اَللَّــهُمَّ ارْزُقْنِـي فِيـهِ طَاعَةَ الْخَاشِعِينَ خدايا در اين روز، طاعت بندگان خاشع و خاضع خود را، نصيب من گردانوَاشْرَحْ فِيهِ صَدْرِي بِأِنَابَةِ المُخْبِتِينَو شرح صدر مردان فروتن و خداترس را، به من عطا فرمابِأَمَانِكَ يَا أَمانَ الْخَائِفِينَ.به حـق امـان بخشي خود، اي ايمني دلهـاي ترسان.
يكي از درخواستهايي كه از خداوند شده، اطاعت از روي خشوع براي بندگان خاشع و خاضع اوست و لذا لازم است به بررسي اين فضيلت بزرگ اخلاقي بپردازيم.
معناي لغوي و اصطلاحي خشوع
»خشوع« يعني تضرع و زاري، واژه خشوع بيشتر در حالاتي كه در اعضاء بدن ظاهر ميشود، بكار ميرود، ولي تضرع به معني زاري و فروتني است و بيشتر در حالتي كه در دل و خاطر انسان بوجود ميآيد، بكار رفته است، در روايت گفته شده: »اِذَا ضَرَعَ الْقَلْبُ خُشِعَتِ الْجَوَارِحُ« هرگاه دل متأثر شود، اعضاء و جوارح فرمانبردار و خاشع ميشوند.1
انبياء عليهمالسلام مصداق خاشعين
در قرآن كريم، خصوصيات برجستهاي را براي حضرت زكريا عليهالسّلام و همسر بزرگوارش و فرزند آنها، يعني حضرت يحيي عليهالسّلام، بيان كرده و ميفرمايد:»اِنَّهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَ يَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ«2 آنها در انجام كارهاي خير سرعت ميكردند و به خاطر عشق به طاعت و وحشت از گناه، در همه حال ما را ميخواندند و آنها همواره در برابر ما خاشع بودند، خشوعي آميخته با احترام و ترس توام با احساس مسئوليت.همچنين به عنوان يك ويژگي كلي براي انبياء الهي و اولياي دين ميفرمايد: »اَلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللهِ وَ يَخْشَونَهُ وَ لَايَخْشَوْنَ اَحَداً اِلَّا اللهَ وَ كَفَي بِاللهِ حَسِيباً«3 انبياء الهي در تبليغ رسالت الهي خويش، از هيچكس، جز خداي متعال نميترسيدند، پس هركسي كه در مسير تبليغ دين قدم برميدارد، بايد با قاطعيت و اخلاص عمل نموده و جز از خداي متعال از هيچكس وحشتي به دل، راه ندهد.در ميان بندگان خدا دانشمندان به مقام خشيت و ترس از مسئوليت توأم با درك عظمت مقام پروردگار ميرسند، حالتي كه مولود سير در آيات آفاقي و انفسي و آگاهي از علم و قدرت پروردگار و هدف آفرينش است، همان عالمان و دانشمنداني كه به علم خود عمل كردهاند.از امام زين العابدين عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: علم و عمل دو دوست صميمياند، كسي كه خدا را بشناسد از او ميترسد و همين ترس او را وادار به عمل و اطاعت فرمان خدا ميكند، صاحبان علم و پيروان آنها، كساني هستند كه خدا را بخوبي شناختهاند و براي او عمل ميكنند و به او عشق ميورزند، چنانكه خداوند متعال فرموده: »اِنَّمَا يَخْشَي اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمَاءُ«4 تنها مردمان دانا و مطيع، خداترسند.
