تمایلات و رفتارهای جنسی

 هیچ آیین آسمانی به سرکوب غریزه فرمان نداده است. هیچ ایه وحدیثی را نمی‌توان یافت که به مبارزه با میل‌- جنسی به معنای سرکوب سفارش کرده باشد. پندارهای واهی افراد است که تعابیر قرآن و حدیث را «سرکوب» تفسیر می‌کند. از مهم‌ترین تعابیر قرآن و روایات «جهاد نفس» است که در هیچ کتاب فرهنگ لغت، به معنای سرکوب غریزه نیست.
«لطف خداوند» یا ابراز محرومیت و افسردگی؟‌
تعریف و تحلیل‌هایی که دربارزة‌ «غریزه‌جنسی» پیشنهاد و ارائه می‌شود گاه بدانجا متناقض و متضاد است که انسان پس از ارزیابی آنها به درستی نمی توان تمیز دهد که «میل‌جنسی» به واقع «لطف‌خداوند» به بندگان است یا مایة شکنجه و آزار وی! آیا وسیلة آرامش است یا مایة‌ افسردگی و تشدید ناراحتی اعصاب؟‌
نوع نگاه ما به «میل‌جنسی» مهم‌ترین عاملی است که سرنوشت تأثیر آن را بر ما معلوم می‌سازد. آنکه مبارزه با میل‌جنسی را به هر صورت که باشد مهم‌ترین وظیفة دینی خود می‌شمرد آنگاه که به ارضای صحیح میل‌جنسی نیز دست یابد، چه بسا به نکوهش خود بپردازد و دچار خودآزاری گردد؛ اما آن که ارضای صحیح آن را عبادت بشمرد، پس از آن احساس تقّرب خواهد کرد و برای ادامة زندگی شاداب‌تر می‌گردد.
از همین جا معلوم می‌شود که انتقاد‌کنندگان به جوامع مذهبی به کدام یک از دو تفکر می‌نگریسته‌اند. آیا استفاده از لذت حلالی که خداوند آفرینندة آن است جای نکوهش دارد!

