حضرت زینب علیها السلام ،شمه ای از مناقب وفضائل

زینب علیها السلام دختر علی و زهرا علیهما السلام در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج سالگی مادر خود را از دست داد و از همان دوران طفولیت با مصیبت آشنا گردید . در دوران عمر با رکت خویش، مشکلات و رنج های زیادی را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخی چون اسارت و . . . را تحمل کرد . این سختی ها از او فردی صبور و بردبار ساخته بود (1) .
او را ام کلثوم کبری، و صدیقه صغری می نامیدند . از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود . او زنی عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود . نسب نبوی، تربیت علوی، و لطف خداوندی از او فردی با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طوری که او را «عقیله بنی هاشم » می گفتند . با پسر عموی خود «عبد الله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانی بود که دو تن از آن ها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبد الله الحسین علیه السلام شربت شهادت نوشیدند (2) .
آن بانوی بزرگوار سر انجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله باری از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانی را وداع گفت . در این مقال برآنیم که گوشه هایی از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسی و بیان کنیم .
1- زینت پدر
معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب می کنند، ولی در جریان ولادت حضرت زینب علیها السلام والدین او این کار را به پیامبر اسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند . پیامبر صلی الله علیه و آله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه علی علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معنای «زینت پدر» است برای این دختر انتخاب نمود (3) .

2- علم الهی
مهمترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات – حتی ملائکه – دانش و بینش اوست . «وعلم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکة فقال انبئونی باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین . قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم » (4) ; «سپس علم اسماء [ علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت . بعد آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می گویید، اسامی این ها را به من خبر دهید . عرض کردند: تو منزهی . ما چیزی جز آن چه به ما تعلیم داده ای نمی دانیم; تو دانا و حکیمی .»
و برترین علم ها، علمی است که مستقیما از ذات الهی به شخصی افاضه شود، یعنی دارای علم «لدنی » باشد . خداوند متعال در مورد حضرت خضر علیه السلام می فرماید: «وعلمناه من لدنا علما» (5) ; «علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم .»
زینب علیها السلام به شهادت امام سجاد علیه السلام دارای چنین علمی است، آن جا که به عمه اش خطاب کرد و فرمود: «انت عالمة غیر معلمة وفهمة غیر مفهمة (6) ; تو دانشمند معلم ندیده و فهمیده ای فهم نیاموخته هستی .»
3- عبادت و بندگی
زینب علیها السلام به خوبی از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگی است . «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون » (7) ; «من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادت کنند .»
او عبادت ها و نماز شب های پدر و مادر را از نزدیک دیده بود . او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود: «ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیة الی غد لقد نصلی لربنا اللیلة وندعوه ونستغفره فهو یعلم انی احب الصلوة له وتلاوة کتابه وکثرة الدعاء والاستغفار (8) ; به سوی آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت بگیر شاید بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم . خدا خود می داند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .» در این جملات صحبت از ادای تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است .
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بود به شب در بندند
الا در دوست را که شب باز کنند
حضرت زینب علیها السلام نیز از عاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتی او را از عبادت باز نداشت . امام سجاد علیه السلام فرمود: «ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام وفی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع والضعف (9) ; عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می نمود و در بعضی منازل به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می کرد .»
آن حضرت حتی در حساس ترین شب زندگی; شب هجران از حسین علیه السلام و برادران، تهجد و شب زنده داریش را ترک نکرد . از فاطمه بنت الحسین علیه السلام نقل شده است که فرمود: «واما عمتی زینب فانها لم تزل قائمة فی تلک اللیلة ای عاشرة من المحرم فی محرابها تستغیث الی ربها وماهدات لناعین ولا سکنت لنا زمرة (10) ; عمه ام زینب در تمام شب عاشورا در محراب خویش ایستاده و به پروردگارش استغاثه می کرد . در آن شب هیچ یک از ما نخوابید و صدای ناله ما قطع نشد .»
امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهی است هنگام وداع به خواهر عابده اش می فرماید: «یا اختاه لا تنسینی فی نافلة اللیل (11) ; خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!» این نشان از آن داردکه این خواهر، به قله رفیع بندگی و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده است .
