حق تعالى مى فرمايد: الذين يحملون العرش ومن حمله يسبحون بحمد ربهم و يؤ منون به ويسغفرون آمنوا ربنا وسعت كل شى ء رحمة و علما فاغفر للذين تابوا و اتبعوا سبيلك وقهم عذاب الجحيم، ربنا وادخلهم جنات عدن التى وعدتهم ومن صلح من آبائهم وازواجهم وذرياتهم انك انت العزيز الحكيم، و قهم السيئات و من تق السيئات يومئذ فقد رحمته و ذلك هو الفوز العظيم، ان الذين كفروا ينادون لمقت الله الله اكبر من مقتكم انفسكم اذ تدعون الى الايمان فتكفرون [ سوره غافر 710. ] يعنى: آنها كه بر مى دارند عرش را و آنها؟ بر دور عرشند تنزيه و تسبيح مى گويند پروردگار خود را و به حمد او مشغولند و ايمان دارند به او و طلب آمرزش مى كنند براى آنها كه ايمان آورده اند، مى گويند: پروردگارا! فرا گرفته اى همه چيز را به رحمت و علم پس بيامرز آنها را كه توبه كرده اند و پيروى نموده اند راه تو را و نگاه دار ايشان را از عذاب جهنم، اى پروردگارما! و داخل گردان ايشان را بهشتهاى جاويد كه وعده داده اى ايشان را و هر كه شايسته است از پدران ايشان و زنان ايشان و فرزندان ايشان بدرستى كه توئى غالب و دانا، و نگاه دار ايشان را از سيئات يعنى بديها، و هر كه را تو نگاه دارى از بديها در آن روز پس بتحقيق كه رحم كرده اى بر او و آن است فيروزى بزرگ، بدرستى كه آنها كه كافر شدند ندا كرده مى شوند- يعنى در روز قيامت- كه: هر آينه خشم و غضب خدا بر شما عظيمتر است از خشمى كه بر خود داريد چون خوانده مى شديد بسوى ايمان پس كفر مى ورزيدند.
كلينى به سند معتبر از ابوبصير روايت نموده است كه حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: خدا را ملكى چند هست كه مى ريزند گناهان را از پشت شيعيان ما چنانكه باد برگ را در فصل خزان از درخت مى ريزد چنانكه حق تعالى مى فرمايد و يستغفرون للذين آمنوا بخدا سوگند كه غير شما را اراده نكرده و استغفار ايشان از براى شماست.[ كافى 34/8. ]
و در عيون از حضرت امام رضا عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: بدرستى كه ملائكه خدمتكاران ما و خدمتكاران شيعيان مايند؛ پس حضرت اين آيه را خواندند و فرمودند كه: مراد به مؤمنان در اين آيه آنهايند كه ايمان به ولايت ما آورده اند. [ عيون اخبار الرضا 262/1. علل الشرايع 5. كمال الدين 254. ]
و على بن ابراهيم به سند معتبر روايت كرده است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند ملائكه بيشترند يا فرزندان آدم عليه السلام؟ حضرت فرمود: بحق آن خداوندى كه جانم در قبضه قدرت اوست كه البته ملائكه در آسمانها بيشترند از عدد ذره هاى خاك در زمين، و در آسمان موضع قدمى نيست مگر آنكه در آن ملكى است كه خدا را تسبيح و تقديس مى كند، و در زمين هيچ درختى و كلوخى نيست مگر آنكه در آن ملكى است كه موكل است به آن و هر روز عمل آن را به خدا عرض مى كند با آنكه خدا داناتر است به آن عمل از او، واحدى از ملائكه نيست مگر آنكه هر روز تقرب مى جويد بسوى خدا به اظهار ولايت ما اهل بيت و طلب آمرزش مى كند از براى دوستان ما و شيعيان ما و لعنت مى كند دشمنان ما را و از خدا سوال مى كند كه بر ايشان بفرستد عذاب را فرستان شديدى. [ تفسير قمى 255/2. تاويل الآيات الظاهرة 528/2. ]
و ايضا روايت كرده است از حضرت باقر عليه السلام در تفسير آيه وكذلك حقت كلمة ربك على الذين كفروا انهم اصحاب النار [ سوره غافر: 6. ]
يعنى: و همچنين لازم شده حكم پروردگار تو بر آنها كه كافر شدند، بدرستى كه ايشان اصحاب آتش جهنمند، حضرت فرموده: يعنى بنى اميه؛ و قول حق تعالى الذين يحملون العرش مراد، حضرت رسول صلى الله عليه و آله است و اوصياى بعد از اوست كه حامل عرش و علم خدايند، ومن حوله مراد، كه ايمان آورده اند يعنى شيعيان آل محمد صلى الله عليه و آله، فاغفر للذين تابوا يعنى: بيامرز آنها را كه توبه كرده اند از محبت و ولايت ابوبكر و عمر و جميع بنى اميه، واتبعوا سبيلك يعنى: و متابعت كرده اند ولى خدا اميرالمؤمنين عليه السلام را، و من صلح من آبائهم تا آخر آيه، يعنى: هر كه صالح و شايسته است از پدران و زنان و فرزندان ايشان، حضرت فرمود كه: صلاح ايشان آن است كه ولايت على عليه السلام را اختيار كرده اند و اقرار به امامت او و فرزندانش نموده اند، وقهم السيئات و نگاه دار ايشان را از بديها كه ولايت دشمنان اهل بيت عليه السلام است، ومن تق السيئات يومئذ فقد رحمة يعنى: هر كه را از براى ولايت آنها نگاه دارى در دنيا پس البته محل و محبت دشمنان آل محمد عليه السلام نجات يابد؛ پس فرمود: ان الذين كفروا يعنى: بنى اميه اند، اذ تدعون الى الايمان فتكفرون مراد به ايمان، ولايت على عليه السلام است. [ تفسير قمى 255/2. ]
