مجموعه «روباه پیر» مروری گذرا جهت معرفی چهره استعمار پیر، طی دوقرن جنایت در حوزه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی در ایران و جهان است.
در این اثر، پژوهشگران دفتر فرهنگی فخرالائمه علیهم السّلام تلاش نموده اند نشان دهند چطور انگلستان کثیف، با نقشه های از پیش طراحی شده سعی در استثمار و سیطره بر کشورهای جهان خصوصا کشور پهناور و استراتژیک ایران داشته و دارد و جهت رسیدن به این هدف تمامی دستهای پنهان و آشکار خود را به کار گرفته است.
در راستای اثبات این مدعا ،از شواهد و قرائنی مانند نقش انگلیس در تشکیل گروهها و شبکه های پیچیده و زیرزمینی «فراماسونی» که امروزه دخالت و نقش آنها در اتفاقات مختلف جهان بر کمتر کسی پوشیده است، تا دخالت در تشکیل صهیونیزم بینالملل و برنامههای بلندمدت برای کشورهای اسلامی استفاده شده است.
این مجموعه در 4 فصل جنایات فرهنگی، جنایات سیاسی، جنایات اقتصادی و جنایات نظامی در 78 صفحه و قطع رقعی گردآوری شده است.
علاقمندان به تهیه این اثر می توانند با یارانامه Fakhr1379@gmail.com مکاتبه یا با شماره 09192906899 حجة الاسلام احمدی تماس حاصل فرمائید.
دفتر فرهنگی فخرالائمه علیهم السّلام
در ادامه فهرست و قسمت هایی از این اثر را تقدیم می نماییم:
فهرست
به رسم مقدمه
کارشناسانه بودن استعمار انگلیس
فصل اول: جنایات فرهنگی
1. ایجاد فرقه های انحرافی
1-1. فرقه ضالّه بهائیت
1-2. فرقه ضالّه بابیت
1-3. فرقه ضالّه وهابیت
2. ترویج و اشاعة مواد مخدر و فحشاء در کشورهای تحت سلطه
1-2. اشاعه تریاک در ایران
2-2. اشاعة فحشا در کشورهای اسلامی
3. همراهی و حمایت از اهانتکنندگان به اسلام
1-3. اهدای جایزه به نویسنده آیات شیطانی
3-2. سخنان نژادپرستانه نخست وزیر انگلیس بر ضدّ «اسلام»
3-3. تولید مقالات ضد اسلامی
4. تحریف وقایع و حقایق تاریخی
4-1. تحریف حقایق جنگ ایران و عراق
4-2. تحریف نام خلیج فارس
5. جنگ تبلیغاتی و رسانهای
5-1. بکارگیری نشریات و روزنامهها
5-2. راهاندازی شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای
5-2-1. نقشهای خیانتآمیز BBC در ایران
5-2-2. بودجة ۴۰ میلیون دلاری انگلیس وآمریکا برای «فارسی وان» و«من وتو»
5-3. مقابله و اعمال فشار بر شبکههای مخالف
5-3-1. اعمال فشار و ایجاد محدویت برای شبکهPress TV
6. دین ستیزی و مبارزه با مظاهر دینی
6-1. دشمنی ذاتی، علت مخالفت با اسلام
6-2. اسلامستیزی به بهانة مبارزه با تروریسم
6-3. انتشار مؤلفههای اسلامستیزی در انگلیس
6-4. طرح متحدالشكل نمودن البسه در دوران پهلوی
6-5. محدود ساختن روحانيون
6-6. تلاش برای لکهدار کردن چهرة فقها در بین مردم
6-7. كشف حجاب
6-8. تأسيس نهادهاي فرهنگي، در راستاي اهداف تجددگرايانه
6-9. ایجاد اختلافات مذهبی
7. از بین بردن فرهنگ کشورهای تحت سلطه
7-1. جلوگیری از وقوع تحولات اجتماعی مثبت
فصل دوم: جنایات سیاسی
1. از میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف
1-1. ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری
1-2. توطئه قتل امیرکبیر
1-3. انگليس عامل قتل کنسول آمریکا در تهران
2. طراحی کودتاهای مختلف در ایران
2-1. کودتای سوم اسفند 1299
2-2. کودتای 28 مرداد
3.مقابله و سرکوب نهضتهای ضداستعماری
3-1. مقابله با نهضت جنگل
3-2. مقابله با قیام دلیران تنگستان
3-3. انحراف در مسیر جریان مشروطیت
3-3-1. هدایت عوامل مشروطه
4. ایجاد تفرقه و جدایی در بین عناصر ضداستعماری
4-1. ایجاد تفرقه در بین آیت الله کاشانی و مصدق
5. بکارگیری جاسوس و عوامل نفوذی
5-1. ریپورتر انگلیسی
5-2. كودتاي انگليسي با مهرههاي ايراني
5-3. جاسوس در لباس روحانیت
6. تجزیة کشورها
6-1. نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران
6-2. نقش انگلیس در جدایی افغانستان از ایران
7. ایجاد و تشکیل شبکههای پیچیده و زیرزمینی
7-1. تشکیلات فراماسونری
7-2. راهاندازی شبکههای هرمی(گلدکوئیست)
8. جلوگیری از رشد و پیشرفت علمی کشورها
8-1. اذیت و آزار و ترور دانشمندان و شخصیتهای علمی
8-2. دخالت در مسائل هستهای و صدور قطعنامه علیه ایران
9. اهانت و تحقیر مخالفان
9-1. انگشتنگاری از ایرانیان در فرودگاه
9-2. تحقیر زندانیان
10. اعمال نفوذ و دخالت در امور داخلی کشورها
10-1. اعمال نفوذ بر احمدشاه
10-2. رضاشاه بازيچة سياست انگليس
11. ارتباط عمیق و نزدیک با صهیونیزم بینالملل
11-1. نقش انگلیس در اشغال فلسطین توسط صهیونیستها
فصل سوم: جنایات اقتصادی
1. قراردادهای تحمیلی و انتفاع استعمار
1-1. قرارداد «1933م»
1-2. کنسرسیوم ننگین نفتی
1-3. قرارداد ننگین 1919
1-4. تحمیل عهدنامه گلستان از طرف انگلیس بر ایران
1-5. معاهدة تهران
2. ایجاد فقر و کشتار مردم
3. تصرف غیرقانونی اراضی مستعمرین
4. غارت منابع طبیعی کشورها
4-1. به تاراج بردن سنگهای زینتی و قیمتی
4-2. غارت منابع نفتی لیبی
4-3. غارت ذخایر عظیم نفتی عراق
4-4. غارت منابع نفتی ايران
5. رشد و پیشرفت از طریق چپاول ثروت دیگران
5-1. نقش ثروت هند در انقلاب صنعتي انگلستان
6. کسب امتیازات و حقوق نابجا
7. استفاده از حربههای مختلف جهت استیلا بر ثروتهای ملی
8. حربه اعمال تحریم
8-1. تحریم بانک مرکزی ایران
8-2. تهدید به تحریم نفتی ایران
فصل چهارم: جنایات نظامی
1. حمله نظامي به ساختمان مجلس شوراي ملي
2. نقش دولت انگلیس در تخریب بوشهر و دشتستان
9-1. چكمههاي انگليسيها در بوشهر
9-2. شكوائيه جنوبيها از مداخلات انگليس
3. دخالتهای انگلیس در جنگ تحمیلی
4. دخالت در بمب گذاریهای اهواز
5. آموزش نیروهای ضدّانقلاب توسط انگلیس
6. جاسوسی و نقض حریم دریایی ایران
7. حمله انگلیس به سرکنسولگری ایران در بصره
8. حمایت از سازمانهای تروریستی
9. حمایت نظامی از صدام
10. کشتار مردم کنیا
به رسم مقدمه
در ادوار مختلف تاریخ و در بیشتر جوامع بشری، همواره شاهد استثمار انسانها توسط گروهی از صاحبان قدرت بودهایم. این گروه که تشکیل دهندة اقلیت جامعه هستند، با ابزارهای مختلف، سایر انسانها را در جهت اهداف خویش مورد بهره و استعمار قرار داده و با گذر زمان، استیلای خود بر آنان را افزایش دادهاند؛ تا آنجا که دایرة وسیعتری از جوامع و ملتها را مورد استثمار قرار دادهاند. این افراد متناسب با شرایط بهوجود آمده در جامعه و نیز میزان قدرتشان، از روشهای گوناگونی چون فرهنگی، نظامی، اقتصادی و غیره برای بهرهکشی از سایر انسانها بهره جستهاند. گاه همچون فرعون و نمرود از قدرت نظامی برای پیشبرد اهداف خویش استفاده نمودهاند و گاه همچون معاویه از قدرت فرهنگی و اقتصادی بهره برده، حکومت خویش را تثبیت مینمایند. گاهی هم وسعت استعمار تا بدانجا میرسد که در قالب استثمارِ حکومتها و ملتهای دیگر خودنمایی میکند که در این نوع، اکثریت و اقلیت یک جامعه مطرح نبوده و مسئله، فرامنطقهای و فرامرزی میشود و در آن، یک یا چند حکومت قدرتمند، سایر کشورهای ضعیف را به بردگی و بندگی میکشانند. اما آنچه که در تمام این قدرتمندان ـ اعم از داخلی و خارجی ـ مشترک است، خوی استعمارگری و بهرهکشی است. البته در برهههایی از تاریخ، افرادی تحت اغراض مختلف، بر علیه استعمارگران داخلی و خارجی قیام نموده و موفقیتهایی را نیز بدست آوردهاند. شناختن این روشها و ابزارها میتواند کمکی برای خنثی نمودن نقشههای استعمارگران بوده و ایشان را در رسیدن به مقاصد خود ناکام گذارد. از کهنهکارترین استعمارگران که قدمت چند صدساله در استعمار سایر کشورها از جمله ایران دارد، انگلستان است که با استفاده از روشهای مختلف، سعی در استثمار هر چه بیشتر کشورها داشته و با گذر زمان و به فراخور نیاز، روشهای خود را نوبهنو کرده است. بررسی عملکردهای این کشور در تعامل با سایر کشورها خصوصاً ایران، میتواند گام بلندی در بازشناسی مقاصد پنهان او باشد. ضرورت این امر برای مسلمانان و ظلمستیزان از آن روست که آشنایی با سیاستهای این کشور میتواند شاخص و ملاکی برای تشخیص ردپای آن در فتنهها و وقایع جامعه مسلمین باشد.
کارشناسانه بودن استعمار انگلیس
تاریخچة برخی از کشورها حکایت از استعمارگر بودن آنها دارد. از جملة بارزترین آنها در این زمینه، کشورهایی همچون روسیه، فرانسه، انگلیس و آمریکا هستند که تا اکنون نیز به خویِ استثمارگری خود ادامه دادهاند. اگرچه بسیاری از روشهای استثمار و بهرهکشی در میانِ این استعمارگران مشترک است، اما در این میان، روش و سیاست انگلستان نسبت به سایر کشورها، از پیچیدگی بیشتری برخوردار است. با توجه به نوع و گستردگیِ روشهایِ بکار رفته توسط این حکومت برای استعمار سایر کشورها ـ چنان که در بخشهای مختلف این مجموعه بدان اشاره خواهد شد ـ و نیز بازخوانیِ خاطرات و اعترافات برخی از عوامل پیرِ استعمار در نوع برنامهریزیها، به راحتی میتوان پی برد که انگلیس با اهدافی فراتر از اهداف سایر استعمارگران اقدام به استضعاف و استثمار ملل مظلوم جهان میکند. توجه به برخی از راهکارهای استعماریِ این کشور میتواند صحت این مدعا را تأیید کند:
1. کسب اطلاعات جامع از كشورهاي مورد هدف؛ انگليسيها اطلاعات دقيقي از شخصيتها و افراد موثر در كشورهای مورد نظر تهيه كرده و آنها را كاملاً شناسايي ميكنند. به عنوان مثال وزارت خارجه انگليس مجموعهای بسيار دقيق و حيرتآور در 14 مجلد از رجال ايرانيِ پيش از دوران پهلوي تهیه نموده بود.
2. تربیت کارشناسان برای حضور و نفوذ در کشورهای هدف، بگونهای که برخي سفراي انگليس در ايران حتي به لهجههاي محلي كشورمان نيز مسلّط بودند.
3. تسلّط به تاریخ کشورهای موردنظر، بهشکلی که دیپلماتهای آنها در این زمینه صاحب نظرند، مانند خانم «لمپتن» که به مدت 70 سال در ایران بوده و در جنگ جهاني مترجم چرچيل در ايران بود. وي كتابهايي در خصوص مسائل ايران از جمله كتاب لغت، دستور زبان و مالكيت زمين در ايران را نوشته است.
4. استفاده از ظرفيتها، نهادها و شخصيتهاي بومي، محلي و ملي تا جايي كه بتوانند با استفاده از آنها سياستهاي خود را پيش ببرند.
5. بکار بردن سلاح نظامی در مرحله پایانی.
«مستر همفر» جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی، در خاطرات خود دو نکته را به عنوان اهداف کلی انگلستان مطرح میکند:
الف ـ در مناطقی که بر آنها تسلّط پیدا کردیم حاکمیّت خود را حفظ کنیم.
ب ـ بخشهایی که هنوز زیر سلطة ما نیستند به مستعمرات خود بیفزاییم.
از خاطرات این جاسوس چنین برمیآید که انگلیس برای رسیدن به اهداف خود، برنامهریزیهای بسیار بلندمدت داشته و با پشتکار بسیار تا رسیدن به اهداف خود صبر مینموده است. در مورد کشورهای بزرگی همچو هند، چین و ایران که از بزرگترین مستعمرات انگلستان بودهاند، چنین مینویسد:
«ما از امکان به وجود آمدن تحوّلاتی در آینده نیز غافل نبودیم و برنامههای دراز مدّتی را برای گسترش تفرقه، نادانی، فقر، و گاه بیماری، در این کشورها طراحی میکردیم«.
در مورد کشورهای مسلمان همچون ایران و حکومت عثمانی چنین مینویسد:
«امّا اوضاع کشورهای اسلامی ما را نگران میکرد. ما با این مرد بیمار (حکومت عثمانی) قراردادهایی بسته بودیم که همه آن به نفع ما بود. ما همچنین قراردادهای پنهانی با دولت ایران بسته بودیم و نیز جاسوسها و مزدورانی در این دو کشور به کار گرفته بودیم. رشوه، فساد اداری وسرگرمی پادشاهان با زنان زیبا مانند موریانه در آنها نفوذ کرده بود»
مستر همفر در خاطرات خود از کنفرانسی که درباره مسلمانان تشکیل شده بود چنین یاد میکند:
«به یاد دارم که یک بار کنفرانسی با حضور شخص وزیر و بزرگترین کشیشان و تعدادی از کارشناسان برپا کرده بودیم، افراد حاضر در جلسه بیست نفر بودند. بیش از سه ساعت گفتگو کردیم و کنفرانس را بدون نتیجه به پایان بردیم. امّا اسقف گفت: ناامید نشوید! مسیح پس از سیصد سال شکنجه و تبعید و کشته شدنِ خود و پیروانش به حکومت رسید. شاید هم او از ملکوت نظر لطفی بیفکند و ما موفّق شویم حتّی پس از سیصد سال کفّار را از مراکزشان بیرون برانیم. ما باید به ایمان استوار و بردباری بیپایان مجهّز شویم و از همه وسایل و راهها برای تسلّط و ترویج مسیحیّت در سرزمینهای مسلمانان بهره ببریم، اگر چه پس از قرنها به نتیجه برسیم؛ که پدران برای فرزندان میکارند.»
