اَللَّـهُمَّ وَفِّقْنِي فِيهِ لِمُوَا فِقَةِ الْأَبْرَارِخدايا مرا در اين روز، بر موافقت نيكان عالم، موفق بدار
وَجَنِّبْنِي فِيهِ مُرَافَقَةَ الْأَشْرَارِو از رفـاقت با اشرار دور گردانوءَاوِنِي فِيهِ بِرَحْمَتِكَ اِلَي دَارِ الْقَرَارِ
و مـرا در بهشت دارالقـرار، به رحمتت منزل دهبِأِلَهِيَّتِكَ يَا اِلَهَ الْعَالَمِينَ.به حــق الهيّت و معبوديّتت، اي خـداي عالميان.
در اولين عبارت از دعاي امروز ميخوانيم »اَللَّهُمَّ وَفِّقْنِي فِيهِ لِمُوَافِقَةِ الْأَبْرَارِ« خدايا مرا در اين روز بر موافقت نيكان عالم، موفق بدار.
برّ چيست و چه مفهومي دارد
»واژه »برّ« در اصل به معناي وسعت است و لذا صحراهاي وسيع را »بَر« گويند و به همين جهت به كارهاي نيك كه نتيجه آن گسترده است و به ديگران ميرسد »بَر« گفته ميشود و در واقع نيكي است كه از روي قصد و اختيار انجام ميگيرد. «1قرآن كريم در مورد اينگونه نيكي كردن ميفرمايد: »لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَئٍ فَإِنَّ اللهَ بِهِ عَلِيمٌ«2 شما هرگز به حقيقت »بر« و نيكي نميرسيد، مگر اينكه از آنچه دوست داريد، در راه خدا انفاق كنيد، در واقع رسيدن به مقام نيكوكاران واقعي شرايط زيادي دارد كه يكي از آنها انفاق كردن ميباشد.
مهمترين اصول نيكي
مهمترين اصول نيكيها در ناحيه ايمان، اخلاق و عمل، در شش عنوان بيان شده است، لذا خداي متعال ميفرمايد: »لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلكِنَّ البِرَّ مَنْ امَنَ بِاللَّهِ وَالْيَومِ الْاَخِرِ وَالْمَلَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِييِّنَ وَ ءَاتَي الْمَالَ عَلَي حُبِّهِ ذَوِي الْقُربَي وَالْيَتيمَي وَالْمَسَكِينَ وَبْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ وَ ءاتَي الزَّكَوةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ اِذَا عَهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ اُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ اُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ«3 نيكوكاري به آن نيست كه روي به جانب مشرق يا مغرب كنيد، اين چيز بي اثري است، ليكن نيكوكار كسي است كه به خداي عالم و روز قيامت و ملائكه و كتاب آسماني و پيامبران ايمان آورد و دارائي خود را در راه دوستي خدا به خويشان و يتيمان و فقيران و در راه ماندگان و نيازمندان بدهد و هم در آزاد كردن بندگان صرف كند و نماز به پا دارد و زكوت مال به مستحق برساند و با هركس عهدي بسته به موقع وفا كند و در كارزار و سختيها صبور و شكيبا باشد و در هنگام رنج و تعصب، صبر پيشه كند، كساني كه به اين اوصاف آراستهاند به حقيقت راستگويان عالم و آنها پرهيزكارانند.براساس اين آيه شريفه نخستين پايه همه نيكيها و خوبيها ايمان به مبدأ و معاد و برنامه هاي الهي پيامبران ميباشد كه مأمور ابلاغ و اجراي اين برنامهها بودند و ايمان به فرشتگاني كه واسطه ابلاغ اين دعوت محسوب ميشدند، ايمان به اصولي كه تمام وجود انسان را روشن ميكند و انگيزه نيرومندي براي حركت به سوي برنامههاي سازنده و اعمال صالح ميباشد.دومين ويژگي، پس از ايمان به مساله انفاق و ايثار و بخششهاي مالي اشاره كرده و ميگويد: مال خود را با تمام علاقهاي كه به آن دارند، به خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان ميدهند و سومين اصل از اصول نيكيها را بر پا داشتن نماز شمرده است و ميگويد: آنها نماز را بر پا ميدارند، اصل چهارم اداء زكات و حقوق واجب و اصل پنجم وفاي به عهد ميباشد، چرا كه سرمايه زندگي اجتماعي، اعتماد متقابل افراد جامعه است و اصل ششم اينكه نيكوكاران كساني هستند كه در هنگام محروميت و فقر و به هنگام بيماري و درد و در موقع جنگ در برابر دشمن صبر و استقامت به خرج ميدهند و در برابر اين حوادث زانو نميزنند، افرادي كه خصوصيات شش گانه را دارند، كساني هستند كه راست ميگويند و از پرهيزكاران ميباشند.