4- عفت و پاکدامنی
عفت و پاکدامنی، برازنده ترین زینت زنان، و گران قیمت ترین گوهر برای آنان است . زینب علیها السلام درس عفت را به خوبی در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود: «ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف یکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکة (12) ; مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت دارد اما عفت می ورزد، نزدیک است که انسان عفیف فرشته ای از فرشتگان باشد .»
زینب کبری عفت خویش را حتی در سخت ترین شرایط به نمایش گذاشت . او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پای می فشرد . مورخین نوشته اند: «وهی تستر وجهها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها (13) ; او صورت خود را با دستش می پوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود .»
شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و می گوید:
ورثت زینب من امها
کل الذی جری علیها وصار
زادت ابنة علی امها
تهدی من دارها الی شر دار
تستر بالیمنی وجوها فان
اعوزها الستر تمد الیسار
«زینب تمامی آن چه بر مادر گذشت را به ارث برد، منتهی دختر سهم اضافه ای برداشت که از خانه اش به بدترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت).
صورت را [در اسارت] با دست راست می پوشاند و اگر پوشش او را نیازمند می کرد، از دست چپ هم بهره می برد .»
و آن بانوی بزرگوار بود که برای پاسداری از مرزهای حیا و عفاف بر سر یزید فریاد می آورد که «ا من العدل یا بن الطلقاء تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن (14) ; ای پسر آزاد شده های [جدمان پیامبر اسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانی، و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی؟ نقاب آنان را دریدی و صورت های آنان را آشکار ساختی .»
5- ولایت مداری
قرآن بدون هیچ قید و شرطی در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و آله و صاحبان امر، یعنی، ائمه اطهار علیهم السلام می دهد . «اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم » (15) ; «از خداوند و رسول و اولو الامر اطاعت کنید .»
زینب علیها السلام که حضور هفت معصوم (16) را درک کرده، در تمامی ابعاد ولایت مداری (معرفت امام، تسلیم بی چون و چرا بودن، معرفی و شناساندن ولایت، فداکاری در راه آن و) . . . سر آمد است . او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلای امام خویش قرار داد و خطاب به ولی خود گفت: «روحی لروحک الفداء ونفسی لنفسک الوقاء (17) ; [ای ابالحسن] روحم فدای روح تو و جانم سپر بلای جان تو باد .» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از علی علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید . زینب علیها السلام به خوبی درس ولایت مداری را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایی در کربلا به عرصه ظهور رساند .
از یک سو در جهت معرفی و شناساندن ولایت، از طریق نفی اتهامات و یاد آوری حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد . از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود: «وانی ترحضون قتل سلیل خاتم النبوة ومعدن الرسالة وسید شباب اهل الجنة (18) ; لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقای جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»
و همچنین در مجلس ابن زیاد (19) ، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبی معرفی نمود .
از سوی دیگر سر تا پا تسلیم امامت بود; چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتی در لحظه ای که خیمه گاه را آتش زدند، یعنی در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان . . . خیمه ها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود: «علیکن بالفرار; فرار کنید . (20) »
از این مهمتر در چند مورد، زینب علیها السلام از جان امام سجاد علیها السلام دفاع کرد و تا پای جان از او حمایت نمود .
1- در روز عاشورا; هنگامی که امام حسین علیه السلام برای اتمام حجت، درخواست یاری نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد . زینب با سرعت حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روی زمین قطع می گردد (21) .
2- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمه ها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولی زینب علیه السلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمی گذارم جان زین العابدین در خطر افتد . اگر می خواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد (22) .
3- زمانی که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیها السلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: ای پسر زیاد! خون ریزی بس است . دست از کشتن خاندان ما بردار . و ادامه داد: «والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنی معه; به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد . اگر می خواهی او را بکشی مرا نیز با او بکش .»
ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندی، که دوست دارد من او را با علی بن الحسین بکشم . او را واگذارید .
البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندی نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است . اگر فقط مساله فامیلی و خویشاوندی بود، باید زینب علیها السلام جان فرزندان خویش را حفظ و آن ها را به میدان جنگ اعزام نمی کرد .
