قرآن کریم،در هر سه موضعی که به داستان آدم وحوّا می پردازد،می فرماید که آن ها یکسان مورد خطاب ونهی خداوند متعالی قرار گرفتند وبا هم،فریفتۀ وسوسه های شیطان شدند؛بنابراین،چنین نبوده که عامل فریب حوّا،شیطان وعامل فریب آدم حوّا باشد؛بلکه وسوسه گر وفریب دهندۀ هردو،شیطان بوده است.
. مرد وزن بر اثر عبودیّت خدای متعالی وانجام تکالیفی که بر عهدۀ آنان است،به طور مساوی و یکسان استکمال می یابند.چنین نیست که بعضی از انواع و مراتب کمالات انسانی،به مردان اختصاص داشته باشد و زنان را در آن سهمی ومشارکتی نباشد،یا به عکس.
.در هر یک از دو جناح حقّ و باطل ،هم مرد وهم زن وجود دارد و چنین نیست که تکیۀ جناح حق یا جناح باطل بر مردان یا زنان باشد.آن چه انسان ها را(اعمّ از مرد وزن)در دو جناح حق وباطل جای می دهد،ایمان حقیقی و کفر باطنی ونفاق است،نه زن یا مرد بودن.مردان وزنانی که به راستی ایمان آورده اند وکارهای شایسته می کنند،باهم در پیوندند و مردان وزنان کافر ومنافق نیز با یک دیگر ارتباط دارند.
.بسیاری از تکالیف و مسئولیت ها میان مردان وزنان مشترک است؛چه در آیاتی که فقط صیغۀ مذکّر آمده و چه در آیاتی که هر دو صیغه به کار رفته است.از جمله آیه هایی که در آن،هر دو صیغه ذکر شده، آیات 30و31 سورۀ نور است:
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّـهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ ﴿٣٠﴾ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّـهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿٣١﴾
به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزهتر است؛ خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است! و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسریهای خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان همکیششان، یا بردگانشان [=کنیزانشان]، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و همگی بسوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید!.
همچنین در آیۀ دوم از سوره نور می خوانیم: الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ ۖ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۖ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿٢﴾
هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید؛ و نباید رأفت (و محبّت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهی از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند!.
در آیۀ38 سورۀ مائده نیز آمده است: وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِّنَ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿٣٨﴾
دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملی که انجام دادهاند، بعنوان یک مجازات الهی، قطع کنید! و خداوند توانا و حکیم است..
.بین مرد وزن،هیچ تفاوت ناروا و ظالمانه ای نباید وجود داشته باشد.هنگام طلوع آفتاب اسلام،اعراب مشرک،آداب و رسومی داشتند که به سبب آن،بر جنس مونث ستمی بزرگ می رفت ؛ برای مثال،دختران را زنده به گور می کردند.
که قرآن کریم در سورۀ نحل می فرماید: وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ ﴿٥٨﴾ يَتَوَارَىٰ مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ ۚ أَيُمْسِكُهُ عَلَىٰ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ ۗ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ ﴿٥٩﴾)
وسوره تکویرایات 8و9 می فرماید: وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ﴿٨﴾ بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ﴿٩﴾و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به کدامین گناه کشته شدند؟! که اسلام این رسم را به سخنی نکوهش کرده و قرآن این تبعیض ها وستم ها را به شدّت تقبیح و رد می کند.
.همان گونه که مردان در فعالیت های اجتماعی وسیاسی مستقلند،زنان نیز استقلال اجتماعی وسیاسی دارند،نه این که تابع مردان باشند.تا آن جا که تفاوت های جسمی و روانی و حکمت الاهی چیزی را اقتضا نکند،آنان به طور یکسان در شوون اجتماعی،حق مشارکت دارند.بهترین آیه هایی که بر استقلال زنان در امور اجتماعی-سیاسی دلالت می کند،آیه های 10و12از سورۀ ممتحنه است که می فرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ ۖ اللَّـهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ ۖ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ ۖ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ ۖ وَآتُوهُم مَّا أَنفَقُوا ۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ۚ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ۚ ذَٰلِكُمْ حُكْمُ اللَّـهِ ۖ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ ۚ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿١٠﴾ وَإِن فَاتَكُمْ شَيْءٌ مِّنْ أَزْوَاجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعَاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُم مِّثْلَ مَا أَنفَقُوا ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ الَّذِي أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿١١) يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَىٰ أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّـهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ ۙ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّـهَ ۖ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿١٢﴾
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که زنان باایمان بعنوان هجرت نزد شما آیند، آنها را آزمایش کنید -خداوند به ایمانشان آگاهتر است- هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آنها را بسوی کفّار بازنگردانید؛ نه آنها برای کفّار حلالند و نه کفّار برای آنها حلال؛ و آنچه را همسران آنها (برای ازدواج با این زنان) پرداختهاند به آنان بپردازید؛ و گناهی بر شما نیست که با آنها ازدواج کنید هرگاه مَهرشان را به آنان بدهید و هرگز زنان کافر را در همسری خود نگه ندارید (و اگر کسی از زنان شما کافر شد و به بلاد کفر فرار کرد،) حق دارید مَهری را که پرداختهاید مطالبه کنید همانگونه که آنها حق دارند مهر زنانشان را که از آنان جدا شدهاند) از شما مطالبه کنند؛ این حکم خداوند است که در میان شما حکم میکند، و خداوند دانا و حکیم است!
