ذلت وفرمانبرداري فرومايگان ممنوع
حضرت در روز عاشورا نيز مسأله ايستادگي در برابر ظالم را بدين شكل بيان مي دارد: ” آگاه باشيد زنازاده پسر زنازاده مرا بين دو كار مخير گردانيد: شمشير كشيدن يا خواري چشيدن، و دور باد كه به ذلت تن دهيم كه خدا و رسولش و مؤمنان بر ما نمي پسندند، و دامن هاي پاك و پاكيزه و سرهاي پرحمّيت و جان هاي والايي كه فرمانبرداري فرومايگان را بر كشته شدن با افتخار ترجيح ندهند. بدانيد كه من با اين خانواده ام با اين كه تعداد كمي هستند و ياوري ندارم با شما مي جنگم” 1
و باز هم حضرت پس از شهادت جمعي از ياران خود در ميدان جهاد مي فرمايد:”…خشم الهي بر امتي كه براي كشتن فرزند پيامبر خود متحد و هماهنگ شدند، شدت گرفته است. سوگند به خدا خواسته آنان را نخواهم پذيرفت تا آن هنگام كه به خون خويشتن خضاب كنم و با اين حال خداي خود را ملاقات نمايم.” 2
رجزهاي امام(ع) در هنگام نبرد نيز گوياي همين مطلب است، حضرت در اين جايگاه نيز ذلت در برابر ظالمان را بر نمي تابد آنچنانكه فرياد مي زند:
“القتل اولي من ركوب العار. كشته شدن از زندگي با ننگ و عار بهتر است.”3 اصلاح امور امت اسلام
يكي از مهمترين مستنداتي كه مي توان در بررسي اهداف قيام حسين (ع) به آن مراجعه نمود وصيتنامه حضرت است. در روايت آمده كه امام (ع) هنگاميكه مي خواستند از مدينه منوره به سوي مكه حركت كنند، وصيت نامه اي نوشته و آن را به خاتم خود ممهور نمودند و سپس آن را به برادر خود محمد بن حنفيه تسليم كردند، وصيت نامه مذكور چنين است:
“بسم الله الرحمن الرحيم، هذا ما أوصي به الحسين بن علي بن ابي طالب الي اخيه محمد المعروف بابن الحنفيه:… اني لم أخرج أشراً و لابطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي محمد صلي الله عليه و آله، أريد أن آمربالمعروف و أنهي عن المنكر و أسير بسيره جدي و سيره أبي علي بن ابي طالب عليه السلام.
…اين وصيت حسين بن علي بن ابي طالب است به برادرش محمد بن حنفيه:…… من خروج (قيام) نكردم از براي هوسراني و نه از براي استكبار و خود خواهي و سركشي، و نه از براي فساد و خرابي و نه از براي ظلم و ستم و بيدادگري! بلكه خروج (قيام) من براي اصلاح امت جدم محمد (ص) مي باشد.
من مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر نمايم و به سيره و سنت جدم و آئين و روش پدرم علي بن ابي طالب رفتار كنم. پس هر كه مرا بپذيرد و قبول كند پس خداوند سزاوار تر است به حق و هر كه مرا در اين امر رد كند، پس من صبر و شكيبايي پيشه مي گيرم تا آنكه خداوند ميان من و ميان اين جماعت حكم به حق فرمايد:..”4
آنچنانكه مي بينيم حضرت در اين وصيت نامه هدف خود را از قيام عليه بني اميه امر به معروف و نهي از منكر و پيروي از سيره پيامبر و علي (ع) عنوان مي دارد، ضمن اينكه اصلاح امور امت اسلامي نيز نخستين مبحثي است كه توسط حضرت در اين وصيت نامه مطرح شده است. به نظر مي رسد مي توان گفت اصلاح امور مسلمانان محور اصلي وصيت نامه امام(ع) است، زيرا مي توان امر به معروف، نهي از منكر و عمل به سيره پيامبر و امير المومنين را نيز در گرو اصلاح جامعه دانست.
احياي سنت نبوي و از بين بردن بدعت ها
پس از پيامبر اسلام (ص) بدعت هاي بسياري وارد جامعه اسلامي شد و در مقابل بخش قابل توجهي از سنن نبوي به دست فراموشي سپرده شد.
