مفهوم”والله یعصمک من الناس”در ایه ابلاغ

هر چند رسول خدا(ص) از ابلاغ این ماموریت هراس داشته و دل نگران بوده است لیکن هرگز این خوف به خاطر جان خودشان نبود

و تضمین الهی در این آیه که می فرماید «والله یعصمک من الناس ؛ خداوند تورا از گزند مردم حفظ می کند » نیز ضمانت برای حفظ جان حضرت نیست ، بلکه این تضمینی است برای برداشتن هراس پیامبر از تکذیب مردم و دسیسه های فتنه گران که ممکن بود اثر کند و به انکار اصل رسالت بینجامد و دین خدا به نتیجه مطلوب خود نرسد . این مطلب با سه دلیل قابل اثبات است :
الف) بررسی فضای نزول سوره مائده و آیه مورد بحث که در بررسی نقاط مشترک دیدگاه شیعه و اهل سنت گذشت .
ب)  بررسی نصوص که در منابع فرقین درباره آیه مورد نظر به چشم می خورد. در آن نصوص علت دل نگرانی پیامبر خدا از تبلیغ این پیام ، اساساً تکذیب رسالت شمرده شده ، بدون آنکه در آنها سخنی از خوف از قتل به میان آمده باشد. پیش از این ، تعدادی از این نصوص را ملاحظه کردید و پس از این نیز تعدادی دیگر را خواهیم دید.
ج) بررسی سیره پیامبر خدا در امر تبلغ دین. در یک بررسی اجمالی در آیات قرآن خواهیم دید رسول خدا (ص) میثاق بر نبوت داشته[1] و از جانب خدا مامور به استقامت و صبر شده است [2]، از این رو در تبلیغ دین خدا و رساندن پیام ها هیچ کوتاهی نکرده و در برابر درخواست غیر معقول و بهانه جویی ها هرگز سر تسلیم فرود نیاورده است[3]. پیامبر خدا صلی الله علیه واله در ابلاغ پیام ها حتی در مواردی که به نوعی تحمل آن برای دیگران سنگین بود ، مانند داستان زینب همسر زید[4] ، استحیای از مومنان [5]، ابلاغ همین آیه مورد بحث و…. ، چیزی را به دلیل ترس و یا امر دیگر فروگذار نکرد، برای نمونه در آیه 53 سوره احزاب می فرماید : «… پیامبر از شما حیا می کند ولی خداوند از حق حیا ندارد ….» اعلان این پیام و نظایر ان بدون هیچ درنگ و تردید صورت گرفته است.[6] قرآن در برخی آیات اشاره می کند که اگر پیامبر ( بر فرض محال ) احتمال فروگذاری قسمت هایی از وحی را دارد و احساس دلتنگی می کند ، نه به دلیل آن است که از قتل خود می ترسد ، بلکه به دلیل جهالت و حماقت عده ای بود که نمی توانستند مقام نبوت را درک کنند و آن را با معیارها و ارزش های مادی دنیوی می سنجیدند[7]. از نظر قرآن پیامبر خدا (ص) مأمور به قتال در راه خداست و تنها ایشان مکلف به این امر می باشد. قران می فرماید :
«فَقتُل فِی سَبیل الله لاتُکلفٌ اِلانفسِکَ وَ حَرضِ المُومنینَ ….(نساء 84) ؛ در راه خدا پیکار کن ، جز خود تو بر این کار مکلف نیستی و مومنان را بر قتال تشویق کن….»[8]
بنابراین ، حضرت برای جانفشانی در راه خدا دریغ نداشتند . پیش از ماجرای ابلاغ مأموریت در آیه مورد بحث نیز نقشه قتل رسول خدا در بازگشت از جنگ تبوک از سوی منافقان طراحی شد ، ولی به نتیجه نرسید ، بنابراین ، هرگز رسول خدا از این توطئه ترسی به خود راه نداد تا خداوند حفظ جان او را تضمین کند و ترس از قتل را از ایشان بزداید.
قرآن کریم نیز بر طهارت دامن انبیا از این گونه ترس ها شهادت داده ، می فرماید :
«الذین یبلغون رسلت الله و یخشونه و لا یخشون احداً الله و کفی بالله حسیباً (احزاب 39) آنان (انبیای الهی ) که پیام های خدا را می رسانند و از او می ترسند و از هیچ کس جز خدا هراسی ندارند و خداوند برای (حفظ و پاداش ) آنان بس است . »
خداوند عده ای از بندگان خود را در شرایطی که دشمن آنان را تهدید می کند ، با این ویژگی ستوده می فرماید :
الّذین قال لهم النّاس ان النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمنا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل(آل عمران173 )
کسانی که مردم به آنان گفتند زنهار ! دشمن افرادی زیاد علیه شما جمع آوری کرد ، پس از انان بترسید لیکن این تهدید به جای انکه در راه آنان خللی ایجاد کند ) پس برایمشان افزوده شد و گفتند : خداوند ما را بس است و او نیکو وکیلی است . »
رسول خدا برای این قبیل موضع گیری به مراتب از مومنان سزاوارترند .
امیرمومنان نیز درباره ویژگی  های رسول خدا در امر تبلیغ دین می فرماید :
« پیام های پروردگارش را بدون هیچ گونه سستی و کوتاهی رساند و در راه خدا با دشمن او جهاد کرد ، بدون آنکه ضعف و نا توانی بر او راه یابد و یا انکه عذر و بهانه آور ….» [9]
و در باره شجاعت رسول خدا و نهراسیدن از مرگ می فرماید :
«چون (در معرکه جنگ ) کارزار دشوار می شد ، ما خود را به رسول خدا (ص) نگاه می داشتیم ؛ چنان که هیچ یک از ما وی به دشمن نزدیک تر نبود »[10]
