آیین زمانداری در سیره حکومتی امام علی(علیه السلام)

نگاه امیرالمؤمنین(ع) به حکومت، نگاهی الهی است؛ نگاهی که با نگاه دنیا مدارانه و قدرت محورانه به حکومت تفاوت اساسی دارد. امام علی(ع) جهان را آفرید حضرت حق و خدا را مالک مطلق هستی می دانر؛ خداوندی که خلق را به حال خود رها نساخته است، بلکه زمینه هدایت و راهیابی اش را به کمال حقیقی از طریق بعثت پیامبران فراهم نموده است و این هدایت به سوی حقیقت تحقق نمی یابد، مگر اینکه لوازم تحقق این هدف در محیط زندگی و جامعه وجود داشته باشد.
از نگاه حضرت علی(ع) ساختار حکومت نه صرفاً به دلیل نقش آن در مدیریت امور اقتصادی و اجتماعی و تأمین امنیت و آبادانی و رفاه مردم، بلکه مهمتر از آن به دلیل نقش حکومت در شکل گیری رفتار و اخلاق جامعه و سرشت معنوی مردم، جایگاه برجسته و مهمی پیدا می کند؛ چنان که حضرت علی(ع) می فرمایند:
«الناس بامرائهم أشبه منهم بابائهم؛  مردم به زمامدارانشان بیش از پدرانشان شباهت دارند.»
هدف و غایت حکومت در اندیشه علویف اعلای کلمه حق و اعتلای همه جانبه مردم است و این بدان معنی نیست که تأمین معاش و رفاه مردم و رشداقتصادی جامعه به فراموشی سپرده شود، بلکه در پرتو همین عنایت، به بعد مادی زندگی مردمان نیز پرداخته می شود. حکومت در این چهارچوب فکری، مردم را برای همراهی و پیروی از خود و یا تأمین خواسته های حکام نمی خواهد، بلکه آنان را برای خدا می خواهد و هدف امام عادل از بسیج توده های مردم برای همراهی با حکومت، تحقق آرمانهای الهی است؛ آرمان مقدسی که محور اصلی آن اعتلای امت است.

سیره حکومت امام علی(ع)
در اندیشه سیاسی غالباً دو طرز تفکر در مورد سیاست وجود دارد: گروهی معتقد هستند که برای دست یافتن به قدرت از هر وسیله و ابزاری و از هر راه ممکنی می توان استفاده نمود. براساس این دیدگاه، سیاست بر هیچ یک از ارزشهای انسانی متمرکز نیست و سیاست مدار کاری به حق و باطل ندارد و فقط هدف او اعمال قدرت و تسلط بر جامعه می باشد که اکثر سیاست مداران جهان چنین هستند.
تفکر دیگر، سیاستی است که هدف محوری آن خدا می باشد و بر پایه ارزشهای انسانی استوار است. در چنین نوع سیاستی، سیاست مدار مجاز نیست برای رسیدن به حکومت به هر نوع ابزار و وسیله ای تمسک جوید.
سیره سیاسی و حکومتی امام علی(ع) هم مبتنی بر نوع دوم و دیدگاه گروهن دوم است که هدف از دستیابی به حکومت در آن، این است که جامعه انسانی را به سوی تکامل مادی و معنوی و در نهایت به طرف خداوند سوق دهد و عدالت اجتماعی را برقرار نماید و زندگی سالم و مسالمت آمیزی را برای مردم فراهم آورد.
علی(ع) احیاگر حکومت و سیاستی بود که پیامبر بنا نهاد و اگرچه خود نیز در پیش برد حکومت نبوی نقش به سزایی داشت، اما 25 سال پس از رحلت پیامبر، زمانی که زمام حکومت را شخصاً به دست گرفت، می دید چهره حکومت اسلامی کاملاً دگرگون شده و از اهداف پیامبر اکرم(ص) فاصله گرفته است و برای بازگرداندن جامعه به سیره پیامبر و قرآن باید تلاشی پی گیر و طاقت فرسا انجام دهد.
حضرت علی(ع) در خطبه 131 نهج البلاغه انگیزه خود را از پذیرش حکومت، چنین بیان می دارد:
«پروردگارا! تو می دانی آنچه ما انجام دادیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم، بلکه بدان سبب بود که نشانه های از بین رفته دینت را باز گردانیم و صلح و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستم دیده ات در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقررات نو که به دست فرامشوی سپرده شده بار دیگر عملی شود.»
