پاسخ به چند سوال پیرامون قران کریم

سوال اول: آیا هنگام نزول، قرآن دارای تقسیمات کنونی بوده است؟
قبلاً گفتیم که قرآن دارای دو نزول دفعی و تدریجی بوده و با کمترین توجهی معلوم می‌شود که، لازمه نزول تدریجی، نازل شدن آیات و سوره‌ها به تفکیک می‌باشد.
قرآن کریم در آیاتی به تفکیک آیات و سوره‌ها، هنگام نزول اشاره فرموده است، در‌آیه شریفه «وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً»(401) می‌فرماید: قرآنی را جزء جزء بر تو فرستادیم، که تو نیز بر امت قرائت کنی، این قرآن کتابی از تنزیلات بزرگ ما است.
در مجمع البیان گفته شده: «فرقناه» به معنای «فصلناه»  می‌باشد و «علی مکث» نیز بر همین معنا دلالت دارد.(402) از تقسیمات رایج قرآن، فقط در مورد آن – سوره و آیه – مکرر در این کتاب آسمانی آمده است، به عنوان مثال می‌فرماید: «سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا»(403) و یا «قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ»(404)
قرآن کریم مجموعاً دارای صدو  چهارده سوره می‌باشد، که این سوره‌ها به وسیله «بسم الله الرحمن الرحیم» از هم تفکیک و جدا شده‌اند، به جز سوره توبه یا «برائت» که بدون «بسم‌الله» نازل شده و گفته می شود، جزئی از سوره انفال بوده است و سوره «والضّحی» و «انشراح» با اینکه یک سوره هستند، یک «بسم‌الله»، در وسط آن دو فاصله شده است.
البته همه این موارد استثنائی به حکم روایاتی است که از ائمه صلوات الله علیهم رسیده و شیخ صدوق آن را از امام صادق7 روایت کرده است.(405)
در قرآن کریم «آیه نیز بطور مکرر، به قطعه‌ای از کلام الهی اطلاق شده است، مانند:
«وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا»(406) وقتی آیات خدا، بر آنان خوانده می‌شود، ایمانشان را زیاد می‌کند – و «فُصِّلَت آيَاتُهُ قُرآناً عَرَبِيّاً»(407) کتابی که آیاتش جداجدا شده و به عربی خوانده می‌شود.
ولی تقسیمات دیگر قرآن از قبیل حزب و جزء و تعداد آیات و کلمات و حرف و بنابر قول بعضی، تعداد سوره بعد از زمان رسول خدا6 رایج شده است.

سوال دوم : تقسیمات قرآن به چه منظوری صورت گرفته است؟
نزول آیات قرآن، به تدریج، بندبند، و سوره به سوره و آیه به آیه، به خاطر تمامیت یافتن استعداد مردم، در تلقی معارف اصلی و اعتقادی و احکام فرعی و عملی آن است و به مقتضای مصالحی است که، برای بشر در نظر بوده و آن، این است که علم قرآن با عمل به آن مقارن باشد و طبع بشر از گرفتن معارف و مصالح و احکام آن زده نشود، معارفش را یکی پس از دیگری درک نماید.(408)

سوال سوم: مثال‌های قرآن برای چیست ؟
اگر یک نگاه سطحی به قرآن کریم بیندازیم و یا هنگام تلاوت آن اندک توجهی به معانی آیات بنمائیم، در می‌یابیم، بیش از سیصد مورد امثال و تمثیل در قرآن آمده است، «امثال، به معنای برگرداندن و دوباره آوردن با بیان‌های مختلف و اسلوب‌های گوناگون، ایراد کردن است و «مثل» به معنای توصیف مقصود است، به چیزی که آنرا مجسم و ممثل کند و ذهن شنونده را به آن نزدیک گرداند.
«وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُورًا»(409) ماهر مثلی را که روشنگر راه حق و راه ایمان و شکر باشد، برای ایشان بیان کردیم.

