( یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون)[1]
ای کسانی که ایمان اورده اید ! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و وسیله ای برای تقرب به او بجویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.
به طور خلاصه صاحبان قدرت در حیات و ممات دارای قدرت تصرف در عالم خلقت هستند و تقاضا و عرضه حاجت به آنان در هر دو دوره حیات و ممات اشکالی ندارد، اعتقاد به این امر به هیچ وجه منتهی به شرکت نمی گردد.
یکی ر از مسائل مورد اختلاف بین مسلمین و وهابیان ، حیات برزخی است این مسئله منشا اختلاف در مسائل دیگر از قبیل : استعانت از ارواح اولیای الهی ، و استغاثه به آنان ، توسل به اولیای الهی بعد از وفاتشان و… شده است. عموم مسلمین قائل به حیات برزخی و زندگی اموات ؛ خصوصاً اولیای الهی در عالمی مابین عالم دنیا و آخرت به نام برزخند، بر خلاف وهابیان که به حیات برزخی ولو برای اولیای الهی، اعتقادی ندارند؛ از همین رو استعانت از آنان، استغاثه و توسل به آنان را جایز ندانسته بلکه از مظاهر بارزشک می دانند. در حقیقت توجه به اولیای الهی را به مانند توجه به شنگ، بی اثر و خاصیت می دانند ؛ زیرا معتقدند که اولیا بعد از مرگ علم غیب ندارند و هیچ نوعی تصرفی نیز نمی توانند داشته باشند.
قران و حیات برزخی مردگان:
براساس آیات قران کریم، موت به معنای نابودی و انعدام نیست، بلکه انتقال از منزلی به منزل دیگر است . انسانها پس از مرگ دارای حیات برزخی هستند. برای تایید این مطلب آیات فراوانی در قران کریم وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می نماییم.
الف- شهدا بهره مندان برزخ:
خداوند متعال در قران کریم می فرماید:
( ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون)[2]
و به آنها که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید بلکه آنان زنده اند ولی شما نمی فهمید.
ودر آیه ای دیگر می فرماید:
( ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
* فرحین بما اتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم ولا هم یحزنون)[3].
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته می شوند مردگانند بلکه آنان زنده اند ونزد پروردگارشان روزی داده می شوند
* آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است خوشحال اند و به خاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق بخشیده است خوشحال اند و به خاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند (مجاهدان، شهیدان آینده) خوش و قتند، (زیرا مقامات برجسته آنها را در جهان می بینند و می دانند) که نه ترسی بر آنها است ونه غمی خواهند داشت. خداوند متعال به صراحت و روشنی در این آیه می فرماید : شهدا از رزق و روزی برخوردار و بهره مند هستند. از آن چه خداوند به آنها داده است شاد می باشند راه را به کسانی که هنوز نیتامده اند نشان داده و به آنها بشارت و مژده می دهند و بیم و هراسی ندارند.
از این دو آیه در می بابیم که شهدا پس از شهاد نابود نمی شوند بلکه در عالم برزخ نیز دارای حیات و زندگی می باشند.
ب- آرزوی میت در عالم برزخ:
خداوند متعال در قران می فرماید:
(انی امنت بربکم فاسمعون * قیل ادخل الجنه قال یا لیت قومی یعلمون * بما غفرلی ربی وجعلنی من المکرمین)[4]
من به پروردگارتان ایمان آوردم پس به سخنان من گوش فرا دهید*
به او گفته شد : وارد بهشت شو، گفت : ای کاش قوم من می دانستند *
که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامیان قرار داده است در این آیه خداوند متعال می فرماید: هنکامی که میت را در قبل می گذارند وی می گوید : من به خداوند ایمان دارم سپس ملائکه به او می گویند وارد بهشت شو وی در پاسخ می گوید ای کاش قوم من می دانستند که پروردگار مرا آمرزیده و از گرامیان قرار داده است آیه فوق به اقرار همه مفسران قران کریم به عالم برزخ اشاره دارد زیرا از این که میت می گوید: « یا لیت قومی یعلمون» در می یابیم که این سخن اشاره به روز قیامت ندارد زیرا در قیامت همه از حال یکدیگر آگاه هستند به همین دلیل حضرت امیرامومنین (ع) می فرمایند:
«فلا تفضحنی یوم القیامه علی رووس الاشهاد»[5]
باراها ! روز قیامت در برابر دید همگان رسوایم مکن
در نتیجه از این آیه که در برزخ نوعی حیات و آگاهی وجود دارد.