پس‌مانده‌های افکار اشتباه و کهن نوعی احساس ملامت در افراد مذهبی پدید ‌آورده است که ارضای غریزه را برخلاف عرفان و مهار نفس بدانند. در این تفکر رعایت جانب اعتدال نیز افراط است و جانب تفریط اعتدال است؛ تا جایی که افرد متدیّن گاه برقراری رابطه جنس با همسر را هم امری نه مورد سفارش، که راهی تنها برای رهیدن از گناه و و رنج شهوت می‌پندارند!‌ گاه اینان برای رفتار و عقیدة خود شواهدی نیز از آیات و رویات ردیف می‌کنند.
این نوع پندار میان غریزه و عقاید مذهبی کشمکش جانکاه به وجود می‌آورد. در حالی که این غریزه برای آرامش است نه ناراحتی اعصاب. در اسلام کوچک‌ترین اشاره‌ای به پلیدی علاقة جنسی نشده است و نظر به آن است که علاقة جنسی با معنویت جمع شود.
[ای پیامبر] بگو: «زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و[نیز] روزهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟ » بگو: « این [نعمتها]در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده‌اند و روز قیامت [نیز] خاص آنان می‌باشد.» این گونه ‌آیات [خود] را برای گروهی که می‌دانند به روشنی بیان می‌کنیم.
بگو:‌«پروردگار من فقط زشتکاری‌ها را چه آشکارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است.
آیا این خداوند نیست که می‌فرماید:  … وجعل بینکم مودة و رحمة:  از نشانه‌های اوست که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت برقرار ساخت.
اگر آموزه‌های دینی، ما را از ارضای صحیح میل‌جنسی بازداشته باشد، چگونه پیامبر ما از سوی یهودیان و نیز مستشرقان معاصر به «توجه بسیار به امور زناشویی» متهم شده است؟!
به همان میزان که رفتارهای انحرافیِ جنسی مورد نکوهش دین قرار گرفته است، رفتارهای صحیح مورد تأکید و توصیه است. این تصوری بس خطاست که بپنداریم در دین هشدارهای بازدارنده در امور جنسی، افزون‌‌تر از امور حلال و مورد سفارش است. منشأ این تصور اشتباه یکی آن است که شمار انحرافات جنسی نسبت به لذت‌های حلال بیشتر است. از این رو چنین پنداشته می‌شود که اموری که باید از آن پرهیخت بسیار فراتر از لذت‌های حلال است.
دوم آنکه چون ارضای میل‌جنسی با سرشت آدمی آمیخته است، خود بدون سفارش دیگری برای دستیابی بدان خواهد کوشید و چندان نیازمند توصیه نیست؛ اما چون در تمایلات و رفتارهای او انحراف پدید آید سرشت او از سلامت و حقیقت دور می‌شود. پس  از دور شدن از مرکز دایرة سلامت، آدمی برای بازگشت خود به مرکز، نیازمند سفارش فراوان‌تری است. این پیام‌های بازدارنده همه تکرار یک پیام است: پرهیز از انحراف. بنابراین در حقیقت همة آن پیامها، یک پیام بیشتر نیست.
سوم: در روزگاری که به هر علت زمینه ارضای صحیح غرایز و بهره‌مندی از لذایذ حلال، فراهم نباشد، چنین خیال می‌شود که وظیفه آن است که افراد را تا حد امکان، از جستجوی لذایذ حرام و فرو افتادن در انحرافات، هراسناک ساخت و بدانها هشدار داد که نکنند، نخورند، نروند و…!
فروان‌سازی و گسترش این‌گونه هشدارهای بازدارنده، اسلام و قرآن و احکام دینی را «نماد پرهیز» معرفی می‌کند، نه مایة بهره‌جویی بیشتر از مواهب طبیعت. همین تحلیل‌های نادرست است که برخی را به اظهارنظر ناروا و دربارة‌ دین واداشته است؛ تا آنجا که می‌گویند:
مذهب یکی از اشتباهات عمده‌اش تجویز سرکوبی غرایز و تمایلات است. مذهب به عوض راهی برای برتر ساختن تمایلات و غرایز جنسی، به ترک تمکین آنها دستور داده است.
دیگری می‌نویسد:
التزام به اوامر و نواهی دین یک نوع اختناق در غرایز و عقده‌هایی در روح ایجاد می‌کند و زندگی شخص متدیّن را به علت تأثر و تألم از آلودگی به گناه، مکّدر و منغّض می‌سازد و حالِ سودا و وسواس در روح او به وجود می‌آورد که بر اثر پدید آمدن آن حال، کلیة اعمال خود را خطا و آمیخته به گناه می‌پندارد و برای پاکیزه ساختن جان و دل خویش از آلودگی به گناه، لذتها و کام‌های خود را ترک می‌کند و به محرومیت و افسردگی دچار می‌گردد.
این در حالی است که بازگشت به لذّت حلال و بهره‌مند شدن از آن، در نگاه قرآن تا بدانجا اهمیت دارد که سزوار است برای ترک لذت حرام و انحراف جنسی، مشابه آن را در زمینه‌های حلال جستجو کرد؛ هر چند که آن لذت مشابه در حالت عادی (پیش از انحراف جنسی) مورد سفارش نباشد.

مثال:
قرآن در نکوهش رفتار جنسی قوم لوط می‌فرماید:
و لوط را [فرستادیم] هنگامی که به وقم خود گفت: «آیا آن کار زشت [ی] را مرتکب می‌شوید که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است؟ شما از روی شهوت، به جای زنان با مردان در می‌آمیزید. آری، شما گروهی تجاوزکارید.»
و قوم او شتابان به سویش آمدند، و پیش از آن، کارهای زشت می‌کردند. [لوط] گفت:‌ «‌ای قوم من،‌ اینان دختران منند. آنان برای شما پاکیزه‌ترند. پس از خدا بترسید و مرا شرمسار مهمانانم مکنید. آیا در میان شما آدمی خرد ورزیده پیدا نمی‌شود»
گفتند: « تو خوب می‌دانی که ما را به دخترانت حاجتی نیست و خوب می‌دانی که ما چه می‌خواهیم.»
برپایة آنچه در کتابهای تفسیر آمده است، پیشنهاد لوط به قومش بنا به نظر برخی از مفسران‌ آن بود که آنان به جای ارتباط جنسی با همجنس، با همسرشان از جانبِ غیرمتعارف آمیزش کنند.

