ديار فلسطين، محل ظهور و موطن و مزار حضرت موسى (ع) و زادگاه حضرت عيسى و نخستين قبله گاه مسلمين، همواره كانون توجه و احترام مذاهب بزرگ دنيا و همه ملل جهان است. مسلمانان همواره اكثريت مطلق جمعيت فلسطين را دارا بودند و قرنها در سايه حكومت مسلمين، همه مذاهب و فرق در همزيستى كامل زندگى كردند اما از هنگامى كه با دسايس استعمارى، تسلط انحصارى صهيونيزم و ناديده گرفته حقوق اكثريتساكنان آن ديار آغاز شد، به پايگاه استعمار در منطقه و كانون تهديد و تفرقه در منطقه حساس خاورميانه تبديل گرديد
در نيم قرن اخير مبارزات آزاديبخش مسلمانان مظلوم فلسطين افت و خيزهاى فراوانى را پشتسر گذاشت و وابستگى اغلب حكومتها در سرزمينهاى اسلامى به استعمار، مسلمانان مجاهدفلسطين را از پشتوانه وسيع هم كيشان محروم ساخته و جنبش ضدصهيونيستى را به نوعى ركود كشانيده بود. با وقوع انقلاب اسلامى ايران در سال 1357، روح جديدى در كالبد مبارزات ضدصهيونيستى دميده شد. اگر در يك تحليل جامع و كلى تر بخواهيم به عوامل و موانع اوجگيرى مبارزات ملت فلسطين پس از انقلاب اسلامى اشارتى داشته باشيم مىتوان گفت كه وقوع انقلاب اسلامى و به تبع آن نفوذ معنوى و شخصيت امام خمينى و مواضع وى جزو عوامل اوجگيرى مبارزات و تحول روش و ايدئولوژى مبارزه و سرانجام پيدايش انتفاضه بود. اما موانع آن بطور كلى در اين بود كه انقلاب اسلامى در مرحلهاى از پيشرفت تكنولوژى و اوج تكامل صنعتى دنياى غرب واقع شد كه در برابر مسائل و دشوارىهاى بسيار پيچيدهاى براى تداوم راه خود و تقويت جنبشهاى موازى قرار مى گرفت كه امپرياليزم رسانهاى، تنها به عنوان نمونهاى از آن موانع، قادر بود در افكار عمومى مردم جهان و حتى در داخل كشور، رسوخ كرده و با بهرهگيرى از روشهاى پيچيده روانشناختى و خبرى در سطحى وسيع دستبه سمپاشى، تاثيرگذارى و مقابله بزند و جهان را عليه اهداف انقلاب اسلامى متحد سازد و يا آنرا در جنگى نابرابر قرار دهد كه يك طرف آن متكى به آواكسها و ماهوارهها و پيچيده ترين و پيشرفته ترين امكانات باشد و طرف ديگر متكى به نيروهاى انسانى مومن و فداكار. (1)
انقلاب اسلامى در چنان شرايطى پيروز شد و خط مشى حمايت از جنبشهاى آزاديبخش و نيز مبارزات فلسطين را در پيش گرفت. در زمانى كه جهان در آستانه ورود به دوران تمدن سوم، عصر رايانه ها، عصر انفجار اطلاعات و پيدايش تكنولوژى ارتباطات دوسويه و آميزشهاى فرهنگى، وحدت جهانى و ظهور علائم فروپاشى ابرقدرت شرق بود و پديدهاى موسوم به نظم نوين جهانى شكل مىگرفت و در درون خود شبكههاى سنتى سلطه را نيز حفظ مىكرد. زمانى كه ستيزههاى بينالمللى به تدريجبه سود قدرتمندان جهانى تبديل به همكارى بين المللى شده و نظام استعمار و سلطه شكل نوينى گرفت و اكنون كه در آخرين سالهاى قرن بيستم هستيم، نظم نوين جهانى با پشتيبانى قدرتهاى نظامى و فوق صنعتى در شرف وقوع است، امريكا با هجوم گسترده موسوم به جنگ نفت عليه عراق (به بهانه اشغال كويت توسط آن كشور) زهرچشمى از اعراب و دولتهاى مترقى عرب گرفت. به ليبى حمله كرد و در بمباران مقر حكومت قذافى رهبر ليبى، تنى چند از اعضاى خانواده او كشته شدند اما آب از آب تكان نخورد و دنياى اسلام فقط نظاره گر اين حادثه بود اكنون در سايه راهاندازى بحرانها و جريانات انحرافى (و سرگرم كردن مسلمانان به مسائل متفرقه و پرداختن به مسائلى نظير انفجار بوئنوس آيرس، خطر هستهاى ايران و پاكستان و … ادعاى مالكيتسه جزيره ايرانى توسط امارات و جنگ داخلى بوسنى و صرب و غيره) مسئله فلسطين را مىخواهند حل كنند و سوريه را كه سالها بر موضع سازش ناپذيرى با اسرائيل پاى مىفشرد مجبور به مذاكره و سازش كردهاند. كشور اسلامى سومالى توسط امريكايىها اشغال شد و جنوب عراق در تصرف قواى امريكايى هاست امريكايىها نفت عراق را خود استخراج مىكنند و مىفروشند و پس از كسر كردن غرامت جنگى و هزينه قشون خويش، هرچه را كه خواستند به دولت عراق مىپردازند. خليج فارس نيز جولانگاه ناوگانهاى امريكايى گرديده است و دنياى اسلام در برابر همه اين فجايع خاموش است و گاه به اعتراضات شفاهى اكتفامىكنند.
