تقوی اصلی ترین ویژگی شیعیان

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:”Table Normal”; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:””; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:”Calibri”,”sans-serif”; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:PMingLiU; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

یکی از تعابیری که به عنوان علامت متقین ذکرشده«ایماناًفی یَقین» است.روشن است که اصل ایمان برای همه مومنین مفروض است.آنچه در این فراز به عنوان ویژگی های خاص مومنین ممتاز بیان شده این است که ایمان ایشان توأم با یقین است.

دراینجا بحث هایی درباره حقیقت ایمان،حقیقت یقین ، ارتباط بین آنها ، علائم یقین عرصه های ظهور یقین و عوامل پیدایش ، تقویت ویا تضعیف یقین قابل بررسی است.امّا به تناسب توضیحاتی اجمالی در باره ی آنها عرض می کنیم.

در روایات فراوانی ایمان به عنوان فضیلتی بالاتر از اسلام معرفی شده،هم چنان که این مسأله از قرآن نیز استفاده می شود:

قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا ولکن قولوا أسلمنا ولما یدخل الإیمان فی قلوبکم 1 ، این آیه در پاسخ به گروهی از اعراب بادیه نشین نازل شد که خدمت پیغمبر اکرم ( ص ) عرض کردند ماهم ایمان آوردیم.آیه می فرماید ایمان شما یعنی فقط دعوت اسلام را

پذیرفته اید و با پیامبر(ص) مخالفتی ندارید.امّا ایمان که نورانیتی است هنوز در دل شما وارد نشده است.کسی که واقعاً مسلمان شد- نه مثل منافقان،که فقط در ظاهرمدعی مسلمانی هستند – باید مرحله دیگری را طی کنند تا به ایمان برسد.علاوه بر این که ایمان هم بر اساس آنچه از قــــــرآن کریم و روایات استفاده می شود-حقیقتی است که مراتب مختلفی دارد.ابوبصیر در روایتی می گوید امام صادق(ع) به من فرمودند : اسلام این است که دعوت پیغمبر(ص) راقبول بکنی و ایمان این است که اسلام را قلباً باوروتصدیق کنی؛پس ایمان بالاتراز اسلام است 2.در روایت دیگری نیز حضرت به ابوبصیر فرمودند : ایمان مرتبه ای بالا تر از اسلام ، وتقوا بالاتر از ایمان ویقین بالاتر از تقوی است و چیزی در میان مردم کمتر از یقین تقسیم نشده است3 .یعنی همه مسلمانان مومن نیستند وهمه مومنین متقی نیستند وهمه متقین هم اهل یقین نیستند.پس یقین بالاتر وکامل ترین مرتبه ایمان است.

آیا یقین هم مراتبی دارد ؟ از بعضی آیات و روایات استفاده می شود که یقین هم مراتبی دارد . خداوند در سوره ی تکاثر ابتدا می فرماید : کلا لو تعلمون علم الیقین4 ؛ در ادامه نیز می فرماید:ثم لترونها عین الیقین5 . در سوره ی واقعـــه هم تعبیر حق الیقین6

به کار رفته است . بعضی با استفاده از این آیات گفته اند یقین ســـه مرتبه دارد :

علم الیقین وعین الیقین وحق الیقین . برای درک بهتر این تقسیم بندی تشبیه جالبی راهم مطرح کرده اند ؛ گاهی شما می دانید آتش می سوزاند ؛ این علم الیقین است.گاهی هم دست شما تماس مختصری با آتش پیدا می کند و حرارت آتش راحس می کند ؛ این عین الیقین است. اما گاهی دست کسی در آتش گداختــه می شود ؛ این حق الیقین است. 7