همچنین وی در نخستین روز بیعت خود در مسجد پیامبر(ص) بر بالای منبر رفته و برنامه های خود را بدون پرده پوشی چنین اعلام کرد:
«هان، بدانید که اوضاع و احوال جامعه شما به همان گونه بازگشته است که در روز بعثت پیامبر بود. سوگند به آن که او را برانگیخت تا اورا بگستراند و برقرار سازد، باید سخت زیر و رو و آزموده شوید. سپس بیخته و از هم جدا گردید و بر هم زده شوید؛ چنان که کفگیر در ته دیگ طعام زنند؛ بدان سان که هر که پایین افتاد فرا رود و هر که فرا رفته به زیر آید. باید بوش افتادگی که عقب مانده اند، پیش افتند و پس افتادگانی که به ناروا سبقت جسته و برتر شده اند، به عقب کشانده شوند. به خدا سوگند، نه به اندازه سر سوزنی حقی قت را پنهان کردم و نه هیچ نوع دروغی گفتم.»
آری، حضرت علی(ع) تمام تلاش خود را به کار بست تا بتواند سیره حکومتی و سیاذسی حضرت رسول(ص) را بدون هیچ کم و کاستی در جامعه پیاده کند. اصول مهم چنین حکومت و سیاستی به شرح زیر می باشد:
1- صداقت و راستگویی
بسیاری از سیاستمداران در طول تاریخ برای رسیدن به قدرت و حکومت تا آنجا که می توانند به مردم وعده های دروغ و بی پایه و اساس می دهند تا بتوانند آری مردم را جمع آوری نموده و به قدرت برسند.
از جمله، عثمان که به مردم وعده داد بود که به روش قرآن و سنت عمل کند، اما بعد از آنکه حکومت را به دست گرفت، نه تنها به روش پیامبر عمل ننمود، بلکه حتی نتوانست روش ابوبکر و عمر را نیز پیاده نماید.
امام علی(ع) در همان شورای شش نفره [که بعد از رحلت پیامبر برای تعیین خلیفه بعد از رسول اکرم(ص) تشکیل شده بود] با قاطعیت و صراحت تمام بیان داشت که من به سنت پیامبر و اجتهاد خود عمل خواهم کرد. حتی در زمان بیعت مردم با او نیز به صراحت بیان داشت که برای رسیدن به خلافت، دروغ نخواهم گفت و از صراط حق منحرف نخواهیم گشت.
حضرت با شجاعت تمام، همه اموری را که به قطع، مخالفتهای بسیاری را برمی انگیخت، در همان آغاز بیعت مردم با خود بیان داشت و برای رسیدن به خلافت و به دست آوردن دل مخالفان خویش، حتی دروغ مصلحت آمیز نیز نگفت.
علی(ع) در دوران پیامبر در مسائل متفاوت و در جنگها و حوادث شرکت داشت و در همه این جنگها بسیار موفق عمل نموده بود.
اگر می خواست برای به دست آوردن قدرت به زومر و نیرنگ متوسل شود، هیچ کس نمی توانست در برابر او قد علم کند، اما همان طور که خود آن حضرت فرموده است، او هرگز چنین کاری را نکرد. حضرت در بیانی می فرماید:
«لولا التقی لکنت ادهی العرب؛  اگر تقوای الهی [مانعم] نبود از همه اعراب، زیرک تر [و سیاست مدارتر] بودم.» و یا در حدیثی دیگر می فرماید: «یا ایها الناس لولا کراهیه الغدر، کنت من ادهی الناس؛  ای مردم، اگر زشتی نیرنگ نبود، من از همه مردم زیرک تر بودم.»
2- حق محوری و باطل ستیزی
علی(ع) از همان اوان زندگی در همه حال بر محور حق و حقیقت تلاش می کرد و در راه حق قدم برمی داشت و سعی در احقاق حق داشتن، چنان که پیامبر در این مورد فرموده است:
«الحق مع علی اینما مال؛  حق با علی(ع) است به هر طرفی که میل پیدا کند.» 
