آنچه كه در پي ميآيد پيشكشي ناقابل به محضر آل الله عليهالسلام در راستاي تبليغ و تبيين جايگاه رفيع ايشان با يادآوري و شرح مختصري از آيات مباهله، ولايت و تطهير با اين اميد كه مورد قبول افتد.
رابطه مباهله با سيدالشهدا در كلام امام خامنه ای
روز مباهله روزى است كه پيامبر مكرم اسلام، عزيزترين عناصر انسانى خود را به صحنه مىآورد. نكتهى مهم در باب مباهله اين است: “و انفسنا و انفسكم” در آن هست؛ “و نساءنا و نساءكم”(1) در آن هست؛ عزيزترين انسانها را پيغمبر اكرم انتخاب ميكند و به صحنه مىآورد براى محاجهاى كه در آن بايد مايز بين حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض ديد همه قرار بگيرد. هيچ سابقه نداشته است كه در راه تبليغ دين و بيان حقيقت، پيغمبر دست عزيزان خود، فرزندان خود و دختر خود و اميرالمؤمنين را – كه برادر و جانشين خود هست – بگيرد و بياورد وسط ميدان؛ استثنائى بودن روز مباهله به اين شكل است. يعنى نشان دهندهى اين است كه بيان حقيقت، ابلاغ حقيقت، چقدر مهم است؛ مىآورد به ميدان با اين داعيه كه ميگويد بيائيم مباهله كنيم؛ هر كدام بر حق بوديم، بماند، هر كدام بر خلاف حق بوديم، ريشهكن بشود با عذاب الهى.
همين قضيه در محرّم اتفاق افتاده است به شكل عملى؛ يعنى امام حسين (عليه الصّلاة و السّلام) هم براى بيان حقيقت، روشنگرى در طول تاريخ، عزيزترين عزيزان خود را برميدارد مىآورد وسط ميدان. امام حسين (عليهالسّلام) كه ميدانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زينب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزيز خود را آورد. اينجا هم مسئله، مسئلهى تبليغ دين است؛ تبليغ به معناى حقيقى كلمه؛ رساندن پيام، روشن كردن فضا؛ ابعاد مسئلهى تبليغ را اين جورى ميشود فهميد كه چقدر مهم است. در آن خطبه “من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه ناكثا لعهداللَّه… و لميغيّر عليه بفعل و لا قول كان حقّا على اللَّه ان يدخله مدخله”؛(2) يعنى وقتى او دارد فضا را به اين شكل آلوده ميكند، خراب ميكند، بايد يا با فعل يا با قول آمد روشنگرى كرد. و امام حسين (عليهالسّلام) اين كار را انجام ميدهد، آن هم با اين هزينهى سنگين؛ عيالات خود، همسران خود، عزيزان خود، فرزندان اميرالمؤمنين، زينب كبرى، اينها را برميدارد مىآيد وسط ميدان.
بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون ( ۱۳۸۸/۰۹/۲۲)
شرح آيه مباهله در تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي
فَمَنْ حَاجَّك فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَك مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسكُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَت اللَّهِ عَلى الْكذِبِينَ(آلعمران 61)
ترجمه:
هر گاه بعد از علم و دانشى كه ( در باره مسيح ) به تو رسيده، ( باز ) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.
شان نزول:
گفتهاند كه اين آيه و آيات قبل از آن در باره هيات نجرانى مركب از عاقب و سيد و گروهى كه با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) رسيدند و عرض كردند : آيا هرگز ديدهاى فرزندى بدون پدر متولد شود، در اين هنگام آيه ان مثل عيسى عند الله… نازل شد و هنگامى كه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) آنها را به مباهله دعوت كرد.
آنها تا فرداى آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به شخصيتهاى نجران، اسقف ( روحانى بزرگشان ) به آنها گفت : شما فردا به محمد (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) نگاه كنيد، اگر با فرزندان و خانوادهاش براى مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد، زيرا چيزى در بساط ندارد، فردا كه شد پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) آمد در حالى كه دست على بن ابى طالب (عليهالسلام) را گرفته بود و حسن و حسين (عليهماالسلام) در پيش روى او راه مىرفتند و فاطمه (عليهاالسلام) پشت سرش بود، نصارى نيز بيرون آمدند در حالى كه اسقف آنها پيشاپيششان بود هنگامى كه نگاه كرد، پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) با آن چند نفر آمدند، در باره آنها سؤال كرد به او گفتند : اين پسر عمو و داماد او و محبوبترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از على (عليهالسلام) هستند و آن بانوى جوان دخترش فاطمه (عليهاالسلام) است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديكترين افراد به قلب او است… سيد به اسقف گفت : براى مباهله قدم پيش گذار.
گفت : نه، من مردى را مىبينم كه نسبت به مباهله با كمال جرأت اقدام مىكند و من مىترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا يك سال بر ما نمىگذرد در حالى كه در تمام دنيا يك نصرانى كه آب بنوشد وجود نداشته باشد.
اسقف به پيامبر اسلام (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) عرض كرد : اى ابو القاسم ! ما با تو مباهله نمىكنيم بلكه مصالحه مىكنيم، با ما مصالحه كن، پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) با آنها مصالحه كرد كه دوهزار حله ( يك قواره پارچه خوب لباس) كه حد اقل قيمت هر حلهاى چهل درهم باشد، و عاريت دادن سى دست زره، و سى شاخه نيزه، و سى رأس اسب، در صورتى كه در سرزمين يمن، توطئهاى براى مسلمانان رخ دهد، و پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) ضامن اين عاريتها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهد نامهاى در اين زمينه نوشته شد.