اكنون جو غالب بر اعراب جو مذاكره، سازش و تسليم در برابر اسرائيل است. هنگامى كه سادات قرارداد كمپ ديويد را امضاء كرد، مصر از جرگه اعراب اخراج شد و امروز نه تنها مصر به جرگه اعراب بازگشته است كه افتخار تقدم سازش با اسرائيل و به سميتشناختن آن را نيز به دوش مىكشد و ممالك مترقى ضدصهيونيستى هم اسرائيل را به رسميت مىشناسند و بدينسان يك اقليت كوچك يهودى اراده خويش را به يك ميليارد مسلمان تحميل و بر آنان حكمفرمايى مى كند.
ما اين حوادث را به مثابه برگى از كتاب براى آيندگان ثبت مىكنيم تا آيندگان بدانند خادم و خائن چه كسانى بودند و روند انحطاط چگونه آغاز شد و چه كسانى تا واپسين دم از حقوق غصب شده يك ملت دفاع كردند و …. در روزگارى كه، افشاى صهيونيزم حتى در ممالك غربى مدعى دمكراسى، تهديد، ترور و محاكمه در پى داشت و نشانه نفوذ صهيونيزم بر ارگانهاى حكومتى آنان بود و يا در برخى از ممالك جهان سوم مانند حكومتشاه در ايران كه سازمان اطلاعات و امنيت آن (ساواك) با همكارى اسرائيل طراحى و تربيتشده بود سخن گفتن عليه اسرائيل ممنوع بود در خرداد سال 1342 امام خمينى در نطق معروف خويش كه منجر به بازداشت ايشان و قيام پانزده خرداد شد چنين گفت:
امروز به من اطلاع دادند كه بعضى از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنيت و گفتهاند شما با سه موضوع كار نداشته باشيد، پس از آن هر چه خواستيد بگوييد. يكى اينكه با شاه كارى نداشته باشيد و از او حرف نزنيد و يكى هم اينكه با اسرائيل كار نداشته باشيد و يكى هم اينكه نگوييد دين در خطر است. (2)
وقوع انقلاب اسلامى در سال 1357 و جهتگيرى ضدصهيونيستى اش پديدهاى غيرمنتظره و نگران كننده براى اسرائيل بود. ايران در زمان شاه، بازار واردات انبوه كالاها و محصولات اسرائيلى بود كه رونقى به اقتصاد اسرائيل مىبخشيد و از آن سو با صادرات نفتبه آن جان مىداد و نفت ايران تبديل به گلوله و سلاح مىشد و بر سينه فلسطينيان مىنشست. ايران تبديل به پايگاهى براى اسرائيل شده بود و همين امر از دلايل دشمنى متقابل اسرائيل با انقلاب اسلامى ايران بود. امام خمينى مىگويند:
يكى از جهاتى كه ما را در مقابل شاه قرار داده است كمك او به اسرائيل است من هميشه در مطالبم گفتهام كه شاه از همان اول كه اسرائيل بوجود آمد با او همكارى كرده و وقتى كه جنگ بين اسرائيل و مسلمانان به اوج خود رسيده بود، شاه همچنان نفت مسلمين را غصب كرده و به اسرائيل مىداد و اين امر خود از عوامل مخالفت من با شاه بوده است. (3)
با وقوع انقلاب اسلامى همه اين روابط گسسته شد و سفارت اسرائيل در تهران تبديل به سفارت فلسطين گرديد. بديهى است كه در مصاف انقلاب با امپرياليسم، توطئههاى اسرائيل بخشى از توطئهها عليه انقلاب اسلامى ايران خواهد بود. جنگ تحميلى يكى از آنها بود كه مانع از رويارويى انقلاب اسلامى با اسرائيل شد.
آنچه كه موجب تاسف بسيار است آن است كه ابرقدرتها بويژه امريكا با فريب صدام، با هجوم به كشور ما دولت مقتدر ايران را سرگرم دفاع از كشور خود نمود تا مجال به اسرائيل غاصب تبهكار دهد تا به نقشه شوم خود كه تشكيل اسرائيل بزرگ كه از نيل تا فرات است، اقدام نمايد. (4) عقوبت مبارزه با اسرائيل فقط تهديد و ترور نبود. در مقياسى بزرگ، جنگ تحميلى نيز راهى بود براى مستهلك كردن انرژى ملتهاى مسلمان، به فراموشى سپردن مسئله اسرائيل و يا در درجه دوم قرار دادن آن. در عين حال رهبر كبير انقلاب اسلامى عليرغم جنگ تمام عيار با عراق، از مسئله فلسطين و اصلى بودن مبارزه با اسرائيل غافل نبودند به طورى كه يكى از راههاىانگيزه بخشى به مردم ايران و نسل انقلابى و حزب اللهى، شعار (راه قدس از كربلا مىگذرد) بود و امام خمينى با توجه به جنگ تحميلى عراق عليه ايران و شرايطى كه در پايان قرن بيستم با آن روبرو هستيم، مبارزه با صهيونيزم را جز لاينفك انقلاب اسلامى ايران اعلام داشتند.