خصوصيات خاشعين
از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم نقل شده كه فرمود: »عَلَامَةُ الْخَاشِعِ فَأَرْبِعَةٌ« علامت خشوع چهار چيز است.»مُرَاقِبَةُ اللهَ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ رَكُوبِ الْجَمِيلَ وَ التَّفَكُّرِ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ لِلَّهَ«5 در خفا و آشكار خدا را بر خود ناظر ديدن و زيبا زندگي كردن و تفكر در روز قيامت و راز و نياز با خدا.از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم در مورد خشوع سؤال شد، حضرت فرمودند: »اَلتَّوَاضُعُ فِي الصَّلَوةِ وَ اَنْ يَقْبَلِ الْعَبْدِ بِقَلْبِهِ كُلّه عَلَي رَبِّه عَزَّ وَ جَلَّ«6 فروتني و تواضع در نماز، و آن اين است كه بنده با تمام وجود، روي به سوي پروردگارش آورد.يكي از اعمالي كه انجام آن، نشانه طاعت خداوند متعال به شمار آمده، نماز است: »قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِم خَاشِعُونَ«7 به تحقيق كه مؤمنان رستگار شدند و به هدف نهايي خود رسيدند، در اين آيه شريفه اقامه نماز به عنوان نشانه ايمان به شمار نميرود، بلكه خشوع در نماز را، از ويژگيهاي مؤمنان دانسته است، زيرا به هنگام نماز، آنچنان حالت توجه به پروردگار در آنها پيدا ميشود كه از غير او جدا ميگردند و به او ميپيوندند، چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگار ميشوند كه بر تمام ذرات وجودشان اثر ميگذارد، در حديثي از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم ميخوانيم كه حضرت مردي را ديد كه در حال نماز، با ريش خود بازي ميكرد، فرمود: »اَمَّا اَنَّهُ لَوْ خُشِعَ قَلْبَهُ لَخُشِّعَتْ جَوَارِحَهَ« اگر او در قلبش خشوع بود، اعضاي بدنش نيز خاشع ميشد.همچنين قرآن كريم ميفرمايد: »إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلَوةَ وَ مَن تَزَكَّي فَإِنَّمَا يَتَزَكّي لِنَفْسِهِ وَ اِلَي اللهِ الْمَصِيرُ«8 انذارهاي پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم تنها در دلهاي آماده اثر ميگذارد، لذا اين آيه شريفه، خطاب به پيامبر ميگويد: تو فقط كساني را انذار ميكني كه از پروردگار خود در غيب و پنهاني ميترسند و نماز را بر پاي ميدارند، زيرا تا در دلي خوف خدا نباشد و در نهان و آشكار احساس مراقبت يك نيروي معنوي برخود نكنند و با انجام نماز كه قلب را زنده ميكند و به ياد خدا واميدارد، به اين احساس دروني مدد نرسانند، انذارهاي انبياء و اولياء، بياثر خواهد بود، البته خدا از همگان بينياز است، لذا هركس پاكي و تقوي پيشه كند، نتيجه اين پاكي به خود او باز ميگردد.
خشوع در تلاوت قرآن
قرآن كريم يكي از نشانههاي خاشعان را در هنگام تلاوت قرآن چنين بيان ميكند »تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلوبُهُمْ إلَي ذِكْرِ اللهِ«9 از شنيدن آيات اين قرآن لرزه بر اندام خاشعان از پروردگار ميافتد، سپس پوست و قلبشان، برون و درونشان نرم و آماده پذيرش ذكر خدا ميگردد و آرام و مطمئن ميشود، اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام در مورد اين خاشعان ميفرمايد: آنها شب هنگام به پا ميخيزند، قرآن را شمرده و با تفكر تلاوت ميكنند و جان خويش را با آن در غمي دلپذير، فرو ميبرند و داروي درد خود را از آن ميطلبند، هرگاه به آيهاي كه در آن تشويق است، برخورد كنند، به آن دل ميبندند و آن را نصبالعين خود ميسازند و هرگاه به آيهاي برسند كه در آن تخويف و انذار باشد، گوش دل به آن فرا داده، گويي صداي نالهها و به همخوردن زبانههاي آتش مهيب جهنم، در گوششان طنينانداز است.خداي متعال براي اينكه انسان بتواند بر اميال و خواستههاي دل، پيروز گردد و حبّ جاه و مقام را از سر بيرون كند، ميفرمايد: »وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَي الْخَاشِعِينَ«10 از صبر و نماز ياري جوييد و با استقامت و كنترل خويشتن بر هوسهاي دروني، پيروز شويد، البته اين كار جز براي خاشعان، سنگين و گران است و قرآن خاشعان را چنين، معرفي ميكند: »اَلَّذِينَ يَظُنُّونَ أنَّهُمْ مُلَاقُوا رَبِّهُمْ وَ أَنَّهُمْ اِلَيهِ رَاجِعُونَ«11 همانا كساني كه ميدانند پروردگار خود را ملاقات خواهند كرد و به سوي او باز ميگردند، يا در واقع كساني كه به بازگشت خود به سوي خداوند متعال يقين دارند.