ج- عذاب فرعونیان در برزخ:
در آیه ای دیگر خداوند متعال می فرماید:
(فوقاه الله سیئات مامکروا و حاق بال فرعون سوء العذاب * انار یعرضون علیها غدوا و عشیا ویوم تقوم الساعه ادخلوا ال فرعون اشد العذاب)[6]
خداوند او را از نقشه های سوء آنان نگه داشت و عذاب شدید بر آل فرعون وارد شد * آتش است که هر صبح و شام بر آن عرض می شوند و روزی که قیامت بر پا شو (می فرماید: )آل فرعون را در سخت ترین عذابها وارد کنید.
این آیه به دو دلیل اشاره به عالم برزخ دارد.
1- در این آیه خداوند متعال می فرماید :آتش روز و شب برآل فرعون عرضه می شود در قیامت روز و شب وجود ندارد در نتیجه منظور از عذابی که روز و شب بر آل فرعون عرضه می شود عذاب در عالم برزخ است .
2- عذابی که در صدر آیه ذکر شده است بر عذاب عالم برزخ دلالت دارد زیرا در انتهاء آیه به عذاب روز قیامت اشاره شده است اگر هر دو عذاب دلالت بر عذاب قیامت داشته باشد تکرار لازم می آید که از نظر بلاغت پسندیده نیست .
د- داستان قوم حضرت صالح (ع):
خداوند متعال در سوره اعراف داستان پیامبرانی را ذکر می نماید که قوم آنان دراثر عذاب الهی نابود شده اند در این آیات پیامبران اقوام نابود شده را مخاطب قرار داده با آنان سخن می گویند این امیر بر عدم تساوی مرگ و انعدام دلالت دارد به عبارت دیگر مردگان نیز دارای حیاتی خاص به خود می باشند حضرت صالح (ع) به قوم خود فرمودند این شتر معجزه ای از سوی پروردگار می باشد آزاری به او نرسانید اما آنان به این هشداربی توجهی نمودند .
(فعقروا الناقه و عتوا عن امر ربهم و قالوات یا صالح ائتنا بما تعدنا ان کنت من المرسلین)[7]
سپس ناقه را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر پیچیدند و گفتند : ای صالح ! اگر تو از فرستادگان خدا هستی آن چه ما را با آن تهدید می کنی باور پس از اینکه شتر را پی کردند حضرت صالح (ع) آنان را نفرین کرد .
( فاخذتم الرجفه فاصبحوا فی دارهم جاثمین * فتولی عنهم وقال یا قوم لقد ابلغتکم رساله ربی ونصحت لکم ولکن لا تحبون الناصحین)[8]
سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت و صبحگاهان جسم بی جانشان در خانه هایشان باقی مانده بود * (صالح ) از آنها روی برتافت و گفت ای قوم من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم شرط خیر خواهی را انجام دادم ولی شما خیر خواهان را دوست ندارید پس از آن که همه به سبب زلزله نابود شدند حضرت صالح (ع) به آنان پشت کرد و فرمود : من به وظیفه خود عم نمودم اما شما خیر خواهان و اندرز گویان را دوست ندارید.
در این آیه : 1- حضرت صالح (ع) با قوم خود که هلاک شده اند سخن می گوید یعنی آنا از بین نرفه اند و نابود نشده اند بلکه فقط دارای حیات دنیوی و مادی نمی باشند .
