یقین دارای سه مرحله«علم الیقین»،«عین الیقین»و«حق الیقین»است.گرچه برای معرفت درجاتی ذکر شده است ، ولی بخشی از درجات معرفت ، جزو محدودی از یقین به شمار می آید.
« یقین » همان جزم مطابق با واقع است ؛یعنی معرفت به گونه ای است که چون مطابق با واقع است جهل در آن راه ندارد و چون تردید پذیر نیست ، جزمی است . این یقین بسیار ،کم است و کمترین رزقی که بین بندگان تقسیم شده یقین است
چنانکه امام رضا (علیه السلام) می فرمایند :
« و لم یقسم بین العباد شیء أقل من الیقین 1»
و هر کسی به مقام یقین نمی رسد.ممکن است انسان گاهی ظن متراکم را یقین بپندارد ؛ زیرا بعضی از گمانها خیلی قوی است و دیر از بین می رود و دوام دارد ؛ اگر چه شبهه در آن نفوذ می کند و ضرورت ندارد . بنابراین ، معرفت های ظنی ، یقین نیست .
یقین آن است که شبهه پذیر ونیز زوال پذیر نباشد.به این مرحله از معرفت،«یقین» گفته می شود.
علم الیقین و حق الیقین: قرآن کریم ، علم الیقین را پلی برای عین الیقین قرار داده ، می فرماید: « کلا لو تعلمون علم الیقین 2 » چنان نیست که شما خیال می کنید؛اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید (افزون طلبی شما را از خدا غافل نمی کرد!)
“لترون الجحیم ”
اگر به مرحله ی علم الیقین برسید،ره توشه ای دارید که شما را به عین الیقین آشنا می کند.معنای آیه این نیست که شما بعد از مرگ به عین الیقین می رسید ؛چون بعد از مرگ ،همه افراد ، اعم از عارف ، عامی ، ملحد و موحد به عین الیقین می رسند زیرا وقتی ملحد را به جهنم می برند و آتش را به او نشان میدهند ، میگویند :
“ أفسحر هذا أم أنتم لا تبصرون” «آیا این سحر است یا شما نمی بینید؟»
در دنیا می گفتید پیامبر ساحر است ولی اکنون که جهنم را می بینید آیا باز هم
مدعی سحرید ؟در آن روز ملحدان هم می گویند :
«و لو تری إذ المجرمون ناکسوا رؤسهم عند ربهم ربنا أبصرنا و سمعنا فارجعنا تعمل صالحا إنا موقنون 5»
« و اگر می بینی مجرمان را هنگامی که در پیشگاه پرورد گارشان سر به زیرافکنده،می گویند:« پروردگارا! آنچه وعده کرده بودی دیدیم و شنیدم ؛مارا باز گردان تا کار شایسته ای انجام دهیم ؛(ما به قیامت یقین داریم)»! پس این که خدا در قرآن می فرماید :
«کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم 6»
ناظر به قبل از مرگ و دنیا است ؛یعنی،شما مادامی که در دنیا هستید اگر به علم یقین برسید ،می توانید جهنم را ببینید. ذکر جهنم در این آیه ی شریفه به عنوان و انتخاب این مثال برای آن است که قرآن بر «انذار»تأکید بیش تری دارد تا « تبشیر»،از این رو اگر کسی علم الیقین داشته باشد ، بهشت ، صراط ،حساب ، میزان ، و خود صحنه «ساهره » قیامت را هم می تواند ببیند .بنابر این ،در حقیقت ،معنای آیه ی کریمه مذکور این می شود که : «کلا لو تعلمو ن علم الیقین لترون الجنة و الصراط والکوثر والمیزان و تتایر الکتب و الجوارحو ….الساهرة و…»
بالا تر از علم الیقین مقام «حق الیقین »است.حق الیقین آن است که انسان نباید شاهد حق باشد بلکه عین شهود حق قرار گیرد ، « فانی »از غیر و « باقی الله »باشد ، از خود چیزی نداشته باشدو در معرفت الهی غرق شود .حق الیقین یعنی یقین که بالا تر از آن در بخش معرفت نمی توان فرض کرد: « و انه لحق الیقین7 » سرمایه یقین
همان گونه که در اجرام طبیعی و امور حسی ،بعضی پاک و بعضی ناپاک است،خاطرات نفسانی نیز چنین است.
