ترجمه عناوین سوره های قرآن

1    الفاتحه الکتاب    ابتدای کتاب
2    البقره    یک گاو
3    آل عمران    عمران یکی از پیامبران الهی بوده و نام یکی از سوره های قرآن نیز می باشد. آلک خانواده، کسان، بستگان، خویشاوندان
4    النساء    زنان
5    المائده    مونث المائده، سفره که غذا رویش چیده شده باشد، غذا، ایضاً زمین دایره شکل
6    الانعام    شتران، گاو و گوسفندان، چهارپایان
7    الاعراف    دیواری است بین بهشت و جهنم، نوعی درخت خرما.
8    الانفال    ج نفل ، غنیمت دادن، غنیمت ها که از کفار گیرند امالی که بدون جنگ از دار الحرب بدست آید.
9    التوبه    بازگشتن از گناه (توبه)
10    یونس    نام حضرت یونس یکی از پیامبران خدا می باشد، در ضمن نام یکی از سوره های قرآن است. (کبوتر)
11    هود    یکی از پیامبران الهی و نام یکی از سوره های قر آن می باشد، توبه کردن و پشیمان شدن و به حق بازگشتن و جهود شدن و یهود شدن.
12    یوسف    نام حضرت یوسف و نام یکی از سوره های قرآن می باشد، از حواریون و شاگردان حضرت عیسی(ع)
13    الرعد    تندر، بانگر ابر، ج رعود، تندروبانگ ابر و صدای غرشی که همراهی می کند برق را. 14    ابراهیم    نام حضرت ابراهیم(ع) یکی از پیامبران اولوالعزم و نام یکی از سوره های قرآن کریم می باشد. پدر امت، امت بسیار.
15    الحجر    دامن انسان، آغوش، بغل، حرم، جای مورد احترام، حریم، ایضاً کناره، کنار مردم بازداشتن کسی از تصرف در مال خویش، حرام، عقل، حاجب، و مانع، کنار، نام بلاد ثمود
16    النحل    زنبور عسل، لاغر یا کسی که بدنش نزار و ناتوان شده، چیز داده شده، هلالها یا ماههای شب اول و ودوم و سوم.
17    الاسراء    به شب راه رفتن، بسوی سراه شدن، از خود افکندن چنان که جامه را، یا معراج رفتن.
18    الکهف    غار، پناهگاه، محلی که اصحاب کهف در آنجا بودند.
19    مریم    نام مادر حضرت عیسی(ع) ، زن پارسا
20    طه    یکی از نام های رسول گرامی اسلام(ص)، حروف مرموزی که به وسیله آنها خداوند با پیامبر گفتگو کرد.
21    الانبیاء    پیامبران، فرستادگان
22    الحج    آهنگ کردن، قصد کردن، باز داشتن.
23    المومنون    ایمان آورندگان.
24    النور    روشنائی، روشن کننده و بیان کننده.
25    الفرقان    فرق گذاشتن، فاصله، تعیین کننده حق و باطل، دلیل قطعی، پیروزی، سحر یا سپیده دم، تورات، قرآن.
26    الشعراء    چکامه سرایان و شاعران، گویندگان، قافیه سنجان، سخن سرایان، آنان که شعر می گویند.
27    النمل    مورچه، ج نمال، جراحت هائی است در پهلو.
28    القصص    داستان ها، قصه ها.
29    العنکبوت    تارتن، نام تارهائی که به وسیله شیطانکها تنیده می شود. دام یا لانه شیطونک.
30    الروم    رومیها، یک فرقه از نصاری.
31    لقمان    نام مردی حکیم که بنابر روایات اسلامی اصلش حبشی بوده و در روزگار داود می زیسته است و در قرآن کریم ذکر وی آمده است.
32    السجده    پیشانی به زمین نهادن، سر بر زمین نهادن، فروتنی کردن، گردن نهادن.
33    الاحزاب    ج حزب: گروه ها، فوجها، همان غزوه خندق است. حزب: یک دسته از مردم، اسلحه، پیروان و یاران همفکر انسان، بهره، یک حزب و قسمت از قرآن و غیر آن، هر دسته از مردم هفمکر که فکر و عملشان به هم شباهت داشته باشد.
34    سباء    نام شهر بلقیس، ایضاً می، شراب، می خریدن را جهت باز فروختن، شراب خریدن و از جائی به جائی بردن، می فروش.
35    فاطر    آفریننده، خالق، آغاز کننده در کار.
36    یس    یکی از نام های حضرت رسول(ص) می باشد، کلام رمزی است که خدا با رسولش گفتگو کرد.
37    الصّافات    ج صافه : صف زدگان، به صف ایستادگان
38    ص    یکی از نام های حضرت رسول(ص) می باشد، کلام رمزی است که خدا با رسولش گفتگو کرد.