و در روايتى آمده است اسقف مسيحيان به آنها گفت : من صورتهائىرا مىبينم كه اگر از خداوند تقاضا كنند كوهها را از جا بركند چنين خواهد كرد هرگز با آنها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد، و يك نصرانى تا روز قيامت بر صفحه زمين نخواهد ماند.
تفسير : مباهله با مسيحيان نجران
اين آيه به دنبال آيات قبل و استدلالى كه در آنها بر نفى خدا بودن مسيح (عليهالسلام) شده بود، به پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) دستور مىدهد : هر گاه بعد از علم و دانش كه ( در باره مسيح ) براى تو آمده ( باز ) كسانى با تو در آن به محاجه و ستيز برخاستند، به آنها بگو : بياييد ما فرزندان خود را دعوت مىكنيم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت مىنماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود ( كسانى كه به منزله جان هستند ) دعوت مىكنيم، شما هم از نفوس خود دعوت كنيد، سپس مباهله مىكنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مىدهيم ( فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين ).
ناگفته پيدا است منظور از مباهله اين نيست كه اين افراد جمع شوند و نفرين كنند و سپس پراكنده شوند زيرا چنين عملى به تنهايى هيچ فايدهاى ندارد، بلكه منظور اين است كه اين نفرين مؤثر گردد، و با آشكار شدن اثر آن، دروغگويان به عذاب گرفتار شوند و شناخته گردند.
به تعبير ديگر، گرچه در اين آيه به تاثير و نتيجه مباهله تصريح نشده اما از آنجا كه اين كار به عنوان آخرين حربه، بعد از اثر نكردن منطق و استدلال، مورد استفاده قرار گرفته دليل بر اين است كه منظور ظاهر شدن اثر خارجى اين نفرين است نه تنها يك نفرين ساده.
نكتهها:
1- دعوت به مباهله يك دليل روشن بر حقانيت پيامبر اسلام (صلىاللهعليهوآلهوسلّم)
در آيه فوق خداوند به پيامبر خود دستور مىدهد كه هر گاه پس از استدلالات روشن پيشين كسى در باره عيسى با تو گفتگو كند، و به جدال برخيزد، به او پيشنهاد مباهله كن كه فرزندان و زنان خود را بياورد و تو هم فرزندان و زنان خود را دعوت كن و دعا كنيد تا خداوند دروغگو را رسوا سازد.
مسئله مباهله به شكل فوق شايد تا آن زمان در بين عرب سابقه نداشت و راهى بود كه صددرصد حكايت از ايمان و صدق دعوت پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) مىكرد.
چگونه ممكن است كسى كه به تمام معنى به ارتباط خويش با پروردگار ايمان نداشته باشد وارد چنين ميدانى گردد ؟ و از مخالفان خود دعوت كند بياييد با هم به درگاه خدا برويم و از او بخواهيم تا دروغگو را رسوا سازد، و شما به سرعت نتيجه آن را خواهيد ديد كه چگونه خداوند دروغگويان را مجازات مىكند، مسلما ورود در چنين ميدانى بسيار خطرناك است زيرا اگر دعاى او به اجابت نرسد و اثرى از مجازات مخالفان آشكار نشود نتيجهاى جز رسوائى دعوت كننده نخواهد داشت، چگونه ممكن است آدم عاقل و فهميدهاى بدون اطمينان به نتيجه، در چنين مرحلهاى گام بگذارد ؟ از اينجا است كه گفتهاند دعوت پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) به مباهله، يكى از نشانههاى صدق دعوت و ايمان قاطع او است، قطع نظر از نتايجى كه بعدا از مباهله به دست آمد.
در روايات اسلامى وارد شده هنگامى كه پاى مباهله به ميان آمد نمايندگان مسيحيان نجران از پيامبر مهلت خواستند تا در اين باره بينديشند، و با بزرگان خود به شور بنشينند، نتيجه مشاوره آنها كه از يك نكته روانشناسى سرچشمه مىگرفت
اين بود كه به نفرات خود دستور دادند اگر مشاهده كرديد محمد با سر و صدا و جمعيت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله كنيد و نترسيد، زيرا حقيقتى در كار او نيست كه متوسل به جار و جنجال شده است، و اگر با نفرات بسيار محدودى از خاصان نزديك و فرزندان خردسالش به ميعادگاه آمد بدانيد كه او پيامبر خداست و از مباهله با او به پرهيزيد كه خطرناك است ! آنها طبق قرار قبلى به ميعادگاه رفتند ناگاه ديدند كه پيامبر فرزندانش حسن و حسين (عليهماالسلام) را در پيش رو دارد، و على (عليهالسلام) و فاطمه (عليهاالسلام) همراه او هستند و به آنها سفارش مىكند هر گاه من دعا كردم شما آمين بگوييد، مسيحيان هنگامى كه اين صحنه را مشاهده كردند سخت به وحشت افتادند، و از اقدام به مباهله خوددارى كرده، حاضر به مصالحه شدند و به شرايط ذمه و پرداختن ماليات ( جزيه ) تن در دادند.
2-مباهله سند زندهاى براى عظمت اهل بيت (عليهمالسلام)
غالب مفسران و محدثان شيعه و اهل تسنن تصريح كردهاند كه آيه مباهله در حق اهل بيت پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) نازل شده است و پيامبر تنها كسانى را كه همراه خود به ميعادگاه برد فرزندانش حسن و حسين (عليهماالسلام) و دخترش فاطمه (عليهاالسلام) و على (عليهالسلام) بودند، بنابر اين منظور از ابناءنا در آيه منحصرا حسن و حسين (عليهماالسلام) هستند، همانطور كه منظور از نساءنا فاطمه (عليهاالسلام)، و منظور از انفسنا تنها على (عليهالسلام) بوده است و احاديث فراوانى در اين زمينه نقل شده است.
