیست. پروردگارا! جانم را به تو تسلیم کرده و چهره ام را به سوی تو گردانده و کارم را به تو واگذار نموده و ازتو سلامتی از هر بدی در دنیا و آخرت را خواهانم.
در سراسر دعای فوق خدامحوری، رضایت الهی، و خشنودی به رضایت خداوند موج می زند.
۲٫صبر و بردباری
یکی دیگر از صفات نیکو و کلیدی انسانف صفت صبر و بردباری است، صبر حالتی است نفسانی که اگر به حد اعلای خود برسد انسان را از بی قراری و اضطراب و شکایت از قضای الهی در برابر حوادث باز می دارد و قدرت ایستادگی در مقابل نفس و خواسته های آن را پیدا می کند و بر انجام واجبات و طاعات پایدار خواهد ماند، به همین جهت در منابع دینی صبر به سه قسم تقسیم شده است، صبر در مقابل بلاها و مصاب که نیکوست، و نیکوتر از آن صبر بر طاعت و بندگی است و برتر از همه بردباری و استقامت در مقابل گناهان و شهوات است.[۲۱]
صبر در قرآن
در قرآن کریم، آیات فراوانی دربارۀ صبر و استقامت آمده است. گاهی به انبیاء و مؤمنان دستور می دهد که صبر کنید، مانند:
{واَصبِر عَلی ما اَصابَکَ اِنَّ ذالک مِن عَزمِ الاُموُر}[۲۲] ؛ «و در برابر مصایبی که به تو می رسد شکیبا باش که این از کارهای مهم است.»
{فَاصبِر اِنََّ وعدَاللهِ حقٌ}[۲۳] «پس صبر و شکیبایی پیشه کن که وعدۀ خدا حق است.»
و گاهی دستور می دهد که همدیگر را به صبر توصیه نمایید، مانند {وتواصَو بالصَّبرِ}[۲۴]؛ همدیگر را به صبر سفارش کنید.
و گاه صابران را با زبانهای مختلف مورد تشویق و بشارت می دهد، مانند: {وبَشِّرالصّابرینَ}[۲۵] «به صابران بشارت ده»
{وَاللهُ یَحبّ َالصّابِرینَ}[۲۶] «خداوند صابران را دوست دارد.»
{اِنَّ مَعَ الصابرینَ} [۲۷] «براستی خداوند با بردباران است.»
و در آیه ای دستور می دهد که از صبر استمداد بجویید: {اِستَعینوا بِالصَّبر}[۲۸] «از صبر یاری بجویید.»
و در برخی آیات پاداش بی حساب صبر و شکیبایی را گوشزد نموده است، مانند این آیات:
{وَلَنَجزیَنَّ الَّذین صَبَروا اَجرَهُم بِاَحسَنِ ما کانوُا یَعمَلوُن}[۲۹]
« و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کردند، مطابق بهترین اعمالی که انجام می دادند پاداش خواهیم داد.»
{و نِعمَ اَجرُ العامِلینَ الَّذینَ صَبَروُا}[۳۰]
«چه خوب است پاداش عمل کنندگان، همانها که صبر و استقامت ورزیدند.»
{اِنّما یوفّی الصّابرون اَجرَهُم بِغیرِ حسابٍ}[۳۱] «همانا صابران اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می دارند.»
صبر در روایات
در روایات هم به تعبیرات ارزشمندی دربارۀ صبر بر می خوریم، مانند:
۱٫پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) {الصَّبرُ کنزٌ مِن کُنُوز الجنّه}؛ [۳۲]
صبر گنجی از گنجهای بهشت است.
۲٫ علی (علیه السلام) {الصّبرُ عَونٌ عَلی کُلَّ اَمرٍ} صبر به ]پیشرفت[ هر کاری کمک می کند. و فرمود: {اِن صبرتَ أَذرَکتَ بِصَبرِکَ مَنازِلِ الابرار}[۳۳] اگر صبر کنی به مقامات ابرار می رسی.
۳٫ در روایتی می خوانیم: {والصَّبرُ رَأسُ الایمانِ فَلا ایمانِ لِمَن لا صَبر لَه،[۳۴]
«بردباری سر ایمان است، پس هر کسی صبر نداشته باشد، ایمان ندارد.»
