شرح زیارت عاشورا از منظر معظم له (بخش سوم)
«… السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اميرِ الْمُؤْمِنينَ، وَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ…؛… سلام بر تو اى فرزند اميرمؤمنان و فرزند آقاى اوصيا، سلام بر تو اى فرزند فاطمه بانوى زنان جهانيان، سلامبر تو اى كه خدا خونخواهيش كند و فرزند چنين كسى و اى كشتهاى كه انتقام كشتهگانت را نگرفتى…»[1]
السلام علیک یابن امیرالمؤمنین
در فرازی از زیارت عاشورا می خوانیم:«السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اميرِ الْمُؤْمِنينَ، ؛سلام بر تو اى فرزند اميرمؤمنان »[2]
گفتنی است امام علی علیه السلام بعد از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله هميشه به عنوان امير مؤمنان از سوى آگاهان شناخته مىشد و از آن زمان تعبير به اميرمؤمنينعليه السلام برای آن حضرت تحرير يافته بود.[3]
از سوی دیگر باید گفت اصولًا تمام ارزش انسان در اين است كه امير بر نفْس خود باشد نه اسير.[4] لذا از اين تعبير استفاده مىشود كه آزادى حقيقى در پيروى از فرمان خداست و آنچه را بعضى آزادى مىپندارند نوعى اسارت در چنگال هوا و هوس و خواستههاى شيطانى است. آرى بايد نسبت به نفس خويش امير بود نه اسير.[5]
و به گفته شاعر:
اسير نفس نشد يك زمان علىّ ولىّ اسير نشد كه بر مؤمنين امير آيد
اسير نفس كجا و امير خلق كجا كه سربلند نشد آن كه سر به زير آمد[6]
چرا علی علیه السلام سید اوصیاء است
در ادامه فرازهای نورانی زیارت عاشورا می خوانیم:«وَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ؛و فرزند آقاى اوصيا» اما به راستی چرا حضرت علی علیه السلام سید اوصیاء است؛ در وهلۀ نخست باید به رواياتى اشاره کرد که مىگويد على عليه السّلام نخستين كسى بود كه دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را پذيرفت، فضيلتى بىمانند براى آن حضرت در بردارد، كه هيچكس در آن با او برابرى ندارد، و به همين دليل، او شايستهترين فرد امّت، براى جانشينى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بوده است.[7]
در میان روايات، حديث معروف «يوم الدار» (روز دعوت در خانه) به قدر كافى گوياست، و از نظر سند بسيارى از دانشمندان اهل سنّت همچون ابن ابىجرير، ابن ابىحاتم، ابن مردويه، ابونعيم، بيهقى، ثعلبى، طبرى، ابناثير، ابوالفداء، و گروه ديگر آن را نقل كردهاند.[8]،[9]
در داستان «يوم الدّار» آمده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله غذايى آماده كرد و بستگان نزديكش را از قريش دعوت نمود و آنها را به اسلام فراخواند و فرمود:نخستين كسى كه دعوت او را براى دفاع از اسلام بپذيرد، برادر و وصىّ او، و جانشين او خواهد بود. هيچ كس دعوت آن حضرت را نپذيرفت جز علىّ بن ابيطالب عليه السّلام كه گفت: من تو را يارى مىكنم و با تو بيعت مىنمايم، و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود تو برادر و وصىّ من و جانشين منى.[10]،[11]
لذا پيغمبر صلى الله عليه و آله صريحاً على عليه السلام را به جانشينى خود انتخاب فرمود[12]، و آن حضرت را وصىّ خود قرار داد.[13]
على علیه السلام نيز فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را وصى خود معرفى نمود، او هم برادرش امام حسين علیه السلام را به عنوان جانشينى تعيين نمود و به همين ترتيب تا امام دوازدهم كه مهدى منتظر عج الله تعالی فرجه است.[14]
هم چنین حديث «منزله» که از بسيارى از مفسران بزرگ شيعه و اهل سنّت در ذيل آيه 142 سوره اعراف كه از رفتن موسى عليه السلام به مدت 40 شب به وعدهگاه پروردگار و جانشين شدن هارون از او سخن مىگويد، گویای این مطلب است.[15]
