پيام زن
يكى از مشكلات بزرگى كه حركتها بويژه حركت دين در مسير ارزشهاى انسانى را محدود ميكند برخورد انسان با مسائل و مشكلات گوناگونى است كه در مراحل مختلف زندگى، فراروى او قرار دارد، و اين امر سبب ميشود كه درست انديشيدن، دين و مسير اصلى حركت، فراموش شود.
از اين رو، انسان در اجتماع، در بسيارى از مقاطع تسليم شرايطى ميشود. كه او را در بر گرفته اند. و اين شرايط چيزى نيست. جز ميراثى بر گرفته از باورهاى پيشينيان و رسوم اجتماعى و سنتهايى كه بر اثر همجوارى با جوامع ديگر و يا برخورد با آنها پديد آمده اند.
بنابر اين مشاهده ميكنيم كه مبدأ پيدايش و حركت جامعه و دين، در بسيارى از موارد، به گونه أى نادرست تفسير ميشود و يا به انحراف كشيده شده است. تا آنجا كه راههاى علاجى كه از دل معارف دينى برخاسته اند نيز نميتوانند اين جريان مخالف را متوقف كنند.
از اين رو رفته رفته جريان مخالف. در برابر جريان صحيح رشد ميكند و باورهايى كه بر پاييه جريان نادرست به وجود آمده اند در انديشه و ذهن خانه ميكند. به گونه أى كه ذهن و فكر انسان انباشته از باورهاى پراكنده و گمراه كننده ميشود.
هر چند نيروى انديشه ميتواند برخى كج رويها را بيابد. اما همواره در طول تاريخ جريان صحيح با جريان نا صحيح، در هر زمان و مكانى در ظاهر با يكديگر آميخته شده اند. از اين رو بر ماست كه در يافتن انديشه و مسير صحيح از سرچشمه هاى اصلى همانند آيات و روايات. دقت كنيم و در مسير حركت خود از اين سرچشمه ها استفاده كنيم.
جايگاه زن، در انديشه اسلامي
يكى از مسايل مهم فقهى و اسلامي، مسأله «زن» است.
مفهوم اسلامي «زن» چيست؟
ونقش انسانى او چه ميباشد وبه عبارت روشن تر حوزه انسانيّت او تا چه مقدار گسترده است؟
و نقش او در مسايل جارى جامعه چيست؟
به سادگى ميتوان دريافت كه نقش اجتماعى امنیتی زن، در برپايى عدل و دادودرنتیجه امنیت. حائز اهميت است وهمچون مرد كه در اين راستا وظيفه أى دارد، او نيز مسؤول است.
و آيا جامعه اسلامي جامعه كاملاً بسته أى است كه در عرصه هاى اجتماعى، زن نميتواند در كنار مرد قرار گيرد؟ به گونه أى كه هيچ ارتباطى به جز روابط خانوادگى ميان زن و مرد نباشد و زن هيچ فرصتى براى شركت در مسائل اجتماعى نداشته باشد.
بنيانهاى جامعه سياسى اسلام
در اين مجال كوتاه – چرا كه سخن گفتن از چنين موضوعى نيازمند تحقيق و بررسى گسترده أى است – بايد به بررسى ديدگاه سياسى اسلام درباره انسان بپردازيم.
شايد بتوان گفت: مهمترين بنيانى كه ديدگاه اسلامي پيرامون حركت سياسى اسلامي بر آن بنا شده باشد عدالت باشد چرا كه خداوند ميفرمايد:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط وانزلناالحدیدفیه باس شدید ومنافع لناس…» (حديد / 25)
«ما پيامبر انمان را با نشانه هاى آشكارى فرستاديم و همراه آنها كتاب و ميزان را نيز نازل كرديم تا مردم به عدالت عمل كنند.»
رسالت تمامي اديان الهى برپايى عدالت وامنیت بوده است به گونه أى كه اگر ما بخواهيم به خوبى و يا بدى راى مفهوم و يا روشى پى ببريم بايد آن را در ترازوى عدل قرار دهيم . اگر هماهنگ با عدالت بود، همگام با حقيقت است و اگر از مسير عدالت فاصله داشت. بى ترديد از مسير دين نيز. جدا شده است وعدالت بدون امنیت میسر نیست.