و ابن ماهيار مجموع اين مضامين را به اختصار از جابر جعفى از امام باقر عليه السلام روايت كرده است. [ تاويل الآيات الظاهرة 2/ 528-529. ]
و ايضا از حضرت اميرالمومنين عليه السلام روايت نموده است كه فرمود: فضيلت من بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شده است در ضمن اين آيه الذين يحملون العرش تا آخر آيه، زيرا كه در وقتى كه اين آيه نازل شد بغير از من كسى به آن حضرت ايمان نياورده بود. [ تاويل الآيات الظاهرة 526/2. ]
و ايضا از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه: ملائكه در مدت هفت سال و چند ماه استغفار نمى كردند مگر از براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و از براى من، و در حق ما نازل شد اين آيات و در آن وقت مؤمنى بغير از ما نبود. [ تاويل الآيات الظاهرة 2/ 526-527. ]
و ايضا از طريق مخالفان روايت كرده است كه: ملائكه سالها صلوات بر على عليه السلام مى فرستادند، زيرا كه بغير از آن حضرت كسى ايمان نياورده بود و ديگرى نماز نمى كرد. [ تاويل الآيات الظاهرة 527/2. همچنين رجوع شود به مناقب ابن خوارزمى 18 و 19. اسدالغابة 90/4. فرائدالمسطين 242/1. ]
و ايضا به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه: سبيل خدا در اين آيه على عليه السلام است، و الذين آمنوا شيعيان آن حضرتند.[ تاويل الآيات الظاهرة 528/2. ]
ولو شاء ربك لجعل الناس امة واحدة و لا يزالون مختلفين # الا من رحم ربك ولذلك خلقهم” يعنى: اگر مى خواست پروردگار تو هر آينه مى گردانيد مردم را امت واحده يعنى بر يك دين و مذهب و پيوسته ايشان خواهند بود مختلف در طريقه و مذهب مگر آن كه را رحم كند پروردگار تو، و از براى اين آفريد ايشان راتا بر امت رحم اورد.
چنانچه على بن ابراهيم از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: يعنى پيوسته ايشان مختلف خواهند بود در دين مگر آن كه را رحم كند پروردگار تو، يعنى آل محمد (عليهم السلام) و شيعيان و اتباع ايشان؛ و لذلك خلقهم يعنى: خدا ائمه و شيعيان را از اهل رحمت خلق كرده كه در دين خدا اختلاف نمى كنند.
و عياشى روايت كرده است كه: مردى از امام زين العابدين (عليه السلام) از تفسير اين آيه سؤال كرد، حضرت فرمود: آنها كه اختلاف مى كنند، مراد آنهايند كه مخالف مايند از اين امت و همه ايشان با يكديگر اختلاف كرده اند در دين، و آنها كه خدا بر ايشان رحم كرده، دوستان مايند از مؤمنان و خدا ايشان را از طينت ما خلق كرده، مگر نشنيده اى قول حضرت ابراهيم (عليه السلام) را كه رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و اليوم الاخريعنى: ((پروردگارا! بگردان اين بلد را – يعنى مكه را – شهرى محل ايمنى و روزى ده اهلش را از ميوه ها هر كه ايمان بياورد از ايشان به خدا و روز قيامت )) حضرت فرمود كه: مراد مائيم و دوستان او و شيعيان او و شيعيان وصى او، قال و من كفر فامتعه قليلا ثم اضطره الى عذاب الناريعنى: ((فرمود كه: هر كه كافر باشد پس او را متمتع مى گردانم اندكى در دنيا پس مضطر مى گردانم او را بسوى عذاب جهنم))، حضرت فرمود كه: مراد به كافران، كسى است كه انكار وصى حضرت ابراهيم كرد و متابعت وصى او نكرد از امت، و بخدا سوگند كه حال اين امت نيز چنين است، يعنى آنها كه متابعت وصى او نكردند كافر شدند و آنها كه متابعت وصى پيغمبر كردند نجات مى يابند و داخل مؤمنانند و چند روزى به بركت آن حضرت از نعمتهاى دنيا بهره مند مى شوند و بازگشت ايشان در آخرت بسوى آتش است.
و در توحيد از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير و لذلك خلقهم يعنى: خلق كرد ايشان را براى آنكه بكنند كارى كه به آن مستوجب رحمت خدا گردند، پس ايشان را رحم كند.
دوم: ان يوم الفصل ميقاتهم اجمعين # يوم لا يغنى مولى عن مولى شيئا و لا هم ينصرون # الا من رحم الله يعنى: ((بدرستى كه روز فصل – يعنى قيامت كه نيك و بد از هم جدا مى شوند – وعده گاه كافران است همه، روزى كه كفايت نمى كند دوستى از دوستى هيچ چيز را و نه ايشان يارى كرده مى شوند مگر كسى كه رحم كند خدا او را.))
