مشکل حدیث از بزر گتر ین مشکلاتی است که امروزه مسلمانان دست به گریبان آن هستند به ویژه در این دوران که از دانشگاههای وهابیان ،دکترهای متخصصی در فنون حدیث شناسی فارغ التحصیل شده اند و تنها احادیثی را حفظ می کنند که با مذاهب و عقیده و مسلکشان سازگار باشد که بیشتر این احادیث ،ساخته وپرداخته امویان و نیاکانشان است که تمام هّم غمشان ،خاموش کردن نور رسالت بوده
و پیامبر را –العیاذ بالله –مانند یک نادان خرف زده ای ترسیم کرده اند که نمیداند چه می گوید و به احادیث و کردارها و افعالش که با یک دیگر تناقض دارند و دیوانگان را به خنده وا می دارد ،هیچ تو جهّی ندارند .هر چند پژوهشگران ودانشمندان اهل سنت تلاش کردند که احادیث را پاک سازی کنند ،ولی متاسفانه هنوز کتاب های صحیح ومعتبر ،پر است و همچنین کتاب های شیعان نیز از این تحریفات و روایات ساختگی سالم نمانده است و خودشان هم اعتراف می کنند به این که هیچ کتاب صدرصد صحیحی جز کتاب خدا ندارند و هر چه جز قران است باید بررسی شود ولی اهل سنت اتفاق نظر دارند براین که دو صحیح مسلم وبخاری ،صحیح ترین و معتبر ترین کتاب ها پس از قران است بلکه ادعا می کنند هر چه در این کتاب ها است صحیح می باشد .بدین جهت سعی خواهم نمود نمونه هایی از احادیثی را که بخاری و مسلم اورده اند و درانها قداست رسول اکرم یا اهل بیتش را مورد سوال قرار داداند یادور شوم .سعی می کنم برخی احادیثی را که برای صحیح جلوه دادن اعمال حکّام ((اموی))و((عباسی))وضع شده متذکر شوم که در حقیقت با این احادیث عصمت رسول اکرم زیر سوال برده شده تا بر جنایت ها و کشتار هایشان صحّه بگذارند :
پیامبر فریب می دهد!
بخاری(الاستنذان وكتاب الديات باب من اطلع في بيت قوم ج7ص130) و همچنین مسلم(الاداب باب تحريم النظر في بيت غيره ج6ص181) از انس بن مالک چنین نقل کرده اند :
مردی مخفیانه به درون یکی از اتاقهای پیامبرپیامبر نگاه می کرد ،پس پیامر کاردی برداشت و من نگاه می کردم که گویا می خواست آن مرد را فریب دهد تا او را با کارد بز ند {پاسخ به شبه:}اخلاق والای پیامبر هرگز با چنین رفتاری سازش ندرارد او که نسبت به مومنین رووف و مهربان است و به اوست که به این مرد ادب اسلامی را بیاموزد و بفهماند که این کار حرامی است نهاین که کاردی بردارد و مخفیانه پشت سرش برود که اورا بزند و چشمش را از حدقه بیرون آورد و شاید ان مرد حسن نیتی داشته است چرا که این اطاق،اطاق یکی از همسران پیامبر نبوده است و دلیلش این است که انس بن مالک در آن اتاق بوده است .
این چه تهمتی است که به ساحت پاک رسول اکرم می زنند و اورا مانند یک انسان تند خو که مردم را فریب می دهد تا چشمانشان را بیرون بیاورد ،ترسیم میکنند؟!
بگذاریم از این شارح بخاری نیز از این روایت شگفت زده شده و می گوید ((واژه یختله)) که در روایت آمده به معنای غافل کردن و فریب دادن است چنین تفسیر کرده اند و فریب دادن از رسول خدا بعید است .
پیامبر مسلمانان را قطعه قطعه میکند !
بخاری(صحيح بخاري كتاب الطب باب الدواءبالبان الابل ج7ص53) آورده است :
ثابت از انس چنین نقل می کند :
مردی بیمار بودند. عرض کردند:ای رسول خدا !ما را پناه ده و اطعاممان کن .