آنکه قلبش از بلا سرشار بود
دخت زهرا زینب غمخوار بود
او ولایت را به دوشش می کشید
چون امام عصر او بیمار بود
با طنین خطبه های حیدری
سخت او رسواگر کفار بود
6- روحیه بخشی
در مسافرت ها و نیز در حوادث تلخ، آن چه بیش از هر چیز برای انسان لازم است، روحیه و دلگرمی است . اگر انسان برای انجام کارهای مهم و حساس روحیه نداشته باشد، آن کار با موفقیت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا با شکست نیز مواجه شود . یکی از بارزترین اوصاف زینب علیها السلام روحیه بخشی اوست . او بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمی را برای تسلای بازماندگان ایفا کرد . پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوی زینب بیشتر ظهور کرد . او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودی قتلگاه تا کوچه های تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود .
نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازش ها به مهر مادری کرد
او حتی تسلی بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که می گفت: «لا یجز عنک ما تری، فو الله ان ذلک لعهد من رسول الله الی جدک وابیک وعمک (23) ; [ای پسر برادر! ] آن چه می بینی (شهادت پدر) تو را بی تاب نسازد . به خدا سوگند! این عهد رسول خدا از جد و پدر و عمویت می باشد .»
7- صبر
یکی از بارزترین اوصاف انسان های کامل، صبر و بردباری در فراز و نشیب های روزگار و تلخی های دوران است . قرآن کریم در آیات متعددی به صابران بشارت داده (24) و پاداش های فراوان آن ها را یادآوری نموده است . زینب علیها السلام از این جهت در اوج کمال قرار دارد . در زیارتنامه آن حضرت می خوانیم: «لقد عجبت من صبرک ملائکة السماء; ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند .» مخصوصا در ماجرای کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، که صبر از روی او خجل است .
خدا در مکتب صبر علی پرداخت زینب را
برای کربلا با شیر زهرا ساخت زینب را
بسان لیلة القدری که مخفی ماند قدر او
کسی غیر از حسین بن علی نشناخت زینب را
. . .
سلام بر تو ای کسی که صبر شد حقیر تو
ندیده بعد فاطمه جهان زنی نظیر تو
در مجلس ابن زیاد; آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب می پاشد و برای آزردن او می گوید: «کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک (25) ; کار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتی؟» او در واقع با تعریض می خواهد بگوید که دیدی خدا چه بلایی به سرتان آورد؟ زینب علیها السلام در پاسخ درنگ نمی کند، گویی از قبل برای این شماتت ها اندیشه نموده و پاسخی آماده کرده است . او با آرامشی که از صبر و رضای قلبی او حکایت داشت فرمود: «ما رایت الا جمیلا (26) ; جز زیبایی چیزی ندیدم .» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت می ماند، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت ها متعجب می شود و قدرت محاجه را از دست می دهد .
ای زینبی که محنت عالم کشیده ای
غیر از بلا و درد به عالم چه دیده ای؟
یارب زنی و این همه استواری و علو
چون زینب صبور مگر آفریده ای؟
8- ایثار
یکی دیگر از صفات حسنه انسان های برتر، مقدم داشتن دیگران بر خود است . امام علی علیه السلام فرمود: «الایثار اعلی الایمان (27) ; ایثار، بالاترین درجه ایمان است .» و فرمود: «الایثار اعلی الاحسان (28) ; ایثار برترین احسان است .»
زینب مجلله در این صفت نیز گوی سبقت را از دیگران ربوده است . او برای حفظ جان دیگران، خطر را به جان می خرد و در تمام صحنه ها، دیگران را بر خود مقدم می دارد . او در ماجرای کربلا حتی از سهمیه آب خویش استفاده نمی کرد و آن را نیز به کودکان می داد . در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت . امام زین العابدین علیه السلام می فرماید: «انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفا من الخبز فی الیوم واللیلة (29) ; عمه ام زینب [در مدت اسارت]، غذایی را که به عنوان سهمیه و جیره می دادند، بین بچه ها تقسیم می کرد، چون آن ها در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان می دادند .»
او سختی ها و تازیانه ها را به جان خود می خرید و نمی گذاشت بر بازوی کودکان اصابت کند .