كلينى و ابن ماهيار روايت كرده اند از زيد شحام كه گفت: در سفرى در خدمت حضرت صادق (عليه السلام) بودم در شب جمعه فرمود كه: قرآن بخوان كه امشب شب قرآن است، خواندم تا به اين آيه رسيدم، فرمود كه: سنيانند كه دوست ايشان و امام ايشان نفعى به ايشان نمى تواند رسانيد، و آنكه خدا استثنا كرده كه مگر كسى كه خدا رحم كند او را، مائيم، و شفاعت ما به شيعيان مى رسد و ولايت ما به ايشان نفع مى رساند.
و ابن ماهيار به سند ديگر از آن حضرت روايت كرده است كه: مائيم اهل رحمت خدا.
سوم: بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين يعنى: حضرت شعيب (عليه السلام) به قوم خود گفت: ((بقيه اى كه خدا در ميان شما گذاشته بهتر است از براى شما اگر باشيد مؤمنان))؛ و مفسران را در ((بقيه)) اقوال بسيار هست: بعضى گفته اند روزى حلالى است كه از ترك ترازوى دزدى و كيل دزدى باقى مى ماند؛ يا باقى گذاشتن خدا نعمت خود را براى شما؛ يا ثواب باقى آخرت.
و در احاديث بسيار از ائمه اطهار (عليهم السلام) منقول است كه: مراد، انبياء و اولياء هستند كه خدا ايشان را در زمين گذاشته براى هدايت خلق، يا اوصياى پيغمبرانند كه خدا بعد از فوت پيغمبران در ميان امت گذاشته و عمده آنها حضرت صاحب الامر (عليه السلام) است.
چنانكه كلينى به سند معتبر روايت كرده است كه: چون هشام بن عبدالملك امام محمد باقر (عليه السلام) را به شام برد، چون به در خانه هشام رسيد آن ملعون به اصحاب خود گفت از بنى اميه و غير ايشان كه: چون من ساكت شوم از سخن گفتن با او هر يك از شما او را سرزنش و مذمت كنيد، پس امر كرد كه آن حضرت را داخل كردند، چون حضرت داخل شد اشاره كرد بسوى جميع اهل مجلس و بر همه يك مرتبه سلام كرد و نشست، پس خشم آن ملعون بر آن حضرت زياد شد كه بر او بخصوص سلام به خلافت نكرد و بى رخصت در مجلس او نشست، و شروع كرد آن ملعون به مذمت آن حضرت و در ميان سخنان بسيار گفت: اى محمد بن على! پيوسته مردى از شما شق عصاى مسلمانان مى كند، يعنى جمعيت آنها را پراكنده مى كند، و مردم را بسوى خود مى خواند و دعوى امامت مى كند از روى سفاهت و بيخردى و كمى علم، و آنچه لايق خودش بود گفت، پس چون ساكت شد هر يك از آن ملعونين آنچه خواستند گفتند، و چون همه ساكت شدند حضرت برخاست و فرمود: ايها الناس! چه خيال كرده ايد و اين چه راه ضلالت است كه مى پوئيد و شيطان شما را به كجا مى برد؟ و به بركت ما خدا هدايت كرد اول شما را و به دولت ما ختم خواهد كرد آخر شما را، و اگر از براى شما پادشاهى كمى بزودى ميسر شده ما را پادشاهى عظيمى واهد بود در آخر و بعد از دولت ما دولتى نخواهد بود زيرا كه مائيم اهل عاقبت نيكو، چنانكه حق تعالى مى فرمايد: و العاقبة للمتقين يعنى: عاقبت نيكو از براى پرهيزكاران است.
پس آن ملعون امر كرد كه حضرت را به زندان بردند، و در اندك وقتى جميع اهل زندان محبت و ولايت آن حضرت را اختيار كردند، پس زندانبان به نزد هشام آمد و گفت: من مى ترسم كه اگر چند روز ديگر اين مرد در اين شهر باشد اهل شام همه معتقد او گردند و نگذارند تو بر اين مسند بنشينى، پس آن ملعون امر كرد كه آن حضرت و اصحابش را به تعجيل ببرند بسوى مدينه و تاكيد كرد كه در عرض راه مردم بازار از براى ايشان بيرون نياورند و چيزى به ايشان نفروشند و نگذارند كه كسى خوردنى و آشاميدنى به ايشان بدهد و ايشان را سه روز به تعجيل آوردند و خوردنى و آشاميدنى به ايشان ندادند تا به شهر (مَديَن) كه شهر شعيب است رسيدند و اهل مدين نيز در دروازه را به روى ايشان بستند و چيزى براى ايشان بيرون نياوردند و اصحاب آن حضرت از گرسنگى و تشنگى بى طاقت شدند و هر چند مبالغه كردند اهل شهر در نگشودند، حضرت چون اين حالت را مشاهده نمود بر كوه بلندى كه بر آن شهر مشرف بود بالا رفت و به آواز بلند ندا كرد چنانكه آن شهر بلرزيد و فرمود كه: اى اهل شهرى كه ظالم و ستمكارند اهل آن! منم بقيه خدا و حق تعالى از پيغمبر شما در قرآن ذكر كرده كه بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين و ما انا عليكم بحفيظ مرد پيرى در آن شهر بود چون اين ندا را شنيد به نزد قوم خود آمد و گفت: بخدا سوگند كه اين همان دعوت پيغمبر شما شعيب (عليه السلام) است، اگر بازار براى اين مرد بيرون نبريد خدا بزودى شما را به عذاب خود مى گيرد از بالاى سر شما و از زير پاى شما، اين مرتبه شما باور كنيد سخن مرا و اطاعت من بكنيد و بعد از اين هرگز نكنيد كه من ناصح و خيرخواه خواهم بود از براى شما، پس مبادرت كردند در بازارها و آذوقه هاى بسيار بيرون آوردند. چون اين خبر به هشام لعين رسيد فرستاد آن مرد پير را برد و كسى ندانست كه چه بر سر او آمد.