محورهاى اساسى در ديدگاههاى امام خمينى پيرامون فلسطين (5)
استفاده از حربه نفت عليه امريكا و اسرائيل:
پس از فتح قسطنطنيه به دستسلطان محمد فاتح در سال 1453م، دوران انقلاب و نوزائى فكرى و فرهنگى (رنسانس) در غرب آغاز شد و در نيمه دوم قرن هيجدهم به انقلاب صنعتى و اقتصادى انجاميد. اما درست از همان آغاز اولين انقلاب فكرى در غرب،دنياى شرق انحطاط خويش را آغاز كرد به گونهاى كه در قرن بيستم ديگر هيچ توازنى ميان آنها وجود نداشت. جهان به دو قطب پيشرفته صنعتى و ثروتمند يعنى غرب سياسى و مسيحى و قطب عقب مانده و فقير موسوم به جهان سوم تقسيم شد كه ممالك اسلامى در زمره آن بودند و به مدد بهرهگيرى از ثروت و توليد و امكانات و سلاحهاى مدرن بود كه غرب توانست اسرائيل را با جمعيتاندكى به اعراب مسلمان تحميل كند. تجربه جنگهاى متعدد اعراب و اسرائيل، بالاخص جنگ رمضان كه ارتشهاى چند كشور عربى مورد حمايت ابرقدرت شوروى، از اسرائيل كوچك شكستخوردند. نمودارى از ضعف آنان بود و اين احساس ضعف و حقارت ناشى از اين شكستها و تلقى اينكه تداوم دشمنى با اسرائيل كه با برخى از آنان مرزهاى مشترك دارد، امنيت ملى آنها را به خطر مىاندازد، زمينههاى سازش را در اعراب بوجود آورد. در چنين شرايطى، امام خمينى بر ادامه مبارزه با اسرائيل تاكيد كرد و راه موثر در اين مبارزه را استفاده از حربه تحريم نفت عليه اسرائيل و حاميانش دانست. ايشان در پيامى به دول و ملل اسلامى به مناسبت جنگ رمضان اعراب و اسرائيل در تاريخ 16/8/1352 گفتند:
دولتهاى ممالك نفتخيز اسلامى لازم است از نفت و ديگر امكاناتى كه در اختيار دارند، بعنوان حربه عليه اسرائيل و استعمارگران استفاده كرده، از فروش نفتبه آن دولتهايى كه به اسرائيل كمك مىكنند خوددارى ورزند.
با داشتن آن همه ذخاير، آن همه امكانات اگر يك هفته نفتخودشان را به روى اين جنايتكارها ببندند، تمام مسائل حل خواهد شد معذلك مى گويند كه ما اين كار را نمى كنيم. (6)
اسرائيل قيام مسلحانه بر ضد كشورهاى اسلامى نموده است و بر دول و ملل اسلام، قلع و قمع آن لازم است. كمك به اسرائيل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفتحرام و مخالف با اسلام است. (7)
آيا جا ندارد كه اعتراض كنيم: آقا نفت مسلمين را چرا به كفار مىدهى، به كفارى كه در حال جنگ و تجاوز به سرزمين و امت اسلام هستند. (8)
حقيقت اين است كه نفت چون خون در رگهاى اقتصاد و صنعت دنياى پيشرفته صنعتى است و كاهش يا قطع صدور نفت موجب كم خونى و ضعف و مرگ آن خواهد شد، غرب سياسى عليرغم همه پيشرفت هايش، مانند غول شيشهاى است كه با قطع صدور نفت از پاى در مىآيد. ممكن است تصور شود، هماناندازه كه غرب به نفت محتاج است، فروشندگان نفت نيز كه داراى اقتصاد تك پايهاى نفت مى باشند، زندگى شان به هماناندازه وابسته به درآمد نفت است اما حقيقت اين است كه در صورتى كه كشورهاى توليد كننده نفت در يك مدت زمان، سياست رياضت اقتصادى و استفاده از ذخاير خويش را اتخاذ مىكردند، غرب سريعتر از آنان از پاى مىافتاد. فقط با يكماه قطع نفتبحران اقتصادى، اجتماعى و سياسى عظيمى غرب را فرا مىگرفت و آنان را به تسليم وامى داشتبويژه كه در آن هنگام هنوز كشورهاى صنعتى تدابيرى از قبيل ايجاد چاهها و منابع ذخيره نفتى را نينديشيده بودند اما پس از آنكه مدتها نظريه تحريم اقتصادى غرب بخاطر حمايتش از اسرائيل مطرح شد (ولى متاسفانه توسط همه ممالك اسلامى به اجرا در نيامد)، مصرف كنندگان نفتبه صرف احتمال وقوع چنين امرى در فكر ايجاد منابع ذخيره نفتى به مدت سه ماه افتادند و آنرا عمل كردند زيرا اقتصاد ممالك صنعتى بسيار آسيب پذير است و برنده نهائى در جنگ نفت فقط كسى است كه بتواند چند روز بيشتر مقاومت كند و ذخيره سازى نفتبه منظور افزايش زمان و ضريب مقاومتبود اما اگر اعراب حاضر به جنگ نفتبا اسرائيل و حاميان نيرومند غربى اش نشدند خود دلايلى داخلى داشت كه اين دلايل در نهايتبه ماهيت وابسته، رفاه طلب، عافيت جو، استبدادى و عدم پايگاه مردمى حكومتهاى ممالك اسلامى مربوط مىشد.