حديث چنين است: پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى ميدان تبوك[16] حركت كردبه پيامبر خبر داده بودند كه امپراطورى روم شرقى لشكر عظيمى فراهم كرده تا به حجاز و مكّه و مدينه حمله كند، و پيش از آنكه انقلاب اسلامى با برنامه خاص انسانى و آزادىخواهى به آن منطقه صادر شود، آن را در نطفه خفه سازد. پيامبر صلى الله عليه و آله با لشكر عظيمى عازم تبوك شد و على عليه السلام را به جاى خود قرار داد.[17]
على عليه السلام عرض كرد: آيا مرا در ميان كودكان و زنان مىگذارى؟ (و اجازه نمىدهى با تو به ميدان جهاد بيايم و در اين افتخار بزرگ شركت جويم؟)[18]
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «الا ترضى ان تكون منّى بمنزلة هارون من موسى الا انه ليس نبى بعدى؟؛ آيا راضى نيستى كه نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى باشى جز اينكه پيامبرى بعد از من نخواهد بود؟».[19]
عبارت بالا در مشهورترين كتب حديث اهل سنّت، يعنى صحيح بخارى و صحيح مسلم، نقل شده است؛قابل توجّه اينكه از منابع معتبر حديث استفاده مىشود كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله اين سخن را تنها در داستان جنگ «تبوك» نفرمود، بلكه در هفت مورد مختلف بازگو نمود كه دليل بر عموميّت مفهوم آن است.[20]
از اين حديث مىتوان استفاده كرد كه تمام مناصبى را كه هارون نسبت به موسى در ميان بنىاسرائيل داشت، جز نبوّت، على عليه السلام دارا بوده است، چرا كه هيچ گونه قيد و شرط ديگرى در حديث وجود ندارد.[21]
بنابراين چنين نتيجه مىگيريم: على عليه السلام افضل امت بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بود چون هارون داراى چنين مقامى بود، هم چنین آن حضرت وزير پيامبر صلى الله عليه و آله و معاون خاصّ او، و شريك در برنامه رهبريش بود، زيرا قرآن همه اين مناصب را براى هارون اثبات كرده است.[22]،[23]
از سوی دیگر على عليه السلام جانشين و خليفه پيامبر صلى الله عليه و آله بود و با وجود او شخص ديگرى نمىتوانست عهدهدار اين مقام شود همانگونه كه هارون چنين مقامى را نسبت به موسى داشت.[24]
بعد از خداوند و جبرئيل امين، برترين يار و ياور پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در تمام طول عمر، علىّ ابن أبي طالب عليه السلام بود. بنابراين، چه كسى جز او مىتواند شايسته خلافت و جانشينى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم باشد؟ آيا اين روايات دليل بر اين نيست كه او افضل امّت و برترين خلق بعد از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بوده است؟[25]
هم چنین روایت دیگری که جهت اثبات برترى حضرت على علیهالسلام بر سایر اوصیاء و انبیاء گذشته آمده است فرمایش امام رضا علیه السلام است . در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السّلام از پيامبر گرامى اسلام چنين آمده:«بعد از من فتنهاى تاريك و ظلمانى خواهد بود تنها كسانى از آن رهايى مىيابند كه به عروة الوثقى چنگ زنند، عرض كردند: اى رسول خدا! عروة الوثقى چيست؟فرمود: ولايت سيد اوصيا است.[26]
عرض كردند: يا رسول اللّه سيد اوصيا كيست؟فرمود: امير مؤمنان.عرض كردند: امير مؤمنان كيست؟ فرمود: مولاى مسلمانان و پيشواى آنان بعد از من.باز براى اين كه پاسخ صريح ترى بگيرند، عرض كردند: او كيست؟فرمود: برادرم علىّ بن أبي طالب عليه السّلام.[27]
امام صادق نیز عليه السلام از پدران خود از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله روایتی بدین مضمون نقل مىكند که «خداوند در ميان اوصيا، امير مؤمنان على عليه السلام را برگزيد.[28]،[29]