و اين حديث با معجزات بسيار و قصه هاى طولانى بعد از اين در احوال آن حضرت خواهد آمد انشاء الله، و در احوال ولادت امام رضا (عليه السلام) انشاء الله خواهد آمد كه چون آن حضرت متولد شد حضرت امام موسى (عليه السلام) او را در بر گرفت و اذان و اقامه در گوش هايش گفت و كامش را به آب فرات برداشت، پس به نجمه مادر آن حضرت داد و گفت: بگير كه اين بقيه خداست در زمين.
و ايضا به سند معتبر از احمد بن اسحاق منقول است كه: حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) روزى بيرون آمد و طفلى بر دوشش بود مانند ماه شب چهارده در جثه طفل سه ساله و فرمود كه: اين فرزند من است و همنام رسول (صلى الله عليه و آله و سلم)، پس آن طفل به زبان عربى فصيح گفت: منم بقية الله در زمين و انتقام كشنده از دشمنان خدا.
و ايضا از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) منقول است كه: چون حضرت صاحب الامر (عليه السلام) ظاهر شود اول سخنى كه مى گويد همين آيه را مى خواند بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين پس مى گويد: منم بقيه خدا و حجت خدا و خليفه خدا بر شما، و هر كه به آن حضرت سلام كند خواهد گفت كه: السلام عليك يا بقية الله فى ارضه.
و ابن شهر آشوب از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: مائيم كعبه خدا و مائيم قبله خدا و مائيم بقيه خدا.(بقيه الله خير لكم ان كنتم مومنين)
و در كافى به سند معتبر روايت كرده است كه: شخصى از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيد كه: آيا وقتى كه سلام به حضرت قائم (عليه السلام) كنند او را اميرالمؤمنين مى گويند؟ فرمود كه: نه، اين اسمى است كه خدا حضرت علي (عليه السلام) را به آن مسمى ساخته و پيش از او كسى به اين نام مسمى نشده و بعد از او كسى اين نام را بر خود نمى گذارد مگر كافرى. راوى گفت: فداى تو شوم پس بر او چگونه سلام مى كنند؟ فرمود كه: مى گويند: السلام عليك يا بقية الله پس حضرت اين آيه را خواند.
چهارم: و من يتول الله و رسوله والذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون يعنى: ((كسى كه ولى خود قرار دهد خدا و رسول او را و آنها كه ايمان آوردند – يعنى ائمه معصومين (عليهم السلام) به قرينه آيه سابقه كه به اتفاق در شاءن اميرالمؤمنين (عليه السلام) است – پس بدرستى كه حزب خدا يعنى لشكر خدا غالبونند،)) و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود كه: مراد به آنها كه ايمان آوردند آنهايند كه امين خدايند از اوصياى پيغمبر در هر عصرى.
و در توحيد از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى آيد در قيامت و چنگ زده به نور پروردگارش و ما چنگ زده ايم به نور پيغمبر خود و شيعيان ما چنگ زده اند به نور ما، و شيعيان ما حزب خدايند و حزب خدا غالبونند – و مراد به نور خدا، دين خداست – و شيعيان ما در قيامت به دين ما متمسكند.
و حق تعالى در جاى ديگر فرموده در وصف منافقان اولئك حزب الشيطان # الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون . يعنى: ((ايشان لشكرها و ياوران شيطانند و بدرستى كه ياوران شيطان، ايشان زيانكارانند.))
پس در وصف مؤمنان گفته است اولئك حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون ) يعنى: ((اين جماعت لشكرهاى خدايند و بدرستى كه لشكرهاى خدا ايشانند رستگاران.))
و حافظ ابو نعيم از محدثان عامه روايت كرده است از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه سلمان فارسى (رحمة الله عليه) مى گفت: هر وقت من نزد حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) مى آمدم دست مى زد بر دوش من و مى فرمود: اين و گروهش از جمله رستگارانند،يعنى مطلق شيعيان كه در تشيع تابع سلمان شده اند، يا عجمانى كه محبت و موالات اهل بيت (عليهم السلام) را اختيار خواهند كرد، و اين ظاهرتر است.