بنابراین ، دلیل دل نگرانی پیامبر خدا (ص) را باید در جای دیگر ( نه ترس قتل ) جستجو کرد که همان پیامد های وخیم تکذیب منافقان و عکس العمل منفی برخی یاران حضرت در برابر این پیام بوده که به حبط عمل آنان و شدت نفاق  و کفر منافقان منجر می شد. قرآن این نکته را با صراحت چنین بیان کرده است :
« فلا و ربک لایومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجاً مما قضیت و یسلموا تسلیماً (نساء 65) پس چنین نیست ؛ به پروردگار تو سوگند! آنان ایمان ندارند جز آنکه تو را در اختلافشان داور قرار دهند و سپس از حکمی که تو کرده ای ، در خود هیچ احساس دلتنگی نکنند و تسلیم محض تو شوند. »
در این آیه قرآن تسلیم قلبی محض به پیامبر را ایمان می داند. این تسلیم ، اختصاصی به داوری حضرت ندارد و در همه موارد جاری است . قرآن در آیه 36 سوره احزاب نیز می فرماید :
« و ما کان لمومن و لا مومنه اذا قضی الله و رسوله امر ان یکون لهم الخیره من امرهم …. برای هیچ مرد و زن مومن در برابر امری که خدا و رسولش حکم کرده ، انتخابی نیست تا از ناحیه خود آن را برگزینند » .
با این حال ، بر فرض که رسول خدا (ص) از کشته شدن هراسان باشند ، هرگز این هراس به خاطر شخص خودشان نیست ، بلکه به دلیل پیامدهای بسیار وخیم این قتل بود که از یک سو دامنگیر امت می شد – همان گونه که درباره امت های پیشین رخ داد[11] – و از سوی دیپر با تکذیب و قتل ، ادامه رسالت و حتی اصل رسالت ناکام می ماند و موجب نابودی دین می شد . نمونه این مطلب در جنگ احد رخ داد . عده ای پس از آنکه گمان کردند پیامبر خدا در جنگ کشته شده است ، دست از نبرد کشیده و همه چیز را پایان یافته تقلی کردند . قرآن در برابر این تلقی خطرناک واکنش نشان داده می فرماید ؛
«وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افاین مات او قتل انقلبتم علی اعقبکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیاً …(آل عمران ، 144) ؛ محمد جز رسول خدا نیست ، پیش از وی نیز انبیایی بوده اند ، پس آیا اگر از دنیا رود یا کشته شود بر آیین قبلی خود بر می گردید ؟ و هر کس برگردد ؛ هرگز به خدا زیانی نمی رساند ….»
تحلیل برون متنی ( استناد به روایات )
گفتیم که دیدگاه شیعه در تفسیر این آیه بر دو دسته دلیل درون متنی و برون متنی  استوار است. تحلیل درون متنی از مفاد آیه تبلیغ را بیان کردیم . اکنون باید دید چه مقدار از روایات فرقین به عنوان دلیل برون متنی بر این دیدگاه دلالت دارد و آن را تائید می کند. این روایات را به دو دسته کلی می توان تقسیم کرد
روایات در مصادر شیعی
روایاتی که در مصادر شیعه درباره مورد نزول آیه تبلیغ وارد شده ، همه پیرامون اعلان ولایت امام علی است . وآن را مربوط به روز غدیر خم می داند. در این روایات ، آیه مذکور از یک سوء با آیات ولایت (آیه 55 سوره مائده ) ، اولی الامر (آیه 59 سوره نساء ) و اکمال ( آیه 3 سوره مائده )  از سوی دیگر با حدیث ثقلین پیوند خورده است .
ابوجعفر کلینی (م.328 ق) با سند صحیح از زاده ، فضیل بن یسار ، بکیر بن اعین ، محمد بن مسلم ، برید بن معاویه ، و ابی الجارود جملگی از امام باقر علیه السلام چنین نقل می کنند :
« امر الله – عز و جل – رسوله بولایه علی علیه السلام و انزل علیه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین ء امنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم رکعون » و فرض ولایه اولی الامر فلم یدروا ماهی فامر الله محمداً (ص) ان یفسر لهم الولایه کما فشر لهم الصلاه و الزکاه و الصلوه و الحج فلما اتاه ذلک ضاق  بذلک صدر رسول الله (ص) و تخوف ان یرتدوا عن دینهم و ان یکذبوه فضاق صدره و راجع ربه عزو جل فاوحی الله عزوجل الیه « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس …» فصدع بامر الله – تعالی ذکره – فقام بولایه علی علیه السلام یوم غدیر خم …. و امر الناس ان یبلغ الشاهد الغائب ….؛
