در رابط با امریکا تجديدنظري وجود ندارد

استكبار جهاني پس از چند دهه خصومت ورزي عليه جمهوري اسلامي ايران و امتحان راه ها و روش هاي مختلف خصومت ورزي و مشاهده ايستادگي شجاعانه و غيرت مندانه ملت ايران در برابر آن ها و دوري نظام از هر گونه نشانه ضعف و سستي، عاجزانه به اين نتيجه رسيد كه از تحريم اقتصادي بيشتر استفاده كند. ناكارآمد بودن تحريم هاي اقتصادي سال هاي گذشته باعث شد تا در مرحله جديد دشمنان نظام با برنامه تر، هماهنگ تر، گسترده تر و با دقت و تمركز بيشتري بحث تحريم ها را دنبال كنند. دشمن مثل هميشه براي اينكه توانش را چند برابر نشان دهد و رعب و وحشت ايجاد كند به همراه هر فصل جديد از اعلام تحريم ها موج سنگين رسانه اي نيز به راه مي انداخت.

همراه شدن اين اقدام دشمن با بحران اقتصادي جهاني كه آثارش در نقاط مختلف جهان در اشكال مختلف و با تأثيرات متفاوت ديده مي شود و نيز برخي فراز و فرودهاي اخير اقتصادي در كشور كه رسانه هاي دشمن در بزرگ نمايي و ملتهب كردن آن نقش مهمي داشتند، موجب برخي نگراني ها و زمزمه هايي شد كه از جنس ماهيت و مشي طولاني انقلاب اسلامي نبود. يقيناً اين تصوير جعلي از انقلاب بزرگ و شكوهمندي كه در پشت سر گذاشتن موانع و سختي ها و ناكام كردن درازمدت استكبار كارنامه بسيار درخشاني دارد و ميليون ها انسان مستضعف و محروم در نقاط مختلف جهان به آن دلخوش هستند، باعث اميدواري و دلگرمي دشمن مي شود و مهر تأييدي است بر اينكه آنچه دشمن فريبكارانه درباره ايران مي گويد و بازتاب مي دهد، صحت دارد. در چنين وضعيت حساسي هفته گذشته مسئولان و كارگزاران نظام با حضور در ميهماني رمضاني امام خامنه اي(مدظله العالي) با معظم له ديدار كردند و ايشان در بياناتي، اساسي ترين مسائل مهم اين وضعيت را تبيين و ترسيم كردند تا سرمايه هاي كلان و ارزشمند نظام اسلامي يعني آرمان ها و دستاوردها كه بخش مهمي از واقعيات موجود و تأثيرگذار در مناسبات نظام و استكبار است در زير هياهوهاي تبليغاتي و هدفمند دشمن از نگاه ها پنهان نماند. معظم له در بيانات شان مدبرانه و هنرمندانه از طريق بازخواني و بازنمايي اين سرمايه هاي كلان و توضيح دقيق درباره هر يك، حقيقت وضع موجود را به دور از پيرايه هاي منحرف كننده و وارونه كننده و مشتبه ساز دشمن به نمايش درآوردند تا مردم و مسئولان با مشاهده اين حقيقت كه در بردارنده نقاط ضعف و قوت ايران و استكبار است، به برنامه، رفتار و واكنش لازم برسند. آنچه كه مي توانست محور تبيين اين موضوع بسيار مهم با طول و عرض بسيار گسترده و پيچيدگي هاي فني قرار گيرد «تركيب آرمانگرايي با واقع بيني» بود كه معظم له مباحث اصلي شان را حول آن تبيين كردند؛ از اين رو، نوشتار حاضر نيز با محور قرار دادن آن، برخي از فرازهاي بيانات ايشان را بازخواني كرده است.