برای حفظ جان کودکانت در بر دشمن
به پیش تازیانه بازوی خود را سپر کردم
9- شجاعت و شهامت
از صفات بارز پروا پیشگان این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر می باشد . امام علی علیه السلام می فرماید: «عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم (30) ; خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک می باشد .» 
سر شجاعت اولیای الهی نیز در همین است . زینب که خود چنین دیدی دارد، و در خانواده شجاعت تربیت شده است، از جاعت حیدری بهره مند است . او به «لبوة الهاشمیة (31) ; شیر زن هاشمی » لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد می زند، توبیخشان می کند، تحقیرشان می کند، و از کسی هراسی به دل ندارد . او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنی، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد می زند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهری او گوشه ای می نشیند و با بی اعتنایی به سؤالات او تحقیرش می کند، او را «فاسق » و «فاجر» معرفی می کند و می گوید: «الحمدلله الذی اکرمنا بنبیه محمد صلی الله علیه و آله وطهرنا من الرجس تطهیرا وانما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا (32) ; سپاس خدای را که ما را با نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله گرامی داشت، و از پلیدی ها پاک نمود . همانا فقط فاسق رسوا می شود، و بدکار دروغ می گوید، و او غیر ما می باشد .»
و همچنین در مقابل یزید خیره سر، و دهن کجی ها و بد زبانی های او، شجاعت حیدری را به نمایش گذارده، چنین می گوید: «لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک انی لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک (33) ; اگر فشارهای روزگار مرابه سخن گفتن با تو واداشته [بدان که] من قدر و مقدار تو را کوچک پنداشته و سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ می دانم .»
صدای زنده علی به صوت دلپذیر تو
اسیر شام بودی و یزید شد اسیر تو
10- فصاحت و بلاغت
هر خطیبی بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتی، باید بارها تمرین عملی انجام دهد، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانی و جسمانی کاملا آماده باشد تا بتواند خطبه ای فصیح و بلیغ ادا کند . و مستمعین باید با او هماهنگ باشند و الا یارای سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به اینکه فصیح و بلیغ بگوید .
زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگی، گرسنگی، خستگی اسارت، و از نظر روانی داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانی سخن می گوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتی سنگ و خاکروبه بر سر او ریخته اند، با این حال صدای زینب بلند می شود که: «ای مردم کوفه! ای نیرنگ بازان و بی وفایان . . .» سخنان زینب علیها السلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صدای گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد .
خزیم اسدی می گوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنی را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران تر از او ندیدم، گویی زینب از زبان علی علیه السلام سخن می گفت .
و همو می گوید: پیر مردی را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و می گفت: پدر و مادرم فدای شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوان ها و زنان شما نیکوترین زنان هستند . نسل شما بهترین نسلی است که نه خوار می گردد و نه شکست می پذیرد (34) .
علم و فصاحت

چنان که در بخش نخست این مقاله اشاره شد، علم حضرت زینب علیهاالسلام از ناحیه خداوند است؛ چرا که به قول امام سجاد علیه السلام او عالم غیر معلمه است و مواردى که در زندگى آن حضرت واقع شده است نیز مسئله را تأیید مى کند. در ذیل برخى از این موارد را با هم مى خوانیم:
1. شجره نبوى
روزى حسنین علیهماالسلام درباره کلام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پیرامون امور حلال، حرام و شبهه ناک بحث مى کردند، حضرت زینب علیهاالسلام نیز در بحث آنان شرکت کرد و درباره سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله توضیح مى داد و تجزیه و تحلیل مى نمود. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از بیانات زینب علیهاالسلام متعجّب شده بودند. وقتى سخنان زینب علیهاالسلام به پایان رسید، امام حسن علیه السلام رو به خواهرش کرد و فرمود: «اِنَّکِ حَقّا مِنْ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مِنْ مَعْدِنِ الرِّسالَةِ؛ به راستى که تو از درخت نبوت و از معدن رسالت هستى.» یعنى علم و سخنانت از مرکز نبوت و مخزن رسالت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ریشه مى گیرد.
2. خطبه هاى زینب علیهاالسلام
خطبه هاى زینب علیهاالسلام در کوفه و شام با آنکه در سخت ترین شرایط روحى و نبود زمینه هاى مثبت براى یک سخنرانى خوانده شده است، اما واژه واژه آن بیانگر اوج مقام علمى زینب علیهاالسلام است.
