آیین پیامبر(ص) پیش از بعثت

این مطلب از نظر تاریخ مسلم است که:
اولا-رسول خدا(ص)در تمام دوران زندگی قبل از بعثت خود،لحظه ای در برابر بتها پرستش نکرد،و از آئین مشرکین وبت پرستان و سنتها و مراسم شرک آلود و غلط ایشان پیروی نکرد،و از«اکل میته »و ذبائحی که نام خدا بر آنها ذکر نشده بودنمی خورد،و اینکه در صحیح بخاری و مسند احمد بن حنبل آمده است که گویند:
برای رسولخدا(ص)سفره غذائی حاضر کردند،و زید بن عمرو بن نفیل (1) را نیز بر سر آن سفره خواندند،ولی زید از حضور برسر آن سفره خودداری کرده گفت:
«انا لا آکل مما تذبحون علی انصابکم،و لا آکل الا ما ذکر اسم الله علیه »
من از آنچه شما بر بتهای خود ذبح میکنید نمی خورم و جز آنچه را نام خدا بر آن برده شده نخواهم خورد.و در نقل احمد بن حنبل هست که رسول خدا(ص)بر سر سفره ای با سفیان بن حارث غذا میخورد وزید از آنجا عبور کرد و آن دو او را به خوردن دعوت کردند و او چنین پاسخی داد… (2)
مخدوش و غیر قابل قبول است و از اینرو خود اهل سنت وآنها که صحیح بخاری را صحیحترین کتابهای حدیثی میدانندنتوانسته اند آنرا بپذیرند و در صدد توجیه برآمده که از آنجمله سهیلی در کتاب «الروض الانف »گوید:
«کیف وفق الله زیدا الی ترک ما ذبح علی النصب و ما لم یذکراسم الله علیه و رسوله(ص)کان اولی بهذه الفضیلة فی الجاهلیة لما ثبت من عصمة الله تعالی له » (3) یعنی چگونه خداوند به زید این توفیق را عنایت کرد که از خوردن ذبحی که برای بتها ذبح شده و یا نام خدا بر آن جاری نشده بود خودداری کند،ولی به رسول خدا چنین توفیقی نداد،با اینکه رسول خدا(ص)به چنین فضیلتی سزاوارتر بود بخاطر عصمتی که از سوی خدای تعالی داشت:
و آنگاه درصدد پاسخ و توجیه برآمده و گوید:

«لیس فی الروایة انه قد اکل من السفره و بان شرع ابراهیم انما جاء بتحریم المیتة لا بتحریم ما ذبح لغیر الله تعالی فرید امتنع عن اکل ما ذبح لغیر الله برای رآه لا بشرع ما تقدم »
یعنی-در روایت نیامده که آنحضرت از آن سفره چیزی خورد،و از این گذشته شرع ابراهیم میته را حرام کرده بود نه آنچه را که نام خدا بر آن جاری نشده بود،و ازاینرو زید طبق رای خود از خوردن آن غذا خودداری کرد نه بخاطر شریعت گذشته.
ولی برای خواننده محترم روشن است که این پاسخ نمیتوانداشکال و شبهه را از ذهن انسان رفع کند و بهتر آن است که اصل حدیث را که بگفته ایشان بر خلاف دلیلهائی است که عصمت رسول خدا(ص)را ثابت کرده مردود بدانیم و آنرا نپذیریم.
و همچنین حدیث «استلام اصنام »-دست و صورت مالیدن به بتها بعنوان تبرک و احترام-که در روایات ایشان آمده (4) وروایات دیگری که حکایت از مشارکت آنحضرت در مراسم شرک آمیز آنها میکند همگی مردود و مخالف با مبانی و اصول خودآنها در باب نبوت آن بزرگوار است.
ثانیا از نظر تاریخ مسلم است که آنحضرت قبل از بعثت عبادتهائی از قبیل نماز و روزه و طواف و حج و عبادتهای دیگری انجام میداده چنانچه در حدیث عایشه و دیگران در ماجرای بعثت این جمله بود که:
«فکان یخلو بغار حراء فیتحنث فیه »
و«تحنث »را به «تعبد»معنا کرده بودند.