پیامبر دستور داد که نزد شترچرانش بروند و از شیر و بول شتر بیاشامند !
آن ها نزد شترچران رفتند و از شتر شیر و بول آشامیدن و درمان شدند پس شترچران را کشتند وشتر را دزدیدند .پیامبر آگاه شد ،در پی آنان فرستاد .آنها را آوردند .پس دست پاهایشان را قطع کرد و با میخ های داغ پشم هایشان را درآورد ،پس آنان ر می دید م که زبان را بر روی زمین می مالیدن نا مردند.
آیا هیچ مسلمانی باور می کند پیامبری که از مثله و قطعه قطعه کردن انسان ها را منع می کرد خودش شخصا دست و پای گروهی را قطع کند سپس با میخ های داغ چشم هایشان را از حدقه درآورد زیرا شترچرانش را کشته اند و اگرفرضا شترچران را مثله کرده بودند باز هم بهانه ای بود که با آن ها معامله به مثل شود که البته این هم وارد نیست وانگهی چگونه پیامبر بدون بحث و تحقیق وبدون شناخت قاتل از میان آنها همه را قطعه قطعه می کند .
شاید بعضی ها بگویند که همه آنها در قتل آن شخص شرکت داشتند .
آیا در توان پیامبر نبود که آنان را ببخشد و مورد عفو خویش قرار دهد چرا که آن ها به هر حال مسلمان بودند ودلیلش هم اینست که خطاب به پیامبر گفتند.یا رسول الله!آیا رسول خدا این سخن خداوند را نشنیده بود که می فرماید: وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ ۖ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرِينَ ﴿١٢٦/النحل﴾
واگر خواستید مجازات کنید واگر صبر کنید برای صابران و بردباران بهتر است .
شان نزول این آیه این است که وقتی حمزه سیِّدالشهدا عموی پیامبر را کشتند وجگرش را در آوردند و بدنش را قطعه قطعه کردند پیامبر که قلبش بسیار سوخته بود عصبانی شد و وقتی عمویش را در آن حال دید فرمود :
اگرخداوند به من قدرت بدهد 70نفر ازآنان را قطعه قطعه خواهم کرد .
پس این آیه نازل شد :حضرت فرمود :
پروردگارا صبر کردم .و از وحشی ،قاتل عمویش و هند که جسد مبارکش را قطعه قطعه کرده بود و جگرش را در آورده بود :درگذشت .
سيره النبويه ابن هشام ج3ص101″”
دلیل بر شگفتی روایت این است که خود راوی نیز آن را مورد تعجب قرار داده و می گوید :
قتاد ه گفت : محمدبن سیرین گفته است که این جریان قبل از حکم حدود واقع شده است تا کار پیامبر را صحیح جلوه دهد .
حاشا که رسول خدا کاری را از پیش خود قرار دهد ،پیش از آنکه خدایش حکم آن کار رابرایش بیان نماید و اگر پیامبر در کارهای کوچک ،هیچ حکمی نمی کرد تا وقتی که وحی بر او نازل شود ،در مواردی که حدود است و موجب ریختن خون مردم است ،چگونه خواهد بود ؟!