حق محوری آن حضرت زبانزد همه مردم بود و آن حضرت در تمامی مراحل زندگی و حکومتی خود بر احقاق آن می پرداخت؛ چنان که می فرماید:
«ان افضل الناس عندالله من کان العمل بالحق احب الیه و ان نقصه و کرثه من الباطل و ان جرالیه فائده وزاده؛  بی گمان برترین مردم نزد خداوند کسی است که عمل به حق برایش دوست داشتین تر از باطل باشد، اگرچه [این طرفداری از حق و عمل به آن] موجب نقصان و حادثه ای برایش شود و اگرچه باطل برایش سودی به همراه داشته باشد و موجب زیادتی برای او شود».
باز گرداندن اموال غضب شده بیت المال و بر کنار نمودن فرماندارانی که عثمان آنان را به باطل به کار گماشته بود و اجرای حدود الهی حتی بر نزدیکان، نمونه ای از کارهای حضرت علی(ع) و سیره عملی آن حضرت بر حکق مداری حکومت می توان شمرد.
3- قانون گرایی
یکی از اموری که حضرت علی(ع) به آن اهتمام می ورزیدند. قانون مدرای بودن و اجرای قانون الهی به معنای واقعی کلمه بود. اگر کسی بر خلاف قانون عملی می کرد، بدون در نظر گرفتن موقعیت و مقام وی، حدود الهی و قانونی را بر وی اجرا می کرد و هیچ واسطه و شفاعتی را نمی پذیرفت و در این مورد دقیق عمل می کرد.
از امام باقر(ع) روایتی نقل شده است که حضرت علی(ع) مردی از بنی اسد را که مرتکب خلافی شده بود، دستگیر کرد. گروهی از خویشاوندان وی جمع شدند و از امام حسن(ع) خواستند تا با آنان نزد علی(ع) برود و از مرد اسدی شفاعت کند، اما امام حسن(ع) که پدر خود و التزام وی به قانون را به خوبی می شناخت، به آنان فرمود: خود نزدی علی(ع) بروید، چون وی شما را به خوبی می شناسد. پس آنان علی(ع) را دیدار کردند و از وی خواستند تا از حد زدن مرد اسدی صرف نظر کند. حضرت در پاسخ فرمود: اگر چیزی را از من بخواهید که خود مالک آن باشم، به مشا خواهم داد. آن گروه که گمان می کردند علی(ع) به آنان پاسخ مثبت داده، از نزد وی بیرون آمدند. امام حسن(ع) از آنان پرسید: چه کردید؟ گفتند: قول مساعد داد و سخنانی را که بین علی(ع) و خودشان مطرح شده بود، نقل کردند. امام حسن(ع) که منظور پدر را خوب فهمیده بودف به آنان فرمود: دوستتان تازیانه خواهد خورد. علی(ع) مرد اسدی را بیرون آورد و تازیانه زد، سپس فرمود: به خدا سوگند من مالک این امر نبودم که وی را ببخشم.

4- انضباط کاری
همه کارهای حضرت امیر(ع) از نظم و انضباط خاصی برخوردار بود، وی این انضباط در امور حکومتی از نمود بیشتری برخوردار بود. حتی آن حضرت همیشه به فرمانداران و مأموران خویش دستور می فرمودند و مأموران خویش دستور می فرمودند که در کارهایشان منظم باشند و برنامه دقیق داشته باشند و از بی برنامگی بپرهیزند.
آن حضرت در عهدنامه ای که برای مالک اشتر می نویسد، چنین می فرماید:
«و ایاک والعجله بالامور قبل اوانها، او التسقط فیها عند امکانها، او اللجاجه فیها اذا تنکرت، او الوهن عنها اذا استوضحت، فضع کل امر موضعه و اوقع کل عمل موقعه؛  از شتاب در مورد کارهایی که زمانشان نرسیده یا سستی در کارهایی که امکان انجام آن فراهم است یا لجاجت در اموری که مبهم است یا سستی در کارهای هنگامی که آَکار است، بر حذر باش و هر کاری را در جای خود و به موقع انجام بده.»
حتی زمانی که مأمورانی را برای گرفتن مالیات گسیل می دارد، به آنان نیز سفارشاتی در داشتن نظم و انضباط در امور می کند؛ چنان که می  فرماید: «از تأخیر در کار و دور ساختن خیره بپرهیزید، زیرا موجب پشیمانی می شود.»