ولى بعضى از مفسران اهل تسنن كه كاملا در اقليت هستند كوشيدهاند كه ورود احاديث را در اين زمينه انكار كنند، مثلا نويسنده تفسير المنار در ذيل آيه مىگويد : اين روايات همگى از طرق شيعه است، و هدف آنها مشخص است، و آنها چنان در نشر و ترويج اين احاديث كوشيدهاند كه موضوع را، حتى بر بسيارى از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساختهاند!
اما مراجعه به منابع اصيل اهل تسنن نشان مىدهد كه على رغم پندارهاى تعصبآلود نويسنده المنار بسيارى از طرق اين احاديث به شيعه و كتب شيعه هرگز منتهى نمىشود، و اگر بنا باشد ورود اين احاديث را از طرق اهل تسنن انكار كنيم ساير احاديث آنها و كتبشان نيز از درجه اعتبار خواهد افتاد.
براى روشن شدن اين حقيقت قسمتى از روايات آنان را در اين باب با ذكر مدارك در اينجا مىآوريم : قاضى نور الله شوشترى در جلد سوم از كتاب نفيس احقاق الحق طبع جديد صفحه 46 چنين مىگويد : مفسران دراين مسئله اتفاق نظر دارند كه ابناءنا در آيه فوق اشاره به حسن و حسين (عليهماالسلام) و نساءنا اشاره به فاطمه (عليهاالسلام) و انفسنا اشاره به على (عليهالسلام) است.
سپس ( در پاورقى كتاب مزبور ) در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذكر شدهاند كه تصريح نمودهاند آيه مباهله در باره اهل بيت (عليهمالسلام) نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحا آورده است.
از جمله شخصيتهاى سرشناسى كه اين مطلب از آنها نقل شده افراد زير هستند:
1 -مسلم بن حجاج نيشابورى صاحب صحيح معروف كه از كتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد 7 صفحه 120 ( چاپ محمد على صبيح – مصر).
2 -احمد بن حنبل در كتاب مسند جلد 1 صفحه 185 ( چاپ مصر).
3 -طبرى در تفسير معروفش در ذيل همين آيه جلد سوم صفحه 192 ( چاپ ميمنية – مصر).
4 -حاكم در كتاب مستدرك جلد سوم صفحه 150 ( چاپ حيدر آباد دكن).
5 -حافظ ابو نعيم اصفهانى در كتاب دلائل النبوة صفحه 297 ( چاپ حيدر آباد).
6 -واحدى نيشابورى در كتاب اسباب النزول صفحه 74 ( چاپ الهندية مصر).
7 -فخر رازى در تفسير معروفش جلد 8صفحه 85 ( چاپ البهيه مصر).
8 -ابن اثير در كتاب جامع الاصول جلد 9 صفحه 470 ( طبع السنة المحمدية – مصر).
9 -ابن جوزى در تذكرة الخواص صفحه 17 ( چاپ نجف).
10 -قاضى بيضاوى در تفسيرش جلد 2 صفحه 22 ( چاپ مصطفى محمد مصر).
11 -آلوسى در تفسير روح المعانى جلد سوم صفحه 167 ( چاپ منيريه مصر).
12 -طنطاوى مفسر معروف در تفسير الجواهر جلد دوم صفحه 120 ( چاپ مصطفى البابى الحلبى – مصر).
13 -زمخشرى در تفسير كشاف جلد 1 صفحه 193 ( چاپ مصطفى محمد – مصر).
14-حافظ احمد بن حجر عسقلانى در كتاب الاصابة جلد 2 صفحه 503 ( چاپ مصطفى محمد – مصر ).
15 -ابن صباغ در كتاب الفصول المهمة صفحه 108 ( چاپ نجف).
16 -علامه قرطبى در تفسير الجامع لاحكام القرآن جلد 3 صفحه 104 ( چاپ مصر سال 1936).
در كتاب غاية المرام از صحيح مسلم در باب فضائل على بن ابى طالب نقل شده كه : روزى معاويه به سعد بن ابى وقاص گفت : چرا ابو تراب ( على (عليهالسلام)
را سب و دشنام نمىگويى ؟ ! گفت : از آن وقت كه به ياد سه چيز كه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) در باره على (عليهالسلام) فرمود افتادم از اين كار صرف نظر كردم… ( يكى از آنها اين بود كه ) هنگامى كه آيه مباهله نازل گرديد پيغمبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) تنها از فاطمه و حسن و حسين و على (عليهماالسلام) دعوت كرد و سپس فرمود : اللهم هؤلاء اهلى : خدايا ! اينها خاصان نزديك مناند.
نويسنده تفسير كشاف كه از بزرگان اهل تسنن است در ذيل آيه مىگويد : اين آيه قوىترين دليلى است كه فضيلت اهل كساء را ثابت مىكند.
مفسران و محدثان و مورخان شيعه نيز عموما در نزول اين آيه در باره اهل بيت (عليهمالسلام) اتفاق نظر دارند، در تفسير نور الثقلين روايات فراوانى در اين زمينه نقل شده است.
از جمله به نقل از كتاب عيون اخبار الرضا در باره مجلس بحثى كه مامون در دربار خود تشكيل داده بود، اين چنين مىنويسد : امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام) فرمود : خداوند پاكان بندگان خود را در آيه مباهله مشخص ساخته است و به پيامبرش چنين دستور داده : فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا… و به دنبال نزول اين آيه، پيامبر، على و فاطمه و حسن و حسين (عليهماالسلام) را با خود به مباهله برد… اين مزيتى است كه هيچ كس در آن بر اهل بيت (عليهمالسلام) پيشى نگرفته، و فضيلتى است كه هيچ انسانى به آن نرسيده، و شرفى است كه قبل از آن هيچ كس از آن برخوردار نبوده است.