خداوند ، پیامبرش را به ولایت علی علیه السلام فرمان داد و بر او چنین نازل کرد : « تنهاولی خداوند ، پیامبرش را به ولایت علی علیه السلام فرمان داد و بر او چنین نازل کرد « تنها ولی شما خداوند ، و رسول و مومنانی هستند که نماز به پا می دارند و در رکوع زکات می دهند »: و نیز خداوند ولایت اولی الامر را واجب کرد ، آنان نمی دانستند این ولایت چیست ، پس خداوند به محمد (ص) فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر کند ، همان گونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می کنند. چون این فرمان رسید ، حضرت دلتنگ و نگران شد که نکند مردم از دینشان برگردند و ایشان را تکذیب کنند. حضرت دلتنگ و نگران شد که نکند مردم از دینشان برگردند و ایشان را تکذیب کنند. حضرت به پروردگارشان رجوع کردند ( و چاره خواستند ) و ایشان را تکذیب کنند. حضرت به پروردگارشان رجوع کردند و چاره خواستند پس خداوند چنین وحی فرستاد : « ای رسول ، آنچه بر تو نازل شد ، ابلاغ کن ؛ اگر نکنی رسالت آن خدا را به انجان نرسانده ای و خدا تو را از مردم نگه می دارد… پس حضرت به فرمان خدا امر ولایت را آشکارا ساخت و به معرفی ولایت علی علیه السلام در روز غدیر خم پرداخت … و به مردم فرمان داد تا حاضران به غایبان اطلاع دهند …» [12]
این حدیث ، مأموریتی را که خداوند در آیه تبلیغ برعهده پیامبر نهاد ، به خوبی تبیین می کند و آن را با آیه ولایت واولی الامر و اکمال پیوند می دهد. ابوجعفر کلینی مضمون این حدیث را از طرق دیگر نیز نقل کرده است[13] . ابن طاووس نیز آن را از الرساله الواضحه با سند مولف ان مظفر بن جعفر بن حسن ، از امام رضا علیه السلام از جدشان امام صادق علیه السلام نقل کرده است[14] .
محمد بن مسعود عیاشی نیز از ابن عباس ، جابربن عبدالله[15] امام صادق علیه السلام[16] و امام باقر علیه السلام[17] با چند طریق از مورد نزول آیه مذکور در حجه الوداع درباره ولایت امام علی ، احادیثی متعدد نقل کرده است.
در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم نیز همین مضمون با طرق گوناگون نقل و در برخی از آنها به پیوند آیه مذکور با حدیث ثقلین اشاره شده است[18]. شیخ صدوق ( م. 386 ق ) نیز در ذیل روایتی درازدامن از پیامبر خدا (ص) و عبدالله بن عباس[19] به مورد نزول این آیه درباره ولایت امام علی ، تصریح می کند[20] و شیخ طوسی (م. 460 ق ) نیز از امام صادق علیه السلام دعی پس از نماز عید غدیر را ذکر می کند که در ان به تفسیر آیه اشاره شده است[21]. طبرسی صاحب کتاب الاحتجاج هم در ضمن گزارش واقعه غدیر و خطبه آن ، مورد نزول این آیه را یاد آور می شود [22]
روایات در مصادر اهل سنت
روایات اهل سنت در این باره دو گروه اند ؛ برخی در بیان مورد نزول آیه درباره امام علی و روز غدیر صراحت دارند و برخی صراحت ندارند که با قراین و شواهد می توان برخی از انها را با گروه اول یکسان دانست . در برخی از این روایات ، آیه تبلیغ با آیه اکمال پیوند خورده است.
دانشمندان اهل سنت به نقل از صحابه و تابعین روایاتی متعدد را از گروه اول ذکر کرده اند. در این میان ، تعداد قابل ملاحظه ای روایت از صحابه به چشم می خورد که از جمله آنان می توان به این افراد اشاره کرد :
1-زید بن ارقم
ابن جریر طبری (م. 310 ق) در کتاب الولایه فی طرق حدیث الغدیر[23] که هم اکنون مفقود است ، به نقل از زید بنت ارقم می نویسد :
« لما نزل النبی یغدیرخم فی رجوعه من حجه الوداع … خطب خطبه بالغه ثم قال : ان الله تعالی انزل الی «بلغ ما انزل الیک…»؛
پیامبر (ص) پس از بازگشت از حجه الوداع در غدیر خم فرود آمدند …… (و ) خطبه ای غرا خواندند و سپس فرمودند : خداوند بلند مرتبه بر من چنین نازل کرد : « آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده ، برسان ». [24]
2-ابو سعید خدری
ابن ابی حاتم رازی (م. 327 ق ) به نقل از پدر خود از ابوسعید خدری چنین ی آورد :
«نزلت هذه الایه یا یها الرسول بلغ ما انزل الیک ….» فی علی بن ابی طالب ؛[25]
این آیه : « یا یها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک …» درباره علی بن ابی طالب نازل شده است .
ابن مردویه[26] (م. 410 ق ) ابو نعیم اصفهانی[27] (م. 430 ق ) ، واحدی نیشابوری[28] (م. 468 ق) ، حاکم حکسانی [29]( از دانشمندان قرن پنجم ) ، ابن عساکر[30] (م. 571 ق ) و نظام الدین القمی نیشابوری هر یک با سند خود از ابوسعید خدری این حدیث را نقل کرده اند
3-عبدالله بن عباس
ابو عبدالله محاملی (م. 320 ق ) در کتاب امالی خود به نقل از ابن عباس می نویشد :
«… حتی اذا کان رسول الله بغدیر خم انزل الله « یا ایهای الرسول بلغ ما انزل الیک …م فقام منافنادی الصلاه جامعه ؛
تا آنکه رسول خدا (ص) در غدیر خم آمدند . خداوند چنین نازل کرد : ای رسول ، آنچه بر تو نازل شده برسان …» پس منادی صدا زد : مردم ! گرد هم آیید ….»
ابوبکر فارسی شیرازی (م. 407 یا 411 ق ) و ابن مردویه (م. 410 ق ) ، ابواسحاق ثعلبی (م. 427 ق ) ، ابوسعید سجستانی (م. 477 ق) ، حاکم حسکانی ( از دانشمندان قرن پنجم ) با چند سند و عز الدین الرسعنی (م. 661 ق) نیز از ابن عباس این حدیث را نقل کرده اند .
4- عبدا لله بن مسعود