همان گونه كه آيه بالا اشاره دارد اسلام چيزى جز بر پايى عدالت وامنیت توسط انسان براى خدا نيست و انسان نيز بايد اين رسالت شگرف را همانند ساير مسؤوليتهايش بر دوش كشد چرا كه خداوند تنها براى عملى شدن خواسته خود كه همانا آفرينش و برپايى عدل و داد است. انسان را به جانيشينى خود در زمين برگزيده است پس در راستاى اين جريان انسانى ناگزير ما تا هنگامي كه تمامي مردم در پيشگاه دين پاسخگو هستند بار سنگين برپايى عدالت نيز بر دوش همه آنان سنگينى ميكند عدالت بايد در تمامي امور و با توجه به تمامي تواناييهاى انسان و جريان موجود رعايت شود خواه در مسايل بسيار بزرگ و خواه در تواناييهايى كه براى يك انسان معمولى در نظر گرفته ميشود بنابر اين اگر فردى ميتواند در برپايى عدالت سهيم باشد بايد از تمامي تواناييهاى خود تا حد امكان بهره بردارى كند.
عدالت وامنیت، رسالتى مقدس، براى مرد و زن
شايد اكنون اين پرسش در ذهنها نقش ببندد كه آيا برپايى عدالت وامنیت تنها بر دوش مردان است؟
به عبارت ديگر آيا خداوند برپايى عدالت را تنها از مردان خواسته است و يا زنان نيز در قبال آن، پاسخ گويند؟ چرا كه خداوند ميفرمايد «باشد كه مردم عدالت را به پا دارند.»
بى ترديد نقشهاى ويژه اى كه بر مبناى جنسيت استوار شده است نميتواند نقشهاى عمومي را از ميان ببرد.
هنگامي كه نگاهى به جهان اطراف خود بيافكنيم به سادگى در مييابيم كه برپايى عدالت نيازمند تواناييهاى زنان نيز ميباشد؛ چرا كه زنان نيز ميتوانند در جنبه هاى فكرى شخصيتى و اجتماعى، در اين امر، مؤثر باشند.
به سادگى ميتوان دريافت كه نقش اجتماعى زن در برپايى عدالت و امنیت حائز اهميت است و همچون مرد كه در اين راستا وظيفه أى دارد او نيز مسؤول است البته اين سخن بدين معنا نيست كه نقش مرد و زن را از يكديگر جدا كنيم و هر يك را در حوزه ويژه أى مورد بررسى قرار دهيم بلكه در ميان جامعه مسؤوليتهايى ديده ميشود كه ميان مرد و زن مشترك است و هر يك از اين دو ميتواند آغاز گر آن باشد هر چند برخى از مسؤوليتها تنها به زن اختصاص دارد اما در بسيارى از موارد هر يك به اندازه ديگرى ميتواند در برپايى عدالت وامنیت مؤثر باشد. بى ترديد نقشهاى ويژه أى كه بر مبناى جنسيت استوار شده است نميتواند نقشهاى عمومي را از ميان ببرد.
حق زن در جامعه سياسى اسلامي
برخى نسبت به نقش عمومي زن راه را به اشتباه رفته اند. كسانى كه تمامي مسؤوليتهاى زن را در نقش «مادر بودن» خلاصه ميكنند. نقش عمومي او را نميپذيرند. البته اين انحراف در ساير جنبه هاى اجتماعى نيز به خوبى نمودار است چنان كه گاه گروهى از مردم تمامي فعاليت خود را تنها در يك زمينه. متمركز ميكنند و از وظايف اجتماعى هود بسيار فاصله ميگيرند والبته اين مشكل سابقهاى ديرينه دارد چنانكه امروز نيز شاهديم كه برخى ميگويند علماء بزرگ دينى نبايد در مسائل سياسى. دخالت كنند. چرا كه وظيفه آنها تنها در مسائل دينى خلاصه ميشود!
درست است كه وظيفه علماء دين تحقيق و بررسى مسائل دينى است اما رسالت انسانى آنها در جهت گيريهاى سياسى ، چگونه ميتواند فراموش شود؟! اگر نقش آنان تنها در يك جنبه خلاصه شود بى ترديد جنبه هاى انسانى آنها در زندگى اجتماعى از ميان ميرود به همين ترتيب اگر محدوده وظايف زن را نيز خلاصه كنيم نقش انسانى او زير سؤال خواهد رفت اما ما هرگز نقش انسانى او در زندگى اجتماعى را كوچك نميشماريم بنابر اين بر عقيده ايم كه در ديدگاه اسلامي همانند ساير اديان تمامي مردم به برپايى عدل و داد فرا خوانده شده اند و اين بدين معنا است كه تمايم مردم در حد توان خود بايد در اين زمينه تلاش كنند.