5- انتخاب صالح
حضرت علی(ع) در سیره حکومتی خویش بسیار مراقب بودند تا افراد صالح و شایسته را برای اداره امور انتخاب کنند و کسانی را که لیاقت، شایستگی و برتری بیشتری نسبت به سایرین دارند، برای انجام مسئولیت برگزینند. آن حضرت هرگز اجازه نمی داد و الیان ناشایست بر مردم حکومت کنند؛ چنان که همه افرادی را که عثمان بر سر کار آورده بود، از کار برکنار نمودند و افرادی را که شایستگی کافی برای انجام مسئولیت داشتند، بر سر کار آوردند؛ زیرا آنان پست و مقام خود را یا به سبب اشرافیت و یا بازیهای سیاسی به دست آورده بودند. حتی خود معاویه را نیز که از سران قبیله قریش بود، از کار برکنار نمودند.
ابن عباس می گوید: «وقتی از مکه به مدینه بازگشتم، زمانی بود که مردم با علی(ع) بیعت کرده بودند. به منزل علی(ع) رفتم و دیدم مغیره بن شعبه با حضرت خلوت کرده است. صبر کردم تا مغیره از منزل خارج شد. نزد حضرت رفتم و پرسیدم: مغیره چه می گفت؟ حضرت فرمودند: مغیره دو بار نزد من آمد.
یک بار از من خواست تا معاویه را از کار برکنار نکنم، ولی چون نتیجه ای نگرفت، بار دوم نزد من آمد و از من خواست که وی را برکنار کنم. ابن عباس گفت: مغیره بار اول از روی خیرخواهی از تو درخواست ابقای معاویه را کرد و بار دوم به تو خیانت ورزید.
حضرت فرمود: حال، چه نصیحتی داری؟ ابن عباس گفت: من نیز از تو می خواهم که معاویه را ابقا کنی؛ زیرا اگر چنین نکنی، درباره بیعت بازخواست خواهی شد و قتل عثمان را به گردن تو خواهند گرفت و شام را بر ضد تو خواهند شوراند و از طرف دیگر، من از طلحه و زبیر نیز ایمن نیستم که بر تو نیاشویند و عراق را بر ضد تو بسیج نکنند. حضرت فرمود: اینکه گفتی: «صلاح است معاویه را ابقا کنم»؛ به خدا سوگند شک ندارم که خیرخواهی است، اما زودگذر است و دینم مرا ملزم می سازد که تمام کارگزاران عثمان را برکنار سازم. اگر بپذیرفتند که به خیر و صلاح خودشان است و اگر نپذیرند سر و کارشان با شمشیر است.
بار دیگر ابن عباس از حضرت خواست که چند روزی از خلافت کناره گیری کند و بعد که اوضاع آرام شد باز گردد. چون مردم کسی بهتر از او را ندارند، باز به سراغ او خواهند رفت و دوباره با او بیعت خواهند کرد و یا اینکه معاویه را ابقا کند.
حضرت این بار نیز نپذیرفت و فرمود حتی یک ساعت هم معاویه را ابقا نخواهد کرد.
بنابراین، آن حضرت به وظیفه سنگین و الهی خودش عمل نمد. امام نه تنها عدالت را فدای امیال و حکومت خویش نکرد، بلکه خود و حکومتش را فدای حق و عدالت کرد. حضرت علی(ع) در مورد انتخاب فرد شایسته برای حکومت و ویژگی او چنین می فرماید: «ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه؛ و اعلمهم بامرالله فیه؛  ای مردم سزاوارترین کس به حکومت، قوی ترین مردم نسبت به آن و داناترین آنان به فرمان خداوند در مورد آن است.»
6- صیانت کارگزاران
با آنکه حضرت علی(ع) اهتمام ویژه ای در انتخاب کارگزارانی شایسته و با کفایت داشت و افرادی را که از هر لحاظ لیاقت کافی برای اداره امور جامعه داشتند، به کار می گماشت، ولی پس از انتخاب، آنان را به حال خود وانمی گذاشت و به شیوه های گوناگون تلاش می کرد آنان را از افتادن در دام انحراف باز دارد. برخی از این شیوه ها عبارتند از:
الف) نشان دادن راه
آن حضرت با نشان دادن خط مشی و شیوه رفتار کارگزار صالح که از طریق راهنمایی و پند و اندرز و نصیحت صورت می گرفت، آنان را نسبت به لغزشهایی که در طریق قدرت وجود دارد، آگاه می ساخت؛ چنان که در نامه هایی که به کارگزاران نوشته است، بهترین اندرزها و پندها را می توان مشاهده نمود.