هم چنین فرمایش امیرالمومنین (ع)که « لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً 8» حاکی از این است که یقین ممکن است کم یا زیاد شود. معنای لغوی« یقین » روشن است ؛ یعنی مطلبی را بدون هیچ شک وشبهه ای دانستن،به گونه ای که هیچ احتمال خلاف در آن نباشد. امّا « یقین » کاربردهای اصطلاحی مختلفی دارد.یکی از این کاربردها در منطق است : یعنی دلایلی که برمطلبی اقامه می شود به گونه ای باشد که جای هیچ شک وشبهه در نتیجه ی آن باقی نماند؛مثل قیاس شک اول.امّا ملازمه ای نیست که هر کس این استدلال را یاد گرفت،یقین قلبی و روانی برایش حاصل شود.اصطلاح دقیق تر این است که نه تنها باید مقتضای استدلال آن باشد که احتمال خلافی دربارۀ نتیجه نباشد ، بلکه اصلاً امکان احتمال خلاف هم وجود نداشته باشد.اصطلاح دیگر برای « یقین » روانشنــــــاختی است این است که شخص هیچ شک و شبهه ای

درباره مطلبی نداشته باشد ؛ صرف نظر ازاین که دلیل آن چیست و از کجا پیدا شده ؛

حتی ممکن است انسانی به واسطه ی دلیلی سست وغیرمنطقی نسبت به مطلبی یقین پیدا کند. در بحث از« یقین »و « ایمان » منظور از یقین مرتبه قوی تری از ایمان عام است.

بنابر این ممکن است انسان با وجود ظن نسبت به امری ، به آن ایمان داشته باشد ؛ چون ایمان عملی اختیاری است که قوامش به این است که انسان ملتزم به لوازم اعتقاد خود و عمل به آن باشد ؛ حتی اگر دلیل قطعی منطقی نداشته باشد.لذا در بعضی آیات کریمــه قرآن به جای « ایمان »،تعبیر «ظن »به کار رفتــــــه است ؛ « مثل الذین یظنون أنهم ملاقو ربهم 9» بنابراین ممکن است انسان واقعاً نورانیتی در دلش باشد که بر اساس آن اعتقاداتش را تصدیق و مومنانه رفتار کند ؛ امّا هنوز به مرحله ی یقین نرسیده ودر برابر وساوس وشبهه هایی شیطانی شک وتردید در درونش ایجاد شود . چنین کسانی کم نیستند که واقعاً دین را باور دارند و مطابق باور خود عمل می کنند ؛ امّا ایمانشان پایه محکمی ندارد و اگر دچار وسوسه ها وتشکیکات شوند،ایمانشان ضعیف می شود ؛ ویا با قرار گرفتن در شرایطی،ازعمل به مقتضای ایمان خود عصیان می کنند واگربر گناه مداومت کنند و توبه نکنندخوف این است که ایمانشان سلب شود؛«ثم کان عاقبة الذین أساوواالسوأی أن کذبوابآیات الله10 ». در برابر دو عاملی که موجب تضعیف ایمان می شود ، عواملی باعث افزایش و تقویت دو رکن « علم » و « عمل » در ایمان می شود . اگر انسان درپی دلائل محکم برای تقویت پایه های فکری ایمان خود و پاسخ به شبهات و تشکیکات باشد ، تدریجــــاً

ایمانش به واسطه ی تقویت بنیه علمی ریشه دار تر می شود.هم چنان که هرچه شخص بیشتر مطابق ایمان خود عمل می کند،ایمانش قوی تر می شود. این دو راه ازدیاد ایمان است. قرآن هم در وصف مومنین می فرماید « إنما المومنون الذین إذا ذکرالله وجلت قلوبهم وإذا تلیت،علیهم آیاته زادتهم إیماناً 11» ؛مومنان حقیقی در راستای عمل بر طبق ایمانشان، به آیات قرآن سرسری نگاه نمی کنند ،یا فقط به لحن وتجوید آیات توجه نمی کنند ؛بلکه معنای آنها رانیز در نظر گرفته وسعی می کنند باروح معانی آیات آشنا شوند .وقتی آیات قرآن برچنین مردمی خوانده می شود باچنین حالی برایمانشان افزوده میشود .با افزایش ایمان مومن به حدی می رسد که نامش یقین است و شبهات والقائات در او اثر نمی کند و چون لازمه ی ایمان ، عمل مداوم مطابق ایمان است ، اگر گناه صغیره ای هم از او سر زد ،فوراً توبه می کند واجازه نمی دهد انباشته شدن گناهان باعث تضعیف ایمانش شود.

