خشيت اولياي خدا از عظمت الهي


عده‌اي گمان مي‌کنند اين ترس و خشيت از روي احساس گناه و از خوف عذاب است؛ اما چنين تصوري در باره پيغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) راه ندارد؛ کساني که مي‌گفتند: مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِك2؛ خدايا من از ترس عذاب تو را عبادت نمي‌کنم. اين ترس به خاطر درک عظمت الهي است كه خداوند گوشه‌اي از آن را به كساني که دوستشان دارد نشان مي‌دهد.  خشيت و اضطراب حاصل از درك عظمت خدا را با مفهوم‌سازي نمي‌توان بيان کرد. همين اندازه مي‌دانيم كه معصومين(ع) و بعضي از اولياي خدا چنان عظمت خدا را درک مي‌کردند که در مقام عبادت اين چنين مضطرب و وحشت‌زده بودند؛ تا حدي که رنگ از چهره‌شان مي‌پريد و حتي گاهي به حالت بيهوشي يا مرگ اختياري مي‌افتادند.
آيات و روايات فراواني در باره خشيت و خوف الهي و اوصاف ائمه اطهار(ع) در اين مقام وارد شده است که انکار آن مثل انکار روشني خورشيد است؛ هر چند درك چنين مقامي براي ما دشوار است. اما ائمه اطهار(ع) براي تربيت ما در جهت درک عظمت خدا راه‌كارهايي را به ما آموخته‌اند كه از طريق آنها در باره آثار عظمت الهي فکر کنيم و در نتيجة چنين تفکري قلب ما هم در برابر عظمت خدا خاشع شود؛ و اگر ما همت داشته باشيم و اين روش‌ها را ادامه دهيم، شايد روزي فرا رسد که پرده‌ برداشته شود و نوري هم بر دل ما بتابد و چيزي از عظمت الهي را درک کنيم؛ تا لياقت ما چه باشد.

 

انديشه در عظمت آفرينش


يکي از راه‌هاي درك عظمت الهي ـ‌كه در روايات هم به آن سفارش شده است‌ـ تفکر در باره آثار اين عظمت در آفرينش است3. ما اگر در روي کره زمين مسافرت ‌کنيم، گستردگي زمين، عظمت کوه‌ها و سلسله جبال بزرگي مثل هيماليا و وسعت درياها و اقيانوس‌ها را ببينيم تا حدي می‌فهميم کره زمين چقدر بزرگ است. اگر مقداري با کيهان‌شناسي آشنا شويم، مي‌فهميم کره زمين با اين عظمت، در برابر منظومه شمسي مثل پرتقالي در برابر يک کوه است. اگر مطالعاتمان را توسعه دهيم و دريابيم که خورشيد ـ‌كه بسيار بزرگ‌تر از زمين است‌ـ و مجموعه ستارگان منظومه شمسي چه وسعتي را در فضا گرفته‌اند، باز مقداري بيشتر به عظمت آفرينش پي می‌بريم. اگر در باره فاصله زمين تا خورشيد مطالعه كنيم مي‌ببينيم اين مسافت به قدري زياد است که نور خورشيد حدود هشت دقيقه طول می‌کشيد تا به زمين برسد. از اينجا مسأله سرعت نور ـ‌که هر ثانيه 300 هزار کيلومتر است‌ـ براي ما مطرح می‌شود. حال اگر يک روز طول بکشد که نور از نقطه‌اي در فضا به نقطه ديگر برسد، چه فاصله عظيمي بين اين دو نقطه است؟ و سرانجام اين‌كه ستاره‌اي وجود دارد که بيش از ده ميليارد سال طول مي کشد تا نور آن به ما برسد و چه بسا زماني نورش به ما برسد كه خود ستاره منفجر شده و ديگر اثري از آن باقي نمانده باشد. عالم آفرينش چنين عظمتي دارد و همه اين‌ها تنها تا جايي است که علم بشر آن را اثبات کرده است.

قطره‌اي در برابر دريا


جا دارد با خود بيانديشيم كه در مقابل چنين آفرينش عظيمي ما چه هستيم؟ آيا بيشتر از يک الکترون؟ با اين وجود آيا شايسته است که در برابر خالق اين عظمت عرض اندام كنيم؟ اما خداي متعال به همين ذره ناچيز ـ‌كه در باره او می‌فرمايد: آيا روزگاري بر انسان گذشت که چيز مذکوري نبود4‌؟ ـ چنان عزتي می‌بخشد که می‌گويد: نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي5 ؛ موجود پستي كه از يک اسپرم در ميان ميليون‌ها اسپرم ديگر، در يک قطره آب گنديده خلق شده، خداوند آن قدر کرامت به او بخشيده که بر ساير موجودات برتري داشته باشد و بتواند به جايي برسد که جانشين خدا شود. در بعضي از روايات توضيحاتي وارد شده که شايد تفسير اين مقام خلافت و جانشيني باشد؛ أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ أَطِعْنِي فِيَما أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ6. خداوند خطاب به بنده خود مي‌فرمايد: من اصالتاً هر چه اراده کنم، تحقق پيدا می‌کند؛ تو را هم ـ‌اگر از من اطاعت کنی‌ـ به جايي می‌رسانم که بالتبع همين‌گونه شوي و هر چه خواستي تحقق پيدا کند. اين عظمت ـ‌که خداوند به انسان می‌دهد‌ـ صفر به علاوه عظمت الهي است. چون انسان از خودش چيزي ندارد؛ خودش همان يك اسپرم در ميان قطره آبي گنديده است. اين لطف الهي است كه شامل حال انسان مي‌شود. اگر انسان عظمت خدا را درک کرد، ديگر نمی‌تواند در برابر خدا قد علم كند و بگويد: تو يکي، من هم يکي! تو گفتي نماز بخوان، اما من حال نماز خواندن ندارم! تو گفتي روزه بگير، اما من حال روزه گرفتن ندارم! تو گفتي احکام خدا را در جامعه اجرا کنيد، اما من دوست ندارم و …
همه عصيان‌ها و طغيان‌هاي بشر از اين است که انسان اندازه خود را در مقابل خدا نمی‌شناسد و عظمت خدا را درک نمی‌کند. اگر چنين بود، مي‌دانست زماني بوده كه لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً؛ يا به فرمايش آيه  ديگر خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً7.
اين چشمه‌اي از تفکر درباره عظمت الهي است؛ انديشه در باره حجم آفرينش. اما اين‌كه خداوند چگونه اين عالم را آفريده است؛ مگر براي او آفريدن يک پشه با آفريدن ستاره‌اي که چند ميليارد سال نوري دور از ماست، تفاوتي دارد؟ إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ8. البته حكمت اقتضا مى‏كند كه آفرينش بعضى از موجودات تدريجى باشد تا مصالحى بر آن مترتب شود. اين هم اراده اوست.

 


جستجو