مدیریت مهدوی آرمان نورانی مهدویت

بشريت در تكاپوي دست‌يابي به قله اقتدار و درك بهاري‌ترين فصل روزگار، صبر و قرار خويش را از كف داده است. روزگاري تحولات شگرف و پياپي خود را در قالب انقلابي صنعتي به جامعه بشري عرضه مي‌دارد و از پي آن سيل كارگران را به سمت كندوهاي توليد صنعتي و ماشيني گسيل مي‌كند. توليدات انبوه اين مجموعه‌ها را دست‌مايه توليدات افزون‌تري مي‌سازد و بدين طريق كاركنان، مصرف‌كنندگان و شركاي افزون‌تري را نيز بدين بازي پرجنجال اما سودمند فرا مي‌خواند. در اثناي اين تكاپوها و جست و خيزها، بارديگر شاهدي بر نقصان علم و محدوديت بينش او از راه مي‌رسد و نمايان مي‌كند كه چگونه اين فرمانروايي توليدي مي‌تواند مهد ناآرامي‌ها و انواع اعتصابات و شورش‌ها باشد.

بشر صنعت‌گر مي‌كوشد تا بيابد از كدام طريق ممكن مي‌توان هم بهترين درونداد را به نظام ماشيني توليدي تزريق نمود و هم بيشترين برونداد را از فرآوري اين مجموعه استحصال كرد. طريقي كه همراه آن كم‌ترين نارضايي براي مجموعه منابع فكري و انساني حاصل گردد و يا به عبارت ديگر بيشترين ارضاء نياز، در سطوح مختلف آن، براي كاركنان دانش‌گر و غيردانش‌گر فراهم آيد. بشر همواره بدين انديشه مشغول و درين بحر مستغرق است تا شايد ضريب خطاي خويش را به كم‌ترين حد تنزل دهد و به تبع، سطح موفقيت خود را به اعلي مرتب ارتقاء بخشد.

اين تلاش در مسير انديشه‌ورزي و نظريه‌پردازي، منجر به تدوين علومي مي‌گردد تا قافلة حيات را با تمام پيچيدگي‌ها به منزل توفيق و سرزمين آسايش راهبري كنند و براي سؤالات نخبگان كاروان زندگي، پاسخي بهينه در مسير تصميم‌گيري‌هاي سرنوشت‌ساز فراهم آورند. از پي اين نيازها و نازها، سؤالات فراواني پديد آمدند تا پاسخ‌يابي براي آنها، باعث تشكيل مجامع فكري و محافل تحقيقي به دست زبدگان دانش و تيزبينان اهل بينش گردد.

حاصل آن‌كه، نخستي آكادمي‌هاي مديريت و دپارتمان‌هاي تصميم‌گيري تأسيس شدند و آغازين قدم‌ها را جهت شكافتن هسته مشكلات جوامع كاري و اداري جهان برداشتند. قدم‌هايي كه هم‌چون ساير اقدام، ميراثي براي تلاش‌هاي عقل عملي و نظري جامعة جهاني بر جاي گذاشتند.

شايد بتوان تمامي تئوري‌ها و جنب و جوش‌هاي ساكنان سرزمين مديريت را، از انقلاب صنعتي تا زمانة حاضر، در قالب چند شاخص ارزيابي عمل‌كرد خلاصه كرد و به نام محصول رنج‌هاي علمي و فكري در اين عرصه، پيشكش اهل نظر نمود.

رايج‌ترين شاخص‌ها در ميان انواع و شايد انبوه شاخص‌هاي سنجش عملكرد، چند شاخصة عمده و زبده‌اند كه نام‌شان بر تارك هر سازماني و سرلوحة كار هر مدير مدبري جلوه‌نمايي مي‌كند. اين شاخص‌ها عبارتند از:
اثربخشي، كارآيي، نوآوري، انعطاف‌پذيري و كيفيت زندگي كاري.

هر مدير يا هر ناظري ناچار از تدوين و اعمال شاخص‌هايي است تا به محك آنها تلاش‌هاي فردي و جمعي هر گروه و مجموعه‌اي را بيازمايد و رأي به ادامه مسير در پيش گرفته دهد يا بي‌درنگ از حركت در آن سرپيچي نموده، عليه وضع موجود عصيان نمايد. ليكن نتايج تحقيقات و ژرف‌انديشي‌ها در انطباق سازمان‌ها و مديرانشان با شاخص‌هاي مدون، باب جديدي از انطباق كامل و گاهاً بيش از حد معين شده دارند، اما در عمل هيچ رضايتي نه براي سرمايه‌گذاران، نه مديران، ‌نه كاركنان و نه حتي مشتريان حاصل مي‌گردد. نه آن‌كه دستور مي‌دهد از دستورات خويش راضيست نه آن‌كه مجري اوامر است از وظايف محوله و انجام آنها بر خويش مي‌بابد.

سودسهام بنگاه‌ها مرتباً تغيير مي‌كند اما سرمايه‌داران رضايت خاطر خويش را در هيچ مجمعي ابراز نمي‌دارند. جملگي تنها بر اين نارضايي واقفند اما، هيچ مقصري را در قفس اتهام نمي‌يابند تا بلكه بازخواني عملكرد ناصوابش صراط مستقيم به سوي باغ سبز خوشبختي را نمايان سازد. متفكران متعدد در اين پيرامون دست به دامان تئوري‌پردازي‌هاي بي‌شماري شده‌اند، شايد كزين ميانه يكي كارگر شود. اين مطالعات تجربي از جريان امور و تحليل روند فرآيندها، در پي كشف گوهر ناياب خرسندي با عبرت‌گيري از وقايع موجودند و هيچ يك مدعي آگاهي از حقيقت تصميم‌گيري‌ها و حصول حقايق امور، بدون واسطه نيستند. هر دانش‌مند از منظري و هر محققي از جنبه‌اي به تحليل عيوب خفته در جوامع مختلف مي‌پردازد تا با فزوني اندوخته‌هاي بشري، به كمال مديريت و نتايج آرماني حاصل از آن هر لحظه نزديك‌تر شويم.

عده‌اي نرخ رشد اقتصادي بالاتر را هدف تام تلاش‌هاي دولت‌ها محسوب مي‌كردند و رهايي كشاورزي و صنايع روستايي همانند آن را، به دليل فقدان رشد افزوده، مباح مي‌شمردند. در راستاي دست‌يابي بدين تنها هدف پيش‌رو، يعني نرخ رشد اقتصادي بالاتر، اقبال يار توليدات صنعتي و فن‌آوري‌هاي جانبي آن گرديد تا شايد ثروت بيشتر منجر به پيشرفت و نهايتاً رفاه بالاتر گردد. اين استراتژي، غافلانه ادامه يافت و بر ذخيره‌هاي مالي و پولي افزود، در حاليكه خيل بي‌شماري از كارگران يقه آبي به اميد اشتغال بي‌دغدغه، از هر سو به اين قطب‌هاي صنعتي روان گرديدند، اما اشباع بازار و توسعه تكنولوژي صنعتي، درب بنگاه‌هاي منظورنظر بيكاران را به روي استخدام بيشتر بست و لشگر بيكاران را روانة اجتماعات بشري ساخت. اين استراتژي، كه بنابر قانون «پارتو» هشتاد درصد ثروت را به دست بيست درصد افراد جامعه مي‌سپرد، براي دفاع از حضور خود شعار توسعة بدون اشغال را سر داد و با پافشاري بر صحت فرضياتش همه جوامع، اعم از فقير و ثروتمند را تا مرز انفجار بيكاري به پيش برد.

وضعيت پيش آمده، اگر چه حاصل تصميمات و عمل‌كرد گذشته همين عقل بشري است، آن‌قدر بغرنج و ذوجوانب و پيچيده شده است كه جامع‌ترين مدل‌هاي تصميم‌گيري نيز دركشاكش عمل از قاطعيت و كارآمدي فاصله مي‌گيرند. اگر تورم مهار گردد، كمبود نقدينگي به ركود بازار و نتيجتاً بي‌كاري مي‌انجامد و اگر درد بيكاري را به دواي سرمايه‌دهي التيام بخشند آتش تورم جامعه را ملتهب مي‌سازد. در اين آوردگاه، فكر ورد كردن محصولات خارجي مي‌تواند روزنه‌اي به راه كاهش تورم باشد، اما ذره‌اي غلفت عاملي خواهد بود تا صنايع دروني يك كشور با بحران مواجه شوند و فاجعه بيكاري گسترده در جامعه رونمايي كند.

اگر به اين فضاي پيچيدة تصميم‌گيري، عامل تمايل به جهاني شدن را اضافه نمائيم و آگاه باشيم كه ممالك جهان همه به يك اندازه توان حضور پررنگ در اين پهنه پيل‌افكن را ندارند، در حاليكه افراد بشر تمايل عجيب و مطالبة قاطع براي دست‌يابي و مصرف محصولات برتر جهان با بهترين كيفيت و در اسرع وقت را دارند، ديگر شكننده‌ترين تصميمات و كم قاطعيت‌ترين اعمال را بايد از مديران و گردانندگان جامعه بشري توقع داشت.

وضعيتي كه قدم به قدم، سياهه‌اي از تاريخش را تبيين نموديم، شمايي بود از تلاش‌هاي بي‌وقفه انسان براي دست‌يابي به بهترين و بهينه‌ترين تخصيص منابع محدود موجود به نيازهاي نامحدود مطلوب، تلاش‌هايي كه همواره در پي يافتن پاسخ بهينه (Optimum Solution) به سؤالات مديران در وضعيت تصميم‌گيري است. اما با اين همه كوشش و اين ميزان توفيق، هنوز نه تنها از نگراني‌هاي بشر در عرضة مديريت و اقتصاد كاسته نشده است،‌ بلكه با افزايش آگاهي انسان ابواب جديدي از اضطرار و اعتراض در اين زمينه‌ها گشوده مي‌گردد.

حال جاي اين سخن است تا بگوئيم هر مكتبي با هر عقيده و مسلكي مي‌تواند چه مدلي براي مديريت اين وضعيت اضطرارآميز و تحيربار ارائه دهد. در اين مجموعه، كه پيشكشي است ناقابل به خدمت منجي موعود جهان مهدي منتظر(عج) كوشيده‌ايم مدل مديريت مهدوي را كه مطلوب و مأمول آحاد بشر است به قدر قدرت خويش به تصوير بكشيم و تا آن حد كه وسع علمي ما و تصويرگري روايات در دسترس ياري مي‌دهند، آيينه‌اي از برخي جنبه‌هاي مديريت و تدابير اقتصادي دولت آرماني و جهاني آن موعود يگانه تاريخ را به عاشقان و پژوهش‌گران ارائه نمائيم.

باشد كه ما را اثري خواندني و ماندني بر جاي ماند و جستجوگران را تحفه‌اي به ارمغان آيد. اين سطور هر چند در حد بضاعت نگارنده تأليف گرديده، اما از آن‌روي كه برگ سبزي به پيش‌گاه ناموس دهر و امام عصر(عج) است شايستة مطالعه و مناقشة اهل علم و تدبير شده، باشد كه به نظر تأمل و تدقيق به كاستي‌هايش بنگرند و اين طفل ادبستان مهدوي را از راهنمائي‌هاي مفيد محروم نسازند.

وضعيت اقتصادي و اداري جهان قبل از ظهور
محمّدبن مسلم مي‌گويد از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود:پيش از ظهور حضرت قائم(عج) از سوي خداوند براي مؤمنان نشانه‌هايي است. گفتم: خدا مرا فداي تو گرداند، آن نشانه‌ها كدامست؟ فرمود: آنها همان گفته خداوند است که فرمود: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»؛ شما مؤمنان را به چيزي از ترس و گرسنگي و کمي دارايي‌ها و جان‌ها و ميوه ها مي‌آزماييم، پس صابران را مژده ده.

آن‌گاه فرمود:خداوند مؤمنان را به سبب ترش از پادشاهان بني فلان در دوران پاياني حكومت آنها مي‌آزمايد و مراد از گرسنگي، گراني قيمت‌هاست و منظور از كمي دارايي‌ها، كساد تجارت و كمبود درآمد است و مقصود از نقصان جان‌ها، مرگ‌هاي فراوان و سريع و پي در پي است و مراد از كمبود ميوه‌ها، كمبود عايدات و محصولات كشاورزي است. پس بشارت باد صابران را به تعجيل ظهور قائم(ع) در آن هنگام.