«بشر بن حزیم اسدى» یکى از شخصیّتهاى معروف آن روزگار مى گوید: «سوگند به خدا! هرگز زنى را که سرا پا شرم و حیا باشد، سخنران تر از زینب علیهاالسلام ندیده ام. او گویى از زبان پدرش امیر المؤمنین على علیه السلام حرف مى زد و سخن گفتن را از آن حضرت فرا گرفته بود.»
فریشلر، نویسند و محقق غربى، مى گوید: «ایراد آن نطق در کوفه، ثابت مى کند که آن همه مصایب و سختیها نتوانسته بودند روحیّه آن زن (زینب علیهاالسلام ) را متزلزل کنند؛ در صورتى که این خطر وجود داشت که در حال سخنرانى وى را به قتل برسانند.»
3. کرسى تدریس
ماجراى جنگ «جمل» و «صفین» که در سال 36 ه . ق به بعد رخ داد، باعث شد حضرت على علیه السلام و افراد خانواده اش به عراق آمدند و در کوفه سکونت گزیدند. در نتیجه، زینب علیهاالسلام نیز حدود چهار سال در کوفه ماندگار شد و این مدّت فرصتى بود براى زنان کوفه که از مقام علمى او بهره گیرند؛ لذا به وسیله مردان خود از حضرت على علیه السلام خواستند که با زینب علیهاالسلام سخن گوید و رضایت او را براى تدریس و تشکیل مجلس درس براى بانوان جلب کند.
حضرت زینب علیهاالسلام از این درخواست استقبال و اعلام کرد: «در هر روز با مداد، مجلس درس در خانه امیر المؤمنین على علیه السلام براى بانوان برگزار مى شود.»
زنان کوفه نیز با شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدند؛ لذا مشتاقانه هر روز در کلاس درس زینب علیهاالسلام شرکت نموده، کسب علم و دانش مى کردند. زینب علیهاالسلام در این مجالس، به تفسیر قرآن، احکام، مباحث تربیتى و … مى پرداخت و باعث ارشاد و راهنمایى بانوان مى شد.
آن حضرت شاگردان بسیارى را تحت آموزش خود قرار داد و آنان را تربیت کرد.
برخى از آنها به ازدواج کسانى در آمدند که از مقام و موقعیّت نظامى یا سیاسى بالایى بر خوردار بودند و توانستند با برخوردهاى صحیح، افکار شوهران خود را اصلاح کنند و آنان را با مکتب اسلام آشنا نمایند و همین طور توانستند در جامعه تأثیرگذار شوند و نسلهاى بعدى را با دستورات اسلام آشنا سازند.
و. معیار انتخاب همسر و احترام به شوهر
زینب علیهاالسلام فقط در شجاعت و خطبه خوانى و پیام رسانى الگو نیست؛ بلکه در انتخاب شوهر و معیارهاى صحیح آن و همین طور شوهر دارى براى تمام بانوان مى تواند الگوى عالى باشد.
دختر على علیه السلام وقتى به سن ازدواج رسید، خواستگاران بسیارى داشت که هر کدام از آنان داراى پست و مقام یا داراى ثروتهاى کلانى بودند و حاضر بودند مهریه هاى سنگینى قرار دهند؛ ولى زینب علیهاالسلام آنها را ردّ مى کرد و حتّى حاضر نمى شد با برخى از آنان سخن گوید.
روزى از ایشان سؤال شد: اى دختر امیر المؤمنین! چرا خواستگارانت را جواب مى کنى؟ دختر على علیه السلام فرمود: دلیل دارد. گفتند: علّت چیست؟ فرمود: من هم مانند مادرم فاطمه علیهاالسلام براى ازدواج ملاک و معیارى دارم و نخستین معیار براى ما و پیروانمان (شیعیان) بندگى خداوند است و اخلاق نیک، نه ثروت و مهر بالا.