و مرحوم فتال نیشابوری در روضة الواعظین گفته:
«رسول خدا(ص)از اول تکلیف روزه میگرفت و نمازمی گذارد،بعکس آنچه در میان قوم معمول بود و چون به سن چهل سالگی رسید خداوند بوسیله جبرئیل او را مامور به ابلاغ رسالت فرمود…» (5)
و اکنون با توجه به این دو مقدمه این بحث پیش آمده که آیارسول خدا(ص)در پیروی از مرام مقدس توحید و عمل به دستورات و اعمال دینی تابع چه شریعتی بوده؟آیا شریعت انبیاءگذشته و یا شریعت خود یعنی شریعت مقدس اسلام که بعدامامور به ابلاغ و اظهار آن گردید…و در آن وقت تنها خودآنحضرت مامور به پیروی و انجام اعمال آن بود…
و بنابر آنچه گفته شد تذکر این نکته در اینجا لازم است که به نظر نگارنده طرح این بحث بنحوی که در کتابهای دانشمندان اسلامی اعم از دانشمندان شیعه و اهل سنت-آمده خالی از نوعی تسامح و بی دقتی نیست زیرا آن مسئله را به این نحو و با این عبارت طرح کرده و گفته اند:
«اعلم ان علماء الخاصه و العامه اختلفوا فی ان النبی(ص)
هل کان قبل بعثته متعبدا بشریعته ام لا…» (6) و یا این عبارت که از یکی از دانشمندان بزرگ اهل سنت است که میگوید:
«و قد اختلف العلماء فی تعبده قبل البعثه هل کان علی شرع ام لا؟» (7) یعنی علماء اختلاف دارند در اینکه تعبد و انجام عبادتهای آنحضرت پیش ازماجرای بعثت آیا بر طبق شرعی از شرایع بوده یا نه؟
و وجه تسامح و بی دقتی همین است که اعمال و عبادات آن بزرگوار بطور مسلم بر طبق شریعتی انجام میشده که آن شریعت یاشریعت پیمبران گذشته بوده و یا شریعت خود آنبزرگوار…
و شاید مرحوم علامه(ره)در شرحی که بر مختصر ابن حاجب نگاشته و عبارت آنرا مرحوم مجلسی در بحار الانوار نقل کرده متوجه این مطلب بوده که بحث را اینگونه مطرح فرموده:
«اختلف الناس فی ان النبی(ص)هل کان متعبدا بشرع احد من الانبیاءقبله قبل النبوه ام لا…» (8) که برای اهل تحقیق روشن است که این عبارت از آن تسامح و اشکال خالی است و بهر صورت مسئله آنقدر مهم نیست که بیش از این مقدار وقت شما را بگیریم و این مقدار هم از باب تذکر بنظر لازم آمد.و بهتر آن است که به اصل بحث بازگردیم وبحث را اینگونه طرح کنیم که:آیا رسول خدا(ص)قبل از بعثت تابع چه شریعتی از شریعتهای الهی بوده؟
جمعی معتقدند که آنحضرت تابع شریعتهای پیمبران قبل ازخود بوده؟و گروهی نیز معتقدند که تابع شریعت خود یعنی شریعت اسلام بوده،با این توضیح که در آنزمان بدان حضرت وحی میشد و به اصطلاح «نبی »بود،و موظف بود بدانچه بر اووحی میشد بدان عمل کند،ولی «رسول »نبود و وظیفه نداشت آنها را بدیگران ابلاغ کند،تا سن چهل سالگی که به منصب رسالت مفتخر گردید و موظف شد این آئین مقدس رابدیگران نیز ابلاغ کند.