از سوى ديگر آيه مباهله[30] سند روشنى براى مقام والاى اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله به ویژه امام علی علیه السلام است بالاخص در آن فراز از آيه که مىگويد:« نَدْعُ … وَانْفُسَنا؛ دعوت كنيم از نفوس خويش»،حال اگر منظور، پيامبر صلى الله عليه و آله باشد، دعوت كردن انسان از خويشتن مفهومى ندارد؛ بنابراين راهى باقى نمىماند جز اينكه بگوئيم منظور تنها على عليه السلام است.[31]
بنابراين آيه مىگويد: «على عليه السلام به منزله نفس و شخص محمد صلى الله عليه و آله است»،از سوى ديگر مىدانيم پيامبر صلى الله عليه و آله از همه انبياء افضل بود پس على عليه السلام نيز مىبايد افضل باشد. همانگونه که پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «مَنْ ارادَ انْ يَرَى آدَمَ فى عِلْمِهِ، وَ نُوحاً فى طاعَتِهِ، وَ ابْراهيمَ فى خُلَّتِهِ وَ مُوسى فى هَيْبَتِهِ، وَ عَيسى فى صَفْوَتِهِ، فَلْيَنْظُر الى عَلِىِّ بْنِ ابيطالِبٍ عليه السلام؛«هر كس مىخواهد آدم را در مقام علميش، و نوح را در طاعتش، (نسبت به پروردگار) و ابراهيم را در دوستى و مقام خليل اللهى اش، و موسى را در هيبتش و عيسى را در صفوتش ببيند، نگاه به على بن ابيطالب كند!» [32]
علامه طباطبايى نیز در تفسير اين جملههاى كوتاه و پر معنى مىگويد: استدلال امام به آيه «انفسنا» از اين جهت است كه خداوند على عليه السلام را همچون نفس و جان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داده، بنابراين از همه افضل و شايستهترين فرد براى امامت و خلافت است و در همه چيز جز مقام رسالت و نبوت شبيه او مىباشد.[33]
چرا حضرت زهرا سلام الله علیها «سیدة نساء العالمین» خوانده میشود؟
در بخش دیگر از زیارت عاشورا زمزمه می کنیم:« السلام علیک یابن فاطمة سیدة نساء العالمین؛ سلام بر تو ای فرزند فاطمه سرور زنان جهانیان»[34]
با توجه به معيارهایی از قبیل علم و ايمان و تقوا و ملكات فاضله انسانى، بانوى اسلام فاطمه زهرا عليها السلام برترين زنان جهان است که در لسان مبارک پيامبر صلى الله عليه وآله نیز بدان لفظ معرفى شده است.[35]
لذا احترام فوق العاده رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نسبت به فاطمه زهرا عليها السّلام كه نشانه شخصيت فوق العاده فاطمه عليها السّلام بود و فراتر از محبّت پدر و فرزندى ديده مىشد تا آن جاست كه طبق روايات معتبر رسول گرامی اسلام، او را «سيدة نساء العالمين» خواند.[36]
اين كه «فاطمه» «سيده نساء» عالمين است اين تعبير با همين لفظ يا لفظى كه اين معنا را مىرساند بطور تواتر از پيامبر صلی الله علیه و آله رسيده است اما از طريق شيعه كه در آن ترديدى نيست، و اما از طرق برادران اهل تسنن نیز به کرات مورد اشاره قرار گرفته است.[37] و بسيارى ديگر نيز همين معنى را نقل كردهاند كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم به فاطمه زهرا فرمود تو «سيدة نساء عالمين» هستى.[38]
در این بین در روايات فراوانى كه از منابع معروف اهل سنّت آمده تصريح شده است كه فاطمه زهرا عليها السلام افضل زنان جهان بود، اين سخنى است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله آن را به تعبيرات مختلف بيان فرموده است:آن حضرت در فرازی فرمود: «انَّ افْضَلَ نِساءِ اهْلِ الْجَنَّةِ خَديجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِد، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّد، وَ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرانَ، وَ آسِيَةُ بِنْتُ مُزاحِم؛[39]برترين زنان بهشت خديجه دختر خويلد، و فاطمه دختر محمّد، و مريم دخترعمران، و آسيه دختر مزاحم(همسر فرعون )مى باشند».[40]