با آن معیارها، عبداللّه جعفر را که مرد متدین و داراى اخلاق نیک بود، انتخاب نمود و سعى کرد در زندگى و کارها رضایت او را جلب نماید که به نمونه هایى اشاره مى شود:
1. هنگام ازدواج
از آنجا که زینب علیهاالسلام علاقه سرشار و وصف ناپذیرى به برادرش حسین علیه السلام داشت و از آینده انقلاب او خبردار بود و همین طور نقشى که باید در آن انقلاب ایفا کند، وقتى «عبداللّه بن جعفر» به خواستگارى او آمد، بنا شد دو شرط ذیل در ضمن عقد قرار داده شود و على علیه السلام نیز عقد را مشروط به این دو شرط نمود:
1. هرگاه زینب علیهاالسلام خواست براى دیدار برادرش حسین علیه السلام از خانه بیرون رود، مجاز باشد؛
2. اگر زینب علیهاالسلام خواسته باشد در سفرهاى برادرش حسین علیه السلام همراه او برود، عبداللّه جعفر جلوگیرى نکند.
2. هنگام حرکت به سمت کربلا
بر اساس دو شرط پیش گفته، زینب علیهاالسلام مى توانست بدون اجازه شوهر همراه با برادرش به سفر کربلا برود؛ ولى با این حال رضایت فعلى شوهر را نیز جلب کرد و هنگام حرکت به سوى عراق نزد شوهر آمد و چنین گفت:
«اى عبداللّه! برادرم عازم عراق است. محبّت سرشار مرا به او مى دانى. من به گونه اى هستم که لحظه اى بدون او نمى توانم زندگى کنم. نظر به اینکه سفر براى زنان بدون اجازه شوهر روا نیست، اینک براى طلب اجازه نزد تو آمده ام… .»
اشک از چشمهاى عبد اللّه جارى شد و خطاب به زینب علیهاالسلام گفت: «زینب جان! این چه دگرگونى و حالتى است که در تو مى بینم؟ هر کارى که دوست دارى، انجام بده! از طرف من مانعى نیست.»
زینب علیهاالسلام بسیار خرسند شد و روح و قلبش آرام گرفت و مهیّاى سفر گردید.
این حرکت زینب علیهاالسلام نشان مى دهد که در اوج طوفان عاطفه که احساس جدایى از برادرش حسین را دارد، باز هم نهایت درجه احترام به شوهر را فراموش نمى کند و جلب رضایت او را کاملاً مد نظر قرار مى دهد.
3. جهاد فرزندان با اجازه شوهر
روز عاشورا زینب علیهاالسلام پسران خویش «عون» و «محمد» را آماده جنگ و شهادت کرد. آن گاه نزد برادرش حسین علیه السلام رفت و اجازه خواست تا فرزندانش به میدان بروند.
نخست حضرت اجازه نداد و فرمود: «زینب جان! شاید همسرت عبد الله راضى نباشد.»
زینب علیهاالسلام پاسخ داد: چنین نیست، بلکه شوهرم به من سفارش کرد که: پسرانم در کارزار جلوتر از پسر برادرت به میدان بروند.»
بنابراین، دو باره اجازه خواست و اصرار کرد. سرانجام امام حسین علیه السلام اجازه داد و آن دو برادر به جنگ پرداختند. محمد به زمین افتاد. عون در کنار بدن غرق به خون او حاضر شد و گفت: «برادر جان! شتاب مکن! من نیز به زودى به تو مى پیوندم.» عون نیز به جنگ ادامه داد تا شهید شد. امام حسین علیه السلام پیکر به خون آغشته آن دو را در آغوش گرفت و به خیمه آورد. زینب علیهاالسلام که به استقبال همه شهدا مى آمد، به استقبال جنازه فرزندانش نیامد؛ مبادا بر اثر بى تابى او برادر شرمنده شود.
ز. نظم و استفاده از وقت
یکى از مسائل مهمى که باعث موفقیت انسان مى شود، نظم و برنامه ریزى و استفاده بهینه از زمان در زندگى است. بدون نظم و برنامه، هر چقدر هم هدف و مقصد ارزشمند باشد، باز راهى به جایى نمى برد. حضرت زینب علیهاالسلام شاگرد مکتب پدرى است که در آخرین لحظه شهادت به حسنین علیهماالسلام فرمود: «أُوصِیکُمَا… بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ؛ شما را به تقوا و نظم در کارها سفارش مى کنم.»