گروه اول نیز که عقیده دارند آنحضرت تابع شریعتهای پیمبران قبل از خود بوده درباره آن شریعت و آن پیامبراختلاف نظر دارند و چهار نظریه درباره آن شریعت ذکر شده:
1-شریعت نوح علیه السلام 2-شریعت ابراهیم علیه السلام 3-شریعت موسی علیه السلام 4-شریعت عیسی علیه السلام
و در اینجا نظریه پنجمی هم ابراز شده و آن این است که گفته اند: هر چه نزد آنحضرت ثابت شده بود که شریعت است از آن پیروی کرده و بدان عمل میکرد و پیرو شریعت مخصوصی نبود.وبنظر میرسد غرض ورزی و دست سیاست بازان و قصه پردازان یهودو نصاری هم در این مسئله راه یافته باشد و برای اثبات اینکه شریعت اسلام پیرو همان شرایع یهود و نصاری است ورسول خدا(ص)نیز تابع موسی و عیسی بوده به این بحث دامن زده و احیانا اظهار نظرهائی کرده باشند زیرا آنها که باک نداشتند ابراهیم علیه السلام را یهودی یا نصرانی بخوانند هیچ باکی نداشتند که رسولخدا(ص)و سلاله ابراهیم علیه السلام رایهودی و یا نصرانی بدانند!و بهر صورت هر یک از دو دسته برای مدعای خود دلیلهائی ذکر کرده اند و دانشمندان نیز آنها را درکتابهای خود بتفصیل نقل کرده اند که فشرده ای از آنرا میتوانیددر بحار الانوار مجلسی(ره) بخوانید (9) و بنظر ما آنچه در میان دلیلهای دسته اول(یعنی آنها که گفته اند رسول خدا تابع شریعتهای قبل از خود بوده) مهم و قابل بحث میباشد چند آیه قرآنی است و بقیه گفتارها اجتهادات و یا روایات ضعیفی است که از نقل آنها صرفنظر میکنیم.و به نقل همان آیات اکتفامی نمائیم:
1-آیه 90 از سوره انعام است که خدای تعالی پس از ذکرنام جمعی از پیمبران چون ابراهیم و فرزندان آن بزرگوار فرماید:
اولئک الذین هداهم الله فبهداهم اقتده آنها هستند که خداوند ایشانرا هدایت و راهنمائی فرمود،و تو نیز ازهدایت آنها پیروی کن…
و پاسخی که از استدلال به این آیه داده شده آن است که منظور از این هدایت و پیروی از آن همان اصول مورد اتفاق همه ادیان است نه فروع شرعیه زیرا پر واضح است که فروع در ادیان گذشته مورد اختلاف بوده…
نگارنده گوید:مؤید این پاسخ نیز همان نزول آیه است که پس از بعثت رسول خدا(ص)نازل گشته و میتوان گفت:این آیه ربطی به بحث ما که بحث از شریعت رسول خدا(ص)قبل ازبعثت میباشد ندارد…
و از همین پاسخ می توان پاسخ استدلال به آیات دیگری را نیزکه در اینباره شده است دانست مانند آیه:
شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ماوصینا به ابراهیم و موسی و عیسی،ان اقیموا الدین و لا تفرقوا فیه کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه… (10) که با توجه به صدر و ذیل آیه بخوبی روشن میشود که منظور همان اصول عقایدی است که در همه ادیان بوده است…
و آیه شریفه ثم اوحینا الیک ان اتبع ملة ابراهیم حنیفا… (11) که منظور از پیروی «ملة ابراهیم »همان اصول عقلیه است نه فروع شرعیه،بدلیل آیه دیگری که فرموده: و من یرغب عن ملة ابراهیم الامن سفه نفسه (12) و پر واضح است که بسیاری از فروع شرعیه آئین ابراهیم نسخ شده و اگر منظور از«ملة ابراهیم »همه اصول و فروع بود با توجه به این آیه نسخ آنها جایز نبود…
و آیه: انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین… (13) و بخصوص آیه اخیر که ظاهرا مربوط به اصل مسئله وحی وکیفیت آن است و ربطی به مسئله مورد بحث ما ندارد…
و اما دلیل گروه دیگر که گفته اند:رسول خدا(ص)پیروشریعت و آئین خود یعنی آئین مقدس اسلام بوده روایات بسیاری است که برخی از آنها صراحت در این مطلب دارد و از برخی با توجه به روایات و شواهد دیگر استفاده مطلب از آنها میشود که ازدسته نخست روایاتی است که صراحت دارد بر اینکه رسول خدا(ص)قبل از بعثت نیز«نبی »و پیامبر بوده.