خداوند تبارك و تعالي در ميان اهل كتاب، گروهي را كه، دعوت پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم را اجابت نمودند، با پنج صفت ممتاز ياد كرده و آنان را از جمله خاشعان ذكر نموده است.1- آنها كساني هستند كه از جان و دل به خدا ايمان دارند.2- به قرآن و آنچه نازل شده ايمان دارند.3- ايمان به قرآن، از ايمان واقعي به كتاب خودشان سرچشمه ميگيرد.4- آنها در برابر فرمان خدا تسليم و خاضعند و همين خضوع آنهاست كه انگيزه ايمان واقعي شده و ميان آنها و تعصبهاي جاهلانه، جدايي افكنده است.5- آنها هرگز آيات الهي را به بهاي ناچيز، نميفروشند »خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَايَشْتَرُونَ بَِايَاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً«12از اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام نقل شده كه فرمود: »لَاعِلْمَ كَالْخَشَِيةِ«13 هيچ علمي مانند ترس از خدا نيست، بلكه حقيقت علم اين است كه وسيله ترس از خدا شود و همچنين فرمود: »مَنْ خَشِي اللَّهَ كَمَّلَ دِينَهُ« هركس از خدا بترسد، علمش كامل باشد و فرمود: »اَلْخَشِيَةُ شَيْعَةُ السُّعَدَاءِ«14 خشيت و ترس از خداي متعال راه و روش سعادتمندان است.لازم به ذكر است، يكي از بدترين آفات اخلاقي، كبرو غرور و حبّ جاه و مقام ميباشد و نقطه مقابل آن خشوع است، كه از صفات مردان و زنان با ايمان به شمار ميرود و يكي از پاداشهاي بزرگ الهي براي اين افراد مغفرت و پاداش عظيمي است كه خداوند براي آنها فراهم ساخته است و ميفرمايد: »وَالخَاشِعِينَ وَالخاشِعَاتِ … أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً«15 نخست با مغفرت گناهان آنها را كه موجب آلودگي روح و جان آنهاست از بين پرده و سپس پاداش عظيمي كه عظمتش را جز خداي متعال نميداند، در اختيارشان ميدهد و در نهايت، رستگاري را از آن خاشعان دانسته و ميفرمايد: »وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ«12 مؤمنان در برابر خداي متعال با خشوع بوده و يك سخن بيشتر ندارند، ميگويند: شنيديم و اطاعت كرديم، كساني كه اطاعت خدا و پيامبر كنند و از خدا بترسند و تقوي پيشه نمايند، آنها نجات يافتگان و پيروزمندانند.خداي متعال پرهيزكاران را به عنوان »فائز« توصيف نموده و »فوز به معني پيروزي و رسيدن به كار خير است توام با سلامت«13 و در آيه فوق براي آنها سه وصـف ذكـر شده: اطاعت از خـدا و رسـول، خشيت، تقوي و به فرموده امام باقر عليهالسّلام مصداق بارز »فائزون« اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام ميباشد.
خبت يعني چه و مخبتين چه كساني هستند
در مفردات راغب »الخبت« به معناي زمين سخت و سفت و قابل اطمينان آمده و در مصدر به معناي نرمخويي و تواضع و فروتني بكار رفته است14، در عبارت دوم دعاي اين روز ميخوانيم »وَاشْرَحْ فِيهِ صَدْرِي بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِينَ« خدايا شرح صدر مردان فروتن خداترس را به من عنايت فرما و لذا در اينجا به بيان نشانهها و ويژگيهاي تواضع ميپردازيم، تا به آنچه كه از خدا در خواست ميكنيم، وقوف و آگاهي بيشتري داشته باشيم.از امام صادق عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضَي بِالمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ تُسَلِّمَ مَنْ تَلْقَي وَ أَنْ تَتْرُكَ الْمِراءُ وَ إِنْ كُنْتُ مُحِقّاً وَ أَنْ لاتُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَي التَّقْوَي«15در نشستن به پايين مجلس راضي باشي.به هركس برخورد كني، سلام نمايي.
مجادله را ترك كني ولو حق با تو باشد.دوست نداشته باشي كه تو را به تقوي ستايش كنند.
در كلام ديگري نيز، فرمود: »زِيَارَةُ الضَّعَفَاءِ مِنَ التَّوَاضُعِ« به زيارت و ديدار ضعيفان رفتن نشانه تواضع است، همچنين علي عليهالسّلام در نامهاي به مالك اشتر مينويسد: »فَفَرِّغْ لِأَولئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهلِ الْخَشْيَةِ و التَّواضُعِ«16 فرد مورد اطميناني را كه خداترس و متواضع باشد، برگزين، تا وضع آنان را به تو گزارش دهد، سپس با آن گروه طوري رفتار كن كه هنگام ملاقات خدا عذرت، پذيرفته باشد.اوصاف بندگان خدا در قرآن چنين بيان شده است: »وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرْضِ هَوْنَاً وَ اِذَا خَاطِبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِيَاماً وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَها كَانَ غَرَاماً«17 بندگان خداي رحمان آنان هستند كه بر روي زمين به تواضع و فروتني راه روند و هر گاه مردم جاهل به آنها خطاب و عتابي كنند، با سلامت و زبان خوش جواب دهند و آنان هستند كه شب را به سجده و قيام (نماز) براي رضاي خدا روز كنند و آنان هستند كه دائماً در دعا و تضرع گويند پروردگارا عذاب جهنم را از ما دور بگردان كه سخت عذاب مهلك و دائمي است، همچنين به خصوصيت ديگري از آنان اشاره نموده و ميفرمايد: »أَذِلَّةٍ عَلَي الْمُؤمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الْكَافِرِينَ«18 در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران نيرومند هستند.همچنين ميفرمايد: »فَإِلهُكُمْ اِلَهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلَمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم …«19 خداي شما معبود واحدي است، در برابر فرمان او تسليم باشيد و بشارت ده متواضعان در برابر فرمان پروردگار را.
