32- استفتاء از آيتالله العظمى خامنهاى: بعضى از افراد دچار ضايعات مغزى غيرقابل درمان و برگشت مىشوند كه بر اثر آن همه فعاليتهاى مغزى آنان از بين رفته و به حالت اغماى كامل فرو مىروند و همچنين فاقد تنفس و پاسخ به محركات نورى و فيزيكى مىشوند، دراينگونه موارد احتمال بازگشت فعاليتهاى مذكور به وضع طبيعى كاملاً از بين مىرود و ضربان خودكار قلب مريض باقى مىماند كه موقت است و به كمك دستگاه تنفس مصنوعى انجام مىگيرد و اين حالت به مدت چند ساعت و يا حداكثر چند روز ادامه پيدا مىكند، وضعيت مزبور در علم پزشكى مرگ مغزى ناميده مىشود كه باعث فقدان و ازدسترفتن هر نوع شعور و احساس و حركتهاى ارادى مىگردد و از طرفى بيمارانى وجود دارند كه نجات جان آنان منوط به استفاده از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى است، بنابراين آيا استفاده از اعضاى مبتلا به مرگ براى نجات جان بيماران ديگر جايز است؟
جواب: اگر استفاده از اعضاى بيمارانى كه در سؤال توصيف شدهاند، براى معالجه بيماران ديگر، باعث تسريع در مرگ و قطع حيات آنان شود جايز نيست، در غير اين صورت اگر عمل مزبور با اذن قبلى وى صورت بگيرد و يا نجات نفس محترمى متوقف بر آن عضو مورد نياز باشد، اشكال ندارد. (استفتائات ص 286 س 1291 ـ المهدى)
33- دفتر آيتاللهالعظمى اراكى: سؤال آيا نداشتن امواج مغزى دال بر مرگ مىباشد يا نداشتن امواج قلبى؟ با توجه به اينكه ممكن است امواج مغزى وجود نداشته باشد ولى قلب شخص با كمك دستگاههاى مصنوعى فعاليت داشته باشد.
جواب: در هر صورت اگر در مردن كسى شك باشد محكوم به زنده بودن است.(احكام پزشكان و مشاغل مربوط به پزشكى ص 115)