امام حسين (ع) علاوه بر اينكه در وصيت نامه خود بر مسأله عمل به سنت پيامبر و علي (ع) تأكيد دارد، محو و نابودي بدعت هاي ايجاد شده را نيز امري ضروري مي داند، آنجا كه پس از ورود به مكه نامه اي به سران قبائل بصره فرستاد و طي آن چنين نوشت:
“…. اينك پيك خود را با اين نامه به سوي شما مي فرستم، شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر دعوت مي كنم، زيرا در شرايطي قرار گرفته ايم كه سنت پيامبر به كلي از بين رفته و بدعت ها زنده شده است، اگر سخن مرا بشنويد، شما را به راه راست هدايت خواهم كرد.” 5
احياي احكام الهي و ياري ستمديدگان
از ديگر خطبه هاي چند بعدي امام حسين (ع) در اين خصوص، خطبه اي است كه در لمعات الحسين علامه طهراني (ره) از تحف العقول نقل مي كند. حضرت در اين خطبه علاوه بر اصلاح جامعه (كه به آن پرداخته شد) و احياي سنت پيامبر (ص) چند دليل ديگر را نيز براي قيام خود ذكر مي كند.
در اين خطبه چنين آمده است:
“اللهم انك تعلم أنه لم يكن ما كان منا تنافساً في سلطان….. و لكن لنري المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك و يأمن المظلومون من عبادك و يعمل بفرائضك و سنتك و احكامك…
بار پرودگارا تو مي داني كه آنچه از ما تحققق يافته ( از ميل به قيام و اقدام و امر به معروف و نهي از منكر و نصرت مظلومان وسركوبي ظالمان) به جهت ميل و رغبت رسيدن به سلطنت و قدرت مفاخرت انگيز و مبارات آميز نبوده است.
و نه از جهت درخواست زياديهاي اموال و حطام دنيا، بلكه به علت آنست كه نشانه ها و علامت هاي دين تو را ببينم و در بلاد و شهرهاي تو صلاح و اصلاح ظاهر سازيم ،تا اينكه ستمديدگان از بندگانت در امن و امان بسر برند و به واجبات تو و سنت ها و احكام تو رفتار گردد. پس هان اي مردم! اگر شما ما را ياري ندهيد و از در انصاف با ما در نياييد،؛ اين حاكمان جائر و ستمكار بر شما چيره مي گردند و قواي خود را عليه شما بكار مي بندند و در خاموش شدن نور پيغمبرتان مي كوشند….”6
گرايش به حق
امام(ع) پس از مواجهه با سپاهيان حر، خطبه اي در ميان اصحاب خود ايراد مي كند كه اهميت بسياري دارد. حضرت مي فرمايد:
“انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون… الا ترون الي الحق لا يعمل به و الي الباطل لا يتناهي عنه… فاني لا اري الموت الا سعاده و الحياه مع الظالمين الا برماً
اي ياران من! مي بينيد كه چگونه بلا و شدت بر ما وارد گرديده. همانا راه و رسم روزگار وارونه شد و صورت كريه و زشت آن پديدار گرديد، و از نيكويي و معروف چيزي مگر بسيار ناچيز و فريبنده بر جاي نمانده است و بر اين برگشتگي خود ادامه داد، زيستن در اين روزگار سخت ناگوار است. آيا نمي بينيد كه كسي به حق عمل نمي كند و براي باطل انتهايي نيست؟
در چنين وضعي يك مرد خدا بايد طالب مرگ باشد و بدون ترديد لقاي پروردگار خود را آرزو كند و من در اين شرايط مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمگران و ناپاكان را جز ذلت و ننگ نمي بينم”7
همانگونه كه مشاهده مي كنيم حضرت در اين سخنراني عمل نكردن به حق و پيشتازي باطل را سخت و ناگوار مي داند. علاوه بر اين همچون ديگر خطب حضرت،در اينجا نيز مسايل ديگري مورد اشاره قرار گرفته كه مقاومت در برابر ستمكاران تا جاي ممكن (كه همان مرگ است) در رأس قرار دارد.