پنجم: قل ارايتم ما تدعون من دون الله ارونى ماذا خلقوا من الارض ام لهم شرك فى السموات ائتونى بكتاب من قبل هذا او اثارة من علم ان كنتم صادقين يعنى: ((بگو – يا محمد به مشركان بت پرست: – خبر دهيد ما را از آنچه را مى خوانيد آنها را از غير خدا بنمائيد به من كه چه چيز آفريده اند در زمين يا ايشان را شركتى هست در آفريدن و تدبير آسمانها، بياوريد مرا كتابى از پيش از اين يا اثاره يعنى بقيه اى از علم اگر هستيد راستگويان))؛ مفسران گفته اند: اثاره از علم بقيه علومى است كه نقل كنند از گذشتگان.
و كلينى و صفار و ديگران از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده اند كه: مرا به كتاب، تورات و انجيل است؛ و اثاره علم، علوم اوصياى پيغمبران است.
و از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه: كتاب جفر و مصحف فاطمه عليها السلام داخل در اثاره علم است.
شیعه به معنای پیرو می باشد و آن چه که به شیعه هویت پیروان می بخشد، داشتن نام شیعه با باطنی بی محتوا نیست. هویت شیعه را پای بندی به آموزههای اعتقادی تشکیل می دهد که به عنوان نشانه شیعه و وظائف او توسط امامان معصوم بیان شده است.
نمی توان پذیرفت که به صرف ادعای همراهی با اهل بیت، بدون این که سیرة آنها در عرصه زندگی سایه افکن شود ، برای نجات از جهنم کافی باشد، زیرا در برخی از روایات وارد شده که خداوند بهشت را برای افراد مطیع خلق کرده ، هرچند عبد حبشی باشد و جهنم را برای افراد گنه کار آفریده است ، هرچند از افراد بنیهاشم باشند.(1(
اگر افرادی عشق به اهل بیت داشته و از صمیم دل به آنان معتقد باشند ، اما در پیمودن راه ائمه کاستیهایی داشته باشند با توجه به روایات فراوان بالاخره به بهشت می روند، زیرا در هرحال عشق و محبت به اهل بیت، عشق به خوبیها و صفات شایسته و ارزنده انسانی است، مشروط بر این که کاستیها به گونهای نباشد که همه تار و پود عشق و محبت را بسوزاند و خاکستر کند، به گونه ای که دیگر احساسی نسبت به اهل بیت در دل آنان باقی نماند.
برخی از روایات بیانگر این است که شیعیان در روز قیامت از جهنم نجات می یابند. پیامبر به امام علی (ع) فرمود:
(«در روز قیامت تو وشیعیانت رستگار هستید.» 2
پیامبر (ص) فرمود: «ای علی، اگر تو وشیعیانت نبودید، دین خدا پا برجا نبود. تو وشیعیانت کسانی هستید که قسط و عدل را در جامعه برقرار می کنید و در بهشت از نعمتهای الهی برخوردار خواهید بود. بهشت مشتاق تو وشیعیان تو است و ملائکه الهی از رسیدن پیروان تو به بهشت خوشحال می شوند و فرشتگان در حال طلب آمرزش برای ایشان هستند». (3(
در عین حال این گونه نیست که همه از ابتدا وارد بهشت شوند، بلکه پس از تحمل عذاب و پاک شدن از گناهانی که به هیچ یک از اسباب و علل پاک نشده اند، وارد بهشت میشوند، ولی غیر شیعیانی که در زمره فرقههای دیگر اسلامیاند ، اما نه بغض و کینه ای نسبت به اهل بیت دارند و نه استدلالی بر رد حقانیت آنها ، بلکه صرفاً به دلیل موروثی، خود را در این حوزه اعتقادی می بینند، نمی توانیم درباره آنها قضاوت کنیم که قطعاً به دلیل شیعه نبودن به طور دایمی جهنمی خواهند شد. دست یابی به بهشت و جهنم در گرو محتوا است و شالوده محتوا را نیّت و عمل اشخاص پی ریزی میکند.
اگر پس از این که حقیقت کاملاً روشن شد، بر عقیدة نادرست خود تعصب و لجاجت ورزید، حساب او از معتقدان موروثی اهل تسنن و دیگران جدا است.
درست است که بهشت برای نیکوکاران و با تقوایان است و مصداق کامل آنها شیعیان واقعی هستند وکفّار و منافقان از بهشت بهره ای ندارند، ولی بهشت جزای کسانی است که به وظائف الهی و عقلی خود عمل کرده اند و نزد پروردگار جوابگوی اعمال خویشاند.
قرآن میفرماید : «تا بر آنان اتمام حجّت نکرده و رسول بر آنان نفرستاده باشیم ، عذاب نمی کنیم » (4)؛ یعنی اگر حجّت را بر مردم تمام کردیم و طبق وظیفه الهی خود عمل کردند، آنان را عذاب نمی کنیم ، امّا اگر اتمام حجّت کردیم و به وظائف شان عمل نکردند، اهل عذاب خواهند بود. پس ملاک اصلی برای بهشت و جهنم، اتمام حجّت است.
بنابراین انسانها باید با تحقیق و دقّت، وظائف خود را تشخیص دهند تا بتوانند جوابگوی کردار خود باشند. هر انسانی احتمال می دهد که ممکن است پس از مرگ بازپرسی و مجازات شود، همین احتمال کافی است که خود را آماده پاسخگویی کند.