اوصاف ابرار
قرآن كريم وعده داده كه نيكوكاران عالم جايگاهشان در بهشت است و در آن بهشت از شرابي مينوشند كه طبع آن در لطف و رنگ و بوي مانند كافور است و سرچشمههاي گواراي آن هر كجا كه آن بندگان نيكوكار اراده كنند، جاري ميگردد، سپس اوصاف »ابرار« را چنين بيان ميكند، »يُوفُونَ بِالنَّذْرِ« آنها به نذر خود وفا ميكنند »وَ يَخَافُونَ يَوْماً كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً« و از روزي كه عذاب و سختي آن گسترده است بيمناكند »وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أسِيراً« آنها غذاي خود را در عين اينكه به آن نيازمندند و دوست دارند به مسكين و يتيم و اسير ميدهند. »إنَّمَا يُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لانُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَ لَاشَكُوراً« آنها ميگويند ما شما را تنها براي خدا اطعام ميكنيم، نه پاداشي از شما ميخواهيم و نه تشكري، در واقع تمام اعمالشان خالصانه براي خداوند است »اِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوسَاً قَمْطَرِيراً«4 آنها ميگويند ما از پروردگارمان خائفيم از آن كه عبوس و شديد است. بنابر نقل شيعه و سني اين آيات در شأن علي عليهالسّلام و فاطمه زهرا سلاماللهعليها و حسنين عليهماالسّلام و شيعيان آنان نازل شده است.
پاداش ابرار
»اِنَّ الْاَبرَارَ لَفِي نَعِيمٍ« ابرار در ميان انواع نعمتها متنعمند، آنها بر تختهاي زيباي بهشتي تكيه زده و به آن مناظر زيبا و آن همه نعمت نظر ميكنند و لذت ميبرند و هرگاه به چهرههاي آنها بنگري طراوت و خرمي و نشاط را در آن ميبيني، به آنان از شراب زلال دست نخورده و سربسته بهشت مينوشانند كه مهر آن را با مشك نهادهاند، در اين نعمتهاي بهشتي و به خصوص در اين شراب طهور بينظير، بايد راغبان بر يكديگر پيشي گيرند، شرابي كه ممزوج با تسنيم است، همان چشمهاي كه مقربان از آن مينوشند.5ابرار از جامي مينوشند كه با عطر خوشي آميخته است، سرچشمهاي كه اين جام شراب طهور از آن پر ميشود چشمه خاصي است كه بندگان خدا از آن مينوشند و آن را هر جا بخواهند جاري ميسازند، چشمهاي كه از خانه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم جاري ميشود و به خانه ساير مؤمنان و انبياء ميرسد، مؤمنين كه پس از حساب محشر در نخستين گام كه به بهشت مينهند با نوشيدن از اين شراب طهور هرگونه اندوه و ناراحتي و ناخالصي را از درون جان خود ميشويند و سرمست از عشق حق، به استفاده از ساير مواهب الهي ميپردازند.كساني كه پرهيزكاري پيشه كنند خداوند باغهايي از بهشت در اختيار آنان ميگذارد كه نهرهاي آب از زير درختان آن جاري است و جاودانه در آن ميمانند و بالاتر از آن پاداش روحاني و معنوي است، كه براي نيكان از باغهاي بهشت بهتر است »…الَّذِينَ اتَّقَوا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلاً مِنْ عِنْدِاللَّهِ وَ مَا عِندَاللَّهِ خيرٌ لِلْاَبْرَارِ«6، تعبير »نزل« در اين آيه شريفه مفهومي زيبا را ارائه ميدهد، »نزل« در لغت به معناي نخستين چيزي است كه براي پذيرايي از ميهمان آماده ميشود، مانند شربت و يا ميوهاي كه براي شروع پذيرايي ميآورند، بنابراين باغهاي بهشتي با آن همه مواهب مادي نخستين وسيله پذيرايي از پرهيزكاران و ابرار است و مهمتر و عاليتر از بهشت، رضوان خدا و پاداش روحاني و معنوي است، كه براي ابرار نزد خداوند مهيا شده است.