تفكر شيعه
در باب جانشيني پيامبر همواره برادران اهل سنت از شورا استفاده مي كنند . ما اين جواب اين بخش را به دو شكل پاسخ مي دهيم .
1- آيا عقلانی است كه جانشين پيامبر با شوري انتخاب شود ؟
2- بر فرض قبول كردن شوري براي جانشيني پيامبر آيا واقعا اجماع انجام شد و ابوبكر با شوري به عنوان جانشين انتخاب شد يا قضايا به گونه اي ديگر بوده است ؟
ما ابتدا جواب سوال اول را خواهيم داد و در مطلب يعدي به سراغ جواب سوال دوم خواهم پرداخت .
به پيامبر اكرم توسط قران كريم(وشاورهم في الامر) سفارش شده است كه با صحابه خود در امور جاري مشورت كند و اين بدون شك نشانه از عزتي است كه پيامبر اكرم براي صحابه خود قائل بوده است و همواره در امور خود با اينكه عقل كل محض است و هر تصميمي كه بگيرد جز خير و صلاح براي امت خود نيست اما باز دستور به مشورت با صحابه جليل القدر خود را دارد . پيامبر حتي يک روز هم حقوق و آزاديهاي سياسي، فکري، و اجتماعي مردم را زير پا نگذاشت بلکه بسيار در تکريم امت خود حريص بود و با آنها مشورت ميکرد اما اين به اين معنا نيست كه امت او هرگونه تصميم گرفتند حجت است ، چون شوري و اجماع صورت گرفته است . قران در جايجي سورهاي خود همواره مردم را در اين مورد متذكر شده است از جمله : سوره كهف /6 اندوه شديد پيامبر از گمراهي مردم – انعام /119 گمراهي بسياري از مردم در اثر پيروي از هوا و هوس – انعام /116 گمراهي اكثريت انسانها و انحراف آنها از راه خدا – احزاب / 67 سخنن جهنميان كه گمراهي آنان به دليل پيشواي آنها بوده است و بسياري از آياتت ديگر كه چون بنا به خلاصه گويي است به همين مقدار اكتفا مي شود .
در تقكر اهل سنت حجت است كه اگر جمعي از مسلمانان بنشينند و تصميم بگيرند وبراي امري اجماع شود بايدآن امر اجرا شود ، حال ما سوال مي كنيم كه احتمال ندارد اين جمع بر اثر هوا و هوس ، دنيا خواهي ، خود پسندي ، مقام خواهي و هزاران دليل ديگر ديگر كه قرآن متذكر شده است تصميمي بگيرند آيا اين حجت است براي بقيه مسلمانان كه انجام بدهند و تابع آن دستور باشند مثلا اگر مسلمانان با هم شور کنند و تصميم به خروج از دين نمايند آيا اين امر مشروع است؟
كجا آمده است كه امت حق دارند در شوري براي خود جانشين انتخاب كنند ؟ شرح نزول آيه شورا در کجاست؟ کدام حديث معتبر نزول آن را برای انتخاب خليفه آورده است ؟ اگر پيامبر مي خواست كه جانشين خود توسط شوري انتخاب شود به راحتي مي توانست چنين دستوري را بدهد كه بعد از فوت من اينگونه عمل كنيد كه ديگران تكليف خود را بدانند . چگونه بود كه صحابه حضرت رسول در حالي كه هنوز بدن پيامبر تجهير نشده بود به دليل اهميت انتخاب جانشيني ايشان با عجله در همان روز رحلت در سقيفه بني ساعده دور همديگر جمع مي شوند و به قول شما شوري (كه اينگونه نبود) انجام دهند و براي او در همان روز بيعت جمع مي كنند در حالي كه هنوز بدن پيامبر دفن نشده بود .