۴٫ امام صادق (علیه السلام ) فرمود: {اِنّا صَبَّرٌ و شیعَتُنا اصبَرُ لانّا نصبَرُ علی ما نَعلَمُ وَ شیعَتُنا یَصبِرونَ عَلی ما لا یَعلَمونَ}[۳۵]
ما خیلی بردباریم و شیعیان ما از ما بردبارترند چرا که ما بر آنچه می دانیم صبر می کنیم ولی شیعیان ما بر چیزهایی که آگاهی ازعواقب آن ندارند شیکیبایی می کنند.»
۵- از حضرت مسیح (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: {اِنَّکم لا تُدرکونَ ما تُحبّونَ الا بِصَبرِکُم عَلی ما تَکرَهونَ}[۳۶]
«براستی شما به آنچه دوست دارید نمی رسید مگر با صبر و بردباری بر آنچه بد می دارید»
۶- امام حسین (علیه السلام) فرمودند: {مَن اَصابَتهُ مُصیبهٌ فَثالَ اذا ذَکرَها : انّا لله وَ انّا اِلیه راجعون جَدَّد اللهُ لهُ مِن اجرِها مِثل ما کانَ لهُ یَوم القیامه}[۳۷]
هر کسی مصیبتی به او رسد پس هرگاه به یاد آن مصیبت بگوید: ما از خداییم و به سوی خدا باز می گردیم. خداوند در روز قیامت پاداش او را هر مقدار که تکرار کند به اندازه پاداش مصیبتی که به او رسیده است تجدید می کند.
۷٫ امام صادق (علیه السلام) دربارۀ آثار صبر فرمودند: «الصّبرِ یظهِرُ ما فی بَواطِنِ العبادِ مِنَ النّور والصَّفاء وَالجَزَعُ یُظهِرُ ما فی بِواطِنِهم مِن الظُّلمَهِ وَالوحشهِ[۳۸]
صبر آنچه را که در درون بندگان از نور و صفا وجود دارد، آشکار می سازد و ناشکیبایی آنچه را که در درون آنها از ظلمت و وحشت است ظاهر می سازد.
صبر در سیره امام حسین (علیه السلام)
اگر بنا است برای صبر و صابران الگوی کامل و جامعی معرفی نمود، یکی از آنها سرور شهیدان، حسین بن علی (علیه اسلام) است که صبر را با تمام اقسام و ابعادش در زندگی و رفتار خویش به بشریت نشان داد و با سر کشیدن جام تلخ صبر و بردباری تمام ثمرات شیرین آن را در دنیا و آخرت نصیب خویش نمود. او از کودکی در مقابل فقر و نداری، مصائل مادر و پدر و برادر، ظلمهای ستمگران آوارگی از مدینه تا کربلا، تشنگی و گرسنگی، شهادت برادران و فرزندان و یاران و صدها مصیبت دیگر صبر و شکیبایی نمود تا آنجا که صبر را نیز از تحمل و بردباری خود خجل کرد. اینک به برخی از نمونه هایی که در تاریخ و روایات به آنها اشاره شده می پردازیم:
۱٫صبر در مقابل ستمگری معاویه: پس از شهادت امام مجتبی (علیه السلام) گروهی از کوفیان و دیگر شهرها به امام حسین (علیه السلام) نامه نوشتند و تقاضای قیام کردند. امام در جواب آنها فرمود: «همانا نظر برادرم – که خدا او را رحمت فرماید – وفاداری به پیمان صلح بود و نظر من مبارزه و جهاد با ستمکاران است که رستگاری و پیروزی به همراه دارد، پس تا معاویه زنده است در جای خود باشید و صبر پیشه کنید. پنهان کاری نمایید و اهداف خود را مخفی کنید تا مورد سوء ظن قرار نگیرید، پس هرگاه معاویه از دنیا برود و من زنده باشم، نظر نهایی خود را به شما اعلام می کند. ان شاءالله. [۳۹]
در نامۀ فوق حضرت علی رغم نظر خویش، فقط به خاطر تعهد نسبت به صلح امام حسن (علیه السلام) با معاویه، هم خود و هم یاران خویش را دعوت به صبر و تحمل می کند.