جايگاه و شأن ابرار نزد خداوند آنچنان بلندمرتبه و باارزش است كه انسانهاي خردمند از خدا ميخواهند كه نه تنها حيات و زندگي آنها با نيكان و پاكان باشد، بلكه مرگ آنها اعم از مرگ طبيعي يا شهادت در راه خدا نيز در جمع نيكان و با راه و رسم آنها صورت گيرد، لذا عاجزانه خدا را چنين ميخواندند »رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيّئَاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الْاَبْرَارِ«7 و ذكر شد كه مصداق بارز ابرار اهل بيت عليهمالسّلام ميباشند، لذا در زيارت ميگوييم: »اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ اَلِ مُحَمَّدٍ و مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ و ال مُحَمّدٍ«
مصداق حقيقي ابرار را بشناسيم
در حديثي از امام مجتبي عليهالسّلام، ميخوانيم: »كُلَّمَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَولِهِ اِنَّ الْاَبرَارَ فَوَاللهِ مَا اَرادَ بِهِ اِلاَّ عليُ بنِ ابيطالبٍ و فاطِمَةَ و اَنَا و الحسينُ (عليهم السّلام)« هر جا در قرآن »اِنّ الْاَبرَار« آمده، به خدا سوگند منظور پروردگار از آن، علي بن ابيطالب و فاطمه و من و حسين ميباشيم.
با ابرار معاشرت كنيم
از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت شده كه فرمود: »أربَعٌ مِنْ سَعادَةِ الْمَرءِ أَنْ تَكُونَ زَوْجَتُهُ صَالِحَةً وَ اَوْلادُهُ اَبْرَارَاً وَ خُلَطاؤُهُ صَالِحِينَ وَ أَنْ يَكُونَ رِزْقَةُ فِي بَلَدِهِ«8 چهار چيز نشان خوشبختي مرد است، زنش پارسا باشد، فرزندانش نيكوكار باشند، همنشينان او صالح باشند و روزي خود را در شهر خود به دست آورد.همچنين حضرت فرمود: »جَالِسِ الْاَبْرَارِ فَأِنَّكَ إِذَا فَعَلْتَ خَيْرَاً حَمَدُوكَ وَ أَنْ أَخْطَأْتَ لَمْ يَعَنِّفُوكَ«9 با نيكان مجالست كن، كه اگر خوبي كردي تو را ستايش كنند و اگر خطا كردي با تو به سختي رفتار نكنند، و از آن حضرت نقل شده كه فرمود: »جَالِسُوا الْكُبَراءَ وَ سَائِلُوا الْعُلَمَاءَ وَ خَالِطُوا الْحُكَمَاءَ«10 با بزرگان مجالست كنيد و از دانشمندان بپرسيد و با حيكيمان آميزش نماييد.
از همنشيني با بدان بپرهيزيم
از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم روايت شده كه فرمود: »مَثَلُ الْجَلِيسِ الصّالِحِ مِثْلُ الدَّارِي إِنْ لَمْ يَجِدْكَ مِنْ عَطْرِهِ عَلَّقَكَ مِن رِيحِهِ وَ مَثَلُ الْجَلِيسِ السُّوءِ مِثْلَ صَاحِبِ الكيِرِ اِنْ لَمْ يَحْرِقْكَ مِنْ شَرَارِ نَارِهِ عَلَّقَكَ مِنْ نَتِنِهِ«11 حكايت همنشين خوب مثل عطار است كه اگر عطر خوش به تو ندهد، بوي خوش آن در تو آويزد و مثل همنشين بد مانند آهنگر است، اگر شراره آتش آن تو را نسوزد، بوي بد آن در تو درآويزد، همچنين آن حضرت فرمود: »هركس با متهمان آميزش كند بيشتر از همه مردم سزاوار تهمت است.«12از اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام روايت شده كه فرمود: »عادَةُ الْاَشْرَارِ اذيّةُ الرُّفاقَ«13 عادت افراد شرور آزارنمودن رفيقان است.همچنين آن حضرت فرمود: »جَانِبُوا الْاَشْرَارَ وَ جالِسُوا الْاَخيارَ«14 از بدان دوري كرده و با نيكان هم نشيني نماييد و از آن حضرت روايت شده كه فرمود: »شَرُّ الْاَشْرَارِ مَنْ يَتَبَحَّجَ بِالشَّرِّ«15 بدترين بدان كسي است كه به بدي شاد گردد و فرمود: »شرَّ الْاَشْرَارِ مَنْ لايَسْتَحْيِي مِنَ النَّاسِ وَ لايَخافُ اللهَ سُبْحانَهُ« بدترين اشرار كسي است كه از مردم حيا نكند و از خداي سبحان نترسد و فرمود: »دُوَلُ الْاَشْرَارِ مِحَنُ الْاَخيارِ«16 دولتهاي اشرار موجبات غم و اندوه و آزار خوبان را فراهم ميآورند.