روايت نوراني فوق به سند محمدبن مسلم، شايد به تنهايي گوياي تشريح وضعيت اقتصادي و معيشتي هنگامة قبل از ظهور باشد. اگر چه روايات متعدد ديگري نيز در بيان وضع جهان در انتظار گويا و راه‌گشا هستند،‌ اما روايت حاضر، كه سعي در تأويل آيه‌اي شريفه نموده، بسيار جامعيت داشته و سايه‌اي گسترده بر تمامي احوالات زندگي جهان در آستانة ظهور انداخته است. نكته قابل توجه، تفسيري متناسب با زمان و نگاه به روز در تبيين آية شريفه است.

در اين كلام معجزه‌آسا، امام خوف را از جنس ترس مردم از حكومت‌هاي جائر برشمرده‌اند كه هم شامل خوف مردم يك سرزمين از حكام جائر كشور خود مي‌شود و هم با گسترش استعمار نوين و استثمار وقيح، بيم ملت‌ها از حكومت‌هاي جور جهاني را در بر مي‌گيرد.

تعبير ديگري كه به اعجاز كلام معصوم بازمي‌گردد، تشريح مفهوم جوع به گراني قيمت‌هاست. اگر كلمه جوع را به محروميت از قوت لايموت خلايق تعبير كنيم، اولين سؤال اين است كه چند درصد از مردم از اين حد روزي نيز به دليل بي‌عدالتي‌ها محرومند؟ آمارها از محروميت آشكار و نهان بسياري حكايت دارند، اما بر خلاف زمان گذشتة دور، و شايد زمان بيان حديث شريف مذكور، ملت‌ها از نبود غله و مواد پروتئيني و امثالهم رنج نمي‌برند.

چه اين‌كه مكانيزم واردات و صادرات، سازمان جهاني غذا، كشاورزي مكانيزه و توليدات ژنتيك دامي و… قدم‌هايي اساسي در راه توليد انبوه اين محصولات برداشته‌اند، اما آن‌چه كه با اين وفور محصولات غذائي، شمار معتنابهي را در فقر مطلق قرار داده كه حتي در غني‌ترين كشورها نيز از فرط گرسنگي به هر عملي دست مي‌زنند، ناتواني آنان از تهيه غذا و سهم‌گيري از اين خوان پرنعمت است. كوتاه سخن اين‌كه لوازم سد جوع هست، اما قدرت مالي تهية آن نيست.

باز بايد بر كلام شاهكار خلقت، حضرت صادق(ع) آفرين گفت كه در بيان نقص از اموال بالاتر از هر عالم اقتصادي، ده‌ها قرن پيش از اين چنين سخن گفته است. چيزي كه به راحتي در وضعيتي جاري قابل لمس و با تئوري‌هاي علمي حاضر قابل بحث است. زيبا و شيرين بودن سخن اين‌جا درك مي‌‌شود كه تعبير حضرت از نقص اموال، ورشكستگي و غارت اموال و سرمايه‌ها نيست، چيزي كه با نخستين نگاه از مفهوم نقص اموال در گذشته برداشت مي‌شده است، بلكه ناظر بدين مفهوم است كه سرمايه‌ها انباشته مي‌شوند، اما نه بازارهاي پولي و نه بازارهاي مالي و نه انواع تجارت، كشش براي سرمايه‌گذاري بيشتر و به جريان انداختن چرخ كسب و كار ندارند.

ركود بازارها و ناتواني سيستم اقتصادي از كشيدن بار تعاملات تجاري، باعث شده است كه نه سرمايه‌دار متمول از سرمايه خويش ارزش افزوده كسب كند و نه از جنب آن كاركناني متمتع شوند و به درآمدهاي مطلوب دست يابند. به عبارت مختصر، سرمايه و اموال هستند، اما توان بهره‌گيري و تمتع از آنها نيست. در روايتي ديگر از رسول خدا(ص) منقول است كه فرمود:
يكي از نشانه‌هاي قيامت تقارب بازارهاست و در بيان مفهوم تقارب بازارها فرمود: كساد بازارها و تجارت و بارش باران بدون آن‌كه گياهان و محصولاتي برويد.

مسير بهبود وضعيت اقتصادي و معيشتي
1. ايمان و تقوا
چه حكومت‌هايي قادر به برقراري دولت رفاه و ايجاد آرامش معيشتي خواهند بود؟ در درجه اول حكومت‌هايي كه از شاخصة ارتباط و انتساب با خداوند متعال برخوردارند، قادر خواهند بود در عين شكوفايي سيستم اقتصادي و تسهيل امور در نظام اداري به تسهيم عادلانه امكانات ودرآمدها نيز دست يابند. چه اين‌كه جانشين خداوند در زمين بقية‌الله في الارضين، هم به كنوز زمين آشناست و هم عالم به احكام و مقررات حقيقي الهي به ضميمة عمل درست به قوانين رباني است.

در چنين نظام حكومتي و سيستم رهبري، افراد بشر هم بنابر عطش بي‌پايان خود به عدالت و ايمان و هم بر اساس مشاهدة حسن مديريت و محبوبيت واقعي رهبر جامعة جهاني، تنها راه حق و عدل يعني ايمان و تقوا را در پيش مي‌گيرند. آن‌گاه نه دليلي بر منبع آسمان‌ها و زمين از ارائه بركاتشان وجود خواهد داشت، نه طريقي از طرق بهره‌برداري و ايجاد ارزش افزوده از نظر مخفي مي ماند. پس هم تقواي کارگزاران حکومتي و هم مشروعيت مطلق دولت جهاني باعث رونق معيشت خلايق به طرق بشري و ماوراء بشري مي‌گردد، هم مردمي كه در اين نظام پرمحبوبيت تربيت مي‌شوند به واسطة در پيش‌گيري مسير صحيح ايمان و عدالت انواع بركات و خرمي‌ها را از آن خود مي‌كنند.

در اين زمينه در روايتي از امام محمّد باقر(ع) منقول است كه فرمود:

هنگامي كه قائم اهل‌بيت(ع)قيام كند، بيت‌المال را به گونه‌اي يكسان در ميان مردم قسمت كرده، به عدالت در ميان مردم رفتار مي‌كند. ثروت‌هاي روي زمين و زير زمين در نزد آن حضرت گرد مي‌آيد. آن‌گاه حضرت به مردم خطاب مي‌كند بيائيد و بگيريد آن‌چه را كه برايش خويشاوندي را قطع مي‌كرديد و به خون‌ريزي دست مي‌زديد. او چنان از اموال مي‌بخشد كه كسي پيش از او چنان نكرده است.

2. استغناي نفس از زياده‌طلبي
مطالعة برخوردهاي سهمگين ميان اغنيا و زياده‌طلبي‌هاي صاحبان ثروت، به وضوع مسأله تفاوت ميان غناي دروني و بيروني را به تصوير مي‌كشد. اگر چه بشر به علت قائم به غير بودنش و اتكاء تام به حضرت پروردگار هيچ‌گاه به غناي ذاتي دست پيدا نمي‌كند، اما بي‌نيازي وي از حرص و آز، ماية آرامش دروني و خرسندي بيروني او مي‌گردد. چه اگر بپذيريم گرسنگان دنيا و گرسنگان علم سيري پذير نيستند، آن‌گاه به راحتي پيش‌بيني خواهيم نمود كه ثروت‌پرستان هر چه بيشتر بيابند، بيشتر خواهند خواست و هر چه غني‌تر گردند، حريص‌تر خواهند شد.

اگر عدالت را گم شدة هميشگي بشر بدانيم، حكومت موعود جهاني در اجراي برنامه‌هاي عدالت محور خويش، قدم در راه تربيت قلوب خلايق، با ويژگي استغناء دروني خواهد گذاشت و بدين طريق باب اين آفت روحي را خواهد بست.

در همين راستا روايتي را تقديم مي‌كنيم تا به ياري برهانمان آيد، در منابع شيعه و سني در توصيف دوران حكومت موعود آمده است:
خداوند دل‌هاي امت محمّد(ص) را سرشار از بي‌نيازي مي‌كند به گونه‌اي كه منادي ندا مي‌دهد، هر كس به مالي نياز دارد بيايد؛ ولي جز يك نفر كسي نمي‌آيد. آن‌گاه حضرت مهدي(عج) به او مي‌فرمايد: نزد خزانه‌دار برو و بگو مهدي دستور داده است كه به من مال و ثروت بدهي. خزانه‌دار مي‌گويد: دو دستي پول‌ها را جمع كن، او نيز پول‌ها را در دامن خود مي‌ريزد ولي هنوز از آن‌جا بيرون نرفته است كه از رفتار خويش پشيمان مي‌شود و با خود مي‌گويد: چه شد كه من طمعكارترين امت پيامبر(ص) شدم! آيا كسي كه سبب غنا و بي‌نيازي آنان گشت از بي‌نياز كردن من ناتوان است. آن‌گاه بازمي‌گردد تا اموال را بازگرداند، اما خزانه‌دار نمي‌پذيرد و مي‌گويد: ما چيزي را كه بخشيديم پس نمي‌گيريم.

3. مساوات بين مردم در بهره‌مندي از بودجه كشور:
از امام باقر(ع) مروي است كه فرمود:اذا قام قائمنا فأنه يقسم بالسوية و يعدل في خلق الرحمن، البر منهم و الفاجر؛
هنگامي كه قائم ما قيام كند، اموال را به مساوات تقسيم مي‌كند و در خلق خداي رحمن عدل را جاي مي‌كند، چه نيكوكار باشد چه فاجر.

فارغ از بيان نوراني و كلام آسماني امام(عج) كه مدار حقيقت است و ساير افكار و مناقشات با قبول آن به عنوان اصل پذيرفته شده مطرح مي‌گردند، اين سؤال در اذهان خودنمايي مي‌كند كه در بهره‌مندي افراد يك ملت از درآمدها، ذخاير و مانبع ارزش‌مند جوامع، چه معياري براي تبيين برتري‌ها بين آحاد مردم وجود دارد؟ ‌آيا مي‌توان وجود شاخصه‌ يا سابقه‌اي را ملاك قرار داد تا بدان واسطه فرصت‌هاي بيشتري از منظرهاي اقتصادي، اجتماعي و… در اختيار قشر برتر قرار گيرد؟

تجربه مديريت جوامع گوناگون نشان داده است كه ملاك‌هايي هم‌چون نزديكي فكري و عملي به مصادر دولت و حكومت يا خدمت خالصانه و بي‌شائبه به نهادهاي دولت ـ ملت جهت تخصيص افزون‌تر امكانات و منابع، نه تنها به استحكام پايه‌هاي حاكميت در ميان افراد ملت منجر نمي‌شود، بلكه باعث تأسيس طبقه‌اي خاص مي‌گردد كه تمامي امكانات را پيرامون خويش گرد مي‌آورند و كوشش سياسي اجتماعي بي‌وقفه‌اي در تقسيم آن بين افراد داخل در حزب و گروه خويش روا مي‌دارند. از سوي ديگر انحطاط فكري و اخلاقي جامعه نيز در شكل رفتارهاي دو وجهي و چند لايه‌ و دروغگوئي‌هاي آشكار و تدليس و مداهنه ظهور و بروز مي‌يابد.

با درس گرفتن از تجربيات جوامع مختلف از اين دست، بار ديگر آموزه‌هاي مدرسة اهل‌بيت(ع)مددكار و آموزگار متفكران صادق و انديشه‌ورزان مصلح جامعه جهاني مي‌گردد.

سخن نوراني حضرت باقرالعلوم(ع) در تشريح عدالت اجتماعي ـ اقتصادي عصر ظهور نمايان‌گر كمال مساوات و منتهاي عدالت در دولت موعود جهاني است. بدين ترتيب كه بنابر سخن امام(ع)، نيكوكاران و فاجران در تقسيم فرصت‌ها، بهره‌اي يكسان دارند و فضايل اخلاقي و سوابق ايماني، دليل بر هم خوردن اين نظم و عدلت نمي‌گردند.

در اين ميان سؤالي در ذهن پديدار مي‌گردد، مبني بر اين‌كه آيا ملاك برتري افراد بشر چيزي جز تقواست؟ مسلم است كه بنا بر صريح آيات كلام الهي و اشارة فرمايشات معصومين(ع)شريفترين ملاك برتري، رعايت تقواي الهي است، اما اين برتري در نزد خدا و انسان كامل، نمي‌تواند معيار برتري در تمتع از متاع دنيا باشد. سخنان قهرمان توحيد و عدالت، اميرالمؤمنين علي(ع)، گوياترين علامت جهت تعيين معيارهاي اين بهره‌مندي است. نه صحابه، نه سابقون در دين و نه مجاهدين در ركاب پيامبر(ص)، هيچ يك حقي افزون‌تر از سايرين در منابع جامعه اسلامي ندارند. چه اين‌كه تمامي مجاهدت‌ها و جملگي تلاش‌ها، نبايد جز به آرزوي پاداش الهي در آخرت و رضوان حضرت پروردگار انجام گيرند.

