فلسفه امامت از ديدگاه قرآن و حديث

اعتقاد شيعه بر آن است كه تمام مقامات پيامبر ـ صلي الله عَليهِ وَ اله و سَلَم ـ غير از مقام نبوت و رسالت براي دوازده امام معصوم ـ عليهم السلام ـ نيز ثابت است، و اين اعتقاد از ضروريات مكتب شيعه به شمار مي‎آيد،[1] مهم‎ترين مقامات و اهداف مشترك پيامبر ـ صلي الله عَليهِ وَ اله و سَلَم ـ و امامان ـ عليهم‎السلام ـ عبارتند از:
1. نبيين مفاهيم قرآن 2. داوري در منازعات 3. ارشاد و هدايت انسانها 4. اتمام حجت بر بندگان 5. برقراري امنيت و عدل با توجه به اين اهداف و قبل از بيان تفصيلي آنها مي‎توان به ضرورت و نياز به وجود امام ـ عليه السلام ـ پي برد؛ زيرا اهداف و آرمان ياد شده از ضرورت‎هاي حيات دنيوي و اخروي انسان مي‎باشد كه رسيدن به آنها بدون وجود امام، غير ممكن است لزوم وجود رهبر در يك جامعه تا به حدي است كه اگر دسترسي به امام عادل امكان نداشته باشد حتي وجود امام غير عادل از نبودن آن بهتر است؛ زيرا فقدان امام به هرج و مرج اجتماعي و سلب امنيت همگاني منجر مي‎شود كه پي‎آمدهاي تلخ آن به مراتب از پي‎آمدهاي ناگوار امام و پيشواي غير عادل بدتر است، از اين‎رو امام علي ـ عليه‎السلام ـ مي‎فرمايد:
لا بّد للناس من امير برّاً او فاجراً»[2] «مردم به پيشوا نيازمندند خواه عادل باشد يا فاسق.
ضرورت وجود امامت و قاعده ي لطف
مفاد قاعده لطف ـ كه يكي از قواعد كلامي مورد قبول متكلمان عدليه است ـ ، اين است كه هر فعلي كه در سعادت مكلفان مؤثر است مقتضاي عدل و حكمت خداوند است، نبوت از مصاديق بارز اين قاعده است و از ديدگاه متكلمان اماميه، امامت نيز حكم نبوت را دارد و از مصاديق قاعده لطف است، سيد مرتضي در توضيح اين مطلب مي‎نگارد: هر عاقلي كه از شيوه زندگي اجتماعي و عادات مردم آگاه است، مي‎داند كه هر گاه در ميان مردم، رهبري با تدبير و قدرتمند وجود داشته باشد، ظلم و تباهي از بين رفته، و يا دست كم مردم به رعايت عدل و انصاف نزديك‎تر خواهند بود، و هر گاه چنين رهبري وجود نداشته باشد، امر برعكس خواهد شد، پس واجب است كه خدا مكلفان را از آن محروم نسازد.[3]
اينک به توضيح فلسفه و اهداف امامت پرداخته مي شود:
1. تبيين مفاهيم قرآني
يكي از وظايف پيامبر ـ صلي الله عَليهِ وَ اله و سَلَم ـ تبيين معاني و مفاهيم قرآن كريم بود، خداوند خطاب به پيامبر مي‎فرمايد:
«و انزلنا اليك الذكرَ لتُبَيّن للناسِ ما نزل اليهم»[4]
ما ذکر و قرآن را بر تو نازل كرديم تا آن چه را براي مردم نازل مي شود براي آنها تبيين كني.
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز در حديث ثقلين عترت ـ عليهم السلام ـ خود را ملازم و همراه با قرآن قرار داده و فرموده است:
اني تاركٌ فيكم الثقلين؛ كتاب الله و عترتي.
من دو شي، گرانبها در ميان شما مي‎گذارم اين دو عبارتند از:
كتاب خدا و عترت من؛ يعني فهم حقايق قرآن بايد با راهنمايي عترت ـ عليهم السلام ـ باشد، هم چنين تأويل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمي‎دانند،‌ چنانكه قرآن كريم مي‎فرمايد:
«و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم»[5]
و در روايات آمده است كه ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ راسخان در علم مي‎باشند.[6]
2. داوري در منازعات
يكي از اهداف نبوت داوري در اختلافات و منازعات بوده است، خداوند مي‎فرمايد:
فبعث الله النبيّينَ مبشّرين و منذرين و اَنزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختفلوا فيه»[7]
خدا پيامبران را بشارت دهنده و بيم دهنده برانگيخت و كتاب را به حق با آنان نازل كرد تا در اختلافات مردم داوري كنند.
نكته جالب توجه در اين آيه شريفه آن است كه داوري به كتاب نسبت داده شده است؛ زيرا معيار داوري همان احكام الهي است كه كتاب دربرگيرنده آن‎هاست.
بديهي است اختلافات و نزاع ها به زمان پيامبر اختصاص ندارد ليكن از آنجا كه حل اين اختلافات به وجود افراد برگزيده از جانب خدا نياز دارد، ‌پس از ختم نبوت نيز اين ضرورت وجود دارد و در نتيجه وجود امام بسان پيامبر، امري ضروري است.