انسان ، هر دینی و مسلکی که دارد، اگر شرایط تکلیف (عقل و بلوغ ) را داشته باشد، باید خود را آماده امتحان الهی بکند و در اعتقادات جوابگوی اعتقادات خود باشد، منتها لازم است هر فرد تحقیق کند و دین حقّ را پیدا کند و به آن معتقد شود، تا اگر در روز قیامت از او سؤال شد، بتواند حجّت و برهانی برعقاید خویش داشته باشد. استاد مطهری در این باره مینویسد:
اگر کسی در روایاتی که از امامان بزرگوار(ع)رسیده دقّت کند، می یابد که ائمه تکیه شان بر این مطلب بود که هر چه بر سر انسان می آید، به دلیل این است که حق بر او عرضه می شود، ولی در مقابل حق تعصب و عناد می ورزد و یا لا اقل در وضعی است که می بایست تحقیق و جست و جوکند، اما تحقیق نمی کند. اما افرادی که ذاتاً و یا به خاطر قصور فهم و ادراک و یا به علل دیگر در وضعی به سر می برند که مصداق منکر و یا مقصّر به شمار نمی روند، در ردیف منکران و مخالفان نیستند و از مستضعفان فکری به شمار میروند.
از روایات استفاده می شود که ائمه اطهار(ع)بسیاری از مردم را از این طبقه می دانند.(5(
مرحوم علامه طباطبایی ، مفسر کبیر قرآن در تفسیر المیزان می گوید: خداوند جهل به دین و ممنوعیت از برپایی شعائر دین را ظلم شمرده است و عفو الهی شامل آن نمیشود، امّا مستضعفان که قدرت بر انتقال و تغییر محیط ندارند،استثنا شده اند. استثنا اختصاص ندارد به این که استضعاف به این صورت باشد. همان طور که ممکن است منشأاستضعاف عدم امکان تغییر محیط باشد، ممکن است به این دلیل باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد.(6(
پینوشت:
1. بحارالانوار، ج 42، ص 82.
2. همان، ج 65، ص 7
3. همان، ص 40
4. اسراء (17) آیه 15
5. مرتضی مطهری ، عدل الهی ، ص 398
6. المیزان ، ج 5 ، ص 51 ، به نقل از عدل الهی ، ص 394، با تلخیص
و من کتب فضیلةً من فضائله لم تزل الملائکة تستغفرله ما بقی لتلک الکتابه رسم، و من استمع فضیلةً من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالاستماع و من نظر الی کتابٍ من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالنّظر،(6)
اگر کسی یکی از فضائل اما علی (ع)را بنویسد، تا هنگامی که آن نوشته باقی است،اهل اسمانها برای او استغفار میکنند و اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهانی را که از راه گوش انجام داده است میبخشد، و اگر کسی به نوشتهای درباره فضائل علی(ع) نگاه کند، خداوند تمام گناهانی که از راه چشم کرده است میپوشاند و از آن در میگذرد.»
فاطمه زهرا عليها السلام بانوي دانشمند بزرگ و بي نظير جهان است. او از روحي الهي و علم بي پايان پدر خويش آخرين وبرترين پيامبر خدا حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم و الهام علم لدني و حديث و دانش فرشتگان الهي جبرئيل امين و ساير ملائكه الله برخوردار بود. اين بانوي نمونه و سرور جهانيان در عمر كوتاه خويش آموزگار بزرگ زنان مدينه بود. خانه اهل بيت عليهم السلام در مدينه دانشگاه بي نظير علوم و معارف اسلامي بوده است در اين دانشگاه الهي و مدينه العلم پيامبر خدا حضرت محمد صلي الله عليه و آله وسلم علي بن ابي طالب عليه السلام در وباب مدينه العلم به مردان و فاطمه زهرا سلام الله عليها دختر پيامبر خدا به زنان آموزش مي داد. اين دانشگاه آثار ماندگار فراواني داشته و دارد و آموزه هاي علي و فاطمه عليهماالسلام براي هميشه راهنماي مردم جهان خواهد بود. و هيچ گاه كهنه نمي گردد. تعليمات اسلامي و اصول و ارزش هايي كه پيامبر و اهل بيت عليهم السلام و اين زوج نمونه جهان علي و فاطمه عليهماالسلام در قرن هاي گذشته به بشريت آموزش داده اند امروز هم برترين آموزه هاست و بهترين وكامل ترين راه سعادت را به انسان ها نشان مي دهد.
سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام در هر موضوعي روشنگر حقايق و معارف الهي است. در اين جا آموزه هاي فاطمي در مساله شيعه شناسي و ارزش پاسخگويي از دو حديث گفتگو و پرسش و پاسخ وبيان مي گردد.