1-مانند روایت مشهوری که در کتابهای شیعه و اهل سنت آمده که رسول خدا(ص)فرمود:
«کنت نبیا و آدم بین الروح و الجسد» (14) من پیامبر بودم در وقتی که آدم میان روح و بدن بود…
و در برخی از کتابها این گونه نقل شده که فرمود:«کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین »:و برای فهم بهتر این استدلال بایداین مطلب را نیز اضافه کرد که بعثت پیمبران الهی که برتر وخاتم آنها پیامبر بزرگوار اسلام بوده است مراحل و درجاتی داشته-چنانچه از روایات نیز استفاده میشود-که یکی از آن مراحل «نبوت »است و این مرحله قبل از مرحله رسالت بوده و مرحله نبوت آن بزرگواران مرحله ای بوده که از طریق فرشتگان و یا درخواب و یا از طریق الهام به آنها وحی میشده و دستورات و یاخبرهائی از جانب خدای تعالی به ایشان داده می شد که مامور به عمل بدان میشدند ولی مامور به ابلاغ و رساندن آنها بدیگران نبودند و در این مرحله آنها«نبی »بودند نه رسول و برای درک بیشتر این مطلب به روایات زیر توجه کنید که در باب «طبقات الانبیاء و الرسل و الائمة »از کتاب شریف کافی وجاهای دیگر نقل شده مانند این روایت که کلینی(ره)بسند خوداز زید شهام روایت کرده که گوید:از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:«ان الله تبارک و تعالی اتخذ ابراهیم عبدا قبل ان یتخذه نبیا و ان الله اتخذه نبیا قبل ان یتخذه رسولا و ان الله اتخذه رسولا قبل ان یتخذه خلیلا و ان الله اتخذه خلیلا قبل ان یجعله امامافلما جمع له الاشیاء قال:انی جاعلک للناس اماما» (15) براستی که خدای تعالی ابراهیم را به بندگی خویش برگرفت پیش ازآنکه به نبوت برگیرد،و خدای تعالی او را به نبوت خویش برگرفت پیش از آنکه به رسالت برگیرد،و به رسالت برگرفت پیش از آنکه بدوستی خودبرگیرد،و به دوستی برگرفت پیش از آنکه به امامت برگیرد و چون همه اینها را برای او گردآورد فرمود«من تو را برای مردم امام قرار دادم »و نیز بسندش از زراره روایت کرده که گوید: از امام باقرعلیه السلام معنای آیه شریفه «و کان رسولا نبیا»و فرق میان «رسول »و«نبی »را پرسیدم و آنحضرت در پاسخ من فرمود:
«النبی الذی یری فی منامه و یسمع الصوت و لا یعاین الملک و الرسول الذی یسمع الصوت و یری فی المنام و یعاین الملک…» (16) و نبی کسی است که در خواب(فرشته را)به بیند و صدای(او را)بشنود ولی به عیان فرشته را نبیند و رسول کسی است که صدا را بشنود و در خواب ببیند و در عیان نیز او را مشاهده کند.
و بسندش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
«الانبیاء و المرسلون علی اربع طبقات،فنبی منبا فی نفسه لا یعدوغیرها و نبی یری فی النوم و یسمع الصوت و لا یعاینه فی الیقظه و لم یبعث الی احد…» (17) پیامبران و رسولان بر چهار طبقه هستند گاهی «نبی »است که تنها به او خبر رسیده و از او بدیگری تجاوز نکند،وگاهی «نبی »است که در خواب ببیند و صدا را بشنود و در بیداری نه بیند و بسوی دیگری هم مبعوث نشده…
و روایت دیگری که از یزید کناسی روایت کرده که گوید:
از امام باقر علیه السلام پرسیدم:آیا عیسی بن مریم در آنهنگام که در گهواره سخن گفت حجت خدای تعالی بر مردم زمان خود بود؟
امام علیه السلام در جواب من فرمود:
«کان یومئذ نبیا حجة لله غیر مرسل،اما تسمع لقوله تعالی حین قال انی عبد الله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا» (18) وی در آنروز«نبی »و حجتی بود از سوی خدا ولی «مرسل »و فرستاده بسوی کسی نبود،آیا این گفتار خدای تعالی را نشنیده ای آنهنگام که عیسی گفت «من بنده خدایم که کتاب بمن داده و مرا«نبی »قرارم داده ».و از روایت اخیر و استشهاد به آیه قرآنی بخوبی معلوم میشود که مقام نبوت مقامی است که ممکن است به پیمبران در گهواره نیز داده شود چنانچه به عیسی علیه السلام داده شد… (19) و بخصوص با توجه به روایاتی که خداوند هیچ فضیلت و کرامت و معجزه ای به پیامبری از پیمبران خود عطانفرمود جز آنکه آنرا به رسول خدا(ص)نیز عطا فرمود مانند روایت مفصلی که از ارشاد القلوب دیلمی نقل شده که امیر المؤمنین علیه السلام بمردی یهودی که در اینباره سئوال کرد فرمود:
«فو الله ما اعطی الله عز و جل نبیا و لا مرسلا درجة و لا فضیلة الا و قد جمعها لمحمد(ص)و زاده علی الانبیاء و المرسلین اضعافا…» (20) بخدا سوگند که خدای عز و جل به هیچ نبی و مرسلی درجه و فضیلتی عطا نفرمود،جز آنکه آنرا برای حضرت محمد(ص)گرد آورده و بلکه چند برابر آنها افزوده است…
2-دلیل دوم،سخن امیر المؤمنین علیه السلام است در«خطبه قاصعه »که در نهج البلاغه و کتابهای دیگر از آنحضرت نقل شده که درباره رسول خدا(ص)فرمود:
«و لقد قرن الله به(ص)من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره »خدای تبارک و تعالی از لحظه ای که پیغمبر را از شیر گرفتندبزرگترین فرشته از فرشتگان خود را قرین او فرمود تا اخلاق نیکو و صفات پسندیده را به وی بیاموزد…و معنای تعلیم فرشته جز همان نبوت چیزدیگری نیست.