صفات مخبتين
آنها كساني هستند كه وقتي نام خدا برده ميشود، دلهايشان مملو از خوف خداوند ميگردد، آنها در برابر حوادث دردناكي كه در زندگيشان رخ ميدهد صبر و شكيبايي پيش ميگيرند، نماز به پا داشته و آنچه به آنها روزي داده شده، در راه خدا انفاق ميكنند.همچنين قرآن كريم در مورد وسوسههاي شيطاني كه براي جلوگيري از اثرات هدايت انبياء صورت ميگيرد، ميفرمايد: »وَ لِيَعلَمَ الَّذِينَ اُتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَّبِّكَ فَيُؤمِنُوا بِهِ فَيُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُم …«20 هدف اين است كه عالمان و آگاهان حق را از باطل تشخيص دهند و برنامههاي الهي را از وسوسههاي شيطاني جدا سازند و در مقايسه با يكديگر بدانند، كه آيين خدا حق است و از سوي پروردگار جهانيان آمده و به آن ايمان آورده و دلهايشان در برابر آيين حق خاضع گردد، خداوند متعال نيز اين مؤمنان راستين را به حال خود رها نكرده، بلكه آنان را به سوي صراط مستقيم هدايت ميكند، و اين هدايت، موجبات رستگاري و ايمان و عمل صالح را براي آنان به دنبال خواهد آورد »اِنَّ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ أَخْبِتُوا إِلَي رَبِّهِمْ أُلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ«21 زيرا ايمان و عمل صالح و تسليم و خضوع در برابر حق، به انسان اين لياقت را ميبخشد كه در بهشت الهي جاويدان گردد.اين سه موضوع با يكديگر مرتبط ميباشد، زيرا عمل صالح ميوه ايمان و تسليم و خضوع در برابر خداوند متعال، از آثار و نتايج ارزشمند ايمان و عمل صالح به شمار ميرود.
نمونهاي از تواضع رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم
در سيره پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم ميخوانيم، به هنگامي كه سواره حركت ميكرد، هرگز اجازه نميداد، افرادي در ركاب او پياده راه بروند، بلكه ميفرمود: شما به فلان مكان برويد و من هم ميآيم و در آنجا به هم ميرسيم، حضرتش بر روي خاك مينشست و غذاي ساده همچون بردگان ميخورد و از گوسفندان شير ميدوشيد و بر الاغ برهنه سوار ميشد.روزي حضرت در جمع يارانش در مسجد حضور داشت كنيزي وارد شد و در كنار او نشست و چون پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم را در حال صحبت با ياران مشاهده نمود، دست برد و پايين عباي پيامبر را كشيد و قسمتي از آن را پاره نمود و بلند شد تا برود، ياران پيامبر به او اعتراض نمودند، ولي پيامبر خدا علت اين كار را از او جويا شد، آن كنيز گفت يا رسول الله، بيماري در منزل داشتيم مرا فرستادند، تا نخي از لباس شما را بگيرم و بوسيله آن براي بيمارمان شفا بطلبيم، ولي هنگامي كه در كنار شما قرار گرفتم، نتوانستم نخي از لباس شما جدا كنم و شما مشغول صحبت بوديد، نخواستم صحبتتان را قطع كنم، لذا ناگزير قسمتي از لباس شما را پاره نمودم، پيامبر خدا لبخندي زده و او را مرخص نمودند.
تواضع در كلام امام صادق عليهالسّلام
امام صادق عليهالسّلام ميفرمايند: »اَلتَّوَاضُع اَصْل كُلِّ خَيْرٍ نَفِيسٍ وَ مَرْتِبَةٌ رَفِيعَةٌ وَ لَوْ كَانَ لِلتَّوَاضُعِ لُغَةً يَفْهَمُهَا الْخَلْقَ لِنُطْقِ عَنْ حَقَايِقِ مَا فِي مَخْفِيَّاتِ الْعَوَاقِبِ … وَ مِنْ تَوَاضُعِ لِلَّهِ شَرَفَهُ اللهُ عَلَي كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ وَ لَيْسَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَة بِقَلْبِهَا وَ يَرْضَاهَا اِلَّا وَ بَابُهَا التَّوَاضُعَ«22 فروتني ريشه هر خير و سعادتي است، تواضع مقام والايي است و اگر براي فروتني زبان و لغتي بود كه مردم ميفهميدند، بسياري از اسرار نهاني و عاقبت كارها را بيان ميكرد… كسي كه براي خدا فروتني كند، خدا او را بسياري از بندگانش برتري ميبخشد. هيچ عبادتي نيست كه مقبول درگاه خدا و موجب رضاي او باشد مگر اينكه راه ورود به آن، فروتني است.