و اگر بعضی از همسران شما از دستتان بروند (و به سوی کفار بازگردند) و شما در جنگی بر آنان پیروز شدید و غنایمی گرفتید، به کسانی که همسرانشان رفتهاند، همانند مهری را که پرداختهاند بدهید؛ و از (مخالفت) خداوندی که همه به او ایمان دارید بپرهیزید!
ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایستهای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است!
ای کسانی که ایمان آورده اید!هنگامی که زنان با ایمان برای هجرت نزد شما آیند،آن ها را آزمایش کنید-خداوند به ایمانشان آگاه تر است-هرگاه آنان را مومن یافتید،آن ها را به سوی کافران باز نگردانید.نه آن ها برای کافران حلالند ونه کافران برای آن ها حلال،وآن چه را همسران آن ها[برای ازدواج با این زنان] پرداخته اند،به آنان بپردازیدو…
ای پیامبر!هنگامی که زنان مومن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند؛دزدی و زنا نکنند؛فرزندان خود را نکشند؛تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند[= به شوهرانشان،جز فرزندان خود ایشان را نسبت ندهند]و در هیچ کار شایسته ای مخالفت فرمان تو نکنند،با آن ها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است.
.زنان نیز همچون مردان،مالک می شوند و از استقلال اقتصادی بهره مند هستند.در دنیای غرب،تا همین چند دهۀ اخیر،زنان استقلال اقتصادی نداشتند؛حال آن که در جهان اسلام به سبب آموزه های قرآن،زنان از ابتدا دست رنج خود را مالک و در ارث سهیم شدند.
.همان گونه که پدران دارای یک سلسله حقوق خانوادگی هستند،مادران نیزحقوقی دارند که از حقوق پدران هم بیش تر است.بی شک ،تاثیر تکوینی پدر و مادر در تشکیل خانواده،تولد فرزندان،تهیه وسایل معاش آنان و نیز تعلیم و تربیت ایشان،منشا یک رشته حقوق خانوادگی برای آنان می شود.همچنین،بدون تردید مادر از آن رو که نزدیک نه ماه،فرزند را در شکم خود دارد و تقریبا دو سال،او را شیر می دهد و پرستاری و حضانت او را عهده دار است،تاثیری بیش از پدر دارد؛بنابراین باید حقی بیش از او داشته باشد؛به همین جهت،قرآن و روایات،افزون بر آن که حقوق مشترکی را برای والدین اثبات می کنند،بر حقوق مادر بیش تر پای می فشرند.روایات بسیاری وجود دارد که نشان می دهد،حق مادر بیش از پدر،و بهشت زیر پای مادران است و سفارش های شگفت انگیز دیگری که از ذکر آن ها صرف نظر می کنیم.
برخی از آیه های قرآن حقوق مشترک پدر و مادر را گوشزد می کند؛از جمله در سورۀ اسراءآیۀ23و24می خوانیم:
وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا ﴿٢٣﴾ وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا ﴿٢٤﴾
و پروردگارت فرمان داده،جز او را نپرستید وبه پدر ومادر نیکی کنید.هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آن ها نزد تو به سنّ پیری رسند،کم ترین اهانتی به آن ها روا مدار و بر آن ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها بگو،و بال های تواضع خویش را از محبت و لطف،در برابر آنان فرودآر وبگو پروردگارا!همان گونه که آن ها مرا در کوچکی تربیت کردند،مشمول رحمتشان قرار ده.
در پاره ای دیگر از آیه ها،فزونی حقوق مادر بر حقوق پدر،همراه با علت آن،ذکر می شود؛ برای مثال در سورۀ احقاف،آیۀ15آمده است:
وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ۖ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿١٥﴾
ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر زمین میگذارد؛ و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است؛ تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد میگوید: «پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایستهای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوی تو بازمیگردم و توبه میکنم، و من از مسلمانانم!» ذکر سختی های مادر،افزون بر حقوق مشترک والدین،مقدمه واشاره ای برای حقوق و مقام برتر او است.