وابستگى، عدم مشروعيت مردمى و روش استبدادى حكومتهاى منطقه مانع اصلى نجات فلسطين:
لازمه اتخاذ سياست رياضت اقتصادى اين است كه مردم مبتلا به بيمارى و تب مصرف نباشند و اگر هم بودند آنقدر به زمامداران خويش اعتماد داشته باشند كه با آنان همكارى و همراهى كنند، ولى خفقان و استبداد به حدى بود كه مردم و مخالفين حكومت نه تنها حاضر به همكارى نبودند بلكه دركمين فرصتها مىنشستند تا به محض ضعيف شدن حكومت، آن را از پاى درآورند. به همين روى در صورت اتخاذ روش رياضت اقتصادى كوتاه مدت، كه نتيجه آن كمبود ارزاق، كالاها و صعود تورم بود. نارضايتىهاى سياسى و اجتماعى وسعت مىگرفت و براى حكومتها خطرساز بود، بويژه آنكه در بسيارى از كشورهاى عربى اصولا حكومتها يا پادشاهى بودند و پارلمان و انتخابات وجود نداشت و يا اگر هم مانند كويت پارلمانى وجود داشتيك مجلس تشريفاتى بود كه مطابق قوانين آن كشور پادشاه حق انحلال آن يا عزل و نصب اعضاى مجلس را داشت و يا اگر هم نظام حكومتى جمهورى بود، تفاوتى با نظام سلطنتى استبدادى نداشت و رئيس جمهور مادام العمر بود. در نتيجه از آنجا كه مردم نقشى در روى كارآوردن دولتها نداشتند، مسئوليتى هم در قبال آن احساس نمىكردند و دليلى هم براى شركت اختيارى و داوطلبانه در خطر نمىديدند. به همين دليل است كه امام خمينى كرارا به اعراب مى گويد شما هم مانند ايران شاه را كنار بزنيد:
ما تا به اسلام برنگرديم اسلام رسول الله – تا به اسلام رسول الله برنگرديم، مشكلاتمان سر جاى خودش هست، نه مىتوانيم قضيه فلسطين را حلش كنيم، نه افغانستان را نه ساير جاها را. ملتها بايد برگردند به صدر اسلام، اگر حكومتها هم با ملتها برگشتند كه اشكالى نيست و اگر برنگشتند ملتها بايد حساب خودشان را از حكومتها جدا كنند و با حكومتها آن كنند كه
ملت ايران با حكومتخودش كرد، تا مشكلات حل شود… (9)
تاكيد امام بر قيام و مبارزه عليه حكومتها بعنوان راه نجات فلسطين:
امام خمينى كرارا در مواضع و بيانات خويش، علاوه بر تاكيد بر اتحاد و تمسك به اسلام و بازگشتبه ارزشهاى اسلامى قيام عليه حكومتها را در ممالك اسلامى يكى از مقدمات واجب براى نجات فلسطين مى داند زيرا حكومتهاى استبدادى به دليل فقدان پايگاه داخلى، براى حفظ خود در برابر نارضايتىها و مخالفتهاى داخلى نياز به حمايتخارجى دارند و بدينسان ميان استبداد و استعمار اتحاد بوجود مىآيد.
طبيعى است كه مبارزه با استبداد داخلى مقدم بر مبارزه با استعمار خارجى است زيرا مادامى كه دشمن در خانه است، مبارزه در جبهه خارجى بى ثمر خواهد بود. براى مبارزه با استعمار نخستبايد پايگاههاى داخلى آن يعنى استبداد و حكومتهاى وابسته و سرمايههاى وابسته و پايگاههاى اقتصاديش را از ميان برد به همين دليل از ديدگاه امام خمينى ، سرنگونى حكومتهاى وابسته و مسلط بر ممالك اسلامى، فورى ترين راه نجات فلسطين است.
همانطور كه گفته شد، از راههاى اساسى مبارزه با اسرائيل و حاميان قدرتمند غربى آن، تحريم اقتصادى و نفتى بود اما اين واقعه محتمل بود كه فقط با تحمل رياضت اقتصادى خاتمه نيابد و غرب براى نجات خويش دستبه تهاجم به منابع نفتى خاورميانه و اشغال آنها بزند. اگرچه نظام دو قطبى جهان و وجود ابرقدرت شوروى در همسايگى كشورهاى اسلامى سبب خوددارى غرب از چنين اقدامى مىگرديد زيرا قهرا پاى روسها را به ميدان جنگ مى كشيد و جنگ جهانى سوم را شعلهور مى ساخت كه در آن صورت اثرى از حيات روى كره زمين نمىماند و از طرفى هرگونه درگيرى امريكا و غرب با كشورهاى نفتخيز منطقه خاورميانه، نتيجه اش گسترش بيشتر نفوذ شوروى در اين كشورها مىشد و سرنوشت امروز جهان بگونهاى ديگر بود و غرب نيز به دليل فقدان نفت در جنگ با كشورهاى نفتخيز تاب مقاومت نمىآورد اما مهمتر از همه اين موارد آن بود كه در برابر سلاحهاى مدرن و تجهيزات پيشرفته كشورهاى غربى، جهان سومىها فقط با تكيه بر امواج انسانى مومن و فداكارى كه به فرماندهى حكومتهاى خويش اعتماد دارند و با استفاده از روش جنگهاى چريكى مى توانستند وارد هماوردى با غرب شوند كه اين امر به دلايل مختلف بعيد مىنمود زيرا هم حكومتها به دليل غير مردمى بودن قدرت بسيج امواج انسانى مومن را نداشتند و هم به دليل ماهيت وابسته عدهاى از آن ها، به سادگى، تودههاى مردم وجه المصالحه قرار مىگرفتند، چه اساسا برخى از اين حكومتها با كمك امريكا و انگليس به قدرت رسيده بودند. به همين دليل امام خمينى علاوه بر راه تحريم نفتى، سرنگونى رژيمهاى وابسته و غير مردمى منطقه توسط مردم آن كشورها را اصلى ترين و مقدم ترين راه مىدانستند:
مشكل مسلمين، حكومتهاى مسلمين است. اين حكومتها هستند كه اين مسلمين را به اين روزانداختهاند ملتها مشكل مسلمين نيستند. اين حكومتها هستند كه بواسطه روابطشان با ابرقدرتها و سرسپردگى شان با ابرقدرتهاى چپ و راست، مشكلات را براى ما و مسلمين ايجاد كردهاند مشكل مسلمين فقط قدس نيست، اين يكى از مشكلاتى است كه مسلمين دارند.