آن حضرت در نامه ای که به مالک اشتر نوشته است، او را در مقابل حوادث و چگونگی حکومت چنین راهنمایی می کند.
«ای مالک، بدان من تو را به کشوری فرستادم که پیش از تو دولتهای عادل و ستمگری بر آن حکومت داشتند و مردم به کارهای تو همان گونه می نگرند که تو در امور زمامداران پیش از خود می نگری و همواره درباره تو همان خواهند گفت که تو درباره آنان می گفتی… از گذشت خود آن مقدار به آنها عطا کن که دوست داری خداوند از عفوض به تو عنایت کند.
باید افرادی که درباره مردم عیب جوترند از تو دور باشند. در تصدیق سخن چینان شتاب نکن؛ زیرا آنان اگرچه در لباس ناصحان جلوه گر شوند، خیانت کارند. بخیل را مشورت خود راه مده؛ زیرا تو را از احسان منصرف و از تهیدستی و فقر می ترساند… با افراد با شخصیت و اصیل و خوش سابقه رابطه برقرار کن و پس از آن با مردم شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار، چرا که آنها مراکز نیکی اند.
در میان مردم، برترین فرد نزد خداوند را برای قضاوت برگزین و…»
آری حضرت علی(ع) این چنین به کارگزاران خود پند و اندرز می دهد و آنان را از لغزشهایی که ممکن است دچار آن شوند، بیمه می کند.
ب) تأمین مالی کارگزاران
کارگزاران با تأمین معیشت، دیگر از لحاظ مالی نیازمند نخواهند بود تا چشم طمع به دست این و آن بدوزند و یا اینکه ثروتمندان بخواهند آنان را از طریق پول و ثروت تطمیع کرده و بفریبند و به مطامع سیاسی خود برسند. امام علی(ع) از طریق رفع مشکلات و توسعه زندگی کارگزاران، سلامت نظام اداری را تضمین می نماید.
حضرت علی(ع) در قسمتی دیگر از عهدنامه مالک چنین تصریح می کند.
«… ثم اسبغ علیهم الارزاق فان ذلک قوه لهم علی استصلاح انفسهم، و غنی لهم عن تناول ما تحت ایدیهم؛  سپس روزی فراوان بر آنان ارزانی دار؛ زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویت می کند و از خیانت در اموالی که زیر دست آنها است، بی نیاز می سازد.»
ج) انجام بازرسی مستمر
آن حضرت همیشه به فرمانداران خود توصیه می نمود که افرادی خبره و متعهد و امین به عنوان بازرس به صورت آشکار و پنهان، کار عاملان و کارمندان حکومتی را مورد بررسی قرار دهند و آنچه را که مشاهده نموده اند، به فرمانداران گزارش دهند؛ چنان که به مالک اشتر چنین امر می فرمایند:
«… ثم تفقد اعمالهم، و ابعث العیون من اهل الصدق والوفاء علیهم، فان تعاهدک فی السر لامورهم حدوده لهم علی استعمال الامانه و الرفق بالرعیه. و تحفظ من الاعوان، فان احد منهم بسط یده الی خیانه اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک، اکتفیت بذلک شاهداً فبسطت علیه العقوبه فی بدنه و اخذته بما اصاب من عمله، ثم نصبته بمقام المذله و وسمته بالخیانه، و قلدته عار التهمه؛  کارهای آنان را زیر نظر بگیر و [برای آنان] مأمورانی مخفی راستگو و باوفا بگمار؛ زیرا مراقبت و بازرسی پنهانی امور آنان، سبب می شود که آنان به امانت داری و مدارای با مردم وادار شوند. اعوان و انصار خویش را سخت زیر نظر بگیر. اگر یکی از آنان به خیانت دست زد و گزارش مأموران مخفی تو به اتفاق آن را تأیید کرد، به همراه مقدار از شهادت بسنده کن و او را زیر تازیانه کیفر بگیر و آنچه به خاطر اعمالش به دست آورده از او بگیر و او را در جایگاه ذلت قرار ده و علامت خیانت بر او بگذار و طوق بدنامی به گردنش بیفکن.»