در اثبات اين نظر، به دنبال سخن امام باقر(ع)، كلامي ديگر از خاندان وحي را نقل مي‌نماييم:لا فضل لأحدٍ علي أحدٍ و للمتقين عندالله غداً أحسن الجزاء و افضل الثواب، لم يجعل الله الدنيا للمتقين أجراً و لا ثواباً؛
در بهره‌مندي از منابع جامعه، هيچ كس را بر ديگري برتري نيست و براي تقواپيشگان در فرداي قيامت بهترين پاداش و برترين ثواب در نزد خداوند موجود است. خدا براي متقين، دنيا را پاداش و ثواب قرار نداده است.

منشور فراگير مديريت در دولت موعود
در ادبيات رايج‌ علمي دانش مديريت، به كرات از مفهومي به نام «مدل» ياد مي‌شود. مدل‌هاي متنوع اقتصادي، تصميم‌گيري، سازماندهي، مديريت بحران و مدل‌هاي كنترل پروژه، مثال‌هاي مشهوري از انبوه مدل‌هاي موجود در مديريت خرد و كلان هستند.

در تعريف، «مدل عبارت است از الگويي از واقعيت كه روابط بين متغيرها را نشان مي‌دهد و مي‌توان از آن براي پيش‌بيني نتايج برنامه‌ريزي و تصميم‌گيري استفاده كرد و يا جهت شبيه‌سازي مجموعه تحت مديريت يك مدير مورد بهره‌برداري قرار داد. مشكل اصلي در مدل‌سازي، اين است كه گاهي مدل گوياي كامل واقعيات نبوده و سيستم اصلي را به درستي نشان نمي‌دهد.

مدل مطلوب مدلي است كه اجزاي اصلي مورد نظر در تجزيه و تحليل و تصميم‌گيري را دارا بوده و اگر چه درست همانند واقعيت نيست ولي با نشان دادن روابط بين اجزاء، وسيله‌اي ساده و مناسب در اختيار تحليل‌گر و تصميم‌گيرنده قرار دهد.

اكنون آن‌چنان كه مرسوم است، هر گروه، حزب، نحله فكري و كلاً هر مسلكي كه داعيه‌دار فعاليت‌هاي عملياتي در جامعه مي‌باشد، بايد براي نحوة مديريت و فعاليت‌هاي اجرايي خويش يك مدل به اجتماع ارائه نمايد. در پي ارائه اين مدل‌هاست كه افراد ملت به پذيرش گروهي و رد گروهي ديگر مي‌پردازند. واضح است كه هر چه جوامع پيشرفته‌تر باشند، مدل‌هاي ارائه شده به آنها نيز دقيق‌تر خواهند بود.

همان‌گونه كه در مقدمة كلام نيز اشاره گرديد، پيروان مكتب آل‌محمّد(ص) و منتظران دولت مهدي آل فاطمه(س) بايد بر اساس آموزه‌هاي كهن و ميراث غني اين مكتب، مدل مديريت مهدوي را به نحوي هر چه دقيق‌تر به جهان در انتظار ارائه نمايند.

اين مدل كه طبيعتاً ويژگي بارز آن «عدل و قسط در تمامي اركان» است،‌ بايد توانائي ارائه برنامه‌ها و متدهاي خود در عرصه‌هاي گوناگون مديريت امروز را داشته باشد. به عنوان مثال، مكانيزم اين سيستم را در مديريت منابع انساني تشريح نمايد و ويژگي‌هاي كادر رهبري انقلاب جهاني موعود را برشمارد. در جنبه‌اي ديگر بر سبيل مثال معين كند كه آيا ادارة امور در نظام مهدوي بر پاية تصميم‌گيري‌هاي ما فوق بشري صورت مي‌گيرد يا در ظل عدالت فراگير دولتش، راه‌هاي موفقيت با همين تعقل بشري و زميني به اوج شكوفايي مي‌رسد.

مقاله حاضر آن‌چنان كه اشاره شد، هم وضع جهان در آستانة ظهور را تشريح مي‌كند و هم استراتژي‌هاي حاكم بر برنامه‌هاي دولت ظهور را به كمك معارف موجود تبيين مي‌نمايد.

به دنبال بيان راه‌بردهاي اداري و اقتصادي حكومت موعود در فصل دوم كه در قالب سه موضوع ارائه شدند، كوشش مقالة موجود در مسير استخراج مدل‌هايي جهت برخي خرده سيستم‌هاي نظام كلان مديريت منظور نظر منتظران معطوف شده است. اين مدل‌ها كه در پرتو استراتژي‌هاي اشاره شده بيان مي‌گردند، از گنجينة احاديث ائمه اطهار و تراث عظيم شيعه استخراج گرديده‌اند.

1. مديريت آسماني در مسيري زميني
در حكومت و نظامي كه انقلابي جهاني آن را پديد آورده و رهبري آن را بدست امامي منصوب از جانب خداوندگار سپرده است، اين پرسش جاي مطرح شدن دارد كه تنظيم امور و اجراي برنامه‌هاي خرد و كلان از طريق معجزه انجام مي‌پذيرد يا به روش‌هاي معمول بشري صورت مي‌گيرد؟ اگر حكومت الهي است و مدير ارشد نظام متصل به منبع غيبي مي‌باشد، چه جايي براي به كارگيري روش‌هاي زادة عقل معمول بشري وجود دارد؟

اما جاي طرح اين سؤال در مقابل وجود دارد كه مگر تشكيل اين حكومت و پيدايش انقلاب جهاني در راستاي آن جز براي ارتقاي فكر و تنوير عقل بشري در راه نيل به اعلي حد پيشرفت خواهد بود؟ اگر حكومت موعود مبلغ ديني است كه پيام‌آورش خود را معلم امت مي‌دارند، چگونه دست از تعليم آماده‌ترين قلوب و پيشرفته‌ترين افكار و جوامع برمي‌دارد و برنامه‌هاي به ناچار مكتوم مانده معلمين پيشين در جهت رشد و خوشبختي بشر را به كنار مي‌نهد و مديريتي مبتني بر اعجاز براي حل امور روزمره يا بلندمدت در پيش مي‌گيرد؟

محققي گران‌مايه در اين باره مي‌گويد:
براي چندمين بار تكرار مي‌كنيم: اين اشتباه است اگر ما تصور كنيم كه در عصرحكومت او همة اين مسائل از طريق اعجاز حل مي‌شود، چرا كه اعجاز حكم يك استثنا را دارد و براي مواقع ضروري و مخصوصاً اثبات حقانيت دعوت پيامبر يا امام است، نه براي تنظيم زندگي روزمره و جريان عادي زندگي، كه هيچ پيامبري براي اين مقصد از معجزه استفاده نكرده است.

2. زندگي شخصي رهبر، الگوي زندگي امّت
عثمان بن حمّاد مي‌گويد:در مجلس امام صادق(ع) حاضر بودم كه شخصي به حضرتش عرض كرد:
علي‌بن ابي‌طالب لباسي سخت مي‌پوشيد كه ارزش آن چهار درهم بود، اما شما لباس ارزش‌مندي بر تن داريد! حضرت در پاسخ فرمود: علي(ع) در زماني آن لباس را مي‌پوشيد كه مورد انكار و اعتراض قرار نمي‌گرفت. بهترين لباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامي كه قائم ما قيام كند، نظير لباس علي(ع) را مي‌پوشد و از سياست و خطي مشي آن حضرت پيروي مي‌كند.

چرا چنين رهبر بزرگ و آرزوي شيرين بشر با تمام قدرت و مقبوليتي كه دارد، ساده‌ترين منش را در زندگي روزانة خويش انتخاب مي‌نمايد؟

اگر رهبري فرآيندي است كه ضمن آن مديريت مي‌كوشد تا با ايجاد انگيزه و ارتباطي مؤثر، انجام ساير وظايف [مديريتي] خود را در تحقق اهداف سازماني تسهيل كند و كاركنان را از روي ميل و علاقه به انجام وظايف‌شان ترغيب كند، آن‌گاه بايد دانست و پذيرفت كه يكي از منابع قدرت رهبري قدرت مرجع بودن است. «اين قدرت به معني توانايي ناشي از قبول رهبر به وسيلة ديگران به عنوان مرجع و الگوست». «هر گاه كاركنان ويژگي‌هاي خوب مانند صداقت، امانت و رازداري را به رئيس خود نسبت دهند گفته مي‌شود رئيس (رهبر) قدرت صلاحيت يا قدرت منتسب (Referent Power) دارد».

پس به وضوح قابل درک است که در مسير استراتژي «استغناي نفس»، رفتار رهبر بزرگ جهاني مرجع و الگوي رفتار تمامي اقشار ملت در جهت پرهيز از تفاخر و تجمل و در نتيجه زياده‌خواهي باشد. پس بسيار ظريفانه خواهد بود چنان‌که رفتار امام و پيشواي جهانيان، بنابر گفته امام علي بن موسي الرضا(ع) اين‌گونه باشد:و ما لباس القائم الا الغليظ و ما طعامه الا الجشب؛
لباس قائم(عج) چيزي جز پارچه خشن نيست و غذاي او نيز تنها غذايي ساده و كم اهميت است.

3. جايگاه مديريت منابع انساني در نظام جهاني
«مديريت منابع انساني» اصطلاحي است براي توصيف گسترده‌اي از فعاليت‌هاي متنوع، شامل جذب، نگهداري و پرورش نيروي كار با استعداد و پرانرژي. برخي از صاحب‌نظران بر اين باورند كه «اگر افراد مناسب استخدام شوند و در جاي مناسب به كار گمارده شوند، همه چيز به خوبي پيش خواهد رفت».

شايد همين دو اشاره كه از ضرورت حتمي و حياتي مديريت منابع انساني حكايت دارند كافي باشد تا ما را براي پاسخ‌گويي به جهان مديريت در مورد ويژگي‌هاي منابع انساني نظام مهدوي(ع) به تكاپو بياندازد. در نخستين گام بايد در نظر گرفت راه‌اندازي هر سيستم، من جمله سيستم منابع انساني، در هر بعد و مكاني بر اساس استراتژي و اهداف مجموعه صورت مي‌گيرد. فراگرد برنامه‌ريزي نيروي انساني نيز با مرور هدف‌ها و راهبردهاي سازمان آغاز مي‌شود.

حال كه شمايي كلي از راهبردهاي دولت موعود را در نگاهي گذرا بيان نموديم، نحوه تدوين و تشكيل سيستم نيروي انساني دولت جهاني مهدي(عج) را جستجو مي‌نمائيم؛ سپس قضاوت را بر عهده ناظران مي‌نهيم تا اين عملكرد رادر حيطه استراتژي‌هاي مطروحه كنترل نمايند.

در عقد الدرر از اميرالمومنين(ع) در بخشي از حديثي طولاني منقول است… مهدي(عج) به يارانش مي‌گويد: من كاري را انجام نمي‌دهم مگر اين‌كه با من در مورد سي ويژگي كه من شما را بدان ملزم مي‌كنم بيعت نمائيد، كه اين سي ويژگي هيچ يك تغيير پذير نيستند و شما نيز هشت ويژگي را از من طلب خواهيد نمود.

يعني در ابتداي قيام، رهبري جهاني دست به تدوين منشوري دو ساحتي مي‌زند، كه هم رفتارهاي خاصي را از نيروهاي انساني زبدة خويش مي‌طلبد و هم در قبال آن متعهد مي‌شود رفتارهاي مدوني را از خويش ارائه نمايد. تعهد رهبر در برابر تعهد ياران و چارچوب‌هاي مشخص رفتاري براي هر دو بخش نظام، نشاني از اوج نظم و نگاه كلان حركت جهاني موعود دارد. از جنبه‌اي ديگر، تأكيد امام جهانيان بر تغييرناپذيري حتمي همگي اصول پذيرفته شده، دليل مستحكم ديگري بر مدون بودن برنامه‌ها و اصول راهبردي و عملياتي حكومت مهدوي(عج) است. برخي احزاب يا تفكرات سياسي، روزگاري از سلسله‌اي مدعيات دم مي‌زنند كه فردا روز همان سخنان را بنابر خواست سياسي يا اقتضائات انتخاباتي مردود مي‌شمارند و در پاسخ به اين تغييرات فاحش و واضح، دم از مفهوم استراتژي و لزوم تغيير اقتضائي آن مي‌زنند.