متعلقات ایمان و یقین چیست ؟ و به چه چیزهایی باید یقین داشته باشیم ؟ بر اساس آیات و روایات محور اصلی ایمان درفرهنگ اسلامی ،ایمان بالله است .امّا علاوه بر ایمان به خدا و وجود او ،ایمان به وحدانیتش ،ایمان به صفات ثبوتیه ، کمالیــه وجمالیه اش و ایمان به افعال الهی نیز بر اساس هر یک از افعال ، به فروعی تقسیم می شوند ؛ خداوند پیغمبرانی را فرستاده ، از ایمان به این فعل الهی ایمان به نبوت سرچشمه می گیرد .یکی دیگر از افعال الهی این است که بندگان را در روز قیامت احیـــاء می کند و پاداش وکیفر هر یک را می دهد. ایمان به این امــــر منتهی به

ایمان به معاد است . به یک معنا همه این ها ایمان بالله است.پس می توانیم بگوییم متعلق ایمان ذات ، صفات و افعال « الله » است. محور هم ایمان به خداست. هم چنین می توان گفت متعلق ایمان ضروریات دین است . گفتیم یقین مرتبـــه کامل ایمان است . پس متعلق یقین هم همان متعلقات ایمان است . بسیاری از ما ایمــــــان به الله تبارک و تعالی و صفات ثبوتیه و سلبیه اش داریم ؛ امّا هنوز به مرتبه ی یقین نرسیده ایم. مثلاً ایمان داریم که خدا همه جا حاضر است ؛ امّا هنوز حضور خدا را باور نداریم . چون این ایمان در رفتار ما مشهود نیست و همــانند فردی بی ایمان گناه می کنیم . این امر ناشی از ضعف ایمان است. چنین کسی مؤمن است امّا شیعه نیست ؛ شیعه ای که امیرالمؤمنین (ص) فرمود. اگر مرتبه ایمان و باور انسان به حدی رسید که حضور خدا را باور کرد ، حداقل به اندازه درک حضور انسانی دیگر ، در اعمال خود از گنــــــــــاه پرهیز خواهد کرد . اگر مؤمن باور کرد که : والله یرزق من یشاء بغیر حساب12 ، هوالرزاق ذوالقوة المتین 13، برای تأمین زندگی اش به هر دری نمی زند.کسی که برای رزق و روزی به هر وسیله ای از حلال و حرام متوسل می شود ، حق ندارد بگوید من شیعه هستم . شیعه باید ایمانش توأم با یقین باشد .

اگر کسی متعهد است که عالم حساب وکتابی دارد وتدبیرات عالم به دست خدای متعال است ، و اوست که یدبر الامر14،جا دارد در هر زمینه ای که در طول زندگی تلاش می کند،برخداتوکل داشته باشد؛و علی الله فتوکلوا ان کنتم مومنین15 .شخصی که یقین دارد حتماً اهل توکل خواهد بود .یعنی یقین

دارد که هرجا نیروی محدود او-که خدا به او داده-برای انجام کاری کفایت نمی کند ، خدا می تواند کمبود او را جبران کند . البته انسان باید در حد توان به وظیفه ی خود عمل کند.