تمایلات جنسی طبیعی و غیرطبیعی
بسیار دشوار می‌توان پذیرفت که در اخلاق جنسی ارائه شده از سوی فروید یا راسل، برقراری ارتباط جنسی با مردگان، امری پذیرفته (روا) یاد شده باشد. راسل که خود به آزادی جنسی اعتقاد داشت، همة انواع تمایلات جنسی آدمی را طبیعی نمی‌شمرد و اعتراف داشت که شماری از این تمایلات، طبیعی نیست؛ جز آنکه از بزرگ‌ترین اشتباهات وی و فروید این بود که از تمایلات و غریزه و اخلاق جنسی تعریف ارائه می‌کردند که بشر را به ارضای تمایلات غیرطبیعی نیز پیش می‌برد.
اخلاق جنسی ارائه شده از سوی راسل به سر اصل استوار بود:
1. آزادی فردی در امور جنسی تا بدانجا که به آ‌زادی دیگران صدمه وارد نسازد بی‌اشکال است.
بر پایه این اصل همه گونه روابط آزاد افراد که با اختیار آنان باشد، ستودنی و روا است.
2. میل جنسی با اشباع آن کاهش می‌یابد و با جلوگیری از آن افزایش، تنها راه رهایی از شرارت آن، زدودن قیود و ممنوعیت‌ها است.
3. سعادت آدمی زمانی تأمین می‌شود که همه تمایلات و استعدادهای او از جملة غریزه‌جنسی کاملاً‌ اشباع شود.
بعضی برخلاف راسل و فروید در پی ارائه معیار طبیعی و غیرطبیعی بودن تمایلات و رفتارهای جنسی، روش آماری را پیشنهاد می‌‌کنند. برطبق این روش «رفتارهایی را که اکثراً افراد جامعه انجام می‌‌دهند و مورد قبول آنها است، رفتار عادی و طبیعی تلقی می‌شود و هر رفتار جنسی که به ندرت انجام می‌پذیرد، انحراف جنسی است.»
این تعریف نمی‌تواند معیار صحیح و کاملی برای توصیف انحراف جنسی باشد. زیرا برخی رفتارهای جنسی سالم در میان افراد یک جامعه به ندرت انجام می‌گیرد، که نمی‌توان آنها را از انحراف نامید؛ و چه بسا، افراد جامعه‌ای به یک انحراف جنسی مبتلایند و فراگیر بودن آن رفتار نمی‌تواند معیار سلامت تلقی گردد. 
روش دیگر، روش جامعه‌شناختی است که می‌گوید:‌زمانی نوعی رفتار جنسی، انحراف است که موجب شکستن قوانین اجتماعی باشد. برپایه‌ این روش، در هر جامعه نوع خاصی از رفتار جنسی انحراف شمرده می‌شود که مخصوص همان جامعه است. گاه نیز نوعی رفتار در واقع انحراف نیست، ولی در فرهنگ خاص، موجب شکستن قوانین اجتماعی و انحراف شمرده می‌شود.
در «روان‌شناختی جدید» که از سوی آرنولد باس ارائه شده است، چهار معیار برای تشخیص انحراف جنسی مطرح گردیده است:
1. فرد از انجام آن ناراحت و رنجور است.
2. فرد را در حقیقت اشباع و آرام نسازد.
3. رفتاری عجیب و نادر باشد.
4. سبب آسیب بدنی به فرد با دیگری باشد.
پیچیدگی رفتارهای جنسی آدمی و شخصیت او سب شده است که کسانی همچون گاپلان و سادوک معتقد شوند:‌رفتار جنسی طبیعی را نمی‌توان به طور دقیق تعریف و ترسیم کرد. چه بسا بعضی از رفتارها در شرایط خاص مورد قبول دیگران نباشد، اما نتوان آنها را غیرطبیعی (انحرافی) دانست؛ مانند موردی که فرد با غیر همسر خود ارتباط داشته باشد یا غیر اعضای جنسی اولیة خود، به تحریک جنسی خویش بپردازد.
با توجه به آنچه گذشت چنین به نظر می‌رسد که در مسایل جنسی باید انحراف جنسی را پدیده‌ای متمایز با «رفتارغیرطبیعی»‌دانست. رفتار غیرطبیعی، رفتاری است که هر چند ارضا‌کننده است، با طبیعت و سلیقة سالم بشری ناسازگار است؛ و سرشت عادی افراد بدان عادت ندارد. اما انحراف جنسی به آن دسته از رفتارهای غیرطبیعی گفته می‌شود که در آن، فرد به شیوة طبیعی و متداول ارضا نمی‌گردد. در حقیقت انحراف فرد در نوع ارضای اوست؛ چنانکه در نوع بارز همجنس‌بازی، فرد از ارتباط با غیرهمجنس دوری می‌‌کند و به وسیلة همجنس ارضا می‌شود.   بنابراین نمی‌توان هر گناه جنسی را انحراف جنسی برشمرد.