حال سؤالی دارم آیا کسی از صحابی که پیامبر را بسیار احترام می گذاشتند و در هنگام رحلت آن قدر ناراحت بودند که با فریاد انکار می کردند او فوت کرده است. نیامد بگوید این ماجرا باشد حداقل برای روز بعد دفن و کفن پیغمبر اکرم (ص) و بیایم سنت پیغمبر را اجرا کنیم آیا از صحابه ای که به قول شما پیغمبر را خیلی دوست داشتند همچین توقعی زیاد بود ؟
آیا این حدیث را از پیامبر نشنیده بودند : احترام میت به دفنش است . الدر المنثور سیوطی
اصولاً این همه شتاب برای چه بود ؟ آیا واقعاً فتنه تا آن حد نزدیک شده بود که نمی بایست یک روز نیز صبر کرد تا تدفین پیغمبر (ص) تمام شود ؟ اگر خطر منافقان کیان اسلام را تهدید می کند چرا پیامبر نباید به آن چاره اندیشه و جانشین خود را مشخص سازد و یا حداقل طریقه انتخاب جانشین را بیان کند ؟ آیا نباید گفت در آن روز چه کسانی تنها در اندیشه حکومت بودند ؟
حال چرا این کار با عجله انجام شد به این دلیل که بر مردم مصیبت زده شهر مدینه اجازه ندهند تا از این غم بزرگ خود را جدا ببینند بهترین موقعیت برای کسب قدرت نا مشروع عده ای خاص بود تا دیگر مردم حتی مهلت بازگو کردن افتخارات علی و سفارشاتی که پیغمبر در جای جای عمر با برکت خود بویژه در ماجرای غدیر خم درباره او داشته است بیان شود و جالب این است که خلیفه دوم خودتان این س با او صحیح می باشد. صحیح بخاری ج
خواهشمندم با ذهني بدور از تعصب از خود سوال كنيد چگونه ممكن است پيامبري كه تمام دستورات كه براي زندگي انسان لازم است را حتي احكام دستشويي رفتن را به انسان بگويد ولي براي انتخاب جانشين خود هيچ دستوري نداشته باشد كه براي بعد از من فلان كاري را انجام دهيد ، آيا اين كار پيغمبر را مي توان توجيه عقلي كرد ، از همه مديران و كساني كه نقش رهبري را در جامعه به عهده دارند كه مصداق كار آنها خيلي خيلي كوچكتر از كاري است كه پيامبر اكرم با خون دلهايي كه خوردند براي پيشرفت اسلام مي باشد سوال كنيد به صورت يك گزاره علمي از مديري كه اصلا كاري به شيعه و سني نداشته باشد كه آيا عقلي مي باشد كه چنين فردي از دنيا برود در حالي كه براي بعد از خود نه كاري كرده و نه دستوري داده باشد ؟ آيا اين عمل در مديريت كاري غير عقلي نيست ؟
در صورتیکه بپذیریم پیامبر برای انتخاب جانشین خود هیچ فرمایشی را ندارد باید دو فرض در نظر بگیریم :
1. اینکه پیامبر اصحاب خود را نمی شناختند و نمی دانستند که بعد از ایشان چه مشکلات زیادی برای امت بعد از خود در اختلاف در جانشین پیش می آید و در مقابل این امر سکوت کرد ؟
2. جاهل به این مطلب بوده است که برای خود جانشینی معرفی نماید ؟
جواب مورد اول اشتباه است زیرا که سیره او گواه ایات قران اصرار بر هدایت امت خود داشت و برای رسیدن به چنین امری به هر کاری دست میزد (سوره توبه ایه 128) كه در اين مورد در پست انتخاب امامت ضرورت عقلي صحبت شده است و جواب سوال دوم هم پر واضح است که اشتباه می باشد.
بنده اگر قبول داشتم که پیامبر برای جانشین به فکر نبوده است قطعا این حرفها را می زدم :
بدون شک خلیفه اول را بسیار مهربانتر و دلسوز تر از پیامبر می دانستم چرا که او بعد از وفات خود بر جانشینی انتخاب کرد و بعد از او در این امر مهم اختلافی پیش نیامد و کسی به اختلاف نپرداخت تا برای پرداختن نکردن زکات کشته شود و تاریخ را در مسئله به این مهمی سرگردان نگذاشت
این ایه حتما با تصورات مكتبيتان برای خلیفه اول نازل شده است و پيامبر اكرم شامل اين آيه نمي شود و اشتباها لفظ رسول آمده است و بايد ابوبكر مي آمد!!!!
سوره توبه ایه 128
لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است، و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤ منان رئوف و مهربان است. *
و دورغ بزرگی است که پیامبر اصرار به هدايت و مهربان بر امت خویش داشته است . او کمتر از خلیفه اول می دانست زیرا که در امر به این مهمی به عنوان جانشین فکر نکرد و کسی را انتخاب نکرد که امت او به این همه فرق مختلف تقسیم شوند . حتی خلیفه دوم هم شبیه پیامبر عمل نکرد و از سنت او پیروی نکرد در انتخاب جانشین . چرا که او می دانست این اشتباه بزرگی است که یک شخصی که برای کارهای خود بسیار زحمت کشیده است بدون اینکه فکری برای کارهای خود و باقیماندن تلاشهای خود کند دنیا را ترک کند .
عایشه همسر پیامبر به عبدا.. بن عمر گفت : پسرم سلام مرا به پدرت برسان و بگو : امت محمد را بی سرپرست رها مکن . کسی را در میان آنان جانشین ساز … می ترسم آشوب برپا شود . الامام و السیایه ج1 ص22
ببینید همه دلسوز بودند و عقلشان می رسید برای این امر مهم الا پیامبر خدا ؟ آیا سزاوار نیست برای چنین پیامبری این حرفها زده شود .
نه تنها خلیفه اول و دوم بلکه تمامی حاکمان و فرمان روایان که بر روی زمین حکومت می کردند چه به عنوان فرستاده خدا (پیامبران) و چه به عنوان شاهان ظالم و غیر ظالم چنین کاری را که پیامبر اسلام کرده بود انجام ندادند و برای خود جانشین انتخاب کردند یا امت خود را راهنمایی کردند ؟