در جای دیگر فرمود: {قَد کانَ صُلحٌ وَ کانت بَیعهً کُنتُ لَها کارهاً فانتظروُا مادامَ هذا الرَّجُلُ حیّاً فَان یُهلک نَظَرنا وَ نَظَرتـُم}[۴۰]
قرارداد صلح و بیعتی بین ما وجود دارد که خوشایند من نیست. ولی با این حال صبر و تحمل می کنم. شما هم تا معاویه زنده است منتظر باشید پس آنگاه که بمیرد ما و شما تجدید نظر می کنیم.
۲-صبر در مقابل اهانت به جنازه امام حسن (علیه السلام): وقتی مراسم غسل تکفین امام حسن (علیه السلام) تمام شد، امام حسین (علیه السلام) بر آن نماز گذارد و قصد داشت برادر را در کنار قبر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دفن کند. مروان، داماد عثمان، سوار بر قاطری شد و خود را به عایشه رساند و او راتحریک کرد که جلوی این کار را بگیرد.
اندکی بعد تعدادی از مخالفان به رهبری عایشه صف کشیدند و خطاب به امام ح سین (علیه السلام) گفتند: سوگند به خدا نمی گذاریم حسن را در کنار قبر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دفن کنید. امام حسین (علیه السلام) فرمودند: «اینجا خانه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است و تو ای عایشه یکی ازهمسران نه گانه آن حضرت هستی که اگر حق تو محاسبه شود به اندازه جایگاه قدمهای خود از این خانه سهم داری.»
در اینجا بنی هاشم دست به شمشیر بردند و نزدیک بود جنگی پدید آید اما امام حسین (علیه السلام) به خاطر عمل کردن به وصیت برادرشان مبنی بر اینکه خون ریزی صورت نگیرد، صبر کردند و فرمودند: { اللهَ اللهَ اَن تَفعَلوا و تُضیِّعوا وَصیَّهَ اَخی وَ قالَ لعائشَهَ: واللهِ لَو لا اَنَّ اَبا مُحمّدٍ اَوصی الیَّ اَن لا اُهریقُ مَحجَمَهُ دَمٍ لَدَفَنتُهُ وَلَو رَغِمَ اَنفُکِ }[۴۱]
خدا را، خدارا ]پروا کنید[ مبادا کاری انجام دهید که وصیت برادرم ضایع گردد. و خطاب به عایشه فرمود: «سوگند به خدا! اگر برادرم وصیت نکرده بود که مبادا قطره ای خون ریخته شود، او را در کنار پیامبر دفن می کردم ولو اینکه بینی تو به خاک مالیده شود.» ولی عایشه و طرفداران او دست برنداشتند، و با برخورد مسلحانه جنازه را تیرباران کردند.
۳- فقط صابران بیایند: امام حسین (علیه اسلام) هرچند یاران واصحاب معدودی داشت ولی این گونه نبود که هرکس را به یاری دعوت کند و نصرت هر بی صبر و تحملی را بپذیرد، بلکه با صراحت اعلام کرد که فقط صابران بیایند و بمانند: «اَیُّهاالنّاس فَمَن کانَ مِنکُ» یَصبِرُ علی حَدَّ السِّیف وَ طَعنِ الاسِنَّهِ فَلیَقُم مَعَنا وَ الا فَلیَنصَرِف عَنّا[۴۲] ای مردم! هر کدام از شما که می تواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزه ها صبر کند با ما قیام کند ] و بماند[ وگرنه از میان ما بیرون رود ] و خود را نجات دهد[.
گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما سرگیرد و بیرون رود از کربلای ما
۴٫صبر تا مرز تنهایی: آن حضرت در گوشه ای از نامه اش به محد حنفیه نوشت: {فَمَن قبِلَنی بِقَبوُلِ الحقَّ فاللهُ اَولی بالحقِّ وَ مَن رِدَّ عَلَیَّ هذا اَصبِرُ حتّی یَقضِی اللهُ بَینی وَ بَینَ القَومِ بالحقَّ}[۴۳]
پس هر کس حقیقت مرا بپذیرد ] و از من پیروی کند، راه خدا را پذیرفته و[ خدا به حق اولی است و هر کس رد کند ] و من را تنها گذارد[ صبر می کنم تا خداوند میان من و این قوم به حق داوری کند.»