جهت های مشترک میان مرد وزن و لوازم حقوقی آن ها،بیش از موارد نام برده است که از ذکر بقیه در می گذریم.نتیجۀ سخن این شد که مرد وزن، در ما هیت انسانی مشترک و یکسان هستند و تبعیضی وجود ندارد.
تفاوت های زن و مرد:
اختلاف مهم و اساسی زن و مرد که سبب حقوق و تکالیف متنوّع آن ها می شود چیست؟آیا می توان گفت بین زن و مرد تفاوتی اساسی غیر از تفاوت بیولوژیک وجود ندارد و این اختلاف های ظاهری سبب تفاوت در حقوق نمی شود؟
دربارۀ این گونه پرسش ها باید گفت:عقل انسان مادّی و متعارف ،بسی قاصرتر از آن است که بتواند تفاصیل و جزئیات این امور را دریابد.آن چه به ذهن انسان می رسد،چیزی بیش از کلّیات وبرخی از جزئیات نیست،زیرا بشر اساسا بر شناسایی همۀ مصالح و مفاسد واقعی توانا نیست؛وگرنه می توانست احکام و قوانینی اخلاقی و حقوقی وضع کند که تامین کنندۀ سعادت و کمال راستین همگان باشد و در این صورت،از وحی،نبوّت و دین بی نیاز می شد.رمز نیاز دائم بشر به وحی و نبوّت همین ناتوانی عقل او است؛به همین دلیل نمی توان ادّعا کرد که انسان به همۀ مصالح و مفاسد احاطۀ علمی دارد و می تواند جمیع احکام و قوانین الاهی را توجیه عقلانی کند.فقط خدای متعالی بر همۀ مصالح و مفاسد،کسر و انکسار آن ها،وظرایف و دقایق امور احاطه دارد.
در این بحث،آن چه ما در می یابیم ،این است که بین زن و مرد اختلاف هایی وجود دارد که منشا آثار متنوّعی در زندگی اجتماعی می شود؛بنابراین،حقوق و تکالیف اجتماعی متفاوت است.برای آگاهی از جزئیات بیش تر دربارۀ تفاوت حقوق و تکالیف باید از شرع بپرسیم؛زیرا دقایق امور در این باب نیز همچون ابواب دیگر برما پوشیده است.
تفاوت هایی که سبب تنوّع حقوق و احکام می شوند،به دو بخش کلّی قابل تقسیم است:
اً.تفاوت های جسمانی که با تجربۀ حسّی قابل درک است و در فیزیولوژی و آناتومی مورد مطالعه قرار می گیرد.
ب.تفاوت های روحی که آگاهی به آن از طریق تجربۀ حسّی مقرون به تجزیه و تحلیل های عقلانی،امکان پذیر است و در علم روان شناسی از آن بحث می شود.
عمده ترین محورهای تفاوت جسمانی زن و مرد عبارتند از :
.دستگاه تناسلی:دستگاه تناسلی مرد و زن اختلاف روشنی دارند.یاخته های جنسی مرد(اسپرم)با یاخته های جنسی زن(تخمک)نیز دارای تفاوت های اساسی هستند.این تفاوت های آشکار سبب شده که سهم مرد در تولید فرزند با سهم زن متفاوت بوده،و اصلا قابل قیاس نباشد.وظیفۀ طبیعی زن در تولید مثل،کاری است که به وی اختصاص دارد و از مرد بر نمی آید.
.تفاوت در شکل پستان:پستان های زن به گونه ای طراحی شده که نوزاد به راحتی می تواند از آن تغذیه کند و به طور طبیعی مسوولیت شیردادن و نگهداری از کودک بر عهدۀ مادر خواهد بود.قرآن کریم نیز بر سهم مادر در دو سال اوّل زندگی تاکید می کند.
.دورۀ قاعدگی در زنان:حکمت الهی،اندام زن را به گونه ای پی ریخته است که در هر ماه،چند روزی،مقداری از خون خود را دفع می کند.زن در این مدّت به طور معمول حالتی بیمار گونه دارد؛دچار ضعف جسمی است و دستخوش حالت های روحی غیرعادی می شود؛به همین جهت نیازمند استراحت نسبی است؛حالتی که در مرد وجود ندارد.