هر انسانى داراى تواناييهاى ويژه أى است كه در سايه آن ميتواند در يكى از ابعاد اقتصادى، سياسى و يا اجتماعى به برپايى عدالت كمك كند. بر چنين فردى واجب است كه در راستاى تخصص خود گام بردارد و گروهى از زندگى انسان و يا جامعه اسلامي، باز كند.
از آنچه گفته شد روشن ميشود كه نميتوان نقش زن را در زندگى اجتماعى ناديده گرفت اما در چگونگى شركت زن در مسائل اجتماعى نظريات گوناگونى ابراز شده است. آيا زن ميتواند به عنوان اهرمي در خدمت عدالت وامنیت قرار گيرد؟ و آيا در اين زمينه نقش به خصوصى دارد؟ و آيا اسلامي چنين نقشى را براى زن جايز شمرده است؟
به نظر ما، اسلام چنين نقشى را براى زن. تحريم نكرده است،
ارزشهاى اخلاقى مرد و زن
نميدانم كه چگونه است كه هميشه جنبه هاى منفى اخلاقى در زن خلاصه ميشود اما در مورد مرد چنين نيست. در حاليكه خطر انحراف هر دو را به يك اندازه تهديد ميكند.
اگر غرايز درونى، بتواند انسان را به انحراف بكشاند. بى ترديد ميان مرد و زن هيچ تفاوتى وجود ندارد و از سوى ديگر جوره عقل تلاش و ايمان نيز در مرد و زن يكسان است. بنابر اين هيچ دليلى وجود ندارد تا با اين ادعاى واهى زن را درحصار نقش خاصى ، زندانى كنيم.
چنين ادعايى هيچ مبناى فكرى خاصى ندارد و يا بر مبناى آمار خاصى استوار نيست. بلكه به موازات فساد اخلاقى زنان انحرافات مردان نيز قابل توجه است. البته بايد توجه داشت كه فساد تنها در انحرافات جنسى خلاصه نميشود.
گاه انحرافات مرد بيشتر از كج رويهاى زنان است هر چند اين ادعا بر پايه آمار دقيق استوار نيست اما در ظاهر به سادگى مشهود است البته به هر حال در تمامي امور رعايت موازين اخلاقى شرط اساسى فعاليت در عرصه هاى مختلف است.
اما آيا اين شرط تنها اختصاص به زن دارد و يا شامل مرد نيز ميشود؟
كردار ناپسند هم براى مرد و هم براى زن نا پسند است و اعمال شايسته نيز به همين صورت براى دو پسنديده است أى دوستان! در اين فرصت ميخواهيم تنها به بررسى ريشه هاى اين مشكل بپردازيم ، چرا كه بيان آراء مختلف همانند اينكه حوزه وظايف مرد تا چه اندازه است و چگونه ميتواند وظايف او را به گونهاى تنظيم كرد كه از انحراف او جلوگيرى كرد؟ و يا چگونه حوزه وظايف زن را مشخص كنيم و يا رفتارهاى اخلاقيش را محدود كنيم تا گرفتار فساد اخلاقى نگردد؟ نياز به ريشه يابى تمامي جريانهاى موجود درزندگى بشرى دارد. بر اين اساس ما بر اين عقيده ايم كه فعاليت زن در صحنه هاى سياسى، اقتصادى و غيره حرام شمرده نشده است.
چگونه است كه هميشه جنبه هاى منفى اخلاقى در زن خلاصه ميشود اما در مورد مرد، چنين نيست در حالى كه خطر انحراف هر دو را به يك اندازه تهديد ميكند.
زن و رهبرى
حديثى از پيامبر گرامي اسلام (ص) روايت شده است كه در آن رهبرى زن در مراتب بالاى جامعه نكوهش شده است. اين حديث از نظر سند ضعيف است و متن آن چنين ميگويد:
«لا يفلح قوم وليتهم امرأة»
«مردمي كه زن رهبرى آنها را به عهده داشته باشد رستگار نميشوند.»
مسلمانان و بيشتر فقهاء اين حديث را در رديف مسلمات قرار داده اند در حالى كه سند آن تمام نيست .