سئوال چهارم: آیا قرآن برای رفع نیازهای بشر جامعیت دارد؟
یکی از مسائلی که همواره، ذهن دانشمندان و پژوهشگران را به خود معطوف داشته و موجب بحث‌های دقیقی از ناحیه موافقین و مخالفین شده، این است که، آیا مکتب حیاتبخش اسلام، که دارای کتابی آسمانی به نام قرآن می‌باشد، در هر عصر و زمانی، پاسخگوی نیازهای بشری می باشد یا خیر؟ و یا به عبارت دیگر، آیا قرآن برای رفع نیازهای بشر جامعیت دارد؟
عده‌ای قرآن را محدود به زمان و مکانی خاص، دانسته و می‌گویند در جهان امروز که علم و صنت پیشرفت کرده و توسعه یافته و حیات جامعه بشری نیز با آن گره خورده، بطور کلی دین، توان اداره این جامعه را ندارد.
ما معتقدیم که اسلام عزیز و قرآن کریم، تنها مکتب و شریعت و کتابی است که، این توانائی را با استعانت از مروجین و مفسرین واقعی آن – ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین دارد و موفقیت جمهوری اسلامی ایران خود بیانگر این ادعاست.
قرآن کریم که به عنوان قانون اساسی این مکتب به شمار می‌رود، گنجینه‌ای گرانبهاست که، در آیاتی از آن، بیش از هزاروپانصد موضوع علمی و مطلب مختلف را در خود جادی داده و روز به روز با پیشرفت علوم و فنون، ژرفای این دریای بی‌کران الهی، روشن می‌گردد.
البته نمی‌توان ادعا نمود که قرآن کریم، محدود به این موضوعات می‌باشد، زیرا: هنوز بسیاری از آیات الهی وجود دارد، که تفسیر روشن و قاطعی از آن به عمل نیامده و در بردارنده مطالی است، که علم به چگونگی آن دست نیافته و بعضاً نیز از دسترس بشر خارج است و همچنین عقل بشر نیز از دست‌یابی به آن عاجز می‌باشد. خلاصه‌ای از موضوعات این کتاب الهی را می‌توان در سرفصل‌ها و عناوین زیر بیان نمود:
علم کلام، علوم اجتماعی، احکام و حدود، اخلاق، بیان اعلام، اعم از افراد مکان‌ها و موجودات، نبوت و تاریخ انبیاء، امامت و شئونات آن، انسان شناسی، تاریخ، قصص، جهاد و جنگ و دفاع، حیوانات، نباتات، رنگ‌ها، پوشیدنی‌ها،‌ کالاها، ادیان و مکاتب، کیهان شناسی، مسائل اقتصادی،‌اعداد، بهداشت، ژنتیک، محرمات، روانشناسی، نظامات اجتماعی، مردم‌شناسی، تعلیم و تربیت، علوم عقلی و حکمت و صدها موضوع دیگر از موضوعات این کتاب الهی می‌باشد و همانطور که گفتیم این کتاب با تفسیر و تأویلی که ائمه اطهار: از آن به عمل آورده و می‌آورند، می‌‌تواند جامع‌ترین قانون و دستورالعمل‌ برای جوامع بشری باشد.