آنچه به توحید الهی و رضــــای به قضای حق ، در تفویض و تسلیم و توکل منتهی می شود ،جزو خاطرات پاک است و روحی که متصف به آن هاست ،پاک خواهد بود و آنچه انحراف از توحید را به دنبال دارد از خاطرات ناپاک بوده روح مبتلای به آن هم ناپاک خواهد بود . یکی از برجسته ترین خاطرات پاک روح ، یقین است . کسی که به مبدأ و معاد و اسماءصفات الهی یقین داشته باشد ، از گزند خاطرات آلوده می رهد و به فیض خاطرات پاک نایل می شود .
رسول گرامی (ص)می فرماید :
« کفی بالیقین غنی و بالعبادة شغلا 8 »
«برای روح ، بهترین توان گری یقین و بهترین کار عبادت است » انسان متقی،تواناست و چیزی اورا از پا در نمی آورد و با داشتن سرمــــایه یقین می تواند بسیاری از امور علمی و عملی را کسب کند .
غنا و توان گری در سایه مال نیست ، بلکه در سایه ی یقین به قضا و قدر است .ممکن است کسی توانگر مالی باشد ، ولی چون دارای یقین نیست ، در فقر شک و تردید و دلهره بسوزد و ممکن است کسی توانگر مالی باشد ، ولی بر اثر یقین، دارای روحی آرام ونفسی مطمئن باشد وچیزی اورا نلرزاند، در دعای شریف کمیل آمده است که این طاعت از یقین نشئت می گیــــــــرد.پس کسی که یقین دارد «طاعته غنی»اطاعت هم می کند و در نتیجه توانمند هم خواهد بود. ذیل این آیه که ذات اقدس خدا از زبان ابراهیم خلیل (علیه السلام) می فرماید: «وإذ قال ابراهیم رب أرنی کیف تحی الموتی قال أ ولم تؤمن قال بلی ولکن لیطمئن قلبی قال فخذ أربعة من الطیر فصرهن علیک ثم أجعل علی کل جبل منهن جزءا ثم أدعهن یأتینک سعیا وأعلم أن الله عزیز حکیم9»
وبه خاطر بیاور زمانی راکه ابراهیم گفت : خدایا ! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می کنی ؟ فرمود : مگر ایمان نیاورده ای ؟ ! عرض کرد : آری ، ولی می خواهم قلبم آرامش یابد . فرمود : در این صورت ، چهار مرغ را انتخاب کن ! وآنها را( پس از ذبح کردن )قطعه قطعه کن (و در هم بیامیز) !سپس بر هر کوهی ، قسمتی از آن را قرار بده ، بعد آنها را بخوان به سرعت به سوی تو می آیند ! وبدان خداوند قادر حکیم است ؛ (هم ازذرات بدن مر دگان آگاه است و هم توانایی برجمع آنها دارد)در روایتی آمده که از امام رضا(علیه السلام)پرسیدند : آیا حضرت ابراهیم (ع) تردید داشت ؟ امام رضا (علیه السلام)فرمودند : نه حضرت ابراهیم (ع) یقین داشت ، لیکن یقین بیشتر طلب کرد :
« أکان فی قلبه شک قال لا کان الا یقین و لکنه أراد من الله الزیادة فی یقینه 10»
چون یقین هم درجاتی داردو ازاین رو توان گری درجاتی دارد . أغنی الاغنیا ءخداوند متعال است و یقین خدا از هر یقینی بیشتر است .گر چه یقین او شهودی حضوری است و حصولی نیست ، چنان که عنوان یقین به خدا اسناد داده نشد ،ولی چون علم او از همه علوم بالاتر است ، یقین او هم از همه یقین ها بالاتر است . درباره سیره امام سجاد (ع) گفته شده است :
« کان علی بن الحسین (ع)یطیل القعود بعد المغرب یسأل الله یقین11 »
تعقیب را بعد از نماز مغرب طولانی می کرد وازخدا در خواست یقین می کرد.» این که می بینیم مصیبت های سنگین برای این خاندان پیش می آیدو آنان تحمل می کنند ، برای آن است که توان مند و توان گر اند و توان گری شان در سایه ی یقین آنهاست چون میدانندچیزی از آنها کم نمی شود و می دانند که عاقبت از آن اهل تقوا و یقین است.امیر المؤمنین (ع)معیار سود و زیان را آخرت می داند و می فرماید : «اعلموا أنه لایصغر ما ضر یوم القیــــــــــامةو لایصغر ما ینفع یوم القیامة فکونوا فیما أخبر کم الله کمن عاین12»
چیزی که در قیامت ضرر دارد ، یا نافع است ،کوچک نیست . بنا براین ،بررسی بزرگ و سودمند بودن چیزی یا کوچک و زیان بار بودن آن ، باید با ترازوی قسط و عدل معاد صورت می گیرد،نه با ترازوی دنیا . نیز آن حضرت می فرماید : مطالبی را که دین به شما آموخته و خدا و معصومانبه شما می گویند ، به منزله یقین و مشهود بدانید.