بسیار آسان است برای کسی که در این روایت ها مقداری تامل می کند که بداند این ها از ساخته های امویان وپیروانش است تا حکّامی را که از قتل بی گناهان و مثله کردن آنان ببببه بدترین شکل براسا س تهمت وحس و ظن ،کوتاهی نمی کنند،مورد رضایت خویشتن و دلیل آن در پایان همان حدیث مشخص شده است،چرا که بخاری نقل می کند :سلام گفت :به من خبر رسید که حجاج به انس بن مالک گفت:مرا حدیث کن ازشدیدترین مجازاتی که پیامبرمجازات کرده است ،.پس او این حدیث را برایش نقل کرد !!این خبر به حسن رسید ،گفت:ای کا ش این حدیث را برای حجاج نقل نمی کرد !از این روایت بوی دروغ آشکارا به نظر می رسد ،زیرا معلوم است که برایرضایت دل حجاج ثقفی وضع شده است ،.همو که در زمین بسیارفساد می کرد وهزاران بی گناه از شیعیان اهل بیت را به قتل می رساند و انها را مثله می کرد و دست و پا هایشان را قطع و دید گانشان را با میخ اهنین بیرون می اورد و زبانها را از فقا بیرون می کشید و زندگان را اویزان می کرد تا با افتاب سوزان بدنشان بسوزد و مانند جنین روایاتی قطعا اعمالش را صحیح جلوه می دهد چرا که در این صورت به پیامبر اقتدا کرده است و به سخن قرآن عمل نموده است «ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم» و به همین مناسبت بود که معاویه در شکنجه و مثله کردن مسلمانان و شیعیان علی تفنن می کرد چه بسیار شیعیانی که با اتش سوزاند و چه بسیار بی گناهانی که زنده به گور کرد و چقدر مومنین را بر شاخه های درختان به دار کشید و از روشهایی که وزیرش عمر و بن عاص ،در لین زمینه بکار گرفته بود این بود که محمد بن ابوبکر را قطعه قطعه کرد و در پوست الاغی گذاشت و در اتش انداخت که بسوزد.
(تاريخ طبري ج 5 ص104ومروج الذهب ج2ص409)
و برای این که شهوت رانی ها و کار های زشت خود را صحیح جلوه بدهند،ببینید که چه تهمت هایی را به پیامبر اسلام زده اند :
پیامبر و العياذ بالله شهوت رانی !
بخاری(صحيح بخاري كتاب الغسل ج1ص71) از معاذ بن حشام نقل می کند که گفت:
پیامبر دریک ساعت از شب یا روز با یازده همسرش هم بستر می شد !!!
راوی گوید :به انس گفتم :مگر این قدر توان دارد ؟!
گفت:صحبت ما در این بود که او نیروی سی نفر مرد را داراست !
{پاسخ به شبهه :}این روایت را قطعا بدین خاطر ساختند که عظمت رسول خدا را زیر سوال ببرند تا کار های زشت معاویه و یزید تبهکار و شهوت پرستی های هارون الرشید را توجیه کنند،و گر نه انس از کجا چنین مطلبی را فهمیده است ؟
ایا رسول خدا خودش به او خبر داده بود یا او خود شاهد ان بود ؟!!
وانگهی چگونه فهمید که او نیروی سی نفر را دارد ؟
پناه به خدا از این بهتان بزرگ !.
این گونه تهمت ها ،جنایتهایی است نابخشودنی در حق پیامبری که عمرش را در جهاد ،عبادت اموزش و پرورش امتش گذرانده است.
جاهلان و نابخردانی که مانند چنین دروغهای افتضاح انگیزی را روایت می کنند ،چه می کنند؟
گویا بر طبق عقل های پلید شان که با شهوت های حیوانی امیخته و ملوس شده ،میخواهند بر دیگران به نیروی نکاح و …فخر بفروشند که چنین روایت هایی را نقل می کنند .
نه!بلکه می خواهند قداست و پاکی رسول الله را زیر سوال ببرند و یا شهوت پرستی های حکام و خلفایی مه کاخ هایشان پر از کنیزان و زنان بوده را توجیه کنند ؟!گویا همه زر خریدشان بوده اند !انس بن مالک که راوی این حدیث است چه می گوید اگر ببیند که عایشه همسر پیامبر با او مخالف است؟چرا که عایشه گفته است :پیامبر بر دیگر مردان در این مسئله هیچ امتیاز و برتری نداشت.
مسلم( صحيح مسلم كتاب الطهاره ج1ص187) از ابو الزبیر و او از جابر بن عبد الله نقل کرده که ام کلثوم از عایشه همسر پیامبر روایت می کند که گفت :
مردی از رسول خدا راجع به مردی پرسید که با همسرش هم بستر می شود ،سپس از غسل کردن تنبلی می کند ،ایا بر ان دو نفر غسل واجب است ؟عایشه می گوید که خود در کنار پیامبر نشسته بود که پیامبر در پاسخ می گوید من و این «عایشه»همین کار را می کنیم و بعد غسل می کنیم انگاه شارع روایت در حاشیه صحیح مسلم ،اضافه می کند که :مقصود از تنبلی این است که قبل از انزال در اثر ضعف ،ازل کند و نتواند ادامه دهد .پس کجا است ان کسی که نیروی سی نفر را دارا بود ؟!