در حديث ديگرى مىخوانيم پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله در بيمارى وفاتش هنگامى كه بيتابى فاطمه را مشاهده كرد، فرمود:«يَا فَاطِمَةُ الا تَرْضَيْنَ انْ تَكُونِي سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ، وَ سَيِّدَةَ نِساءِ هذِهِ الْامَّةِ، وَ سَيِّدَةَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ؛[41] اى فاطمه! آيا راضى نيستى كه تو برترين بانوى زنان جهان و بانوى زنان اين امت، و بانوى زنان با ايمان باشى؟».[42]
در اينجا افضليت براى فاطمه عليها السلام به صورت مطلق ذكر شده و نام هيچ كس در كنار او مطرح نگرديده است.[43]
در حديث ديگرى نيز از همان حضرت صلى الله عليه وآله اين معنا به صورت مطلق آمده است، در آن هنگام كه فاطمه بيمار شده بود پيامبر صلى الله عليه وآله و يارانش از آن حضرت عیادت کردند، پس از عيادت یاران رسول گرامی اسلام رو به يكديگر كرده و از بيمارى فاطمه عليها السلام اظهار تأسف مىكردند، پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله رو به آنها كرد و فرمود:«اما انَّها سَيِّدَةُ النِّساءِ يَوْمَ الْقِيامَةِ؛[44]بدانيد او بانوى تمام زنان در قيامت است».[45]
از سوی دیگر باید گفت وجود مبارك فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها يكى از روشن ترين مصداق هاى «كوثر» است که همان «خير كثير و فراوان» است،زيرا نسل و ذريه پيامبر صلی الله علیه و آله به وسيله همين دختر گرامى در جهان انتشار يافت نسلى كه نه تنها فرزندان جسمانى پيغمبر بودند، بلكه آئين او و تمام ارزش هاى[46] اسلام را حفظ كردند، و به آيندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل بيت علیهم السلام كه آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلكه هزاران هزار از فرزندان فاطمه سلام الله علیها در سراسر جهان پخش شدند كه در ميان آنها علماى بزرگ و نويسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظيم بودند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آئين اسلام كوشيدند.[47]
معنای ثارالله چیست؟
در ادامه فرازهای زیارت عاشورا می خوانیم: السَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ؛ سلام بر تو اى که خدا خونخواهيش کند و فرزند چنين کسى و اى كشتهاى كه انتقام كشتهگانت را نگرفتى»[48]
در تبیین معنای ثارالله باید گفت، «ثار» هيچ گاه در لغت عرب به معنى خون نيامده است بلكه «ثار» در اصل به معناى خوان خواهى و خون بهاست ، زیرا در لغت عرب به خون، «دم» اطلاق ميشود،[49] بنا بر اين«ثار اللَّه» اشاره به اين است كه خونهايى كه به ناحق از خاندان پيامبر ريخته مىشود، خون خواهش خداست؛ چرا كه در راه او و براى او ريخته شده و جنبه شخصى و قبيلهاى ندارد و به يقين چنين خون خواهى، در كار خود عاجز نمىماند.[50]
چرا به امام حسین علیه السلام ثارالله می گویند؟
تعبير به «ثار اللّه» كه درباره امام حسين علیه السلام و امام علی علیه السلام در زیارت عاشورا آمده است: (يا ثار اللّه و ابن ثاره.) اشاره به اين است كه خون بها و خونخواهى آن دو بزرگوار، تعلّق به خانواده، يا قبيلهاى ندارد؛ بلكه تعلّق به خدا دارد و مربوط به تمام جهان انسانيّت است.[51]
لذا با زمزمۀ« يا ثار اللّه و ابن ثاره» می گوئیم تو متعلق به يك خانواده نيستى كه خون بهاى تو را رئيس خانواده بگيرد، و نيز متعلق به يك قبيله نيستى كه خون بهاى تورا رئيس قبيله بگيرد تو متعلق به جهان انسانيت و بشريت مي باشى، تو متعلق به عالم هستى و ذات پاك خدايى، بنا بر اين خون بهاى تو را او بايد بگيرد، و همچنين تو فرزند على بن ابى طالب هستى كه شهيد راه خدا بود و خون بهاى او را نيز خدا بايد بگيرد.[52]
سخن آخر:(امام زمان عجل الله تعالی فرجه؛ منتقم خون امام حسین علیه السلام )