ابن مردویه (م. 410 ق ) به نقل از عبدالله بن مسعود چنین می آورد :

« کنا نقرا علی عهد رسول الله : « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک … ان علیا ً مولی المومنین – و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ….»

ما در عهد رسول خدا این آیه را چنین قرائت می کردیم : ای رسول ، آنچه بر تو از پروردگارت نازل شده – به اینکه علی مولای  مومنان است . برسان و اگر چنین نکنی ، رسالت پروردگارت را نمرسانده ای ….»
5-جابربن عبدالله الانصاری
حاکم حسکانی – از دانشمندان قرن پنجم – به نقل از ابن عباس و جابربن عبدالله می گوید :
« امر الله محمداً ان ینصب علیاً للناس لیخبرهم بولایته فتخوف رسول الله (ص) ان یقولوا حاجی این عمه و ان یطعنوا فی ذلک علیه ، فاوحی الله الیه « یا ایها الرسول بلغ ما انزل اییک …» فقام رسول الله بولایته یوم غدیر خم ؛
خداوند به پیامبرش محمد (ص) دستور داد را برای مردم منصوب کرده ، آنان را از ولایتش آگاه کند ؛ پس رسول خدا نگران بودند که مردم بگویند. وی این مقام را از سوی خود به پسر عمویش بخشید و در این باره طعنه زنند، پس خداوند به ایشان وحی کرد: « ای رسول ، آنچه بر تو نازل شده ، برسان …» پس رسول خدا (ص) به اعلان ولایت علی (ع) در روز غدیر اقدام فرمود .
6-ابوهریره
حاکم حسکانی مذکوربه نقل از ابوهریره نیز آن را بدین گونه آورده است :
«…. فانزل الله عز و جل « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک …» فی علی بن ابی طالب « و ان لم تفعل فما بلغت رسالته …»
خداوند – عزو جل – چنین نازل کرد : « ای رسول ، آنچه بر تو از پروردگارت درباره علی بن ابی طالب نازل شده ، برسان و اگر چنین نکنی ، رسالت پرودگارت را نرسانده ای » .
ابو اسحاق جوینی حموئی (م. 730 ق ) نیز از سه استاد خود از ابوهریره این حدیث را نقل کرده است .
7- عبدالله بن ابی اوفی اسلمی
حاکم حسکانی با سندی دیگر از عبدالله بن ابی اوفی می نویسد :