3- پاسخ به يك سؤال
در اينجا سؤال معروفى است كه فخر رازى و بعضى ديگر در باره نزول آيه در حق اهل بيت (عليهمالسلام) ذكر كردهاند كه چگونه ممكن است منظور از ابناءنا ( فرزندان ما ) حسن و حسين (عليهماالسلام) باشد، در حالى كه ابناء جمع است و جمع بر دو نفر گفته نمىشود، و چگونه ممكن است نسائنا كه معنى جمع دارد تنها بر بانوى اسلام فاطمه (عليهاالسلام) اطلاقگردد ؟ و اگر منظور از انفسنا تنها على (عليهالسلام) است چرا به صيغه جمع آمده است ؟ ! پاسخ : اولا – همانطور كه قبلا به طور مشروح ذكر شد اجماع علماى اسلام و احاديث فراوانى كه در بسيارى از منابع معروف و معتبر اسلامى اعم از شيعه و سنى در زمينه ورود اين آيه در مورد اهل بيت (عليهمالسلام) به ما رسيده است و در آنها تصريح شده پيغمبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) غير از على (عليهالسلام) و فاطمه (عليهاالسلام) و حسن و حسين (عليهماالسلام) كسى را به مباهله نياورد، قرينه آشكارى براى تفسير آيه خواهد بود، زيرا مىدانيم از جمله قرائنى كه آيات قرآن را تفسير مىكند سنت و شان نزول قطعى است.
بنابر اين، ايراد مزبور تنها متوجه شيعه نمىشود.
بلكه همه دانشمندان اسلام بايد به آن پاسخ گويند.
ثانيا – اطلاق صيغه جمع بر مفرد يا بر تثنيه تازگى ندارد، و در قرآن و غير قرآن از ادبيات عرب و حتى غير عرب اين معنى بسيار است.
توضيح اينكه : بسيار مىشود كه به هنگام بيان يك قانون، يا تنظيم يك عهدنامه، حكم به صورت كلى و به صيغه جمع آورده مىشود، و مثلا در عهدنامه چنين مىنويسند كه : مسؤول اجراى آن امضاء كنندگان عهدنامه و فرزندان آنها هستند، در حالى كه ممكن است يكى از دو طرف تنها يك يا دو فرزند داشته باشد، اين موضوع هيچگونه منافاتى با تنظيم قانون يا عهدنامه به صورت جمع ندارد.
خلاصه اينكه : ما دو مرحله داريم مرحله قرارداد و مرحله اجرا در مرحله قرارداد، گاهى الفاظ به صورت جمع ذكر مىشود تا بر همه مصاديق تطبيق كند، ولى در مرحله اجرا ممكن است مصداق، منحصر به يك فرد باشد، و اين انحصار در مصداق منافات با كلى بودن مسئله ندارد.
به عبارت ديگر پيغمبر اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) موظف بود طبققراردادى كه با نصاراى نجران بست همه فرزندان و زنان خاص خاندانش و تمام كسانى را كه به منزله جان او بودند همراه خود به مباهله ببرد، ولى اينها مصداقى جز دو فرزند و يك زن و يك مرد نداشت ( دقت كنيد).
اضافه بر اين در آيات قرآن موارد متعددى داريم كه عبارت به صورت صيغه جمع آمده اما مصداق آن به جهتى از جهات منحصر به يك فرد بوده است : مثلا در همين سوره آيه 173 مىخوانيم : الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم : كسانى كه مردم به آنها گفتند دشمنان ( براى حمله به شما ) اجتماع كردهاند از آنها بترسيد.
در اين آيه منظور از الناس ( مردم ) طبق تصريح جمعى از مفسران نعيم بن مسعود است كه از ابو سفيان اموالى گرفته بود تا مسلمانان را از قدرت مشركان بترساند ! و همچنين در آيه 181 مىخوانيم : لقد سمع الله قول الذين قالوا ان الله فقير و نحن اغنياء : خداوند گفتار كسانى را كه مىگفتند : خدا فقير است و ما بىنيازيم ( و لذا از ما مطالبه زكات كرده است!) شنيد.
منظور از الذين در آيه طبق تصريح جمعى از مفسران حى بن اخطب يا فنحاص است.
گاهى اطلاق كلمه جمع بر مفرد به عنوان بزرگداشت نيز ديده مىشود، همان طور كه در بارهابراهيم مىخوانيم : ان ابرهيم كان امة قانتا لله : ابراهيم امتى بود
خاضع در پيشگاه خدا در اينجا كلمه امت كه اسم جمع است بر فرد اطلاق شده است.
4- نوههاى دخترى فرزندان ما هستند.
ضمنا از آيه مباهله استفاده مىشود كه به فرزندان دختر نيز حقيقتا ابن گفته مىشود بر خلاف آنچه در جاهليت مرسوم بود كه تنها فرزندان پسر را فرزند خود مىدانستند، و مىگفتند : بنونا بنو ابنائنا و بناتنا بنوهن ابناء الرجال الاباعد يعنى، فرزندان ما تنها پسرزادههاى ما هستند اما دخترزادههاى ما – فرزندان مردم بيگانه محسوب مىشوند نه فرزندان ما ! اين طرز تفكر مولود همان سنت غلطى بود كه در جاهليت عرب دختران و زنان را عضو اصلى جامعه انسانى نمىدانستند و آنها را در حكم ظروفى براى نگاهدارى پسران مىپنداشتند ! چنانكه شاعر آنها مىگويد : و انما امهات الناس اوعية مستودعات و للانساب اباء : مادران مردم، حكم ظروفى براى پرورش آنها دارند – و براى نسب تنها پدران شناخته مىشوند! ولى اسلام اين طرز تفكر را به شدت در هم كوبيد و احكام فرزند را بر فرزندان پسرى و دخترى يكسان جارى ساخت.
