روش شناسی امام سجاد علیه السلام در احیای نهضت عاشورا از منظرحضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

حجه الاسلام دکتر محسن زاده

یادداشت روز:

روش شناسی امام سجاد علیه السلام در احیای نهضت عاشورا از منظر معظم له

فصاحت و بلاغت امام سجاد علیه السلام/ قاطعیت و شجاعت امام سجاد علیه السلام/ اقرار گرفتن از طرف مقابل و الزام او به نتایج آن اقرار/ سخن آخر:اتمام حجت؛ شیوه اقناعی بزرگ مبلّغ قیام عاشورا

قیام عاشورا علاوه بر آن که به احیاى دین خدا کمک کرد، و موجب رشد و شکوفایى درخت اسلام شد، باعث بیدارى امّت اسلامى گشت و روح شهادت طلبى و شجاعت را در مسلمانان دمید و درس فداکارى و ایثار را به بشر آموخت و دستگاه خلافت اموى را با خطرات جدّى روبرو ساخت و سبب قیام ها و نهضت هاى خونینى گردید که در کوتاه مدّت به سقوط خلافت آل ابوسفیان و در درازمدّت به برچیده شدن خلافت بنى امیّه انجامید.[۱]

لذا امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، تنها فرزندش امام سجّاد علیه السلام را آماده پذیرش مسئولیّت عظیم به ثمر رساندن نهال برومندى را که در کربلا نشانده و با خون عزیزانش آبیارى کرده بود ساخت. آخرین وصایایش را با او در میان گذاشت و سفارش اطاعت از او را به خواهران و دخترانش مى کرد.[۲]

امام علیه السلام شیعیان و پیروان مکتبش را در این لحظات بحرانى و طوفانى نیز فراموش نکرد، و پیام مظلومیّت خود را به وسیله تنها پسرش به آنها رساند، تا بدانند در ادامه راه از چه راهبردی استفاده کنند.[۳]

اهتمام امام سجاد علیه السلام در اجرای احتجاجات متعدد و متنوع در راستای تداوم نهضت عاشورا غیر قابل انکار است به عنوان نمونه فنون مختلف سخنوری در خطبه های فراموش نشدنى امام سجّاد علیه السلام در کوفه و شام و مدینه به شدت ستودنی است؛ لذا شایسته است روش شناسی آن حضرت در احیای نهضت امام حسین علیه السلام یش از پیش مورد توجه قرار گیرد.[۴]

فصاحت و بلاغت امام سجاد علیه السلام

شیرینى و جذابیت عبارات، رسا بودن تعبیرات و مفاهیم، و نفوذ فوق العاده یعنى «فصاحت و بلاغت»،[۵] در این میان بنى هاشم علاوه بر فضایل معنوى و اخلاقى که در رفتار و کردارشان آشکار بود، همچون جوانمردى، سخاوت، ایثار، از خودگذشتگى و زهد و وارستگى؛ از فصاحت و بلاغت فوق العاده نیز[۶]برخوردار بودند و این کمال در مقابل زندگى آلوده بنى امیّه به سختى آرامش درونى آنان را بر هم مى زد، و آتش حسد را در درونشان شعله ور مى ساخت.[۷]

حضرت على علیه السلام در پاسخ به سؤالى پیرامون ویژگى هاى هر یک از طوایف قریش، در بیان فرق بین فرزندان عبد شمس که بنى امیّه از آنها هستند و بنى هاشم چنین مى فرماید:«وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِما فِی أَیْدِینا، وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمُوتِ بِنُفُوسِنا، وَ هُمْ أَکْثَرُ وَ أَمْکَرُ وَ أَنْکَرُ وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ؛امّا ما «طایفه بنى هاشم» از همه طوایف قریش نسبت به آنچه در دست داریم بخشنده تریم و به هنگام بذل جان از همه سخاوتمندتریم، آن ها (بنى امیّه) پر جمعیّت و مکّار و زشت اند و ما فصیح تر و دلسوزتر و زیباتریم!».[۸]

اینچنین است که باید به امام سجاد علیه السلام لقب امراى کلام را اطلاق کرد،. بهترین دلیل براى این مطلب، آثارى است که از آن حضرت باقى مانده؛ به ویژه  خطبه هایى که امام زین العابدین علیه اسلام بعد از حادثه کربلا در کوفه و شام و سپس در مدینه ایراد کردند و همچنین دعاهاى صحیفه سجادیه و دعاهایى مانند دعاى ابو حمزه ثمالى که آن نیز سندش به امام سجاد علیه السّلام مى رسد و امثال آنها.[۹]