« سمعت رسول الله (ص) یقول یوم غدیر خم و تلا هذه الایه « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک …» ثم قال : الا من کنت مولاه فعلی مولاه …؛
از رسول خدا (ص) در روز غدیر خم شنیدم که این آیه را تلاوت کرد : ای رسول ، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده ، برسان …» سپس پیامبر فرمود : آگاه باشید ! هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است.
8- بُراء بن عازب انصاری
فخر رازی (م. 606 ق ) پس از آنکه اقوال گوناگون را در تفسیر آیه مذکور ذکر می کند ، در دهمین وجه می نویسد :
« نزلت الایه فی فضل علی و لما نزلت هذه الایه اخذ بیده و قال : « من کنت مولاه فعلی مولاه … اللهم و ال من والاه … و هو قول ابن عباس و البراء بن عازب و محمد بن علی ؛
این آیه در فضب علی نازل شده و چون این آیه نازل شد (پیامبر خدا (ص) دست علی را گرفتند و فرمودند : « هر کس من مولای اویم ، پس علی مولای اوست … خدایا ! هر کس او را دوست دارد ، دوست دار …» و این قول ابن عباس ، براءه بن عازب و محمد بن علی ( امام باقر علیه السلام ) است »
سید علی همدانی ( م. 786 ق ) و سید عبدالوهاب بخاری (م. 932 ق ) نیز از براءه بن عازب همین مضمون را آورده اند.
از تابعین نیز انان که نزول آیه را درباره امام علی و روز غدیر می دانند عبارت اند از :
1-ابو جعفر امام محمد باقر علیه السلام
ابواسحاق ثعلبی (م. 427 ق ) از امام باقر علیه السلام درباره ی معنای آیه چنین نقل می کند .
« ان معنا ها : بلغ ما انزل الیک من ربک فی فضل علی فلما نزلت اخذ رسول الله (ص) بید علی فقال : من کنت مولاه فعلی مولاه ؛
معنای آیه این است  : آنچه از پروردگارت درباره فضل علی بر تو نازل شده برسان ، پس رسول خدا صلی الله علیه وآله دست علی علیه السلام را گرفتند و فرمودند : هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست .
حاکم حسکانی نیز به نقل از امام باقر علیه السلام چنین می آورد :
« فقال (جبرئیل ) ان الله یامرک ان تدل امتک علی ولیهم علی مثل ما دللتهم علیه من صلاتهم و زکاتهم و صیامهم و حجهم لیلزمهم الحجه فی جمیع ذلک فقال رسول الله یارب ، ان قومی قریبوا عهداً بالجاهلیه و فیهم تنافسٌ و فخرٌ و ما منهم الا و قد و تره ولیهم و انی اخاففانزل الله تعالی « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته »  یرید فما بلغها تامهً … فلما ضمن الله له بالعصمه و… اخذ بید علی بن ابی طالب ثم قال : ایها الناس ! من کنت مولاه فعلی مولاه ، ….
… جبرئیل به پیامبر خدا عرض کرد : خداوند به تو دستور می دهد امت خود را در مورد پشوایشان ( پس از خود ) راهنمایی کنی ، همان گونه که آنان در تمام این امور تمام شود. پس رسول خدا فرمود : پروردگار ! قوم من به عصر جاهلیت نزدیک اند ( هنوز در آنها اندیشه های جاهلی زنده است ) برای رسیدن به ریاست تلاش می کنند و فخر می فروشند . هیچ کدام از آنان نیست جز آنکه ولی شان ( امام علی ) دوست و یار او را کشته است و من نگرانم ، پس خداوند چنین نازل کرد : « ای رسول آنچه بر تو نازل شده برسان ، اگر نرسانی رسالت پروردگارت را انجام نداده ای ؛ یعنی رسالت پروردگارت را به طور کامل و تمام به انجام نرسانده ای … پس چون خداوند ، حفظ پیامبرش را تضمین کرد … پیامبر (ص) دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود : ای مردم ! هر کس من مولی اویم ، پس علی مولای اوست . »

چنان که پیش تر گذشت ، فخر رازی نیز همین مضمون را از امام باقر علیه السلام نقل کرده است . بدرالدین عینی (م. 855 ق ) همان معنایی را که ثعلبی نقل کرده ، آورده ، و احمد بن محمد الطبری – معروف به خلیلی – نیز از امام باقر این مضمون را نقل کرده است . ابوالفتح نظنزی (م. حدود 550 ق ) نیز با سند خود به نقل از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام همین قول را آورده است .
2-ابوعبدالله امام صادق علیه السلام
ابی بکر محمد بن ابی الثلج به نقل از امام صادق علیه السلام چنین می آورد :
«… انزل الله تبارک  و تعالی علی نبیه صلی الله علیه وآله « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی و ان لم تفعل …»
خداوند تبارک و تعالی بر پیامبر خود چنین نازل کرد : « ای رسول ، آنچه از پروردگار تو ، درباره علی نازل شده ، برسان و اگر انجام ندهی …»
3-عطیه بن سعد العوفی
حافظ ابونعیم اصفهانی (م. 430 ق ) از قول عطیه عوفی می نویسد .
«نزلت هذه الایه علی رسول الله فی علی یوم غدیر خم ؛
این آیه بر رسول خدا درباره علی روز غدیر خم نازل شده است . »
4-زیدبن علی
در کتاب تفسیر غریب القرآن منسوب به زید بن علی آمده است : « این آیه تنها درباره علی بن ابی طالب نازل شده است ».
ابن مردویه (م. 410 ق ) نیز از زید بن علی چنین نقل می کند »
« لما جاء جبرئیل بامرالولایه ضاق النبی بذلک ذرعاً و قال « قومی حدیثوا عهد بجاهلیه .» فنزلت ؛
چون جبرئیل امر ولایت را آورد ، پیامبر احساس دلتنگی کردند و فرمودند : « قوم من تازه ، روی به اسلام آورده اند و به عصر جاهلی نزدیک اند و ممکن است اعلان ولایت امام علی را با معیارهای عصر جاهلی بسنجد و رسالت را تکذیب کنند پس آیه عصمت تبلیغ نازل شده »