تواضع يكي از ويژگيهاي برجسته مؤمنان
قرآن كريم ميفرمايد: »تنها كساني به آيات ما ايمان آورند كه هر وقت اين آيات به آنها يادآور شود، به سجده ميافتند و تسبيح و حمد پروردگارشان را به جاي ميآورند و در برابر او تكبر نميكنند (تواضع ميكنند) پهلوهايشان را از بسترها در دل شب دور كرده و پروردگار خود را با بيم و اميـد، ميخوانند و از آنچه به آنها روزي دادهايم، انفـاق ميكنند. «23
بعضي از ثمرات تواضع
در اينجا با ذكر چند روايت از علي عليهالسّلام به بيان بعضي از ثمرات اين فضيلت ارزشمند ميپردازيم، در يكي از خطبهها حضرت فرمودند: »وَاتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلِحَةً بَيْنَكُمْ وَ بَينَ عَدُوِّكُمْ إبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ«24 فروتني و تواضع را سنگر ميان خود و دشمنانتان يعني ابليس و لشكريانش قرار دهيد و همچنين فرمود: »وَلَاحَسَبَ كَالتَّوَاضُعِ«25 هيچ سابقه شخصيتي مانند تواضع نيست، همچنين در كلام ديگري فرمود: »ثَمَرةُ التَّوَاضُعِ المَحَبَّة« ميوه تواضع محبت است و فرمود: »التَّوَاضُعَ يَكْسِبُكَ السَّلَامَةَ« تواضع براي تو سلامتي را كسب ميكند و فرمود: »بِالتَّوَاضُعِ تُتِمَّ النِّعْمَةَ« بوسيله فروتني نعمتها به اكمال و اتمام ميرسد و همچنين فرمود: »التَّواضُعُ يَنْشُرَ الْفَضِيلَةَ« فروتني فضيلت را گسترش ميدهد و از امام صادق عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »أَقْرَبُ اِلَي اللهِ الْمُتَوَاضِعُونَ«26 نزديكترين افراد به خداي متعال، افراد متواضع و فروتن هستند.
تواضع اميرالمؤمنين عليهالسّلام
روزي پدر و پسري، بر حضرت علي عليهالسّلام وارد شدند، حضرت آنان را در صدر مجلس جاي دادند و خود در برابر آنها نشست و فرمود، طعامي آوردند و چون غذا را خوردند، قنبر آفتابه و طشتي آورد تا دستهاي خود را بشويند، حضرت از جاي خود بلند شد و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا آب بريزد و آن دو مرد دستهاي خود را بشويند، يكي از آنها گفت: يا اميرالمؤمنين چگونه راضي شوم كه شما آب بر دستم بريزيد؟ حضرت فرمود بنشين و دست خود را بشوي، خدا تو را و برادري از تو را ميبيند، كه هيچ فرقي نداريد و برادرت ميخواهد به جهت خدمت به تو در بهشت ده برابر همه اهل دنيا به او كرامت شود، آن مرد نشست و حضرت فرمود: قسم ميدهم تو را به حق عظيمي كه بر تو دارم، همانگونه كه اگر قنبر آب ميريخت و دست ميشستي، دستانت را بشوي، سپس حضرت آب بر دستان او ريخت و آن مرد دستان خود را شست.
گريه از خوف خدا
در عبارت ديگري از دعاي اين روز از خداوند درخواست مينماييم كه شرح صدر خداترسان گريان و متواضع را به ما عنايت كند و لذا در اينجا مبحثي كوتاه، پيرامون انابه و گريه از خوف خدا را، بيان ميكنيم. نقل شده كه رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم، فرمودند: »طُوبَي لِعَبْدٍ نَظَرَ اللَّهُ اِلَيْهِ وَ هُوَ يَبْكِي عَلَي خَطِيئَتِهِ مِنْ خَشيَةِ اللهِ لَمْ يَطَّلَعُ عَلَي ذَلِكَ الذَّنْبِ غَيْرِهِ«27 خوشا به حال بندهاي كه خدا به او نظر كند، در حاليكه وي از ترس خدا بر گناه خود، كه جز خدا كسي از آن آگاه نشده، گريه ميكند.از عبدالله بن مسعود نقل شده كه رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم فرمود: بر تو باد ترس از خدا و انجام واجبات زيرا خداوند ميفرمايد: او اهل تقوي و آمرزش است و ميفرمايد: خدا از آنان خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند، اين مقام كسي است كه از پروردگارش بترسد.28همچنين از رسول خدا روايت شده كه فرمود: »كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ اِلَّا ثَلَاثَ أَعيُنٌ: عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللهِ وَ عَيْنٌ غُضْتُ عَنْ مَنْ مَحَارَم اللهِ وَ عَيْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةٌ فِي سَبِيلِ اللهِ«29 هر چشمي روز قيامت گريان است مگر سه چشم: چشمي كه از ترس خدا گريسته، چشمي كه از