غافل از اين‌كه هر راهبردي بايد بر اساس سلسله‌اي از اصول و ارزش‌ها پذيرفته و تدوين شود. اگر استراتژي‌ها تغيير مي‌كنند و با اين تغيير همه چيز را با خود مي‌برند و نو مي‌سازند، پس ديگر چه نيازي به تدوين برنامه‌هاي راه‌بردي وجود دارد، هر چه زمانه اقتضا مي‌كند و هر آن‌چه مطلوب مردم است، سر لوحه كار ماست و هر آنچه قدرت طلب مي‌كند در نظر ما قرار دارد. آن‌گاه نه گروه‌بندي نياز است و نه اسم و رسم و نه تابلويي براي تسمية آن‌چه كه ما هستيم. آن‌چه كه ماية افتراق افراد و ايدئولوژي‌ها و مسلك‌ها از يكديگر مي‌گردد، تفاوت در اصول و ارزش‌هايي است كه در ابتداي حركت و آغاز نهضت بر اساس تفكر و برهان و تجربيات موثّق بنيانگذاران تدوين و عرضه شده‌اند و مبناي هر عملي و سخني قرار مي‌گيرند.

گروه و مجموعه‌اي كه اصول خويش را بيان نمايد و بالمآل بر آن پافشاري نمايد و آن‌گاه كه زمانه ايجاب كرد كه پافشاري بر اصول خود را كنار نهاده، در آنها تجديدنظر كند يا به عبارت ديگر رد نمايد، چه تضميني وجود دارد تا صباحي ديگر در همين اصول مجدّد نيز تجديدنظر روا دارد و تنها عده‌اي را به دنبال سخنان موسمي خود مدتي معطل نمايد و هر از گاهي به سمت هدفي واهي رهنمون سازد. در نتيجه، هر نظامي كه داعيه‌دار رهبري بشر است و هدف خوشبختي وي را در سر دارد، ناگزير از بيان اصول مشخصي است كه در كمال استحكام تدوين شده باشند تا در عين ثبات هميشگي، سر سلسله و رهنمون تمامي فعاليت‌ها و راهبردها باشند.

در ادامه حديث مذكور آمده است:ياران به مهدي(عج) مي‌گويند: ما بيعت نموديم، پس اي فرزند رسول خدا(ص)، بيان نما آن‌چه را كه بيان مي‌نمايي، آن‌گاه همراه وي به سمت صفا حركت مي‌كنند.

پس از آن حضرت ويژگي‌هاي مطلوب ياران خويش را برمي‌شمارد تا هركه بر اين اصول اتفاق نظر با وي دارد، همراه گردد و هم پيمان شود و با اين هم‌پيماني، همراهي و طرفداري و حمايت ولي خدا را از آن خود نمايد.

ويژگي‌هايي كه حضرت مهدي(عج) طلب مي‌نمايد در حديث مذكور چنين آمده است:«پس مهدي(عج) مي‌گويد: من با شما هم‌پيمانم بر اين‌كه:
أن لا تولّوا: دست از همراهي برنداريد؛ يعني در همه شرايط به همراهي و تلاش بپردازند ودر نتيجه ثبات در مجموعه كاري حاصل گردد.

و لا تسرقوا: سرقت نكنيد؛ احتراز از فساد مالي و رعايت امنيت مالي سايرين.

و لا تزنوا: زنا نكنيد؛ اجتناب از فساد اخلاقي و رعايت عفت عمومي.

و لا تقتلوا محرماً: در حال احرام قتل نكنيد؛ اجتناب از شكستن حرمت حج و خانة امن الهي.

و لا تأتوا فاحشهً: گناه كبيره انجام مدهيد؛ پرهيز از رواج كج‌روي‌هاي اخلاقي.

و لا تضربوا أحداً الّا بحقّه: كسي را مگر به اندازه مجازاتش در حدّ فرمان الهي مزنيد؛

عدم تعدي از حدود قوانين جهت تصفيه حساب‌هاي شخصي يا زهر چشم گرفتن از خلايق.

و لا تكنزوا ذهباً و لا فضّهً و لا بُرّا و لا شعيراً: به جمع كردن منابع ارزش‌مندي چون طلا و نقره و … مپردازيد؛ پرهيز از مال‌اندوزي و رواج انديشة غنيمت شمردن ايام حكومت در ارضاء نفس.

و لا تأكلو مال اليتيم: اموال يتيمان را مخوريد؛ جلوگيري از زورگويي به كساني كه دست و زباني براي دفاع از خويش ندارند.
و لا تشهدوا بغير ما تعملون: به آن‌چه كه نمي‌دانيد شهادت و گواهي مدهيد؛ سد كردن راه دروغگويي در نظام قضايي و مواضع تصميم‌گيري در راستاي اهداف نفساني.

و لا تحزّبوا مسجداً: مسجد و نمازگاهي را تخريب نكنيد؛ جلوگيري از تخريب نمادهاي توحيد و اجتماعات مسلمين.
و لا تقبحوا مسلماً: مسلماني را تقبيح نكنيد؛ تلاش در حفظ عرض و آبروي مسلمين.

و لا تلعنوا مؤاجراً إلا بحقّه: كارگري را بدون پرداخت دستمزدش اخراج نكنيد؛ جلوگيري از احجاف در حق كارمندان و كارگران و پرداخت دستمزد هر كس به اندازه زحمتي كه روا داشته است.

و لا تشربوا مسكراً: شراب مخوريد؛ پرهيز از هر گونه اعتياد و زائل ساختن عقل.

ولا تلبسوا الذهب و لا الحرير و لا الديباج: لباس‌هاي فاخر و مغاير با دستورات اسلامي نپوشيد؛ برخورد با تفاخر و مسابقه آزمندي مديران.

و لا تبيعوها رباً: معامله ربوي مكنيد؛ ريشه‌كني ارتزاق از كار بي‌زحمت و تجارت پول.

و لا تسفكوا دماً حراماً: خون ناحقّي را مباح مشماريد؛ جلوگيري از محكم كردن پايه‌هاي حكومت با خون‌ريزي.

و لا تعذروا بمستأمن: با آنكه شما را امين پنداشت، عهدشكني نكنيد؛ تلاش در جهت افزايش امنيت خاطر و ايجاد آرامش رواني در زندگي افراد ملت.

و لا تبقو علي كافرٍ و لا منافقٍ: در كمين كافري و يا منافقي منشينيد؛ برنامه‌ريزي براي امحاء حمله ناجوانمردانه حتي عليه دشمنان حكومت و پرهيز از هر گونه عمليات تروريستي.

و تلبسون الخشن من الثياب: و لباس و جامة درشت بر تن كنيد؛ پرهيز از جلوه‌نمايي در مظاهر زندگي دنيا.

و تتو سدون التراب علي الخدود: و خاك بر زير پيشاني بنهيد (سجده كنيد)؛ تلاش براي امحاء بدعت‌ها در جامعه اسلامي جهاني.

و تجاهدون في الله حق جهاده: و در راه خدا، حق كوشش و مجاهده را به جاي آوريد؛ بيان محوريّت تلاش و كوشش جهت به ثمر رسيدن انقلاب جهاني و پرهيز از كسالت و تنبلي.

و لا تشتمون: و دشنام ندهيد؛ برنامه‌ريزي براي امحاء مذامّ اخلاق از مجموعه انساني زمين.

وتكرهون النجاسه: و نجاست را بد شماريد؛ پاكيزگي در برنامه روزانه و سراسري جامعه قرار دارد.

و تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر: و به نيكي امر كنيد و از زشتي نهي نمائيد؛

انجام فرايضي از دين كه سر لوحة برنامه‌هاي انبياء و ائمه بوده و بواسطه اين دو همه فرائص اقامه مي‌گردند.»

در ادامه روايت شريف، حضرت در پي شروط خويش با ياران زبده‌اش، تعهدات خود را در قبال اين بيعت نامه بيان مي‌كند:

«پس اگر به حقوقي كه من بر شما دارم عمل نموديد، بر من است (واجب است) كه:

لا اتّخذ حاجباً: دربان و حاجبي براي خود قرار ندهم؛

مديريت بر اساس حضور و از بين بردن بوروكراسي زايد اداري جهت دسترسي سريع و مستقيم به مدير.

ولا إلبس كما تلبسون: جز آنچه كه مي‌پوشيد بر تن نكنم؛

همرنگي با مرئوسين و عدم تمايز و تفاخر با پائين‌ترين رده‌هاي جامعه وسازمان.

و لا أركب كما تركبون: جز آنچه كه سوار مي‌شويد سوار نشوم؛

هماهنگي امكانات رهبر با مجموعه تحت امر و يكساني سطح زندگي و تمتعات وي با ملت.

و أرضي باقليل: به كم بسنده كنم؛ زهد امام معلم سايرين در مسير زهد باشد.

و أملأ الارض علاً كما ملئت جوراً: زمين را همان‌گونه كه از جور انباشته شده، از عدل انباشته نمايم؛

تلاش امام و رهبري كه با وي بيعت مي‌شود براي حصول فلسفه وجودي انقلاب.

و أعبدالله عزّوجل حقّ عبادته: و حق عبادت خداي عزوجل را به جاي آورم؛

توسعه ديانت و عبادت حضرت پروردگار.

و أفي لكم و تفوا لي: وفاداري متقابل بين من و شما وجود داشته باشد؛

دوري از انديشه وفاداري يكسويه از جانب رهبر يا از جانب ملت و محو سودجويي يكي از طرفين.

[در اين هنگام] ياران مي‌گويند: ما راضي هستيم و در اين امور و اين پيمان‌نامه از تو پيروي و حمايت مي‌كنيم. آن‌گاه تك تك با مهدي(عج) دست مي دهند و بيعت مي‌كنند». (پايان حديث)

علاوه بر بيانيه فوق به عنوان مباني اصلي پيمان نامه حرکت اصلاحي موعود منتظر جهان ، مي توان مفاهيم ديگري را نيز به عنوان خصائص مدل مديريت منابع انساني دولت مهدوي(عج) استخراج و مطالعه نمود.

در ذيل به چند نمونه اشاره‌اي گذرا و فهرست‌وار مي‌نمائيم:
الف) ويژگي‌هاي 313 نفر، اصحاب خاص ولي عصر(عج)؛

ر.ك: منتخب‌الاثر، ج3، ص147، حديث 1139، به نقل از عقد الدرر.

ب) ويژگي اعتماد به نفس و ايمان قوي در نظام منابع انساني مهدوي(عج)؛

نك: منتخب الاثر، ج3، ص168، حديث 1178، به نقل از الفصول المهمه.

ج) ارزش‌مندي نيروي انساني و كاركنان دانشي در قاموس مهدوي(عج)؛

نك: منتخب الاثر، ج3، ص177، حديث 1188، به نقل از كنز العمّال.

د) برجستگي ياران خاص حضرت برساير ياران و مؤمنين و وضوح تصميم‌گيري براي آنان؛

نك: منتخب‌الاثر، ج3، ص178، حديث 1190، به نقل از دلائل الامامه. ،
آرمان نورانی مهدویت در تمامی ملل و نحل، نویدبخش روزگاری خوش و عاری از هر بی‌عدالتی و شامل هر نعمتی است. با این اعتقاد، معتقدین بدین آرمان باید در راستای امید افزایی جامعه جهانی به ظهور منجی راه‌کارهای استراتژیک و عملیاتی دولت مهدی(عج) را درباره زدودن کژی‌ها و حصول همه خوبی‌ها به صورتی مدون و علمی ارائه نمایند.

یکی از ظرائف و نقاط کلیدی هدایت جامعه بشری، مسئله‌ای ذوجنبین به نام «مدیریت» است. چنان‌که هم‌اکنون هم عیب جامعه بشری در مسئله مدیریت دانسته می‌شود و هم راه خویش حتی هر مجموعه‌ای در کلمه مدیریت خلاصه می‌گردد.

نظر به دو مقدمه فوق، بر تمامی آرزومندان رؤیت خورشید عالم‌تاب مهدوی خصوصاً صاحبان اندیشه‌‌های ژرف، لازم می‌آید تا مدلی از مدیریت موعود تدوین نمایند و به چشمان منتظر جهان عرصه کنند.