۵٫ روز عاشورا و صبر بی پایان: وقتی روز عاشورا فرا رسید و فشار نظامی، تشنگی و مشکلات دیگر هجوم آوردند، یاران اطراف حسین (علیه السلام) را گرفتند و نگاه به چهرۀ او دوختند، تا ببینند چه رهنمودی می دهند. امام حسین (علیه السلام) به راستی صحنه های بسیار زیبایی از پشت پرده های صبر را به نمایش گذاشت که به برخی موارد آن اشاره می شود:
الف) خطاب به یاران با چهره ای گشاده و با نفس آرام فرمود: {صَبراً بَنی الکِرامِ فَمَا المَوتُ اِلا قَنطَرَهٌ عنِ البُوس وَالصَّرّاء اِلی الجِنانِ الواسِعهِ وَالنَّعیمِ الدّائمَهِ}[۴۴]
«ای فرزندان کرامت و شرف! شکیبا باشید، مرگ پُلی بیش نیست که ما را از مشکلات و سختیها به سوی بهشت وسیع و نعمتهای جاویدان عبور می دهد.»
و در جای دیگر فرمود: {اِنَّ اللهَ قَد اُذِنَ فلی قَتلِکُم فَعَلَیکُم بالصَّبر}ِ؛ براستی خداوند اذن کشته شدن و شهادت شما را داده است، پس بر ما لازم است که صبر کنید.
ب) آن حضرت خطاب به احمدبن حسین (علیه السلام) آنگاه که بعد از جنگ آشکارا برگشت و از عمو آب خواست، فرمود: {یا بُنَیَّ اِصبِر قَلیلاً حتّی تَلقی جَدَّکَ فَیَسقیکَ شَربَهً مِنَ الماءِ لا تَظمَأُ بَعدَها اَبَداً}[۴۵]
پسرم! مدت کمی شکیبایی کن تا جدت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را ملاقات کنی.
دانی که چرا خدا به تو داده دو دست من معتقدم که اندر آن سرّی است
یک دست به کار خویشتن پردازی با دست دگر زدیگران گیری دست
۴٫حمایت از مظلومان: {وَما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سبیلِ اللهِ وَ المُستضعفینَ مِنَ الرَّجالِ والنِّساء وَالولدانِ}[۴۶]؛ «شما را چه شده است که در راه خدا و برای نجات مردان و زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شده اند پیکار نمی کنید»
خدمت رسانی در روایات
در روایات هم از خدمت رسانی و خدمت گزاری با تعبیرات مختلف تشویق و بر آن تأکید شده است که به نمونه هایی اشاره می شود:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: {ملعوُنٌ مُلعونُ مَن وَهَبَاللهُ لَهُ مالا فَلَم یَتَصدَّق مِنه شَیئاً}[۴۷]؛ «از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است کسی که خداوند به او مالی عنایت کند ولی چیزی از آن صدقه ندهد.»
۲٫ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: {سَیّدُ القومِ خادِمُهُم}[۴۸] رئیس و آقای هر قومی، خدمتگزار آن قوم است.
۳٫ امام علی (علیه السلام) فرمودند: {السَّیّدُ مَن تَحَمَّلَ اَثقالَ اِخوانِهِ[۴۹]} «آقا کسی است که بار مشکلات سنگین برادران دینی خود را به دوش کشد.»
خدمت گزاری در سیرۀ حسین بن علی (علیه السلام)
۱.اندیشه سازی.
امام حسین (علیه السلام) نه تنها انفاق خدمت گزاری را در جامعۀ آن روز به نحو احسن واعلی انجام می داد بلکه تلاش داشت اندیشه عالی و دیدگاه بلند خ وی را درباره خدمت رسانی به جامعه اسلامی القاء نماید. برای تحقق همین امر است که فرمودند: «ای مردم! با ارزشهای والای اخلاقی زندگی کنید و برای به دست آوردن سرمایه های سعادت شتاب کنید، کار خوبی را که برای آن شتاب نکردید به حساب نیاورید، ستایش را با کمک کردن به دیگران به دست آورید، با کوتاهی کردن سرزنشها را به جان نخرید، اگر نیکی به کسی روا داشتید و آن شخص قدردانی نکرد، نگران نباشید زیرا خداوند او را مجازات خواهد کرد و خدا بهترین پاداش دهنده و بهترین هدیه دهنده است.» آنگاه فرمودند: {وَاعلمُوا اَنَّ حوائِجَ النّاسِ اِلَیکُم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکُم فَلا تَمُلّواالنِّعم فَتَحوُرَ نِقِما}[۵۰] بدانید نیازهای مردم به سوی شما از نعمتهای پروردگار برای شما است، پس نعمتها را پس نزنید و از دست ندهید که دچار عذاب الهی می شوید.