وی در مورد کم فایده بودن روشهای نظامی و لزوم بکارگیری روشهای کارآمد چنین مینویسد:
«جنگهای صلیبی بیفایده بود؛ مغولها هم نتوانستند ریشه اسلام را برافکنند، زیرا کاری بدون برنامهریزی انجام دادند؛ عملیّات نظامی که ظاهری تجاوزکارانه داشت. به همین دلیل آنان به سرعت ناتوان شدند. امّا اکنون اندیشه رهبران حکومت بزرگ ما این است که با یک برنامهریزی حساب شده و بردباری بیپایان، اسلام را از درون ویران کنند.»
وی ضرورت بکارگیریِ قدرت نظامی را چنین بیان مینماید:
«البتّه ما به یک ضربه نظامی کوبنده هم نیاز داریم، امّا این ضربه آخرین اقدام است. پیش از آن باید کشورهای اسلامی را تضعیف کنیم و از هر سو به اسلام ضربه بزنیم، بهگونهای که آنان نتوانند نیروهایشان را گرد آورند و به جنگ بپردازند.»
وی در ادامه خاطراتش باز به بیان نکاتی میپردازد که همگی حکایت از تمایز انگلیس نسبت به مستعمرین دیگر دارد:
«ما باید بذرهایی بکاریم و به زودی نسلهای دیگری میآیند و آن را تکمیل میکنند. حکومت بریتانیا بر اینگونه بردباری، دیرینه بسیاری دارد و راه را گام به گام باید پیمود.»
اکنون به بیان مصادیق و روشهای انگلیس در استعمار کشورها ـ بهخصوص ایران ـ خواهیم پرداخت. این مصادیق در چهار بخش سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی ارائه خواهد شد. دقت در نوع و گستردگی عملکردها همگی شاهدی بر این خواهد بود که انگلیس خبیثترین استعمارگر دوران است.
فصل اول: جنایات فرهنگی
1. ایجاد فرقههای انحرافی
1-1. فرقه ضالّه بهائیت
ارتباط بهائیت با قدرتهای بزرگ دنیا غیر قابل کتمان است؛ به خصوص پیوند آن با انگلیس که مورد اجماع مورخین است. اعطای لقب «سِر» و نشان «نایت هود» توسط دربار لندن به عباس افندی، پیشوای بهاییان ـ که به پاس خوش خدمتی های وی صورت گرفت ـ از واقعیات مسلّم تاریخ معاصر است که این خوش خدمتی ها شامل تأمین آذوقه برای ارتش بریتانیا در قدس، استفاده از نفوذ و نظریات پیشوای بهاییت، جاسوسی بهاییان در ایران برای انگلیس در هنگامة جنگ بین متفقین و متحدین و… است. جالب آنکه پس از اشغال قدس توسط انگلیس عباس افندی، سلطة انگلیسیها را «برپا شدن خیمههای عدالت» شمرد و البته انگلیس هم عباس افندی را زیر چتر حمایت خود گرفت، جدا از اعطای لقب و نشان، بهاییانِ آن دیار مورد توجه و اطمینان کامل مقامهای انگلیسی حکومت فلسطین بودند و اکثر آنها در مقامهای حساس دولتی مانند فرمانداری، ریاست ثبت اسناد و مأموریتهای بالایی در این سرزمین دیده شدند.(1)
2-1. فرقه ضالّه بابیت
علاوه بر روسیه، مأموران دولت انگلستان نیز از ابتدا سیدعلی محمد باب را تحت نظر داشته و گزارش فعالیتهای وی و پیروانش را به لندن میفرستادند. برابر سند موجود در بایگانی وزارت خارجۀ انگلیس به تاریخ 21 ژوئن 1850 یك مأمور انگلیسی از تهران چنین گزارشی به لندن ارسال داشته است:
«جناب لرد پالمرستون، برحسب تعلیمات جناب لرد اینجانب افتخار دارد شرحی را دربارۀ مسلك جدید باب ارسال دارم…در یك جمله؛ این [در شمارِ] سادهترین مذاهب است كه اصول آن در ماتریالیزم، كمونیزم و لاقیدی نسبت به خیر و شرِّ كلیۀ اعمال بشر خلاصه میشود».(2)
3-1. فرقه ضالّه وهابیت
در کتاب خاطرات مستر همفر،(3) در مورد چگونگی ایجاد فرقه ضاله وهابیت، آمدهاست:
«من گمشدهای را که در جستجویش بودم، در شخص محمد بن عبدالوهاب یافتم. بلندپروازی، آزاداندیشی، ناخشنودی از عالمان زمان و نیز استقلال رأی، مهمترین نقطهضعفهای او بود که ممکن بود از آنها استفاده نمایم و او را بدین وسیله در اختیار داشته باشم.
…محکمترین رابطهها و پیوندها را با محمد ایجاد کردم و همواره به او تلقین میکردم و میگفتم … اگر اکنون پیامبر زنده بود تو را به جانشینی خود برمیگزید. همواره به او میگفتم: امیدوارم اسلام به دست تو زنده شود و تو تنها فردی هستی که میتوانی اسلام را از این پرتگاه نجات بخشی.
… من فوری به دیدار یکی از زنان مسیحی در خدمت وزارت مستعمرات که برای فاسد کردن جوانان مسلمان در آنجا حضور داشتند، شتافتم و شرح داستان را برای او گفتم و نام او را صفیّه نهادم. در آن روز که قرار گذاشته بودیم با محمد به خانه آن زن برویم او در خانه تنها بود، من و شیخ صیغه عقد را برای مدّت یک هفته خواندیم و شیخ یک سکّه طلا مهر او کرد. من از خارج و صفیّه از داخل برای توجیه شیخ محمد عبدالوهاب میکوشیدیم.
… یکبار به دروغ خوابی برای او ساختم، به او گفتم: دیشب در خواب پیامبر را دیدم و صفت پیامبر را چنان گفتم که در منبرها از گویندگان شنیده بودم. او بر یک صندلی نشسته بود و گرد او گروهی از عالمان بودند که هیچ یک را نمیشناختم تا آنکه تو وارد شدی چهرهات نورانی بود؛ هنگامی که نزدیک پیامبر شدی او به احترام تو برخاست و میان دو چشم تو را بوسید و گفت: محمد! تو همنام و وارث دانش و جانشین من در اداره امور دین و دنیا هستی. تو گفتی: ای پیامبر خدا! من از بیان دانشم برای مردم میترسم. پیامبر خدا گفت: «نترس! تو بلند مرتبهای.» محمّد چون این خواب را شنید، از شادی گویی به پرواز درآمد. بارها از من پرسید آیا به راستی این خواب را دیدهای؟ هر بار که میپرسید به او اطمینان میدادم که خواب راست است. فکر میکنم او از همان روز تصمیم گرفت که اندیشههایش را آشکارا بازگو نماید».(4)
2. ترویج و اشاعة مواد مخدر و فحشاء در کشورهای تحت سلطه
1-2. اشاعه تریاک در ایران
پیدایش و گسترش اعتیاد در ایران توسط انگلیس و از سوی «برادران شِرلی» در دوره صفویه رواج داده شد. اما در دوران قاجار، از زمان ناصرالدین شاه در اطراف دارالخلافه در تهران، زمینهای وسیعی به کشت خشخاش اختصاص یافت و سطح کشت آن به حدی زیاد شد که صرفنظر از کفاف مصرف داخلی، سالیانه مقادیر زیادی تریاک به مستعمرات انگلیس صادر میگردید. دولت انگلیس برای معتاد نمودن مردم و گسترش اعتیاد در ایران، ابتدا عوامل خود را مأمور نمود با تبلیغ این که تریاک درمان تمامی دردهاست، مردم ایران را که در آن زمان به دلیل فقر و کمبود پزشک از بیماریها رنج میبردند، به این ماده مخدر معتاد نمودند. دیری نپائید که تریاک به عنوان یک داروی خانگی جای خود را در میان ایرانیان باز کرد و پس از مدتی دولت انگلیس اعلام کرد که سوختة تریاک را با قیمت مناسب از افرادی که از این ماده استفاده میکنند، میخرد.
با گسترش سلطه و نفوذ استعمار غرب و به ویژه آمریکا و انگلیس در ایران، انگلستان با سرمایهگذاری بلندمدت و رواج هر چه بیشتر اعتیاد تلاش کردند با از بین بردن نیروی جسمانی و شخصیت افراد، آنها را تضعیف و از صحنه خارج نمایند تا زمینة سلطه و غارت خود را بیش از پیش فراهم کنند.(5)
2-2. اشاعة فحشا در کشورهای اسلامی
مستر همفر در این باره در کتاب خاطرات خود میگوید:
«دبیرکل وزارت مستعمرات انگلیس، کتابی به من داد تا طی دو روز آن را مطالعه کنم، نام کتاب این بود «چگونه اسلام را نابود کنیم؟» و به راستی که محتوای این کتاب برای من بسیار جالب و برای فعالیتهای آیندهام بهترین برنامه بود. پس از آنکه کتاب را به دبیرکل برگرداندم به من گفت: «دانسته باش که تو در این میدان تنها نیستی… هرگاه عروس دریاها (انگلستان) توانست اسلام را از هم بپاشد و بر کشورهایش تسلّط پیدا کند، جهان غرب و مسیحیت را شاد خواهد کرد، زیرا طی دوازده قرن مسلمانان بر اوضاع مسلّط بوده و هر هجومی را از خود دور میساختند… امروز حکومت انگلیس در فکر این است که اسلام را از درون و با نقشه قبلی و مطالعة دقیق و به مرور زمان نابود سازد… عوامل ما در ترکیه با زیرکی و هوشیاری خاصی همین نقشه را عملی می کنند و در بین مسلمانان راه یافته و به منظور تربیت فرزندانشان مدارسی باز کردند و کلیساها را در میان آنان بنا کرده و شراب و قمار و فحشا را در میان آنان رواج دادهاند و جوانانشان را نسبت به دینشان مشکوک ساختند و میان حکومتهای مسلمانان اختلافاتی ایجاد کردند و خانههای رؤسای آنها را با زنان زیبای مسیحی پر کردند تا شوکتشان ضعیف شود و دینداری آنان رقیق گردد و الفت و وحدتشان از بین برود.»(6)
3. همراهی و حمایت از اهانتکنندگان به اسلام
مسلمانانى كه امروز بتوانند اين موجود موذى و مضر [سلمان رشدی، نویسنده کتاب آیات شیطانی] را كه به عنوان يك عامل پستفطرت و لئيم، براى يك حركت ضدّاسلامى عظيم ظاهر شد از سر راه مسلمانان بردارند، بايد بردارند و مجازات كنند. الآن هم وظيفهى همه است. وظيفهى همهى كسانى است كه اين كار از عهدهى آنها برآيد و دستشان به اين شخص برسد. حالا آنها دنبال اينند كه آيا فتواى امام عوض شده است؟ مگر فتوا قابل عوض شدن است؟ مگر كسى مىتواند نسبت به اين قضيه با كسى معامله كند؟ دولت انگليس بدش مىآيد؟ خوب؛ ما هم از خيلى از كارهاى دولت انگليس بدمان مىآيد! فلان دولت اروپايى ناراحت مىشود؟ ما هم از بسيارى از كارهاى آنها ناراحت مىشويم. مگر ما قول دادهايم كه هر كارى را كه دولت انگليس از آن بدش مىآيد انجام ندهيم؟! دولت انگليس، بيش از همه چيز، از استقلال ايران بدش مىآيد. اينها همان كسانى هستند كه سالهاى متمادى در اين مملكت خوردند و چاپيدند و حالا كه مملكت مستقل است، ناراحتند. ما چه كار بايد بكنيم؟ دولت انگليس، اگر الآن هم فرصت پيدا كند، دلش مىخواهد بيايد در خليج فارس، مثل زمان «لرد كرزن» بايستد و براى دولتهاى اطراف خليج فارس، از جمله ايران، دستور صادر كند! ملت ايران اجازه نمىدهد.(7)
1-3. اهدای جایزه به نویسنده آیات شیطانی
پس از بیست سال که از انتشار کتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی میگذرد ملکه انگلیس طی مراسمی به نویسنده این کتاب لقب «سِر»(8) و منصب «شوالیه گری»(9) اعطا کرد. طبق عرف انگلیس لقب «سِر» و نشان «شوالیهگری» به کسانی اعطا میشود که کارها و خدمات برجسته و ارزشمندی برای دولت انگلیس انجام داده باشند. رشدی پس از دریافت این لقب گفت:
«من از دریافت این افتخار بزرگ احساس هیجان و کوچکی میکنم و عمیقاً سپاسگذارم که کارم به این شکل مورد توجه قرار گرفته است».(10)
2-3. سخنان نژادپرستانه نخست وزیر انگلیس بر ضدّ «اسلام»
بهدنبال سخنان نخست وزیر انگلیس علیه مسلمانان، صدها هوادار گروهک نژادپرست لیگ دفاعی بریتانیا، در خیابانهای شهر مسلماننشین «لوتون» در حدود 35 کیلومتری لندن، علیه اسلام و مسلمانان تظاهرات کردند. دیوید کامرون در آلمان اعلام کرد سیاست چندفرهنگی انگلیس شکست خورده است و باید بر مسلمانانی که وی آنان را افراطی خواند، سخت گرفت. گروهک نژادپرست «لیگ دفاعی بریتانیا» که آشکارا با اسلام و مسلمانان مخالف و در دو سال اخیر بارها تظاهرات خشونتآمیز برگزار کرده است، با الهام از همین قبیل اظهارات افراطی علیه مهاجران و بهویژه مسلمانان، امروز در خیابانهای شهر «لوتون» تظاهرات کرد.(11)
3-3. تولید مقالات ضد اسلامی
تعدادی از اساتید و دانشجویان دانشگاه «لانكستر» انگلیس در پژوهشی با عنوان «چهره مسلمانان در مطبوعات انگلیسی» از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۹ به بررسی ۲۰۰ هزار مقاله در مورد مسائل پیش روی مسلمانان طی این یازده سال پرداختهاند. در این پژوهش به ارتباط اصطلاحات رسانهای در مورد اسلام و مسلمانان با انتشار چهرة نادرستی از این دین مبین پرداخته شده است. بیش از ۱۴۳ میلیون اصطلاح در مورد اسلام و مسلمانان از میان ۲۰۰هزار مقاله مورد پژوهش استخراج شده است كه در مطبوعات بریتانیایی علیه مسلمانان مورد استفاده قرار میگیرد. این گروه تحقیقاتی، تأكید كرده اند: اصطلاحات كلیشهای كه در عناوین مطبوعات مورد استفاده قرار میگیرد، به نوعی ترویج دهنده تصویری منفی از دین اسلام و اقلیت مسلمان در بریتانیا است.(12)
4. تحریف وقایع و حقایق تاریخی
1-4. تحریف حقایق جنگ ایران و عراق
در گزارشی که «فرن تقیزاده»، مجری برنامه «نوبت شما»ی بی.بی.سی نیز آن را در صفحه شخصی فیس بوک خود نشر داده است، جنگ ایران و عراق به نوعی القا میشود که با اینکه هر دو سوی جنگ شیعیان بودهاند، لذا این جنگ صرفاً انتقامجویی فردیِ دو نفر از یکدیگر است و برای شبیه سازی چهرة امام به صورت صدام، در ابتدای گزارش تصویر صدام که سربازان عراقی خاک از شیشهاش میزدایند را به تصویر امام بر فراز انبوهی از مردمِ جمع آمده در میدان آزادی کات میکنند و برای مذهبی نشان دادن صدام، تصویر نماز وی در حرم حضرت امام حسین را نمایش میدهند.(13)
2-4. تحریف نام خلیج فارس
به تحریک انگلیسی ها، عرب ها جرات پیدا کردند نام تاریخی خلیج فارس را به نام مجهول خلیج عربی علَم کنند و پا را از آن فراتر نهاده هرچند صباحی گرد هم بنشینند و ادعای جزایر ایران را داشته باشند که هم اکنون دولت و ملت ما با این پدیده های شوم استعماری دست به گریبان هستند.(14)
5. جنگ تبلیغاتی و رسانهای
1-5. بکارگیری نشریات و روزنامهها
پس از ورود نيروهاي انگليسي به ايران، دولت انگلستان به اين نتيجه رسيد كه به يك سازمان تبليغاتي به مراتب بزرگتر و گستردهتر از دفتر وابسته مطبوعاتي نياز دارند، تا اين سازمان قادر باشد كه احساس عمومي در ايران مبني بر اينكه «متفقين بالاخره از آلمان شكست خواهند خورد» و «پيروزي نهایي از آن آلمان است» را خنثي نمايد. در ماههاي اول سال 1942 انگليسيها اقدام به تأسيس «دفتر روابط عمومي» در سفارت انگليس در تهران نمودند كه در واقع ادارهاي تابع وزارت اطلاعات دولت انگلستان بود. در طول سالهاي جنگ، دفتر روابط عمومي سفارت انگليس در تهران دست به يك سلسله تبليغات و انتشارات وسيع در ايران زد و روز به روز نيز بر وسعت تبليغات خود ميافزود. در آغاز سال 1943 اولين روزنامه انگليسي در ايران با نام «اخبار روزانه تهران»(15) توسط اين دفتر منتشر شد. از طرف دفتر وابسته مطبوعاتي انگليس در تهران نيز يك نشريه هفتگي به نام «تفسير» منتشر ميشد. قسمتي از مطالب اين نشريه شامل اخبار و تفسيرهاي سياسي بود و قسمت عمده آن ترجمه مقالاتي بود كه از سوي وزارت اطلاعات انگلستان در رابطه با مسائل روز و به ويژه با تأكيد بر نقش و سهم امپراطوري بريتانيا در جنگ تهيه ميگرديد. اين نشرية هفتگيِ مصور، خوانندگان و طرفداراني هم در ايران داشت و تيراژ آن به يازده هزار نسخه ميرسيد و توسط سفارت انگليس در تهران توزيع ميشد و براي اكثر رجال و سياستمداران و اعضاي دولت و نمايندگان مجلس فرستاده ميشد.(16)
2-5. راهاندازی شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای
1-2-5. نقشهای خیانتآمیز BBC در ایران
بیبیسی فقط در خدمت وزارتخارجه انگلیس نبوده است و به سرویس اطلاعاتی این کشور اینتلیجنت سرویس؛ هم خدمات ارائه میکند.