مقاله حاضر درصدد است به حد بضاعت خویش در مسیر بیان افکن مورد اشاره گام بردارد. این امر از بررسی وضعیت اقتصادی و اداری جهان قبل از ظهور آغاز می‌شود و از منظر روایات در این‌باره و آمارهای موجود در این مسئله به موضوع می‌نگرد.

سپس با نگاهی به جهان‌بینی اسلامی، مسیر برون‌رفت از وضعیت‌های نابهنجار جوامع را در قالب سه راه‌کار بیان می‌نمایند. آن‌گاه استراتژی فراگیر دولت موعود در تطبیق این راه‌کارها در اصلاح وضعیت تشریح شده را با استفاده از روایات اهل‌بیت(ع)به تصویر می‌کشد.

این استراتژی به بررسی مسیر زمینی و بشری مدیریت آسمانی مهدی(عج) می‌پردازد و وعده معجزه‌ای بودن حل مشکلات در آن دوران اعجازی را مردود می‌شمارد. پس از آن با نگاهی به تئوری‌های علمی مدیریت بیان این نکته را از منظر روایات ضروری می‌داند که مشی و حیات مهدی امت، الگوی زندگی هدایت بافتگان قیام اوست.

در نهایت منابع انسانی و استراتژی این مدیریت در نظام موعود استخراج و تدوین می‌گردد تا به زبانی علمی و آکادمیک به جستجوگران عرصه مدیریت عرضه گردد. باشد که مقبول حضرتش گردد.

مقدمه
بشريت در تكاپوي دست‌يابي به قله اقتدار و درك بهاري‌ترين فصل روزگار، صبر و قرار خويش را از كف داده است. روزگاري تحولات شگرف و پياپي خود را در قالب انقلابي صنعتي به جامعه بشري عرضه مي‌دارد و از پي آن سيل كارگران را به سمت كندوهاي توليد صنعتي و ماشيني گسيل مي‌كند. توليدات انبوه اين مجموعه‌ها را دست‌مايه توليدات افزون‌تري مي‌سازد و بدين طريق كاركنان، مصرف‌كنندگان و شركاي افزون‌تري را نيز بدين بازي پرجنجال اما سودمند فرا مي‌خواند. در اثناي اين تكاپوها و جست و خيزها، بارديگر شاهدي بر نقصان علم و محدوديت بينش او از راه مي‌رسد و نمايان مي‌كند كه چگونه اين فرمانروايي توليدي مي‌تواند مهد ناآرامي‌ها و انواع اعتصابات و شورش‌ها باشد.

بشر صنعت‌گر مي‌كوشد تا بيابد از كدام طريق ممكن مي‌توان هم بهترين درونداد را به نظام ماشيني توليدي تزريق نمود و هم بيشترين برونداد را از فرآوري اين مجموعه استحصال كرد. طريقي كه همراه آن كم‌ترين نارضايي براي مجموعه منابع فكري و انساني حاصل گردد و يا به عبارت ديگر بيشترين ارضاء نياز، در سطوح مختلف آن، براي كاركنان دانش‌گر و غيردانش‌گر فراهم آيد. بشر همواره بدين انديشه مشغول و درين بحر مستغرق است تا شايد ضريب خطاي خويش را به كم‌ترين حد تنزل دهد و به تبع، سطح موفقيت خود را به اعلي مرتب ارتقاء بخشد.

اين تلاش در مسير انديشه‌ورزي و نظريه‌پردازي، منجر به تدوين علومي مي‌گردد تا قافلة حيات را با تمام پيچيدگي‌ها به منزل توفيق و سرزمين آسايش راهبري كنند و براي سؤالات نخبگان كاروان زندگي، پاسخي بهينه در مسير تصميم‌گيري‌هاي سرنوشت‌ساز فراهم آورند. از پي اين نيازها و نازها، سؤالات فراواني پديد آمدند تا پاسخ‌يابي براي آنها، باعث تشكيل مجامع فكري و محافل تحقيقي به دست زبدگان دانش و تيزبينان اهل بينش گردد.

حاصل آن‌كه، نخستي آكادمي‌هاي مديريت و دپارتمان‌هاي تصميم‌گيري تأسيس شدند و آغازين قدم‌ها را جهت شكافتن هسته مشكلات جوامع كاري و اداري جهان برداشتند. قدم‌هايي كه هم‌چون ساير اقدام، ميراثي براي تلاش‌هاي عقل عملي و نظري جامعة جهاني بر جاي گذاشتند.

شايد بتوان تمامي تئوري‌ها و جنب و جوش‌هاي ساكنان سرزمين مديريت را، از انقلاب صنعتي تا زمانة حاضر، در قالب چند شاخص ارزيابي عمل‌كرد خلاصه كرد و به نام محصول رنج‌هاي علمي و فكري در اين عرصه، پيشكش اهل نظر نمود.

رايج‌ترين شاخص‌ها در ميان انواع و شايد انبوه شاخص‌هاي سنجش عملكرد، چند شاخصة عمده و زبده‌اند كه نام‌شان بر تارك هر سازماني و سرلوحة كار هر مدير مدبري جلوه‌نمايي مي‌كند. اين شاخص‌ها عبارتند از:
اثربخشي، كارآيي، نوآوري، انعطاف‌پذيري و كيفيت زندگي كاري.

هر مدير يا هر ناظري ناچار از تدوين و اعمال شاخص‌هايي است تا به محك آنها تلاش‌هاي فردي و جمعي هر گروه و مجموعه‌اي را بيازمايد و رأي به ادامه مسير در پيش گرفته دهد يا بي‌درنگ از حركت در آن سرپيچي نموده، عليه وضع موجود عصيان نمايد. ليكن نتايج تحقيقات و ژرف‌انديشي‌ها در انطباق سازمان‌ها و مديرانشان با شاخص‌هاي مدون، باب جديدي از انطباق كامل و گاهاً بيش از حد معين شده دارند، اما در عمل هيچ رضايتي نه براي سرمايه‌گذاران، نه مديران، ‌نه كاركنان و نه حتي مشتريان حاصل مي‌گردد. نه آن‌كه دستور مي‌دهد از دستورات خويش راضيست نه آن‌كه مجري اوامر است از وظايف محوله و انجام آنها بر خويش مي‌بابد.

سودسهام بنگاه‌ها مرتباً تغيير مي‌كند اما سرمايه‌داران رضايت خاطر خويش را در هيچ مجمعي ابراز نمي‌دارند. جملگي تنها بر اين نارضايي واقفند اما، هيچ مقصري را در قفس اتهام نمي‌يابند تا بلكه بازخواني عملكرد ناصوابش صراط مستقيم به سوي باغ سبز خوشبختي را نمايان سازد. متفكران متعدد در اين پيرامون دست به دامان تئوري‌پردازي‌هاي بي‌شماري شده‌اند، شايد كزين ميانه يكي كارگر شود. اين مطالعات تجربي از جريان امور و تحليل روند فرآيندها، در پي كشف گوهر ناياب خرسندي با عبرت‌گيري از وقايع موجودند و هيچ يك مدعي آگاهي از حقيقت تصميم‌گيري‌ها و حصول حقايق امور، بدون واسطه نيستند. هر دانش‌مند از منظري و هر محققي از جنبه‌اي به تحليل عيوب خفته در جوامع مختلف مي‌پردازد تا با فزوني اندوخته‌هاي بشري، به كمال مديريت و نتايج آرماني حاصل از آن هر لحظه نزديك‌تر شويم.

عده‌اي نرخ رشد اقتصادي بالاتر را هدف تام تلاش‌هاي دولت‌ها محسوب مي‌كردند و رهايي كشاورزي و صنايع روستايي همانند آن را، به دليل فقدان رشد افزوده، مباح مي‌شمردند. در راستاي دست‌يابي بدين تنها هدف پيش‌رو، يعني نرخ رشد اقتصادي بالاتر، اقبال يار توليدات صنعتي و فن‌آوري‌هاي جانبي آن گرديد تا شايد ثروت بيشتر منجر به پيشرفت و نهايتاً رفاه بالاتر گردد. اين استراتژي، غافلانه ادامه يافت و بر ذخيره‌هاي مالي و پولي افزود، در حاليكه خيل بي‌شماري از كارگران يقه آبي به اميد اشتغال بي‌دغدغه، از هر سو به اين قطب‌هاي صنعتي روان گرديدند، اما اشباع بازار و توسعه تكنولوژي صنعتي، درب بنگاه‌هاي منظورنظر بيكاران را به روي استخدام بيشتر بست و لشگر بيكاران را روانة اجتماعات بشري ساخت. اين استراتژي، كه بنابر قانون «پارتو» هشتاد درصد ثروت را به دست بيست درصد افراد جامعه مي‌سپرد، براي دفاع از حضور خود شعار توسعة بدون اشغال را سر داد و با پافشاري بر صحت فرضياتش همه جوامع، اعم از فقير و ثروتمند را تا مرز انفجار بيكاري به پيش برد.

وضعيت پيش آمده، اگر چه حاصل تصميمات و عمل‌كرد گذشته همين عقل بشري است، آن‌قدر بغرنج و ذوجوانب و پيچيده شده است كه جامع‌ترين مدل‌هاي تصميم‌گيري نيز دركشاكش عمل از قاطعيت و كارآمدي فاصله مي‌گيرند. اگر تورم مهار گردد، كمبود نقدينگي به ركود بازار و نتيجتاً بي‌كاري مي‌انجامد و اگر درد بيكاري را به دواي سرمايه‌دهي التيام بخشند آتش تورم جامعه را ملتهب مي‌سازد. در اين آوردگاه، فكر ورد كردن محصولات خارجي مي‌تواند روزنه‌اي به راه كاهش تورم باشد، اما ذره‌اي غلفت عاملي خواهد بود تا صنايع دروني يك كشور با بحران مواجه شوند و فاجعه بيكاري گسترده در جامعه رونمايي كند.

اگر به اين فضاي پيچيدة تصميم‌گيري، عامل تمايل به جهاني شدن را اضافه نمائيم و آگاه باشيم كه ممالك جهان همه به يك اندازه توان حضور پررنگ در اين پهنه پيل‌افكن را ندارند، در حاليكه افراد بشر تمايل عجيب و مطالبة قاطع براي دست‌يابي و مصرف محصولات برتر جهان با بهترين كيفيت و در اسرع وقت را دارند، ديگر شكننده‌ترين تصميمات و كم قاطعيت‌ترين اعمال را بايد از مديران و گردانندگان جامعه بشري توقع داشت.

وضعيتي كه قدم به قدم، سياهه‌اي از تاريخش را تبيين نموديم، شمايي بود از تلاش‌هاي بي‌وقفه انسان براي دست‌يابي به بهترين و بهينه‌ترين تخصيص منابع محدود موجود به نيازهاي نامحدود مطلوب، تلاش‌هايي كه همواره در پي يافتن پاسخ بهينه (Optimum Solution) به سؤالات مديران در وضعيت تصميم‌گيري است. اما با اين همه كوشش و اين ميزان توفيق، هنوز نه تنها از نگراني‌هاي بشر در عرضة مديريت و اقتصاد كاسته نشده است،‌ بلكه با افزايش آگاهي انسان ابواب جديدي از اضطرار و اعتراض در اين زمينه‌ها گشوده مي‌گردد.

حال جاي اين سخن است تا بگوئيم هر مكتبي با هر عقيده و مسلكي مي‌تواند چه مدلي براي مديريت اين وضعيت اضطرارآميز و تحيربار ارائه دهد. در اين مجموعه، كه پيشكشي است ناقابل به خدمت منجي موعود جهان مهدي منتظر(عج) كوشيده‌ايم مدل مديريت مهدوي را كه مطلوب و مأمول آحاد بشر است به قدر قدرت خويش به تصوير بكشيم و تا آن حد كه وسع علمي ما و تصويرگري روايات در دسترس ياري مي‌دهند، آيينه‌اي از برخي جنبه‌هاي مديريت و تدابير اقتصادي دولت آرماني و جهاني آن موعود يگانه تاريخ را به عاشقان و پژوهش‌گران ارائه نمائيم.

باشد كه ما را اثري خواندني و ماندني بر جاي ماند و جستجوگران را تحفه‌اي به ارمغان آيد. اين سطور هر چند در حد بضاعت نگارنده تأليف گرديده، اما از آن‌روي كه برگ سبزي به پيش‌گاه ناموس دهر و امام عصر(عج) است شايستة مطالعه و مناقشة اهل علم و تدبير شده، باشد كه به نظر تأمل و تدقيق به كاستي‌هايش بنگرند و اين طفل ادبستان مهدوي را از راهنمائي‌هاي مفيد محروم نسازند.