ضرب المثل معروف « شنیدن کی بود مانند دیدن» از بیان نورانی امیر المؤمنین (ع) اقتباس شده که فرمود :
«لیس العیان کالخیر1
دیدن وشنیدن یکسان نیست ؛ولی اگر معصوم (ع) به انسان بر دهد وراه یقین را هم به او بیاموزد انسان می تواند 20
بکوشد خبر سمعی را مانند دیدن عینی قرار دهد واگر مرحله « مثل دیدن »برسد ،کم کم به مرحله بالاتر که عین « دیدن »است می رسد . برای اینکه انسان به مقام رفیع یقین برسد باید تسلیم محض خدا باشد ؛زیرا کسی که به این مقام ،دست یابد درقلب او جز خواسته خدا چیزی نیست واگردر قلب کسی جز خواسته ی خدا نباشد کم کم مفهوم و معقولش ، مشهود و خبر و گزارشش ، معاینه می شود . گروهی به حضور پیغمبر اکرم (ص)مشرف شدند حضرت از آنها پرسید : در چه حالی هستید ؟ عرض کردند :ما «مؤمنة»هستیم .سپس آن حضرت پرسید: حقیقت ایمان شما چیست؟ عرض کردند : اهل رضا به قضا ی الهی ،تفویض و تسلیم امر خداییم . حضرت فرمود :
« حلماء علماء کادوا من الفقه ان یکونوا انبیاء ان کنتم کما تصفون فلا تبنوا ما لا تسکنون و لا تجمعوا ما لا تأکلون و اتقوالله الذی الیه ترجعون 14»
عالمان الهی و حکیمان الهی هستید ، به گونه ای که حکمت شما نزدیک است به مرحله نبوت برسد و اگر راست می گویید گه اهل تفویض ،تسلیم ورضایید ،چیزی را که در آن سکونت نمی کنید ، نســازیدو چیزی را که نمی خورید ذخیـــــره و پس انداز نکنید شما که انبــــــــــار دار نسل آینـــــــــده نیستید!
سر مذموم و زشت بودن ذخیره آن است که انسان به پس انداز خود اطمینان پیــدا
می کند و به آنچـــه که در مخزن الهی است وثوق ندارد ،در حالی که خداوند ،وعده
رزق داده است و چنین نویدی حتماً مؤثر است زیرا هم مخزن الهی فنا ناپذیر است و خـــــــــــــداوند از خلف عهــــــــــــــد و تخلف وعد مصون است .
1- بحار، ج 67 ، ص 139/اصول کافی ، ج 2 ، ص 520
2- سوره ی تکاثر ، آیه 5
3- سوره ی تکاثر ، آیات 6
4- سوره ی طور ، آیه 15
5- سوره ی سجده ، آیه 12
6- سورهی حاقه ، آیه 51
7- بحار ، ج 67 ، ص 176 ؛محاسن برقی ، ج 1 ، ص385
8- مفاتیح الجنان ، دعای کمیل
9- سوره ی بقره ، آیه 260
10- بحار ، ج 67 ، ص 176 ؛ محاسن برقی ، ج 1 ، ص 385
11- بحار ، ج 67 ، ص 176 ؛ محاسن برقی ، ج 1 ، ص 387
12- بحار ، ج 67 ، ص 178 ؛ محاسن برقی ، ج 1 ، ص 387
13- غررالحکم ، ص 477
تفویض آن است که انسان حدوثاً کار را به خداوند واگذار کند و تسلیم آن است []
که بقائاً در برابر هر تصمیمی که خدا در باره وی گرفته ، منقاد باشد .
14- بحار ج 64 ، ص 286 ، محاسن برقی ، ج 1 ، ص 354
برگرفته از کتاب مراحل اخلاق در قرآن ، ج 11 ، ص 351 تا 357 با اندکی تصرف
منبع : پایگاه حوزه 58235823 22
سایت مورد استفاده دانشجو:
پایگاه حوزه.HAWZAD.NET