سيماى زن فرمانروا، در قرآن
اين حديث با زن فرمانروايى كه خداوند در قرآن ترسيم ميكند منافات دارد . اين زن ملكه سبا است اگر به راستى اسلام نقش زن را محدود ميكند واو را براى رهبرى مناسب نميداند پس چگونه است كه خداوند در قرآن به معرفى زنى ميپردازد كه فرمانروايى سرزمينى را به عهده دارد و طاير انديشه اش در مديريت و بر خورد با مسائل ، از مردان ، بلند پروازتر است؟ ملكه سبا ميگويد: سليمان نامه بزرگوارائه أى به اين مضمون براى من فرستاده است:
«بسم الله الرحمن الرحيم ان لا تغلوا على واتونى مسلمين قالت يا آيها الملا افتونى فى امرى ما كننت فاطعة امرا حتى تشهدون» (نمل / 32)
«به نام خداوند بخشنده مهربان بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت در آييد. (ملكه سبا) گفت: أى سران (كشور) در كارم به من نظر دهيد كه بى حضور شما (تا كنون) كارى را انجام نداده ام».
چنانكه ميبينيم اين زن، فرمانرواست، اما هرگز استبداد راى ندارد هنگامي كه نامه سليمان رسيد بزرگان مملكت خود را گرد آورد و نامه را كه تهديدى براى آنان شمرده ميشد براى همه خواند و به آنها گفت: پيشنهادات خود را ابراز كنيد من مستبد نيستم و نميخواهم آيده خود را به شما بقبولانم هر چند من فرمانرواى شما هستم اما در چنين مواردى كه سرنوشت مردم را رقم ميزند بايد با انديشمندان مشورت شود تا رأيى مناسب ابراز گردد.
مردان در پاسخ او چه گفتند؟
«قالوا نحن اولوا قوة واولوا باس شديد و الامر اليك فانظرى ماذا تامرين» (نمل / 33)
«گفتند: ما سخت نيرومند و دلاوريم و (لي) اختيار كار با توست بنگر چه دستور ميدهيد؟»
آنان نيروى بدنى خود را به او عرضه كردند اما او نيازمند قدرت بدنى آنها نبود بلكه در پى بهرمندى از نيروى فكر وانديشه آنان بود.
با اين وجود هنگامي كه سران قوم او را تنها گذاردند واو در اضطراب و پريشانى نظر دادن فرو رفت غرق در انديشه شد و پس از مدتى گفت:
«ان الملوك اذا دخلوا قرية افسدوها وجعلوا اعزة اهلها ادلة وكذلك يفعلون والنى مرسلة اليهم بهدية فناظرة بم يرجع المرسلون» . (نمل / 34 و 35 )
«پادشاهان چون به شهرى در آيند آن را تباه و عزيزانش را خوار ميگردانند و اين گونه ميكنند. و (اينك) من ارمغانى به سويشان ميفرستم و مينگرم كه فرستادگان من با چه چيز باز ميگردند.»
چنان كه ميبينيم، ملكه سبا به خوبى با شرايط آشناست. او اينك در پى آن است كه دريابد آيا سليمان (ع) پيامبر است و يا يكى از پادشاهان ميباشد؟
با توجه به شرايط موجود و دگرگونى زمان مساله رهبرى زن شكل جديدى به خود گرفته است.
اگر پادشاه باشد ، شيوه برخورد مناسب با خود را ميطلبد واگر پيامبر باشد ، ديد از زاويه ديگرى به شرايط نگريست . ملكه سبا با چنين بينشى براى حضرت سليمان (ع) هديه فرستاد . سليمان نيز در پى فرجام اين ماجرا بود . هنگامي كه هديه به سليمان رسيد و پس مدتى ملكه سبا به ويژگى هاى سيلمان پى برد و در فضاى حكومت سيلمان مدتى ماند ، بى آنكه چون زنى متعصب كه با چنگ و دندان از ميراث پادشاهى خود دفاع ميكند ، به جنگ با سيلمان برخيزد ، حقيقت را دريافت و با تمام وجود گفت :
«… اسلمت مع سيلمان لله رب العالمين » ( نمل / 44)
«… و ( اينك ) با سيلمان در برابر خدا – پروردگار جهانيان – تسليم شدم .»
مقصود قرآن ار ترسيم چنين تصويرى چيست؟
اين داستان حكايت از حكم شرعى ندارد، اما در دل خود مفهومي پسنديده را ميپرورد و آن اينكه زن نيز ميتواند به موازات مرد پيش رود و به گونه أى طبيعى رهبرى امتى را به دست گيرد.