وضعيت اقتصادي و اداري جهان قبل از ظهور
محمّدبن مسلم مي‌گويد از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود:پيش از ظهور حضرت قائم(عج) از سوي خداوند براي مؤمنان نشانه‌هايي است. گفتم: خدا مرا فداي تو گرداند، آن نشانه‌ها كدامست؟ فرمود: آنها همان گفته خداوند است که فرمود: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»؛ شما مؤمنان را به چيزي از ترس و گرسنگي و کمي دارايي‌ها و جان‌ها و ميوه ها مي‌آزماييم، پس صابران را مژده ده.

آن‌گاه فرمود:خداوند مؤمنان را به سبب ترش از پادشاهان بني فلان در دوران پاياني حكومت آنها مي‌آزمايد و مراد از گرسنگي، گراني قيمت‌هاست و منظور از كمي دارايي‌ها، كساد تجارت و كمبود درآمد است و مقصود از نقصان جان‌ها، مرگ‌هاي فراوان و سريع و پي در پي است و مراد از كمبود ميوه‌ها، كمبود عايدات و محصولات كشاورزي است. پس بشارت باد صابران را به تعجيل ظهور قائم(ع) در آن هنگام.

روايت نوراني فوق به سند محمدبن مسلم، شايد به تنهايي گوياي تشريح وضعيت اقتصادي و معيشتي هنگامة قبل از ظهور باشد. اگر چه روايات متعدد ديگري نيز در بيان وضع جهان در انتظار گويا و راه‌گشا هستند،‌ اما روايت حاضر، كه سعي در تأويل آيه‌اي شريفه نموده، بسيار جامعيت داشته و سايه‌اي گسترده بر تمامي احوالات زندگي جهان در آستانة ظهور انداخته است. نكته قابل توجه، تفسيري متناسب با زمان و نگاه به روز در تبيين آية شريفه است.

در اين كلام معجزه‌آسا، امام خوف را از جنس ترس مردم از حكومت‌هاي جائر برشمرده‌اند كه هم شامل خوف مردم يك سرزمين از حكام جائر كشور خود مي‌شود و هم با گسترش استعمار نوين و استثمار وقيح، بيم ملت‌ها از حكومت‌هاي جور جهاني را در بر مي‌گيرد.

تعبير ديگري كه به اعجاز كلام معصوم بازمي‌گردد، تشريح مفهوم جوع به گراني قيمت‌هاست. اگر كلمه جوع را به محروميت از قوت لايموت خلايق تعبير كنيم، اولين سؤال اين است كه چند درصد از مردم از اين حد روزي نيز به دليل بي‌عدالتي‌ها محرومند؟ آمارها از محروميت آشكار و نهان بسياري حكايت دارند، اما بر خلاف زمان گذشتة دور، و شايد زمان بيان حديث شريف مذكور، ملت‌ها از نبود غله و مواد پروتئيني و امثالهم رنج نمي‌برند.

چه اين‌كه مكانيزم واردات و صادرات، سازمان جهاني غذا، كشاورزي مكانيزه و توليدات ژنتيك دامي و… قدم‌هايي اساسي در راه توليد انبوه اين محصولات برداشته‌اند، اما آن‌چه كه با اين وفور محصولات غذائي، شمار معتنابهي را در فقر مطلق قرار داده كه حتي در غني‌ترين كشورها نيز از فرط گرسنگي به هر عملي دست مي‌زنند، ناتواني آنان از تهيه غذا و سهم‌گيري از اين خوان پرنعمت است. كوتاه سخن اين‌كه لوازم سد جوع هست، اما قدرت مالي تهية آن نيست.

باز بايد بر كلام شاهكار خلقت، حضرت صادق(ع) آفرين گفت كه در بيان نقص از اموال بالاتر از هر عالم اقتصادي، ده‌ها قرن پيش از اين چنين سخن گفته است. چيزي كه به راحتي در وضعيتي جاري قابل لمس و با تئوري‌هاي علمي حاضر قابل بحث است. زيبا و شيرين بودن سخن اين‌جا درك مي‌‌شود كه تعبير حضرت از نقص اموال، ورشكستگي و غارت اموال و سرمايه‌ها نيست، چيزي كه با نخستين نگاه از مفهوم نقص اموال در گذشته برداشت مي‌شده است، بلكه ناظر بدين مفهوم است كه سرمايه‌ها انباشته مي‌شوند، اما نه بازارهاي پولي و نه بازارهاي مالي و نه انواع تجارت، كشش براي سرمايه‌گذاري بيشتر و به جريان انداختن چرخ كسب و كار ندارند.

ركود بازارها و ناتواني سيستم اقتصادي از كشيدن بار تعاملات تجاري، باعث شده است كه نه سرمايه‌دار متمول از سرمايه خويش ارزش افزوده كسب كند و نه از جنب آن كاركناني متمتع شوند و به درآمدهاي مطلوب دست يابند. به عبارت مختصر، سرمايه و اموال هستند، اما توان بهره‌گيري و تمتع از آنها نيست. در روايتي ديگر از رسول خدا(ص) منقول است كه فرمود:
يكي از نشانه‌هاي قيامت تقارب بازارهاست و در بيان مفهوم تقارب بازارها فرمود: كساد بازارها و تجارت و بارش باران بدون آن‌كه گياهان و محصولاتي برويد.

مسير بهبود وضعيت اقتصادي و معيشتي
1. ايمان و تقوا
چه حكومت‌هايي قادر به برقراري دولت رفاه و ايجاد آرامش معيشتي خواهند بود؟ در درجه اول حكومت‌هايي كه از شاخصة ارتباط و انتساب با خداوند متعال برخوردارند، قادر خواهند بود در عين شكوفايي سيستم اقتصادي و تسهيل امور در نظام اداري به تسهيم عادلانه امكانات ودرآمدها نيز دست يابند. چه اين‌كه جانشين خداوند در زمين بقية‌الله في الارضين، هم به كنوز زمين آشناست و هم عالم به احكام و مقررات حقيقي الهي به ضميمة عمل درست به قوانين رباني است.

در چنين نظام حكومتي و سيستم رهبري، افراد بشر هم بنابر عطش بي‌پايان خود به عدالت و ايمان و هم بر اساس مشاهدة حسن مديريت و محبوبيت واقعي رهبر جامعة جهاني، تنها راه حق و عدل يعني ايمان و تقوا را در پيش مي‌گيرند. آن‌گاه نه دليلي بر منبع آسمان‌ها و زمين از ارائه بركاتشان وجود خواهد داشت، نه طريقي از طرق بهره‌برداري و ايجاد ارزش افزوده از نظر مخفي مي ماند. پس هم تقواي کارگزاران حکومتي و هم مشروعيت مطلق دولت جهاني باعث رونق معيشت خلايق به طرق بشري و ماوراء بشري مي‌گردد، هم مردمي كه در اين نظام پرمحبوبيت تربيت مي‌شوند به واسطة در پيش‌گيري مسير صحيح ايمان و عدالت انواع بركات و خرمي‌ها را از آن خود مي‌كنند.

در اين زمينه در روايتي از امام محمّد باقر(ع) منقول است كه فرمود:

هنگامي كه قائم اهل‌بيت(ع)قيام كند، بيت‌المال را به گونه‌اي يكسان در ميان مردم قسمت كرده، به عدالت در ميان مردم رفتار مي‌كند. ثروت‌هاي روي زمين و زير زمين در نزد آن حضرت گرد مي‌آيد. آن‌گاه حضرت به مردم خطاب مي‌كند بيائيد و بگيريد آن‌چه را كه برايش خويشاوندي را قطع مي‌كرديد و به خون‌ريزي دست مي‌زديد. او چنان از اموال مي‌بخشد كه كسي پيش از او چنان نكرده است.

2. استغناي نفس از زياده‌طلبي
مطالعة برخوردهاي سهمگين ميان اغنيا و زياده‌طلبي‌هاي صاحبان ثروت، به وضوع مسأله تفاوت ميان غناي دروني و بيروني را به تصوير مي‌كشد. اگر چه بشر به علت قائم به غير بودنش و اتكاء تام به حضرت پروردگار هيچ‌گاه به غناي ذاتي دست پيدا نمي‌كند، اما بي‌نيازي وي از حرص و آز، ماية آرامش دروني و خرسندي بيروني او مي‌گردد. چه اگر بپذيريم گرسنگان دنيا و گرسنگان علم سيري پذير نيستند، آن‌گاه به راحتي پيش‌بيني خواهيم نمود كه ثروت‌پرستان هر چه بيشتر بيابند، بيشتر خواهند خواست و هر چه غني‌تر گردند، حريص‌تر خواهند شد.

اگر عدالت را گم شدة هميشگي بشر بدانيم، حكومت موعود جهاني در اجراي برنامه‌هاي عدالت محور خويش، قدم در راه تربيت قلوب خلايق، با ويژگي استغناء دروني خواهد گذاشت و بدين طريق باب اين آفت روحي را خواهد بست.

در همين راستا روايتي را تقديم مي‌كنيم تا به ياري برهانمان آيد، در منابع شيعه و سني در توصيف دوران حكومت موعود آمده است:
خداوند دل‌هاي امت محمّد(ص) را سرشار از بي‌نيازي مي‌كند به گونه‌اي كه منادي ندا مي‌دهد، هر كس به مالي نياز دارد بيايد؛ ولي جز يك نفر كسي نمي‌آيد. آن‌گاه حضرت مهدي(عج) به او مي‌فرمايد: نزد خزانه‌دار برو و بگو مهدي دستور داده است كه به من مال و ثروت بدهي. خزانه‌دار مي‌گويد: دو دستي پول‌ها را جمع كن، او نيز پول‌ها را در دامن خود مي‌ريزد ولي هنوز از آن‌جا بيرون نرفته است كه از رفتار خويش پشيمان مي‌شود و با خود مي‌گويد: چه شد كه من طمعكارترين امت پيامبر(ص) شدم! آيا كسي كه سبب غنا و بي‌نيازي آنان گشت از بي‌نياز كردن من ناتوان است. آن‌گاه بازمي‌گردد تا اموال را بازگرداند، اما خزانه‌دار نمي‌پذيرد و مي‌گويد: ما چيزي را كه بخشيديم پس نمي‌گيريم.

3. مساوات بين مردم در بهره‌مندي از بودجه كشور:
از امام باقر(ع) مروي است كه فرمود:اذا قام قائمنا فأنه يقسم بالسوية و يعدل في خلق الرحمن، البر منهم و الفاجر؛
هنگامي كه قائم ما قيام كند، اموال را به مساوات تقسيم مي‌كند و در خلق خداي رحمن عدل را جاي مي‌كند، چه نيكوكار باشد چه فاجر.

فارغ از بيان نوراني و كلام آسماني امام(عج) كه مدار حقيقت است و ساير افكار و مناقشات با قبول آن به عنوان اصل پذيرفته شده مطرح مي‌گردند، اين سؤال در اذهان خودنمايي مي‌كند كه در بهره‌مندي افراد يك ملت از درآمدها، ذخاير و مانبع ارزش‌مند جوامع، چه معياري براي تبيين برتري‌ها بين آحاد مردم وجود دارد؟ ‌آيا مي‌توان وجود شاخصه‌ يا سابقه‌اي را ملاك قرار داد تا بدان واسطه فرصت‌هاي بيشتري از منظرهاي اقتصادي، اجتماعي و… در اختيار قشر برتر قرار گيرد؟

تجربه مديريت جوامع گوناگون نشان داده است كه ملاك‌هايي هم‌چون نزديكي فكري و عملي به مصادر دولت و حكومت يا خدمت خالصانه و بي‌شائبه به نهادهاي دولت ـ ملت جهت تخصيص افزون‌تر امكانات و منابع، نه تنها به استحكام پايه‌هاي حاكميت در ميان افراد ملت منجر نمي‌شود، بلكه باعث تأسيس طبقه‌اي خاص مي‌گردد كه تمامي امكانات را پيرامون خويش گرد مي‌آورند و كوشش سياسي اجتماعي بي‌وقفه‌اي در تقسيم آن بين افراد داخل در حزب و گروه خويش روا مي‌دارند. از سوي ديگر انحطاط فكري و اخلاقي جامعه نيز در شكل رفتارهاي دو وجهي و چند لايه‌ و دروغگوئي‌هاي آشكار و تدليس و مداهنه ظهور و بروز مي‌يابد.

با درس گرفتن از تجربيات جوامع مختلف از اين دست، بار ديگر آموزه‌هاي مدرسة اهل‌بيت(ع)مددكار و آموزگار متفكران صادق و انديشه‌ورزان مصلح جامعه جهاني مي‌گردد.