برای مثال، در 28 مرداد سال 1332ش این شبکه بهعنوان بازوی اینتلیجنت سرویس عمل نمود B.B.C با عوامل کودتا در ارتباط بود و به آنها پیغام داد که باید عملیات کودتا انجام شود. آنها از طریق بیبیسی این پیغام را در ساعت دوازده شب بدین ترتیب دریافت کردند که گوینده پس از اعلام ساعت دوازده به جای اینکه بگوید: «هم اکنون نیمه شب است» از کلمة رمزی که انگلیس برای اطمینان خاطر دادن به محمدرضا پهلوی برای شروع کودتا در نظر گرفته بودند استفاده کرد و گوینده گفت: «هم اکنون دقیقاً نیمه شب است.»(17)
شبکه B.B.C برای بسیاری از کشورهایی که در سیاستهای خود مشی ضد استعماری را در پیش گرفتهاند، به زبانهای رایج آنها شبکههای رادیویی و تلویزیونی ایجاد کرده است. این شبکه در حالی ادعای مستقل بودن میکند که اولاً بودجة آن بهطور مستقیم از طریق وزارت خارجه انگلیس تأمین میشود ثانیاً مدیران ارشد این شبکه و خبرگزاری از طریق ملکة انگلیس انتخاب و منصوب میشوند. بخش فارسی این شبکه از آغاز تولد خود تا به اکنون توسط مدیرانی از فرقه ضاله بهائیت سرپرستی شدهاند. فرقه بهائیت از مددکاران صهیونیستم و رژیم اشغالگر است. قبلة این فرقه و بیتالعدل آن در فلسطین اشغالی است و هر ساله سران رژیم صهیونیستی طی مراسمهایی مراتب سپاسگزاری خود را از سران این فرقه به دلیل حمایتهای مالی و سیاسی و تروریستی از رژیم صهیونیستی اعلام میکنند.(18)
2-2-5. بودجة ۴۰ میلیون دلاری انگلیس وآمریکا برای «فارسی وان» و«من وتو»
وزارت خارجه انگلیس و آمریکا هدایت کنندة اصلی تلویزیونهای ماهوارهای فارسی زبان هستند و بودجة کلان این شبکهها را تأمین میکنند. این خبر را پایگاه اینترنتی «اخبار روز» وابسته به گروهکهای ضدانقلاب مقیم آلمان منتشر کرده و با اشاره به بیرونقی شبکههای ماهوارهای دارای گرایش سیاسی نوشت:
«امروز حتی تلویزیونهای سیاسی مانند صدای آمریکا هم دریافتهاند که مخاطب برای اخبار و تحلیلهای سیاسی پای آنان نمینشیند. بنابراین تلویزیون «فارسی وان» و «من و تو» برای جلب مخاطب راه اندازی شدند. فارسی وان با پخش سریالهای مطرح جهانی به صورت دوبله شده مخاطبانی را جذب کرد، اما به دلیل همین جنبه سرگرمی صرف، آرام آرام دچار یک فرودستی در جذب مخاطب شد. «من و تو»نیز تجربة مشابهی است که به بخش سبک زندگی غربی و شوهای تلویزیونی و… میپردازد و در کنار شام، مشروبخواری را ترویج میکند. این شبکه در تملک دو ایرانی به نام «کیوان عباسی» و «مرجان عباسی» میباشد و دفتر مرکزی و استودیوی آن در شهر لندن واقع است. این رسانة ضدانقلاب گزارش داد: بنا به گزارشهای رسیده، این افراد بخش عمدهای از بودجة شبکههای «من و تو» را از وزارت امور خارجه انگلیس گرفته اند.(19)
3-5. مقابله و اعمال فشار بر شبکههای مخالف
1-3-5. اعمال فشار و ایجاد محدویت برای شبکهPRESS TV
بر اساس اسناد وزارت خارجه امريکا که از سوي پايگاه ويکيليکس منتشر شده است، وزارت خارجه انگليس در ماه فوريه 2010 در رايزنيهاي خود با سفارت واشنگتن در لندن، بر ضرورت يافتن راههايي براي محدود ساختن فعاليتهاي «پرس تيوي» تأکيد کردهاست. اسناد ويکيليکس همچنين حاکي از آن است که مقامات انگليس در آن زمان در تصميم خود براي ايجاد مشکلات قانوني براي شبکه پرستيوي تجديدنظر کردهاند، اما آنان همچنان در تلاشند تا از طرق ديگر، همچون بهرهگيري از تحريمهاي اعمال شده عليه ايران، اقدامات مدنظر خود را عملي کرده و براي آن توجيهي ارائه کنند. در ماه گذشته، بانک ملي وست مينستر، ادارة بانکداري بازرگاني، حساب تجاري موسسه پرس تيوي با مسئوليت محدود را مسدود کرد و بدون هيچ اعلام قبلي، اعلام کردند که اين حساب در ماه فوريه 2011 به طور دائمي بسته خواهد شد.(20)
همچنین سازمان نظارت بر رسانههای بریتانیا (آفکام) تصمیم گرفته است پخش برنامههای این شبکه [Press TV] را از طریق سرویس پخش دیجیتال ماهوارهای برنامههای رادیو و تلویزیون انگلیس موسوم به «اسکای» حذف کند. این درحالی است که این حرکت، نقض قوانین رسانه ای انگلیس به شمار می آید و در نتیجة فشارهای فزایندة افرادی خاص در خانواده سلطنتی و دولت انگلیس، صورت می گیرد.(21)
6. دین ستیزی و مبارزه با مظاهر دینی
در اين پنجاه سالى كه ما ياد داريم، در اين پنجاه سال عزاى ايران، در اين پنجاه سال مصيبت ايران كه از اين خاندان روسياه به اين ملت وارد شد، اين انگلستانِ بشر دوستِ دموكراتِ امضاكننده اعلاميه حقوق بشر، به حَسَب اقرار خودش، رضا شاه را به سلطنت رساندند. و قريب بيست سال ماها در زحمت بوديم و ملت اسلام در زحمت بود. و محو آثار شريعت را مىخواست بكند. البته موفق نشد اما بنا بر اين بود؛ براى اينكه هر صدايى كه از آن بوى اسلام مىآمد، هر تبليغى كه از آن بوى اسلام مىآمد، درِ آن بسته شده بود.(22)
دويست سال است كه دستگاههاى استعمارى سعى كردند تا اسلام به دست فراموشى سپرده شود. يكى از نخستوزيرهاى انگليس در جمع سياستمداران استعمارى دنيا اعلام كرده بود كه ما بايد اسلام را در كشورهاى اسلامى منزوى كنيم! قبل و بعد از آن نيز پولهاى گزافى خرج شد تا اسلام در درجهى اول از صحنهى زندگى، و در درجهى دوم از ذهن و عمل فردى انسانها خارج شود؛ چون مىدانستند اين دين، بزرگترين مانع در راه چپاول قدرتهاى بزرگ و استكبارى است.(23)
1-6. دشمنی ذاتی، علت مخالفت با اسلام
علت چيست كه با اسلام مخالفند؟ اين قضيه، يكبار ديگر هم در يك برههى تاريخى ديگر اتفاق افتاده است و آن هنگامى بود كه امپراتورى قبلى انگليس يك قرن قبل يا كمى بيشتر سرپرستى دنيا را از آن خود مىدانست! انگليسىها، آن زمان، در همهى دنيا دست و پاى خودشان را باز كرده بودند و هرجا كه از اسلام خبرى بود، نسبت به آن حساستر بودند. من بيست، سى سال پيش از اين، كه در باب مسائل شبه قارهى هند مطالعه مىكردم و مىنوشتم، متوجه شدم در ميان گروههاى استقلالطلب هندوستان كه عليه انگليسىها مبارزه مىكردند و ميان آنها، هم مسلمان بود هم هندو و هم سيك، انگليسىها نسبت به مسلمانان حساسيت خاصى داشتند! آنها با هندوها و سيكها كنار مىآمدند، ولى با مسلمانان آبشان به يك جوى نمىرفت! لذا در وهلهى اول به سراغ مسلمانان مىرفتند تا آنها را سركوب كنند. يك لرد انگليسى در همان روزگار گفته بود: «ما وقتى به تجربههاى زمان خود مىنگريم، احساس مىكنيم اسلام با ما ذاتاً دشمن است!» انگليسىها آن روز به اين نتيجه رسيده بودند و بر اين اساس عمل مىكردند. در افغانستان همين كار را كردند، در هند همين كار را كردند و در ايران نيز همين كار را كردند.(24)
2-6. اسلامستیزی به بهانة مبارزه با تروریسم
انجمن پلیسهای مسلمان انگلیس که دارای 2000 عضو از میان پلیس این کشور است و از مسلمانان عضو پلیس این کشور تشکیل شده است، دربارة اسلامستیزی مقامات انگلیسی به شدت هشدار داده است.
این انجمن در یادداشتی خطاب به کمیسیون تحقیق درباره افراطی گری نوشته است:
«متهم کردن اسلام توسط مقامات این کشور به عنوان انگیزة اقدامات تروریستی اخیر اشتباه بزرگی است. سازمانهای حقوقی مسلمان این موضع را تأیید کردند و این اقدامات را در جهت ترویج اسلام ستیزی، ایراد اتهام به مسلمانان و ایجاد رعب و وحشت از مسلمانان در جامعه انگلیس دانسته اند. انجمن پلیسهای مسلمان انگلیس اعلام کرد: آنچه از آن به عنوان مبارزه با تروریسم یاد می شود منجر به متهم ساختن و مورد هدف قرار دادنِ بیدلیلِ مسلمانان و ایجاد نفرت در میان گروههای مختلف جامعه شده است. این امر، خطر برافروخته شدنِ درگیری قومیتی و نژادی را در کشور تقویت می کند.»(25)
3-6. انتشار مؤلفههای اسلامستیزی در انگلیس
به گزارش ادیان نیوز، در پی پروژة اسلام ستیزی غرب و جنگ آشکار علیه اسلام و مسلمانان، اندیشکده انگلیسی «رانی میدتراست»(26) مؤلفههای اسلامهراسی یا اسلامستیزی را منتشر کرد:
* اسلام باید سفت و سخت، ثابت و بی توجه به تغییرات معرفی شود.
* اسلام باید منزوی و غیر معرفی شود که هیچ ارزش مشترکی با سایر فرهنگها ندارد؛ نه از آنها تاثیر میپذیرد و نه بر آنها تاثیر میگذارد.
* اسلام باید مادون فرهنگ غرب تعریف شود؛ وحشی، غیرعقلانی، بدوی، و مبتنی بر تبعیض جنسیتی.