شيعه كيست :
مردي به همسرش گفت: اذهبي الي فاطمه بنت رسول الله صلي الله و عليه و آله وسلم فاساليها عني اني من شيعتكم ام ليس من شيعتكم” نزد فاطمه دختر پيامبر خدا برو و از ايشان از جانب من سئوال كن: من از شيعيان شما هستم يا نيستم زن خدمت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام رسيد و سئوال همسرش را پرسيد. حضرت فاطمه عليهاالسلام به آن زن فرمودند: قولي له: ان كنت تعملي بما امرناك و تنتهي عما زجرناك عنه فانت شيعه و الافلا. به همسرت بگو: اگر به آن چه ما فرمان داده ايم عمل نمايي و از آن چه نهي كرده ايم دوري نمايي پس تو شيعه هستي و گرنه نيستي ! زن به خانه اش بازگشت و به همسرش پاسخ حضرت فاطمه عليهاالسلام را گزارش داد. همسرش گفت: اي واي بر من ! كيست كه از گناهان و خطاها جدا و پاك گردد پس من در آتش جهنم خواهم بود چون هر كس از شيعيان نباشد در آتش است. زن نزد حضرت فاطمه بازگشت و سخنان همسرش را باز گفت. حضرت فاطمه سلام الله عليها فرمود: قولي له: ليس هكذا شيعتنا من خيار اهل الجنه و كل محبينا و موالي اوليائنا و معادي اعدائنا و المسلم بقلبه ولسانه لنا ليسوا من شيعتنا اذا خالفوا اوامرنا ونواهينا في سائرالموبقات و هم مع ذلك في الجنه و لكن بعد ما يطهرون من ذنوبهم بالبلايا و الرزايا او في عرصات القيامه بانواع شدائدها او في الطبق الاعلي في جهنم بعذابها الي ان نستنقذهم بحبنا منها و ننقلهم الي حضرتنا. به همسرت بگو: اين طور نيست ! شيعيان بهترين اهل بهشت اند و دوست داران ما و دوست داران دوستان ما و دشمنان دشمنان ما و هر كس به دل و زبان تسليم ماست اگر با اوامر و نواهي ما در ساير جهات مخالفت كنند از شيعيان ما نيستند ولي آنان باهمين وضعيت در بهشت اند. لكن پس از اين كه از گناهانشان بابلاها و سختي ها يا با انواع شدائد در عرصه هاي قيامت يا با عذاب در طبقه ي بالاي جهنم پاك گردند تا آنان را به سبب محبت و دوستي آنان نسبت به ما اهل بيت دستگيري نموده و نجات دهيم وآنان را به حضور خويش در بهشت انتقال دهيم.
گفتگوي اين زن به نمايندگي از شوهرش با فاطمه زهرا سلام الله عليها پيرامون شيعه شناسي يك سند بزرگ و سازنده براي مسلمانان جهان و بشريت است. اين گفتگو يادآور اين حقيقت است كه مذهب شيعه در عصر رسالت در مدينه وجود داشته است و اهل مدينه با نام شيعه آشنا بوده اند. سئوال اين شهروند مدني نشان دهنده آگاهي مردم مدينه از ضرورت و لزوم شيعه بودن است. آنان از فرمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر اهميت و ضرورت شيعه شدن با خبر بودند. بر همين اساس اين زوج مسلمان مي خواهند چيستي حد و مرزها ويژگي ها صفات ومسئوليت هاي شيعه بودن را بفهمند مطابق اين تعريف از تشيع كه در پاسخ حضرت فاطمه آمده است شيعه بودن تنها به حرف وشعار و ادعا نيست به عملكرد ورفتار و پيروي صادقانه از پيامبر و اهل بيت پيامبر است. با اطاعت كامل و اجراي امر و نهي الهي اهل بيت شيعه بودن تحقق مي يابد و انسان به امتياز پرافتخار شيعه شدن دست مي يابد.
تصريح فاطمه زهرا عليهاالسلام بر «بهشتي بودن شيعيان» درستي و حقايق راه شيعه و پيوند بنيادي مذهب شيعه با پيامبر خدا و وحي الهي را برجهانيان ثابت مي كند.
بنابراين مذهب شيعه جريان و راه اصلي اسلام و حقيقت اسلام و اسلام راستين است و ره پويان آن بهترين اهل بهشت اند. گناه كاراني كه دوست دار اهل بيت اند نيز با محبت ومودت اهل بيت سرانجام نجات خواهند يافت و پس از پاك شدن از گناهان به محضر اهل بيت در بهشت مي رسند. حتي دوست داران دوستان اهل بيت و دشمنان دشمنان اهل بيت در راه خدا و طريق رهايي از آتش جهنم قرار دارند چون محبت اهل بيت و محبت اوليا اهل بيت وعداوت بااعدا اهل بيت انسان را به راه پاك شدن از گناهان مي آورد. محبت اين الگوهاي جاويدان و جهاني الهي سرانجام انسان ساز و هدايت گر است وپايان آن رهايي از آتش و ورود به بهشت و رستگاري است.