عرصه ی دیگر، ایمان به ربوبیت تشریعی خدا و پذیرفتن دستورات واحکام الهی است . ما باید به وظایفی که خدا بر ما تعیین کرده ، عمل کنیم . امّا گاهی می گوییم خدا به ما عقل داده و ما را آزاد گذاشته تا بر اساس فهم خود عمل کنیم . امّا حد و مرز آزادی کجاست ؟ آیا من می توانم نماز نخوانم ؟ مسلمانان خوبی را می توان دید که مقید به بسیاری از واجبات و مستحبات هستند ، امّا یکی از احکام را که نمی پسندند ، یا مزاحم منافعشان است ، نمی پذیرند . غافل از این که با این کار در ربوبیت تشریعی اشکال پیدا می شود . اگر من حکمت حکمی را نمی فهمم نباید بگویم آن را قبول ندارم . این کار به ایمان لطمه می زند . هر چه خدا فرموده درست است. این یکی دیگر از عرصه های آزمون ایمان است. عرصه دیگر صبر وتحمل در برابر مشکلات ، مصائب و بلایای گوناگونی است که انســـــان به آنها مبتلا می شود . چون در اینجا هم دستی در کار است که همه این امور را اداره می کند . خدا هر چه کند مقتضای حکمت است و بر خلاف حکمت کاری انجام نمی دهد . این در واقع ایمان به قضا و قــــدر و تدبیرات حکیمانه ی الهی است . ما أصاب من مصیبة فی

الأرض و لا فی أنفسکم إلا فی کتاب من قبل أن نبرأها إن ذلک علی الله یسیر،لکیلا تأسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما آتاکم 16؛ هر سختی و مشکلی که به آن مبتلا می شوید ، تقدیر و تدبیر الهی است که پیش از این در کتاب نوشته شده است ، تا شما بی جهت غصه نخورید و بدانید که هر چه را از دست دادید ، حکمتی داشته است . اگر شما کار خود را به خدا واگذار کرده اید ، نگران نباشید.

روایتی در اصول کافی نقل شده که می فرماید : لا یجد أحدکم طعم الإیمان حتی یعلم أن ما أصابه لم یکن لیخطئه وما أخطاه لم یکن لیصیبه17 ؛ انسان شیرینی ایمان را درک نمی کند مگر این که علم یقینی داشته باشد که گرفتاری و مصیبتی که برایش پیش آمده ، تدبیر الهی بوده و خدا پاداشی بهتر از آن به او خواهد داد ؛ و آنچه انتظارش را داشته و به آن نرسیده ، مقدار او نبوده است. اگر انســـــــــان چنین بود شیرینی ایمــــــان را می فهمد. در روایتی چهار رکن برای یقین ذکر شده : 1)توکل بر خدا ( یعنی انسان برای رسیدن به نیازهایش باید اعتماد به خدا داشته باشد )

2)صبر بر مصیبت ، ویقین به تقدیر و تدبیر الهی ( اگر چیزی از دستش رفت یا به خواسته ای نرسید ، نگران نباشد )

3) نترسیدن از چیـــزی و کسی غیر از خــــــدا ( لذا آنچه وظیفه اش

اقتضا می کند ، انجام می دهد و از کسی باک ندارد ) و

4) سرانجام سپردن همه کارها به خدا .

چنین کسی دائماً سروکارش با خدا است ؛ نه با وسائط و اسباب . اگر چنین حالتی برای کسی پیـــــــــــــدا شود ، او اهل یقین است. _____پی_نوشت_ها_________________________ 1.حجرات/14. 2.الکافی،ج2،ص38،باب فی أن الإیمان مبثوت لجوارح البدن کلها. 3.همان،ص52،باب فضل الإیمان علی الإسلام و الیقین علی الإیمان. 4.تکاثر/5. 5.تکاثر/7. 6.واقعه/95. 8.بحارالأنوار،ج84،ص304،باب12. 9.بقره/46. 10.روم/10. 11.انفال/2. 12.بقره/212. 13.ذاریات/58. 14.سجده/5. 15.مائده/23. 16.حدید/22. 17.الکافی،ج2، ص58،باب فضل الیقین.


جستجو