امام حسین (علیه السلام) در ادامه همان حدیث باز به اندیشه سازی می پردازد و می فرماید: {اَیُّها النّاسُ مَن جادَ سادَ وَ مَن بَخِلَ رَذِلَ وَ اِنَّ اَجوََدَ النّاسِ مَن اَعطی مَن لا یَرجوا}[۵۱] «ای مردم هر کس بخشش کند سروری کند و هر کس بخل ورزد پستی کرده است و همانا بخشنده ترین مردم کسی است که به انسانی کمک کند که به او امیدی نداشته باشد.
همچنین آن حضرت درباره پاداش و پی آمد خدمت گزاری فرمودند: {مَن سعی فی حاجَهِ اخیهِ المؤمِنِ فَکَانَّما عَبَدَاللهَ تِسعَهَ الافِ سَنَهٍ صائِماً نَهارهُ قائماً لَیلَهِ} [۵۲]
«کسی که برای برطرف کردن نیاز برادر مؤمنش تلاش کند ، گویا خدا را نه هزار سال عبادت کرده است که روزهایش را روزه دار و شبهایش را بیدار بوده است.»
چنانکه در روایت دیگری فرمود: {اِنَّ المَسأَلَه لا تَحِلُّ اِ لّا فی اِحدی ثَلاثٍ دمٌ مُفجعٌ اَودَینٌ مُقرِحٌ اَو فَقرٌ عُذقِعٌ[۵۳]}؛ «کمک خواستن از دیگران حلال نیست مگر در سه مورد:
۱-پرداخت خون بها، ۲-دین و قرض کمر شکن و ۳-فقر ذلت بار»
۲٫خدمتگزاری در عمل
در ذیل نمونه هایی از خدمتگزاری امام حسین (علیه السلام) را بر می شمریم بدان امید که از آن امام خدوم الگو گیریم.
الف) مردی از انصار نزد امام حسین (علیه السلام) آمد. می خواست نیاز خود را مطرح کند ولی امام حسین (علیه السلام) به او فرمودند:
{یا اَخا الانصارِ صُن وَجهَکَ عَن بِذلَهِ المسأَلَهِ وَ ارفَع حاجَتَکَ فی رُقعهٍ فَانّس اَتٍ فیها ما سَارَّکَ اِن شاءالله}؛ «ای برادر انصاری! آبرویت را از اینکه آشکارا درخواست کنی نگهدار و درخواست خود را به صورت کتبی عرضه کن و من نیز طوری عمل می کنم که زمینه شادی و خوشحالی تو فراهم شود. ان شاءالله»
آن مرد به حضرت چنین نوشت: ای ابا عبدالله! فلانی از من پانصددینار ]سکه طلا[ طلبکار است و برای دریافت آن پافشاری می کند با او گفتگو فرمایید تا زمان میسر شدن فراهم شود.»
هنگامی که امام حسین (علیه السلام) نامه را خواند به منزل خود رفته کیسه ای که در آن هزار دینار بود آورد و به او داد و سپس فرمود: «پانصد سکّه آن را به قرضت بده و پانصد سکه دیگر را کمک خرج زندگی خود ساز و حاجت خود را فقط با سه گروه مطرح کن: «دیندار، جوانمرد و ریشه دار ] و آن که از نظر خانوادگی اصالت دارد[. اما دیندار برای حفظ دین خود حاجت تو را براورده می سازد و جوانمرد از مردانگی خود شرم می کند و انسان ریشه دار می داند که تو با این رو انداختن به او از آبرویت مایه گذاشتی، و لذا با برآوردن نیازت آبروی تو را حفظ می کند.»[۵۴]
به جهت همین حفظ آبروی افراد بود که تمام ائمه ما از جمله امام حسین (علیه السلام) شبانه و مخفیانه و سر و صورت بسته به فقرا کمک می کردند.