خصوصيات اشرار
گفتار بد، عمل و شنيدن بدون ترتيب اثر، يكي از بزرگترين بلاهاي جوامع انساني و سرچشمه انواع بدبختي است لذا قرآن كريم ميفرمايد: بدترين جنبندگان نزد خدا افرادي هستند كه نه گوش شنوا دارند و نه زبان گويا و نه عقل درك كننده، »اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَايَعْقِلُونَ«17 در اين آيه شريفه كساني كه ظاهراً گوشهاي سالم دارند ولي در مسير شنيدن آيات خدا و سخنان حق و برنامههاي سعادتبخش نيستند، آنها را فاقد گوش ميداند و كساني كه مهر سكوت بر لب زده و دفاع از حق نميكنند و با ظلم و فساد مبارزه نمينمايند و جاهل را ارشاد و امر به معروف و نهي از منكر نكرده و به راه حق دعوت نميكنند، بلكه زبان اين نعمت بزرگ الهي را در مسير بيهودهگويي يا تملق و چاپلوسي در برابر صاحبان زر و زور و يا تحريف حق و تقويت باطل بكار ميگيرند، همچون افراد لال و كر و آنان كه از نعمت هوش و عقل بهرمندند ولي انديشه نميكنند همچون ديوانگان ميباشند.همچنين بدترين جنبندگان نزد خدا كساني كه راه كفر پيش گرفته و ايمان نميآورند و هنگام دفاع از حق، از جبهه جنگ فرار كرده و در نهايت افرادي خيانت پيشه هستند، معرفي شدهاند.18در سوره مباركه فلق، خداي متعال به پيامبر دستور ميدهد كه از شر تمام مخلوقات شرور به خدا پناه ببرد، شر مهاجمين تاريك دل كه از تاريكيها استفاده ميكنند و حملهور ميشوند، مانند: اشرار در جامعه ما و همچنين شر وسوسهگراني كه با سخنان و تبليغات سوء خود اراده، ايمان، عقيده، محبت و پيوند بين مردم را سست ميكنند و شر حسودان و اين سه منبع شر از مهمترين منابع شرور جامعه به شمار ميروند.در سوره ناس نيز روي شر وسوسه گران ناپيدا »وسواس الخناس« تكيه شده است، ميدانيم كه انسان هميشه در معرض وسوسههاي شيطاني است و شياطين جن و انس كوشش دارند در قلب و روح او نفوذ كنند و لذا هر قدر مقام انسان در علم بالاتر رود و موقعيت اجتماعي او بيشتر گردد وسوسههاي شياطين شديدتر ميشود تا او را از راه حق منحرف سازند.و كساني كه با شناخت حق به آن كفر ميورزند از ديدگاه مكتب وحي »شَرُّ الْبَرَيَّةِ« معرفي شدهاند، تعبير تكان دهندهاي كه نشان ميدهد در ميان تمام جنبندگان و غير آنان موجودي مطرودتر از كساني كه بعد از آشكار شدن حق و اتمام حجت راه راست را رها كرده و در ضلالت گام مينهند يافت نميشود، همانگونه كه قرآن كريم ميفرمايد: »اِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ اَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيها أُولَئِكَ هُم شَرُّ الْبَرِيَّةِ«19
رحمت واسعه الهي
در عبارت ديگري از دعاي امروز ميخوانيم »وَ ءَاوِنِي فِيهِ بِرَحْمَتِكَ إِلي دَارِالْقَرَارِ« و مرا در بهشت دارالقرار به رحمتت منزل ده، تعبير »رحمت« معني بسيار وسيع و گستردهاي دارد كه تمام مواهب جهان را شامل ميشود، گاه جنبه معنوي و گاه جنبه مادي دارد و به همين دليل وقتي انسان تمام درهاي ظاهري را به روي خود بسته ميبيند، احساس ميكند رحمت الهي بر قلب و جان او روان است، لذا شاد، خرسند، آرام و مطمئن ميگردد، هرچند در تنگناي زندان گرفتار باشد.رحمت الهي گاه بر مساله هدايت، گاه نجات از چنگال دشمن و گاه باران پر بركت و گاه به نعمتهاي ديگري همچون نعمت نور و ظلمت و در موارد بسياري نيز به بهشت و مواهب خداوند در قيامت، اطلاق شده است و در اين فقره از دعا همان بهشت مورد نظر ميباشد.