سخن نوراني حضرت باقرالعلوم(ع) در تشريح عدالت اجتماعي ـ اقتصادي عصر ظهور نمايان‌گر كمال مساوات و منتهاي عدالت در دولت موعود جهاني است. بدين ترتيب كه بنابر سخن امام(ع)، نيكوكاران و فاجران در تقسيم فرصت‌ها، بهره‌اي يكسان دارند و فضايل اخلاقي و سوابق ايماني، دليل بر هم خوردن اين نظم و عدلت نمي‌گردند.

در اين ميان سؤالي در ذهن پديدار مي‌گردد، مبني بر اين‌كه آيا ملاك برتري افراد بشر چيزي جز تقواست؟ مسلم است كه بنا بر صريح آيات كلام الهي و اشارة فرمايشات معصومين(ع)شريفترين ملاك برتري، رعايت تقواي الهي است، اما اين برتري در نزد خدا و انسان كامل، نمي‌تواند معيار برتري در تمتع از متاع دنيا باشد. سخنان قهرمان توحيد و عدالت، اميرالمؤمنين علي(ع)، گوياترين علامت جهت تعيين معيارهاي اين بهره‌مندي است. نه صحابه، نه سابقون در دين و نه مجاهدين در ركاب پيامبر(ص)، هيچ يك حقي افزون‌تر از سايرين در منابع جامعه اسلامي ندارند. چه اين‌كه تمامي مجاهدت‌ها و جملگي تلاش‌ها، نبايد جز به آرزوي پاداش الهي در آخرت و رضوان حضرت پروردگار انجام گيرند.

در اثبات اين نظر، به دنبال سخن امام باقر(ع)، كلامي ديگر از خاندان وحي را نقل مي‌نماييم:لا فضل لأحدٍ علي أحدٍ و للمتقين عندالله غداً أحسن الجزاء و افضل الثواب، لم يجعل الله الدنيا للمتقين أجراً و لا ثواباً؛
در بهره‌مندي از منابع جامعه، هيچ كس را بر ديگري برتري نيست و براي تقواپيشگان در فرداي قيامت بهترين پاداش و برترين ثواب در نزد خداوند موجود است. خدا براي متقين، دنيا را پاداش و ثواب قرار نداده است.

منشور فراگير مديريت در دولت موعود
در ادبيات رايج‌ علمي دانش مديريت، به كرات از مفهومي به نام «مدل» ياد مي‌شود. مدل‌هاي متنوع اقتصادي، تصميم‌گيري، سازماندهي، مديريت بحران و مدل‌هاي كنترل پروژه، مثال‌هاي مشهوري از انبوه مدل‌هاي موجود در مديريت خرد و كلان هستند.

در تعريف، «مدل عبارت است از الگويي از واقعيت كه روابط بين متغيرها را نشان مي‌دهد و مي‌توان از آن براي پيش‌بيني نتايج برنامه‌ريزي و تصميم‌گيري استفاده كرد و يا جهت شبيه‌سازي مجموعه تحت مديريت يك مدير مورد بهره‌برداري قرار داد. مشكل اصلي در مدل‌سازي، اين است كه گاهي مدل گوياي كامل واقعيات نبوده و سيستم اصلي را به درستي نشان نمي‌دهد.

مدل مطلوب مدلي است كه اجزاي اصلي مورد نظر در تجزيه و تحليل و تصميم‌گيري را دارا بوده و اگر چه درست همانند واقعيت نيست ولي با نشان دادن روابط بين اجزاء، وسيله‌اي ساده و مناسب در اختيار تحليل‌گر و تصميم‌گيرنده قرار دهد.

اكنون آن‌چنان كه مرسوم است، هر گروه، حزب، نحله فكري و كلاً هر مسلكي كه داعيه‌دار فعاليت‌هاي عملياتي در جامعه مي‌باشد، بايد براي نحوة مديريت و فعاليت‌هاي اجرايي خويش يك مدل به اجتماع ارائه نمايد. در پي ارائه اين مدل‌هاست كه افراد ملت به پذيرش گروهي و رد گروهي ديگر مي‌پردازند. واضح است كه هر چه جوامع پيشرفته‌تر باشند، مدل‌هاي ارائه شده به آنها نيز دقيق‌تر خواهند بود.

همان‌گونه كه در مقدمة كلام نيز اشاره گرديد، پيروان مكتب آل‌محمّد(ص) و منتظران دولت مهدي آل فاطمه(س) بايد بر اساس آموزه‌هاي كهن و ميراث غني اين مكتب، مدل مديريت مهدوي را به نحوي هر چه دقيق‌تر به جهان در انتظار ارائه نمايند.

اين مدل كه طبيعتاً ويژگي بارز آن «عدل و قسط در تمامي اركان» است،‌ بايد توانائي ارائه برنامه‌ها و متدهاي خود در عرصه‌هاي گوناگون مديريت امروز را داشته باشد. به عنوان مثال، مكانيزم اين سيستم را در مديريت منابع انساني تشريح نمايد و ويژگي‌هاي كادر رهبري انقلاب جهاني موعود را برشمارد. در جنبه‌اي ديگر بر سبيل مثال معين كند كه آيا ادارة امور در نظام مهدوي بر پاية تصميم‌گيري‌هاي ما فوق بشري صورت مي‌گيرد يا در ظل عدالت فراگير دولتش، راه‌هاي موفقيت با همين تعقل بشري و زميني به اوج شكوفايي مي‌رسد.

مقاله حاضر آن‌چنان كه اشاره شد، هم وضع جهان در آستانة ظهور را تشريح مي‌كند و هم استراتژي‌هاي حاكم بر برنامه‌هاي دولت ظهور را به كمك معارف موجود تبيين مي‌نمايد.

به دنبال بيان راه‌بردهاي اداري و اقتصادي حكومت موعود در فصل دوم كه در قالب سه موضوع ارائه شدند، كوشش مقالة موجود در مسير استخراج مدل‌هايي جهت برخي خرده سيستم‌هاي نظام كلان مديريت منظور نظر منتظران معطوف شده است. اين مدل‌ها كه در پرتو استراتژي‌هاي اشاره شده بيان مي‌گردند، از گنجينة احاديث ائمه اطهار و تراث عظيم شيعه استخراج گرديده‌اند.

1. مديريت آسماني در مسيري زميني
در حكومت و نظامي كه انقلابي جهاني آن را پديد آورده و رهبري آن را بدست امامي منصوب از جانب خداوندگار سپرده است، اين پرسش جاي مطرح شدن دارد كه تنظيم امور و اجراي برنامه‌هاي خرد و كلان از طريق معجزه انجام مي‌پذيرد يا به روش‌هاي معمول بشري صورت مي‌گيرد؟ اگر حكومت الهي است و مدير ارشد نظام متصل به منبع غيبي مي‌باشد، چه جايي براي به كارگيري روش‌هاي زادة عقل معمول بشري وجود دارد؟

اما جاي طرح اين سؤال در مقابل وجود دارد كه مگر تشكيل اين حكومت و پيدايش انقلاب جهاني در راستاي آن جز براي ارتقاي فكر و تنوير عقل بشري در راه نيل به اعلي حد پيشرفت خواهد بود؟ اگر حكومت موعود مبلغ ديني است كه پيام‌آورش خود را معلم امت مي‌دارند، چگونه دست از تعليم آماده‌ترين قلوب و پيشرفته‌ترين افكار و جوامع برمي‌دارد و برنامه‌هاي به ناچار مكتوم مانده معلمين پيشين در جهت رشد و خوشبختي بشر را به كنار مي‌نهد و مديريتي مبتني بر اعجاز براي حل امور روزمره يا بلندمدت در پيش مي‌گيرد؟

محققي گران‌مايه در اين باره مي‌گويد:
براي چندمين بار تكرار مي‌كنيم: اين اشتباه است اگر ما تصور كنيم كه در عصرحكومت او همة اين مسائل از طريق اعجاز حل مي‌شود، چرا كه اعجاز حكم يك استثنا را دارد و براي مواقع ضروري و مخصوصاً اثبات حقانيت دعوت پيامبر يا امام است، نه براي تنظيم زندگي روزمره و جريان عادي زندگي، كه هيچ پيامبري براي اين مقصد از معجزه استفاده نكرده است.

2. زندگي شخصي رهبر، الگوي زندگي امّت
عثمان بن حمّاد مي‌گويد:در مجلس امام صادق(ع) حاضر بودم كه شخصي به حضرتش عرض كرد:
علي‌بن ابي‌طالب لباسي سخت مي‌پوشيد كه ارزش آن چهار درهم بود، اما شما لباس ارزش‌مندي بر تن داريد! حضرت در پاسخ فرمود: علي(ع) در زماني آن لباس را مي‌پوشيد كه مورد انكار و اعتراض قرار نمي‌گرفت. بهترين لباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامي كه قائم ما قيام كند، نظير لباس علي(ع) را مي‌پوشد و از سياست و خطي مشي آن حضرت پيروي مي‌كند.

چرا چنين رهبر بزرگ و آرزوي شيرين بشر با تمام قدرت و مقبوليتي كه دارد، ساده‌ترين منش را در زندگي روزانة خويش انتخاب مي‌نمايد؟

اگر رهبري فرآيندي است كه ضمن آن مديريت مي‌كوشد تا با ايجاد انگيزه و ارتباطي مؤثر، انجام ساير وظايف [مديريتي] خود را در تحقق اهداف سازماني تسهيل كند و كاركنان را از روي ميل و علاقه به انجام وظايف‌شان ترغيب كند، آن‌گاه بايد دانست و پذيرفت كه يكي از منابع قدرت رهبري قدرت مرجع بودن است. «اين قدرت به معني توانايي ناشي از قبول رهبر به وسيلة ديگران به عنوان مرجع و الگوست». «هر گاه كاركنان ويژگي‌هاي خوب مانند صداقت، امانت و رازداري را به رئيس خود نسبت دهند گفته مي‌شود رئيس (رهبر) قدرت صلاحيت يا قدرت منتسب (Referent Power) دارد».

پس به وضوح قابل درک است که در مسير استراتژي «استغناي نفس»، رفتار رهبر بزرگ جهاني مرجع و الگوي رفتار تمامي اقشار ملت در جهت پرهيز از تفاخر و تجمل و در نتيجه زياده‌خواهي باشد. پس بسيار ظريفانه خواهد بود چنان‌که رفتار امام و پيشواي جهانيان، بنابر گفته امام علي بن موسي الرضا(ع) اين‌گونه باشد:و ما لباس القائم الا الغليظ و ما طعامه الا الجشب؛
لباس قائم(عج) چيزي جز پارچه خشن نيست و غذاي او نيز تنها غذايي ساده و كم اهميت است.

3. جايگاه مديريت منابع انساني در نظام جهاني
«مديريت منابع انساني» اصطلاحي است براي توصيف گسترده‌اي از فعاليت‌هاي متنوع، شامل جذب، نگهداري و پرورش نيروي كار با استعداد و پرانرژي. برخي از صاحب‌نظران بر اين باورند كه «اگر افراد مناسب استخدام شوند و در جاي مناسب به كار گمارده شوند، همه چيز به خوبي پيش خواهد رفت».

شايد همين دو اشاره كه از ضرورت حتمي و حياتي مديريت منابع انساني حكايت دارند كافي باشد تا ما را براي پاسخ‌گويي به جهان مديريت در مورد ويژگي‌هاي منابع انساني نظام مهدوي(ع) به تكاپو بياندازد. در نخستين گام بايد در نظر گرفت راه‌اندازي هر سيستم، من جمله سيستم منابع انساني، در هر بعد و مكاني بر اساس استراتژي و اهداف مجموعه صورت مي‌گيرد. فراگرد برنامه‌ريزي نيروي انساني نيز با مرور هدف‌ها و راهبردهاي سازمان آغاز مي‌شود.

حال كه شمايي كلي از راهبردهاي دولت موعود را در نگاهي گذرا بيان نموديم، نحوه تدوين و تشكيل سيستم نيروي انساني دولت جهاني مهدي(عج) را جستجو مي‌نمائيم؛ سپس قضاوت را بر عهده ناظران مي‌نهيم تا اين عملكرد رادر حيطه استراتژي‌هاي مطروحه كنترل نمايند.