الف- آرمانگرايي؛ تحولات بزرگ و تأثيرگذار اجتماعي در هر جايي كه صورت گيرد معمولاً براساس يكسري «آرمان ها» است. اينكه همه تحولات بزرگ اجتماعي از همان ابتدا داراي آرمان هاي مشخص و معين است يا به تدريج آرمان ها، نقاب از چهره برمي دارند و تحول خواهان را شيفته خود مي كنند و احتمالاً تا برهه اي تعداد آنها كم و زياد مي شود، چندان روشن نيست و شايد در تحولات مختلف داراي وضعيت متفاوت باشد؛ اما مسلم است كه در تمام تحولات بنيادين حداقلي از آرمان ها وجود دارد، اگرچه تحول خواهان به درستي نتوانند آن را به تصوير بكشند و يا بيان كنند. «آرمان ها» در تحولات عظيم اجتماعي چند نقش مهم را با هم ايفا مي كنند: محرك و انگيزه بخشند، هدايتگرند، اميد و استقامت ايجاد مي كنند، ثبات و آرامش مي بخشند و در هر لحظه اي به رفتار و اقدامات، معنا و حيات مي دهند. وجود چنين ويژگي هايي در آرمان ها، موجب پيروزي و تحقق تحولات اجتماعي بزرگ مي شود و نبود و يا هر نوع اخلال در آرمان ها موجب استحاله، انحراف و يا نابودي تحولات اساسي اجتماعي مي شود. محل زايش و رويش آرمان ها ذهن و انديشه انسان هاست و به ميزان درك و فهم افراد ارزش پيدا مي كند و چون از جنس تصور است و زيستگاهش ذهن است، مي تواند رشد بي پايان داشته باشد و زايشگري كند. يكي از زايشگري هاي مهم و بي بديل آرمان ها، فراخواني و جلوگيري از نااميدي، رخوت و سكون است؛ از اين رو دشمنان تحولات اجتماعي، اولين نقطه اي را كه هدف مي گيرند و بيشترين هجمه را به روش هاي مختلف به آن دارند، آرمان هاي آن حركت اجتماعي است تا در واقع با زدن آرمان ها كه مولد شور و نشاط و حركت هستند، آن را از كار بيندازند. با اين توصيف مشخص مي شود؛ چنانچه تحول خواهان تحولات اجتماعي، آرمانگرا شوند و با مراقبت از آرمان ها، آرمانگرايي شان را حفظ كنند و آرمانگرا باقي بمانند، يكي از اصلي ترين عوامل ماندگاري تحولات اجتماعي و به نتيجه رسيدن تلاش هاي پرهزينه، استوار مانده و براي پيروزي نهايي بايد سعي شود به چند عامل بسيار معدود پيروزي بخش و مرتبط با آرمانگرايي توجه شود.

ب- واقع بيني؛ يكي ديگر از عوامل تعيين كننده سرنوشت تحولات اجتماعي «واقعيات» است. برخلاف «آرمان ها» و «آرمانگرايي» كه جنس و ماهيتي ذهني، شورآفرين، مثبت و ترغيب كنندگي مدام دارند، «واقعيات» عيني و در معرض امكان برخورداري از ويژگي هاي مثبت و منفي و قوت و ضعف و… هستند و در حالي كه ورود دشمن به حوزه آرمان ها بسيار سخت است، در حوزه واقعيات بسيار آسان است تا آنجاكه برخي از واقعيات را خود دشمن ايجاد مي كند. با توجه به اينكه واقعيات در مقايسه با آرمان ها زودتر و راحت تر رنگ دلخواه دشمن را به خود مي گيرد، در عوض واقعيات سنجش پذيرند و چنانچه محسوس باشند سريع تر درك مي شوند و اثرگذاري موقت شان بيشتر است. ميدان درگيري با دشمن، محل حضور واقعيات است؛ واقعياتي كه دشمن با برنامه ريزي و طراحي توليد مي كند و يا واقعياتي كه دشمن با حيله و تزوير آنها را قلب مي كند و واقعياتي كه طرف مقابل دشمن آنها را به وجود مي آورد. روي آوردن دشمن به ساخت و يا تحريف واقعيات و يا تهاجم به واقعيات طرف مقابل بيشتر به اين سبب است كه يا خود واقعيت به دلايلي موضوعيت يافته و يا اينكه براي ضربه به «آرمان ها» است. درگيري اصلي و پيوسته دو طرف تخاصم ميدان هاي مختلف واقعيات است كه در محيط ميدان اصلي و بزرگ درگيري واقع شده است. تعدد واقعيات و مثبت و منفي بودن آن ها و حضور دائم دشمن در عرصه واقعيات و نقش تعيين كننده واقعيات در شكست و پيروزي ايجاب مي كند براي مديريت صحيح اين ميدان و پالايش درست واقعيات مثبت و منفي به «واقع بيني» روي آورد. اولين و اساسي ترين ثمره «واقع بيني» اين است كه با كنار زدن پرده اوهام، مانع فريب مي شود و با نشان دادن صحنه به شكلي كه هست، نه به شكلي كه دشمن بيروني و اميال دروني مي خواهند، فرصت شناخت و برنامه ريزي و تصميم گيري كارآمد و موثر بر مبناي آن را فراهم مي سازد. با واقع بيني هم وضعيت دشمن و هم وضعيت خود و نيز وزن و امتيازات دشمن و وزن و امتيازات خود مشخص مي شود و اين همان نكته اساسي است كه دشمن تلاش مي كند كه اتفاق نيفتد. در بحث تحريم ها، يكي از دلايل هياهوي استكبار و زنجير كردن انواع تحريم ها به شكل متوالي و پيوسته براي همين است كه در «واقع بيني» مسئولان نظام خلل ايجاد كند و چشمان جويا و تصميم ساز آنها صحنه را به شكل ديگري كه با واقعيت فاصله دارد، ببيند و در نتيجه، تصميم خطا بگيرد. «واقع بيني» درست با «آرمان ها» پيوند مي خورد و از مواهب بي پايان آن برخوردار مي شود. پيوند آرمانگرايي با واقع بيني مولد شتاب بيشتر به سمت آرمان ها و استقامت بيشتر در برابر دشمن است.