به هر تحلیل، از نظر مبانی دینی میان چهار رفتار جنسی تمایز است:
1. رفتارهای طبیعی و حلال، مانند روابط زناشویی سالم.
2. رفتارهای طبیعی و حرام، مانند روابط زناشویی نامشروع.
3. رفتارهای غیرطبیعی و حلال، مانند برخی اعمال جنسی در میان همسران که نامتعارف باشد.
4. غیرطبیعی و حرام، مانند همجنس‌بازی.
حال پرسیدنی است که تمایل طبیعی و سالم را به چه معیار می‌توان  شناخت. معیار اعتدال در غرایز چیست؟ چگونه می‌توان به هر یک از هواداران نظریه‌های اخلاق جنسی ثابت کرد که نوعی رفتار خاص، با طبیعت بشر ناسازگار یا به آن آسیب رسان است؟‌
برپایة نظریة نسبیّت در اخلاق جنسی، در عرصة مسایل جنسی، «معیار»‌واژه‌ای بیگانه است که کاربردی ندارد. ممکن است نوعی اخلاق و رفتار جنسی در میان ملتی، پذیرفته و درست باشد و همان رفتار نزد ملتی دیگر، زشت و ناروا. خوبی و بدی رفتارها به آداب و فرهنگ و افکار و عقاید ملتها بستگی دارد و جز این، هیچ امری دیگری معیار درستی و نادرستی اخلاق (خوبی و بدی) نیست!
برپایة این نظریه، آدمیان همه راه سعادت می‌پیمایند و زشتی و پستی و خبائث، اموری فرضی است و کمتر می‌توان موردی برای آن یافت. چون هر ملتی برپایة روشی که برگزیده است، راه خود را صحیح می‌شناسد.
حقیقت این است که این نظریه بدین گستردگی شاید چندان پیروان عاقلی نداشته باشد. اینگونه نوعی رفتار در نزد ملتی، زشت قلمداد نشود، هرگز دلیل طبیعی (سالم) بودن آن نیست و اثبات این امر شاید به استدلال نیاز نداشته نباشد. همان‌طور که قضاوت فرد دربارة رفتار خود نمی‌تواند گویای درستی یا نادرستی رفتار او باشد. قضاوت فرد دربارة رفتار خود نمی‌تواند گویای درستی یا نادرستی او باشد، قضاوت جمع نیز دربارة رفتار جمعی‌شان نمی‌تواند طبیعی بودن یا  غیرطبیعی بودن رفتارشان را به اثبات رساند. پس در هر صورت به ابزاری نیازمندیم تا بتوانیم رفتار طبیعی و غیرطبیعی (سالم و ناسالم)  را بازشناسی کنیم. چه آنکه جمع نیز همانند فرد، دوستدار و خواهان تأیید خود است. «حس تأیید خویشتن» همان‌گونه که فرد را به تأیید و پذیرش خود وا می‌دارد، جمع را هم به چنین تأییدی وادار می‌سازد.
برای این منظور دو ابزار بیشتر وجود ندارد:
1) یاری‌جویی از نیروی عقل
پس از ایمان هیچ نیرویی بمانند عقل نمی‌تواند غرایز را به سوی هدف صحیح آن پیش ببرد. عقل، نیروی خیراندیش درونی است که وقتی دچار وهم و لغزش و اسیر تمایلات نشود پیروی فرمانهایش، عقده‌ساز نیست.  عقده زمانی پدید می‌آید که غریزه بخواهد بدون یاری عقل، به وسیلة بازداشت‌های دیگر اجتماعی، از ارضا بازماند.
2) نیروی معنوی
عقل توانمند نیز از تیرهای زهرآلود غرایز در امان نیست. در کشاکش بین او و  غرایز گاه وی چیرة چنگال غرایز می‌شود. سپاهیان جهل (خشم، حرص، کینه‌توزی، حماقت،‌گستاخی،‌ شتابزدگی،‌ انتقام‌جویی، پرده‌دری، نافرمانی،‌ زشتی و بی‌پروایی و…) پیوسته او را در محاصره دارند. بنابراین، نیرویی که خود گاه اسیر  غرایز است نمی‌تواند یگانه محافظ غرایز باشد. چه بسا خود تیره و تار شود و خوب را از بد تشخیص ندهد.
افزون بر اینها عقل نمی‌‌تواند تمام نیازهای مادی و معنوی خود را تشخیص دهد و در تشخیص آنچه مصلحت است دچار سرگردانی می‌شود.
دستیابی به لذایذ طبیعی (تدابیر هدایتگر)