سئوال پنجم: قرآن کتاب تام و کامل است یعنی چه؟
«وَ فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ»(410) در این کتاب از هیچ چیز فروگذار نکرده‌ایم، درباره معانی کتاب، اقوالی ذکر شده و ما برای اینکه بتوانیم، به این سؤال پاسخ دهیم، این نظریات را ذکر می‌کنیم.
الف: مقصود از کتاب، قرآن است: زیرا تمام نیازمندی‌های دینی و دنیوی مردم به اجمال یا به تفصیل، در قرآن کریم آمده است، تفصیل مطالب اجمالی قرآن به وسیله پیامبر و ائمه: داده شده و ما مأموریم که از آن‌ها پیروی کنیم، در آیه دیگری می‌فرماید: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ»(411) این کتاب را که بیان هر چیزی است، بر تو نازل کردیم.
از عبدالله ابن مسعود روایت شده که گفت:
چرا کسانی را که خداوند، در قرآن آنها را لعن کرده [مانند زنان آرایشگر و خالکوب] لعن نکنیم، زنی که این سخن را شنیده بود، تمام قرآن  را خواند و چنین مطلبی در قرآن نیافت. سپس نزد او رفت و گفت: دیشب همه قرآن را خواندم، اما مطلبی را که دیروز، گفتی در قرآن نیافتم.
عبدالله ابن مسعود گفت:
اگر قرآن را خوانده بودی می‌یافتی، خداوند متعال می‌فرماید:
«مَا إتَاکُمَ الرَّسیُولُ فَخُذُوهُ وَ مَانَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» طبقه این آیه، هرچه پیامبر بگوید، حکم سخن خدا دارد و این قول را بیشتر مفسرین پذیرفتند.
ب: مقصود از کتاب لوح محفوظ است.
ج: مقصود از کتاب اجل است.(412)
د: مراد از چیزی که در آن تفریط و کوتاهی نشده، همان کتاب است و مراد از شیء کوتاهی‌های گوناگون است که نفی شده، خلاصه اینکه، چیزی نیست که رعایت حال آن واجب و قیام به حق آن و بیان آن لازم باشد، مگر اینکه، ما در این کتاب، رعایت نموده و در امر آن کوتاهی نکرده‌ایم، پس کتاب ما، تمام و کمال است‌، به شهادت اینکه، در چند جا از کلامش قرآن را کتاب نامیده، لذا معنای آیه چنین می‌شود «قرآن مجید از آن‌جایی که کتاب هدایت است و بنایش براساس بیان حقایق و معارفی نهاده شده که چاره‌ای در ارشاد به حق جز بیان آن نیست، از این جهت در این کتاب بیان جمیع آن چه در سعادت دنیا و آخرت آدمی دخیل است، دریغ و کوتاهی نشده(413) «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ»(414) یک صفت عمومی آن، این است که تبیان برای هر چیزیست و تبیان به معنای بیان می‌باشد و چون قرآن کریم، کتاب هدایت، برای عموم مردم است، لذا ظاهراً مراد به «کُلِّ شَیءٍ» همه آن چیزهائی است که، برگشتش به هدایت باشد، از معارف حقیقه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظی که مردم در اهتداء و راه یافتنشان، به آن محتاجند در قرآن تبیان همه اینها است، نه اینکه تبیان برای همه علوم هم باشد.(415)
علی7 می‌فرماید: خداوند متعال فرموده است «و ما فرّطنا فی الکتاب من شیء» و نیز فرموده است «تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیءٍ»… قرآن دارای ظاهری زیبا و شگفت‌انگیز و باطنی پرمایه و عمیق است، نکات شگفت‌‌آور آن فانی نگردد و اسرار نهفته آن پایان نپذیرد، هرگز تاریکی‌های جهل و نادانی جز به آن رفع نخواهد شد،(416) در خطبه‌ای دیگر می فرماید: «ألَا اِنَّ فِیکُم عِلْمَ مَا یَأتِی وَ الْحَدیثِ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءِ دَائِکُم وَ نَظْمِ مَا بَیْنَکُمْ»(417) بدانید در قرآن علوم آینده و اخبار گذشته، داروی بیماری‌ها و نظم حیات اجتماعی شما، موجود است، و باز فرموده است:
«وَ فِي الْقُرْآنِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ»(418) در قرآن اخبار پیشینیان و مسیر حوادث آینده و حکم و دستور بین شما، آمده است و در روایتی دیگر آمده، کسی که اراده می‌کند علم اول و آخر را، پس قرائت کند قرآن را،(419) با توجه به این روایات پی می‌بریم که، آیات فوق فراتر و گسترده‌تر از آنچه علامه مطرح نموده و یا دیگران گفته‌اند می‌باشد.
«کسی که مطالعه کند در قرآن شریف این معنی را می‌بیند که جمیع علوم طبیعی جنبه معنوی آن در قرآن مطرح است نه جنبه طبیعی آن».(420)

سوال ششم: چرا قرآن به زبان عربی نازل شده است؟
در قرآن کریم به آیاتی بر می‌خوریم که، بیانگر نزول قرآن به زبان عربی می‌باشد، مانند: «إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»(421) و «بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ»(422) و لذا این سؤال مطرح می‌شود، که چرا قرآن به زبان عربی نازل شده است؟
قرآن کریم در ام‌الکتاب یا لوح محفوظ دارای جایگاه والائی است، که جز ذات اقدس الهی، احدی به آن احاطه ندارد و‌آیه شریفه «وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»(423) دلالت بر این معنا دارد، از طرفی مشیت الهی، بر این تعلق گرفته بود، که رسوی برای هدایت انسان‌ها به سویشان بفرستد و با کتاب خویش، آنان را از ظلمات، به نور هدایت کند، این کتاب، باید قابل فهم و درک و برای مردم قابلیت رجوع به آن را داشته باشد،‌ لذا خداوند متعال آن را از جایگاه رفیعی که داشت، طی مراتبی تنزیل و به سوی ما نازل فرمود.
از طرف دیگر رسولی که این آیات الهی بر او وحی می‌شد، عرب زبان بود و قوم او که می‌بایست در مرحله اول هدایت شوند، عرب زبان بودند، لذا لازم بود قرآن به زبان آنان باشد، قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید:
«فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا»(424) ما حقایق این قرآن را تنها به زبان تو، سهل و آسان کردیم، تا با آن بشارت دهی اهل تقوی را و معاندان لجوج را از عذاب خدا بترسانی.
آیه شریفه فوق سه نکته اساسی را در بردارد:
اول:
چون لازم بود قرآن قابل فهم و درک شود، از جایگاه والای خویش نازل شد.
دوم :
چون پیامبر6 و قوم او عرب زبان بودند، این قرآن به زبان مادری آنان نازل گشت، تا انجام تکلیف الهی که همانا رسالت بود، بر او آسان باشد.
سوم :
عرب‌ها قومی لجوج بوند و نسبت به پیامبر6 و کتاب خدا، خصومت می‌ورزیدند و اگر قرآن غیرعربی بود با این اوصافی که این قوم داشتند، محال بود به آن ایمان آورند.