ارزش پاسخگويي علماي شيعه به پرسش هاي شيعيان :
زني نزد حضرت فاطمه عليهاالسلام آمد و گفت: مادر ناتواني دارم درباره نمازش سئوالاتي دارد و مرا نزد شما فرستاده تا سئوال نمايم. آن زن نخستين سئوال را مطرح كرد حضرت فاطمه سلام الله عليها پاسخ دادند سئوال دوم را پرسيد به او پاسخ دادند ادامه داد و پرسش هاي سوم تا دهم را پرسيد و پاسخ مناسب شنيد. از پرسش هاي زيادش خجالت كشيد و عرض كرد: اي فرزند رسول خدا نمي خواهم شما رابه سختي بكشانم. حضرت فاطمه فرمود: هاتي و سلي عما بذالك. نزد من بيا و از هر آن چه كه برايت پيش آيد بپرس ! آنگاه از او پرسيدند: اگر روزي شخصي براي بردن بار سنگيني به پشت بام اجير شود و اجرت او هزار دينار باشد آيا اين كار براي او سخت است زن پاسخ داد: خير! سپس فرمودند: اجر و پاداش من براي پاسخ هر مسئله لولو فراوان بيش از ثريا و عرش است شنيدم پدرم رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم فرمود: ان علما شيعتنا يحشرون فيخلع عليهم من خلع الكرامات علي قدر كثره علومهم وجدهم في ارشاد عبادالله حتي يخلع علي الواحد منهم الف الف حله من نور. دانشمندان شيعه روز قيامت محشور مي شوند پس به قدر و اندازه علومشان و تلاش و جديت شان در ارشاد بندگان خدا خلعت هاي كرامت بر آنان پوشانده مي شود تا آن جا كه بر يكي از آنان هزار هزار (ميليون) خلعت نور پوشانده مي شود. حضرت فاطمه عليهاالسلام پس از بيان امتيازات و فضايل علماي شيعه براي دستگيري از ايتام فكري شيعه و آل محمد صلي الله عليه وآله و سلم در وصف اين خلعت ها فرمودند: يا امه الله ! ان سلكه من تلك الخلع لافضل مما طلعت عليه الشمس الف الف مره. اي كنيز خدا اي زن ! رشته اي از آن خلعت ها هزار هزار بار بهتر است از آن چه خورشيد بر آن تابيده است.
در اين گفتگو و پرسش و پاسخ درس هاي زيادي نهفته است. فاطمه زهرا سلام الله عليها بزرگ ترين دانشمند جهان و آموزگار بزرگ بشريت هرگز از پرسش وپاسخ ديني خسته نمي گردد و پاسخ پرسش هاي پي در پي برايشان سخت نيست زيرا باعلم الهي پاسخ هر پرسشي را مي دهند و پاسخ هاي كامل و جامع ايشان راهنماي بي نظير انسان ها در مسير آگاهي و معرفت وسعادت و رستگاري است. زنان مدينه از دانش بي كران فاطمي در دانشگاه اهل بيت بهره برداري مي كردند و هيچ گاه پرسش هاي آنان پايان نيافت چون حضرت فاطمه آنان را به پرسش هاي بيشتر تشويق مي نمود.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم مطابق نقل حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام از فضيلت علماي شيعه سخن گفته اند و اجر و پاداش فراوان پاسخگويي آنان به پرسش هاي شيعيان و سخت كوشي در ارشاد ناآگاهان رايادآوري نموده اند. وجود جمله ي (علماي شيعه» در اين حديث فاطمي نبوي نشانه ي ظهور مذهب شيعه در عصر رسالت و وجود علماي مذهب شيعه در عصر رسالت و وجود علماي مذهب شيعه در سرزمين وحي در ميان اصحاب وفادار پيامبر است و اين حقانيت مذهب شيعه و پيوستگي اين مذهب به وحي الهي و حديث پيامبر خدا را ثابت مي كند.
امروز در جامعه اسلامي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي پرسش هاي زيادي براي نسل هاي پس از انقلاب در ارتباط با دين و معارف الهي و انقلاب اسلامي مطرح است و دشمنان نيز براي سست نمودن پايه هاي اعتقادي جوانان تلاش مي كنند و هر روز با شبهات تازه وجديد به روياروئي با معارف اهل بيت مي پردازند. رسالت علماي شيعه مهرباني و مهرورزي به جوانان و پاسخگويي به پرسش هاي آنان ونجات آنان از دام تهاجم فرهنگي دشمنان اسلام شيعي و مخالفان انقلاب كبير اسلامي است.
رفتار و گفتار حضرت فاطمه عليهاالسلام در احترام و مهرورزي نسبت به پرسش گران و خستگي ناپذيري در پاسخگويي و تشويق آنان به پرسشگري راهنماي علماي شيعه در پاسخگويي به پرسش هاي جوانان در عصر ماهواره و اينترنت و در دهكده جهاني است. توجه به اجر و پاداش ارشاد و هدايت انسان ها كه در اين گفتگوي حضرت فاطمه و شهروند مدني بيان شده است «وظايف سنگين» علماي شيعه را در پاسداري از فرهنگ انقلاب اسلامي نشان مي دهد. پاسخگويي به ابهامات و شبهات و پرسش هاي نوجوانان و جوانان ونجات اين يتيمان آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم از گمراهي و خنثي نمودن تبليغات مسموم امپرياليزم رسانه اي ليبرال دمكراسي غربي و صهيونيسم بين الملل عليه اسلام وقرآن و پيامبر اعظم و امامان عليهم السلام رسالت عالمان ديني و دانشمندان شيعي پيرو حضرت زهرا سلام الله عليها است.
پاورقي:
1 ـ بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار عليهم السلام محمدباقر مجلسي بيروت موسسه الوفا چاپ سوم 1403 هـ ق ـ 1983 م ج 68 ص 155 البرهان في تفسيرالقرآن هاشم بحراني بيروت موسسه الوفا چاپ سوم 1403 هـ ق ـ 1983 م ج 4 ص 21 تفسير آيه 83 سوره صافات.
2 ـ بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار عليهم السلام ج 2 ص 3 و ج 7 ص 224 المحجه البيضا في تهذيب الاحيا محسن فيض كاشاني تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري قم دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم چاپ دوم بي تا ج 1 ص. 30