لذا در تمام امور از جمله: شوهردارى، بچه دارى، کار منزل، رسیدگى به آموزش و تعلیم و تربیت شاگردان، صله رحم، حل و فصل مشکلات دیگران، رسیدگى به امور هیچ مدیرى در برنامه ریزى و رسیدن به آرمانهاى خود نمى تواند موفق باشد، مگر آنکه نخست مدیر خود گردد و پیش از مدیریت بر دیگران، نخست قادر به اعمال اراده در خود و مالک نفس خویشتن باشد
فقرا و بینوایان، مسائل عبادى و… داراى نظم بود؛ مخصوصا در اداره اسرا و برنامه هایى که در کوفه و شام اجرا کرد، به خوبى از نظم و برنامه ریزى جهت استفاده بهینه از وقت بهره گرفت.
مورخان نقل مى کنند: «زینب علیهاالسلام براى وقت خویش بسیار اهمیت قائل مى شد؛ به گونه اى که در منزل هم گندم آرد مى کرد و هم ذکر مى گفت و یا این که هنگام بازى با کودکانش مطالبى نیز به آنان مى آموخت و یا اینکه هنگام دید و بازدید از دوستان و آشنایان، نکته هایى آموزنده از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى کرد تا هم دید و باز دید شده باشد و هم مهمانان با سخنى از سخنان رسول خدا صلى الله علیه و آله بیشتر آشنا شوند. هیچ گاه دیده نشده که حضرت وقتش را بیهوده به هدر دهد.»
ح. تدبیر و اندیشه
یک عمر آگاهى و کارورزى، زینب علیهاالسلام را پخته و ورزیده کرده بود؛ به ویژه آنکه تحت لواى برادرش امام حسین علیه السلام قدم بر مى داشت. آنچه فرا گرفتنى بود، امام در جریان این نهضت و در طول مدت مبارزه اش به وى گوشزد کرده بود و او نیکو مى دانست که چگونه گام بردارد تا به نتیجه مطلوب برسد.
خطبه ها و سخنرانیهاى زینب علیهاالسلام آن گونه نبود که بر اثر تحریک عواطف و ناراحتیهاى روحى و فشار مصایب گفته شود؛ بلکه از روى نقشه دقیق و تدبیر شده و منظم، هر قسمت در جاى خود و در حد لزوم و فرصت گفته شد و جایگاه سکوت و خاموشى وى نیز حساب شده بود. حضرت مى دانست در کجا حرف بزند و کجا ساکت باشد؛ کجا مردم را به گریه اندازد و در کجا بى اعتنا در برابر حوادث بگذرد. زینب علیهاالسلام سخنان خود را بیهوده بر زبان جارى نساخت؛ بلکه در جایى که لازم بود خود و خاندانش را معرفى کرد.
در کوفه آن چنان مردم را گریاند که انقلابى بر پا ساخت و در مجلس یزید آن چنان بر سر یزید فریاد کشید که گویى هیچ ترسى ندارد و گاه به على بن الحسین علیهماالسلام سفارش مى کرد: «اى عزیز برادر! با یزید جز با گفتار نرم و ملایم سخن مگو؛ او ستمگر تیره بخت و سنگدل است.»
ط . مدیریت زینب علیهاالسلام
حضرت زینب علیهاالسلام در انقلاب تاریخى و عظیم کربلا، سه وظیفه مهم بر دوش داشت که با درایت و موقعیت شناسى و صبر و شکیبایى خود توانست این سه وظیفه مهم را بعد از شهادت امام حسین علیه السلام به نحو احسن و با مدیریت قوى به پایان رساند:
اول، از حجت خدا و امام وقت، حضرت سجاد علیه السلام حمایت کند و ایشان را از گزند دشمن حفظ نماید؛
دوم، پیام شهیدان کربلا را به همه جا برساند و راه آنها را دنبال کند و این از همه مهم تر بود؛
و سوم، طبق وصیت برادرش امام حسین علیه السلام از خانواده هاى شهیدان و کودکانى که پدران آنها به شهادت رسیده اند، حمایت و سرپرستى کند و روحیه آنها را در سطحى عالى نگاه دارد.