سوال هفتم: چرا قرآن بر عجم نازل نشده است؟
غرض از نزول قرآن، ایمان آوردن و هدایت جامعه بشی و در مرحله اول هدایت اعراب جاهلی بوده است، قرآن کریم به زبان عربی آشکار و واضح نازل شده، تا بدان ایمان آورده و تعلل نورزند، به اینکه بگویند: ما آن را نمی‌فهمیم و اگر این قرآن بر غیر عرب نازل می‌شد، این بهانه برای آنان باقی می‌ماند و آن را رد نموده و به بهانه اینکه: نمی‌فهمیم، چه مقصودی دارد، ایمان نمی‌آوردند.
قرآن کریم در سوره مبارکه شعراء چنین می‌فرماید:
«وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ»(425) و با خصومت و لجاتی که اعراب با پیامبر6 داشتند، این مطلب قطعی و یقینی بود، لذا این آیه همان معنائی را می‌رساند که در سوره «سجده» آمده و می فرماید:
«وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ»(426)  و اگر قرآنی غیرعربی نازل می‌کردیم، می‌گفتند چرا آیاتش روشن نیست؟ آیا برای ما اعراب کلامی عجمی نازل می‌شود؟(427) در هر صورت اگر قرآن به زبان غیرعرب نازل شده بود، نفی غرض می‌شد و کسی به آن ایمان نمی‌آورد.

سؤال هشتم: آیا قرآن برای انذار مردم مکه نازل شده، در این صورت با جهانی بودن اسلام سازگاری ندارد آن را توضیح دهید؟
دعوت پیامبر اسلامی در جهانی شدنش، تدریجی و مرحله به مرحله بوده است، در مرحله اول مخفی و پس از آن به حکم آیه شریفه «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»(428) خویشاوندان و نزدیکان پیامبر6 را شامل می‌شده است و مرحله سوم دعوت عموم قوم عرب، به حکم آیه شریفه «قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»(429) بوده است و در مرحله چهارم بنابر‌آیه شریفه «وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ»(430) پیامبر مأمور به دعوت عموی واقع، دعوت جهانی اسلام شده است.
با این توضیحات، معنای آیه «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا»(431) مشخص می‌شود و آن اینکه منظور از ام‌القرای، مردم مکه‌اند و مراد از من حول‌ها، مردم سایر نقاط جزیرة العرب را شامل می‌شود، که در واقع مرحله سوم دعوت به اسلام می‌باشد.

سوال نهم: نسخ در قرآن به چه معنا می‌باشد  و آید در کتب آسمانی دیگر هم بوده است؟
نسخ در لغت، به معنی ازاله و زدودن می‌باشد(432) مانند فرموده خدای متعال «فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ»(433) وقتی شیطان چیزی در دل پیامبر می‌افکند، خداوند القاء شیطانی را از دلش ذایل می‌کند.
نسخ در اصطلاح به معنای تمام شدن عمر حکمی از احکام می‌باشد و اصطلاحی است که از آیه « مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»(434) گرفته شده است.
همچنین نسخ به معنای نقل «یک نسخه کتاب به نسخه‌ای دیگر آمده، که به جای نسخ کلمه «تبدیل» ذکر شده است و از آیه «وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ»(435) می‌فهمیم که نسخ باعث نمی‌شود که خود آیه نسخ شده، بلکی از عالم هستی نابود گردد، بلکه حکم در آن، عمرش کوتاه است، چون به وضعی وابسته است که با نسخ، آن صفت از بین می‌رود، ولی اصلش حفظ می‌شود.
بعضی گفته‌اند: نسخ از اموری است که، خداوند به خاطر حکمت‌هائی، آن را به این امت، اختصاص داده است، نسخ بیان این است که، مدت حکم، تا آن موقع بوده است و بعد حکم دیگری به جای آن آمده است.(436)
لازم به ذکر است، این تعبیر که نسخ اختصاص به این امت دارد، کاملاً بی‌اساس می‌باشد و بعداً ذکر می‌نمائیم که نسخ در کتب آسمانی دیگر هم بوده است.