در تبیین این مهم باید گفت امام سجاد علیه السلام پیوسته در بیدار ساختن مردم تلاش مى کرد و همه را براى قیام بر ضدّ آن حکومت غیر اسلامى که در رأس آن بقایاى عصر جاهلیت یعنى فرزند معاویه بود فرا مى خواند.[۱۰]

خطبه ها و استدلالات متین و محکم و پرمایه آن حضرت و فصاحت و بلاغتى که در آن به کار رفته، حکایت از این دارد که این فرزند به حقّ امام حسین علیه السلام با همان منطق کوبنده پدر در برابر ظالمان ایستاده بود و از هر فرصتى بهره مى گرفت.[۱۱] تا مردم  با اهداف و پیام نهضت عاشورا آشنا گردند و برای قیام و نابودی حکومت یزید به پا خیزند.[۱۲]

اینگونه است که وقتی امام سجاد علیه السلام رو به یزید کرد و فرمود: «أَتَاْذَنَ لی أَنْ أرْقى هذِهِ الْأَعْوادَ فَأَتَکَلَّمَ بِکَلامٍ فیهِ للَّهِ تَعالى رِضىً، وَلِهؤُلاءِ أَجْرٌ وَثَوابٌ آیا به من اجازه مى دهى که بر فراز این چوب ها[۱۳] بروم و سخنانى بگویم که سبب خشنودى خداوند متعال گردد، و اجر و پاداشى براى این مردم در پى داشته باشد؟».[۱۴]

یزید در خواست امام را نپذیرفت، وقتی مردم اصرار کردند که یزید اجازه دهد، باز هم یزید نپذیرفت و [۱۵]در پاسخ مردم گفت: «إنَّ هؤلاءِ وَرِثُوا الْعِلْمَ وَالْفَصاحَهَ وَزَقُّوا الْعِلْمَ زَقّاً؛ این گروه علم و فصاحت را (از پدرانشان) به ارث برده اند و علم و دانش را با تمام وجود، چشیده اند».[۱۶]

سرانجام با اصرار فراوان مردم، یزید اجازه داد که امام سجّاد علیه السلام بر منبر برود.[۱۷]لذا امام سجاد علیه السلام در آغاز خطبه معروفش در شام فرمود:«أیُّها النّاسُ اعْطِیْنا ستّاً وَفُضِّلْنا بِسَبْعٍ، اعْطِیْنا العِلْمَ والحِلْمَ والسَّماحَهَ والفَصَاحَهَ والشَّجَاعَهَ والمَحَبَّهً فی قُلوبِ المُؤْمِنینَ؛اى مردم خداوند شش موهبت به ما عطا فرموده و به هفت چیز ما را برترى داده است. آن شش موهبت عبارت است از علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبوبیت در دل هاى مؤمنان».[۱۸]،[۱۹]

آری آن حضرت وارث دانش و فصاحت علوى و شجاعت و جسارت حسینى است؛ از این رو با آرامش تمام و در نهایت فصاحت و بلاغت و موقعیت شناسى به معرّفى خویش و پدر و جدّ خود پرداخت تا مردم غفلت زده شام را بیدار کند و حجّت را بر آنان تمام نماید، و کرد![۲۰]

با این تفاسیر باید گفت آن کسی که پس از واقعۀ عاشورا  نقشه هاى یزید را در کوفه و شام  نقش بر آب کرد و او  را در رسیدن به مقصود ناکام گذاشت، امام سجاد علیه السلام بود که در دارالاماره و نیز کاخ یزید حضور مى یافت و با فصاحت و بلاغت و شجاعتى که از پدر بزرگوارش به ارث برده بود، دهان یزید را مى بست و جنایت او را براى همه مردم فاش ساخت.[۲۱]

قاطعیت و شجاعت امام سجاد علیه السلام

تعبیراتی که پس از واقعۀ عاشورا در گفتار امام سجاد علیه السلام مورد استفاده قرار می گرفت  نشان مى دهد که شجاعت پدرش حسین علیه السلام در وجود مبارکش به طور کامل وجود داشته است.[۲۲]

