خانه امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) تنها خانهای بود که یک درب به داخل مسجد النبی(ص) و یک درب به بیرون داشت.(و سدّ الابواب الّا بابه)
این خانه چند بار مورد تعدّی و حرمتشکنی قرار گرفت، عبدالملک مروان این خانه را تخریب کرد (مناقب ابن شهر آشوب، جلد 2، صفحه 211) و در موقع اخذ بیعت برای خلافت خلیفه اول و برای تثبیت موقعیت او این خانه مورد هجوم واقع شده و به آتش کشیده شد.
مسعودی در «اثبات الوصیة» صفحه 123 گوید: فهجموا علیه و اُحرقوا بابه.
* مشهور بودن آتش زدن خانه فاطمه(س) و استناد عبداللهبن زیبر به آن
آتش زده شدن خانه حضرت فاطمه(س) چنان معروف و مشهور بوده که وقتی عبدالله بن زبیر بر شهر مکه مسلط شد، اعلام کرد: هر کس با من بیعت نکند خانه او را آتش میزنم، آن گونه که خانه فاطمه را آتش زدند و سپس حسن بن محمد بن حنفیه که بیعت نکرده بود را دستگیر و زندانی کرد و خانه او را آتش زد و بنیهاشم را در شعب جمع کرده و میخواست آنها را زنده زنده در آتش بسوزاند.(مروج الذهب، جلد 3، صفحه 77)
این هم یک نوعی آزادی و دموکراسی است که اول بر حکومت مسلط شوند و سپس شروع به بیعت گرفتن کرده و هر کس مخالف باشد، باید خانه او را آتش زده و اهل خانه نیز در آتش سوزانده شوند! در شهر مدینه تمام مردم انصار- که اکثریت شهر بودند- و بخش عمدهای از مهاجر طرفدار حضرت علی(ع) بودند، اینان که اکثریت را تشکیل میدادند مخالف بیعت با خلیفه اول بودند و چون حکومت آنان مشروعیت الهی نداشت سعی کردند مشروعیت مردمی را با تهدید و تطمیع دست و پا کنند.
کسی که بعداً خودش خلیفه شد به درب منزل حضرت علی(ع) آمد – در حالیکه حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) و طلحه و زبیر و عدهای از بزرگان قبایل مهاجر و انصار داخل منزل بودند و از بیعت خود داری میکردند- و گفت: یا برای بیعت با ابوبکر بیرون میآیید و یا آنکه خانه را با اهل آن به آتش میکشم، زبیر شمشیر خود را برهنه کرد و از منزل بیرون آمد ولی مهاجمان به خانه، او را سنگ باران کرده و سپس او را دستگیر کردند.(تاریخ طبری، جلد 2، صفحه 443).
و این گونه مخالفان را سرکوب کردند. آنان که طرفدار مشروعیت الهی و خواهان اجرای دستورات رسول خدا(ص) بودند مورد تهدید و آتش زده شدن خانه و فرزندان شدند و نوع جدیدی از دموکراسی پایه ریزی شد که امروزه نیز شبیه آن در کشور بحرین و عربستان مشاهده می شود.
* اسامی مهاجمان به خانه حضرت زهرا(س)
1- خلیفه اول، وی موقع مرگ خود از این تهاجم اظهار تأسف میکرد، بنابراین معلوم میشود به دستور او انجام شده است.(شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، جلد 6، صفحه 51).
2- خلیفه دوم (تاریخ طبری، جلد 2، صفحه 433 و کنزالعمال جلد 5، صفحه 651).
3- اسید بن حضیر ( الامامة و السیاسه جلد 1، صفحه 11) نام وی را برخی اسید بن حصین گفتهاند. (احقاق الحق، جلد 2، صفحه 370).
4- سلمة بن سلامة (شرح نهج البلاغه، جلد 6 ، صفحه 47)
5- ثابت بن قیس خزرجی (همان مدرک)
6- خالد بن ولید (همان مدرک).
7- محمد بن مسلمة (همان مدرک، صفحه 48).
8- بشیر بن سعد (احتجاج، جلد 1، صفحه 414 و اختصاص مفید، صفحه 185).
9- مغیرة بن شعبه (همان مدرک).
10- ابوعبیدة بن جراح (اختصاص مفید، صفحه 185)
11- سالم مولی ابی حذیفه (همان مدرک)
12- معاذ بن جبل (الوافی بالوفیات، جلد 6 صفحه 17. ملل و نحل، جلد 1 صفحه 5. الامامة و السیاسة، جلد 1 صفحه 12).
13- قنفذ (همان مدرک)
14- عثمان (اختصاص مفید، صفحات 184 و 187)
15- عبدالرحمن بن عوف (شرح نهج البلاغه، جلد 6، صفحه 68. البدایه و النهایه، جلد 5 ، صفحه 250. سیر اعلام النبلاء، صفحه 26)
16- زیاد بن لبید (شرح نهج البلاغه، جلد 6، صفحه 68)
17- معاویه بن ابیسفیان (وقعه صفین، صفحه 163)
18- عمروبن عاص (همان مدرک).
19- زید بن اسلم (احقاق الحق، جلد 2، صفحه 370).
اینان کسانی هستند که نام خود را بر پیشانی تاریخ به عنوان «مهاجمان و آتش زنندگان به خانه وحی» ثبت کردند.
و اما برخی از کسانی که داخل منزل بودند عبارتند از:
1- حضرت علی(ع)
2- حضرت فاطمه زهرا(س)
3- امام حسن(ع)
4- امام حسین(ع)
5- زبیر (تاریخ طبری، جلد 2، صفحه 443)
6- طلحه (همان مدرک)
7- ثابت بن قیس (شرح نهج البلاغه، جلد2، صفحه 50)
8- سعد بن ابیوقاص (همان مدرک)
9- مقداد (همان مدرک)
10- سلمان (کتاب سلیم، جلد 2 ، صفحه 580).
11- ابوذر (همان مدرک)
12- عباس بن عبدالمطلب (الامامة و السیاسة، جلد 1، صفحه 11)
13- اکثر بنی هاشم، ابن ابی الحدید یک مرتبه گفته جمهور هاشمیین و سادات داخل خانه بودند (شرح نهج البلاغه، جلد 6 ، صفحه 48) و یک مرتبه گفته مردمی از بنیهاشم داخل خانه بودند(شرح نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 56).
به هرحال جای این سؤال باقی است که حکومتی که مشروعیتی نداشت و هنوز عده زیادی با آن بیعت نکرده بودند، چگونه حق داشت خانه وحی را به آتش کشد، انسانهای بیگناه بلکه معصوم را بکشد و عدهای را تهدید و مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار دهد؟ و چگونه عدهای این گونه حکومتی را جانشین حکومت رسول خدا(ص) میدانند؟ امیرالمؤمنین علیهالسلام خلیفه و جانشین حکومت رسول خدا است که میگوید: اگر همه دنیا را به من بدهند در برابر آنکه به مورچهای ستم کنم هرگز نخواهم پذیرفت.