در سوره انعام آيه 84 – 85 در باره فرزندان ابراهيم مىخوانيم : و من ذريته داود و سليمن و ايوب و يوسف و موسى و هرون و كذلك نجزى المحسنين و زكريا و يحيى و عيسى و الياس كل من الصالحين
از فرزندان ( ابراهيم )، داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون بودند و اين چنين نيكوكاران را پاداش مىدهيم و نيز زكريا و يحيى و عيسى و الياس كه همه از صالحان بودند.
در اين آيه حضرت مسيح از فرزندان ابراهيم شمرده شده در حالى كه فرزند دخترى بود و اصولا پدرى نداشت.
در رواياتى كه از طرق شيعه و سنى در باره امام حسن و امامحسين (عليهالسلام) وارد شده اطلاق كلمه ابن رسول الله ( فرزند پيغمبر ) كرارا ديده مىشود.
در آيات مربوط به زنانى كه ازدواج با آنها حرام است مىخوانيم : و حلائل ابنائكم ( يعنى همسران پسران شما ) در ميان فقهاى اسلام اين مسئله مسلم است كه همسران پسرها و نوهها، چه دخترى باشند و چه پسرى بر شخص حرام است و مشمول آيه فوق مىباشند.
5-آيا مباهله يك حكم عمومى است؟
شكى نيست كه آيه فوق يك دستور كلى براى دعوت به مباهله به مسلمانان نمىدهد بلكه روى سخن در آن تنها به پيامبر اسلام (صلىاللهعليهوآلهوسلّم)است، ولى اين موضوع مانع از آن نخواهد بود كه مباهله در برابر مخالفان يك حكم عمومى باشد و افراد با ايمان كه از تقوا و خدا پرستى كامل برخوردارند به هنگامى كه استدلالات آنها در برابر دشمنان بر اثر لجاجت به جائى نرسد از آنها دعوت به مباهله كنند.
از رواياتى كه در منابع اسلامى نقل شده نيز عموميت اين حكم استفاده مىشود : در تفسير نور الثقلين جلد 1 صفحه 351 حديثى از امام صادق (عليهالسلام) نقل شده كه فرمود : اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذيرفتند آنها را به مباهله دعوت كنيد.
راوى مىگويد : سؤال كردم چگونه مباهله كنم ؟ فرمود : خود را سه روز اصلاح اخلاقى كن و گمان مىكنم كه فرمود : روزه بگير و غسل كن، و با كسى كه مىخواهى مباهله كنى به صحرا برو، سپس انگشتان دست راستت را در انگشتان راست او بيفكن و از خودت آغاز كن و بگو : خداوندا ! تو پروردگار آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتگانهاى و آگاه از اسرار نهان هستى، و رحمان و رحيمى، اگر مخالف من حقى را انكار كرده و ادعاى باطلى دارد بلائى از آسمان بر او بفرست، و او را به عذاب دردناكى مبتلا ساز ! و بعد بار ديگر اين دعا را تكرار كن و بگو : اگر اين شخص حق را انكار كرده و ادعاى باطلى مىكند بلائى از آسمان بر او بفرست و او را به عذابى مبتلا كن ! سپس فرمود : چيزى نخواهد گذشت كه نتيجه اين دعا آشكار خواهد شد، به خدا سوگند كه هرگز نيافتم كسى را كه حاضر باشد اين چنين با من مباهله كند.
ضمنا از اين آيه معلوم مىشود كه بر خلاف حملات بىرويه افرادى كه مىگويند اسلام عملا آيين مردان است و زنان در آن به حساب نيامدهاند زنان در مواقع حساس به سهم خود در پيشبرد اهداف اسلامى همراه مردان در برابر دشمن مىايستادهاند، صفحات درخشان زندگى فاطمه بانوى اسلام(عليهاالسلام) و دخترش زينب كبرى (عليهاالسلام) و زنان ديگرى كه در تاريخ اسلام، گام بر جاى گامهاى آنها نهادهاند، گواه اين حقيقت است.
فضیلت و اعمال روز مباهله
روز بیست وچهارم ذیحجه بنابر اشهر روزی است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله با نصارای نجران مباهله کرد، و پیش از مباهله عبا بر دوش مبارک گرفت، و حضرت امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را زیر عبا جا داد و گفت: پروردگارا هر پیامبری را اهل بیتی بوده، که مخصوص ترین خلق نسبت به او بودند، خدایا اینان اهل بیت من هستند، از ایشان شک و گناه را برطرف ساز، و پاک کن ایشان را پاک کردنی کامل، پس جبرائیل نازل شد، و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد، آنگاه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آن چهار بزرگوار را برای مباهله به بیرون برد، چون نگاه نصاری بر ایشان افتاد، و حقیقت آن حضرت و آثار نزول عذاب را مشاهده کردند، جرأت بر مباهله را از دست داده، و استدعای مصالحه و قبول جزیه کردند. در این روز حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داد، و آیه “انّما ولیکم اللّه” در شأن آن حضرت نازل گشت. در هر صورت این روز دارای شرافت بسیاری است، و در آن چند عمل وارد است:
اوّل: غسل
دوّم: روزه گرفتن
سوّم: خواندن دو رکعت نماز، که در وقت و کیفیت و ثواب مانند نماز روز عید غدیر است، و اینکه “آیة الکرسی” در نماز مباهله باید تا “هم فیها خالدون” خوانده شود.