چند نکته در مورد نسخ
1- نسخ تنها مربوط به احکام شرعی نیست، بلکه در تکوینیات نیز هست.
نسخ همواره دو طرف می‌خواهد، یکی ناسخ و دیگری منسوخ و با یک طرف فرض ندارد.
ناسخ آنچه را که منسوخ از کمال و یا مصلحت دارد، واجد است.
ناسخ از نظر صورت با منسوخ تنافی دارد، نه از نظر مصلحت، چون ناسخ نیز مصلحتی دارد که جای مصلحت منسوخ را پر می‌کند.
آیات منسوخه نوعاً لحنی دارند، بطور اشاره می‌فهمانند که بزودی نسخ خواهند شد و حکم در آن، برای ابد دوام ندارد، این معنی در حکم عفو آیه 109 سوره بقره و در مورد حکم حبس زنان بدکاره در‌آیه 15 سوره نساء به خوبی آشکار است.
6- نسبتی که میان ناسخ و منسوخ است، غیر از آن نسبتی است که، میان عام و خاص انعقاد ظهور لفظ است.
7- در بعضی روایات نسخ به معنای بداء نیز آمده و نجات قوم یونس، از این قرار می‌باشد.(437)
بعضی گفته‌اند: «قرآن جز با قرآن نسخ نمی‌شود» و بعضی دیگر گفته‌اند قرآن با سنت نیز نسخ می‌شود، زیرا: آن نیز با واسطه از خداوند است و به آیه شریفه «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى»(438) استناد نموده، «شافعی» یکی از ائمه چهارگانه مذاهب اهل سنت، نسخ قرآن با قرآن و نسخ قرآن با سنت را پذیرفته است.
در مورد قول شافعی سؤالاتی مطرح است که جای بحث آن در اینجا به دلیل اینکه موضوع بحث ما نمی‌باشد، نیست و در این خصوص در کتب اصولی و علم اصول مفصل بحث شده که خواننده می‌توانند به آن منابع رجوع نمایند.
همانطور که قبلاً اشاره شد نسخ کلام سابق و ارسال فرامین و اوامر جدید مختص به قرآن نبوده و در کتب آسمانی دیگر نیز آمده است و این خلاف ادعای کسی است که، نسخ را مختص به امت اسلام دانسته است، مثلاً در تورات آمده که خداوند متعال به آدم و حواء فرمود، هر حیوانی که روی زمین است، برای شما حلال می‌باشد ولی به نوح دستور داده شد که از حیوانات حلال هرکدام یک جفت و از حیوانات حرام نیز هرکدام یک جفت در کشتی سوار کند، از این مطلب استفاده می شود که بعضی آنچه بر حضرت آدم7 حلال بوده، بر حضرت نوح7 حرام شده است و یا برای قوم آدم7 ازدواج یک مرد با دو خواهر در یک زمان حلال بوده ولی برای موسی7 حرام شده است.(439) این مورد در اسلام هم حرمت آن باقی است، این مطلب در تورات، سفر تکوین صفحه 17 آمده است.(440)