این حقیقت را نمی‌توان انکار کرد که آ‌دمی چون از لذایذ حرام بهره ببرد از تمایلش به لذایذ حلال کاسته می‌شود؛ تا جایی که دیگر از آنها لذّت نمی‌برد و به انجام حرام مشتاق‌تر است. رفته‌رفته لذت‌های حرام هم برای وی عادی (یکنواخت) می‌گردد، به طوری که دیگر لذت دلخواه را از آنها نمی‌یابد و لذایذ جنسی انحرافی که نوع زشت‌ترِ لذایذ حرام است برای وی دلپذیر می‌گردد. در این حال او دیگر از انجام هر کار حرام نیز خشنود نمی‌شود و لذت خود را بیشتر در جلوه‌های انحرافیِ حرامها جستجو می‌کند.
این وضعیت بدینجا پایان نمی‌پذیرد و پس از مدتی انواع انحرافات پس از آزمون، عادی می‌شوند و فرد نه راهی به بازگشت دارد و نه فراروی خود لذتی دست نیافته مشاهده می‌کند تا بدانها رو کند. اینجاست که دچار «جنون‌ جنسی»‌می‌شود. در مرحلة جنون جنسی، فرد به تدریج سلامتی روان و جسم خود را از دست می‌دهد. زیرا با دارا بودن قدرت جنسی، از لذایذ آن بی‌بهره است.
بررسی علمی پدیدة جنون جنسی نشان می‌دهد که «هیجانی جنسی» را رهیدگیِ کامل غریزه فرو نمی‌نشاند. غریزه جنسی زمانی مایه لذت و عزّت است که خوب شناخته شود. هیچ آیین آسمانی به سرکوب غریزه‌ای که خداوند آفریده و تا بدین میزان تأثیر گذارش قرار داده است، فرمان نمی‌‌دهد. هیچ آیه و حدیثی را نمی‌توان یافت که به مبارزه با میل‌جنسی به معنای سرکوب سفارش کرده باشد. پندارهای واهی افراد است که تعابیر قرآن و حدیث را به «سرکوب» تفسیر می‌کند. از مهم‌ترین تعابیر قرآن و روایات «جهاد با نفس» است که در هیچ کتاب فرهنگ لغت، به معنای سرکوب غریزه نیست. «جهاد با نفس» کوشش برای غلبة عقل بر هوا و چیرگی در شیطان و رعایت اعتدال اخلاقی است؛ همین که فرد از چیره‌شدن هوای نفس بر دیگری قوای خود جلوگیری کند و نگذارد همة نیروهای او به مهار هوا در آید.
به هر تحلیل دستیابی به لذایذ جنسی طبیعی به پی‌‌گیری تدابیری چند میسّر است. آموزه‌های آسمانی برای این منظور دوگونه تدبیر دارد:
1. تدابیر بازدارنده.
2. تدابیر ارضا کننده.
لذت‌های جنسی حلال، زمانی به دلخواه دست یافتنی است که فرد به جلوة حرامِ آن آلوده نشده باشد. از این رو طرح تدابیر بازدارنده بدان منظور نیست که فرد را از نعمتی محروم سازد یا از لذتی حلال دور کند، بلکه بدان سبب است که بدون این تدابیر، راه وصول به لذت حلال هم، غیرممکن یا دشوار می‌گردد. (دقت شود). بنابراین،‌ پرهیز از عوامل بازدارنده در حقیت برای یاری فرد در بهره‌بردن از مجموعه لذت‌های حلال است. چه اینکه هیچ لذت حرامی ارزش آن را ندارد که مایة محرومیت از کمترین لذایذ حلال شود. حرام هر چه باشد در مقایسه با حلال، نه کم ارزش، که بی‌ارزش است.
تدابیر بازدارنده اموری است که از تشدید و تحرک بیجای غریزه جنسی و زیاده‌خواهی و بروز انحراف جلوگیری می‌کند. این تدابیر عبارتند از:
1) جلوگیری از خیالات و اندیشه‌های باطل جنسی
این خیالات گاه از القائات شیطان و گاه به وسیلة مشاهدة مناظر خاص یا شنیدن صدا مانند موسیقی‌های تحریک‌کنندة جنسی پدید می‌آید.
2) ایجاد موازین میان افراد غیرمحرم
این ضابطه با چند امر ممکن است:
الف. منع تماس غیرمشروع بدنی
ب. دوری از گفتگوی وسوسه‌آور با افراد
ج. رعایت پوشش مناسب و ترک خودنمایی
د. منع نگاه آلوده به افراد
ه. استفاده نکردن از یو خوش برای تحریک نامحرم
و. ترک خلوت با نامحرم
3) بازداری خویشتن از آنچه شرم را فرو می‌ریزد
4) مراقبت‌های روحی و روانی