چهارم: خواندن دعای مباهله می باشد، که شبیه به دعای سحر ماه رمضان است، و شیخ طوسی و سید ابن طاووس نقل کرده اند، ولی بین روایات آن دو بزرگوار اختلاف زیادی است، و من روایت شیخ طوسی را در کتاب”مصباح”برگزیده ام که فرموده است: دعای روز مباهله همراه با فضیلت آن، از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده، و آن دعا این است:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ بَهَائِک بِأَبْهَاهُ وَ کلُّ بَهَائِک بَهِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِبَهَائِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ جَلالِک بِأَجَلِّهِ وَ کلُّ جَلالِک جَلِیلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِجَلالِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ جَمَالِک بِأَجْمَلِهِ وَ کلُّ جَمَالِک جَمِیلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِجَمَالِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ عَظَمَتِک بِأَعْظَمِهَا وَ کلُّ عَظَمَتِک عَظِیمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِعَظَمَتِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ نُورِک بِأَنْوَرِهِ وَ کلُّ نُورِک نَیرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِنُورِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ رَحْمَتِک بِأَوْسَعِهَا وَ کلُّ رَحْمَتِک وَاسِعَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِرَحْمَتِک کلِّهَا.
خدایا از تو درخواست می کنم از زیبایی ات به حق برترین مرتبه زیبایی ات، و همه مراتب آن زیباست، خدایا از تو درخواست می کنم به همه مراتب زیبایی ات. خدایا از تو درخواست می کنم از بزرگی ات به حق برترین مرتبه بزرگی ات، و همه مراتب بزرگی ات بزرگ است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه مراتب عظمتت. خدایا از تو درخواست می کنم از جمالت، به حق برترین مرتبه جمالت، و همه مراتب جمال تو جمیل است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه مراتب جمالت. خدایا تو را می خوانم چنان که فرمان دادی، پس اجابتم کن چنان ه وعده فرمودی، خدایا از تو درخواست می کنم از شکوهت، به حق برترین مرتبه شکوهت، و همه مراتب شکوهت شکوهمند است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه مراتب شکوهت. خدایا از تو درخواست می کنم از نورت، به حق برترین مرتبه نورت، و همه نورت نورانی است، خدای از تو درخواست می کنم به همه نورت، خدای از تو درخواست می کنم از رحمتت، به حق وسیع ترین مرتبه رحمتت و همه رحمتت وسیع است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه رحمتت.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ کمَالِک بِأَکمَلِهِ وَ کلُّ کمَالِک کامِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِکمَالِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ کلِمَاتِک بِأَتَمِّهَا وَ کلُّ کلِمَاتِک تَامَّةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِکلِمَاتِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ أَسْمَائِک بِأَکبَرِهَا وَ کلُّ أَسْمَائِک کبِیرَةٌ،
خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودی. خدایا از تو درخواست می کنم از کمالت به حق برترین مرتبه کمالت، و همه کمالت کامل است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه کمالت، خدایا از تو درخواست می کنم از کلماتت به حق تمام ترین کلماتت، و همه کلماتت تمام است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه کلماتت، خدایا از تو درخواست می کنم از نامهایت به حق بزرگترین آنها، و همه نامهایت بزرگ است،
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِأَسْمَائِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ عِزَّتِک بِأَعَزِّهَا وَ کلُّ عِزَّتِک عَزِیزَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِعِزَّتِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ مَشِیتِک بِأَمْضَاهَا وَ کلُّ مَشِیتِک مَاضِیةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَشِیتِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِقُدْرَتِک الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِهَا عَلَی کلِّ شَی ءٍ وَ کلُّ قُدْرَتِک مُسْتَطِیلَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِقُدْرَتِک کلِّهَا،
خدایا از تو درخواست می کنم به حق همه نامهایت. خدایا تو را می خوانم، چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودی، خدایا از تو درخواست می کنم از عزّتت، به حق برترین مرتبه عزّتت، و همه عزّتت عزیز است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه عزّتت، خدایا از تو درخواست می کنم از مشیتت به حق گذراترین مشیتت و همه مشیتت گذراست، خدایا از تو درخواست می کنم به همه مشیتت. خدایا از تو درخواست می کنم به قدرتت که با آن بر همه چیز برتری گرفتی، و همه قدرت تو برتری گیر است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه قدرتت.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ عِلْمِک بِأَنْفَذِهِ وَ کلُّ عِلْمِک نَافِذٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِعِلْمِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ قَوْلِک بِأَرْضَاهُ وَ کلُّ قَوْلِک رَضِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِقَوْلِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ مَسَائِلِک بِأَحَبِّهَا وَ کلُّهَا إِلَیک حَبِیبٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَسَائِلِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ شَرَفِک بِأَشْرَفِهِ وَ کلُّ شَرَفِک شَرِیفٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِشَرَفِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ سُلْطَانِک بِأَدْوَمِهِ وَ کلُّ سُلْطَانِک دَائِمٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِسُلْطَانِک کلِّهِ.