سوال دهم: جمع آوری قرآن چگونه صورت گرفته است؟
قبلاً گفتیم که قرآن در زمان رسول خدا 6 جمع آوری گردیده است، ولی به جهت اینکه در این باب اقوال مختلفی ذکر گردیده، ناچاریم مجدداً آن را مطرح و به تجزیه و تحلیل آن بپردازیم.
در البیان آمده که دختر عبدالله بن حارث قرآن را جمع‌آوری کرده بود و پیامبر6 به دیدن این زن می‌رفت و او را شهیده می‌نامید و همین بانو در زمان جنگ بدر به پیامبر گفت: به من اجازه می‌دهید با شما بیرون بیایم و زخم‌ها را مداوا کنم و بیماران را پرستاری نمایم؟ شاید خداوند شهادت را به من عنایت فرماید.
پیامبر6 فرمودند: محققاً خداوند به تو شهادتی خواهد بخشید،(441) علاوه بر این، زنان و مردان بسیاری بوده‌اند که، در حیات پیامبر6 به حفظ و نوشتن قرآن مبادرت می‌ورزیده‌اند، تا جائی که گفته شده، هفتصد قاری در بئرمؤنه و چهارصد قاری در روزیمامه، کشته شده‌اند.
شدت اهتمام پیامبر به قرآن و داشتن نویسندگان متعدد و نزول تدریجی قرآن، همگی مؤید این مطلب است که، پیامبر6 در زمان حیات خود، دستور نوشتن قرآن را داده است.
از زیدبن ثابت نقل شده که:
«ما نزد پیامبر6 قرآن را در رقعه‌ها، گردآوری و جمع کردیم(442) روایات بسیاری که شیعه و سنی از رسول اکرم6 راجع به اهمیت قرآن  و ثواب قرائت آن و فضیلت سوره‌ها نقل کرده‌اند، بخوبی نشان می‌دهد، که قرآن در حیات آن حضرت کامل و مدون و منظم بوده است – از قبیل: ثواب ختم قرآن و یا مدت ختم قرآن – در روایت آمده که حضرتش، عبدالله ابن عمر عاص و دیگران از اینکه کمتر از سه روز قرآن را ختم کنند منع فرمود(443) و یا اینکه فرمود هرکس ثلث قرآن به او داده شود، ثلث نبوت به او داده شده و هرکس دو ثلث قرآن به وی داده شود، دو ثلث نبوت و هرکس تمام قرآن به او داده شود، تمام نبوت به او عطا شده است.(444)
همچنین «فرموده رسول خدا6درخصوص سوره حمد، بیانگر این است که قرآن در حیات آن حضرت جمع‌آوری شده است، آن حضرت، سوره حمد را فاتحة الکتاب نامیده(445) و فرمود: «لَاصَلَاةَ اِلَّابِفَاتَحِةِ الْکِتَابِِ»(446)  نماز بدون فاتحه الکتاب صحیح نیست«فاتحة الکتاب به معنی سرآغاز کتاب است، پس قرآن جمع آوری شده بود، که پیامبر6 حمد را فاتحة‌الکتاب نامیدند».
از جمله روایاتی که دلالت بر جمع‌آوری قرآن در زمان رسول خدا6 دارد رایتی است که علی ابن ابراهیم قمی از امام صادق7 روایت رسول خدا6 به علی7فرمود: یا علی، قرآن در پارچه‌های حریر و صفحه‌های کاغذ پشت رختخواب من است، پس از من آن را بردارید و جمع‌آوری کنید و مبادا آن را ضایع و گم کنید چنانچه یهودیان تورات را گم کردند.(447)
سید مرتضی1 می‌گوید:
قرآن در عهد رسول الله6 به همین ترتیب که الان در دست ماست، جمع شد و چنین استدلال می‌کند که صحابه و یاران پیامبر6 قرآن را فرا گرفته بودند و حفظ می‌نمودند و گاهی دسته‌ای معین می‌شدند که همه آن را حفظ کنند و برای آن حضرت می‌خواندند، گروهی چون عبدالله ابن مسعود و ابی ابن کعب و دیگران چند مرتبه قرآن را در حضور آن حضرت خوانده و ختم کردند، همه اینها با کمترین تأمل و تفکر ثابت می‌کند که قرآن در زمان رسول خدا جمع شده و کامل بوده نه پراکنده،(448) علاوه بر موارد ذکر شده، نسبت دادن جمع‌آوری قرآن به غیر زمان پیامبر6 با عقل و اجماع و سخن قرآن نیز منافات دارد.

الف: منافات با قرآن
در این کتاب شریف تعبیراتی وجود دارد که، با پراکندگی آن سازگار نیست، از جمله آن تعبیرات کلمه «سوره» است، که در آیاتی از قران تحدی به یک سوره یا ده سوره وارد شده است و این تحدی، تحدی به سوره خاصی نبوده، بلکه این سخن، قرآن را شامل می‌شده، بنابراین روشن است که اگر آیات قرآن در زمان پیامبر6 پراکنده، و متفرق بود، دلیلی نداشت، تا قرآن به آن تحدی نماید، لفظ دیگر، تعبیر کتاب است، که در آیات قرآن و کلام رسول خدا، در حدیث شریف ثقلین آمده و واضح است که واژه کتاب، تنها به معنای مکتوب نیست، بلکه برمکتوبی دلالت دارد که از یک سلسله امور سازمان یافته، تشکیل شده است.