اگر به راستى اسلام نقش زن را محدود ميكند و او را براى رهبرى مناسب نميداند پس چگونه است كه خداوند در قرآن به معرفى زنى ميپردازد كه فرمانروايى سرزمينى را به عهده دارد و حاير انديشه اش در مديريت و برخورد با مسائل از مردان، بلند پرواز تر است؟
البته در اين مجال ما نميتوانيم حكم قطعى اين مسأله را بيان كنيم بلكه بس مسأله نيازمند تحقيق گسترده ترين است و مهارت زيادى ميطلبد بر طول تاريخ اسلام اگر چه ميتوان چنين نمونه هايى يافت اما در حقيقت چهره اصلى زن اين گونه است.
آنچه گفته شد – مسأله رهبرى زن بود اما در ساير مناصب. زن ميتواند رأس بسيارى از مسؤوليتها قرار گيرد بويژه هنگامي كه دريافتيم شرايط زمان حاضرو در نتيجه حكم، با گذشته بسيار متفاوت شده است.
در گذشته نيز همانند برخى از نمونه ها در عصر حاضر ، مسؤولان در امور با كسى مشورت نميكردند . اما امروزه مسؤولان ، تنها شور و مشورت ديگر تصميم ميگيرند و دستورات خود را عملى ميكنند ، اما در قبول ويا رد نظرات ديگران آزادند.
نقش محوري زنان در جامعه اسلامي
جامعيت و گستردگي افق انديشه و ديدگاههاي تحليلي درباره كاركردهاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي زنان از اهميت ويژهاي برخوردار است.
نقش كليدي و محوري زنان در فراز و فرود جامعه انساني در اين كلام امام خميني(ره) خلاصه ميشود كه فرمودند: «صلاح و فساد جامعه در گرو صلاح و فساد زنهاست»
در اینجا ما در صدد هستیم كه جايگاه و نقش زنان مسلمان را به طور اجمالي در نظام اسلام مورد بررسي قرار دهیم.
1ـ تساوي حقوق با مردان: در نظام اسلامي برخلاف نظرات افراط گرايانه فيمينيستي، زنان همسان مردان از تمام حقوق اجتماعي برخوردارند و فلسفه تفاوتهاي موجود حفظ ارزش و كرامت زنان است. اما تفاوت به معني تبعيض نيست.
2ـ مسؤوليت پذيري: مسؤوليت پذيري بانوان در نظام آفرينش داراي ابعاد گسترده اي است كه به اختصار به بخشي از آن اشاره مي شود. الف ـ مسؤوليتپذيري در تربيت فرزندان صالح و شايسته ب ـ حسن معاشرت با همسر و خوب همسرداري كردن ج ـ تعيين سرنوشت سياسي ـ اجتماعي و مشاركت عمومي دـ دفاع از مملكت و ارزش هاي اسلامي و حفظ نظام اسلامی
3ـ الگوپذيري: اسوهگيري و الگوپذيري از سيره عملي نخبگان و انسانهاي كامل و همگوني به ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري آنان يكي از راههاي رسيدن به كمال انساني است و سيره عملي حضرت خدیجه (س) وحضرت زهرا و زينب كبري(س) برترين الگو در تمامي ابعاد زندگي فردي، سياسي و اجتماعي به شمار مي رود.
4ـ گسترش ارزشهاي ديني: عشرت طلبي، مدگرايي و تقليد از فرهنگ منحط غرب از مشكلات زنان در اعصار گذشته بوده است؛ اما پس از پيروزي انقلاب ارزش هاي ديني، حجاب، حيا، عفت و حجب گسترش يافت و زنان براي حضور در اجتماع از انواع فشارهاي رواني و امنيتي در امان ماندند.
5ـ نقش تربيتي: اگر زن مسلمان نقش مادري و تربيتي خود را به خوبي انجام دهد نسل آينده نظام، يك نسل سالم، مؤمن و معتقد خواهد بود كه ميتواند جامعه ديني را از گزند آفتها و تهاجمات فرهنگي بيگانگان پاس دارد و همانطور كه امام (ره) فرمودند: «قرآن كريم انسانساز است و زنها نيز انسانساز هستند.»