خدایا تو را می خوانم، چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودی، خدایا از تو درخواست می کنم از علمت به حق نافذترین آن و همه علم تو نافذ است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه علمت. خدایا از تو درخواست می کنم از گفتارت به حق پسندیده ترین آن. و همه گفتارت پسندیده است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه گفتارت. خدایا از تو درخواست می کنم از خواسته هایت به حق محبوب ترین آنها، و همه آنها نزد تو محبوب است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه خواسته هایت. خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودی، خدایا از تو درخواست می کنم از شرفت به حق برترین مرتبه شرفت، و همه شرفت شریف است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه شرفت. خدایا از تو درخواست می کنم از سلطنتت، به حق پایدارترین آن. و همه سلطنتت پایدار است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه سلطنتت.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ مُلْکک بِأَفْخَرِهِ وَ کلُّ مُلْکک فَاخِرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمُلْکک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ عَلائِک بِأَعْلاهُ وَ کلُّ عَلائِک عَالٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِعَلائِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ آیاتِک بِأَعْجَبِهَا وَ کلُّ آیاتِک عَجِیبَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِآیاتِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ مَنِّک بِأَقْدَمِهِ وَ کلُّ مَنِّک قَدِیمٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَنِّک کلِّهِ،
خدایا از تو درخواست می کنم از فرمانروایی ات به حق گرانمایه ترین آن، و همه فرمانروایی ات گرانمایه است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه فرمانروایی ات. خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی. پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودی. خدایا از تو درخواست می کنم از والایی ات به حق والاترین آن، و همه والایی ات والاست، خدایا از تو درخواست می کنم به همه والایی ات. خدایا از تو درخواست می کنم از آیاتت به حق شگفت ترین آیاتت، و همه آیاتت شگفت است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه آیاتت. خدایا از تو درخواست می کنم از نعمتت به حق دیرینه ترین آن و همه نعمتت دیرین است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه نعمتت.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَا [مِمَّا] أَنْتَ فِیهِ مِنَ الشُّئُونِ وَ الْجَبَرُوتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِکلِّ شَأْنٍ وَ کلِّ جَبَرُوتٍ اللَّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَا تُجِیبُنِی بِهِ حِینَ أَسْأَلُک یا اللَّهُ یا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُک بِبَهَاءِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ یا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُک بِجَلالِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ یا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُک بِلا إِلَهَ إِلا أَنْتَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ رِزْقِک بِأَعَمِّهِ وَ کلُّ رِزْقِک عَامٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِرِزْقِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ عَطَائِک بِأَهْنَئِهِ وَ کلُّ عَطَائِک هَنِی ءٌ،
خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودی. خدایا از تو درخواست می کنم، به حق آنچه که در آن قرار دادی از مقام و جبروت، خدایا از تو درخواست می کنم به تمام مقام و تمام جبروتت. خدایا از تو درخواست می کنم به آنچه با آن اجابتم می نمایی، زمانی که از تو می خواهم، ای خدا، ای که معبودی جز تو نیست، از تو می خواهم به زیبایی اینکه معبودی جز تو نیست. ای که معبودی جز تو نیست، از تو می خواهم به بزرگی اینکه معبودی جز تو نیست. ای که معبودی جز تو نیست، از تو می خواهم به حق اینکه معبودی جز تو نیست. خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودی. خدایا از درخواست می کنم از روزی ات به همگانه ترین آن، و همه روزی ات همگانی است. خدایا از تو درخواست می کنم به همه روزی ات، خدایا از تو درخواست می کنم از عطایت، به حق گواراترین آن، و همه عطایت گواراست.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِعَطَائِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ خَیرِک بِأَعْجَلِهِ وَ کلُّ خَیرِک عَاجِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِخَیرِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ فَضْلِک بِأَفْضَلِهِ وَ کلُّ فَضْلِک فَاضِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِفَضْلِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْنِی عَلَی الْإِیمَانِ بِک وَ التَّصْدِیقِ بِرَسُولِک عَلَیهِ وَ آلِهِ السَّلامُ وَ الْوِلایةِ لِعَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّهِ وَ الایتِمَامِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ بِذَلِک یا رَبِّ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَ رَسُولِک فِی الْأَوَّلِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ فِی الْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ فِی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ فِی الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّدا الْوَسِیلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْکبِیرَةَ.
خدایا از تو درخواست می کنم به همه عطایت، خدای از تو درخواست می کنم از خیرت به فوری ترین آن، و همه خیرت فوری است. خدایا از تو درخواست می کنم به همه خیرت. خدایا از تو درخواست می کنم از فضلت، به حق فزون ترین آن، و همه فضلت فزون است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه فضلت. خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودی. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا برانگیز بر ایمان به خود و تصدیق به رسولت (درود خدا بر او و خاندانش باد)، و ولایت علی بن ابیطالب(ع) و بیزاری از دشمنش، و اقتدا به امامان از خاندان محمّد (درود خدا بر آنان باد)، که من به این واقعیت راضی شده ام. خدایا درود فرست بر محمّد بنده و رسولت در میان پیشینیان، و درود فرست بر محمّد در میان آیندگان، و درود فرست بر محمّد، در میان آسمانیان، و درود فرست بر محمّد در میان فرستادگان. خدایا به محمّد عطا کن، وسیله و شرف و فضیلت و درجه بزرگ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَنِّعْنِی بِمَا رَزَقْتَنِی وَ بَارِک لِی فِیمَا آتَیتَنِی وَ احْفَظْنِی فِی غَیبَتِی وَ کلِّ غَائِبٍ هُوَ لِی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْنِی عَلَی الْإِیمَانِ بِک وَ التَّصْدِیقِ بِرَسُولِک اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُک خَیرَ الْخَیرِ رِضْوَانَک وَ الْجَنَّةَ وَ أَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّ الشَّرِّ سَخَطِک وَ النَّارِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْفَظْنِی مِنْ کلِّ مُصِیبَةٍ وَ مِنْ کلِّ بَلِیةٍ وَ مِنْ کلِّ عُقُوبَةٍ وَ مِنْ کلِّ فِتْنَةٍ وَ مِنْ کلِّ بَلاءٍ وَ مِنْ کلِّ شَرٍّ وَ مِنْ کلِّ مَکرُوهٍ وَ مِنْ کلِّ مُصِیبَةٍ وَ مِنْ کلِّ آفَةٍ نَزَلَتْ أَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی هَذِهِ اللَّیلَةِ وَ فِی هَذَا الْیوْمِ وَ فِی هَذَا الشَّهْرِ وَ فِی هَذِهِ السَّنَةِ.