* اسلام باید خشن، تهاجمی، تهدیدآمیز، حامی تروریسم و عامل «برخورد تمدنها» معرفی شود.
* اسلام باید یک ایدئولوژی سیاسی معرفی شود که از آن برای مصارف سیاسی و نظامی استفاده میشود.
* انتقادات اسلام از غرب باید بدون درنگ رد شود.
* ضدیت با اسلام برای توجیه رفتار تبعیض آمیز با مسلمانان و راندن آنها از جامعه جهانی باید مورد استفاده قرار گیرد.
* ضدیت با مسلمانان باید طبیعی و نرمال پنداشته شود.
بر اساس این گزارش، «اندیشکدة رانی میدتراست» این منشور را در برای مدیران رسانههای مطرح انگلیس و آمریکا ارسال کرده است.(27)
4-6. طرح متحدالشكل نمودن البسه در دوران پهلوی
با استقرار و تثبيت سلطنت پهلوي، دورة اجراي سياستهاي نوين استعمار انگليس نيز فرا رسيد و سياست مذهبزدايي و استحاله فرهنگي از طريق اشاعه فرهنگ تجددگرايي غربي، در دستوركار هيئت حاكمه قرار گرفت. طرح متحدالشكل نمودن البسه از اولين طرحهاي رژيم بود كه قانون آن دردهم دي ماه 1307 ش، به تصويب مجلس رسيد. دولت اين طرح را با سرعت درمورد همه اقشار جامعه به كاربست؛ چنانكه حتي علاوه بر متحدالشكل نمودن لباس مردان، بر پوشش متحدالشكل دختران نوجوان محصل در مدرسه و خيابانها نيز تأكيد ميورزيد و مسئولين دولتي را دركليه شهرها، ملزم به اجراي آن مينمود.(28)
5-6. محدود ساختن روحانيون
درادامة اجراي همين طرح (29) و درجهت وصول به اهداف رژيم، براي محدود ساختن روحانيت، طرح تصديق طلبگي طلاب و روحانيون علوم ديني هم به مرحله اجرا گذاشته شد؛ بطوريكه از آن پس ملبس بودن به لباس روحانيت، مستلزم داشتن تصديق دولتي بود. دولت مي خواست ضمن دولتي ساختن نهاد دين ـ يعني روحانيت ـ به وسيلة صدور جواز عمامه يا تصديق طلبگي، نظارت و كنترل شديد پليسي و نظامي بر وضعيت روحانيت داشتهباشد و تا حد ممكن از شمار اين طبقه بكاهد رضا شاه تا حدودي توانست به اين هدف خود نايل آيد اما هيچگاه نتوانست بطوركلي آنها را منكوب و يا از حركت باز دارد.(30)
6-6. تلاش برای لکهدار کردن چهرة فقها در بین مردم
بر آن شدند كه فقها و علماى اسلام را كه رأس جمعيتهاى اسلامى قرار دارند، با تهمت يا به وسايل ديگر لكهدار و ضايع نمايند. آن شخص بسيار بىآبرو كه عامل استعمار است، در كتابش نوشته: ششصد نفر از علماى نجف و ايران وظيفه خوار انگليس بودند! شيخ مرتضى فقط دو سال حقوق بگير بود؛ بعد متوجه شد! مدركش اسنادى است كه در وزارت خارجه انگلستان در هند بايگانى شده است! اين دست استعمار است كه مىگويد به ما فحش بدهيد تا نتيجه بگيريم. استعمار خيلى مايل است كه همه علما را جيره خوار خودش معرفى كنند، تا علماى اسلام را در ميان مردم بدنام ساخته مردم را از آنان روگردان و منصرف كنند.(31)
7-6. كشف حجاب
مسئله كشف حجاب بانوان ايراني نيز يكي از خواستههاي روشنفكران و متجدّد دين ايراني پس از انقلاب مشروطه بود كه در قالب آزادي زنان مطرح ميشد و از جمله معضلات اجتماعي ايران و مهمترين عامل عقب ماندگي كشور از غرب قلمداد ميشد؛ زيرا آنها رهايي از مشكلات اقتصادي، سياسي و اجتماعي ايران را در اقتباس كامل از كشورهاي اروپايي جستجو ميكردند. بنابراين تبليغات وسيعي در مطبوعات و اجتماعات آن روز درجهت القاي اين انديشه در اذهان جامعه صورت ميپذيرفت. با آغاز سلطنت رضاشاه، در راستاي قوت گرفتن انديشههاي نوگرايي و تجدد طلبي، بر اين تبليغات افزوده گشت، تا جايي كه از حمايت صريح دولت جديد برخوردار گرديد با گسترش بحث حول محور تجدّد مطبوعات و روشنفكران همصدا و همنوا چنين وانمود ميكردند كه تجدّدطلبي مانعي در مقابل دين نمي باشد. بالاخره درسال 1314 ش، مقدمات كشف حجاب فراهم گشت و جلسات كشف حجاب زنان توسط علي اصغر حكمت وزير معارف در شيراز، مشهد و سپس تهران برپا گرديد. اين حركت رژيم با اعتراضات گستردة علما و مردم مشهد و در نهايت به قيام عمومي مردم مشهد در مسجد گوهرشاد منجر شد. با سركوب قهرآميز قيام خونين گوهرشاد، لكة ننگي بر دامان حكومت رضاشاه نشست و چهرهاي زشت از ديكتاتوري وي در اذهان مردم مسلمان و متدين ايران نقش بست.(32)
8-6. تأسيس نهادهاي فرهنگي، در راستاي اهداف تجددگرايانه
همزمان با اين اقدامات سركوبگرانه، رژيم پهلوي به تأسيس نهادهاي علمي فرهنگي، در راستاي به ثمر نشاندن اهداف تجددگرايانه مبادرت ورزيد. اين نهادها در سه بخش پايهريزي و اجرا گرديد كه عبارت بودند از: «دانشكده معقول و منقول»، «مؤسسه وعظ و خطابه» و «سازمان پرورش افكار». به دنبال اجراي طرح تصديق طلبگي، رژيم براي انهدام كامل روحانيت طرح ديگري را به منظور ايجاد مركزي جهت تربيت روحانيِ درباري به اجرا درآورد. اين طرح با تأسيس دانشكده معقول و منقول پيگيري شد و در اول بهمن ماه 1314ش، به تصويب هيئت وزرا رسيد. مهمترين اهداف آن دراختيار گرفتن نبض علوم ديني و سلب نفوذ از حوزه هاي سنتي ديني و ايجاد محدوديت براي روحانيت و پرورش افرادي تربيت شده مطابق با الگوهاي تجددگرايانه رژيم بوده است.(33)
9-6. ایجاد اختلافات مذهبی
در كشور ما و ساير كشورهاى اسلامى، انگليسىها و دستگاه جاسوسى انگليس ميان شيعه و سنى اختلاف ايجاد كردند؛ آنها تجربهى زيادى در اين كار دارند؛ همه بايد مراقب باشند.(34)
امروز يكى از نقاطى كه دشمنِ ما بر روى آن سرمايهگذارى مىكند، مسئلهى اختلافات است. اختلافِ بين اين مذاق سياسى، با آن مذاق سياسى؛ اختلاف بين اين استان با آن استان؛ اختلاف بين اين سليقه با آن سليقه؛ اختلاف بين اين مذهب با آن مذهب؛ يكى از راهها اين است. البته در دنياى اسلام اين را دنبال مىكنند. همين اخيراً در يك گزارشى ديدم و خواندم پارلمان انگليس به دولت كشورشان- مال همين چند هفته پيش است- سفارش مىكند كه در دنياى اسلام، آن نقاطى كه فرقههاى اسلامى و مذاهب اسلامى در آنها باهم توافق ندارند، آنها را جستجو كند، پيدا كند، بر روى آنها تكيه كند؛ يعنى ايجاد اختلاف؛ يعنى جنگ بين مذاهب اسلامى. در داخل هم به يك شكل ديگرى، همانطور كه عرض كرديم، اين را دارند دنبال مىكنند.(35)
7. از بین بردن فرهنگ کشورهای تحت سلطه
استعمارگران اروپايى آمدند و بر مناطق بسيارى از آسيا، آفريقا و امريكاى لاتين تسلّط پيدا كردند؛ ملتهاى آن مناطق را ذليل كردند؛ فرهنگ آنها را، هويّت آنها را، ثروت آنها را به تاراج بردند؛ حتى زبان آنها را، خطّ آنها را، سابقه و سنّت آنها را زير پا له كردند. ملتها را ذليل كردند؛ آنها را دوشيدند؛ ثروت آنها را غارت كردند؛ فرهنگ آنها را نابود كردند؛ تا آن وقتىكه ممكن بود، ماندند، بعد هم رفتند. من نمونههايى از اين قبيل، بعضى را به چشم خود ديدهام، بعضى را شنيدهام و بعضى را خواندهام. يك نمونه، كشور بزرگ و پهناور هندوستان است. انگليسىها از راه دور آمدند؛ اوّل با تزوير و فريب و بعد با سلاح و قوّت نظامى، سرزمين هند را گرفتند. سالهاى متمادى بر اين سرزمين مسلّط ماندند؛ مردم را ذليل كردند؛ بزرگان را نابود كردند و ثروتهاى هند را از بين بردند. انگليس، خزانهى خود و جيب سرمايهداران خود را از سرمايهها و فرآوردههاى هند پر كرد؛ اما هند را در فقر و مسكنت و بدبختى باقى گذاشت. فقط ثروت مادّى نبود؛ ثروت معنوى آنها را هم گرفتند و زبان خود را بر آنها تحميل كردند. زبان رسمى امروز دولتهاى هند و پاكستان و بنگلادش كه مجموعاً شبه قارّهى هند قديم است كه مستعمرهى انگليس بود انگليسى است! آن منطقه دهها زبان محلى داشته است؛ اين زبانها را تا آنجايى كه توانستند، منسوخ كردند و از بين بردند. يك ملت، زبان خود را كه از دست داد، يعنى از گذشتهى خود، از تاريخ خود، از سنّتهاى خود و از ميراثهاى گرانقدر خود منقطع و جدا مىشود و از آنها بىخبر مىماند.(36)
1-7. جلوگیری از وقوع تحولات اجتماعی مثبت
قرن بيستم ميلادى يعنى اين قرنى كه چند ماه قبل به پايان رسيد قرن تحوّلات عظيم اجتماعى و سياسى است. ملتها هركدام برحسب موقعيت، شرايط، استعداد و هوشياريشان، زودتر يا ديرتر، به تحوّلات عظيمى دست پيدا كردند. البته همينجا عرض كنم كه ملت ايران جزو اولين ملتهايى بود كه در اين قرن ميلادى به يك تحوّل عظيم سياسى و اجتماعى دست پيدا كرد؛ يعنى در سال 1905 يا 1906 ميلادى كه برابر است با 1324 يا 1325 قمرى، ملت ايران زودتر از اغلب ملتهاى عالم به يك تحوّل سياسى و اجتماعى نزديك شد كه آن تحوّلى است كه در دوران مشروطيت اتّفاق افتاد. ملت ايران هوشيارى و پيشروى و مجاهدت و شرايط مناسب خودش را با اين عمل ثابت كرد. علماى دين و دلسوزان جامعه، پيشوايان آن حركت بودند. يك غفلت از سوى سياستمداران وابستهى به انگليسِ آن زمان موجب شد كه قدرتهاى غربى و خارجى بتوانند از اين حركت ملت مسلمان سوءاستفاده كنند؛ عدالتخواهى ملت ايران را در قالب از پيش ساختهاى مطابق نظريات خودشان بريزند و حركت ملت ايران را منحرف كنند؛ بعد از چند سال هم سلسلهى پهلوى را بر سر كار آورند. در واقع نزديك به شصت سال حركت ملت ايران و تحوّل كشور را عقب انداختند. اين كار را انگليسىها در حقّ ملت ايران كردند. در واقع دشمنىاى كه در اين دورهى شصت، هفتادساله با ملت ايران شد، يكى از دشمنيهاى فراموشنشدنى و بسيار مهم است؛ و الّا قبل از كشور هند و روسيه و الجزائر و قبل از بقيهى انقلابهاى بزرگ قرن بيستم، ما وارد ميدان تحوّل اجتماعى شديم؛ ما آمديم كشور و سازمان حكومت و نظام اجتماعيمان را متحوّل كنيم. ملت ما در تهران، در تبريز، در خراسان، در فارس، در بسيارى ديگر از نقاط اين كشور، فداكاريهاى بزرگى هم كردند؛ منتها بيگانگان نگذاشتند؛ عامل هم آن سياستمداران وابستهى به غرب بودند. كسانى كه آن روز با غربىها و با قدرت دولت انگليس ميانهى صميمى و گرمى داشتند؛ حركت ملت ايران را منحرف كردند؛ بعد هم رضا خان را سرِ كار آوردند؛ لذا تحول ملت ايران شصت سال عقب افتاد.(37)
منابع فصل اول:
(1). شوقی افندی، قرن بدیع، ج3، ص297، تهران موسسه ملی مطبوعات امری دکتر زاهد زاهدانی، نقل از بهائیت در ایران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص225.
(2). اسناد وزارت امورخارجۀ انگلیس، پرونده شماره 379ـ60ـ152، به نقل از: حقوق بگیران انگلیس در ایران؛ اسماعیل رایین، تهران: انتشارات جاویدان، 1362، ص12.
(3). در بخشهای مختلف کتاب
(4). دستهای ناپیدا، خاطرات مستر همفر
(5). مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مواد مخدر به روایت اسناد ساواک شاکری، عبدالحسین، مواد مخدر و اعیتاد، نشر گوتنبرگ، ص48.
(6). دستهای ناپیدا، خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی
(7). بيانات در ديدار ائمهى جماعات و روحانيون و مبلغين، در آستانهى ماه مبارك رمضان 25/ 11/ 1371
(8). sir
(9). knighthood
(10). روزنامه ایران، 27/3/86، پایگاه الکترونیکی تبیان، 27/3/86.
(11). http://www.fardanews.com/fa/news/136164
(12). http://www.taghribnews.ir/vdcefz8f.jh8xfi9bbj.html
(13). http://www.rajanews.com/detail.asp?id=64184
(14). http://bcir.ir/show.php?page=article&id=215&tbl=6
(15). “Tehran Daily News”
(16). ايران و قدرتهاي بزرگ در جنگ دوم جهاني،دكتر ايرج ذوقي، انتشارات پاژنگ، 1367، ص 124
(17). مصاحبه آقای سلیمی نمین با خبرگزاری پلاک نیوز، مورخ 24/10/87
(18).عبدالله شهبازی، شبکه های اطلاعاتی بریتانیا و ایالات متحده آمریکا، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران سال ششم شماره 23 پاییز 81، ص18.