نمونه ای از شجاعت امام سجاد علیه السلام را هنگامى که‌ آن حضرت ‌و‌ همراهان را‌ به‌ صورت اسیر وارد قصر دارالاماره کردند قابل مشاهده است؛ لذا وقتی ابن زیاد رو به على بن الحسین علیه السلام کرد و پرسید: «تو کیستى؟» حضرت پاسخ داد: «من على بن الحسین هستم».ابن زیاد گفت: مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟امام علیه السلام فرمود: من برادرى به نام على بن الحسین داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند.[۲۳]

ابن زیاد گفت: نه، او را خدا کشت !امام چهارم با استناد به کلام وحی فرمود: « «أللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا؛[۲۴] خداوند، جان ها را به هنگام مرگشان مى گیرد» (یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به شهادت رساندند).[۲۵]

ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت: تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!![۲۶]

و یا آنجا که امام سجاد علیه السلام رو به ابن زیاد کرد و فرمود: «أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنی یَابْنَ زِیادٍ، أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَهٌ وَ کَرامَتَنَا الشَّهادَهُ؛ اى پسر زیاد! آیا ما را با قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن (در راه خدا)، عادت (دیرین) ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست».[۲۷]

پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملًا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند.[۲۸]،[۲۹]

بی شک اگر بخواهیم بیش از پیش به شجاعت امام سجاد علیه السلام پی ببریم باید به خطبه شامیه آن حضرت در آن مجلس مهم در بارگاه حکومت ظالمانه بنی امیه دقت کنیم. [۳۰]

این خطبه غرّا، یکى از فصیح ترین و کوبنده ترین خطبه هاى تاریخ اسلام است؛ گویى [۳۱]تمام آن از روح بلند حسین بن علی علیه السلام و شجاعت بى نظیرش تراوش کرده و بر زبان فرزندش امام سجاد علیه السلام جارى شده که با همان زبان و همان منطق پدر سخن مى گوید.[۳۲]

تمام خطبه آمیخته با شجاعت در حد اعلاست که باعث شد تا همان‌ جا پایه‌های حکومت بنی‌امیه لرزان شود و یزیدیان و امویانی که خیال می‌کردند پیروز شدند آن‌وقت فهمیدند که گرفتار چه شکست عظیمی شده‌اند و همان سبب شد که اهل‌بیت علیه السلام را با احترام برگردانند و زودتر از شام ببرند که مبادا قیامی در شام شود.[۳۳]

تبلور شجاعت آن حضرت را  در پاسخ به یزید می توان مشاهده نمود آنجا که فرمود:واى بر تو اى یزید! اگر مى دانستى که چه کردى و چه جنایتى را در حق پدر و برادر و عموها و خاندانم مرتکب شدى، به یقین (از وحشت) به کوهها فرار مى کردى و بر روى خاکستر مى نشستى و فریاد ناله و غم سر مى دادى، از اینکه چرا سر پدرم، حسین پسر فاطمه و على علیهم السلام را بر سر دروازه شهرتان آویخته اید، با آنکه او امانت رسول خدا صلى الله علیه و آله میان شما بود.(اى یزید) من تو را در فرداى قیامتى که همه مردم گرد مى آیند، به خوارى و رسوایى بشارت مى دهم».[۳۴]،[۳۵]

به راستى انسان نمى داند در برابر این همه شجاعت و قدرت روحى چه بگوید؟ جز اینکه در برابر عظمت آن حضرت زانو به زمین بزند و اعتراف کند که الفاظ و جمله ها قادر نیستند، عظمت و شهامتى را که در این چند جمله [۳۶]در آن شرائط مخصوص و در برابر مرد سفّاک و بى رحمى همچون یزید نهفته است بیان کند.[۳۷]

اقرار گرفتن از طرف مقابل و الزام او به نتایج آن اقرار

امام سجاد علیه السلام در پاسداشت نهضت عاشورا همۀ وقایع آن را برای مردم کوفه و شام بیان می کرد و از آنان اقرار می گرفت[۳۸]لذا در فرازی از آن حضرت می خوانیم که فرمود:« هل تعلمون أنکم کتبتم إلی أبی وخدعتموه وأعطیتموه من أنفسکم العهد و المیثاق والبیعه ثم قاتلتموه وخاذلتموه…بأیه عین تنظرون إلی رسول الله یقول لکم قتلتم عترتی وانتهکتم حرمتی فلستم من أمتی؛ آیا در خاطر دارید به سوی پدر من نامه نوشتید و او را فریب دادید و پیمان و عهد و میثاق بستید و باز با او کارزار کردید و او را بی یاور گذاشتید؟!…به کدام چشم به روی پیغمبر نظر می افکنید، وقتی با شما گوید عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید؛ پس از امت من نیستید! ؟»[۳۹]