2- حضرت صالح (ع) به آنا می فرماید «لاتجبون الناصحین» این سخن زمان این حال را نیز در بر می گیرد و به این معناست که شما در عالم برزخ که حقایق آشکار گشته است نیز حاضر به اعتراف و اذعان به حق نیست کسی که معدوم و نابود شده باشد چگونه حقیقتی بر وی آشکار می گردد که به آن اعتراف نماید؟
عمر (علیه ما علیه) و عدم اعتراف به اشتباه :
متاسفانه برخی از مردم شهامت و جسارت آن را ندارند که به اشتباهات خود اعتراف نمایند عمر (علیه ما علیه) در اواخر عمر خود از اعمال زشت خود پشیمان گشت حض- محمدمهدیاشمانی فرزند علی به شماره شناسنامه 262 صادره از کرمان متولد 1360 به آدرس – کرمان – خیابان شهاب نبش کوچه 56 موزائیک رحمانی تلفن : 3421816-0913
ت امیرالمومنین (ع) در اواخر عمر خود از اعمال زشت خود پشیمان گشت حضرت امیرالمومنین (ع) به او فرمودند به اشتباهات خود اعتراف کن اماوی در پاسخ عرض کرد:
« النار ولا العار» [9]
آتش نه ننگ
آتش دوزخ را تحمل می کنم و اما خفت در دنیار ار هرگز
هـ – داستان قوم شعیب (ع):
حضرت شعیب (ع) نیز قوم خود را هدایت نمود و به آنان فرمود :
(اعبدوالله مالکم من اله غیره قد جاء بینه من ربکم فاوفوا الکیل والمیزان ولاتبحسوا الناس اشیاء هم ولا تفسدوافی الارض بعد اصلاحها ذلکم خیر لکم ان کنتم مومنین)[10]
ای قوم من خدا را بپرستید که جز او معبودی ندارید دلیل روشنی از طرف پروردگار تان برای شما آمده است بنابراین حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزی نکاهید و در روی زمین بعد از آن که (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است فساد نکیند این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید اما آنان سخن وی را نپذیرفتند نافرمانی و طغیان در برابر خداوند آنان را به عذاب گرفتار نمود.
(فاخذتهم الرجفه فاصبحوا فی دارهم جاثمین * فتولی عنهم وقال یا قوم لقد ابلغتکم رسالات ربی ونصحت لکم فکیف آسی علی قوم کافرین)[11]
پس زمین لرزه آنها را فراگرفت وصبحگاهان بصورت اجسادی بی جان در خانههایشان مانده بودند پس از آنکه عذاب بر آنان نازل شد سپس از آنان روی برتافت و گفت ای قوم من من رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما خیر خواهی نمودم با این حال چگونه بر حال قوم بی ایمان تاسف بخورم ؟!
در این آیه نیز حضرت شعیب (ع) با قوم خود پس از آن که ععذاب الهی بر آنان فرود می آید و همگی از بین می روند سخن می گویند آیا سخن گفتن با آنچه معدوم شده و از بین رفته معنایی دارد؟!
و- پرسش رسول الله (ص) از پیامبران (ع) پیشین:
(واسال من ارسلنا من قبلک من رسلنا اجعلنا من دون الرحمن الله یعبدون) [12]
از رسولان که پیش از تو فرستادیم بپرس آیا غر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم ؟!
می دانیم در زمان حیات رسول الله (ص) هیچ پیامبری در قید حیات نبود از اینکه خداوند متعال به رسول الله (ص) می فرماید از پیامبران پیشین سوال نما در می یابیم مرگ مساوی با نابودی و انعدام نیست زیرا پرسش و سوال کردن از معدوم ونیست امکان ندارد.
ح- سلام خداوند بر پیامبران (ع):
خداوند متعال در آیات فراوانی به پیامبران (ع) سلام و درود می فرستد سلام و درود هنگامی معنا و فائده دارد که شخص دارای حیات باشد تا از آن بهره مند گردد از سلام خداوند متعال به پیامبران (ع) در می یابیم که حیات فقط شامل حیات دنیوی نیست بلکه مردگان و کسانی که در این دنیا نیستند از حیات بهرهمند می باشند .
(سلام علی نوح فی العالمین)[13]
سلام بر ابراهیم (ع)
(سلام علی موسی و هارون)[14]
سلام بر موسی (ع) و هارون.
(سلام علی ال یاسین)[15]
سلام بر آل یاسین
(و سلام علی المرسیلین)[16]
سلام بر رسولان
خداوند در رابطه با حضرت یحیی (ع) می فرماید.
(وسلام علیه یوم ولد ویوم یموت ویوم یبعث حیا)[17]
وسلام (خدا) بر من در آن روز که متولد شدم و در ان روز که می میرم و آن روز که زنده و برانگیخته خواهم شد اگر مرگ به معنای نیستی و نابودی باشد سلام به انسان مرده در زمان مماتش معنا ندارد.
ط- سلام و صلوات خداوند بر رسول الله (ص)
خداوند متعال و ملائکه بر رسول الله (ص) درود می فرستن
(ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلا علیه وسلموا تسلیما) [18]
خداوندا فرشتگانش بر پیامبر (ص) درود می فرستند ای کسانی که ایمان آورده اید بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملا تسلیم (فرمان) او باشید.