آن حضرت در نامه ای به منذربن جارود، فرماندار خود در اصطخر چنین نوشت:
«به من گزارش داده اند که کارهای حکومتی را رها کرده، به لهو و لعب و صید و شکار می پردازی و به تفریح و گردش می روی و در اموال عمومی و خداوند دست خیانت دراز کرده، و به خویشاوندانت داده ای. گویی که میراث پدر و مادر توست. به خدا سوگند! اگر این گزارش درست باشد، همه خویشاوندانت و خاک کفشت از تو بهتر خواهند بود و بدان که لهو و لعب مورد رضای خداوند نیست و خیانت به مسلمانان است و سپس حضرت او را مجازات کرده و از کار برکنار کردند.»
د) تشویق درستکار و تنبیه خلافکار
حضرت علی(ع) همان طور که مراقب بود تا کارگزارانی شایسته و درستکار را به کار بگمارد و به دقت مواظب اعمال و رفتار و کارهای آنان باشد، از طرف دیگر کارگزارانی را که در حوزه فرمانداری او به درستی رفتار می کردند، مورد تشویق قرار می داد و کسانی را که در کارهایشان خیانت می نمودند، به سختی مورد مجازات و کیفر قرار می دادند؛ چنان که در این مورد به مالک اشتر می فرمایند:
«ولایکونن المحسن و المسیء عندک بمنزله سواء، فان فی ذلک تزهیداً لاهل الاحسان فی الاحسان و تدربیاً لاهل الاساءه علی الاساءه والزم کلا منهم من الزم نفسه؛  هرگز نباید نیکوکار و بدکار نزد تو یکسان باشند که میل نیکوکار را در نیکی کم می کند و بدکار را به بدی وا می دارد. هر یک از آنان را مطابق کارهای که انجام داده اند، پاداش ده.»
هـ) حساب رسی کارگزاران
حضرت امیر(ع) به طور پنهانی و یا آشکار به حساب رسی کارگزاران خود می پرداخت؛ چنان که می بینیم برای آگاهی از اوضاع و احوال زیاد بن ابیه که کارگزار آن حضرت در فارس بود، مأموری را فرستاد و به او دستور داد پس از حساب رسی کامل، آنچه را که زیاد گرد آونرده است، نزد من بیاور. زیاد گزارش نادرستی به مأمور داد. امام از طریق دیگر مأموران خویش دانست که زیاد گزارش نادرست به مأمور او داده است. از این رو، نامه ای به وی نوشت:
«ای زیاد! به خدا سوگند تو دروغ گفته ای و اگر خراج و مالیاتی را که از مردم گرفته ای کامل نزد ما نفرستی، بر تو بسیار سخت خواهیم گرفت و مجازات سختی خواهی دید، مگر اینکه آنچه گزارش داده ای محتمل باشد.»
7- مردم داری و مهرورزی
حکومتها طبق روشهای مادی و دنیامدارانه، سعی می کنند از هر ابزاری برای جلب توجه مردم بهره برند، بدون اینک در حقیقت مردم را به حساب آورند. اما روش حکومت امام علی(ع) مهربانی و مهرورزی عاطفی و معنوی با مردم، توجه به نیازها و مشکلات آنان و تلاش برای خدمت به خلق خدا بود، چنان که در نامه خود به مالک اشتر چنین نوشت:
«واشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم ولا تکونن علیهم سبعاً ضارباً تغتنم اکلهم؛  دلت را برای رعیت پر اتز مهر و محبت و لطف کن و بر آنها درنده آزار دهنده ای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری.»
از نظر حضرت علی(ع) مهربانی و محبت با مردم در جذاب دلها و اداره کردن انسانها نقش ارزنده ای دارد و باعث می شود زمامدار بر قلوب مردم حکومت کند. این یک اصل اسلامی است که امام سخت به آن وفادار بود و به آن به عنوان یک اصل مهم در حکومت می نگریست.
8- توجه خاص به ضعفا و ستم دیدگان
در هر جامعه ای کسانی هستند که دچار محرومیت یا ضعف شده اند و به گرفتاری و یا ستمی دچار شده اند. در چنین جامعه ای عدالت اقتضا می کند که حاکم همه انسانها را به یک چشم بنگرد و در بین آنان تساوی حقوق و امکانات فراهم آورد.