و یا در شام هنگامى که مؤذّن گفت: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ،امام سجاد علیه السلام رو به یزید کرد و فرمود: «مُحَمَّدٌ هذا جَدّی أَمْ جَدُّکَ؟ یا یَزیدُ؛ اى یزید! این محمد (که به رسالت او گواهى داده شد) جدّ من است یا جدّ تو؟» اگر بگویى جدّ توست که دروغ گفته اى، و اگر جدّ من است (که به یقین چنین است) پس چرا فرزندانش را به قتل رساندى؟[۴۰]

یزید که پاسخى نداشت، سراسیمه شد و از شورش مردم بیمناک گشت؛ لذا پس از پایان اذان فوراً به نماز ایستاد.[۴۱]،[۴۲]

سخن آخر:(اتمام حجت؛ شیوه اقناعی بزرگ مبلّغ قیام عاشورا)

افراد توخالى و خود بزرگ بین فراوانند و گاه خود را از خداوند طلبکار مى دانند، باید محک تجربه آید به میان، باید اتمام حجّت شود تا بر سر جاى خود بنشینند، گاه مصلحت در این است که از پرده برون افتد راز، تا آشکار شود در حلقه رندان چه خبرهاست[۴۳]

لذا امام سجاد علیه السلام در فرازی فرمود:ما به این امور بر دیگران برترى یافتیم که پیامبر، برگزیده خدا حضرت محمّد صلى الله علیه و آله از ماست و آن صدّیق (على علیه السلام که همه گفته هاى خدا و رسولش را تصدیق کرد) از ماست و جعفر طیّار از ماست و (حمزه) شیر خدا و شیر رسول خدا از ماست و دو سبط پیامبر (حسن و حسین علیهما السلام) از ما هستند، آن کس که مرا (با این اوصاف) شناخت که شناخت، اما براى آنان که هنوز مرا نشناخته اند آنها را به اصل و تبار و خاندانم آگاه مى سازم».[۴۴]

سپس امام در معرّفى بیشتر خود فرمود:«اى مردم! من فرزند مکّه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من پسر آن کسى هستم که حجرالاسود را با عبایش برداشت (و در جاى خود نصب کرد)؛ من فرزند بهترین کسى هستم که (براى حج) لباس پوشید؛ من فرزند بهترین کسى ام که (براى طواف) پا برهنه شد؛ من فرزند بهترین کسى ام که طواف و سعى انجام داد؛ من فرزند بهترین کسى ام که تلبیه گفت و حج به جا آورد؛ من فرزند کسى ام که (در شب معراج) بر براق سوار شد؛ من فرزند کسى ام که شبانه از مسجدالحرام به مسجد الاقصى برده شد (و از آنجا به آسمان ها رفت)؛ من فرزند کسى ام که جبرئیل او را به «سدره المنتهى» (بالاترین جایگاه وصول به قرب الهى) برد؛ من فرزند کسى ام که بسیار به مقام قرب الهى نزدیک شد؛ من فرزند کسى هستم که با فرشتگان آسمان نماز گذارد؛ من فرزند کسى هستم که خداوند جلیل به او وحى کرد؛ (آرى؛) من فرزند محمّد مصطفى و علىِّ مرتضایم، من فرزند کسى هستم که آنقدر برگردنکشان شمشیر کشید، تا بگویند: لا إله إلّااللَّه».[۴۵]

وآن حضرت  اینگونه  با احتجاجات مختلف و متعدد خود در کوفه و شام، حجّت را بر آنها که عمرى را با اسلام اموى سپرى کردند و امیرمؤمنانى! مثل معاویه را دیدند و اکنون نیز یزید فاسد و شراب خوار ادّعاى امامت بر مؤمنان و خلافت خطّه مسلمین را مى کند و جز خود و خاندان فاسدش را آشنا به دین و مکتب نمى داند و امام حسین علیه السلام و خاندان پاکش را خارج از دین و شورشگر بر ضد خلیفه مسلمین! معرفى مى کند، تمام کرد.[۴۶]

از این رو رویکرد اقناعی و فوق العاده کوبنده امام سجاد علیه السلام در کوفه و شام غوغایى  بپا کرد و کاخ حکومت امویان را به لرزه درآورد و تبلیغات شومى که بیش از چهل سال بر ضد امیرمؤمنان على علیه السلام شده بود را بر باد داد و مانند غرّش رعد در همه جا صدا کرد.[۴۷]

آرى  روش شناسی صحیح در تبیین نهضت حسینی که با اتمام حجت با مردم همراه باشد مى تواند چنین اثرى از خود به یادگار بگذارد، الان هم هنگامى که انسان آن را مى خواند مو بر بدنش راست مى شود و به گوینده آن هزاران درود مى فرستد.[۴۸]پ

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 

 


[۱] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۶۵۵٫

[۲] همان ؛ ص۵۰۵٫

[۳] همان.