وانگهی خود این روایت نیز قطعا ساخته و پرداخته دروغگویان است که خداوند انان را نابود کند و عذابشان را دو برابر نماید ،وگر نه چگونه یک نفر عاقل می پذیرد که صاحب رسالت رسول اعظم –نعوذ بالله –در حضور مردان و در حضور همسرش سخنی را بر زبان بیاورد که یک انسان مومن معمولی هرگز چنین سخنی را نمی گوید چه رسدبه اولین و بر ترین انسان روزگار!
رقص و موسیقی در حضور پیامبر(ص)!
برای توجیح نمودن رقص و موسیقی که در دوران امویان بسیار مشهور شده بود بخاری(صحيح بخاري كتاب النكاح باب ضرب الدف في النكاح ج6ص137) از بشربن مفضل و او از خالد بن ذکوان نقل کرده که می گوید :
ربیع دختر موعذ بن عفرا می گوید :وقتی مجلس عقد من بود پیامبر وارد شد و همان گونه که شما نشسته اید او هم بر فرش من نشست.کنیزکانی داشتیم که مشغول نواختن بر تار و تنبور بودند و در باره کشته شدن پدرانم در روز بدر نوحه سرایی می کردند که ناگهان یکی از انان گفت :و در میان ما پیامبری است که از فردا خبر دارد .پس پیامبر فرمود :این سخن ها را رهاکن و شعر هایت را بخوان !!!!!
همچین بخاری (صحيح بخاري كتاب الجهاد باب الدرق) و مسلم(صحيح مسلم كتاب صلاة العبدين) از عایشه نقل می کنند که گفت :
پیامبر بر من وارد شد در حالی که دو کنیز نزد من نشسته بودند و مشغول خواندن ترانه های حیجان انگیز بودند ؛پس او بر رختخواب دراز کشید و رویش را بر گرداند. ناگهان ابوبکر وارد شد با من عصبانی شد و گفت: تنبور شیطان را کنار رسول الله اورده ای ؟
پیامبر به او گفت: رها یشان کن !و وقتی او متوجه نبود با ان دو کنیز اشاره کردم که بیرون بروند و انها بیرون رفتند و عایشه گوید :
روز عید بود و سودانی ها مشغول بازی با سپر و خنجر بودند. از رسول الله می پرسیدم که ایا می شود به انها نگریست ؟و می فرمود : مگر میل داری نگاه کنی ؟گفتم اری !او مرا به پشت خود گرفت در حالی که سورتم روی صورتش بود –والعیاذ بالله –و می گفت :فرزندان رفده ارام تر !وقتی خسته شدم گفت :کفایت کرد ؟گفتم اری !گفت:حالا برو !!!
(صحيح بخاري ج2ص228)
همچنین بخاری(صحيح بخاري كتاب النكاحباب النظر المراة ج6ص159) از عایشه نقل می کند که گفت:
پیامبر مرا در عبا خود پوشانده بود و من به حبشی ها نگاه می کردم که مشغول بازی در مسجد بودند .و همین طور مرا در بر گرفته بود تا خودم خسته شدم !!پس قدر و ارزش زن کم سن و سالی که به بازی و لهو خیلی علاقه مند است بدانید !!
مسلم(صحيح مسلم كتاب صلاة العيدين ج3ص22) از عایشه نقل می کند که گفت:
روز عیدی بود که برخی از حبشی ها آمدندومشغول رقصیدن درون مسجدبودند.پیامبر مرا طلبید.من سرم را روی دوشش گذاشتم و به بازی آن ها می نگریستم وبر همین حال بودم وخسته شدم و کنار رفتم!!
بخاری( صحيح بخاري كتاب النكاح باب ذهاب النساء ج6ص144) از انس بن مالک نقل می کند که:
پیامبر زنها و کودکانی را دید که از مجلس عروسی باز گشته بودند.پیامبر با خرسندی و شتابان آمد و به آن ها گفت:خدا می داند شما محبوبترین مردم نزد من هستید!!