افغانستان مگر از مشكلات مسلمين نيست؟ پاكستان مگر از مشكلات مسلمين نيست؟ تركيه مگر از مشكلات مسلمين نيست؟ مصر مگر از مشكلات مسلمين نيست؟ عراق مگر از مشكلات مسلمين نيست؟ بايد ما تحليل كنيم كه مشكلى كه در همه اقطار مسلمين هست از كجا پيدا شده است و راه حلش چيست؟ چرا مسلمين در همه جاى دنيا تحت فشار حكومتها و ابرقدرتها هستند و راه حل اين مسئله چيست؟ تا اينكه هم رمز پيروزى بر همه مشكلات بدستبيايد و هم قدس و افغان و ساير بلاد مسلمين آزاد بشوند.
مشكل مسلمين حكومتهاى مسلمين است اين حكومتها هستند كه مسلمين را به اين روز رساندهاند، ملتها مشكل مسلمين نيستند، ملتها با آن فطرت ذاتى كه دارند مىتوانند مسائل را حل كنند لكن مشكل، دولتها هستند شما سرتاسر ممالك اسلامى را وقتى كه ملاحظه كنيد كم جايى را مىتوانيد پيدا بكنيد كه مشكلاتشان بواسطه حكومت هايشان ايجاد نشده. اين
حكومتها هستند كه بواسطه روابطشان با ابرقدرتها و سرسپردگىشان با ابرقدرتهاى چپ و راست مشكلات را براى ما و همه مسلمين ايجاد كردهاند اگر اين مشكل از پيش پاى مسلمين برداشته بشود، مسلمين به آمال خودشان خواهند رسيد و راه حلش با دست ملت هاست. (10)
افشاى مكرر نقشه اسرائيل بزرگ از نيل تا فرات:
دلايل مختلف نشان مىداد كه مرزهاى جغرافيايى اسرائيل محدود به اراضى اشغال شده فلسطين نخواهد ماند:
الف: از يك سو شعار اصلى پارلمان اسرائيل كه برگرفته از كتاب تورات است اين بود كه اسرائيل، مرزهاى تو از نيل تا فرات است و اين شعار در دوران ضعف و نوپايى اسرائيل كه اشغالگران از جمعيت و قدرتاندكى در برابر دنياى اسلام برخوردار بودند مطرح مىشد و بديهى است كه به هنگام قدرت آن را عملى سازند.
ب: صهيونيستها نژادپرستبودند و نژاد خود را برترين نژادها و بنى اسرائيل را فرزندان خدا مىدانستند كه بايد حكومت جهان را به دست گيرند و دست كم زمانى كه قدرت آن را ندارند از نيل تا فرات را به دلايل مذهبى خود، از آن خويش مىدانستند. همين عقايد و روحيات يكى از دلايل رواج جهودكشى بود بطورى كه حكومت تزارى روسيه آنان را قلع و قمع مىكرد و هيتلر بعنوان نژادپرست ديگرى كه اين گروه را رقيب خويش مىديد، براى براندازى نسل يهود و بنى اسرائيل آنان را فوج فوج به هلاكت مىرساند.
ج: دنياى غرب با آينده نگرى كه داشت نيازمند تسلط پايدار بر سرزمينهاى طلاى سياه (نفت) و معادن عظيم ديگر در خاورميانه و قبضه كردن بازار مصرف آن بود و اسرائيل وسيله مناسبى براى تحقق اين رويا بود. اما اين كار نياز به زمانى طولانى و زمينه سازيهائى ماهرانه داشت. اسرائيل همواره يكى از مهمترين عوامل ناامنى منطقه بود كه اعراب و مسلمانان همواره ناچار ازتجهيز و تسليح خويش براى حفظ امنيت ملى بودند و همين امر خاورميانه را به زرادخانه امريكا و غرب تبديل كرد و از اين رهگذر ميلياردها دلار را به جيب سرمايهداران و دولتهاى غربى سرازير ساخت.