خدایا درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد، و به آنچه روزی ام نمودی خشنود بدار، و در آنچه به من عنایت کردی برکت ده، و در غیبتم و در غیاب هر غایبی که او از من است نگهدارم باش. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا بر پایه ایمان به خود و باور داشتن به پیامبرت برانگیز، خدای بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و از تو می خواهم خوب ترین خوبها را که خشنودی ات و بهشت است، و به تو پناه می آورم از بدترین بدها که خشمت و آتش است. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا محافظت فرما از هر مصیبت و هر بلا، و از هر عقوبت، و هر فتنه، و هر آزمایش، و هر شر، و هر امر ناپسند، و هر پیش آمد، و هر آفت که از آسمان بر زمین فرود آید، یا فرود می آید، در این ساعت و در این شب، و در این روز، و در این ماه، و در این سال
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْسِمْ لِی مِنْ کلِّ سُرُورٍ وَ مِنْ کلِّ بَهْجَةٍ وَ مِنْ کلِّ اسْتِقَامَةٍ وَ مِنْ کلِّ فَرَجٍ وَ مِنْ کلِّ عَافِیةٍ وَ مِنْ کلِّ سَلامَةٍ وَ مِنْ کلِّ کرَامَةٍ وَ مِنْ کلِّ رِزْقٍ وَاسِعٍ حَلالٍ طَیبٍ وَ مِنْ کلِّ نِعْمَةٍ وَ مِنْ کلِّ سَعَةٍ نَزَلَتْ أَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی هَذِهِ اللَّیلَةِ وَ فِی هَذَا الْیوْمِ وَ فِی هَذَا الشَّهْرِ وَ فِی هَذِهِ السَّنَةِ اللَّهُمَّ إِنْ کانَتْ ذُنُوبِی قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهِی عِنْدَک وَ حَالَتْ بَینِی وَ بَینَک وَ غَیرَتْ حَالِی عِنْدَک فَإِنِّی أَسْأَلُک بِنُورِ وَجْهِک الَّذِی لا یطْفَأُ،
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و روزی من کن از هر شادی، و هر خوشحالی، و هر پایداری و هر گشایش و هر عافیت و هر سلامت و هر کرامت، و هر روزی وسیع حلال پاک و هر نعمت، و هر وسعتی که از آسمان بر زمین نازل شد یا می شود. در این ساعت، و در این شب، و در این روز، و در این ماه و در این سال. خدایا اگر گناهانم مرا در پیشگاهت بی اعتبار ساخته، و میان من و تو پرده شده، و حالم را نزد تو دگرگون نموده. من از تو درخواست می کنم، به حق نور جمالت که هرگز خاموش نشود،
وَ بِوَجْهِ مُحَمَّدٍ حَبِیبِک الْمُصْطَفَی وَ بِوَجْهِ وَلِیک عَلِی الْمُرْتَضَی وَ بِحَقِّ أَوْلِیائِک الَّذِینَ انْتَجَبْتَهُمْ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی مَا مَضَی مِنْ ذُنُوبِی وَ أَنْ تَعْصِمَنِی فِیمَا بَقِی مِنْ عُمُرِی وَ أَعُوذُ بِک اللَّهُمَّ أَنْ أَعُودَ فِی شَی ءٍ مِنْ مَعَاصِیک أَبَدا مَا أَبْقَیتَنِی حَتَّی تَتَوَفَّانِی وَ أَنَا لَک مُطِیعٌ وَ أَنْتَ عَنِّی رَاضٍ وَ أَنْ تَخْتِمَ لِی عَمَلِی بِأَحْسَنِهِ وَ تَجْعَلَ لِی ثَوَابَهُ الْجَنَّةَ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ یا أَهْلَ التَّقْوَی وَ یا أَهْلَ الْمَغْفِرَةِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْنِی بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
و به آبروی محمّد محبوب برگزیده ات، و به آبروی ولیت علی مرتضی، و به حق اولیایت که آنان را برگزیدی، اینکه بر محمّد و خاندان محمد درود فرستی، و آنچه از گناهانم گذشته بیامرزی، و در باقی مانده عمر حفظم کنی، و به تو پناه می آورم، خدایا، از اینک هرگز به چیزی از نافرمانیهایت بازگردم، تا زنده ام بداری و تا بمیرانی، و من فرمانبردار تو باشم، و تو از من خشنود باشی، و اینکه عملم را ختم کنی به نیکوترینش، و پاداش آن را برایم بهشت قرار دهی، و با من آن کنی که شایسته آنی، ای هل تقوی و ای اهل مغفرت، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و به رحمتت به من رحم کن، ای مهربان ترین مهربانان.
پنجم: دعایی که شیخ طوسی و سید ابن طاووس پس از دو رکعت نماز و هفتاد مرتبه استغفار، روایت کرده اند بخواند، اول آن دعا “الحمد للّه ربّ العالمین” است. در این روز دادن صدقه به تهیدستان به خاطر پیروی از مولای همه مردان و زنان با ایمان، و زیارت آن حضرت، شایسته است، و مناسب تر زیارت جامعه است.
همچنین روز بیست وپنجم ذیحجه روز بسیار شریفی است، و روزی است که سوره “هل اتی” در حق اهل بیت نازل شد برای اینکه سه روز روزه گرفتند و افطاری خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و خود با آب افطار نمودند! و سزاوار است شیعیان اهل بیت در این ایام به ویژه در شب بیست وپنجم در دادن صدقه به مساکین و ایتام، و سعی در اطعام ایشان، و روزه داشتن این روز پیروی از مولایان خود کنند. از آنجا که بعضی از علما این روز را روز مباهله می دانند، مناسب است زیارت جامعه و دعای مباهله را نیز در این روز بخوانند.
منبع: مفاتيح الجنان