درفراز پایانی این بخش از زیارت عاشورا می خوانیم: «وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ؛ و اى كشتهاى كه انتقام كشتهگانت را نگرفتى»،به كسانى كه بعضى از بستگان نزديكشان كشته مىشود و آنها تنها مىمانند، «وِتر» مىگويند[53]، در فراز مورد بحث، كنايه زيبايى از اين مطلب است كه: خداوند شما را تنها نمىگذارد[54] و به تعبیر حضرت زینب سلام الله علیها ، انتقام خون مظلوم هرگز از سوی خداوند فوت نمىشود بلکه به يقين پروردگار در كمين قاتلان امام حسین علیه السلام است ».[55]
مطابق روايت ثقة الاسلام كلينى، پس از شهادت امام عليه السلام ملائكه آسمان به شيون درآمدند و گفتند: خداوندا! اين حسين برگزيده تو و فرزند پيامبر توست! خداوند تمثال مبارك حضرت قائم عليه السلام را به آنها نشان داد و فرمود: با اين قائم، از خون حسين انتقام خواهم گرفت.[56]،[57]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص395.
[2] همان.
[3] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج9 ؛ ص285.
[4] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص88.
[5] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج13 ؛ ص106.
[6] همان.
[7] همان ؛ ج3 ؛ ص174.
[8] ر.ک: المراجعات؛ ص 130 به بعد، احقاق الحق؛ ج 4؛ ص 62 به بعد .
[9] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص289.
[10] ر.ک: پيام قرآن؛ ج 9؛ ص326.
[11] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج3 ؛ ص173.
[12] مجمع الزوائد؛ ج 8؛ ص 253 و 6659 و ج 1؛ ص 113، تاريخ دمشق؛ ج 3؛ ص 5، الرياض النضرة؛ ج 2؛ ص 178، كنزالعمال؛ ح 1192.
[13] آيات ولايت در قرآن ؛ ص463.
[14] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص157.
[15] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص285.
[16] تبوك نقطهاى بود در شمال جزيره عرب و هممرز با قلمرو امپراطورى روم شرقى.
[17] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص 286.
[18] همان.
[19] همان.
[20] همان.
[21] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص288.
[22] سوره طه؛ آيات 29 تا 32.
[23] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص288.
[24] همان.
[25] آيات ولايت در قرآن ؛ ص416.
[26] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج3 ؛ ص562.
[27] همان؛ ص 563.
[28] كمال الدين؛ ج 1؛ ص 281؛ح 32.
[29] كليات مفاتيح نوين ؛ ص961.
[30] «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَللَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ؛هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»،(سوره آل عمران؛آیۀ6).
[31] پيام قرآن ؛ ج9 ؛ ص238.
[32] همان؛ص239.
[33] همان؛ ص245.
[34] كليات مفاتيح نوين ؛ ص395.
[35] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص61.
[36] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج6 ؛ ص134.
[37] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نصج2 ؛ ص584.
[38] همان؛ ص585.
[39] مستدرك الصحيحين؛ ج 2؛ ص 497 .
[40] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص61.
[41] مستدرك الصحيحين ؛ج 3؛ ص 156.
[42] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص62.
[43] همان.
[44] حلية الاولياء؛ ج 2؛ ص 142.
[45] زهرا (ع) برترين بانوى جهان، ص 63.
[46] تفسير نمونه ؛ ج27 ؛ ص375.
[47] همان؛ص376.
[48] كليات مفاتيح نوين ؛ ص395.
[49] تفسير نمونه ؛ ج4 ؛ ص229.
[50] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج4 ؛ ص453.
[51] همان.
[52] تفسير نمونه ؛ ج4 ؛ ص229.
[53] لغات در تفسير نمونه ؛ ص605.
[54] همان ؛ ص634.
[55] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص563.
[56] لهوف؛ ص 176- 177.
[57] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص534.