محرمات خدا پوشيده و چشمي كه در راه خدا، شب را با بيداري به سر برده باشد، و از امام حسين عليهالسّلام، نقل شده كه فرمود: »بُكاءُ الْعُيُونِ وَ خَشْيَةُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ«30 گريه چشمها و ترس دلها از رحمت خداست و اين گريه است كه باعث رهايي از آتش جهنم است »اَلْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ نَجَاةٌ مِنَ النَّارِ«گريه از ترس خدا، كليد رحمت و نشانه پذيرش و باب اجابت دعاست و گناهان را پاك ميكند و خشم خداوند را خاموش ميگرداند و دل را روشن ميكند و آدمي را از بازگشت به سوي گناه باز ميدارد و آتش، بر چشمي كه از ترس خدا بگريد، حرام ميشود، تا آنجا كه خداوند متعال به حضرت داوود عليهالسّلام فرمود: »اُدْعُنِي بِهَذَا الْاِسْمِ يَا حَبِيبِ الْبُكَائِينَ« مرا با اين نام بخوان »اي دوست گريه كنندگان« در باب خشوع دل كه منجر به خضوع در اعضاء و جوارح ميشود و ارزش اين حالت در پيشگاه خداوند، توجه شما خواننده محترم را به رواياتي از اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام جلب ميكنم كه حضرت فرمود: »اِذَا أَنْتَ هُدَيْتَ لِقَصْدِكَ فَكُنْ أَخْشَعَ مَاتَكُونُ لِرَبِّكَ«31 هرگاه تو به مقصود خود رسيدي و به انگيزهات هدايت شدي براي خدا داراي خاشعترين حالات باش و فرمود: »كُلُّ شَئٍ خَاضِعٌ لِلَّهِ«32 و »كُلُّ شَئٍ خَاشِعٌ لِلَّهِ«33 هر چيزي از براي خدا خضوع و خشوع كننده است و فرمود: »مَنْ خَشَعَ قَلْبُهُ خَشَعَتْ جَوَارِحَهُ«34 هركس دلش خاشع شد اعضاء و جوارح او نيز خاشع ميگردد و فرمود: »نِعْمَ عَوْنُ اَلدُّعَاءِ الْخُشُوعُ«35 خوب ياور دعايي است خشوع و از آن حضرت روايت شده كه فرمود: »اَلخَشْيَةُ مِنْ عَذَابِ اللهِ شَيْمَةُ الْمُتَّقَينَ«36 ترس از خدا شيوه خويشتنداران است و همچنين فرمود: »خَشْيَةُ اللهَ جُمَاعَ الْاِيمَانِ«37 ترس از خدا جمعكننده ايمان است و فرمود: »كَفَي بِالْخَشْيَةِ عِلْماً«38 براي ترس و خشيت از خدا علم كفايت ميكند.
در آخرين عبارت از دعاي امروز ميخوانيم »بِاَمَانِكَ يَا اَمَانَ الْخَائِفِينَ« به حق امانبخشي خود، اي ايمني دلهاي ترسان.
معناي لغوي و اصطلاحي خوف
»الخوف« يعني از نشانههاي پيدا و ناپيدا، منتظر چيزي مكروه و ناپسند شدن، كه نقطه مخالف آن »أمن« است و »تخويف« از سوي خداي تعالي تشويق به پروا داشتن و دور شدن از گناهان است و كسي كه گناهان را ترك نكرده خائف نيست.39»خوف« در لغت به معني ترس و حقيقت آن، حالتي است در انسان كه با ديدن يا شنيدن يا احتمال وقوع چيز ترسناك پديد ميآيد و موجب سوزش قلب و دردناك شدن دل ميگردد.40»خوف از خدا در انسان، گاهي به خاطر ترس از عذاب و عقاب است، زيرا در گذشته دچار كفر بوده و يا مرتكب معصيتهايي شده و لازمه وجود چنين خوفي در شخص آن است كه عبادات او براي رهايي از عقاب الهي است، نه آنكه خالصانه براي خدا انجام گيرد.۴۱ ترس اكثر مردم، كه ايمان به بهشت و جهنم دارند از اين قسم است، البته در حد خود ارزشمند بوده و عامل بازدارنده آنان از گناهان ميباشد، همانگونه كه علي عليهالسّلام ميفرمايند: »نِعْمَ الْحَاجِزُ عَنِ الْمَعاصِي الْخَوْفَ«42 بهترين بازدارنده گناهان ترس است، اما درجه بالاتر آن است كه ترس انسان، از ذات اقدس الهي باشد، يعني بنده از دور شدن از درگاه حق تعالي و ايجاد حجاب بين او و خداوند بيمناك بوده و آرزومند قرب پروردگار باشد، اين ترسي است كه انبياء و اولياء و علماء دارند.43اگر اميرمؤمنان و ديگر ائمه عليهمالسّلام و اوليا دين در هر شب تا به صبح مناجات و گريه و ناله ميكنند و گاهي از خوف خدا غش ميكنند، در اثر كمال معرفت آنها به خداست و خوف آنان از فراق جمال حق است، و عباداتشان نيز فقط براي خداست، نه به خاطر ترس از عقاب يا طمع به بهشت، رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم ميفرمايد: »مَن كَانَ بِاللهِ أعْرَفُ كَانَ مِنَ اللهِ أخْوَفُ« هركس معرفتش به خدا بيشتر باشد ترس او از خدا بيشتر خواهد بود.