(19). http://www.khabaronline.ir/detail/149801
(20). http://www.presstv.ir/detail.fa/180752.html
(21). http://www.presstv.ir/detail.fa/204273.html
(22). صحيفه امام، ج3، ص: 333
(23). خطبههاى نماز جمعهى تهران 23/ 04/ 1368
(24). بيانات در اجتماع مردم مشهد مقدس و زائران حضرت ثامن الحجج، على بن موسى الرضا (ع) در روز عيد سعيد فطر 15/ 01/ 1371
(25). http://fa.alalam.ir/node/150951
(26). Runnymede Trust
(27). http://www.adyannews.com/155/4477-news.html
(28). جمعیت فداییان اسلام، بخش اول، تحولات سياسي ، اجتماعي و فرهنگي ايران درآستانه قدرت يافتن رضا شاه
http://www.tebyan.net/index.aspx?PageIndex=1&PID=102834&PARENTID=0&PageSize=1&METADATAID=28762&NAVIGATEMODE=CommonLibrary&VOLUME=1&CONTENT=&PERSONALID=0&BOOKID=99869
(29). سياست مذهب زدايي و استحالة فرهنگي
(30). پیشین
(31). ولايت فقيه، امام خمینی(ره) ص142
(32). جمعیت فداییان اسلام، بخش اول، تحولات سياسي ، اجتماعي و فرهنگي ايران درآستانه قدرت يافتن رضا شاه-
http://www.tebyan.net/index.aspx?PageIndex=1&PID=102834&PARENTID=0&PageSize=1&METADATAID=28762&NAVIGATEMODE=CommonLibrary&VOLUME=1&CONTENT=&PERSONALID=0&BOOKID=99869
(33). همان
(34). بيانات در مراسم شانزدهمين سالگرد ارتحال امام خمينى (ره) 14/ 03/ 1384
(35). بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مردم شهرستان كازرون 16/ 02/ 1387
(35). بيانات در اجتماع بزرگ مردم قم 14/ 07/ 1379
(37). بيانات در اجتماع بزرگ عزاداران در صحن مطهر امام خمينى (ره) 14/ 03/ 1379
فصل دوم: جنایات سیاسی
1- از میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف
1-1. ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری
در ترور نافرجام مرحوم حاج شيخفضل الله نوري (16 ذيحجه 1326) عامل اصلي، «كريم دواتگر» تروريست معروف كميته مجازات است. در اين ماجرا عوامل سرشناس سفارت انگليس چون «ميرزا محمدنجات خراساني» شركت دارند و «مستر اسمارت» نمايندة سفارت انگليس، در محل بازجويي متهمين حاضر ميشود تا به قول تقيزاده كسي نتواند به تروريستها «زور بگويد».(1)
2-1. توطئه قتل امیرکبیر
«جیمز فریزر» مأمور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، در مورد امیرکبیر و مانع بودن او در مقابل سیاست های انگلیس گزارشی می نویسد که در نهایت منجر به کشته شدن قائم مقام می شود:
«بدیهی است در مرحلة اول باید از دستِ وزیری که باعث اصلی همة این بدبختیهاست خلاص شد، کسی که پادشاه خود را در بردگی مطلق نگاه میدارد، کسی که در هر مورد فقط نقش خود را ایفا می کند و به پیشبرد نظرات خویش توجه دارد، در حالی که با روش معیّنی به نظر میآید هر پیشنهاد انگلیس را خنثی می سازد و با آن مخالفت میکند. چنین کسی هرگز نمیتواند در راه اصلاحات اساسی گام بردارد… کسان دیگری هم هستند؛ اشخاصی که اهمیت و ارتقای خودشان را مدیون نفوذ انگلیس می دانند و در نتیجه نسبت به قدرت انگلیس حساسیت دارند و در دست دولت انگلیس آلت و وسیلة مطلوبی خواهند بود. شاه خوشحال خواهد شد که از این بردگی نجات پیدا کند و اگر مطمئن به پشتیبانی مؤثری باشد، در این زمینه همکاری خواهد کرد. قائم مقام دوستان بسیار کمی دارد و دشمنانِ خیلی زیاد، به طوری که کار اگر با مهارت انجام شود، سقوط او را یک مسألة سادهای مینماید.»(2)
3-1. انگليس عامل قتل کنسول آمریکا در تهران
ماژور «ایمبری ویس» کنسول آمریکا هنگام عکسبرداری از سقاخانة شیخهادی ـ که در آن روز، شایعاتی در مورد معجزات آن در افواه بود ـ مورد هجوم و حملة عدّة زیادی از مردم قرار گرفت و به شدت مجروح شد. پس از انتقال به بیمارستان نظمیه، عدهای از مردم داخل بیمارستان شده با داس و قمه و چکش و آب جوش او را به قتل رساندند. حکومت ایران از این فاجعه بسیار پوزش خواست و مسئولیت این واقعه را به گردن تودة متعصّب انداخت. اما اروپاییهای مطلع میدانستند که در شرق، توده همیشه آلتی در دستهای زمامداران پشتپرده است . در نیمة اول قرن اخیر، سفیر روس در تهران به دست توده به قتل رسید و این قتل نتیجة دسیسهای بود که از طرف دربار بر ضدّ او چیده شده بود. اما چه دستهایی ممکن بود توده را بر علیه «ویس» کنسول آمریکا برانگیزد؟
رفته رفته اسم یک نفر در افواه شایع شد. این اسم که نخست به طور نجوا برده میشد و سپس علناً بر زبانها جاری شد، در شماره ۲۴ سپتامبر ۱۹۲۴ روزنامه «هرالد تریبون» چاپ نیویورک فاش گردید و قتل «ماژور ایمبری» به حساب «هارولد اسپنسر» گذاشته شد. وی سالخوردهترین و لایقترین عامل مخفی انگلیس در خاور نزدیک بود، اما پشتیبان این عامل، کمپانیهای مقتدر نفت انگلیس بودند. «ویس» کنسول آمریکا کمی پیش از حادثة قتل، تمام نفوذ خود را به کار انداخته بود تا منابع نفت شمال ایران را از چنگ یک کمپانی انگلیسی به در آورده و آن را به کمپانی مشهور «سینکلر» آمريكا واگذار کند. اما مداخلة او در سیاست نفت، به بهای جان او تمام شد.(3)
2. طراحی کودتاهای مختلف در ایران
1-2. کودتای سوم اسفند 1299
فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه، انگلیس را به طمع بلعیدن کامل ایران انداخت. لرد کرزن انگلیسی با قلدری تمام از احمدشاه میخواست که با امضای قرارداد 1919 ایران را مستعمرة انگلستان نماید. شاه قاجار دریافته بود که امضای این قرارداد، لکة ننگی ابدی بر دامان قاجاریه خواهد گذاشت. مخالفت او با قرارداد 1919 و طرح راه آهن شمال جنوب، با پاسخی کوبنده از سوی انگلیسی های استعمارگر مواجه شد. کودتای سوم اسفند و ظهور قزاقی قلدر در صحنة سیاسی ایران، به احمد شاه نشان داد که استعمار از اهداف استعماری خود در ایران دست برنداشته است.
کودتای سوم اسفند 1299 گام اول استعمار انگلیس در ایران برای اجرای نقشهای بود که برای خاورمیانه در نظر داشت. ایجاد دولت های نظامی حامی انگلستان در منطقه و فراهم کردن شرایط مهاجرت گسترده یهودیان به فلسطین و سپس تأسیس رژیمی صهیونیسیتی در آن سرزمین، هدف اصلی انگلستان در خاورمیانه بود. کودتا، قاجاریه را بیش از پیش ضعیف کرد. حضور عناصر کارکشتهای نظیر «اردشیر جی»و دیگر عوامل استعمار در پشت پرده کودتا، شاه جوان را به وحشت انداخت و ترجیح داد مدتی از ایران دور باشد و این همان چیزی بود که دیکتاتور و حامیان آن دنبال میکردند.
رضاخان ابتدا سعی داشت همچون همتای خود در ترکیه در لباس ریاست جمهوری، سیاستهای انگلستان را در ایران دنبال کند، لذا یک شبه جمهوری خواه شد و عوامل نظامی خود را جهت استقرار جمهوری! به خیابانها گسیل کرد. توطئة سلطنتطلبانِ جمهوریخواه با ایستادگی مردم و علما در فروردین 1303 خنثی شد. دیکتاتور و حامیان خارجی و داخلی او این بار از راه دیگری وارد شدند. ترور مخالفین، ضرب و شتم نمایندگان مجلس و نهایتاً برگزاری انتخابات مجلس پنجم با ارعاب نظامیان و تقلّب و فرستادن نمایندگان رضاخان به مجلس، اقداماتی بود که جهت خلع قاجاریه از سلطنت صورت گرفت. مشاوران دانای رضاخان به او آموخته بودند که باید ظاهرِ قانونیِ تغییر سلطنت در ایران رعایت شود؛ لذا لازم است نمایندگان طرفدار خود را با تقلب وارد مجلس نماید تا آنان به ضرورت خلع سلطنت قاجار و پوشاندن لباس سلطنت بر تن او، تشریفات قانونی را اجرا کنند. البته در اجرای تشریفات قانونی نیز خوی دیکتاتوری خود را بروز داد. گرفتن امضاء از نمایندگان در زیر زمین و تهدید نمایندگان مخالف، بخشی از سناریوی انگلیسی تغییر سلطنت در ایران بود. با خلع قاجاریه رژیمِ کاملاً دست نشاندة پهلوی بر سر کار آمد و به مدت پنجاه و سه سال ایران را در اختیار استعمارگران قرار داد.(4)
2-2. کودتای 28 مرداد
امريكا و انگليس باهم همدست شدند و كودتاى 28 مرداد را راه انداختند و بيست و پنج سال حكومت ديكتاتورى سياهِ مبتنى بر كودتاى سرلشكر «زاهدى» را در ايران سرِپا نگه داشتند.(5)
در جریان ملی سازی صنعت نفت ایران، «آیتالله کاشانی» و «دکتر مصدق» به عنوان راهبران دینی و سیاسی نهضت، توانستند کمر استعمار و دیکتاتوری را بشکنند. آنان نیز توفیق یافتند تا نفت را ملی ساخته و از دشمن، خلع ید به عمل آوردند. در این شرایط، استعمار که نمیتوانست دست روی دست بگذارد و از کف دادن ایران، این لقمه چرب را به نظاره بنشیند، تنها راه پیروزی بر ملت را در ایجاد تفرقه در صفوف متحد آنان میجست. لذا با کمک عوامل داخلی خود ـ همچون مظفر بقاییها ـ به اختلاف افکنی در میان سران نهضت پرداخت. متأسفانه این شگرد موفق از آب در آمد و آنها توانستند کاشانی و مصدق را از هم دور کنند. به تدریج با گسترش کدورتها، زمینه برای وقوع کودتای سیاه 28 مرداد با زمینهسازی انگلیس و اجرایی کردن آن توسط آمریکا به دست «سپهبد زاهدی» کاملاً مهیا شد. پس از کودتا، مصدق به زندان و تبعید و کاشانی به انزوا دچار شد و استعمار بار دیگر به صحنه آمد و برای 25 سال چنان تسمهای از گردة ملت ایران کشید که تاریخ کمتر به یاد دارد تا این که سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی برای نخستین بار، نفت به شکل واقعیِ خود در تملک ملت در آمد و حقیقتاً ملی شد.(6)
3. مقابله و سرکوب نهضتهای ضداستعماری
1-3. مقابله با نهضت جنگل
قیام استقلالطلبانة میرزا کوچک خان جنگلی در شرایطی رخ داد که ایران و جهان شاهد تحولات بزرگی بود. وقوع جنگ جهانی اول، اشغال ایران و تشدید تعدّیات روس و انگلیس، فروپاشی امپراطوریهای تزاری و عثمانی، شرایط جدیدی را به وجود آورده بود و میرزا را در جبهههای متعدّدِ مبارزه با تعدیات روس تزاری، دستاندازیهای استعمار انگلستان، انقلابی نمایان وابسته، روسهای کمونیست شده، شبکه مخفی عوامل انگلستان در ایران، عوامل فرقه ضالّه بهائیت و رژیم کودتایی درگیر نمود. استعمار انگلستان با درک اصالت نهضت جنگل و احساس خطر از ناحیة آن که میتوانست با گسیل قوای خود به تهران و پیوند با شخصیتهای دینی و ملی نظیر شهید مدرس، تمامی برنامههای شوم آنان برای ایران نظیر قرارداد 1919«م» و یا روی کار آوردن دیکتاتوری رضاخانی را به هم بزند، با استفاده از عوامل و امکانات خود در صدد نابودی نهضت جنگل برآمد. دستگاه جاسوسی انگلستان با طراحی نقشهای پیچیده که در اجرای آن از عواملی نظیر انقلابی نماها و چپگرایان وابسته، و دشمنان قسم خوردة اسلام همچون وابستگان به فرقه ضاله بهائیت بهره برد، نهضت جنگل را از دورن با بحران مواجه ساخت و نهایتاً آن را نابود کرد.(7)
2-3. مقابله با قیام دلیران تنگستان
دو ماه قبل از آن كه قواي انگليس بوشهر را اشغال كنند، ژنرال «كاكس» كنسول انگليس در خليج فارس، نامهاي به مرحوم «شيخ محمدحسين برازجاني» روحاني متنفّذ و مجتهد معروف دشتستان نوشت كه جواب آن نامه، انگيزة قيام رئيسعلي دلواري شد. كنسول انگليس در اين نامه از «شيخ محمد حسين برازجاني» خواسته بود كه از نفوذ خود استفاده نموده و از هرگونه آشوب و قيام عليه اشغالگران جلوگيري نمايد و اينكه از دشمني با دولت انگليس نه تنها سودي عائد ملت ايران نخواهد شد، بلكه در صورتي كه ايرانيان وارد جنگ شوند، انگليس يك سوم خاك ايران را تصرف خواهد كرد. شيخ در پاسخ به اين نامه، تمام مصيبتها را از طرف دولت انگليس دانسته و اعلام كرده بود كه چنانچه عمليات انتقامجويانه عليه اشغالگران صورت پذيرد، مسئوليت آن بر عهدة انگليسيها خواهد بود. رئيسعلي در نامههاي متعدد به «شيخ محمدحسين برازجاني» از او براي جهاد و قيام عليه قواي انگليس كسب تكليف ميكند كه سرانجام مرحوم شيخ، صورتي از حكم جهادي كه مراجع شيعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند به ضميمة حكم خود مبني بر وجوب جهاد با كفّار انگليسي و جلوگيري از رخنة آنها به بنادر جنوب و دشتي و تنگستان و لزوم همكاري خوانين اين مناطق و بسيج مردم مسلمان براي رفتن به ميدان جنگ صادر ميكند و براي همة خوانين ميفرستد… بعد از اشغال بوشهر، نيروهاي انگليسي قصد تصرف دلوار را كردند؛ محلي كه پيش از آن چند بار سربازان انگليسي بدانجا يورش برده، اما هر بار طعم تلخ شكست را چشيده بودند. رئيسعلي و شيخ حسين و زايرخضرخان با قيام دليران تنگستان عليه اشغالگران انگليسي وارد نبرد شدند و نيروهاي متجاوز كه قريب پنجهزار نفر بودند در دام دليرمردان تنگستاني گرفتار آمدند و عدة زيادي از بين رفتند… در جريان يكي از اين حملات، رئيسعلي دلواري در سوم سپتامبر 1915 از پشت سر هدف گلولة يكي از همراهان خائنش قرار گرفت و به شهادت رسيد. اما نهضتي كه او درجنوب ايران به راه انداخت، تا سالها ماية وحشت انگليسيها بود.(8)
3-3. انحراف در مسیر جریان مشروطیت
يك عدّه روشنفكر هم بودند كه مزدور و خود فروخته و از عوامل انگليس محسوب مىشدند. بارى؛ مشروطه، قالب و تركيب حكومتىِ انگليس بود. اين روشنفكران به جاى اينكه دنبال دستگاه عدالت باشند و يك تركيب ايرانى و يك فرمول ايرانى براى ايجاد عدالت به وجود آورند، مشروطيت را سر كار آوردند. نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه اين نهضت عظيم مردم كه پشت سرِ علما و به نام دين و با شعار دين خواهى بود، بعد از مدّت بسيار كوتاهى منتهى به اين شد كه شيخ فضل الله نورى را كه اين شهيد بزرگوار همينجا مدفون است در تهران به دار كشيدند. اندك زمانى بعد، سيد عبد الله بهبهانى را در خانهاش ترور كردند. بعد از آنهم سيد محمّد طباطبايى در انزوا و تنهايى از دنيا رفت. آنوقت مشروطه را هم به همان شكلى كه خودشان مىخواستند برگرداندند؛ مشروطهاى كه بالاخره منتهى به حكومت رضاخانى شد.(9)
توطئهاى كه دولت استعمارى انگليس در آغاز مشروطه كرد به دو منظور بود: يكى كه در همان موقع فاش شد، اين بود كه نفوذ روسيه تزارى را در ايران از بين ببرد؛ و ديگرى همين كه با آوردن قوانين غربى احكام اسلام را از ميدان عمل و اجرا خارج كند.(10)
همکاری استعمار انگلیس با روشنفکران غربزده در جریان مشروطیت، اقتدار حاکمیت را از مردم سلب کرد و با تشدید ناآرامی ها و اختلافات داخلی، مانع از استقرار مشروطیت دینی ـ که میتوانست منجر به ثبات و اقتدار ایران گردد ـ شد. استراتژی استعمار انگلیس، تضعیف حکومت مرکزی و تقویت جریانات مرکز گریز بود. استاد شهید مطهری در تحلیلی از اوضاع عصر مشروطه می نویسد:
«یکی از سیاستهای بزرگ امروز دنیا (انگلیس) طرفدار مشروطیت بود و کوشش میکرد مشروطیت در ایران ایجاد بشود و یک سیاست بزرگ دیگر دنیا (روسیه) از استبداد حمایت میکرد و کوشش می کرد که جلو مشروطیت را بگیرد. چرا؟
آنکه طرفدار مشروطیت بود، می خواست بعد از مشروطیت، سیاست خودش را بر ایران تحمیل بکند ـ کما این که همین کار را کرد ـ و آن که مخالف بود، نفوذی داشت و میخواست جلو نفوذ رقیب را بگیرد.