و برای توجیه کردن شراب خواری و مسکرات ببین که چه نقل کرده اند!
پیامبر مشروب می خورد!!
بخاری(صحيح ج6ص145) از ابو حاذم و او از سهل نقل کرده است که گفت:
وقتی که ابو سعید ساعدی عروسی کرده بود،پیامبر و اصحابش را دعوت کرده بود.برای آن ها غذایی ساخت تا تناول کنند..در همان حال همسرش ام سعیدچند دانه ی خرما را از سنگ خیساند.وقتی پیامبر از غذا خوردن فارغ شد آن زن خرما ها را مخلوط کرد و به پیامبر داد تا بنوشدو بدین سان می خواست تا بهتر پذیرایی کند.
با این روایت می خواهند استدلال کنندکه پیامبرنبیذ( مشروب) می آشامید.شاید مقصود نبیذ معروف نباشدو این عادت هعراب بوده مه چند دانه ی خرما را در اب می خیساندند.تا بوی آب را ببردپس این نبیذ واقعی نیست و برخی آشامیدن آن را روا میدانند.
و برای توجیح بی بند باری امویان وعباسیان در آن غوطه ور بودند،چنین آورده اند:
پیامبرو بی بند باری!
بخاری(صحيح بخاري كتاب الحج باب الزيارة يوم النحر ج2ص189) از عایشه نقل می کند که گفت:
با پیامبربه حج رفتیم.پس از قربانی کردن،از احرام خارج شدیم که صفیه را عادت زنانگی عارض شد.با این حال پیامبرمی خواست با اوهمان کاری رابکند که مرد با همسرش می کند!!!پس من به پیامبرگفتم :یا رسول الله او در حال حیض است!
عجب!-نعوذ بالله- پیامبر،در حظور یکی از همسرانش می خواهد بادیگر همسرش هم بستر شود!!وو بی شرمانه ترین افتراها بر خاتم پیامبران…
تازه خود او خبر نداردکه در چه حالی است و این همسرش به او می فهماند!!!
پیامبر خجالت نمی کشد!!
مسلم(صحيح مسلم كتاب الفضائل باب فضائل عثمان ج 17ص117) از عایشه و عثمان نقل کرده است که گفتند:
ابوبکر اجازه خواست که بر پیامبر وارد شود و پیامبر در آن وقت در رختخوابش دراز کشیده بودو لنگ عایشه را پوشیده بود پیامبر در حمان حال به ابوبکر اجازه داد که وارد شود و حاجتش را براورده کرد.سپس او رفت پس از او عمر اجازه خواست
پیامبر در همان حال به او اجازه اد که داخل شود و حاجتش را روا کرد سپس من(عثمان) اجازه گرفتم فورا نشست و به عایشه گفت :لباست را بپوش و خودت را جم و جور کن م هم خواسته ام روا شد و برگشتم
عایشه به رسول الله گفت :چطور شد که از ابوبکر و عمر خجالت نکشیدی چنان که از عثمان خجالت کشیدی ؟
رسول الله گفت عثمان مردی است بسیار با حیا و من ترسیدم اگر به او اجازه ورود بدهم از شدت حیایش حاجت را از من نخواهد!!!!!
پناه بر خدا (چه تصویری از پیامبر ساخته اند!!!)که اصحابش را در حالی استقبال میکند که دراز کشیده و لباس خانمش را در بر کرده و در کنار خانمش نشسته و فقط وقتی که عثمان وارد میشود به همسرش دستور میدهد که لباس بپوشد!!!
پیامبر برهنه میشود!