امام علی(ع) در روش حکومتی خویش همیشه این اصل مهم را مد نظر داشته و بر آن تأکید می ورزیدند. در توصیه هایی که آن بزرگوار به کارگزاران خود داشته اند، چنین آمده است:
«ثم الله الله فی الطبقه السفلی من الذین لا حیله لهم من المساکین و المحتاجین و اهل البؤسی و الزمنی؛  سپس خدا را خدا را در طبقه پایین از مردم، آنان که راه چاره ندارند؛ از تهیدستان و نیازمندان و گرفتاران و کسانی که [به خاطر بیماری] زمین گیر شده اند [مراقب باش].

9- انتقاد پذیری
امیرالمؤمنین(ع) به صراحت کلام حق را برای مسئولان جامعه بیان می کرد و در عین حال تأکید می ورزید که این سنگینی کلام حق را باید پذیرفت، چرا که اگر کلام حق برای کسی سنگین باشد، عمل بر آن برایش دشوارتر خواهد بود. حضرت علی(ع) از مردم می خواهد که حرف حق را در هر حال به او یادآوری کنند و او را بی نیاز از مشورت و نصیحت ندانند:
«فلا تکفوا عن مقاله بحق او مشوره بعدل فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطیء والا امن ذلک من فعلی الا ان یکفی الله من نفسی ما هو املک به منی؛  پس، از گفتن سخن حق با مشورت عدالت آمیز خودداری نکنید؛ زیرا من خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خدا مرا کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.»
البته، اگرچه حضرت انتقاد خیرخواهانه را سازنده می داند، اما هشدار می دهد که این نقد و انتقاد و عیب نمایی افراد از زمامداران خویش، نباید به مخالفت و تمرد و عدم اطاعت از حاکمان حق و عادل منجر شود؛ زیرا نتیجه مخالفت بی اساس و انتقاد مغرضانه، فساد جامعه و عدم توانایی حاکم عادل بر مدیریت صحیح و رشد جامعه است؛ چنان که فرموده است:
«افه الرعیه مخالفه القاده؛  آفت مردم مخالفت با زمامداران است.»
حضرت با توجه به اینکه نقد سازنده می تواند بسیاری از انحرافهای زمامداران را اصلاح کند و جامعه را به سوی ترقی و تکامل پیش برد، تأکید فراوانی بر انتقاد سازنده دارد. در سیره امام علی(ع) راه انتقاد و نصیحت باز بود و خود حضرت در دوران 25 ساله زمامداری خلفای سه گانه بارها به آنها پند می داد و نسبت به کارهای خلافشان به شدت انتقاد می کرد و راه خیر و صلاح را به آنها نشان می داد.
11- برابری در حقوق
امیرالمؤمنین علی(ع) به صراحت می فرماید: «لی مالکم و علی ما علیکم؛  برای من است آنچه که برای شماست و برای من است آنچه که بر شماست.»
این حدیث، برابری همگان در برخورداری از امکانات جامعه و لزوم پاسخ گویی ایشان در برابر وظایف را روشن ساخته است. البته، از سایر فرموده های مولا استفاده می شومد که حاکم جامعه اسلامی هرچند در حقوق با دیگران برابر است و زیاده از دیگران حقی بر خود قائل نیست، از نظر تکلیف، خود را بیش از دیگران برای خدمت به جامعه و اعلای کلمه حق و اقامه عدل مسئول و مکلف می داند. به همین دلیل است که از استانداران می خواهد که زندگی خود را با ضعفای جامعه بسنجند، نه با مرفهان و برخورداران.

– تحف العقول، ابن شعبه حزنی، ص144
– کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج8، ص67، نهج البلاغه، خطبه 16.
– کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج87، ص24
– همان
– غرر الحکم و دررالکلم، ص120، ج2098
– کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج2، ص338
– همان، ج1، ص294
– نهج البلاغه، خطبه 125
– دعائم الاسلام، قاضی نعمان تعمیمی، ج2، ص443
– نهج البلاغه، نامه 53
– وقعه صفین، نصر بن مزاحم منقری، ص108
– تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، ج4، ص439
– نهج البلاغه، خطبه 173
– نهج البلاغه، نامه 38
– همان، نامه 53
– همان
– انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، ج2، ص391، نهج البلاغه، نامه 71
– نهج البلاغه، نامه 53
– انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، ج2، ص390
– نهج البلاغه، نامه 53
– همان
– نهج البلاغه، خطبه 216
– غرر الحکم، آمدی، عبدالواحد، ص154
– موسوعه امام علی بن ابیطالب(ع)، محمدبن محمدی ری شهری، ج4، ص105


جستجو