د: تجربه تحميل يك اقليت كوچك يهودى بعنوان حكومت اسرائيل، بر اكثريت اعراب و مسلمانان ساكن فلسطين نشان داد كه تكرار اين تجربه در ساير ممالك عربى هم امكانپذير است. بخصوص وقتى كه اعراب در جنگ با اسرائيل شكستخوردند اميد به تحقق اسرائيل بزرگ و تكرار آن تجربه بيشتر شد. امام خمينى كرارا به هدف و نقشه اسرائيل بزرگ در سخنان خويش اشاره داشته است. از جمله مىگويد:
اين مهره دومى كه حالا آمده است، اسحاق شاميرى كه الان آمده است و مى خواهد نخست وزير بشود از اول برنامه خودش را گفته است. از اول گفته است كه اسرائيل بزرگ بايد تحقق پيدا كند – بايد فلسطين به كلى از بين برود. تمام جاهايى كه دست اسرائيل است اينها لاينفك از اسرائيل است، اسرائيل بزرگ يعنى از نيل تا فرات، يعنى تمام منطقهاى كه عرب نشين است، حجازهم جز اين بايد باشد، مصر هم جزو اين است و اينها (دولتهاى عربى) نشستهاند آنجا دارند تماشا مىكنند و عده كثيرشان هم همراهى مىكنند و اسرائيل را مىخواهند (به رسميت) بشناسند (11)
امام خمينى معتقد بود كه اهداف نهائى اسرائيل حتى فراتر از نيل تا فرات است و آنان حتى درانديشه تسلط بر ايران هم بودهاند زيرا صهيونيستها سالها پيش از اشغال فلسطين و تشكيل دادن حكومت درانديشه كودتا در ايران بودهاند:
عمال اسرائيل در ايران (در زمان محمد رضا شاه پهلوى) هر جا انگشت مىگذارى مىبينى كه يكى از اينها در مراكز حساس، مراكز خطرناك، والله مراكز خطرناك براى تاج اين آقا (شاه)، ملتفت نيستند اينها، اينها (يهودى ها)، آنها بودند كه در شميران توطئه كردند ناصرالدين شاه را بكشند، مملكت ايران را قبضه كنند شما تاريخ را نگاه كنيد، تاريخ كه مىدانيد، در نياوران توطئه كردند، در نياوران چند نفر رفتند ناصرالدين شاه را ترور كنند و يك عده هم در تهران بودند كه حكومت را قبضه كنند. اينها حكومت را از خودشان مىدانند، اينها در كتاب هاشان نوشتهاند، در مقالاتشان نوشتند حكومت مال ماست، بايد ما يك سلطنت جديدى بوجود آوريم (12)
مسئله يهود و صهيونيزم جداست:
رفتار بنى اسرائيل با حضرت موسى (ع)، نشان مىدهد كه آنان به پيشوا و پيامبر خويش هم جفا نمودند و در خلال مدت 40 روز غيبت موسى (ع) مجددا به بت پرستى گراييدند و 40 سال قوم بنى اسرائيل بخاطر اين عمل آواره شدند. تاريخ نشان مىدهد كه از سرسخت ترين و خطرناك ترين دشمنان پيامبر اسلام، قوم يهود بودند كه نه تنها نبوت او را انكار مىكردند كه براى نابودى او و يا شكست دادن حكومت نوپاى پيامبر در برابر مشركين توطئه مىكردند اما در يهوديان، در همان روزگار نيز دو گروه مشاهده مىشدند. عدهاى با پيامبر اسلام دشمنى مىكردند و گروهى نيز خواستار همزيستى مسالمت آميز و انجام مناسك همزيستى خويش بودند تا قرنها پس از ظهور اسلام، يهوديان به استناد روش تسامح و مداراى پيامبر با پيروان مذاهب گوناگون (كه تا وقتى توطئه نمى كردند آزاد بودند) با مسلمانان در كنار هم زندگى مىكردند. وقتى عمربن خطاب با مركب و لباسى ساده پس از چند ماه محاصره اورشليم وارد اين شهر شد برخلاف انتظار يهوديان با آنان به نيكى رفتار كرد و يهوديان، قرنها با مسلمانان در كنار هم مىزيستند و اما افراطيون و نژادپرستان يهودى در امتداد خط همان نياكان خويش كه موجب آوارگى قوم موسى شدند و بعدها فتواى قتل حضرت عيسى (ع) را دادند و با مذهب مسيح به جدال برخاستند و با پيامبر اسلام نيز دشمنى مى كردند، درانديشه تحقق روياى باستانى اسرائيل بزرگ افتادند. صهيونيستها ادامه همان خطى بودند كه حسابشان را بايد از يهود جدا ساخت. يهوديانى كه مىخواستند مذهبى باشند و خود را آلوده به بازىهاى سياسى نكنند از آغاز نهضت صهيونى بويژه در امريكا و اروپا، مخالفتخويش را با آن اعلام كردند و در مواردى سازمانهاى مختلف يهودى دستبه مبارزه با صهيونيزم زدند. پس از انقلاب اسلامى ايران، اگرچه تفكيك روشنى در اين مورد بعمل نيامد و يهوديان زيادى بودند كه از عدم مرزبندى دقيق ميان يهود و صهيونيزم و يك كاسه كردن آنها كدورت خاطر داشتند اما شواهدى از سخنان امام خمينى دال بر اين مرزبندى وجود دارد:
ما حساب جامعه يهود را از حساب صهيونيستها جدا مىدانيم، آنها (صهيونيست ها) اهل مذهب نيستند، و قيام بر ضد مستكبرين، طريقه حضرت موسى سلام الله عليه بوده و اين درستبرخلاف صهيونيست هاستحساب جامعه يهود غير از حساب جامعه صهيونيست است و ما با آنها مخالف هستيم و مخالفت ما براى اين است كه آنها با همه اديان مخالف هستند، آنها يهودى هستند، آنها مردمى سياسى هستند كه به اسم يهود كارهايى مىكنند و يهودىها هم ازآنها متنفر هستند و همه انسانها بايد از آنها متنفر باشند (13)
صهيونيزم يك پديده سياسى با آرمانهاى جاه طلبانه، نژادپرستانه و استعمارگرانه است كه زير پوشش مذهب يهود، جلوه مذهبى به خود مىگيرد و بعنوان ناجى قوم يهود خواسته است اين ملت را زير چتر خويش جمع كند.