خوف در كلام اميرالمؤمنين عليهالسّلام
»اَلخَوفُ سِجْنُ النَّفْسِ عَنِ الذُّنُوبِ وَرَادِعُهَا عَنِ الْمَعَاصِي«44 ترس از خدا، زندان نفس است از گناهان و رادع و مانع آن است، از نافرمانيها.»اَلْخَوْفُ مِنَ اللهِ فِي الدُّنْيَا يُؤْمِنُ الْخَوْفَ فِي الْاَخِرَةِ مِنْهُ«45 ترس از خدا در دنيا ايمن ميسازد ترس از او را در آخرت.»خَفِ اللهَ خَوْفُ مَنْ شَغَلَ بِالْفِكرِ قَلْبَهُ فَأِنَّ الْخَوْفَ مَظِفَّةُ الْأَمنِ وَ سِجْنُ النَّفْسِ عَنِ الْمَعاصِي«46 از خدا بترس، ترسيدن كسي كه به سبب فكر دلش را مشغول ساخته، زيرا كه ترس، جايگاه گمان امن و حبس كردن نفس است از معاصي.»خَفِ اللهَ يُؤمِنْكَ وَلَاتأمَنْهُ فَيُعَذِّبَكَ«47 از خدا بترس تا تو را ايمن سازد، از او ايمن مباش پس تو را معذب گرداند.»طُوبَي لِمَنْ خَافَ اللهَ فَأَمِنَ«48 خوشا به حال كسي كه از خدا ترسيده، پس از عذاب آخرت ايمن گردد.»مَنْ خَافَ اللهَ ءَامَنَهُ اللهُ سُبْحَانَهُ مِنْ كُلِّ شَيءٍ«49 هركس از خدا بترسد، خداوند سبحان او را از هر چيزي ايمن گرداند.در آيات و روايات متعددي از خوف تمجيد شده و فضيلت و مقام خائفين نيز بيان گرديده است، قرآن كريم در اين مورد ميفرمايد: »اِنَّما الْمؤمِنُونَ الَّذِينَ اِذَا ذُكِرِاللهُ وَجِلَتْ قُلوبُهُمْ …«50 مؤمنان تنها كساني هستند كه چون ذكر از خدا شود دلهاي آنان لرزان شود و همچنين فرمود: »وَ اَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوَي فَأنَّ الْجَنَّهَ هِيَ الْمَأوَي«51 هركس از مقام پروردگارش بترسد و از هواي نفس دوري كند، همانا بهشت منزلگاه اوست و فرمود: »وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ«52 هركس از مقام كبريايي خدا بترسد بر او دو بهشت خواهد بود.رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم فرمود: »رَأسُ الْحِكْمَةِ مَخَافَةُ اللهَ«53 اساس حكمت ترس از خداست. و نيز فرمود: هرگاه قلب مؤمني از ترس خدا بلرزد، گناهان او ميريزد، مانند ريختن برگ از درختان.54
پاداش خائفان
خائفين از مقام پروردگار، بعد از آنكه خويشتن را از لذتهاي نامشروع دور نگه داشتند، به بهشت ابدي دست خواهند يافت و يا بالاتر از آن، به مقام رضوان و خشنودي خدا خواهند رسيد. »جَزائُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خَالِدِينَ فِيهَا اَبَداً رَضِي اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ«55 پاداش آنان در نزد پروردگارشان، بهشتهاي جاويدان است، كه از زير درختانش نهرهايي جاري است و آنان در آن هميشه خواهند بود، خدا از آنان راضي و آنان از خدا خرسندند و اين پاداش كسي است كه از خدا بترسد.
خوف ميكائيل
روزي رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم از جبرئيل سؤال كردند، چرا ميكائيل را هرگز خندان نميبينم؟ عرض كرد از روزي كه آتش جهنم خلق شده ميكائيل نخنديده است.56ليث بن سليم ميگويد: از مردي از انصار شنيدم كه گفت: روزي بسيار گرم پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم در سايه درختي نشسته بودند. مردي آمد پيراهن را از بدن خود درآورد و بدنش را گاهي به پشت و گاهي به شكم و گاهي به پيشاني بر روي ريگهاي داغ و تفديده ميكشيد و ميگفت: اي نفس، حرارت اين ريگها را بچش، كه عذاب خدا از آنچه با تو كردم بالاتر است، پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم همچنان به آن مرد نگاه ميكرد، پس از آنكه لباسش را پوشيد، حضرت ضمن اشاره با دست، او را به حضور طلبيد و فرمود، اي بنده خدا! ديدم كاري كردي كه تا بحال آن را از ديگران نديده بودم، علت اين كار چه بود؟ مرد گفت: خوف و ترس از خدا مرا به اين كار واداشت، پس به خود گفتم اي نفس اين سختيها را تحمل كن، كه عذاب خدا بالاتر از آنچه كه با تو كردم ميباشد، پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم فرمودند: »لَقَدْ خِفْتُ رَبَّكَ حَقُّ مَخَافَتِهِ وَ اِنَّ رَبَّكَ لَيُبَاهِي بِكَ اُهْلُ السَّمَاءِ« حق خوف از خدا را به جاي آوردي و خداوند بواسطه تو بر اهل آسمان، مباهات ميكند.