ج- پيوند رابطه آرمانگرايي با واقع بيني؛ در ساحت نظري كه دامنه آن به عرصه عمل نيز كشيده مي شود، برخي مخالف سازگاري آرمانگرايي با واقع بيني هستند. به اعتقاد آنها سياست ميدان عمل است و عمل، متغيري متأثر از عوامل متعدد و به نحوي تابع آنها است، بنابراين نمي تواند با آرمان ها ارتباط داشته باشد و در مسير آنها قرار گيرد كه اگر بر اين امر اصرار شود، عمل از امتياز ساير عوامل ميدان سياست محروم و در نتيجه ضعيف و كم اثر مي شود و از رقبا عقب مي ماند. در عرصه عمل برخلاف اين ادعا ديده مي شود كه استكبار هزينه هاي سنگيني را صرف گسست پيوند آرمانگرايي با واقع بيني مي كند؛ معناي اين عمل استكبار اين است كه در پيوند آرمانگرايي با واقع بيني رازي نهفته كه استكبار از آن به شدت احساس خطر مي كند. به نظر مي رسد كه مقام معظم رهبري نيز با همين بينش بر اين پيوند تأكيد كرده و فرمودند: «تركيب آرمانگرايي با واقعيات، در واقع حركت مجاهدانه در چارچوب تدبير است كه لازمه آن آگاهي عموم مردم، دست اندركاران و همدلي و همراهي در همه عرصه ها است.» امام خامنه اي در فراز ديگري براي تأكيد بيشتر در اين باره شرط عبور موفقيت آميز از پيچ هاي تند و گردنه هاي سخت در مسير حركت رو به جلو نظام اسلامي را حفظ تركيب آرمانگرايي با واقع بيني و نگاه صحيح به توانايي ها و ظرفيت هاي كشور و ملت دانستند. اهميت پيوند آرمانگرايي با واقع بيني در اين است كه آرمانگرايي اعمال منطبق و مرتبط با خودش را شناسايي، جذب و كمك مي كند و به عبارتي مانند انساني است كه در قله ايستاده و طناب هدايت و امدادش را به سوي افرادي پرتاب مي كند و در اختيار آناني قرار مي دهند كه رو به سوي او دارند و به طرف او بالا مي روند. فردي كه در قله ايستاده با كشيدن طناب به سمت بالا توان بالا رفتن كوهنورد را چند برابر و رسيدن وي به قله را تضمين و قطعي مي كند. پيوند آرمانگرايي با واقع بيني آفات دروني و بيروني دارد. ازجمله آفات دروني آن خيال پردازي و آفات بيروني آن واقعيت سازي و واقعيت نمايي است كه نياز جدي به مراقبت دارد.

د- خيال پردازي و واقعيت پنداري؛ حفظ تركيب اعجازآفرين و كارآمد «آرمانگرايي با واقع بيني» نياز به مراقبت در برابر آفات دروني و بيروني دارد. «خيال پردازي» آفت دروني و محصول بي توجهي و يا كم دقتي مسئولان و تصميم گيران و در مواقعي نيز مردم است. منشأ آن هم غوطه ور شدن در آرمان ها و نديده گرفتن واقعيات و يا ديدن واقعيات و درست برخورد نكردن با آنها است. در اين چند وضعيتي زمينه خيال پردازي و ميل به آن تقويت مي شود و اين نگاه مضر و ويرانگر رشد و غلبه مي كند كه به صرف آرمانگرا بودن و توكل بي عمل و تلاش به خدا كارها را درست مي كند و پيش مي برد. امام خامنه اي با رد چنين نظر تخريبي و رخوت آور هشدار دادند: «آرمانگرايي بدون توجه به واقعيات و بدون به كارگيري ساز و كارهاي منطقي و معقول خيال پردازي است. براي اينكه آرمان ها در حد شعار باقي نماند، بايد مسئولان و مردم آنها را به صورت منطقي و متين پيگيري كنند. «واقعيت پنداري» آفت بيروني است كه دشمن آن را پردازش مي كند و در فضاي ذهني جامعه به پرواز درمي آورد. دشمن در اين باره براي همه امور جامعه و حكومت برنامه مشخص دارد و چنانچه بسياري از مسائل كشور در زير ذره بين و نگاه نافذ حقيقت ياب قرار گيرد، رد پاي دشمن در آن ديده مي شود كه در حال تلاش است يا واقعيات را دگرگون شده نمايش دهد. به نظر مي رسد معيار و فرقان ارزيابي و تشخيص درست واقعيت ها سنجش نسبت آنها با آرمان ها است كه كاري كاملاً تخصصي و نيازمند مهارت و تجربه كافي است. امام خامنه اي(مدظله العالي) درباره اين برنامه خطرناك دشمن فرمودند: «دشمنان انقلاب و اسلام سعي مي كنند با واقعيت سازي و واقعيت نمايي، مسئولان و مردم را دچار خطا در محاسبات كنند. اگر اسير اين واقعيت نمايي شويم و در محاسبه توان خود و يا دشمن خطا كنيم راه را اشتباه خواهيم رفت.»