بنابراین اگر کسانی با مشروطیت مخالف بودند، از این نظر بود که دستهای خارجی را میدیدند و میدانستند و پیشبینی میکردند که منظور، مشروطیت واقعی نیست، بلکه یک سیاست خارجی دیگری در کار است. یا اگر کسی مخالف استبداد بود، از آن جهت بود که آن سیاستهایی را که طرفدار استبداد بودند می شناخت و ضررهای سیاست آنها را میدانست.
… قرائن هم نشان میدهد کسانی که مخالف با مشروطیت بودند می گفتند این مشروطیت که میخواهد بیاید، غیر از آن مشروطیتی است که دارند صحبتش را میکنند، مشروطة مشروعه به اصطلاح نیست و نخواهد آمد، مانند مرحوم شیخ فضلالله نوری.»(11)
1-3-3. هدایت عوامل مشروطه
با اين حال در جريان انقلاب مشروطه، روسيه از موقعيت بهتري در ايران برخوردار بود. به همين سبب، تداوم وضع موجود با منافع انگليس همخواني نداشت. از اين رو انگليس كوشيد با تظاهر به حمايت از مشروطهخواهان، آتش انقلاب را در ايران شعلهور سازد و از اين رهگذر بتواند روسيه را از صحنة سياسي ايران خارج كند و هواداران خود را بر صحنة سياست كشور مسلط گرداند. بنابراين هدف اصلي انگلستان از نفوذ در نهضت مشروطه، كنترل نهضت و هدايت آن به سمت مقاصد لندن بود. بدين ترتيب رفتار مزورانه انگليسيها سبب شد كه در اوائل تابستان 1285 عدهاي كه تعداد آنها در عرض 10 روز تا 20 هزار نفر افزايش يافت، در داخل محوطة سفارت انگليس متحصن شوند و مورد استقبال سفارت انگليس قرار گيرند. «سِر دنيس رايت» سفير سابق انگليس در ايران در خاطرات خود در موارد متعددي به برنامهريزي دولت متبوع خود براي تبديل كردن سفارتخانه و كنسولگريهاي كشورش در ايران به «مأمن» و «پناهگاه» مشروطهخواهان جهت پياده كردن مقاصد اصلي خود اشاره كرده است.(12)
4. ایجاد تفرقه و جدایی در بین عناصر ضداستعماری
1-4. ایجاد تفرقه در بین آیت الله کاشانی و مصدق
وقایع خونین 30 تیر و نقشی که آیتالله کاشانی در این قیام داشت، آمریکاییها و انگلیسیها را به این نتیجه رساند که تنها راه شکست دکتر مصدق، از بین بردن حمایت آیتالله کاشانی است. حسین مکی که خود از نزدیک، شاهد وقایع آن زمان بوده، در خاطرات خود مینویسد:
«آمریکاییها و انگلیسیها و عوامل آنها در وقایع 30 تیر 1331 برای برداشتن دکتر مصدق به این نتیجه رسیده بودند که تا آیتالله کاشانی و چند نفر از اعضای مؤثر جبهه ملی که سمت نمایندگی مجلس را دارند با دکتر مصدق متّحد و متّفق میباشند، محال است که بتوانند او را از کرسی نخست وزیری به زیر اندازند. مؤثرترین راه و بهترین راه حصول به این مقصود را برهمزدن اتحاد و اتفاق بین کاشانی و جبهه ملی با دکتر مصدق میدانستند، بنابراین همان سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را به کار بستند و شروع به عمل کردند.»(13)
یکی از طرحهای سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و آمریکا برای تشدید اختلافات، انداختن بمب به خانة علما به نام هواداران مصدق بود. در چارچوب این طرح است که در 10 مرداد 1332 یعنی 15 روز پیش از شروع عملیات، گروهی به نام هواداران مصدق با چوب و چماق به خانه کاشانی حمله کردند و نارنجکی به داخل خانه پرتاب نمودند که به مجروح شدن عدهای انجامید.(14)
5. بکارگیری جاسوس و عوامل نفوذی
موضوع جاسوس پروری انگلیسیها در ایران، پروندهای قطور دارد، «خان ملک ساسانی»، مورخِ پُراطلاع دوران در این زمینه مینویسد:
«در آن ایام سفارت انگلیس هنوز به جاسوسان ایرانی خود حقوق ماهیانه مرتب میداد و آنها را به چهار دسته تقسیم کرده بود: حداقل حقوقشان دویست و پنجاه تومان و حداکثرش هزار تومان بود که این خدمتگزاران سرّی، هر ماهه از بانک شاهی دریافت میداشتند. برخلاف این سی سالة اخیر که حقوق ماهیانه جاسوسان به صورت انعام موقت در آمد و کمپانی نفت سابق از هر کس که خدمت شایستهای دیده بود او را دعوت به آبادان میکرد و پس از پذیرایی شایان، یک جام زرین پر از لیرة طلا که به اصطلاح «فول کاپ» میگفتند به خدمتگزاران صمیمی انعام میداد.
… من که برای جمعآوری تاریخ معاصر ایران همیشه در جستجوی اطلاعات و شناسایی مردم بودم متأسفانه اغلب این خدمتگزاران سفارت را میشناختم».(15)
همچنین یکی از اسنادی که به روشنی اثبات می کند دولت انگلیس از قدیم الایام در کشورهای دیگر جاسوسی میکرده است، کتاب خاطرات مستر همفر (جاسوس) است. آقای همفر در این کتاب اعتراف میکند که وزارت مستعمرات انگلیس برای اغراض گوناگون در بلاد مختلف از جمله ایران،عراق،ترکیه،چین،هند و… جاسوس داشته است.(16)
مواردی که در ادامه به آنها اشاره می شود، تنها نمونه هایی از عملکرد جاسوسهای انگلیس در ایران است:
1-5. ریپورتر انگلیسی
«شاپورجی» ریپورتر فرزند «اردشیر ریپورتر» در اسفند 1351 ش به علّت خوشخدمتی که به کشورش انگلستان کرد به لقب «شُوالیه» و «سِر» نائل شد. روزنامه «دیلیاکسپرس» در مقالهای گوشهای از خدمات وی به انگلیس و آمریکا را ذکر میکند:
«دیروز در کاخ باکینگهام مراسم تجلیل و دادن نشان برقرار بود… کسی که مردم در انگلستان وی را کمتر از همه میشناسند، همان کسی است که بیش از همه به آنها خدمت کرده است. او «سِر شاپور ریپورتر» است که از اتباع دولت پادشاهی انگلستان است ولی در تهران خانه دارد و به سبب خدماتی که به منافع بریتانیا کرده است به دریافت لقب «شوالیه» و عنوان «سِر» نائل شده است. این خدمات بی سر و صدا منافعی به مبلغ صدها میلیون لیره به بریتانیا رسانده و بهنظر میرسد که در آینده نیز بیش از این خواهد رساند. در جریان بحران نفت ایران در اوائل دهه پنجاه هنگامی که محمد مصدق منافع نفتی بریتانیا را ملی کرد و مناسبات دیپلماتیک دو کشور به وخامت گرایید، رایزن سیاسی سفارت آمریکا در تهران بود. از آن دوران او به یکی از خارقالعادترین چهرههای بینالمللی بدل شد».(17)
همچنین«چپمن پینچر»(18) در اینباره میگوید:
«سِر شاپور، 52 ساله، مشاور چندین مؤسسه بزرگ بریتانیاست. او چنان محتاط است که نامی از این مشاوره ها نمی برد، ولی من حدس میزنم که او در تأمین سفارشهای عظیم ایران برای دریافت هواپیماهای کنکورد، تجهیزات دریایی، هاور کرافتها، موشکها و سایر تجهیزات دفاعی نقش داشته است. زمانی که شاه در سال گذشته از تأسیسات دفاعی بریتانیا، به منظور مشاهده عملی هواپیماها و سلاحها، دیدار کرد. سِر شاپور در کنار او بود.»
چگونگی شکلگیری این رابطه یکی از عجیبترین نمونههایی است که نشان میدهد تاریخ، در واقع چگونه ساخته میشود:
«پس از جنگ اول جهانی، پدر او، که او نیز ریپورتر نام داشت ـ زیرا یکی از اجداد او در بمبئی خبرنگار بود ـ مشاور شرقی هیئت نمایندگی بریتانیا در تهران بود. از لندن به ژنرال آیرونساید، فرمانده یکی از نیروهای نظامی بریتانیا در ایران، دستور داده شد که شاه حاکم بر ایران را برکنار کرده و یک حکمران جدید، که بتواند بیشتر و بهتر منافع ملی ایران را تجلی بخشد، بیابد. او [آیرونساید] برای مشاوره نزد آقای ریپورتر رفت. ریپورتر به او گفت تنها یک نفر را میشناسد که واجد کمال، عزم راسخ و توان ذهنی برای انجام این وظیفه است و این شخص رضاخان، یک افسر ایرانی در بریگاه قزاق، است. آیرونساید بلافاصله به رضاخانه علاقمند شد. رضا خان به عضویت دولت منصوب و به زودی نخست وزیر شد. او در سال 1925 خود را شاه اعلام کرد و نام خانوادگی پهلوی را برگزید.»(19)
2-5. كودتاي انگليسي با مهرههاي ايراني
سيدضياءالدين طباطبايي فرزند سيدعلي يزدي از وابستگان دربار محمدعلي شاه بود. در زمان انقلاب مشروطه، وي با پدر روحاني وفادار به سلطنت خود قطع رابطه كرد. پس از فتح تهران به دست مشروطهخواهان، شغل روزنامهنگاري را انتخاب كرد و سردبيري روزنامه طرفدار مشروطة «اسلام» را در شيراز برعهده گرفت. وي مدتي به سياست تزاري تمايل داشت و پس از انقلاب اكتبر خود را به دامن انگليسيها انداخت. قبل از كودتا، رياست كميتة آهن در تهران را عهدهدار بود كه اعضاي آن همه از عوامل انگليس و داشناكها(20) بودند، اعضاي كميته پس از كودتا به مقامات حساسي دست يافتند. علاوه بر اين، وي مدير مسؤول روزنامه «رعد» بود كه در آن آشكارا از انگليسيها و عقد قرارداد 1919 حمايت ميكرد.