آیا سلام و صلوات خداوند بر پیامبر (ص) مختص به زمان حیات دنیوی رسول الله (ص) است یا دائمی و همیشگی می باشد؟ ظاهرا ابن تیمیه و پیروان وی اعتقاد دارند که احکام اسلام دادئمی و هنمشگی است بنابراین سلام خداوند متعال و ملائکه نیز دائمی و همیشگی است .
همه فرق اسلامی در پایان نماز (هنگام سلام) می گویند « السلام علیک آیها النبی ورحمه الله و برکاته» [19] برخی از اهل سنت نیز در هنکگام سلام نماز با حرکت دادن انگشت خود به پیامبر (ص) اشاره می کنند سلام بر کسی که از بین رفته است هیچ مفهومی ندارد پس سلام بر پیامبر (ص) سلام بر معدوم نیست بلکه سلام بر زنده ای است که فقط دارای حیات دنیوی نیست.
نتیجه گیری از آیات قران کریم:
با توجه به آیاتی که از قران کریم ذکر نمودیم گریز و گزیری نداریم از این که بپذیریم مرگ به معنای نیستی و انعدام نیست تامل وتدبیر در قران کریم ما را به این مساله هدایت می کند که مرگ به معنای سقوط از مطلق حیات نیست بلکه انتقال از منزلی به منزل دیگراست بعد از مرگ روح از بین نمی رود و همچنان باقی است.
با توجه به مطالبی که تاکنون بیان نمودیم پی می بریم کسانی که خداود به آنان قدرتها و تواناییهایی عطا نموده است در حیات و ممات از آن قدرتها و ویژگیها برخوردار هستند و ما همچنان که می توانیم از آنان در حیات استمداد و استعانت بجوییم در ممات نیز می توانیم و شائبه شرک به هیچ روی در استمداد از آنان وجود ندارد زیرا قدرت آنان در طول قدرت الهی وبه اذن خداوند می باشد اما شرکت منهی درقران قائل شدن به قدرتهایی در عرض قدرت الهی است.
استمرار حیات بعد از انتقال از دنیا
از آیات قران به طور وضوح استفاده می شود که مرگ انسان پایان حیاتش نیست بلکه انتقال از حیاتی به زندگی دیگر است انسان با مرگ وارد عالم جدیدی می شود که گسترده تر از عالم مادی است:
1- خداوند متعال می فرماید: (الله یتوفی الانفس حین موتها والتی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت ویرسل الاخری الی مسمی ان فی ذالک لایات لقوم یتفکرون) [20] «خداست که وقت مرگ ارواح خلق را می گیرد و آن را که هنوز وقت مرگش فرا نرسیده روحش را د رحال خواب قبض می کند سپس آن را که حکم به مرگش کرده جانش را نگاه می دارد و آن را که حکم به مرگ نکرده به بدنش می فرستد تا وقت معین در این کار نیز ادله قدرت الهی برای اندیشمندان است»
2- همچنین می فرماید (ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون…)[21] « مپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند بکله زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده می شوند…»
ار آیات دیگر استفاده می شود که این حیات برزخی اختصاصی به شهدا ندارد بلکه شامل تمام صالحان و کسانی که مطیع دستورات خداوند هستند نیز می شود خداوند متعال می فرماید( ومن یطع الله والرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین والصدیقین والشهداء و الصالحین وحسن اولئک رفیق)[22] وهر کسی که خدا و رسول را اطلاعت کنند ایشان البته با کسانی که خدا به آنان لطف و عنایت کامل فرموده یعنی باپیامبران و صدیقان و شهیدان وینکوکاران محشور خواهند شد واینان رفیقان نیکویی هستند
اگر شهدا نزد خداوند زنده اند و روزی می خرودند پس هر کس مطیع خدا و رسول باشد – و به دلیل آن که رسول نیز تابع دستوران رسالت خویش است شامل خود حضرت نیز می شود – و نیز با شهداست اگر شهدا نزد خدا زنده اند پس اینان نیز زنده اند و حیات برزخی دارند.