بخاری( صحيح بخاري كتاب الصلاة باب كراهة النعري في الصلاه ج1ص96) و مسلم( صحيح مسلم كتاب ا لحيض باب الاعتناء بحفظ العدة) از جابر بن عبدالله نقل میکند که گفت:
رسول خدا همراه آنان سنگ را برای (ساختن کعبه حمل میکرد ولنگش را هم در بر کرده بود . عمویش عباس به او گفت :فرزند برادرم اگر لنگت را بیرون اوری و بهتر میتوانی سنگ را حمل کنی راوی میگوید:رسول خدا لنگ را باز کرد و روی دوشش انداخت .و بیهوش شد و روی زمین افتاد و بعد از آن دیگر رسول خدا برهنه دیده نشد!!!ای خوتننده عزیز !ببین چگونه این تهمت ها را به رسول میزنند در حالی که اورا از ستون های ایمان قرار داده است
آنها بسندا نکردند به آن بی بندو باری که پیامبر رانش را جلوی اصحاب بیرون آورده بود که او را با چنین روایت ساختی متهم به کشف عورت و برهنه شدن نیز نمودند
آیا به نظر آنان رسول الله –نعوذ بالله-این قدر نادان است که آن سخن عمویش را میشنود و جلوی روی مردم عورتش را بیرون می آورد ؟!!!
پناه میبرم به خدا از سخنان شیاطین پلیدی که این چنین خدا و رسولش را مورد اهانت قرار میدهند.
این پیامبری که حتی همسرانش نیز اورا برهنه ندیده بودند،با این که شرع مقدس این اجازه را به او می دهدکه حتی عایشه اعتراف می کند که((هرگز عورت رسول الله را ندیدم))(سنن ابن ماجه ج1ص619)
چگونه می شود این پیامبر در برابر همسرانش برهنه نگردد،ولی در برابر اصحابش و عموم مردم برهنه گردد؟!!
آری!این ها همه از ساخته های امویان بی شرم است که از گفتن هیچ سخنی حیا نمی کنند.و اگر خلیفه که ((امیر المومنین)) است به اشعار یک شاعر که برایش غزل سرایی کرده است،آنقدر مست می شود که بر می خیزد و عورتش را می بوسد!!!پس دگر چه باک که عورت پیامبر را نیز کشف کنند!
و برای توجیح كردن بازی با تحکام شرعی بشنوید که چه نقل کرده اند.
پیامبر و فراموشی در نماز!
ابو هریره گوید:
پیابر نماز ظهر را با ما دو رکعتی خواند.پس از سلام به کنار چوبی که روبروی مسجد بود رفت و دستش را روی آن گذاشت. در میان اصحاب ابوبکر و عمر نیز بودند اما جرات نکردنندبه او سخنی بگویند:مردم از مسجد خارج شدند در حالی می پنداشتند نماز شکسته شده است.
یک نفر در میان مردم بود که او را ((ذوالیدین)) می نامیدند.او گفت :ای رسول الله!ایا فراموش کردی یا نماز را شکسته خواندی؟فرمود:نه فراموش کردم و نه حکم نماز شکسته است.گفتند:نه خیر شما فراموش کردیدای رسول خدا!پس او فرمود ذالیدین راست گفت!!
آنگاه برخواست و دو رکعت دیگر به جای آورد و سلام داد:سپس تکبیر گفت و سجود رفت،مانند سجود معمولیش یا بیشتر سپس سر را بلند کرد و تکبیر گفت و باز به سجده رفت پس برخواست و تکبیر گفت.(صحيح بخاري ج7ص85وصحيح مسلم ج2ص86)
حاشا که رسول الله در نمازش،سهو کند و نداند که چند رکعت خوانده است ووقتی به او گفته شود که نماز را شکسته خوانده ای بگوید:من نه یادم رفت نه نمازم شکسته شده است.این دروغی است که برای توجیح نمازهای اميرانشان که غالبا در حال مستی به نماز می ایستادند و نمی دانستند چند رکعت خوانده اند می سازند! و داستان امیرشان که نماز صبح را چهار رکعت برایشان خواند،آنگاه به آنها نگریست وگفت:آیا بیشتر بخوانم یا همین کافی است؟در کتاب تاریخ مشهور است.