در عقد الدرر از اميرالمومنين(ع) در بخشي از حديثي طولاني منقول است… مهدي(عج) به يارانش مي‌گويد: من كاري را انجام نمي‌دهم مگر اين‌كه با من در مورد سي ويژگي كه من شما را بدان ملزم مي‌كنم بيعت نمائيد، كه اين سي ويژگي هيچ يك تغيير پذير نيستند و شما نيز هشت ويژگي را از من طلب خواهيد نمود.

يعني در ابتداي قيام، رهبري جهاني دست به تدوين منشوري دو ساحتي مي‌زند، كه هم رفتارهاي خاصي را از نيروهاي انساني زبدة خويش مي‌طلبد و هم در قبال آن متعهد مي‌شود رفتارهاي مدوني را از خويش ارائه نمايد. تعهد رهبر در برابر تعهد ياران و چارچوب‌هاي مشخص رفتاري براي هر دو بخش نظام، نشاني از اوج نظم و نگاه كلان حركت جهاني موعود دارد. از جنبه‌اي ديگر، تأكيد امام جهانيان بر تغييرناپذيري حتمي همگي اصول پذيرفته شده، دليل مستحكم ديگري بر مدون بودن برنامه‌ها و اصول راهبردي و عملياتي حكومت مهدوي(عج) است. برخي احزاب يا تفكرات سياسي، روزگاري از سلسله‌اي مدعيات دم مي‌زنند كه فردا روز همان سخنان را بنابر خواست سياسي يا اقتضائات انتخاباتي مردود مي‌شمارند و در پاسخ به اين تغييرات فاحش و واضح، دم از مفهوم استراتژي و لزوم تغيير اقتضائي آن مي‌زنند.

غافل از اين‌كه هر راهبردي بايد بر اساس سلسله‌اي از اصول و ارزش‌ها پذيرفته و تدوين شود. اگر استراتژي‌ها تغيير مي‌كنند و با اين تغيير همه چيز را با خود مي‌برند و نو مي‌سازند، پس ديگر چه نيازي به تدوين برنامه‌هاي راه‌بردي وجود دارد، هر چه زمانه اقتضا مي‌كند و هر آن‌چه مطلوب مردم است، سر لوحه كار ماست و هر آنچه قدرت طلب مي‌كند در نظر ما قرار دارد. آن‌گاه نه گروه‌بندي نياز است و نه اسم و رسم و نه تابلويي براي تسمية آن‌چه كه ما هستيم. آن‌چه كه ماية افتراق افراد و ايدئولوژي‌ها و مسلك‌ها از يكديگر مي‌گردد، تفاوت در اصول و ارزش‌هايي است كه در ابتداي حركت و آغاز نهضت بر اساس تفكر و برهان و تجربيات موثّق بنيانگذاران تدوين و عرضه شده‌اند و مبناي هر عملي و سخني قرار مي‌گيرند.

گروه و مجموعه‌اي كه اصول خويش را بيان نمايد و بالمآل بر آن پافشاري نمايد و آن‌گاه كه زمانه ايجاب كرد كه پافشاري بر اصول خود را كنار نهاده، در آنها تجديدنظر كند يا به عبارت ديگر رد نمايد، چه تضميني وجود دارد تا صباحي ديگر در همين اصول مجدّد نيز تجديدنظر روا دارد و تنها عده‌اي را به دنبال سخنان موسمي خود مدتي معطل نمايد و هر از گاهي به سمت هدفي واهي رهنمون سازد. در نتيجه، هر نظامي كه داعيه‌دار رهبري بشر است و هدف خوشبختي وي را در سر دارد، ناگزير از بيان اصول مشخصي است كه در كمال استحكام تدوين شده باشند تا در عين ثبات هميشگي، سر سلسله و رهنمون تمامي فعاليت‌ها و راهبردها باشند.

در ادامه حديث مذكور آمده است:ياران به مهدي(عج) مي‌گويند: ما بيعت نموديم، پس اي فرزند رسول خدا(ص)، بيان نما آن‌چه را كه بيان مي‌نمايي، آن‌گاه همراه وي به سمت صفا حركت مي‌كنند.

پس از آن حضرت ويژگي‌هاي مطلوب ياران خويش را برمي‌شمارد تا هركه بر اين اصول اتفاق نظر با وي دارد، همراه گردد و هم پيمان شود و با اين هم‌پيماني، همراهي و طرفداري و حمايت ولي خدا را از آن خود نمايد.

ويژگي‌هايي كه حضرت مهدي(عج) طلب مي‌نمايد در حديث مذكور چنين آمده است:«پس مهدي(عج) مي‌گويد: من با شما هم‌پيمانم بر اين‌كه:
أن لا تولّوا: دست از همراهي برنداريد؛ يعني در همه شرايط به همراهي و تلاش بپردازند ودر نتيجه ثبات در مجموعه كاري حاصل گردد.

و لا تسرقوا: سرقت نكنيد؛ احتراز از فساد مالي و رعايت امنيت مالي سايرين.

و لا تزنوا: زنا نكنيد؛ اجتناب از فساد اخلاقي و رعايت عفت عمومي.

و لا تقتلوا محرماً: در حال احرام قتل نكنيد؛ اجتناب از شكستن حرمت حج و خانة امن الهي.

و لا تأتوا فاحشهً: گناه كبيره انجام مدهيد؛ پرهيز از رواج كج‌روي‌هاي اخلاقي.

و لا تضربوا أحداً الّا بحقّه: كسي را مگر به اندازه مجازاتش در حدّ فرمان الهي مزنيد؛

عدم تعدي از حدود قوانين جهت تصفيه حساب‌هاي شخصي يا زهر چشم گرفتن از خلايق.

و لا تكنزوا ذهباً و لا فضّهً و لا بُرّا و لا شعيراً: به جمع كردن منابع ارزش‌مندي چون طلا و نقره و … مپردازيد؛ پرهيز از مال‌اندوزي و رواج انديشة غنيمت شمردن ايام حكومت در ارضاء نفس.

و لا تأكلو مال اليتيم: اموال يتيمان را مخوريد؛ جلوگيري از زورگويي به كساني كه دست و زباني براي دفاع از خويش ندارند.
و لا تشهدوا بغير ما تعملون: به آن‌چه كه نمي‌دانيد شهادت و گواهي مدهيد؛ سد كردن راه دروغگويي در نظام قضايي و مواضع تصميم‌گيري در راستاي اهداف نفساني.

و لا تحزّبوا مسجداً: مسجد و نمازگاهي را تخريب نكنيد؛ جلوگيري از تخريب نمادهاي توحيد و اجتماعات مسلمين.
و لا تقبحوا مسلماً: مسلماني را تقبيح نكنيد؛ تلاش در حفظ عرض و آبروي مسلمين.

و لا تلعنوا مؤاجراً إلا بحقّه: كارگري را بدون پرداخت دستمزدش اخراج نكنيد؛ جلوگيري از احجاف در حق كارمندان و كارگران و پرداخت دستمزد هر كس به اندازه زحمتي كه روا داشته است.

و لا تشربوا مسكراً: شراب مخوريد؛ پرهيز از هر گونه اعتياد و زائل ساختن عقل.

ولا تلبسوا الذهب و لا الحرير و لا الديباج: لباس‌هاي فاخر و مغاير با دستورات اسلامي نپوشيد؛ برخورد با تفاخر و مسابقه آزمندي مديران.

و لا تبيعوها رباً: معامله ربوي مكنيد؛ ريشه‌كني ارتزاق از كار بي‌زحمت و تجارت پول.

و لا تسفكوا دماً حراماً: خون ناحقّي را مباح مشماريد؛ جلوگيري از محكم كردن پايه‌هاي حكومت با خون‌ريزي.

و لا تعذروا بمستأمن: با آنكه شما را امين پنداشت، عهدشكني نكنيد؛ تلاش در جهت افزايش امنيت خاطر و ايجاد آرامش رواني در زندگي افراد ملت.

و لا تبقو علي كافرٍ و لا منافقٍ: در كمين كافري و يا منافقي منشينيد؛ برنامه‌ريزي براي امحاء حمله ناجوانمردانه حتي عليه دشمنان حكومت و پرهيز از هر گونه عمليات تروريستي.

و تلبسون الخشن من الثياب: و لباس و جامة درشت بر تن كنيد؛ پرهيز از جلوه‌نمايي در مظاهر زندگي دنيا.

و تتو سدون التراب علي الخدود: و خاك بر زير پيشاني بنهيد (سجده كنيد)؛ تلاش براي امحاء بدعت‌ها در جامعه اسلامي جهاني.

و تجاهدون في الله حق جهاده: و در راه خدا، حق كوشش و مجاهده را به جاي آوريد؛ بيان محوريّت تلاش و كوشش جهت به ثمر رسيدن انقلاب جهاني و پرهيز از كسالت و تنبلي.

و لا تشتمون: و دشنام ندهيد؛ برنامه‌ريزي براي امحاء مذامّ اخلاق از مجموعه انساني زمين.

وتكرهون النجاسه: و نجاست را بد شماريد؛ پاكيزگي در برنامه روزانه و سراسري جامعه قرار دارد.

و تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر: و به نيكي امر كنيد و از زشتي نهي نمائيد؛

انجام فرايضي از دين كه سر لوحة برنامه‌هاي انبياء و ائمه بوده و بواسطه اين دو همه فرائص اقامه مي‌گردند.»

در ادامه روايت شريف، حضرت در پي شروط خويش با ياران زبده‌اش، تعهدات خود را در قبال اين بيعت نامه بيان مي‌كند:

«پس اگر به حقوقي كه من بر شما دارم عمل نموديد، بر من است (واجب است) كه:

لا اتّخذ حاجباً: دربان و حاجبي براي خود قرار ندهم؛

مديريت بر اساس حضور و از بين بردن بوروكراسي زايد اداري جهت دسترسي سريع و مستقيم به مدير.

ولا إلبس كما تلبسون: جز آنچه كه مي‌پوشيد بر تن نكنم؛

همرنگي با مرئوسين و عدم تمايز و تفاخر با پائين‌ترين رده‌هاي جامعه وسازمان.

و لا أركب كما تركبون: جز آنچه كه سوار مي‌شويد سوار نشوم؛

هماهنگي امكانات رهبر با مجموعه تحت امر و يكساني سطح زندگي و تمتعات وي با ملت.

و أرضي باقليل: به كم بسنده كنم؛ زهد امام معلم سايرين در مسير زهد باشد.

و أملأ الارض علاً كما ملئت جوراً: زمين را همان‌گونه كه از جور انباشته شده، از عدل انباشته نمايم؛

تلاش امام و رهبري كه با وي بيعت مي‌شود براي حصول فلسفه وجودي انقلاب.

و أعبدالله عزّوجل حقّ عبادته: و حق عبادت خداي عزوجل را به جاي آورم؛

توسعه ديانت و عبادت حضرت پروردگار.

و أفي لكم و تفوا لي: وفاداري متقابل بين من و شما وجود داشته باشد؛

دوري از انديشه وفاداري يكسويه از جانب رهبر يا از جانب ملت و محو سودجويي يكي از طرفين.

[در اين هنگام] ياران مي‌گويند: ما راضي هستيم و در اين امور و اين پيمان‌نامه از تو پيروي و حمايت مي‌كنيم. آن‌گاه تك تك با مهدي(عج) دست مي دهند و بيعت مي‌كنند». (پايان حديث)

علاوه بر بيانيه فوق به عنوان مباني اصلي پيمان نامه حرکت اصلاحي موعود منتظر جهان ، مي توان مفاهيم ديگري را نيز به عنوان خصائص مدل مديريت منابع انساني دولت مهدوي(عج) استخراج و مطالعه نمود.

در ذيل به چند نمونه اشاره‌اي گذرا و فهرست‌وار مي‌نمائيم:
الف) ويژگي‌هاي 313 نفر، اصحاب خاص ولي عصر(عج)؛

ر.ك: منتخب‌الاثر، ج3، ص147، حديث 1139، به نقل از عقد الدرر.

ب) ويژگي اعتماد به نفس و ايمان قوي در نظام منابع انساني مهدوي(عج)؛

نك: منتخب الاثر، ج3، ص168، حديث 1178، به نقل از الفصول المهمه.

ج) ارزش‌مندي نيروي انساني و كاركنان دانشي در قاموس مهدوي(عج)؛

نك: منتخب الاثر، ج3، ص177، حديث 1188، به نقل از كنز العمّال.

د) برجستگي ياران خاص حضرت برساير ياران و مؤمنين و وضوح تصميم‌گيري براي آنان؛

نك: منتخب‌الاثر، ج3، ص178، حديث 1190، به نقل از دلائل الامامه.

 


جستجو