ادعای بی اساس وهابیان:
پیروان ابن تیمیه ادعای گزاف و بی اساسی دارند و می گویند :
«لم یکن لاحد من سلف الامه فی عصر الصحابه ولا التابعین ولا تابع التابعین یتخیرون الصلاه والدعاء عند قبور الانبیاء ویسئلو نهم و یستغیثون بهم لا فی مغیبهم ولا عند قبور هم »[23]
هیچ یک از گذشتگان نه در عصر صحابه[24] و نه تابعین [25] و نه تابع تابعین قبر انبیاء را برای نماز خواندن و دعا کردن انتخاتب نمی کردند و هیچ وقت نه در هنگام غیبت و نه در نزد قبرشان از آنان حاجت نمی خواستند و التماس و زاری نمی کردند.
برخی از فتاوا و |آرای ابن تیمیه
1- تحریم نماز و دعا در کنار قبور اولیا
ابن تیمیه می گوید نماز خواندن در کنار قبور مشروع نیست همچنی قصد مشاهده کردن به جهت عبادت در کنار آن ها از قبیل نماز ، اتکاف، استغاثه ، ابتهال و قرائت قران ، مروع نیست ، بلکه باطل است.[26]
2- تحریم زیارت قبور
از جمله کسانی که شدیدا با زیارت قبر پیامبر (ص) و دیگر اولیای الهی مقابله می کنند ابن تیمیه است او د رحایی می گوید: « تمام احادیث زیارت قبر پیامر (ص) ضعیف ؛ بلکه دروغ است»[27]
3- تحریم استغثه به غیر خدا
ابن تیمیه می گوید اگر کسی به شخصی که از دینا رفته بگوید مرا دریاب مرا کمک کن از من شفاعت کن مرا بر دشمنم پیروز گردان و امثال این درخواست ها که تنهاخدا بر آن قدرت دارد از اقسام شکر است»[28] و در جای دیگر می گوید« اگر کسی چنین گوید باید توبه کند و گرنه کشتنش واجب است »[29]
4- تحریم برپایی مراسم
ابن تیمیه درباره برپایی مراسم جشن در عیاد و ولادت های بزرگان دین می گوید : « اعیاد شرعیت از شرایع است که در آن باید از دستورها متابعت نمود نه آن که بدعت گذاری کرد این عمل همانند اعمال نصاری است که حوادث مربوط به حضرت عیسی (ع) را عید می گیرند ».[30]
5- تجریم قسم به غیر خداوند
ابن تیمه در این مورد می گوید «قسم خوردن به غیر خداوند مشروع نیست بلکه از آن نهی شده است»[31]
6- نسبت دادن جسمیت به خدا
ابن تیمیه در یکی از فتواهای خود می گوید « آنچه در قران و سنت ثابت شده واجماع و اتفاق پیشینیان بر آن است حق می باشد حال اگر از این امر لازم آید که خداوند متصف به جسمیت شود اشکالی ندارد زیرا لازمه حق نیز حق است».[32]
ابن بطوطه می گوید در دمشق شخصی بود از بزرگان فقها حنبلی به نام تقلی الدین ابن تیمیه در هر علمی سخن می گفت لیکن مشکلی در عقل خود داشت زمانی که در دمشق بودم روز جمعه ای بر او وارد شدم در حالی که بر منبر جامع دمشق مردم را موعظه می کرد از جمله مطالبی که گفت این بود که خداوند به آسمان دنیا می آید همان گونه که من از منبر پایین می آیم این را گفت و از منبر پایین آمد »[33]
تناقضات ابن تیمیه
با مراجعه به کتابهای ابن تیمیه وبتحث و تحلیل های او پی می بریم که در کلام وی تناقضات فراوان وجود دارد اینکه به نمونه هایی از آن ها اشاره می کنیم :
1- درعین حال که به صحیح بخاری درموارد زیاد استدلال و احتجاج می کند ولی هنگامی که به روایتی در این کتاب بر می خورد که با افکار او سازگاری ندارد آن را ابطال کرده و کتاب را نیز مورد تنقیص قرار می دهد آن می گویدددر بخاری اغلاطی وجود دارد[34]
2- او در حالی که زیاد به روایات سنن استدلال و احتجاج می کند ولی هنگامی که شیعه دوازده امامی بر حقاینت تعلیمات مذهبی خود به یکی از روایات کتب سنن استدلال می کند می گوید این حدیث در صحیحین نیامده است بلکه در آن برخی از اهل حدیث همچون ابن حزم و دگیران طعن زده اند ولی اهل سنت همچون ابی داوود و ترمذی و ابن ماجه آن را روایت کرده و صاحبان مسانید همچون اما احمد ودیگران آن را نقل کرده اند پس مطابق اصول شما از کجا این روایات ثابت شده تا به آن احتیاج کنید ؟ و بر تقدیر ثبوت این حدیث از اخبار آحاد است[35].