ب: منافات یا عقل
قبلاً از قول سیدمرتضی و دیگران، اهتمام مسلمانان به حفظ و قرائت قرآن را متذکر شدیم، حال با توجه به اینکه مسلمانان آنقدر به قرآن اهمیت می‌دادند و از طرفی رسول خدا نیز می‌دانستند که اگر جمع‌آوری قرآن را به بعد از رحلت خود واگذار نمایند،‌کسانی بر مسند خلافت تکیه خواهند زد که نه تنها از دایره عصمت خارجند، بلکه هیچ بهره‌ای از علوم و معارف الهی ندارند، در این صورت عقل سلیم نمی‌پذیرد که، حضرت امر جمع آوری قرآن را به بعد از خود، موکول نموده باشند، مسلماً آن حضرت در حیات خود، به جمع آوری و تدوین آن پرداخته‌اند.
ج- منافات یا اجماع
اجماع و ضرروت قائم به این معنی است که، طریق ثبوت قرآن تواتر می‌باشد و نمی‌شود قرآن را از راه شهادت و شاهد اثبات نمود در حالی که اکثر روایاتی که در زمینه جمع‌آوری قرآن بعد از رحت رسول خدا6 آمده، بر کفایت این امر دلات دارد در نتیجه این روایات با این مطلب ضروری که راه ثبوت قرآن تواتر است، منافات پیدا می‌کند، با توجه به این جهات روشن می‌شود که گرداوری و تألیف و تنظیم آیات و سوره‌ها و جایگاه آنها در زمان آن حضرت و به دستور ایشان، انجام گرفته است.