تدابیر ارضاکننده:
1. ازدواج دایم
2. ازدواج موقت
3. روا بودن طلاق در موارد ضروری.
جامعه امروز ما همانند گذشته و چه بسا در آینده در همة این سه مورد دچار مشکلات پیچیده است. جامعه‌ای که در آن انجام ازدواج دایم، رؤیای دست نایافتنی  باشد و ازدواج موقتش مایة خفّت و شرمساری تعریف شود، چاره‌ای ندارد که مرکز فحشا را از حالت رسمی و علنی به حالت غیررسمی و پنهان (به درون خانه‌ها) منتقل کند و افتخار نماید که مراکز رسمی فحشا برچیده شده است!‌ گناه آنکه ازدواج دایم را دشوار ساخت یا ازدواج موقت را ممنوع گردانید کمتر از گناه فرعون نیست.
یک روز غفلت از «سیاست  پیشگیری» روزها و شاید سالها افراد را به پی‌گیریِ‌ «سیاست درمان» گرفتار می‌‌کند. حماقت و زکاوت ملتها و دولتها را از این حدیث می‌توان شناخت:
امام صادق علیه‌‌السلام فرمود:
درهم وقایة، خیر من قنطار علاج
… مبلغی [ناچیز] که به منظور پیشگیری خرج شود بهتر [و تأثیرگذارتر] از مبالغ هنگفتی است که برای درمان به مصرف برسد.
در حال حاضر بیشترین سرمایه‌های جامعه به مصرف «سیاست درمان» می‌رسد و به سیاست پیشگیری چندان توجهی نمی‌شود. در روزگار ما تدابیر ارضا‌کنندة غریزه جنسی، به کار بسته نمی‌شود و تنها بر تدابیر بازدارنده تأکید می‌شود و دیر زمانی است از آنجا که تدابیر بازدارنده نیز مؤثر واقع نشده است، تأکید بر آنها نیز می‌رود که به فراموشی سپرده شود.
«سیاست پیشگیری» همان تدابیر ارضا‌کننده است. زمانی که فرد بتواند در سن ازدواج، به همسر – دایم یا موقّت –  دست یابد و در صورت اختلاف و ناسازگاری با او، از وی جدا شود و زندگی را بی‌درنگ با دیگری آغاز کند، چندان نیاز نیست که به وی هشدار دهند که با نامحرم خلوت نگزیند، تماس بدنی نداشته باشد و نگاه آلوده‌شان نکند و با به گفتگوی وسوسه‌آمیز نپردازد.
میل‌جنسی و پدیدة فکر و تخیّل
بخشی از مراقبت‌های روحی و روانی در مسایل جنسی به «کنترل نگاه» و «مراعات ضوابط اخلاقی» ممکن است و بخشی به مهار کردن فکر و تخیل. یکی از مهم‌ترین عوامل تشدید و تحریک میل‌جنسی، فکر و تخیل است. «میل ‌جنسی» در حقیقت با «تخیّل» آبیاری می‌شود به فرمودة امیرمؤمنان علیه‌السلام:‌کسی که در اندیشة گناه باشد سرانجام همان افکار، او را به ارتکاب گناه وا می‌‌دارد. 
برای مهار فکر و تخیّل، نخستین چاره، کوشش برای ارضای غریزه به شیوة حلال است. پس از آن، دو عامل در این امر مؤثر است:
1) مهار محرک‌های جنسی
محرک‌های جنسی، مایة آشفتگی روح و روان و عامل برهم‌ زدن تعادل فکری و شعله‌ور گردیدن کانون شهرت است. کشورها امروزه با عرضه بیش از حدّ محرک‌های جنسی، توازن روانی انسانها را به هم زده‌اند. انسان در جهان امروز بیشترین انرژی روانی خود را صرف فرو نشاندن «تحرکات جنسی برخاسته از محیط» می‌کند. 
2) ایجاد زمینه‌های اشتغال
وقتی بیکاری رواج یابد فرصت برای شیطنت فراهم می‌شود. نباید جوان فرصت بیکاری داشته باشد. تبهکاری و شیطنت و آزاررسانی جوانان بیکار نه بدان سبب است که بر اثر بیکاری شان، از خوراک و لباس و مسکن محروم مانده‌اند. رنج بیکاری و احساس شکست‌‌خوردگی است که آنان را به انتقام واداشته است. این احساس، شخصیت و ارادة آنها را متزلزل ساخته و به انجام خطاها واداشته است. در پی این احساس، ناامید، بی‌اراده و بی‌هدف می‌شوند و روح خوشبینی و داشتن آرزو را که تشویق‌گر انسان به سوی پیشرفت است، در خود نابوده شده می‌بینند.