نقد ابن تیمیه:
این یک ادعای تاریخی است که بنابر فرض صحت با آیات صریح قران کریم درتعرض ایت از سوی دیگر به لحاظ تاریخی نیز ادعای آنان مقرون به صحت نمی باشد زیرا د رجلسات گذشته بیان نمودیم که صحابه در صدر اسلام کنار روضه مبارکه رسول الله (ص) آمده دعاد می کردند و حاجت خواهی از رسول الله (ص) در حیات و ممات ایشان یک سنت جاری و عادی در میان صحابه بوده است .
روایات فراوانی در منابع معتبر اهل تسنن یافت می شود که ادعای ابن تیمیه و وهابیان را ابطال می نماید و ما به برخی از آنها اشاره می نمیایم .
الف – طلب آمرزش نزد روضه رسول الله (ص).
اهل تسنن در کتب خود روایتی از حضرت امیرالمومنین (ع) نقل می نمایند که :
«قدم علینا اعبرابی بعدما دفن رسول الله (ص) بثلاثه ایام:
سه روز پس از تدفین رسول الله (ص) عربی نزد ما آمد
«فرمی بنفسه علی قرر النبی (ص) و حثا من ترابه علی راسه وقال یا رسول الله (ص) قلت فسمعنا قولک و وعیت عن الله فوعینا عنک
پس خود را بر قبر رسول الله (ص) انداخت و خاک بر سر خود ریخت عرض کرد ای رسول خدا (ص) فرمودی و ما سخنانت را شنیدیم و ما را از خداوند آگاه کردی و ما آگاه شدیم . وکان فیما انزل علیک (ولو انهم اذظلموا انفسهم جاووک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لو جدوا الله توابا رحیما)[36]
و از آن چه بر تو نازل شد هاین آیه شریف بود و اگر هنگامی که به خویشتن ستم کردند نزد تو می آمدند و از خداوند آمرزش می خواستند و پیامبر هم بر ایشان آمرزش می خواست خداوند را توبه پذیر مهربان می یافتند.
وقد ظلمت نفسی وجئتک تستغفرلی :
بدرستیکه من به خود ستم کرده ام و نزد تو آمده ام که برای من طلب اآمرزش نمایی
فنودی من القبر انه قد غفرلک [37]
ندایی از روضه رسول الله (ص) برخاست که آمرزیده شدی
از آیات قران استفاده می شود که دعای پیامر (ع) در برآورده شدن حاجات تاثیر به سزایی دارد و از آنجا که حیات برزخی را در جای خود به اثبات رساندیم لذا فرقی بین درخواست از ولی زنده یا مرده نمی کنداسنان می تواند بلکه باید برای قضای حاجاتش به سراغ وسائط برود ولی نکته مهم این است که وقتی نزد آنان آمد باید با اعتقاد به واسطه بودن آنان باشد نه این که با دید استقلالی به آن ها بنگرد .
و در مورد پیامبراسلام (ص) می فرماید : ( ولو انهم اذظلمو انفسهم جاووک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما)[38] ؛ ( و اگر این مخالفان هنگامی که به خود ستم کردند نزد تو آمده و از خدا طلب مغفرت می نمودند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می رکد خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند).
ب) طلب باران در روضه رسول الله (ص)
در روایتی آمده است که :
« اصاب الناس قحط فی زمن عمر ابن الخطاب فجاء رجل الی قبر انلی (ص) فقال : یا رسول الله (ص) استسق الله تعالی لامتک فانهم قد هلکوا فاتاه رسول الله (ص) فی المنام … و اخبره انهم یسقون» [39]
در زمان عمر (ع) خسشکسالی و قحطی به مردم روی آورد شخصی به نزد روضه رسول الله (ص) رفت و عرض کرد این رسول خدا (ص) از خداوند برای مردم باران طلب نما زیرا آنان هلاک شدند و آن شخص رسول الله (ص) را در خواب دید … که به او خبر دادند باران خواهد آمد. ما از این روایات در می یابیم که تلقی اصحاب رسول الله (ص) از حاجت خواهی چه بوده است آنان بسیار عادی و طبیعی بدون اینکه شبهه شرک و… به ذهن آنان خطور نماید کنار روضه رسول الله (ص) حاضر می شدند و حاجتهای خود را طلب می کردند.