سوال یازدهم : اگر قرآن در زمان رسول خدا6 جمع آوری و تدوین شده پس قرآنی که علی7 و یا ابوبکر و عمر و عثمان جمع آوری نموده‌اند چه بوده است؟ سرنوشت قرآن جمع‌‌آوری شده توسط علی7 چه شده است؟ آیا قرآن فعلی مورد تأئید ایشان بوده است؟
در اینجا به بیان روایاتی می‌پردازیم، تا از طریق آنها به سوالات فوق پاسخ دهیم.
نقل کرده‌اند: وقتی مراسم بیعت با ابوبکر پایان یافت علی7 در خانه‌اش نشست، پس به او گفته شد که، علی بیعت با تو را کراهت می‌دارد، ابوبکر در پی او فرستاده و گفت:
آیا از بیعت کردن با من کراهت داشتی؟
علی7 فرمود:
نه به خدا!!!
ابوبکر گفت: پس چه باعث شد که از ما کناره گرفتی؟
علی7 فرمود: دیدم ممکن است در کتاب خدا افزوده شود، پس با خود گفتم که ردایم را جز برای نماز نپوشم، تا اینکه آن را جمع نمایم.
ابوبکر گفت:
خوب فکری! اندیشیده‌ای.
زیدبن ثابت می‌گوید:
ابوبکر مرا فرا خواند و گفت: قرآن را جستجو کن و جمع‌آوری نما، آنگاه به جمع‌آوری قرآن پرداختم، این نوشته‌ها نزد ابوبکر بود و بعد نزد عمر و بعد نزد حفصه دختر عمر،(449) با اختلافاتی که در عهد عثمان در قرائت پیش آمده بود، عثمان نزد حفصه فرستاد که صحیفه‌ها را نزد ما بفرست، تا از روی آن‌ها نسخه برداریم و دوباره به تو بازگردانیم، پس همین کار را کردند و صحیفه‌ها را در مصاحف نوشتند و به هر شهری از آن استنساخ شده فرستاد و دستور داد به جز آن، هر صحیفه و مصحف را بسوزانند.(450)
سلیم بن قیس هلالی، از سلمان فارسی روایت کرده و می‌گوید: قرآن در زمان پیامبر6 بر روی اوراق ورقعه‌ها و تخته چوب‌های نازک و صاف و چرم‌های دباغی شده نازک و باریک نوشته شده بود، پس از رحلت آن حضرت علی7 به جمع‌آوری و تألیف قرآن پرداخت و لذا در خانه نشست و ا‌ز آن بیرون نرفت تا آن را جمع نموده و با دست خود منسوخ و ناسخ و شأن نزول و تفسیر آن را نوشت، در این میان ابوبکر به او پیغام فرستاد که بیا، بیعت کن، علی7 پیغام فرستاد، که من مشغول جمع نمودن قرآنم و سوگند یاد کرده‌ام که جز برای نماز ردای خود بر دوش نپوشم، تا قرآن را جمع و تألیف کنم، تا اینکه همه قرآن را بر جامه‌ای جمع کرد و بر آن  مهر زد و با خود به مسجد‌النبی آورد، ابوبکر و مردم در مسجد جمع بودند، با صدای بلندی فرمود:
ای مردم، از آن وقت که رسول خدا6رحلت کرد، من ابتداء به غسل آن حضرت و سپس به جمع قرآن مشغول بودم، تا اینکه همه قرآن را در این جامه جمع کردم، هیچ آیه‌ای را خداوند بر رسول نازل نکرده، مگر آنکه آن را جمع کرده‌ام و پیش از این پیامبر آن را بر من قرائت نموده و تأویل آن را به من آموخته است، این را گفتم تا  فردا نگوئید که ما از این امر غافل بودیم، روز قیامت نگوئید که من شما را به یاری خود و حق خود و به کتاب خدا، از ‌آغاز تا پایانش دعوت نکرده‌ام.
عمر به او گفت:
آنچه از قرآن نزد ما هست، ما را از آنچه فرا می‌خوانی، بی‌نیاز می‌کند، آنگاه علی7 قرآن خود را برداشت و به منزل خویش باز گشت.(451)
نقل شده که فرمود:
به خدا قسم، بعد از این آن را نخواهید دید، بر من لازم بود پس از جمع نمودن قرآن خبرتان کنم.(452)
سلیم بن قیس نقل کرده که، طلحه به علی7 عرض کرد: دیدم که با جامه‌ای مهر خورده‌ که در آن قرآن بود بیرون آمدی و گفتی: ای مردم، من مشغول غسل و کفن و دفن رسول خدا بودم، سپس مشغول کتاب خدا شدم، تا بدون اینکه حرفی از آن ساقط شده باشد آن را جمع کردم و دیگر، آنچه نوشته و جمع کرده بودی ندیدیم، چه مانعی دارد، آنچه را که جمع و تألیف نموده‌اید بیرون آورید، علی7 سخن مفصلی فرمود، ولی پاسخ او را نداد، لذا طلحه، گفت: ابالحسن جواب مرا درباره آنچه که از قرآن از شما سؤال کردم ندادید، حضرت فرمود:
عمداً از جواب به تو خودداری کردم، تو به من بگو آنچه عمر و عثمان نوشته‌اند، آیا همه‌اش قرآن است یا غیر قرآن نیز در آن هست؟
طلحه گفت:
بلکه همه‌اش قرآن است.
حضرت فرمود:
اگر به آنچه در آن هست، عمل کردید از آتش جهنم نجات و داخل بهشت می‌شوی، که حجت ما و بیان ما نیز در آن هست.
طلحه گفت:
شما آن قرآن خودتان را به چه کسی می‌دهید؟
حضرت فرمود:
به کسی که پیامبر فرموده به او تحویل دهم، او وصی من و ولی مردم پس از من، فرزندم حسن و او به حسین خواهد داد.(453) قبلاً بیان کردیم که قرآن به خط علی7 اکنون نیز موجود است و همچنین آقای زنجانی نیز در کتاب خود می‌نویسد: قرآن علی7 امروز در نجف اشرف و مشهد مقدس موجود است و تفاوتی با قرآنی که اکنون در دست ماست، که گفته می‌شود توسط خلفاء جمع‌آوری و استنساخ شده ندارد، ایشان می‌گوید: قرآنی در نجف دیم، به خط کوفی که در آخر آن نوشته شده بود «کتیبة علی ابن‌ابیطالب فی سنة اربعین من الهجره» و مانند آن در کتابخانه مشهد دیدم.(454)
این مطلب بیانگر این است که علی7 علاوه بر قرآنی که بعد از رحلت رسول خدا6 نوشته‌اند و دارای تفسیر وشان نزول و ترتیب نزول آیات بوده، قرآن براساس قرآن فعلین نوشته‌اند و این عمل بیانگر تأئید قرآن فعلی، توسط آن امام بزرگوار می‌باشد.
خلاصه‌ای از مبحث چگونگی جمع آوری قرآن
1-    جمع آوری به معنای تألیف و ترکیب و قرار دادن سوره‌ها در جای معین، که این جمع آوری به دست مبارک و رسول خدا6 و با استناد به وحی، تحقق یافته است و مصحف موجود از علی7 نیز به استناد این قرآن، می‌باشد.
2-    جمع آوری به معنی جمیع خصوصیات و شؤون آیات و تفسیر و شأن نزول، که این جمع آوری است که روایات بسیاری دلالت می‌کند، بر اینکه علی7 آن را انجام داده و عرضه نمودند، ولی آنها نپذیرفتند، و نزد امام معصوم موجود می‌باشد.
3-    به معنای جمع‌آوری چیزهائی که قرآن به صورت مرتب و منظم بر آنها نوشته شده بود، در یک مجموعه واحد، این جمع‌آوری است که به ابوبکر و عمر منسوب است.
4-    جمع آوری قرآن به معنای جمع کردن مسلمانان بر یک قرائت از میان قرائت‌های مختلف و این جمعی است که، عثمان انجام داده است.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته
محمد علی محسن زاده


جستجو