.نیازهای جنسی وتوانایی تولید مثل:زن از لحظه ای که آبستن می شود تا زمانی که وضع حمل کند و اغلب حتی مدتی که فرزند را شیر می دهد، آمادگی برای آبستنی دوباره ندارد ومیل جنسی او کاهش می یابد؛در حالی که توان و میل جنسی مرد اغلب تعطیل بردار نیست.دستگاه تناسلی زن به طور معمول هر ماه فقط یک تخمک بالغ رها می سازد و در مدتی کوتاه آماده باروری است؛به همین جهت دوران تولید مثل و نیاز جنسی زن و مرد متفاوت است.
.نیروی بدنی:این اختلاف که به طورکامل،محسوس نیز هست،با تحقیقات تجربی و آماری نیز تایید شده است.آمارها،نشان می دهد که نیروی بدنی مرد،به طور میانگین از نیروی بدنی زن بیشتر است.میزان تحمّل کارهای سخت در مردها بیش از زن ها است.بدن مرد خشن تر و با صلابت تر و بدن زن به طور معمول لطیف تر و ظریف تر است.
مهم ترین تفاوت های روحی و نفسانی زن و مرد عبارتند از:
.برخورداری زن از عواطف،انفعالات و احساسات بیش تر:برخورداری بیش تر زن در این سه بعد روانی به طور معمول سبب تاثیرپذیری بیش تر و ابزار رفتارهای دیگرخواهانه از سوی زنان است.این ویژگی باعث می شود که زن،خیلی زودتر از مرد بخندد وبگرید ودستخوش سایر انفعالات شود؛همان طور که عاطفۀ بیش تر زن نیز سبب مهر و محبّت،رقّت قلب و عطوفت مادری و… می شود.
یکی از نتایج این اختلاف،نقص نسبی حزم و دوراندیشی او است.غلبّ احساسات و عواطف؛قدرت تفکّر،دور اندیشی وداوری درست را سلب می کند.زن به طور معمول در همۀ دوران عمر،دچار چنین حالتی است.روحیۀ انفعالی زن،قدرت حکومت و نظارت عقل را ضعیف می کند؛به همین جهت داوری های او اغلب سطحی و غیر واقع گرایانه است.
این ویژگی روحی زن،درجای خود،نتایج بسیار مطلوبی را نیز به همراه دارد.
.میل زن به محبوبیّت و توجّه بیشتر
تفاوت مهم دیگری که کم و بیش معلول تفاوت پیشین است،میل بیش تر زن به محبوبیّت و مورد توجّه قرار گرفتن است و در برابر،مرد به مهرورزیدن و دوست داشتن تمایل دارد.یکی از نیازهای روحی زن آن است که از مرد دلربایی،ونظر او را به خود جلب کند در صورتی که مرد در صدد است دل خود را گرو دهد و شیفته شود.مردان به طور معمول عاشق پیشه،وزنان معشوق پیشه اند.
نکتۀ بسیار جالب توجّه آن که دست آفرینش،وسیلۀ دلربایی را نیز در اختیار زن نهاده است.چنین نیست که زن در پی شکار دل ها باشد؛اما دام و دانه ای در اختیار نداشته باشد.جذّابیت زن برای مرد چنان است که او را در کار دلربایی به طور کامل موفّق می سازد.آن که این همه جذّابیت به زن داده،در مرد نیز آمادگی فراوانی برای مجذوبیّت قرار داده است.
.میل افزون زن به خودآرایی وخودنمایی:یکی از دل مشغولی های زن که از تفاوت اوّل سرچشمه می گیرد،این است که با استفاده از وسایل ممکن و در دسترس،خود را بیاراید و زیباتر جلوه کند وبا زیرکی خاصّی می کوشد تا آراستگی و زیبایی خود را به دیگران،به ویژه مردان بنمایاند تا بدین وسیله،آنان را در دام عشق خویش گرفتار سازد.
.میل زن به حامی داشتن:تفاوت روحی دیگر زن و مرد که آن نیز به نوعی از تفاوت اوّل سرچشمه می گیرد،میل زن به تحت حمایت قرارگرفتن است؛در حالی که مرد به طور معمول به حمایت کردن از دیگران میل دارد.به تعبیر دیگر،زن اغلب دوست دارد به مرد پناه ببرد و مرد خوش دارد که زن را در پناه خود بگیرد.
مرد و زن تفاوت های جسمی وروحی کم اهمیت تری نیز دارند که از ذکر آن ها صرف نظر می کنیم.
تفاوت های جسمی و روانی گفته شده،سبب اختلاف های اساسی در زندگی فردی،خانوادگی و اجتماعی مرد و زن می شود که به طور قطع باید هنگام تعیین حقوق و تکالیف،مورد توجّه کامل قرار گیرد.تعبیه و طرّاحی این تفاوت ها برای تشکیل و حفظ نظام خانواده و در نتیجه حفظ و بقای نسل بشر لازم و اجتناب ناپذیر است.