و در چند روایت در اصول کافی آمده که منظور از«روح »در آیات سوره شوری و اسراء یعنی آیه شریفه و کذلک اوحیناالیک روحا من امرنا (21) و آیه یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی (22) همین فرشته بوده،که یکی از آنها روایت زیر است که کلینی بسند خود از ابی بصیر روایت کرده که گوید:از امام صادق علیه السلام تفسیر«روح »را در آیه «یسئلونک عن الروح »پرسیدم و آنحضرت فرمود:«خلق اعظم من جبرئیل و میکائیل،کان مع رسول الله(ص)و هو مع الائمه و هو من الملکوت » (23) 252 یعنی این روح،خلقی است از مخلوقات خدا بزرگتر از جبرئیل ومیکائیل که بهمراه رسول خدا(ص)بوده و همراه امامان نیز هست و او ازعالم ملکوت(و مجردات و فرشتگان)است.و در روایتی که صفار درکتاب بصائر الدرجات روایت کرده اینگونه است که امام صادق علیه السلام فرمود:
«ان الروح خلق اعظم من جبرئیل و میکائیل،کان مع رسول الله(ص)یسدده و یرشده و هو مع الاوصیاء من بعده ».
و بلکه در پاره ای از روایات آمده که «روح القدس »که نامش در قرآن کریم و در روایات آمده نام همین فرشته بود نه نام جبرئیل و نام جبرئیل روح الامین است که در قرآن کریم نیزآمده است.
نگارنده گوید:با توجه بدانچه ذکر شد بنظر میرسد این قول دوم نزدیک تر به ذهن و اولی به پذیرفتن و قبول باشد و از نظر عقل و نقل مانعی برای پذیرفتن آن بنظر نمیرسد.
پی نوشتها:
1-زید بن عمرو بن نفیل از حنفاء بوده است که در گذشته بتفصیل در مقاله ای جداگانه شرح حالش را ذکر کردیم.
2-الصحیح من السیره ج 1 ص 158.
3-الروض الانف ج 1 ص 256.
4-الصحیح من السیره ج 1 ص 160.
5-بنقل از کتاب جنه الماوای قاضی طباطبائی.
6-بحار الانوار ج 18 ص 271.
7-سیرة النبویة ابن کثیر ج 1 ص 391.
8-بحار الانوار ج 18 ص 271.
9-بحار الانوار ج 18 ص 271-281.
10-سوره شوری آیه 13.
11-سوره نحل آیه 123.
12-سوره بقره آیه 130.
13-سوره نساء آیه 163.
14-الغدیر ج 9 ص 287،بحار الانوار ج 18 ص 278.
15-الاصول من الکافی باب طبقات الانبیاء و الرسل و الائمة ج 2.
16-الاصول من الکافی باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث ج 1.
17-الاصول من الکافی باب طبقات الانبیاء و الرسل.
18-بحار الانوار ج 18 ص 278.
19-در میان پیمبران الهی پیغمبران دیگری نیز بوده اند که در کودکی و نوجوانی به مقام نبوت رسیده اند مانند عیسی که خداوند درباره اش فرمود«و آتیناه الحکم صبیا»و یوسف که خداوند درباره اش فرمود«و اوحینا الیه لتنبئنهم بامرهم هذا»و بگفته بسیاری از مفسران منظور از این وحی،وحی نبوت بوده.
20-بحار الانوار ج 16 ص 341.
21-سوره شوری آیه 52.
22-سوره اسری آیه 85.
23-بحار الانوار ج 18 ص 256.

 


جستجو