2- دارمی در سنین خود از ابولاجوزاء اوس بین عبدالله نقل می کند : در مدینه قحطی شدیدی پدید آمد عده ای نزد عایشه آمده و ازاین امر شکایت کردن عایشه گفت به سراغ قبر پیامبر(ص) روید و از آنجا دریچه ای به سوی آسما باز کنید تا بین قبر حضرت (ص) و آسمان فاصله ای نباشد آنان چنین کردند خداوند نیز به برکت توسل به حضرت (ص) باران فراوان به آن ها عنایت کرد تا آن که سبزی ها رشد کرده و شتران چاق شدند[40]…
ج- گفتگوی مالک و منصور دوانیقی:
مالک ابن انس که یکی از امامهای چهارگانه اهل تسنن است روزی در مسجد رسول الله (ص) در مدینه نشیته بود که منصور دوانیقی وارد می شود و مالک به وی می گوید :
«یا امیر امومنین ! لاترفع صوتک فی هذا المسجد فان الله تعالی ادب قوما فقل : (لاترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی) [41]
ای منصور صدایت را در این مسجد بالانبر خداوند گرهی را ادب کرده و فرمود ای کسانی که ایمان آورده اید صداهایتان را از صدای پیامبر بلندتر مسازید
و مدح قوماً فقل ” ( ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی)[42]
وگروهی را مدح کرد و فرمود کسانی که صداهایشان را نزد پیامبر خدا (ص) آهسته می دارند خداوند دلهایشان را برای تقوا خالص نموده وذم قوماً فقال : (ان الذین ینادونک من وراء الحجرات اکثرهم لا یعقون)[43]
و گروهی را مذمت کرد و فرمود کسانی که تورا از پشت در حجره ها صدا می زنند بیشتر شان نابخردند .
وان حرمت میتا کحرمته حیا:
وحرمت پیامبر (ص) در ممات همانند حرمت ایشان در حیات است .
وقال یا اباعبدالله استقبل القبله دو ادعوا ام استقبل رسول الله (ص)؟
منصور گفت ای مالک به سمت قبل دعا بخوانم یا به سوی روضه رسول الله (ص) .
فقال: ولم تصرف وجهک عنه؟ وهو وسیلتک و وسیله ابیک آدم (ع) الی الله تعالی یوم القیامه»[44]
مالک گفت چرا روی خود را از روضه رسول الله (ص) بازگردانی ؟ او وسیله تو و وسیله پدرت حضرت آدم (ع) در روز قیمات نزد خداوند متعال می باشد .
د- شفا خواستن از روضه رسول الله (ص,):
اهل تسنن در کتب خود در مورد ابن ابی المنکدر[45] چنین نقل می کنند:
کان یجلس مع اصحال به قال: وکان یصیبه الصمات؛
ابن ابی المنکدر همراه با دوستان خود می نشست و ناگهان ساکت می شد.
فکان یقوم کما هو یضع خده علی قبر النبی (ص) ثم یرجع فعوتب فی ذلک .
همچنان که ساکت بود از جای بر می خواست و گونه اش را به روضه رسول الله (ص) می گذاشت پس بر این کار مورد سرزنش قرار گرفت.
فقال : انه لیصیبنی خطره فاذا و جدت ذلک استشفیت بقبر النبی (ص):
در پاسخ گفت : وقیت احساس خطر می کنم از روضه رسول الله (ص) طلب شفا می کنم.
وکان یاتی موضعا من المسجد فی الصحن فیتمرغ فیه ویضطجع ؛
وی به جایی در مسجد خود را می مالید و به پهلو درار می کشد .
فقیل له فی ذلک فقل : انی رایت النبی (ص) فی هذا الموضع[46]
از این کار وی از او پرسیدند در پاسخ گفت من رسول الله (ص) را دراین جا دیدم.
5- توسل به آثار پیامبر (ص) در زمان حیات
توسل گاهی با وسیله قرار دادن خود شخص است زمانی با اثرش و هنگامی نیز به مکمانی است که آن شخص بزرگوار را در خود جای داده است احمدبن حنبل و دیگران نقل می کنند پیامبر (ص) هنگامی که وضو می گرفت مردم به جهت تبرک به آب وضوه حضرت (ض) نزدیک بود که خود را به هلاکت اندازند[47].