سيدضياء و رضاخان هنگام اعلام تشكيل حكومت، مدعي شدند كه با پايان بخشيدن به هرج و مرج داخلي، ايجاد دگرگوني اجتماعي و نجات كشور از اشغال بيگانه، دورة رستاخيز ملي را آغاز خواهند كرد. آنان بلافاصله با شوروي پيمان دوستي بستند و قرارداد 1919 را باطل اعلام كردند. مطابق پيمان دوستي ميان ايران و شوروي، مطالبات رژيم تزاري فسخ، تقريباً همه امتيازات واگذار شده به روسيه در سده نوزدهم ملغي و با گرفتن تضميني مبني بر اين كه سرزمين ايران پايگاهي براي حمله به اتحاد شوروي نخواهد شد، مقدمات تخلية گيلان از نيروهاي ارتش سرخ فراهم شد. آنان در عين لغو قرارداد ايران و انگليس، از مستشاران انگليسي خواستند تا براي سازماندهي دوباره ارتش و نظام اداري باقي بمانند. خود سيدضياء به وزير مختار انگليس گفت كه براي اغفال بلشويكها و ناراضيان داخلي و امكان ايجاد دولت مركزي قدرتمند و مترقي، قرارداد بايد ملغي ميشد. نخستوزيري قاجار براي سيدضياء دولت مستعجل بود، كابينه او پس از 93 روز زمامداري در 4 خرداد 1300 خورشيدي سقوط كرد. اما رضاشاه همچنان وزير جنگ ماند تا به سلطنت رسيد.(21)
3-5. جاسوس در لباس روحانیت
«پاتینجر» جاسوس کارکشته انگلیس با لباس روحانی به هرات رفته و خود را مولوی هندی معرفی کرد، و در هرات به تدریس و در مسجد هرات به پیشنمازی مشغول شد و اهالی را علیه ایران تحریک نمود. او وانمود میکرد که از الهامات روحانی مستفیض و مطّلع میشود و بر همین پایه، اطلاعات قشون ایران را به «کامران میرزا» مخالف دولت ایران میداد و ضمن دادن مشاوره به او، با پرداخت وجه که صندوقدار آن «مانکجی لیمجی» از جاسوسان انگلیس در هند بود، او را قادر به تهیه لوازم جنگ نموده به کمک دولت انگلستان مستظهر میساخت.(22)
6. تجزیة کشورها
1-6. نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران
در زمینه جدایی جزیرة بحرین از خاک ایران و همچنین تصرف جزایر سهگانه «تنب بزرگ» و «تنب کوچک» و «ابوموسی»، شاه و هویدا از خود هیچ اراده و استقلالی نداشتند؛ بلکه قدرت حاکم بر منطقه ـ یعنی انگلستان ـ بود که تصمیم میگرفت. اما آنچه از سخنان شاه و هویدا شنیده میشد، این تصمیم را جزو «سیاست مستقل ملی» خود تلقّی میکردند.
در مورد بحرین، عدم توسل به زور و خشونت را مطرح کردند و در مورد جزایر سه گانه، با استفاده از قوّة قهریه و اشغال نظامی تغییر رویه دادند. این تناقضگوییها و عملکردهای گوناگون شاه و نخست وزیر در واقع پیرو مذاکرات پنهانی میان ایران و انگلستان و امیرنشین شارجه صورت میگرفت، و با توجه به وعدههایی که به شاه در مورد نقش ژاندارم در منطقه داده میشد، سیاست به اصطلاح مستقل ملی شاه نیز تغییر میکرد، که نهایتاً منجر به جدایی بحرین از ایران شد.(23)
2-6. نقش انگلیس در جدایی افغانستان از ایران
در محاصرة قلعه هرات توسط محمدشاه، پاتینجر نزد کامران میرزا رفت و او را از تسلیم شدن باز داشت و مطمئن کرد که دولت انگلستان به ایران اعلان جنگ خواهد کرد و نیز متعهد شد که تا هفت ماه قشون ایران را از دور هرات پراکنده سازد. او در هرات شروع به پرداخت وجه کرد و مبالغ گزافی پرداخت و موجب شد اهالی قلعه بیشتر مقاومت کنند.
«مستر مک نیل» سفیر انگلستان در ایران نیز اطلاعات اردوی ایران را برای او [پاتپنجر] میفرستاد. عملیات پیچدة انگلیسیها در افعانستان علیه ایران با نقش آفرینی پاتینجر و مانکجی که وابستگی مستقیم به سرویس اطلاعاتی بریتانیا داشتند، منجر به جدا شدن هرات از خاک ایران شد.(24)
انگلیسیها با غارت ذخایر و منابع کشور و استثمار صنعتگران و تحصیلکردگان ایرانی و مدیریت بر آنان، صنعت خودشان را به ایرانیان نمایاندند. استبداد حاکم بر ایران نیز در فراهم شدن چنین زمینهای نقش اساسی داشت؛ بدین ترتیب که کلید اقتصاد ایران به دست آنها افتاد، به تدریج افسار سیاست نیز به آنها واگذار شد، و در اندک زمانی یکّهتاز ایران شدند و استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور را در دست گرفتند و رسماً ایران را به همسایة مستعمره (هندوستان) ملحق کردند و نقشة جغرافیایی و استراتژیکی ایران را به سود خود تغییر دادند و برای جدا کردن افغانستان از ایران، جزیرة خارک و بندر بوشهر و خوزستان را به تصرف خود درآوردند و سرانجام طی تحمیل معاهدة پاریس (1273/ 1857م) و به موجب بند پنجم و ششم و هفتم آن، دولت ایران متعهد شد تمام خاک افغانستان را تخلیه و از هرگونه ادعا نسبت به آن پرهیز کند. جدایی افغانستان در دورة صدارت «میرزا آقانوری» ـ که کاملاً به انگلیسیها وابسته بود ـ واقع شد. پس از این، در سراسر خلیج فارس و دریای عمان نفوذ دریایی برقرار گردید و تنها راه بازرگانی ایران از طریق دریای آزاد به دست انگلیس افتاد.(25)
7. ایجاد و تشکیل شبکههای پیچیده و زیرزمینی
1-7. تشکیلات فراماسونری
فراماسونری در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسی به نفع انگلستان کار میکرد، به نحوی که اکثر مقامات مهم مملکتی یا فرماسون بودند و آن مقام به آنها داده میشد؛ و یا پس از اشتغال فراماسون میشدند. در ایران مهمترین تشکیلات سیاسی اداره کننده کشور تا مدتها همین تشکیلات فراماسونری بود که اشرافیت و خانوادههای صاحبمقام و صاحبثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراتوری انگستان را پیاده میکرد. در دوران سلطنت محمدرضا، او ابتدا اجازه تأسیس یک لژ فراماسونری به نام «لژ پهلوی» را داد، که فردی به نام «جواهری» در رأس آن قرار داشت و «ارنست پرون» در این لژ فعّال و همهکاره بود و رابط محمدرضا با لژ محسوب میشد. بدنامی و سوء شهرت فراماسونری در ایران سبب میشد که رابطه محمدرضا با آن بهشدت پنهان نگاه داشته شود، ولی محمدرضا در طول دوران خود همیشه از فراماسونها حمایت میکرد و در جریان کار آنها قرار داشت و آنها نیز بهشدت به سلطنت او علاقه مند و وفادار بودند.(26)
2-7. راهاندازی شبکههای هرمی(گلدکوئیست)
… فعالیت این تجارت خانهها [شبکههای هرمی] آثار متنوعی و قابل توجهی در منطقه خوزستان به وجود آورده است: ایجاد یک گروه بزرگ در سطح منطقه که هواداران زیادی دارد که «مرجعیت» اجتماعی هم دارد و پتانسیلی برای ایجاد شورش در سطح منطقه یا پشتوانهای برای انتخاباتهای آتی در منطقه محسوب میشود.
پیامد دیگر فعالیت این تجارتخانهها، این است که اگر دولت یا نظام بخواهد در مقابل این تجارت مشکوک و آسیبهای اقتصادی آن مقاومت کند، با عکسالعمل شدید اجتماعی تودههای مردم و به خصوص اقشار آسیب پذیر و مستضعف، روبرو میشود و دولت در برابر مردم قرار میگیرد… نکته مهمی که باید بیشتر مورد توجه دستگاههای امنیتی و قضایی خوزستان قرار بگیرد، اثبات ارتباط مستقیم و تقریباً علنی این تجارتخانه ها با گروهک خلق عرب الاحواز و این گروهک با عوامل اطلاعاتی انگلیس در منطقه است. نشانهها و دلایل و قرائن بسیاری حاکی از این ارتباطات وجود دارد که ممکن است در صورت تعلل دستگاههای مربوط، آنها اقدام به از بین بردن و مخفی کردن این قرائن کنند.(27)
8. جلوگیری از رشد و پیشرفت علمی کشورها
1-8. اذیت و آزار و ترور دانشمندان و شخصیتهای علمی
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران در بهمن ماه سال 1357 و بروز تحولات انقلابی در ایران، دولت انگلیس اقداماتی را علیه ایرانیان به خصوص دانشجویان ایرانی در انگلیس انجام داد و سختگیریهایی در این زمینه آغاز نمود که منجر به تشدید تنشها میان دو کشور و برگزاری نخستین تظاهرات مردمی بر ضد انگلیس در اواخر سال 1357 در تهران گردید. با اخراج گروهی از دانشجویان ایرانی از لندن و زندانیشدن شمار دیگری از آنها، دولت ایران به مقامات دولت انگلیس رسماً اعتراض و هشدار داد که این روند در نهایت منجر به تشدید بیشتر تنشها در مناسبات دو کشور میگردد. که در نهایت وزارت خارجه انگلیس در نیمه دوم سال 1359 کاردار و دیگر دیپلماتهای سفارت انگلیس در تهران بجز یک نفر را به لندن فراخواند و سفارت این کشور در ایران را تعطیل اعلام کرد.(28)
2-8. دخالت در مسائل هستهای و صدور قطعنامه علیه ایران
یکی از دخالتهای اخیر انگلیس، دخالت در مسائل هستهای ایران است. این کشور به همراه دو کشور دیگر اروپایی یعنی آلمان و فرانسه همواره با فعالیتهای هستهای ایران مخالفت کردهاند و با دخالتهای خود، زمینة پیشرفت دانشمندان ایرانی را در این عرصه گرفتهاند. علیرغم تأکید مکرر ایران بر مسالمت آمیز بودن برنامههای هستهایاش، کشورهای اروپایی با اعمال فشار علیه ایران، خواستار لغو تمامی فعالیتهای هستهای ایران هستند.
از دیگر اقدامات انگلیس در بحث انرژی هستهای میتوان به تهیه پیشنویس قطعنامه سوم شورای امنیت اشاره کرد که توسط انگلیس به همراه آلمان و فرانسه تهیه شده بود. «گوردون براون» نخست وزیر انگلیس درباره فعالیتهای صلحآمیز چنین گفته است:
«به اعتقاد من روندی که آغاز شده، میتواند به قطعنامه سوم سازمان ملل منجر شود و در صورتی که [ایران] فعالیتهای حساس هستهای خود را متوقف نکند، لندن از صدور قطعنامه سوم تحریم علیه تهران حمایت خواهد کرد.»(29)
9. اهانت و تحقیر مخالفان
1-9. انگشتنگاری از ایرانیان در فرودگاه
سفارت انگلیس در تهران در واکنش به طولانی شدن بازداشت ملوانان بریتانیایی اقدام به انگشتنگاری از ایرانیان متقاضی سفر به انگلیس کرد. سفارت انگلیس در تهران با صدور اطلاعیهای اعلام کرد که از ایرانیها برای سفر به انگلیس، اثر انگشت میگیرد. مطابق این اطلاعیه، هزینه درخواست صدور روادید انگلیس و خدمات کنسولی نیز افزایش یافت. در این اطلاعیه همچنین آمده بود:
«تمامی متقاضیان صدور روادید که پنج سال یا بیشتر دارند باید به منظور حفظ هویت، تسهیل ورود به انگلیس در آینده و مبارزه با جعل روادید یا سوء استفاده از نظام مهاجرت و پناهندگی آن کشور برای اخذ اطلاعات بیومتریک شخصی و تهیه اسکن از اثر انگشتان خود درخواست صدور روادید را شخصاً به سفارت انگلیس ارائه کنند و در صورت خودداری متقاضیان از تهیه اسکن انگشتان، درخواست روادید آنها به جریان نخواهد افتاد.»(30)
2-9. تحقیر زندانیان
به گزارش فارس، در جديدترين پروندة اقدامات وحشيانه نظاميان انگليسي در بصره در سال 2003 و 2007 روزنامه انگليسي «تايمز» از آزار و تحقير جنسي زندانيان عراقي توسط يك نظامي زن انگليسي پرده گشود. اين زن انگليسي متهم به سوء استفاده جنسي از زندانيان عراقي در بصره است. 5 زنداني سابق عراقي اظهاراتي را عليه يك بازپرس زن انگليسي به نام «كيتي» مبني بر آزار جنسي زندانيان عراقي توسط وي مطرح كردهاند. اظهارات آنها در ميان 14 پرونده جديدي بود كه عليه بخش بازرسي ارتش انگليس در بغداد مطرح شده است. بنابر گزارش تايمز، نظاميان انگليسي به طور روزانه در بين سالهاي 2003 و 2007 زندانيان عراقي را در بصره مورد آزار جنسي قرار ميدادند. بازرسان انگليسي همچنين متهم به تهديد و استفاده از خشونت، قراردادن زندانيان عراقي در وضعيت استرس و محروميت از خواب و همچنين قرار دادن آنها در معرض هواي بسيار گرم و سرد و تهديد كردن زندانيان به آزار جنسي خانوادههاي آنها هستند.(31)
10. اعمال نفوذ و دخالت در امور داخلی کشورها
از اول دولت انگليس پدر اين شاه را بر ما تحميل كرد، و بعد هم كه او خيانت به آنها كرد او را اخراج كردند. متفقين ـ كه يكىشان انگلستان بود ـ محمد رضا شاه را بر ما تحميل كردند و تحميلات دولت انگلستان و ظلمهايى كه به ملتهاى ضعيف ـ كه يكى از آنها ملت ماست ـ كردهاند، سابقه زيادى دارد.(32)
در سابق يك سفيرى وارد مىشد ايران، و اين اشخاصى كه براى ملت مثل گرگ به جان ملت افتاده بودند در مقابل آنها مثل روباه بودند. اين براى اين بود كه به مردم اتكا نداشتند. اينها اتكايشان به يك نقطه بود كه مثلًا يا شاه بود كه شاه هم دست نشانده آنها بود، يا نخست وزير بود كه همين طور بود، يا صدر اعظم بود كه اين طور بود. اينها اتكايشان به آنها بود. از اين جهت، وقتى يك سفيرى وارد مىشد به ايران؛ سفير انگليس آن وقتها و حتى خوب، اين را در تاريخ نقل مىكنند كه وقتى كه مرديكه پاشد صدر اعظم را زد به ديوار و مشت تو كلهاش زد كه تو اين كار را چرا نمىكنى يك سفير اين كار را كرد.(33)
ملت ايران چگونه دلش با اينها صاف شود؟! رژيم پهلوى، سرسپردهى انگليس و امريكا بود و محمّد رضا، واقعاً مثل يك مأمورِ امريكا در ايران عمل مىكرد. يك عامل امريكا در رأس يك رژيم وابسته، وظيفهاى نداشت جز اينكه وقتى بگويند فلان نخستوزير را بگذار و فلان نخستوزير را بردار، اطاعت كند. آنها هر كارى مىخواستند، مىكردند. اگر هم يكوقت خودِ او مىخواست نخستوزيرى را بركنار كند و آمريكاييها راضى نبودند، به امريكا مىرفت و اين و آن را مىديد، تا اجازه دهند فلان نخستوزير را بردارد يا بگذارد! وضعيت اينگونه بود. سفراى امريكا و انگليس در تهران، تعيينكنندهى خطوط اساسى اين مملكت بودند. حال مىفهميد كه چرا آمريكاييها عصبانىاند؟ حال مىفهميد كه وقتى دولتمردان امروز امريكا- بخصوص آن وزير خارجهى زشت و نفرتانگيزشان- دور دنيا راه مىافتند و اينجا و آنجا مىگويند «ما مىخواهيم دولت ايران را زير فشار بگذاريم تا سياستهاى خود را عوض كند»، اين سياستها چيست كه مىخواهند عوض شود؟ اينها كسانى بودند كه روزگارى، شاه ايران- آن روسياه نگونبختى كه به اسمِ «شاه» در ايران بود- از سفر ايشان؛ يعنى سفير انگليس و سفير امريكا در تهران، حرفشنوى داشت و هرچه آنها در مسائل اساسى اين كشور مىگفتند، انجام مىداد. اما امروز با نظام و دولتى در ايران مواجهند كه از صد عامل در مسائل اساسى كشورش، يك مورد هم منطبق با خواست امريكا نيست. با نظامى مواجهند كه در بدو استقرار، اوّلين كارش قطع كردن امتيازات اينها بود. در واقع انقلاب اسلامى، اوّل كارى كه كرد اين بود كه به قطع امتيازات انگليس و امريكا در ايران پرداخت. اين هم حقيقتى ديگر راجع به اين انقلاب…در واقع، اين دو[امریکا و انگلیس]، عمده كشورهايى بودند كه در مملكت ما منافع گستردهى نامشروع و غير عادلانه داشتند. البته ما رابطهمان را با دنيا حفظ كرديم و هنوز هم با انگليس رابطهى سياسى داريم. منتها به نظر من، اين رابطه از آن رابطههاى متزلزل است؛ زيرا انگليسىها نمىتوانند از ابراز دشمنى خوددارى كنند و هر چندگاه يكبار، نيشى مىزنند. دولت انگليس اينگونه است. اما به نظر من، بهتر است دولت انگليس در مقابل ايران، قدرى محتاطتر باشد؛ چون سابقهاش در ايران خيلى بد و سياه است. حال كه ملت و دولت ايران، رابطهى سياسى خود را با آن كشور حفظ كردهاند، آنها بايد خيلى محتاطانه عمل كنند و حرفى نزنند كه ملت ايران احساس كند همان اغراض پليد چند دهساله را بازهم حفظ كردهاند. اگرچه انگليسِ امروز، ديگر انگليسِ آن روزها نيست و تمام شده است.(34)
1-10. اعمال نفوذ بر احمدشاه
در سوم آبانماه سال 1299 نورمن وزير مختار انگليس در قصر فرحآباد با احمدشاه ديدار و گفتگو كرد. وي در مذاكرات خود با شاه بر اين امر اصرار ورزيد كه انگلستان قرارداد 1919 را تصويب شده ميداند و از همين رو دولت بايد فرمانده روسي قزاقها را بر كنار سازد و بر اساس اصل دوم آن قرارداد، نيروهاي قزاق تحت فرماندهي افسران انگليسي قرار گيرند. احمدشاه انجام اين خواسته را منوط به موافقت نخستوزير ايران، مشيرالدوله دانست. مشيرالدوله حاضر نشد به خواستههاي انگليس گردن نهد و لذا با فشار دولت استعماري انگليس مجبور به استعفا شد. در شب سوم آبان 1299 ش (26 اكتبر 1920م) كه استعفاي مشيرالدوله هنوز قطعي نشده بود، نورمن، وزير مختار انگليس در ايران با احمدشاه ملاقات نمود و روز بعد گزارش ملاقات خود را با شاه ايران ضمن يك تلگراف با متن زير براي لرد كرزن وزير خارجه كشورش فرستاد:
«پس از اينكه شاه پيشنهاد مرا داير بر انتصاب سپهدار رشتي به جاي مشيرالدوله قبول كرد، مدتي درباره تركيب كابينه با هم تبادل نظر كرديم. لازم است اين را نيز به اطلاعتان برسانم كه قبل از اينكه سپهدار را به عنوان جانشين مشيرالدوله به شاه پيشنهاد كنم با خود اين شخص (سپهدار) تماس برقرار كرده و تعهد قبلي گرفته بودم كه پس از روي كار آمدن درست طبق سياستي كه من پيشنهاد خواهم كرد عمل كند.»