5-ابوحمزه ثمالی
ابن مردویه از ابوحمزه چنین می آورد :
« قال : یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک » نزلت فی شان الولایه ؛
آیه « ای رسول ، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده ، برسان » در شأن ولایت نازل شده است . »
دسته دوم ازاین روایات که در مورد نزول این آیه دربار امام علی می باشد ، غیر صریح از این افراد ( از صحابه و تابعین ) نقل شده است :
1- عبدالله بن عباس
حدیثی از طریق عبدالله بن صالح از معاویه از علی بن ابی طلحه از ابن عباس بدین گونه نقل شده است :
« قوله « یا ایها الرسول …» یعنی ان کتمت آیه مما انزل الیک من ربک لم تبلغ رسالتی ؛
تفسیر آیه مذکور بدین شرح است : اگر تو ای پیامبر آیه ای از آیاتی که پروردگارت بر تو نازل کرده ، کتمان کنی ، رسالت من را انجام نداده ای ».
این قول ابن عباس تنها از یک طریق نقل شده ، بر فرض صحت صدور در صدد تفسیر آیه است نه بیان مورد نزول آیه ؛ بنابراین ، با روایات دیگر از جمله روایاتی که از خود ابن عباس نقل شد ( که مورد نزول آیه را درباره امام علی و روز غدیر می دانست ) منافاتی ندارد و قابل جمع است ؛ زیرا ابلاغ ولایت امام علی یکی از مصادیق این برداشت از آیه به شمار می آید.
3-مجاهد بن جبر
از قول مجاهد با سند مقطوع درباره این آیه چنین نقل شده است :
« لما نزلت ما انزل الیک …» قال : یا رب انما انا واحد کیف اصنع لیجتمع علی الناس ؟ فنزلت « و الن لم تفعل فما بلغت رسالته »؛
چون آیه « انچه بر تو نازل شده ، برسان …» نازل شد ، پیامبر فرمود : پروردگار من ، همانا من تنهایم اگر مردم بر علیه من شورش کنند چه کنم ؟ پس چنین نازل شد : اگر انجام ندهی ، رسالت پروردگارت را انجام نداد ای »
هر چند تعبیر « انا واحد ؛ من تنهایم » با اوایل بعثت پیامبر خدا (ص) سازگار است ، لیکن – چنان که پیش از این ملاحظه شد- چون این آیه در سوره مائده در اواخر بعثت بر پیامبر خدا نازل شده و کسی در این تردید نکرده است ؛ از این رو ،شاید تعبیر « من تنهایم » برای مبالغه به کار رفته باشد ،  این مطلب با بررسی سیره تبلیغی پبامبر خدا که به تفصیل بحث شده ، قابل درک خواهد بود ؛ بنابراین ، دراینجا نیز احساس دل نگرانی پیامبر خدا بر اساس نصوص متعددی که گذشت ، در مورد ابلاغ ولایت امام علی است
3-حسن بصری
سیوطی (م. 911 ق ) در این باره می نویسد :
« اخرج ابوالشیخ عن الحسن ان رسول الله (ص) قال : « ان الله بعثنی برساله فضقت بها ذرعاً و عرفت ان الناس مکذبی فوعدنی لابلغن او لیعدبنی » فانزل « یا یها الرسول بلغ ما انزل الیک … »؛
ابولشیخ از قول حسن بصری می نویسد : پیامبر خدا فرمود : خداوند من را به رسالتی بر انگیخت و من از آن دلتنگ شدم و دانستم مردم من را تکذیب می کنند ، پس خداوند من را تهدید کرد که یا آن را برسانم و یا من را عذاب خواهد کرد و چنین نازل کرد : « ای رسول ، آنچه بر تو نازل شده ، برسان …»
ثعلبی و واحدی نیشابوری نیز این حدیث را به طور مرسل از حسن بصری نقل کرده اند . با توجه به مفاد روایاتی دیگر که پیش از ملاحظه کردید ، انچه رسول خدا را دل نگران کرده بود ابلاغ ولایت امام علی بود که احتمال تکذیب مردم را در پی داشت ( و این آیه در همین باره نازل شد ) ، بنابراین پیام این روایت نیز می تواند همسان با روایات پیشین باشد.
برخی مفسران و متکلمان شیعه در تأئید نزول آیه مورد بحث درباره ولایت امام علی ، به شأن نزول آیات اول و دوم سوره معارج تمسک کرده اند . بخشی از روایاتی که درباره شان نزول این آیات وارد شده ، به طور خلاصه چنین است :
« اعلان ولایت امام علی در روز غدیر به حارث بن نعمان فهری رسید وی سوار بر مرکب شد و رسول خدا را در ابطح ملافات کرد. پس از آنکه به پیامبر گفت : تو مار را به توحید و نماز و روزه و حج دعوت کردی وما پذیرفتیم ، هم اکنون به ما می گویی « هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است …» آیا این امر از خود تو است یا از ناحیه خدا ؟ حضرت فرمود : از ناحیه خدا… وی که خشمگین شده بود و گفت : خدایا ! اگر آنچه محمد (ص) می گوید راست باشد ، پس بر ما سنگی از اسمان فرود آر… و بر ناقه خود سوار شد ؛ همین که اندکی دور شد ، سنگی از آسمان بر سر او فرود آید . اورا از پای در آورد و در پی آن آیات «سال سائل بعذاب واقع *للکفرین لیس له دافع * من الله ذی المعارج » نازل شد . »
هر چند روایاتی درباره این جریان در مصادر فرقین یافت می شود ، لیکن قلت طرق و اضطراب در متن آنها ، از اعتبار این روایات می کاهد ، از این رو ، علامه طباطبایی روایات این حادثه را آحاد می داند و می گوید
« قرینه قطعی ، این روایات را همراهی نمی کند ؛ از این رو ، نمی توان به انها در تفسیر آیه تبلیع استناد کرد ».
آنان که این حادثه را سند نقل کرده اند ، جملگی به نقل از سفیان بن عیینه از امام صادق علیه السلام است. حاکم حسکانی نیز به سه سند دیگر از امام باقر علیه السلام حذیقه بن یمان و ابوهریره آن را آورده است.
در برخی نصوص به جای حارث بن نعمان ، جابربن نضربن حارث و در برخی ، نعمان بن المنذر الفهری نقل شده و درباره محل حادثه و انگیزه آن نیز اختلاف در نقل به چشم می خورد. طبق روایت کلینی از ابن بصیر ( و وی با سند مقطوع ) در جلسه ای که رسول خدا (ص) در میان برخی اصحاب خود در مدینه حضور داشته اند ، حارث بن عمرو فهری در آنجا درباره مناقب امام علی از زبان رسول خدا (ص) خشمگین شده ، برخود نفرین می کند و همین که از مدینه بیرون می رود ، گرفتار عذاب شده و در پی آن آیات « سال سائل بعذاب واقع …» بر پیامبر خدا نازل می شود . بر همین اساس ، در برخی از این احادیث در مورد این آیات چنین وارد شده است .  « سال سائل بعذاب واقع للکافرین – بولایه علی – لیس له دافع »