6- توسل به دعای پیامبر (ص) در حال حیات
پیامبر اکرم (ص) به این دلیل که شخصیتی عظیم و جلیل القدر است دعایش رد نمی شود لذا می توان برای رسیدن به خواسته خود از خدا به دعای او توسل جست برادران حضرت یوسف (ص) بعد از ان که خطا واشتباه و گناهشان پی برده و پشیمان گشتند از پدرشان خواستند تابرای آنان دعا کند خدواند در این زمینه می فرماید : (قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا ذنوبنا انا کنا خاطئین* قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم) [48] «گفتند پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم …» همچنین در مذمت منافقان می فرماید (واذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا روسهم ورایتهم یصدون وهم مستکبرون) [49] «هنگامی که به آنان گفته شد بیایید تارسول خدا برای شما استغفار کند سرهایشا را از روی استهزا و کبر و غرور تکان می دهند و آن ها را می بینی که سخنان تو اعراض کرده وتکبر می ورند.»
هـ – احترام شافعی به اهل بیت (ع):
اهل سنت در کتب مختلف خود ذکر کرده اند که احمد ابن حنبل و شافعی که هر دو از امامان مذاهب اهل سنت هستند به اهل بین (ع) احترام می گذاشن شافعی در رابطه با هل بیت (ع) می گوید:
«آل النبی ذریعتی وهم الیه وسیلتی»[50]
اهل بیت پیامبر (ص) دریچه و روزنه و واسطه من نزد خداوند هستند.
[1] سوره مائده ، آیه 35.
[2] سوره بقره ، آیه 154.
[3] سوره آل عمران ، آیه 170-169.
[4] سوره یس، آیات 27 تا 25
[5] بحار الانوار ، جلد 91 صفحه 97.
[6] سوره غافر ، آیات 46-45.
[7] سوره اعراف ، آیه 77.
[8] سروع اراف ، آیات 79-78.
[9] مدینه امعاجز جلد 2 صفحه 96
[10] سوره اعراف آیه 85
[11] سوره اعراف ، آیه 93
[12] سوره زخرف، آیه 45
[13] سوره صافات ، آیه 79
[14] سوره صافات ، آیه109
[15] سوره صافات ، آیه 130
[16] سوره صافات ، آیه 181
[17] سوره مریم آیه 15
[18] سوره احزاب آیه 56
[19] تذکره الفقها ء جلد 3 صفحه 244
[20] سوره زمر آیه 42
[21] سوره آل عمران آیه 169
[22] سوره حدید آیه 4
[23] الهدایه السنبه صفحه 162 طبع المنار مصر
[24] کسانی که پیامبر (ص) را درک کرده اند
[25] کسانی که پیامبر (ص) را درک نکرده اند اما صحابه را درک کرده اند
[26] مجموعه الرسائل و المسائل ج 1 ص60
[27] التوسل و الوسیله ص 156
[28] الهدیه السنیه ص40
[29] زیاره القبور ص 17و18
[30] اقتضاء الصراط المستقیم ص 293 و295
[31] مجموعه الرسائل و المسائل ج 1 ص 17
[32] الفتاوای ج 5 ص192
[33] رحله ابن بطوطه ص 95 الدرر الکامنه ابن حجر عسقلانی ج 1 ص 154
[34] منهاج النه ج 5 ث 101 و102 و ج7 ص215
[35] منهاج الینه ج 3 ص 456
[36] سوره نساء آیه 64
[37] کنز العمال جلد 4 صفحه 259
[38] سوره نسا آیه 64
[39] کنز العمال جلد 8 صفحه 431 – فتح الباری جلد 2 صفحه 412 – استعیعاب جلد 3 صفحه 1149
[40] سنن دارمی ؛ ج9 ص43
[41] سوره حجرات آیه 2.
[42] سوره حجرات آیه 3
[43] سوره حجرات آیه 4.
[44] وفاء الوفا جلد 4 صفحه 1376
[45] در گذشته به سال 130 هجری قمری و از تابیعه بهشماره می آید.
[46] وفاء الوفا، جفد 2 صفحه 446.
[47] صحیح بخاری ج1 ص 55 مسند احمد ج4 ص329
[48] سوره یوسف آیات 97و98
[49] سوره منافقون آِه 5
[50] از منابع اهل تسنن ینابیع الموده لذوی القربی جلد 2 صفحه 468