متن اين تلگراف جزو اسناد محرمانه بود. پس از گذشت سي سال، وزارت امور خارجه انگليس اين سند را مانند اسناد محرمانه ديگر منتشر ساخت.(35)
2-10. رضاشاه بازيچة سياست انگليس
در ابتداي سلطنت رضاشاه شاهد گسترش روابط ايران و بريتانيا بوديم. انگليسيها كه در به قدرت رساندن او نقش اساسي داشتند، اصليترين دولت حامي او محسوب ميشدند و در مواقع لزوم از كمك به وي خودداري نميكردند. رضاخان هم پيش از سلطنت و هم بعد از سلطنت از كمك انگليسيها بهرهمند شد. بريتانيا اولين دولتي بود كه حكومت وي را به رسميت شناخت.
در دورة رضاشاه در سال 1312 ه.ش (1933 م) امتياز انگليسيها در زمينة نفت ـ دارسي ـ كه 28 سال ديگر از آن باقي مانده بود، تحت عنوان «الغاي امتياز دارسي براي استيفاي حقوق ملت ايران» لغو شد. به جاي آن قرارداد جديدي به امضا رسيد كه در مجموع به ضرر ايران بود. در قرارداد جديد مدت امتياز دارسي تا سال 1993 يعني زماني كه تصور ميشد منابع نفتي ايران تا آن زمان پايان يافته است، تمديد گرديد. امضاي اين قرارداد و تصويب آن در مجلس، در عمل امكان بازنگري در قرارداد دارسي را از بين برد و خيال انگليس را از جهت نفت ايران آسوده و عمدهترين منافع اين كشور در ايران را تضمين نمود.(36)
11. ارتباط عمیق و نزدیک با صهیونیزم بینالملل
1-11. نقش انگلیس در اشغال فلسطین توسط صهیونیستها
اينها ابتدا كه وارد فلسطين شدند، نگفتند «ما مهاجر به فلسطين مىآوريم.» مردم فلسطين تعجب مىكردند كه اينها چه كسانى هستند كه مىآيند؟! به دروغ گفتند «متخصص مىآوريم!» مطالبى كه مىگويم، مستند است؛ در اسناد وزارت خارجهى انگليس بوده كه افشا شده است. بعضى از وزارتخانههاى امور خارجهى دنيا، اسناد قديمى و كهنه را منتشر مىكنند و در اختيار همه قرار مىگيرد. اسنادى كه عرض مىكنم، امروز بعد از شصت، هفتاد سال در اختيار ما قرار گرفته است. در اين اسناد، افسر انگليسىاى كه در فلسطين مسئول كارى بوده، در گزارش خود مىنويسد: ما به مردم فلسطين گفتيم كسانى كه وارد فلسطين مىشوند، متخصص و مهندسند؛ دكترند و فلان و بهمانند كه مىآيند كشور شما را آباد كنند! وقتى هم سرزمين شما را آباد كردند، مىروند. همين افسر انگليسى در نامهاى نوشته است: ولى ما به اين مردم، دروغ مىگوييم! يهوديان فاقد تخصص و بىهنر را از اطراف دنيا جمع كردند به فلسطين بردند و امكانات و زمين و همه چيز در اختيارشان گذاشتند؛ چون مىخواستند صاحبان اصلى فلسطين را از آن كشور بيرون كنند! از اول، با ترفند وارد شدند و همين كه جاى پايشان محكم شد، دست به حمله زدند.(37)
اسرائيل، از اوّل با ظلم و آدمكشى، با دروغ و فريب به وجود آمده است. در آن روز يك عدّه افراد زورگو و متجاوز، با پشتيبانى دولت انگليس به منطقهى فلسطين آمدند. اهالى آن منطقه را بيرون كردند و فرزندان و بازماندگان آنها- بيش از يك ميليون نفر- هنوز هم در زير چادرها و در شرايط اردوگاهى زندگى مىكنند! زير چادر، يا چيزى شبيه چادر، در كوخها زندگى مىكنند! مردم فلسطين، در خارج از فلسطين، با حال كوخنشينى و اردوگاهنشينى زندگى مىكنند. خانههاى آنها و وطن آنها در اختيار كسانى است كه از اروپا، از استراليا، از آمريكا، از آسيا و از آفريقا به آنجا رفتهاند و يك ملت جعلى و دروغين به وجود آوردهاند و در آنجا به نام يك ملت، زندگى مىكنند و دولتى هم دارند! اساساً چنين ملتى، وجود و هويّتى ندارد.(38)
من خواهش مىكنم جوانانى كه با مسألهى فلسطين خيلى آشنايى و سابقهى ذهنى ندارند، روى اين كلمات تأمّل و درنگ كنند. يك ملت را از خانه و از كشور خود بيرون كنند و يك عدّه آدمهايى را از اطراف دنيا جمع كنند و به جاى آن افراد در آن كشور بگذارند. چرا؟ چون آن جماعتى كه از اطراف دنيا جمع كردند، از يك نژادند؛ نژاد اسرائيلى، نژاد يهودى! يعنى يك حركت نژادگرايانهى زشت كه هرجاى دنيا بهوسيلهى هركسى در ابعاد كوچكتر از اين پيش مىآمد، مايهى ننگ و سرافكندگى بود؛ اما اين را در ابعاد يك كشور به وجود آوردند. چه كسى به وجود آورد؟ در حقيقت انگليس؛ بعد هم امريكا.(39)
اصل ماجراى فلسطين چيست؟ اصل ماجرا اين است كه يك عده از يهوديان متنفّذ در دنيا به فكر ايجاد يك كشور مستقل براى يهوديها افتادند. از فكر اينها دولت انگليس استفاده كرد و خواست مشكل خود را حل كند. البته آنها قبلًا به فكر بودند به اوگاندا بروند و آنجا را كشور خودشان قرار دهند. مدّتى به فكر افتادند به طرابلس، مركز كشور ليبى بروند؛ لذا رفتند با ايتاليايىها كه آن وقت طرابلس در دست آنها بود صحبت كردند؛ اما ايتاليايىها به اينها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگليسىها كنار آمدند. انگليسىها آن وقت در خاورميانه اغراض بسيار مهمِّ استعمارى داشتند؛ ديدند خوب است كه اينها به اين منطقه بيايند. اوّل به عنوان يك اقليت وارد شوند، بعد بتدريج توسعه پيدا كنند و گوشهاى را، آن هم گوشهى حسّاسى را بگيرند چون كشور فلسطين در نقطهى حساسى قرار دارد و دولت تشكيل دهند و جزو متّحدين انگليس باشند و مانع شوند از اينكه دنياى اسلام بخصوص دنياى عرب در آن منطقه اتّحادى به وجود آورد.(40)
منابع فصل دوم:
(1). مفاخر اسلام»، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، ج 11، به نقل از کتاب (تقيزاده زندگي طوفاني، ص 142)
(2). منبع: ابراهیم تیموری، دو سال آخر: یادداشت های روزانه سر جان کمپل دانشگاه تهران، 1384، ص1032.
(3). کتاب «حماسه نفت» http://www.ilna.ir/newsContext.aspx?ID=138301
(4). امیل لوسوئر، زمینه چینی های انگلیس برای کودتای 1299، ترجمه ولی الله شادان، تهران اساطیر، 1370، ص 27 و 134
(5) .بيانات در ديدار استادان و دانشجويان قزوين 26/ 09/ 1382
(6) . ویژه نامه ایام، شماره 46، ص6، نقشها.
(7). ویژه نامه ایام، شماره 43، ص1، کوچک خان بزرگ
(8). . http://bcir.ir/show.php?page=article&id=110
(9) . بيانات در اجتماع بزرگ مردم قم 14/ 07/ 1379
(10) . ولايت فقيه، ص 15
(11) . مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ص156.
(12) .دنيس رايت، ايرانيان در ميان انگليسيها، ترجمه: كريم امامي، تهران: انتشارات نشر نو، 1365، صص 384 ـ 372.
(13) . حسین مکی، خاطرات سیاسی مکی، تهران، علمی، بهار 1372، ص460.
(14). عبدالله شهبازی، مصاحبه با خبرنامه همایش بین المللی پنجاهمین سالگرد کودتای 28.
(15). احمد خان ملک ساسانی، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، تهران، بابک، ص79، 1354.
(16). دستهای ناپیدا، خاطرات مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی
(17). ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ص195.
(18). افسر سابق سازمان امنيت بريتانيا (ام. آي. 6) و روزنامه نگار سرشناس بريتانيا
(19). روزنامه دیلی اکسپرس 21 دارس 1973، ترجمه: نشریه دنیا، دوره دوم، سال 14 شماره اول، 1352، ص31.
(20). یکی از احزاب سیاسی در کشور ارمنستان است که در سال ۱۸۹۰ میلادی در شهر تفلیس توسط کریستاپور میکائلیان، استپان زوریان و سیمون زاواریان بنیاد نهاده شد. نام این حزب را اغلب به اختصار داشناکتسوتیون و اعضاء آن را داشناک مینامند.
(21). جام جم، ايام، ويژه تاريخ معاصر، 5 اسفند 1389، شماره 65
(22). سید مهدی فرخ، تاریخ سیاسی افغانستان، تهران، احسانی، 1371، ص205.
(23). محمد اختریان، نقش امیر عباس هویدا در تحولات سیاسی اجتماعی ایران
(24). سید مهدی فرخ، تاریخ سیاسی افغانستان، تهران، احسانی، 1371، ص205.
(25). http://www.psyop.ir/?p=3172
(26). فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چاپ هشتم، تهران، انتشارات اطلاعات، 1374، ص372.
(27). http://www.aftabnews.ir/vdcb9wb8.rhbf8piuur.html
(28). مقاله روابط سینوسی پر تنش ایران و انگلستان پس از انقلاب، سایت تابناک، مورخه 4/4/1388.
(29). سایت ایران حال، به نقل از خبرگزاری فرانسه، تاریخ 14/6/1386.
(30). سایت دویچه وله شبکه برون مرزی آلمان، مورخ: 1/4/2007.
(31). http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8810121578
(32). صحيفه امام، ج5، ص: 404
(33). صحيفه امام، ج18، ص: 297
(34). بيانات در خطبههاى نماز جمعهى سوم رمضان 1415 14/ 11/ 1373
(35). ر.ك: سيماي احمدشاه قاجار، ج 2، ص 204. محمود حكيمي، تاريخ معاصر ايران در دوره قاجار، نشر نامك، 1388، ص 548 و 549.
(36). انقلاب اسلامي و چرائي و چگونگي رخداد آن، دفتر نشر معارف، 1381، ص 57 ـ 55.
(37). بيانات در خطبههاى نماز جمعه تهران 07/ 01/ 1371
(38). بيانات در مراسم مانور ذو الفقار 05/ 07/ 1376
(39). بيانات در خطبههاى نماز جمعهى تهران 10/ 10/ 1378
(40). بيانات در خطبههاى نماز جمعهى تهران 10/ 10/ 1378