روشن است این احادیث در مقام تأویل آیه اند نه آنکه شأن نزول آیه را بیان کرده باشند ؛ یعنی همان گونه که معاندان رسالت ، پس از انکه حقانیت توحید و رسالت برای آنان کشف شود ، اگر برآنان نفرین شود یا درخواست عذاب کنند ، عذاب خدا در دنیا یا آخرت دامنگیر آنان خواهد شد ، درباره ولایت امام علی علیه السلام نیز به همان معیار ، گرفتار عذاب خواهند شد. به هر حال باید بررسی بیشتری درباره این حادثه و پیوند آن با آیات سوره معارج صورت گیرد.

 

پی نوشتها:

[1] احزاب 7

[2] هود12،شوری 42 و احقاف 35

[3] یونس ،15

[4] احزاب ،37

[5] احزاب،53

[6] قم،6.

[7] هود12-13

[8] امام صادق علیه السلام درباره این آیه می فرماید : « خداوند برای پیامبرش  وظیفه ای مقرر کرد که برای هیچ کس مقرر نکرده است ؛ بر ایشان تکلیف کرد : اگر کسی یافت نشود ایشان را همراهی کند . به تنهایی وارد کار شود و این تکلیفی است که هیچ کس پیش از پیامبر و پس از ایشان، مکلف به آن نیست »(کلینی الکافی ، ج 8 ، ص 274 ، ح 414).

[9] نهج البغه ، خطبه 116 ، و نیز ر. ک : خطبه 1 ، قسمت 37.

[10] همان غریب کلامه ، رقم 9 و نیز ر. ک : خطبه 192 ، قسمت 26

[11] آ ل عمران ، 181 و نساء 155.

[12] کلینی ، الکافی ، کتاب الحجه ، باب « ما نص الله عزو جل و رسوله علی الائمه علیه السلان واحداً و احداً » ج1، ص289 ، ح 4 و ص 290 ، ح 6 و نیز ر. ک : این عقده ، کتاب الولایه ص 198 ، ح 31 و به همین مضمون ر. ک : حموئی فرائد السمطین ، ج1 ، ص 314 ، ح 250 ، باب 58

[13] کلینی الکافی ، ج 1، ص 290 ، ح 6.

[14] ابن طاووس الیقین ، ص 250 باب 58.

[15] تفسیر العیاشی ، ج 2 ص 62 ، ح 1312 و نیز ر.ک : طبرسی ، جوامع الجامع ، ج 1 ، ص 342.

[16] عیاشی ،همان ، ص 63 ، ح 1314

[17] عیاشی ، همان ، ص 62 ، ح 1312 و ص 64، ح 1315 و ص 65 ، ح 1316. .