39    الزمر    گروه های متفرق از مردم.
40    المومن    با ایمان.
41    فصلت    تفصیل داده شده.
42    الشوری    مشورت یا اشاره کردن.
43    الزخرف    طلا، زیبایی هر چیز، کمال خوبی از هر چیز، ایضاً جانور کیست مانند مگس چهارپایه که بر آب می پرد، پشه ای است دارای پاهای بلند که می پرد.
44    الدخان    دود که از آتش بر آید، نحاس، یحموم.
45    الجاثیه    مونث جاث: زنی که روی زانو نشسته یا روی انگشت پا برخاسته.
46    الاحقاف    ج حقف: ریگ های توده کژ، تل های ریگ، ریگ پشت ها، ریگ های دراز که به کرانه شعر بود و قوم عاد در آن سکونت داشتند، یا محل سکونت قوم عاد.
47    محمد(ص)    نام گرامی پیامبر اسلام(ص)، ستایش شده، به غایت ستوده، آنکه خصال پسندیده وی بسیار است، راضی شده، شکر کننده، ادای حق کسی کردن.
48    الفتح    پیروزی، گشاندن، گشودن و تسخیر کردن.ن
49    الحجرات    ج حجره: اطاق، گور، چهار دیواری، جهت، سو.
50    ق    یکی از نام های حضرت رسول(ص) می باشد، کلام رمزی است که خدا با رسولش گفتگو کرد.
51    الذّاریات    ج ذریه: بادهای برافشاننده، بادها که چیزها را ببرد.
52    الطور    کوه.
53    النجم    ستاره.
54    القمر    ماه و از شب سه به بعد قمر گویند و از شب اول تا سوم هلال گویند.
55    الرحمن    بخشاینده، از اسماء خدای متعال.
56    الواقعه    موانث الواقع: برخورد در میدان جنگ، گرفتاری، پیش آمد و سختی روزگار.
57    الحدید    آهن، برّا و تیز.
58    المجادله    مخاصمه کردن، با کسی واکاویدن در خصومت، پیکار سخت با یکدیگر.
59    الحشر    جمع آوری، انتقال، برانگیختن، زنده کردن، گردآوردن، راندن.
60    الممتحنه    امتحان شده، آزموده شده، آزموده و حاذق و کار آزموده.
61    الصف    صف بستن، صف ورده، کلاس درس، مردم صف کشیده.
62    الجمعه    آدینه، روز تعطیل و عید مومنین.
63    المنافقون    دورو، آنکه در آشکار دعوی مسلمانی کند و در نهان کفر ورزد، چند چهره.
64    التغابن    یکدیگر را به غبن آوردن، یکدیگر ار به زیان افکندن، ایضاً روز قیامت است که اهل دوزخ را در زیان و غبن اندازند.
65    الطلاق    رها شدن زن از قید نکاح، رها کردن، فسخ کردن نکاح، سراح.
66    التحریم    ممنوع کردن، امتناع کردن، ضرر کردن، باختن، حرام، ضد حلال، حرام کردن و ناجایز قرار دادن مقابل تحلیل.
67    الملک    پادشاها، مالک، خدایتعالی
68    القلم    چیدن و تراشیدن ناخن و جز آن را، قطع کردن، دو نیمه شدن، شکسته شدن، قداست نوشتار
69    الحاقه    حادثه بسیار تلخ و ناگوار، قیامت، بلای ثابت، رستخیز.
70    المعارج    نردبان ها، پله ها
71    نوح    نام یکی از پیامبران اولوالعزم الهی است، ج نائحه: نوحه کننده، مویه گر، نوحه سرای.
72    الجن    پری و دیو، فرشتگان، هر چیز پوشیده از حواس از ملائکه و شیاطین، دل، قلب.
73    المزمل    جامه به خود پیچیده.
74    المدثر    جامه به دور خود پیچیده.
75    القیمه    رستاخیز، برانگیخته شدن پس از مرگ، روز جزاء.
76    الدهر    زمان طولانی و دراز، روزگار، همیشه، عمر و زمان، گرفتاری دنیا، نهایت و غایت.
77    المرسلات    بادها، ملائک، اسبها.
78    النباء    خبر
79    النازعات    مشرف به مرگ، برکننده چیزی از جایش، غریب.
88    عبس    اخم کرده، ترش کردن روی را، در هم کشیدن و دژم شدن،
81    التکویر    افتادن، سقوط کردن، به زمین خوردن، به شتاب رفتن یا متکبرانه قدم برداشتن ایضاً عمامه در سبربستن، در هم پیچیدن، گرد کردن و فراهم آوردن رخت را و بستن آن، پوشانیدن، فرو گرفتن.
82    الانفطار    شکفاته شدن، شکافتگی، شکاف خوردگی.
83    المطففین     آنکه در پیمودن کم می پیماید و در کشیدن از وزن می کاهد، کم فروشی.