دکتر عایشه بنت الشاطى، محقق و نویسنده مصرى، در باره وظیفه حقیقى زینب علیهاالسلام بعد از ماجراى کربلا، چنین مى نویسد: «به نظر من، وظیفه حقیقى زینب علیهاالسلام بعد از فاجعه کربلا شروع شد و آن وقتى بود که موظف شد از او روحیه اى عظیم داشت و در مواقع مناسب مى توانست خونسردى خود را حفظ کند و در هیچ یک از حوادث روحیه خود را از دست نداد
دختران بى سرپرست بنى هاشم که مردان خود را از دست داده بودند، حمایت و نگه دارى نماید و تا پاى جان از جوانى مریض (زین العابدین علیه السلام ) دفاع کند…، وظیفه دیگر زینب علیهاالسلام این بود که نگذارد بعد از آن ماجراى کربلا، خون شهدا به هدر رود.»
و زینب علیهاالسلام در تمام برنامه هاى فوق با مدیریت قوى و محکم پیروز و موفق گشت. روشن است هیچ مدیرى در برنامه ریزى و رسیدن به آرمانهاى خود نمى تواند موفق باشد، مگر آنکه نخست مدیر خود گردد و پیش از مدیریت بر دیگران، نخست قادر به اعمال اراده در خود و مالک نفس خویشتن باشد و بداند در هر موضع چگونه باید حرکت کند و زینب علیهاالسلام مى دانست.
زینب علیهاالسلام زنى بود که مسلّط بر خویشتن و مالک خشم و غضب خویش بود و مى توانست عواطف خود را مهار کند. وى در شرایطى نبود که حزن و تأثّر بر او سیطره یابد. او مالک اعمال خود بود؛ اگر چه همدم حزنها و مصیبتها و هم پیمان سختیها بود.
او روحیه اى عظیم داشت و در مواقع مناسب مى توانست خونسردى خود را حفظ کند و در هیچ یک از این حوادث روحیه خود را از دست نداد و دچار تزلزل روانى نشد و یا دست و پاى خود را گم نکرد؛ زیرا توکّل به خدا داشت و مى دانست صبر در برابر سختیها، پاداشى بس عظیم دارد.
از چمن تا انجمن جوش بهار زینب است گر شهادت گل کند عطر مزار زینب است
زیور انس و محبت زینب خُلق و وفا زن، طلا باشد اگر در وى عیار زینب است

پی نوشت ها:
1) شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعة، (تهران، دار الکتب الاسلامیة) ج 3، ص 46 .
2) همان، ج 3، ص 210 .
3) همان، ج 3، ص 39 .
4) بقره/31- 32 .
5) کهف/65 .
6) شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، (تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم، 1331 ه . ش) ج 1، ص 298 .
7) ذاریات/56 .
8) محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 6، ص 238 .
9) ریاحین الشریعه (پیشین)، ج 3، ص 62 .
10) همان، ج 3، ص 62 .
11) همان، ص 61- 62 .
12) نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466 .
13) جزائری، الخصائص الزینبیه، ص 345 .
14) محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، (بیروت، دار احیاء التراث العربی)، ج 45، ص 134 .
15) نساء/59 .
16) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام، فاطمه علیها السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .
17) الکوکب الدری، ج 1، ص 196 .
18) بحار الانوار (پیشین)، ج 45، ص 110- 111 .
19) همان، ج 45، ص 133 .
20) همان، ج 45، ص 58، ومعالی السبطین، ج 2، ص 88 .
21) بحار الانوار، (پیشین)، ج 45، ص 46 .
22) همان، ج 45، ص 61 .
23) همان، ج 45، ص 179 .
24) مثل بقره/155 و . . . .
25) بحارالانوار، (پیشین)، ج 45، ص 115- 116 .
26) همان، ص 116 .
27) میزان الحکمة، ج 1، ص 4 .
28) همان .
29) ریاحین الشریعة، (پیشین)، ج 3، ص 62 .
30) نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182 .
31) زیارت نامه حضرت زینب علیها السلام .
32) بحار الانوار، ج 45، ص 154 و ص 115 .
33) همان، ص 134 .
34) همان، ج 45، ص 108 و ص 110 .

 


جستجو