[۴] همان ؛ ص۲۵٫

[۵] عقیده یک مسلمان ؛ ص۱۱۱٫

[۶] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۱۰۰٫

[۷] همان؛ ص ۱۰۱٫

[۸]  نهج البلاغه؛ کلمه قصار؛ ۱۱۶٫

[۹] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۸ ؛ ص۵۲۸٫

[۱۰] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۳۱۲٫

[۱۱] همان.

[۱۲] همان؛ ص ۳۱۳٫

[۱۳] گویا امام علیه السلام مى خواهد بگوید منبرى که بر روى آن نسبت به على و خاندانش علیهم السلام بد گویى مى شود، شایسته نام منبر نیست، بلکه چند قطعه چوب بى ارزش است!!

[۱۴] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۶۰۴٫

[۱۵] همان؛ ص ۶۰۵٫

[۱۶] همان.

[۱۷] همان.

[۱۸] بحارالانوار؛ ج ۴۵؛ ص ۱۳۸٫

[۱۹] گفتار معصومین(ع) ؛ ج ۲ ؛ ص۱۷۷٫

[۲۰] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۶۱۱٫

[۲۱] همان ؛ ص۲۹۹٫

[۲۲] همان ؛ ص۳۶۹٫

[۲۳] همان ؛ ص۵۷۸٫

[۲۴] سوره زمر؛آیۀ۴۲٫

[۲۵] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۵۷۸٫

[۲۶] همان ؛ ص۵۷۸٫

[۲۷] همان ؛ ص۵۷۹٫

[۲۸] ملهوف( لهوف)؛ ص ۲۰۲٫

[۲۹] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۵۷۹٫

[۳۰] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به ششمین کنگره بین المللی امام سجادعلیه السلام؛۶/۸/۱۳۹۵٫

[۳۱] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۶۰۲٫

[۳۲] همان؛ ص ۶۰۳٫

[۳۳] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به ششمین کنگره بین المللی امام سجادعلیه السلام؛۶/۸/۱۳۹۵٫

[۳۴]  بحارالانوار؛ ج ۴۵؛ ص ۱۳۵- ۱۳۶٫

[۳۵] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۵۹۶٫

[۳۶] همان ؛ ص۵۷۷٫

[۳۷] همان؛ ص ۵۷۸٫

[۳۸] همان ؛ ص۳۰۵٫

[۳۹] همان.

[۴۰] همان ؛ ص۶۰۹٫

[۴۱]  بحارالانوار؛ ج ۴۵؛ ص ۱۳۷- ۱۳۹، مقتل الحسین مقرّم؛ ص ۳۵۲- ۳۵۳٫ مطابق نقل مرحوم حاج شیخ عباس قمى، آن حضرت جملات دیگرى نیز در معرفى خود بیان کرد، از جمله فرمود:« أَنَا ابْنُ الْحُسَیْنِ الْقَتیلِ بِکَربَلاءَ، … أَنَا ابْنُ الْمُرَمَّلِ بِالدِّماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ بَکى عَلَیْهِ الْجِنُّ فِى الظَّلْماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ ناحَ عَلَیْهِ الطُّیُورُ فِى الْهَواءِ؛ من فرزند حسینم، همو که در کربلا به شهادت رسیده؛ من فرزند کسى هستم که به خونش آغشته شده، من فرزند کسى ام که جنیان بر او گریستند، من فرزند کسى ام که پرندگان در ماتم او نوحه و شیون کردند»( نفس المهموم؛ ص ۲۶۱).

[۴۲] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۶۰۹٫

[۴۳] اهداف قیام حسینى ؛ ص۱۱۲٫

[۴۴] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۶۰۵٫

[۴۵] همان.

[۴۶] همان ؛ ص۶۱۱٫

[۴۷] همان.

[۴۸] همان.

تاریخ انتشار: « ۱۳۹۷/۰۷/۰۱ »

جستجو