84    الانشقاق    شکافته شدن چوب و جز آن، باز شدن شکاف در چیزی، ترکیدن، پراکنده شدن، پیدا شدن برق از ابر، پیدا شدن صبح.
85    البروج    ماه ها، قلعه ها، رکن ها، پیاه ها، کاخ ها، قصرها.
86    الطارق    کوبنده، وارد شونده به آب، به آب زننده، طارقه، فاجعه، حادثه ناگوار، فامیل و قوم و خویش، تخت کوچک، ستاره، بام، ستاره روز.
87    الاعلی    بالاتر، جای بلند، مشرف، ایضاً قله کوه آسمان.
88    الغاشیه    زین پوش، موانث غاشی: پوشش، رویه، غشاء بیرونی قلب، ایضاً حادثه ناگوار، مصیبت تلخ، قیامت.
89    الفجر    ترکاندن، گناه کردن، مرتکب معصیت شدن، سپیده دم، صبحگاهان، پگاه.
90    البلد    دیار، کشور، سرزمین، به سرزمین مکه هم گفته شده.
91    الشّمس    خورشید، آفتاب
92    اللّیل    شب.
93    الضّحی    آفتاب چاشتگاه، وقت بلند شدن آفتاب، پیش از ظهر، روشن شدن، آشکار شدن، ظاهر شدن، منطق واضح و روشن، ایضاً عرق کردن.
94    الانشراح    شرح دادن، باز شدن، گشادشدن، نگهداری شدن، ش اد و سرور شدن، نسبت به آن اظهار تمایل داشتن، گشایش دل.
95    التین    انجیر
96    الفلق    دل بستن، گل چسبو، خون، هرچیزیکه آویزان می شود، دانستن و آگاه شدن و دریافتن، بدل دوست داشتن.
97    القدر    قدرت، نیرو، مقدار، اندازه، وقار، حرمت، آبرو، ارزش، ثروتمندی.

98    البینه     مونث بین، دلیل و برهان.
99    الزلزال    نیک جنبانیدن، جنبش، حرکت شدید.
100    العادیات    عاد، مردم عادیه: شتران سخت دونده، شتران ماننده.
101    القارعه    قیامت، حادثه ناگوار، بلای نابود کننده.
102    التکاثر    با یکدیگر نبرد کردن به بسیاری مال و قوم و فخر کردن، بسیاری  و افزونی.
103    العصر    با مداد، شبانگاه، افشردن، آب گرفتن، روز، شب، واپسین، روزپگاه، – بخشش
104    الهمزه    عیب جوی مردم، سخن چین، بدگو، سکوفت زن، شخص ناهنجار.
105    الفیل    پیل.
106    قریش    نام قبیله ای است، پدر این قبیله نضربن کنانه است، این قبیله را قریش نامند که گرد حرم فراهم آمده اند.
107    الماعون    نیکویی و احسان،  ظرف، زکوه.
108    الکوثر    چیز زیاد و متراکم یا بهم پیچیده، گرد و غبار زیاد و انبوه، آدم بزرگوار و بسیار بخشنده، رودی است در بهشت، نوشباه گوارا، کنایه نسبت به تکثیر اهل بیت رسول مکرم است.
109    الکافرون    پوشاننده، کفران نعمت کننده، حق پوش، بی ایمان، ناسپاس، بی دینان، بی کتابان، ناگروندگان.
110    النصر    یاری کردن، یاور، فتح و پیروزی.
ردیف    اسم سوره    ترجمه سوره
111    التبت     بریده باد.
112    الاخلاص    خالص کردن، ویژه کردن، زبده، ناب، رنگ صاف، زلال، یعنی لااله الا الله.
113    الفلق    صبح، جهان هستی، روشن کردن حق و حقیقت،  زمین گود، میان، شکاف کوه، دوزخ.
114    النّاس    مردم


جستجو