درهاي رحمت الهي به روي همگان گشوده است »رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَئٍ«20 و اين انسانها هستند كه بايد تصميم بگيرند و از در رحمت الهي وارد شوند و اگر كساني شرايط ورود در آن را فراهم نسازند، دليل بر كوتاهي خود آنهاست، نه محدود بودن رحمت خداوند، ولي براي اينكه كساني خيال نكنند وسعت رحمت پروردگار و عموميت آن بيقيد و شرط و بدون حساب است. قرآن كريم ميفرمايد: »فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ الَّذِينَ هُمْ بِايَاتِنَا يُؤْمِنُونَ«21 در واقع رحمت الهي براي كساني است كه از تقوي الهي برخوردار بوده و از گناه و آلودگي پرهيز نموده و از قوه بازدارنده از زشتيها در درون، برخوردار باشند و زكات را ادا كنند، كه دراينجا زكات به معناي عام آن مورد نظر ميباشد يعني براي همه نعمتها و مواهب الهي زكاتي هست و تمام اعمال نيك را شامل ميشود و همچنين ايمان توأم با يقين به مقدسات و نشانههاي عظمت خداوند را، دارا باشند.اگر رحمت پروردگار شامل حال انسان گرديد و توانست به زندگي زودگذر دنيوي دل نبندد، ميتواند اميدوار باشد تا در »دارالقرار« كه همانا بهشت جاويدان است مخلد شود، »هَذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَ إِنَّ الْأَخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ«22 زندگي دنيا متاع زودگذري است و آخرت سراي هميشگي و ابدي، اين چند روز عمر به سرعت ميگذرد و مرگ گريبان ما را خواهد گرفت، پس بايد به فكر آخرت بود، آخرتي كه انسان در آن هميشگي و جاودانه خواهد شد و اينكه در بهشت جاودانه شويم، يا در جهنم مخلد نماييم، به خواست و اراده ما و اعمال ما بستگي دارد.
رحمت خدا در قيامت
در قرآن كريم ميخوانيم: »فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ«23 خداوند گناهان انان را به كار نيك و حسنه تبديل ميكند، »در قيامت گناهان مومن بر او عرضه ميشود و از ناراحتي به لرزه ميافتد ولي به خاطر آنكه او اهل ايمان، حياء، صدق، حسن خلق، اخلاص و در خط امامت و اولياي خدا بوده مورد لطف قرار ميگيرد و به فرمان خداوند، گناهان او به عبادت تبديل ميشود.«24همچنين روايت شده كه: »اِذَا كَانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ نَشَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ و تَعَالي رَحْمَتَهُ حَتَّي يَطْمَعَ إبْلِيسُ فِي رَحْمَتِهِ« هنگامي كه قيامت فرا ميرسد خداوند به قدري رحمت خودش را بر روي مردم باز ميكند، كه حتي ابليس، در اينكه مورد لطف قرار گيرد، به طمع ميافتد.25در پايان دعاي امروز اشاره به توحيد در عبادت كرده و خداوند را به »الهيّتش« ميخوانيم زيرا در عبادت و استعانت تنها بايد »الله« را پرستش كرد و تنها از او كمك طلبيد.در واقع تنها اوست كه شايسته عبادت است، عبادت بايد براي كسي باشد كه كمال مطلق و مطلق كمال است، كسي كه از همگان بينياز است و بخشنده تمام نعمتها و آفريننده همه موجودات است. هدف اصلي از عبادت راه يافتن به جوار قرب، آن كمال مطلق و هستي بيپايان و انعكاس پرتوي از صفات كمال و جمال او در درون جان است، كه نتيجهاش فاصله گرفتن از هوي و هوسها و روي آوردن به خود سازي و تهذيب نفس است و اين هدف جز با عبادت »الله« كه صاحب مقام »الهيّت« ميباشد، امكان پذير نيست، لذا عرض ميكنيم »بِأِلهِيَّتِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِيْنَ«.