در پايان مي توان گفت خطابه ها، تقريرات و روايات نقل شده از امام حسين (ع) در رابطه با قيام عاشورا به اندازه اي است كه مي تواند زمينه ها و انگيزه هاي اين حركت عظيم را روشن كند، گو اينكه ممكن است بسياري ديگر از سخنان حضرت به دليل شرايط خاص آن دوره به دست ما نرسيده باشد.
زمينه ها و اهداف قيام عاشورا در كلام امام حسين (ع) محورهاي متعددي همچون لزوم مقابله با ظالمان، احياي سنت پيامبر (ص)و ائمه (ع)، امر به معروف و نهي از منكر، اصلاح امور مسلمين، عمل به حق، فساد دستگاه حكومتي و شخص يزيد بن معاويه را در بر مي گيرد. امام (ع) در برخي خطبه ها چندين دليل و انگيزه را مطرح مي سازد و در برخي روايات نيز محور قيام را بر مسأله اي خاص استوار مي سازد.
مسأله مهم ديگري كه مي توان به آن پرداخت،مقوله دعوت مردم كوفه از امام حسين (ع) است. در تاريخ آمده كه اهل كوفه پس از اينكه از بيعت نكردن امام با يزيد و خروج آن حضرت از مدينه مطلع شدند نامه ها و پيك هاي خود را به سوي مكه روانه ساختند، ضمن اينكه حضرت پيش از دريافت دعوت نامه هاي كوفيان حركت انقلابي خود را با امتناع از بيعت و عزيمت به سوي مكه آغاز نمودند و علاوه بر آن وصيت نامه امام حسين (ع) كه حاوي مباحث مهمي از دلايل قيام ايشان است پيش از دعوت كوفيان نوشته شده است. بنابراين عامل دعوت اهل كوفه اهميت كمي داشته و استاد شهيد مطهري نيز در حماسه حسيني بر اين مسأله تأكيد دارد. 8
حضرت همچنين هنگام حركت به سمت مكه، كه خبري از نامه هاي كوفيان نبود، آيه اي از سوره قصص را تلاوت مي كند كه مي تواند از آغاز حركتي انقلابي خبر دهد. حضرت اين آيه را تلاوت مي كند:
” فخرج منها خائفاً يترقب قال رب نجني من القوم الضالمين
موسي از شهر خارج شد در حالي كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه اي، عرض كرد پروردگارا مرا از اين قوم ظالم رهايي بخش.”9
شرايط دوران امامت حضرت سيد الشهدا(ع) به شكلي بود كه تمامي زمينه هاي لازم براي قيامي اينچنين مهيا بود و حضرت نيز توانست از اين شرايط بهترين استفاده و نفع را براي اسلام به ارمغان بياورد. آنگونه كه پس از قيام عاشورا، نهضت هاي متعددي شكل گرفت و ديري نپاييد كه حكومت بني اميه نابود شد.
مسأله مهم ديگري كه در اين ميان مطرح است و مي تواند مورد توجه قرار گيرد، اين است كه حضرت چندين مرتبه در سخنان خود به حق امام معصوم در اداره جامعه اشاره مي كند و خود را شايسته تر از هر كس بر رهبري امت اسلام مي داند، به واقع بايد گفت شكل گيري حكومت اسلامي با رهبري امام معصوم (ع) مي توانست زمينه ساز بهره مندي بيشتر جامعه اسلامي از نتايج اين قيام باشد،عليرغم اينكه پيامدها و دستاوردهاي اين نهضت خونين در تاريخ اسلام بي نظير است.
پی نوشتها:
1-همان، ص135
2-همان، ص139
3-همان، ص 161
4-لمعات الحسين، ص16، نفس المهموم ،محدث قمي، ص 45،مقتل الحسين خوارزمي ج1 ، ص188
5-سيماي پيشوايان در آيينه تاريخ ص55، مقتل الحسين، ابو مخنف، تحقيق حسن غفاري، قم، ص17
6-لمعات الحسين ص13، تحف العقول، ص239
7-لهوف، ص108، نفس المهموم، محدث قمي ص116
8-رجوع كنيد به حماسه حسيني، استاد شهيد مطهري، جلد سوم
9-سوره قصص، آيه 21، الارشاد ص377