نمونه هايي از خوف اولياء و انبياء الهي
1- مؤمن آل فرعون
هنگامي كه فرعون به درباريانش گفت: بگذاريد تا موسي را به قتل برسانم، مرد با ايماني از آل فرعون كه ايمانش را پنهان ميداشت، با فرعونيان گفت: آيا مردي را به جرم اينكه ميگويد، پروردگار من خداست، نه فرعون و هامان و ديگر بتها ميكشيد؟! در صورتي كه به معجزه و ادله روشن از جانب خدا براي هدايت شما آمده است، آخر فكر كنيد اگر او دروغگوست، گناه دروغش بر خود اوست و لكن اگر راستگو باشد و از وعدههاي او بعضي به شما برسد، همه هلاك خواهيد شد و خدا البته مردم ستمكار و دروغگو را هرگز هدايت نخواهد كرد، اي قوم امروز ملك و سلطنت سرزمين مصر از آن شماست، لكن اگر قهر و انتقام خدا به ما برسد، كيست كه ما را از آن نجات دهد، فرعون باز گفت: جز آنكه راي به قتل موسي دادم، راي ديگري نميدهم و جز اين را صلاح نميدانم و شما را جز به راه صواب دلالت نميكنم، باز همان شخص با ايمان به فرعونيان گفت: اي قوم من بر شما ميترسم از روزي مانند روز سخت احزاب و امتهاي پيشين، مثل روزگار ناگوار قوم نوح و عاد و ثمود و امم بعد از آنها كه همه به كيفر كفر و عصيان هلاك شدند و خدا هيچ اراده ظلم در حق بندگان نكند و سپس گفت: »وَ يَقَوْمِ اِنِّي اَخَافُ عَلَيكُمْ يَومَ التَّنَادِ يَومَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَالَكُمْ مِنَ اللهِ مِنْ عَاصِمٍ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللهُ فَمَالَهُ مِنْ هادٍ«57 و باز گفت: اي قوم، من براي شما از عذاب روز قيامت كه خلق از سختي آن به فرياد آيند، سخت ميترسم، روزي كه از عذاب آن هر سو بگريزيد و هيچ از قهر خدا پناهي نيابيد و هركس را خدا گمراه كند، يعني پس از اتمام حجت به ضلالت وا گذارد، ديگر براي او راهنمايي نيست.
2- خوف نوح عليهالسّلام بر مردم
قرآن كريم ميفرمايد: »وَ لَقَد اَرْسَلْنَا نُوحَاً اِلَي قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ أَنْ لا تَعْبُدُوا اِلَّا اللهَ إِنِي اَخَافُ عَلَيكُمْ عَذَابَ يَومَ ألِيمٍ«58 و ما نوح را براي هدايت قومش به رسالت فرستاديم او قومش را گفت: كه من با بيان روشني براي نصيحت و انذار شما آمدم، تا شما را بگويم كه غير خداي يكتا، كسي را نپرستيد، اگر به جز خدا كسي را پرستش كنيد، من از عذاب سخت روز قيامت بر شما ميترسم. همچنين از زبان آن حضرت ميفرمايد »اِنِّي اَخَافُ عَلَيكُمْ عَذَابَ يَومٍ عَظِيمٍ«59 من بر شما از عذاب بزرگ روز قيامت ميترسم.
3- خوف شعيب عليهالسّلام بر مردم
رسالت شعيب عليهالسّلام و انذارهاي او نسبت به قومش چنين بيان شده است: و ما به سوي اهل مدين، برادر شان شعيب را به رسالت فرستاديم، آن رسول گفت: اي مردم خداي يكتا را كه جز او خدايي نيست، پرستش كنيد و در كيل و وزن كمفروشي مكنيد، من خير شما را در آن ميبينم كه با همه عدل و انصاف كنيد و اگر ظلم كنيد »اِنِّي اَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَومَ مُحِيطٍ«60 من ميترسم از روزي كه عذاب سخت شما را فرا گيرد، اي قوم در سنجش وزن و كيل اجناس عدالت كنيد و به مردم كم و گران نفروشيد و در زمين به خيانت و فساد برنخيزيد و بدانيد آنچه خدا براي شما باقي گذارد، بهتر است، اگر ايمان داريد.
4- خوف رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم بر مردم
خداي متعال در قرآن كريم ميفرمايد: »الر كِتَابٌ اُحْكِمَتْ ايَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ اَلَّا تَعبُدُوا اِلاّ اللهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتَعاً إِلَي أَجَلٍ مُسَمّيً وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ و اِنْ تَوَلَّوا فَإِنِّي اَخَافُ عَلَيكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ«61 اين قرآن كتابي است، با دلايل محكم كه از جانب خداي حكيم و آگاه بر حقايق عالم، بسيار روشن بيان گرديده است تا تذكر دهد به خلق، جز خداي يكتا هيچ كس را نپرستيد و من حقاً رسول اويم، كه براي انذار و بشارت امّت آمدهام، تا به خلق بگويم از گناهانتان آمرزش از خدا طلبيد و به درگاه او توبه و انابه كنيد، تا شما را اجل معين و هنگام مرگ لذّت و بهره نيكو بخشد و در حق هر مستحقي رحمتي تفضّل فرمايد و اگر روي برگردانيد، سخت از عذاب روز بزرگ قيامت بر شما ميترسم.
پروردگارا ! اشك و انابه و خضوع و خشوع و خوف لازم را به همه ما عنايت بفرما.