ب) حضرت امام حسین (علیه السلام) آن قدر کمک و خدمت رسانی به فقراء داشت که پشت و بازویش زخم شده بود. از شعیب بن عبدالرحمان خُزاعی نقل شده است که: {وُجِدَ عَلی ظَهرِ الحُسینِ بین علیٍّ یَومَ الطَفَّ اَثَرَ فَسَألوا زَینَ العابدینَ عن ذلکَ فَقالَ: مِمّا کانَ ینقُلُ الجِرابَ عَلی ظَهرهِ الی مَنازِلِ الارامِلِ والیَتامی وَالمساکینَ}[۵۵]
«بر پشت امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا اثر زخمی یافت شد، پس از امام زین العابدین (علیه السلام) درباره آن سئوال کردند، حضرت فرمودند: این اثر مربوط به انتقال بارها است که حضرت شبانه به منزل بی سرپرستها و یتیمان و فقیران می برد.»
ج) روزی امام حسین (علیه السلام) برای عبادت «اسامهبن زید» به خانه او رفت که سخت بیمار بود. وقتی نگاه او به امام افتاد آهی کشید و از اندوه خود یاد کرد. حضرت فرمودند: «وَما غَمُّکَ یا اَخی؟ ای برادر! چه اندوهی داری؟»
اسامه عرض کرد: اندوه من قرض فراوان است، من شصت هزار درهم بدهکارم. حضرت فرمودند: «ادای دین تو بر عهدۀ من است.» اسامه گفت: می ترسم از دنیا بروم و قرض و حقوق من پرداخت نگردد. حضرت فرمودند: {لَن تَموُتَ حَتّی اَقضیَها عَنکَ، پیش از آنکه مرگ تو فرا برسد من قرض تو را می پردازم}[۵۶]
د) روزی امام حسین (علیه السلام) با جمعی از دوستان وارد باغ خود در مدینه شد. غلام آن حضرت به نام «صافی» نگهبان آن بود. امام به گونه ای وارد شد که غلام متوجه او نشد، حضرت دید او مشغول غذا خوردن است روش غذا خوردن او امام را به خود جلب کرد، زیرا او هر قرص نانی که بر می داشت، نصف آن را به سوی سگی که در پیش روی او بود می انداخت.
ناگهان غلام متوجه آمدن حضرت شد. حضرت پرسیدند: چرا در غذا خوردن هر قرص نانی که بر میداشتی نصف آن را به سگ باغ می دادی؟ غلام عرض کرد: من غلام شما و نگهبان این باغم واین سگ نیز نگهبان این باغ است. وقتی سفره انداختم، در مقابل من نشست و به من نگاه می کرد. من حیا کردم که او گرسنه باشد و من غذا بخورم، از این رو هر قرص نان را مساوی تقسیم کردم.
حضرت از پاسخ غلام به گریه افتاد و فرمود:
{اِن کانَ کَذلِکَ فََا َنتَعتیقٌ للهِ تَعالی و َوَهبتُ لَکَ اَلفیَ دینارٍ، اگر چنین است تو را در راه خدا آزاد کردم و دو هزار دینار نیز به تو بخشیدم.}
غلام گفت: اگر مرا آزاد کنی من دست از تو بر نمی دارم و باغبان تو در این باق باقی می مانم. وقتی امام وفاداری او را دید همه باغ را به او بخشید و فرمود: «انسان بزرگوار باید عمل او گفتارش را تأیید کند… این باغ را با آنچه در آن است بتو بخشیدم. پس دوستان مرا ، میهمانان من به حساب آور و به آنان احترام بگذار. خدا تو را در روز قیامت کرامت ببخشد و اخلاق نیکو و ادب تو را مبارک گرداند.»[۵۷]
۳- همان، ص ۲۸۷٫ بحار، ج ۴۴،ص ۳۲۸، فرهنگ سخنان امام حسین (علیه السلام) (همان) ص ۳۸۵، مقتل الحسینف خوارزمی، ج ۱، ص ۱۸۶٫
۱- اصول کافی، ج ۱، ص ۳۰۲، حدیث ۳، بحار، ج ۴۴ریال ص ۱۷۴، فرهنگ سخنان امام حسین (علیه السلام) ص ۴۸۳-۴۸۶٫