هـ – يك جا ديدن واقعيات؛ كشفيات و موفقيت ها در گرو شناخت صحيح است و معمولاً شناخت صحيح هم محصول يافتن عوامل دخيل در يك مسئله و در نهايت هم يك جا ديدن آنها است. جزء و گسسته ديدن هميشه گمراه كننده و دوركننده از حقيقت است. رسيدن از يك جزء به حقيقت كار بس دشوار و در حيطه كار متخصصان متبحر و كارآمد است كه با اين حال هم ممكن است به زمان طولاني نياز داشته باشد.

يكي از ترفندهاي اصلي دشمن كه به كرات مشاهده شده و در تحريم هاي اخير نيز به وضوح ديده مي شود اين است كه با تمركز بر يك يا چند موضوع معدود و هجمه چندجانبه حساب شده به آن همه اذهان را متوجه آن كند؛ اين حركت دشمن آنقدر ماهرانه انجام مي گيرد كه نظر همه و يا غالب مردم و مسئولان معطوف به آن موضوع مي شود، پس از آن دشمن با به ميدان آوردن فروعات همان موضوع همگان را طوري غرق آن مي كند كه گويا همه كشور در آن خلاصه شده است. از آن به بعد آثار اين غرق شدن و طرح مسائل پي در پي در ارتباط با آن مسئله تمام ذهن درگيرشدگان با موضوع را اشغال و مشغول مي كند و آنها فارغ از همه امور كشور و ناديده گرفتن توانايي هاي متعددي كه قادر است به سهولت اين موضوع را حل كند، تصور مي كنند حيات و ممات كشور و بقا و فناي آن در گرو موضوعي است كه آنها را به خود مشغول كرده و راهي هم براي فائق آمدن به آن به نظرشان نمي رسد. امام خامنه اي درباره اين ترفند دشمن نيز هشدارآميز فرمودند: «تكيه بر بخشي از واقعيات و نديدن همه مسائل واقعي در كنار يكديگر، لغزشگاه ديگري است كه بايد مراقب آن بود.» ايشان آنگاه با يكپارچه و يك جا ديدن همه واقعيات كشور كه مرحله اي از برخورد درست و هوشمندانه و خارج از توطئه مديريت شده دشمن با واقعيات است، افزودند: «اين واقعيات نشان مي دهد كه اگرچه راه ملت ايران به سوي آرمان ها، داراي چالش است؛ اما بن بستي در اين راه وجود ندارد.» نكته آموزشي مرتبط با بحث، در فراز فوق، اين است كه چون معظم له واقعيات را يك جا و كنار هم مي بينند در بيان شان دو عبارت «داراي چالش است» و «اما بن بستي وجود ندارد» مشاهده مي شود. اين نوع نگاه هوشمندانه يعني قرار داشتن در مسير آرمان ها و كمك آرمان ها براي سريع تر طي شدن اين مسير تا رسيدن به قله.

سخن مياني؛ سخن آخر و يا پاياني گفته نشد؛ زيرا اين بحث مهم بايد همچنان گشوده بماند تا ناگفته هاي بسيار آن به تدريج گفته شود. در سخن مياني جا دارد كه به نصيب دشمن از اين بحث هم اشاره شود. در اين بخش امام خامنه اي(مدظله العالي) درباره دشمن و موضع نظام در قبال آنها پس از رو كردن دست دشمن فرمودند: «آنها به صراحت مي گويند بايد با تشديد فشارها و تحريم ها، مسئولان ايران را وادار كرد كه در محاسبات خود تجديدنظر كنند؛ اما ملاحظه واقعيات باعث مي شود كه ما نه تنها در محاسبات خود تجديدنظر نكنيم؛ بلكه با اطمينان بيشتر به راه مورد نظر ملت ادامه دهيم.» ان شاءالله
نوشته:رضا گرمابدرى

 


جستجو