بخاری(صحيح بخاري كتاب الاذان ج1ص171) از ابن عباس نقل کرده است که گفت:
شبی در خانه ی میمونه خوابیده بودم که آن شب پیامبر نیز در نزد او بود.پس پیامبر برخواست وضو گرفت و به نماز ایستاد.من در طرف چپش ایستادم،به من گفت:به طرف راستم بایست.پس سیزده رکعت نماز به جای آورد.آنگاه خوابید و شروع به خرناس کردن نمودو او همواره وقتی می خوابید،خر ناس می کرد.پس موذن آمد و او را بیدار کرد. او بیرون رفت وبدون گرفتن وضوی مجدد با مردم نماز کرد.!!
عمرو می گوید:
این روایت را برای بکیر نقل کردم.او گفت که کریب به من خبر داده است.
صحيح بخاري ج1ص 171))
مانند چنین روایت هایی علیه رسول الله به دروغ نقل می کنندتاامرا و سلاطین بنی امیه و بنی عباس و دیگران،به راحتی نماز و وضو و سپس همه ی احکام را به تمسخر بگیرندتا جایی که نزد ما مثل معروفی است که می گوید:نماز امیران فقط در جمعه و اعیاد است وبس.
پیامبر و شکستن سوگند!
بخاری(صحيح بخاري كتاب المغازي باب قدوم الاسعيين واهل اليمن ج5ص121) از ابوقلاو او از زهدم نقل کرده است که گفت:
وقتی ابو موسی سخاوتمندترین مردم این محله(جرم)آمده بود و ما در کنارش ایستاده بودیم و او مشغول خوردن مرغ بود.و یک نفر در میان ما نشسته بود،او را دعوت به غذا خوردن کرد.گفت:من دیده بودم ان را که یک چیز کثیفی خورده بود.گفت:بیا من خودم پیامبر را یافتم که آن را می خورد.گفت:من سوگند یاد کرده ام که این را نخورم.
گفت: بیا راجع به سوگندت نیز به تو مطلبی گویم:ما گروهی از اشعری ها نزد پیامبر آمدیم و به او گفتیم به ما کمکی کن.نپذیرفت.باز در خواست کردیم و پس او سوگند یاد کرد که مارا یاری نکند.چیزی نگذشت که شترهایی را برایش آوردند.دستورداد پنج شتر ماده به ما دادند سپس به ایشان گفتیم:پیامبر را نسبت به سوگندش یاد آور نشدیم ،دیگر حتما پس از این رستگار نخواهیم شد.من نزد او آمدم گفتم:یا رسول الله تو قسم خوردی که چیزی به ما ندهی و دادی:فرمود: آری!ولی اگر من برای امری قسم بخورم ودر مقابلش چیز بهتری باشد،یه آن کار دست می زنم و(قسمم را می شکنم).
بنگر به این پیامبری که خداوند متعال اورا فرستاده تا به مردم بیاموزد که قسم های خود را نشکنندو اگر آن ها راشکستند حتما کفاره دهند.ولی خودش به انچه دستور می دهد عمل نمی کند.
خداوند منان می فرمایند: لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّـهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَـٰكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَيْمَانَ ۖ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ ۖ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ۚ ذَٰلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ ۚ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ ۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿المائده/٨٩﴾
خدا شما را در قسم های بیهوده مواخذه نمی کند ولی بر آن قسم هایی که تاکید دارید مواخذه خواهید شد وکفاره اش (در صورت شکستن)اطعام ده مستمند است. از غذاهای متوسطی که برای خانواده ای خود تهیه می کند. یا پوشاندن آنانو یا یک بنده را آزاد کنیدو هر کس نتوانست پس سه روز را روزه گیرد این است کفاره ی سوگند هایی که یاد می کنید.سوگندهای خود را حفظ کنید خدا آیات خود را برای شما بیان می کند شاید که شکر کنید.
و می فرماید: وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّـهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلَا تَنقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّـهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا ۚ إِنَّ اللَّـهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ ﴿٩١ /النحل﴾و هنگامی که با خدا عهد بستید، به عهد او وفا کنید! و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید، در حالی که خدا را کفیل و ضامن بر (سوگند) خود قرار دادهاید، به یقین خداوند از آنچه انجام میدهید، آگاه است!
ولی اینها هیچ فضل و فضیلتی را برای پیامبر صليالله عليه واله وسلم باقی نگذاشتند.