مسئله اصلى صهيونيزم، اسلام است:
همانطور كه در تاريخ صدر اسلام مشهود است، افراطيون و نژادپرستان بنى اسرائيل و يهود، عليرغم سياست مدارا از سوى حكومت پيامبر و آزادى آنان در اعمال و مناسك مذهبى خويش، دستبه فتنه گرى و بستن پيمان با دشمنان خارجى مىزدند و حتى اقدام به ترور پيامبر اكرم نمودند اما ناكام ماندند. رويه دشمنى آنها با اسلام همواره ادامه داشت و در دهههاى اخير نيز به اشكال و طرق گوناگون در تخريب ا سلام كوشيدهاند و براى تحريف كتاب آسمانى مسلمانان و احكام دينى آنها نيز به ترفندهاى گوناگونى متوسل شدهاند كه امام خمينى به نمونهاى از آن اشاره دارد:
اين اسرائيلى كه همين چند وقت پيش از اين، همين اخيرا به قرآن كريم نسبت داد به اينكه جنايتبعضى از امراض در آلمان گردن قرآن استبراى اينكه قرآن دستور داده است، در سوره پنجم آيه ششم دستور داده است كه مسلمين وقتى مستراح مىروند حق ندارند با صابون بعدش دستخودشان را بشويند …. از اين جهت ميكروب سرايت مىكند به دست و كذا. آن آيه ششم سوره پنجم چه است؟ آيه وضو است و آيه غسل است اين هم در آلمان يك بساطى درست كرد اين مطلب، آن طورى كه نوشتند به بهدارى ها، به چه و چه و اسرائيل نقل كرد اين مطلب را كه به قرآن يك همچنين نسبتى داده (14)
حفارى مسجدالاقصى قبله اول مسلمين و ويران كردن آن و كشتار جمعى مسلمانان، نمونهاى ديگر از دلايل دشمنى اسرائيل با اسلام و مسلمين است و مسلمانان در برابر اسرائيل بايد به اسلام و قرآن كه وجه مشترك همه مسلمانان است تمسك كنند.
اسلام و اتحاد راه نجات فلسطين:
امام خمينى همواره بازگشتبه اسلام و متحد شدن را شرط نجات فلسطين و جلوگيرى از اميال توسعه طلبانه صهيونيزم دانستهاند و همواره با تاكيد بر اينكه مسئله اصلى اسرائيل نابود كردن اسلام است، خواستار كنار گذاشتن اختلافات از جمله اختلافات مذهبى بود. اگرچه اكثريت اعراب و مسلمانان ساكن فلسطين، پيروان مذاهب اهل سنتبودند اما امام خمينى بعنوان يك فقيه و مرجع شيعه از هيچگونه حمايتى نسبتبه آنان فروگذار نمىكرد. اين رويه برخلاف كسانى بود كه چون اهل سنت را غاصب و كافر مىدانستند معتقد بودند كه سنىها دارند مجازات مىشوند و حمايت از فلسطين را به اين بهانه كه تقويت اهل سنت است تجويز نمىكردند. امام خمينى مسئله را نه در چارچوبهاى تنگ دعواى شيعه و سنى كه مربوط به كيان اسلام مىدانست و به همين رو، پيوسته شيعيان لبنان را در كمك به فلسطين تشويق مىساخت زيرا شيعيان لبنان در برابر اسرائيل هم سرنوشت هستند. امام خمينى حكمفرمايى يك عده قليلى صهيونيست را بر يك ميليارد مسلمان جهان ننگ و عار مىدانست و مىگفت:
چرا بايد يك كشورهايى كه داراى همه چيز هستند و داراى همه جور قدرت هستند اسرائيل با آن عده كم بيايد و به آنها اينطور حكمفرمايى كند؟ چرا بايد اينطور باشد؟ جز اين است كه ملتها از هم جدا و از دولتها جدا و دولتها از هم جدا و يك ميليارد جمعيت، يك ميليارد جمعيت مسلمين با همه تجهيزاتى كه دارند نشستهاند و اسرائيل آن جنايات را به لبنان مىكند و به فلسطين مىكند. (15)
نه تنها كنار گذاشتن اختلافات مذهبى كه كنار گذاشتن اختلافات سياسى ميان دولتها و ملتها و متحد شدن عليه اسرائيل شرط ديگر نجات فلسطين و پاك كردن لكه ننگ سلطه يك عده قليل بر اراده يك ميليارد مسلمان جهان است و اين سخن معروف امام خمينى رهبر فقيد انقلاب اسلامى است كه اگر همه مسلمين جمع شوند و هر كدام يك سطل آب بريزند، اسرائيل را آب مىبرد:
براى من يك مطلب به شكل معماست و آن اين است كه همه دول اسلاميه و ملتهاى اسلام مىدانند كه درد چيست؟ مىدانند كه دست اجانب در بين است كه اينها را متفرق از هم بكنند، مىبينند كه با اين تفرقهها ضعف و نابودى نصيب آنان مىشود مىبينند كه يك دولت پوشالى اسرائيل در مقابل مسلمين ايستاده كه اگر مسلمين مجتمع بودند و هر كدام يك سطل آب
مى ريختند او را سيل مىبرد، معذلك در مقابل او زبون هستند. (16)
روز جهانى قدس روز بسيج مسلمانان عليه اسرائيل و امريكا:
تجربه چند دهه اخير حاكى از آن است كه با يك گام عقب نشينى اعراب، اسرائيل چند گام به جلوبرمى داشت و از هنگامى كه طرحهاى سازش كارانه در اعراب وارد بورس ديپلماسى شد، اسرائيل جنوب لبنان را اشغال كرد و وقتى طرحهاى سازشكارانه فهد و فاس وطائف هم به كمپ ديويد افزوده شد ضعف اعراب و عدم تصميم دولتهاى وابسته و مرتجع عربى براى مبارزه با اسرائيل به نمايش در آمد و اسر ائيل نيز از همين ضعفها و فرصتها بهرهگيرى كرد و گامهاى ديگر را برداشت از جمله آنكه، عليرغم مخالفتهاى وسيع، پس از مدتها تلاش، پايتختخود را به قدس انتقال داد كه فقط با مخالفتهاى زبانى دولتهاى عربى و اسلامى مواجه گرديد. امام خمينى در مقابل اين عقب نشينى ها، آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را روز قدس اعلام كرد. در اين روز اجتماع مسلمانان در فضايى روحانى، زمينه بسيار مناسبى براى طرح همزمان مسئله فلسطين در جهان اسلام است. اعلام روز قدس حركتى بود در مقابل يهودى كردن بيت المقدس، سازشكارىهاى اعراب و پيشروىهاى اسرائيل. روز قدس حركتى بود در راستاى استراتژى اتحاد مسلمين و روز قدس بستر خيزش امواج انسانى و احياى وسيع مسئله قدس و بيدارى مسلمين بود. چون حكومتها در خط امتيازدهى پى در پى به اسرائيل افتاده بودند، روز قدس عامل توقف اين روند و روزى بود كه ملتها را نيز وارد معادله سرنوشتساز قدس مىساخت.
مسلمانان ننشينند كه حكومت هايشان برايشان عمل بكنند و اسلام را از دست صهيونيزم نجات بدهند ننشينند كه سازمانهاى بين المللى براى آنها كار بكنند، ملتها خودشان قيام كنند و حكومتهاى خودشان را وادار كنند در مقابل اسرائيل بايستند و اكتفا نكنند به محكوم كردن (17)
من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مىخواهم كه براى كوتاه كردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن، به هم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مىكنم، آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ايام قدر است و مىتواند تعيين كننده سرنوشت فلسطين نيز باشد بعنوان روز قدس انتخاب و طى مراسمى همبستگى بين المللى مسلمانان را در حمايت از حقوق قانونى مسلمانان اعلام نمايند. (18)
امام خمينى مىگفتند اگر يك ميليارد جمعيت مسلمانان مجتمع شوند و هر كدام يك سطل آب بريزند اسرائيل را آب مىبرد و روز قدس مقدمهاى بود براى به راهانداختن راهپيمايىها و تظاهرات همزمان مسلمانان جهان و راهاندازى امواج انسانى عليه اسرائيل و براى نجات فلسطين.
منابع:
1- ن، ك، بررسى انقلاب ايران. ع. باقى ص16.
2- صحيفه نور، جلد 1، ص 54 ، سخنان 13/3/1342.
3- صحيفه نور ، جلد 4، ص 30 ، مصاحبه با امل در تاريخ 16/9/1357.
4- صحيفه نور، جلد 18، ص 120، سخنان مورخ 31/6/1362.
5- تقدم و تاخر محورهايى كه در اين مقاله مطرح شده به مفهوم اولويت و اهميت هر بند نسبتبه بند بعدى نيستبلكه برعكس، هر كدام از محورها مقدمه و زمينهاى براى بحثبعدى است و به همين دليل اهميت اين بندها از ديدگاه امام خمينى در دو بند
آخر بحث است كه به نوعى نتيجهگيرى از مجموعه بحثهاى پيشين مىباشد.
6- در ديدار با نمايندگان جنبشهاى آزاديبخش در تاريخ 24/3/1361. صحيفه نور، جلد 16، ص197.
7- اعلاميه مورخ 18/3/1346 خطاب به ملل و دول اسلامى بمناسبت جنگ 1967 اعراب و اسرائيل. صحيفه نور، جلد 1، ص139.
8- سخنرانى عليه جشنهاى دو هزاروپانصد ساله شاهنشاهى در تاريخ 6/3/1350. صحيفه نور، جلد1، ص165.
9- صحيفه نور، جلد 12، ص282، سخنان مورخ 18/5/1359.
10- صحيفه نور، جلد 12، ص 278، سخنان مورخ 18/5/1359.
11- صحيفه نور، جلد 18، ص 98، سخنان مورخ 15/6/1362.
12- صحيفه نور، جلد، ص 96، سخنان مورخ 18/6/1343.
13- صحيفه نور، جلد 6، ص 163، سخنان مورخ 24/2/1358 امام خمينى در جمع نمايندگان كليمى.
14- صحيفه نور، جلد1، ص 172، سخنان مورخ 6/3/1350.
15- صحيفه نور، جلد 10، ص 93، سخنان مورخ 10/8/1358.
16- صحيفه نور، جلد 8، ص 235، سخنان مورخ 25/5/1358.
17- صحيفه نور، ج 15، ص 262، سخنان امام خمينى در تاريخ 25/9/1360.
18- صحيفه نور، ج 8 ، ص 229، پيام امام به مسلمانان جهان و اعلام روز قدس در 16/5/1358.