منابع وپاورقیها:

    . سورة اعراف، آیه 32    .

     . وسائل الشیعه، ج 14، ص10    .

    . سورة‌روم، آیه 21.

 . اصول روانکاوی، ارنست جونز، ترجمة هاشم رضی، ص 365.

 . برهان قرآن، صدرالدین بلاغی.

 . سورة‌ اعراف، آیه 80و 81 در این باره که آیة نامبرده گویای آن باشد که بیشتر از قوم لوط، اقوام دیگر به همجنس‌گرایی دچار نبوده‌‌اند، میان مفسران اختلاف وجود دارد.

 . سورة‌هود، آیه 78 و78.

 . مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 19، ص 637.

 . تمایلات و رفتارهای جنسی طبیعی و … ، ص 150.

 . همان، ص 150.

 . همان ، ص 150 و 151.

 . امام علی علیه‌‌السلام می‌فرماید: نفس سرکش آدمی رها و خودسر است، ولی دست توانای عقل به شدت زمانش را می‌کشد و از اعمالی که مایه نحوست و بدبختی است بازش می‌دارد (غررالحکم)

 . غرر الحکم.

 . روان‌شناسی شخصیت از دیدگاه اسلام، علی اصغر احمدی.

 . انحراف جوانان از دیدگاه قانون جامعه‌شناسی و روان‌شناسی، محمدجواد رضوی، ص 258. (با تصرف).


جستجو