6ـ آموزش و پرورش: افزايش بار علمي ـ فرهنگي و تبليغي بانوان و نوآوريهاي علمي و پژوهشي به عنوان نيمي از افراد جامعه بسيار حائز اهميت است چرا كه موجبات گسترش و توسعه جامعه اسلامي را فراهم ميآورد.
7ـ فعاليتهاي تبليغي: نقش زنان در فعاليتهاي تبليغي و جلوگيري از تحميل بحرانهاي فرهنگي از سوي دشمنان بسيار مهم نمود پيدا ميكند كه ميبايست با مخاطبشناسي، پيام رساني و نيازسنجي، زنان تحصيل كرده و آموزش ديده، پيام دين را تبليغ كنند.
8ـ فعاليتهاي هنري: از آنجا كه زن مظهر جمال خداوندي است و ظرافتهاي خاص هنري در نهاد آفرينش زنان نهفته شده است؛ لذا فعاليتهاي هنري زنان ميتواند خانواده و اجتماع را در جهت زيبائي بيشتر ياري كند.
9ـ جلوه هاي ايثار و فداكاري: زنان در طول تاريخ نشان دادهاند كه براي دستيابي به اهداف والاي انساني و كمال مطلق و براي قرب الهي از هيچ عملي فروگذار نگشتهاند و در حد توان در خدمت خانواده، همسر و اجتماع بودهاند.
11ـ بينش سياسي و ديني: بررسي دقيق و هوشمندانه مسائل روز، دشمن شناسي، تحليل حوادث و آشنايي با تكاليف ديني و سياسي، رهائي از شبهه زدگي را در پي دارد. كساني كه به حوادث با دقت و از روي آگاهي و بصيرت بنگرند هيچ گاه به دام شبهات نميافتند، امام صادق(ع) مي فرمايند: (العالم بزمانه لاتهجم عليه الّوابس) بر آگاه به زمان خود افكار آلوده و شبهات هجوم نخواهد آورد. (اصول كافي، جلد1 ص27)
12ـ خنثيسازي توطئههاي فرهنگي دشمن: تلاش دشمنان اسلام براي روياروئي با جوامع اسلامي به صورتهاي مختلف انجام ميشود؛ اما تمركز تلاشها و شديدترين حملات به اسلام به صورت تهاجم فرهنگي صورت ميگيرد، تا هويت انساني و اسلامي نيروهاي متعهد جامعه را تغيير دهد و آنان را استحاله معنوي و فرهنگي كند.
يكي از ابزارهايي كه به عنوان سلاح كارآمد درتهاجم فرهنگي به شمار مي آيد، استفاده ابزاري از زنان و ترويج فساد، فحشا، لااباليگري و بيحجابي است. در نظام اسلامي ايران زنان به عنوان مقاومترين پايگاه در برابر تهاجمات فرهنگي بيگانگان به شمارمي آيند و با تأثير عميق تربيتي كه در خانه دارند توانستهاند بسياري از خانوادهها را از گزند تهاجم فرهنگ بيگانه مصون نگه دارند و نيز با پرورش فرزندان پاكدامن، توطئههاي دشمنان را خنثي كرده و نسل انقلاب را به سلامت حفظ كنند؛ چرا كه آنان دژ محكم عفت و عصمتاند.
13ـ رعايت حجاب و عفت اسلامي: از اصليترين و محوريترين ويژگيهاي روحي و اخلاقي زنان رعايت عفت و حجاب اسلامي است كه ساير فعاليتها بدان ارزش پيدا ميكند. بارزترين مشخصه زن مسلمان ايراني در نظام اسلام، پاكدامني، عفت، حجاب و رعايت شئونات اسلامي است كه كامل كننده و متمم نقشآفريني در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي آنان است.
14ـ الگودهي به زنان كشورهاي اسلامي: نظام اسلامي كه با دگرگوني معجزه آسا در انديشه عملكرد زنان، جوشش، جنبش، حماسه و ايثار، فداكاري و اخلاص را در كالبد فسرده زن احياء كرد. اين قشر بزرگ اجتماع در پرتو عنايات الهي به عنصر فعال، شجاع، آگاه و كارآمد تبديل گشت و اين تحول شگرف انساني و ايمان بانوان بايد مايه عبرت ساير كشورهاي اسلامي قرار گيرد تا با الگوپذيري از زن مسلمان ايراني به آزادي، استقلال و شكوفايي در تمام زمينههاي علمي، فني، آموزشي، هنري و تبليغي و غيره دست يابند.