3. ارشاد و هدايت انسان‎ها
ارشاد و هدايت انسان‎ها در زمينه عقايد، احكام ديني و مسائل اخلاقي و اجتماعي يكي ديگر از اهداف رسالت پيامبران الهي است، خداوند مي‎فرمايد:
«لقَد مَنّ الله علي المُؤمنين اِذْ بَعَثَ فيهم رسولاً من انفسهم يَتْلُوا عليهم آياته و يزكيّهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبلُ لفي ضلالٍ مبينٍ»[8]
خداوند بر مؤمنان منت نهاد؛ زيرا از خود آنان رسولي را در ميان آن‎ها برانگيخت تا آيات الهي را بر آنان فرا خواند آنان را تزكيه نمايد و كتاب و حكمت را به آنان بياموزد، اگرچه آنان پيش از اين در گمراهي آشكار بودند، اين هدف نيز از ويژگي‎هاي نبوت نيست و به انسان‎هايي كه در عصر پيامبر زندگي مي‎كردند اختصاص ندارد، بنابراين، اگر تعليم و ارشاد و هدايت بشر كاري بايسته و لازم بوده است، اين بايستگي و لزوم در مورد امامت نيز موجود است.
4. اتمام حجت بر بندگان
يكي از اهداف رسالت پيامبران، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است، قرآن در اين‎باره مي‎فرمايد:
«رسلاً مبشرين و منذرين لئلا يكونَ للناس علي الله حجة بعد الرسل»[9] پيامبراني بشارت دهنده و بيم دهنده را برانگيخت تا پس از فرستادن رسولان، مردم بر خدا حجت نداشته باشند.
اين امر نيز اختصاص به زمان خاصي ندارد، از اين‎رو امام علي ـ عليه‎السلام ـ فرموده است:
لا تخلوا الارض من قائمٍ بحجةٍ اما ظاهراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل ححج الله و بيناته …يحفظ الله بهم حججه و بيناته اولئك خلفاء الله في ارضه و الدعاة‌ الي دينه[10]
زمين از حجت خدا خالي نخواهد بود، يا آشكارا و مشهور است و يا خائف و پنهان تا حجت‎ها و دلائل الهي باطل نگردد… خدا به وسيله آن‎ها حجت‎ها و دلائل خود را حفظ مي‎كند… آنان جانشينان خدا در زمين و دعوت كنندگان به دين او مي‎باشند.
5. برقراري امنيت و عدل
از اهداف ديگر نبوت برقراري عدل و امنيت اجتماعي است، قرآن مي‎فرمايد:
«لقد ارسلنا رُسلنا بالبيناتِ و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط»[11] رسولان خود را با دلايل فرستاديم و كتاب و ميزان را با آنان نازل كرديم تا مردم به قسط پايدار گردند.
اين هدف نيز از ويژگي‎هاي نبوت نبوده و به انسان‎هاي گذشته اختصاص ندارد، بلكه از نيازهاي هميشگي بشر مي‎باشد، در نتيجه تحقق بخشيدن به آن يك آرمان الهي است كه پس از نبوت از طريق امامت تحقق مي‎پذيرد.
امام علي ـ عليه‎السلام ـ درباره اهداف حكومت ديني كلامي دارد كه بيانگر فلسفه امامت از جنبه سياسي و حكومتي آن است، آن‎جا كه مي‎فرمايد:
اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منّا منافسه في سلطان و لا التماس شي من فُضُولِ الحطام ولكن لنردا المعالم في دينك و نُظْهِرُ الاصلاح في بلادك فَيَأمَنَ المظلومون من عبادك و تقام المعطّله من حدودك[12]
خدايا! تو مي‎داني كه آن چه را انجام داديم انگيزه ي مسابقه در كسب سلطنت و به دست آوردن متاع پست دنيوي نبود، بلكه به خاطر اين بود كه نشانه‎هاي از بين رفته دينت را باز گردانيم و اصلاح و آبادي را در شهرها و روستاها آشكار سازيم،‌ تا بندگان مظلومت امنيت يابند و قوانين و حدود تعطيل شده، برپا گردد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. راه و راهنما شناسي، آيت الله محمد تقي مصباح يزدي.
2. عقايد استدلالي، جلد2،‌ رباني گلپايگاني.
3. آموزشي كلام اسلامي جلد2، محمد سعيدي‎مهر.
4. درس‎هايي از علم كلام جلد2، دكتر طاهري.
5. الهيات و معارف اسلامي، آيت الله سبحاني.
پی نوشتها:
[1] . ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ دوم،‌ سال 1379، ج5، ص 203.
[2] . نهج البلاغه، خطبه40.
[3] . سيد مرتضي، الذخيره في علم الكلام، ص 410.
[4] . نحل/ 44.
[5] . آل عمران/ 7.
[6] . اصول كافي، ‌كتاب حجت باب الراسخين في العلم، ج1.
[7] . بقره/ 213.
[8] . آل عمران/ 164.
[9] . نساء/ 165.
[10] . صبحي صالح، نهج البلاغه،‌ كلمات قصار، شماره 139.
[11] . حديد/ 25.
[12] . نهج البلاغه، خطبه 131.


جستجو