[18] تفسیر (المنسوب ب) القمی ، ج 1 ، ص 175-171 و ص 289 ، ح 4، و ص 295 و ج 2 ، ص 201

[19] ر.ک : محمودی ف ترتیب الامالی ، ج 41، ص 141، ج 1699.

[20] صدوق ، الامالی ، ص 400 و ترتیب الامالی ، ج 4،ص 251 ، ح 1840 و نیز ر.ک تفسیر فرات کوفی ، ص 180-181 ح 232 و کوفی ، مناقب امیر المومنین ، ج 1 ، ص 141، ح 78 .

[21] طوسی (شیخ طوسی )، تهذیب الاحکام ، ج 3، ص 144

[22] طبرسی ، الاحتجاج ، ج 1، ص 86-66.

[23] ذهبی در تذکره الحافظ ، ج 2، ص 710 رقم 728 ابن کثیر در البدایه و النهایه ، ج 6(جزء 11) ص 146 از این کتاب یاد کرده اند .

[24] به نقل از بیاضی (م.877) الصراط المستقیم ، ج 1، ص 301 و نیز امنیتی الغدیر ، ج 1، ص 424 ؛ ابن طاووس نیز از کتاب نور المهدی ، تالیف حسن بن ابی طاهر احمد جاوایی (که نزد ابن طاووس بوده ) چنین نقل می کند : « ابولفضل محمد بن عبدالله الشیبانی قال : اخبرنا ابوجعفر محمد بن جریر طبری … عن زید بن ارقم : لما نزل انبی بغدیر خم….» ر.ک : ابن طاووس الیقین ، ص 578 باب 29 . باز قاسم بن ابراهیم الرسی از پیشوایان زیدیه در قرن سوم با سند خود از زید بن ارقم همین مضمون را آورده است (ر.ک : الرسی ، الکامل المنیر ، ص 84)

[25] رازی ، ابن ابی حاتم ، تفسیر القرآن العظیم ، ج 4، ص 1172 ، ح 6609 و به نقل از وی سیوطی ، الدر المنثور ، ج 3 ، ص 117 سیوطی آن را از قول ابن ابی حاتم چنین نقل کرده است: «نزلت هذه الایه علی رسول الله یوم غدیر خم فی علی بن ابی طالب » و نیز ر.ک : نیشابوری ف غرائب القرآن (حاشیه تفسیر طبری )، ج6. ص 194 .

[26] ابن مردویه ف مناقب علی بن ابی طالب ف ص 239 ، ح 345 (گرد اورنده کتاب ابن مردویه – مناقب علی بن ابی طالب و ما نزل من القرآن فی علی – روایات این کتاب را از مصادر گوناگون جمع آوری کرده است ؛ از جمله این روایت را به نقل از سیوطی ، الدر المنثور ، ج 3، ص 117 اورده است . شایان ذکر است که ابوبکر احمد بن موسی ابن مردویه اصفهان در نگاه رجال شناسان با اوصافی بی مانند توصیف شده است مانند شمس الدین محمد ذهبی (م. 748 ق ) که به نقل از ابوبکر ذکوانی اصفهان درباره وی می نویسد :« وی برزگ تر از آن است که به شخصیت ف دانش ، سیره و فضل او راه پیدا کنیم و در وثاقت و کثرت حدیث ، مشهور تر از آن است که به شخصیت ، دانش ، سیره و فضل او راه پیدا کنم و در وثاقت و کثرت حدیث ، مشهورتر از آن است که حدیثش را توصیف نماییم. خود ذهبی نیز از وی با عنوان الحافظ الموجود العالمه … و کان من فرسان الحدیث را توصیف نماییم. خود ذهبی نیز از وی با عنوان الحافظ المجود العالمه … و کان من فرسان الحدیث فهما یقظاً متقناً … یاد می کند » (ر.ک ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ج 17، ص 308، 310 ، رقم 188)؛ شوکانی فتح الغدیر ، ج 2 ، ص 60 و آلوسی ، روح المعانی ، ج 6، ص 172.

[27] ابو نعیم اصفهانی ، النور المشتعل ، ص 86 ح16

[28] واحدی نیشابوری ، اسباب النزول ؛ ص 204 ح 403 و به نقل از وی ، ر.ک : نصیبی شافعی ، مطالب السوول ، ص 80 عینی ، عمده القاری ، ج 18 ص 206 غ ابن صباغ ، الفضول المهمه ج 1، ص 245 و قندوزی ، ینابیع الموده ، ج 1 ص 119 باب 39.

[29] حسکانی ، شواهد التنزیل ج1 ، ص 250 ، ح 244

[30] ابن عساکر ، ترجمه الامام علی من تاریخ مدینه دمشق ، ج 2، ص 85، ح 588 و ص 86 ح 589 و به نقل از وی ر.ک سیوطی الدر المنثور ، ج : 3، ص 117 شوکانی ، فتح القدیر ، ج 2 ، ص 60


جستجو